سوال های مرتبط

مامان قلب مامان🥺😍 مامان قلب مامان🥺😍 ۴ ماهگی
خاطره زایمان طبیعی
گفت اگه به خورده درد و تحمل کنی یه کاری میکنم نیم ساعت دیگ زایمان کنی..خلاصه قبول کردم ک باز گفت پاهاتو باز کن هروقت درد شرو شد بگو معاینه کنم...سه بار پشت سر هم این کارو کرد بار آخر دهانه رحمممو از ۵ سانت آوورد رو ۸ سانت با دست باز کرد خیلی درد داشت ولی ارزششو داشت..دیدم دیگه جیغ زدن فایده نداره با هر انقباض نفس عمیق می‌کشیدم البته تند تند..چن بار رفدم دسشویی رو‌توالت با آب گرم خودمو شستم اومدم رو‌تخت و باز همین کارو تکرار کردم تا چهل دقیقه گذشت دیگ دیگ از نفس افتاده بودم ک یهو دکترو ماما اومدن وسایل آووردن گفتن آماده شید برا زایمان خیلی خوشحال شدم...خیلی درد داشتم باز ازم خواستن ک بزارم تو دردام معاینم کنن همزمان زور بزنم ک خیلییییییی برام درد آور بود ولی باز انجام دادم ..داشتم جیغ میزدم میگفدم فقط دارم کنید😂ک یهو ماما با قیچی پاره کرد ک اصلاااااا دردشو حس نکردم ..یه دکتر دیگه هم از بالا شکممو فشار داد پسرم ب دنیا اومد🥺ک باهاش همه دردام یادم رفت😍بهترین حس بود..من راستش از زایمانم اصلااا راضی نیستم با اینکه فقط سه ساعت و نیم درد کشیدم ولی راضی نیستم چون انقد زور زدم مقعدم ورم کرده الان جای بخیه هام درد می‌کنه حتی نمیتونم خوب ب بچم شیر بدم..بازم بدن هرکس فرق می‌کنه ولی خب اونجا همه ب من میگفتن عالی زایمان کردی من خودم راضی نبودم😁اینم از تجربه من
مامان نازنین،بنیامین مامان نازنین،بنیامین ۲ ماهگی
تجربه زایمان دومم دیروز سزارین🌺🌺🌺ادامه ...بالاخره فرستادنم داخل سوند زدن ک برامن هیچ دردی نداشت واقعا هیچ یلحظه خودمو شل گرفتم و تمام بعد دکتر بیهوشی اقا بود اومد امپول زد بکمرم و نشد بار دومم نشد دکتر با خونسردی تمام چیزی نگف پرستاره کنارش گف چه بدن سرتقه بد قلقی داره اه 😐دوبار گفت اقاهه چیزی نگف و باخونسردی گفت ک بالاخره شد‌. بعد پاهام داغ شد و پارچه رو کشیدن جلوم بو بتادین حس کردم ریختم رو شکمم تا پایین تر . بعد من فقط تکون حس میکردم ک داشتن بچرو میکشیدن بیرون یهو احساس سبکی بهم دست داد دیگه هیچ که شنیدم یهو نی نی گریه کرد....حس خوبی بود و یکم گریم گرف اومد زودی مالید صورتشو به صورتم و بردنش اتاق نوزادان لباس بپوشن بعد بخیه رحم و شکمو زد از صحبتاشون فهمیدم.بعد دکترم رفت سر عمل دیگه و به همکارش گفت شکمو تموم کردی بزار بیام سرکلاژم باز کنم .خلاصه خانومه انجام داد چسپ زدو رفت و پارچرو برداشتن و دست و پامم باز کرد و گفت الان دکتر میاد باز کنه و ببرن ریکاوری. شکمم پایینش دس زدم گفتم یکم قلبمه هس اینجاش عادیه گفت اره رحمت کم کم جم میشه....
مامان 🪷مَهاْ🌛🩷 مامان 🪷مَهاْ🌛🩷 ۲ ماهگی
خب خب من بیام با تجربه زایمان طبیعیم ک خیلیی عجیب و غریب و زود شروع شد🥲😂
#پارت۱
من دوروز بود دکتر بهم قرص داد برا عفونتی ک داشتم که داخلی استفاده میکردم
اینم بگم من ۱۷ شهریور سرکلاژمو باز کردم و ۲۲ زایمان کردم ک وقتی باز کردن گفت دهانه ی رحمت هنوز باز نشده

خلاصه،شبایی ک من دارو رو استفاده کردم روز بعدش همینکه بیدار میشدم و از تخت پا میشدم یهو ازم اب میریخت درحدی ک کل خشتکم خیس خیس میشد و اصلا بو نداشت

بعد دوروز ک دیروز میشد بیدار شدم و باز همون حالت هارو داشتم ک ترسیدم،با خودم گفتم نکنه کیسه ابم باشه و خبر ندارم😐این روز هم یک شخصیو از دست دادیم ک واقعا حال خانواده خوب نبود و شوهرم خونه نبود

من چون با خانواده ی همسرم زندگی میکنم و ۳تا خاهرشوهر مجرد دارم رفتم پیششون و اینو بهشون گفتم ک خاهرشوهرم ک متاهله
گف :بنظرم پاشو برو بیمارستان چک بشی شاید کیسه ابت باشه
من دودل بودم ک برم یا نرم🫤😂
خلاصه همه گفتن :بابا چیزی نیس ک پاشو برو تهش یه معاینه میشی و برمیگردی🥲😂
منم به شوهرم پیام دادم ک:فک کنم باید بریم بیمارستان
اونم گف:اوکی میریم و بعد ربع ساعت اومد خونه
در این حین من همش سعی میکردم تو خونه راه برم و ورزش کنم چون من اصلا ورزش انچنانی نکردم و خیلی تنبلی میکردم
بعد شوهرم گف :بنظرم برو دوش اب گرم بگیر خیلی خوبه کمک میکنه به زایمان
منم رفتم حموم و اب گرم رو باز کردم و گرفتم رو کمرم چون تو حموم صندلی خودمو داشتم به اون تکیه دادم و کمرم رو زیر دوش گرفتم
خلاصه من یه ده تایی اسکات زدم ک گفتم حالا من درد ندارم چرا این کارو دارم میکنم و زدم بیرون