یه خانومی و دیدم با بچه تقریباً بزرگ تر از پسرک من بود
حالا دلیلش و نمی‌دونم ولی بچه و کوبید زمین و چارپنج تا سیلی هم تو صورتش زد 🫠🥲
حقیقتاً بخوام بگم دلم کباب شد
رسا هم وایساده بود نگاه می‌کرد 🥺حالت بغض هم داشت

میخواستم بگم خواهش میکنم خواهش میکنم خواهشاً مادرایی مشابه این خانوم اگر تو این تاپیک حضور دارید نکنید
همیشه به خودم به دیگران میگم درصدی خودتونو جای اون بچه بزارید
دلتون میخواد جلوی جمع مادرتون شمارو بزنه !؟🥲
خوب قطعاً نه و احساس خجالت میکنید و ناراحت میشید
اون بچه چه گناهی کرده خوب !
بچه است دیگه بچه 🫠به زبون بیارید بچه
واقعاً اگر حوصله بچه و ندارید چرا میزائید ؟🚶🏻‍♀️
حوصله به و نداری و کم‌ میاری ؟اره می‌دونم درک می‌کنم میفهمم چون خودم مادرم..
ولی راههای دیگه ای هم هست نه فقط کتک و جیغ
شمایی که داری این تاپیک و می‌خونی
مامان دیدم اومده گهواره تا شوهرش گفته بالا چشت ابرو و کتک خورده و توهین شنیده. ناله و نفرین می‌کنه و گهواره و گذاشته رو سرش
یا از اینکه شوهراشون بهشون توجه نمیکنه..
دیگه بچه چی !

خیلی گناه دارن این بچه ها 😢چه گناهی کردن که باید کتک بخورن؟

تصویر
۱۳ پاسخ

اره کتک زدن بده حق نداشته بزنه
ولی هیچ وقت یه مادرقضاوت نکن🥰🙏

مطمئنا صبرش تموم شده، بعدشم خودش پشیمون شده، نمیشه قضاوت کرد

من خواهر شوهرم خیلی این کار رو می‌کنه بی انصاف تو صورت بچه هم میزنه من سعی میکنم هیچی نگم ولی چند روز پیش خونه ی ما بودن رفتیم باغ اونجا بچه ها دلشون میخواست آب بازی کنن سر ظهر بود خواهر شوهرم هم می‌گفت سرما میخورن 😐خلاصه گرفت بچه هاشو حالا بزن و کی نزن منم اعصاب خرد شد دیگه یک حالت بدی بهش تذکر دادم واقعا برای پدر و مادر شدن فقط داشتن پول مهم نیست داشتن سلامت روان هم مهمه

کار خوبی نیس کتک زدن 👌عالی گفتین بخدا غروره بچه میشکنه می ترسه

قرار نیست هر کی بچه رو زد فکر کنیم که سلامت روان نداره ...من خودم ی بچه فوق العاده شیطون دارم و واقعا تا مرر گریه منو میبره ...علاوه بر شیطونی جییییععغ میکشه برا هر چیزی .موقع غذا ب شدت اذیت میکنه هر غذایی دوس نداره ...منم به عنوان یک مادر که دوس دارم بچم نسبت به هم سن و سالاش اوکی باشه شاید عصبانی هم بشم از دستش ...چه بسا مادرایی که از دست بچه هاشون کلا افسردگی گرفتن یاواقعا خسته ن ...اولش که ادم تجربه نداره ک بچه داری چطوریه ک میگید هر کی اعصاب نداره بچه نیاره ...این فکت خوبی نیس

جدی میگی کسی ک‌ تو خیابون اینکار میکنه. دیگ ببین تو خونه چطور کتک میزنه وای خدا

من همش میگم مگه هنوز هستن کسایی که بچرو اینطوری تنبیه میکنن... مگه تمیدونن چه عواقبی داره برای بچه... ادم هرچقدرممممم عصبانی بشه بچه دو سه ساله رو چجوری میتونه بگیره به باد کتک
من هروقت از دست دخترم عصبانی میشم با صدای بلند بهش میگم دختر دو ساله من که به خودم یاداوری بشه هرچقدرم قشقرق کنه بچه اس

دخترم تا ببینه گریه میکنه چون ما یکم حالت اخم بگیریم می‌ترسه گریه میکنه

وایی حتما بچش چیکارش کرده بوده لب مرز بوده ننه هع والا هیچ کی دلسوز از مادر برا بچش نیست
ولی زدن بچه هم کار خوبی نیس

منم خیلی عصبی میشم بچه رو بزنن
حوصله نداری نیار

این خیلی بده بخدا من خیلی اعصابم خورد بشه یه سیلی خیلی اروم میزنم پشتش اما داد هراز گاهی داد میزنم اونم چون دوتان واقعا کم میرم خیلی کم پیش میاد داد بزنم اما سیلی هیچوقت

منم چند وقت پیش یه زن کولی رو دیدم بچه ۷ الی ۸ ماهه رو می‌کوبید
اصلا تا یه هفته غذا ازگلوم پایین نمی‌رفت از بغض
رفتم گفتم نزن گفت آخه گریه میکنه😥
نمیگم هیچوقت بچه رو نزدم منم آدمم ولی در حد اینکه بزنم پشت باسنش که اونم خیلی خیلی اشتباست

ما همسایمون زن و شوهر اعتیاد دارن
بچش پارسال ۴سالش بود افتادن به جون بچه با لگد سرظهر خیلی سر وصدا بود
رفتم بچشو گرفتم گفتم زنگ میزنم موسسه بیان
بچشو آوردم پیش خودم هی میومدن درخونه میگفتم موسسه میاد تکلیفتون روشن می‌کنه مثل سگ ترسیده بودن یکی آشناهام باهاش صحبت کردم بیاد نقش بازی کنه🤣
ازشون تعهد گرفت



خودم عصبی بشم جیغ میزنم اینم دارم کار میکنم جیغ نزنم

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۲ سالگی
سلام مامانا ،یکم درد و دل داشتم
من مامان دوتا پسر کوچولم پسر کوچولوی من الان یک سال و ده ماهشه خیلی روزهای سختی رو گذروندم الان که بچه هام بزرگتر شدن خیلی خیلی بی حوصله و عصبی شدم ،احساس کم بودن میکنم به حال مادرهایی که یک بچه دارن غبطه میخورم ناشکری نمیکنم عاشق بچه هامم ولی خب همیشه تو جمع ها و جاهایی که میرم من نمیتونم به دوتاشون برسم هم خودم و هم بچه هام سردرگمیم
احساس میکنم صبر و همه آرامشم رو برای همیشه از دست دادم از اون دختر اروم و صبور و مهربون هیچی نمونده انقدر که پسر بزرگم کولیک داشت و رفلاکس پنهان و تا هفت ماه همش گریه بعدش هم که لج و اعصاب خوردی بعدش هم ناخواسته باردار شدم یه بارداری سخت و پر از استرس چند روز قبل از زایمانم یکی از نزدیکام فوت شد و ووووو خیلی داستانهایی که پسر دومم داشتم
خیلی قوی بودم یه تنه و دست تنها بچه هام رو تا اینجا رسوندم ولی الان دیگه بریدم خیلی خسته ام بیشتر بخاطر اینکه نمیتونم مادر همراه و خوشحالی برای پسرام باشم ناراحتم ،دعواشون میکنم خودم بیشتر از اونا گریه میکنم و داغون مییشم ولی نمیتونم رو اعصابم کنترل داشته باشم چند جلسه تراپی هم رفتم ولی بخدا وقت اونم‌نداشتم و اصلا بهتر نشدم
ترو خدا تا وقتی از ارامش اعصابتون مطمئن نشدین بچه دوم‌نیارین چون واقعا از دنیا و همه چیزای مورد علاقتون که دور میشید هیچ یه مادر افسرده هم میشین