لعنت به افسردگی بعد زایمان
چه ذوقی داشتم تو بارداری هر چیزی ک تو دلم بود و با ذوق می‌نوشتم واسش که بزرگ شد بخونه بفهمه چقد دوسش داشتیم و داریم😭نمونش👇
سلام قشنگ مادر من وارد ۱۶ هفتگی شدم و شکمم داره بزرگ و بزرگتر میشه و وجودت بیشتر داره مشخص میشه
اولین‌تکونی که خوردی دو هفته پیش بود و من انقد تعجب کرده بودم ک ی مدت فقط تو فکر این بودم که واقعا من مادر شدم؟ شوکه کننده ترین و اولین تجربه زندگیم تویی
تکونای گاه و بیگاهت اونقدر ذوق زدم میکنه که دوست دارم زودتر ببینمت و دستای کوچولوتو نگا کنم و ببوسم
وقتی باهات حرف میزنم و تکونایی که میخوری
وقتی باهات بازی می‌کنم و تق تق به شکمم میزنم و تو متقابلا جوابم میدی انقد قشنگه که از وصفش خارجم
امیدوارم درآینده همشو با همسرت تجربه کنی و بفهمی چی میگم
دردای شکمی
نفخ زیاد و روده درد و کمر درد و ناتوانی در نشستن و خوابیدن و دستشویی رفتن و کار کردن و نفس کشیدن چرا گاهی وقتا اذیتم میکنه ولی به دیدنت و بزرگ کردنت هزاران بار می ارزه
باباتم انقد ذوق داره باید ببینیش تا بفهمی چی میگم ان شاالله فیلماشو نشونت میدم
از وقتی که اندازه بند انگشت بودی سرشو میزاشت روی شکمم و باهات حرف می‌زد
همیشه هم همین جملاتو تکرار میکنه
سلام پسرمممم
سلام کوچولوی بابا عمر بابا نِفِس بابا (به همین غلظت😂)
صبحا صبح بخیر میگه و شبها شب بخیر و فرقی نداره چه ساعت از روز باشه حتما جمله ( این مامانت پیفوعه پیف میکَنه) رو بهت میگه امیدوارم یاد نگیری😂
خلاصه که من و بابا خیلی دوستت داریم و مشتاق دیدنتیم

۴ پاسخ

منم جدیدا حالم خیلی بده روحم حستس

مشاوره رایگان تلفنی ۱۴۸۰

عزیزم تنها کسی که میتونه کمکت کنه خودتی...زیاد ارتباط بگیر با بچت سعی کن تنها نباشی و آهنگ شاد گوش کن برو بیرون و توش بگذرون اصلا بهش فک نکن امیدوارم بهتر شی😕❤️

زنگ بزن مشاور تلفنی همکده اگه قیمتش برات مطرح نیس چون یکم قیمتاشون بالاس

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۱۳ ماهگی
سلام خوشکل خانما
امشب حقیقتا خیلی دلم گرفته گفتم یه درد و دل مختصر و کوچولویی باهاتون داشته باشم🥺🫀
من خیلی دوست دارم با پسرم بریم قدم بزنیم کلا تو بارداری و قبلش زیاد اهل پیاده روی بودم سبک می‌کنه منو فکرم آزاد تر میشه
چندباری که با پسرم میرم بیرون یه عده ای هستن که تا منو میبینن اول با تعجب میپرسن عه پسرته و بعد شنیدن آره با گفتن جمله بابا تو هنوز بچه ای بچه اوردی واسه چی همراه با لبخند تمسخر آمیز یا سرشار از ترحم باعث بیشتر گیج و ناراحت شدنم میشه بااینکه خداروشکر پسرم طبق نمودار رشدش عالیه بیشتر از اون چه که باید وزن گرفته شیر خودمو بهش میدم همیشه تمیز و مرتب و خوشبو و واسش اندازه خلال دندون کم نزاشتم حتی به جرعت میگم بین کسایی که میشناسم واقعا مهربون تر و دلسوز تر از خودم برای پسرم ندیدم بااینکه با علاقه ازدواج کردم درسمو میخوام ادامه میدم ولی بااین حرفا خیلی دلم می‌شکنه امشب هم چون شوهرم رفته سفر کاری و پسرم به خاطر خارش و درد لثه ای که داشت بی تابی میکرد تنها رفتم داروخانه نگم از نگاه های سنگین و نیشخندهایی که می‌دیدم مگه جرم کردم که مادر شدم؟🙂
لطفاً اگه مادر۱۹،۲۰ساله ای دیدی حرفات حساب شده تر بزن عزیز دلم چون اون یه مادر که داره با سختیای زندگی و مشکلات روزمره،چالشای بچه بزرگ کردن و هزاران چالش دیگه دست و پنجه نمره می‌کنه و حرف سنگین تو قطعا قلبشو میشکونه احساس بدی بهش دست میده و واقعا با اون طفل معصوم نمیتونه کاری بکنه که گله میکنی بچه واسه چی آوردی وقتی میبینی داره به بچه رسیدگی می‌کنه ببخشید اگه طولانی بود ولی واقعا خیلی ناراحت شدم توی این مدت و اشکم در اومد که چرا بعضیا آنقدر بد و نابجا قضاوت میکنن😮‍💨
مامان سامیار مامان سامیار ۹ ماهگی
سلام
عصرتون بخیر
خیلی دلم گرفته
من از ۱۸هفته با داریم آب دور بچه کم شد و استراحت بودم تا ۹ ماه که زایمان کردم و این مدت خونه بابام بودم بعدش هم تا به الان شاید یک ماه خونه خودم بودم اون تایم هم مامانم رو می‌بردم. این مدت شوهرم نبود ماموریت بود و هفته ی ای یکبار میومد ، خونه ما و بابام اینا یک ساعت از هم فاصله داره حالا کار شوهرم طوری شده که ۲۴ساعت سرکاره ۲۴ساعت خونه هست و باید برم سر خونه و زندگیم آخر هفته باید برم از الان دلم گرفته خیلی هم خودم هم پسرم وابسته ی خانوادم شدیم پسرم همش با بابا و مامانم و خواهرم بازی می‌کنه و دورش شلوغه اما خونه خودمون هیچ کس نیس اونجا هم که زندگی میکنم غریبم
مامانم از الان داره گریه می‌کنه که بدون بچم چیکار کنم تا بیایی
خودمم که وحشتناک میترسم که از پیش برنیام و پسرم خونه خودمون غریبی کنه
چون خونه خودمون که رفتیم چن روز خیلی غریبی کرد
لعنت به دوری
کاش هر دختری شهر خودش شوهر میکرد
هیییییی.......
بغض داره خفم میکنه
مامان محمدرافع💙 مامان محمدرافع💙 ۵ ماهگی
هیچکس به من نگفته بود
🧚‍♀️🤱🤰☘️
وقتی مادر میشی فارغ از همه کارهای دنیا یه آدم دیگه میشی…
گاهی شبا تا صبح بیداری و روزها خسته ای…
اما انگاریک قدرت مضاعف داری بعد از نه ماه انتظار و حمل جنین مجبوری به جای خستگی، پر انرژی و پرنشاط باشی
دیگه بوی بد مدفوع برات زننده نیست… نگران اینی که مبادا پای بچت‌ بسوزه… نگرانی که چرا رنگ مدفوعش عوض شده؟
وقتی مادر میشی دیگه نمیتونی به اراده خودت آب بخوری، چرت بعد از ظهر بزنی، مسافرت بری، عشقبازی کنی و حتی مریضی هم دیگه معنی چندانی نداره… و برای همه اینها شاید کسی ازت قدردانی نکنه...
خودت هم از هیچ کس توقع نداری بهت بگه خسته نباشی، خدا قوت، دست مریزاد، ایول، دستت درد نکنه….
وقتی مادر میشی شاید گاهی دچار خشم و #افسردگی و #اضطراب بشی و با خودت فکر کنی چرا هیچکسی اینها رو بهت نگفته بود؟ چرا حتی مادرت این همه چالش و ازت مخفی کرده بود و فقط در مورد قسمت خوب داستان باهات حرف زده بود!
وقتی مادر میشی! بزرگ میشی، یاد میگیری به خاطر فرزندت غرورت رو زیر پا بذاری و تو بحث های با همسرت کوتاه بیای… یاد میگیری سکوت کنی، صبور باشی..
گاهی به دروغ بخندی و بگی همه چیز رو به راهه…
میدونم و میدونی که مادر شدن پر از چالشه، مادر شدن یک شغل سخته و تو باید قبل از هر چیزی بپذیری که وارد مرحله ی جدید از زندگیت شدی که گاهی مثل یک بحرانه اما در عین همه سختی هاش لحظه های خیلی قشنگ داره
توی‌ مسیرش رشد داره
آگاهی داره
قدرتمند شدن داره
و عشق داره.