خانما بنظرتون برا دختربزرگم. مهر دوباره سرویس بگیرم برامدرسه ش، اخه پارسال گرفته بودم. سرویس راضی نبودم راننده خانم بود همیشه دخترمو هول میکرد بدوبدو بیا سوارشو، چندبارهم تذکر دادم بهش انگار نه انگار، همیشه خدا هم که تعطیلی داشتن یا آلودگی هوا یا سرما یا... اینم راحت کرایه شو میگرفت، بچه هارو میگفت تعطیل شدین بیاید بیرون مدرسه من سوار میکنم من تا بیاد خونه کلی استرس میگرفتم تا برسه، دوماهه اثاثکشی کردیم تقریبا به مدرسه نزدیک شدیم میتونم پیاده ببرم بیارم بعد گفتم پیاده روی هم. خوبه برا روحیه آدم، شیفت ظهر که راحته، اما صبحانه میشه یکم سخته اونم بخاطر اینکه باید دخترکوچیکمم ازخاب بیدارکنم برسونمش، تنها به هیچ وجه نمیتونم. بزارم خونه چون خابش سبکه نباشم خیلی میترسه بچه، شوهرمم رانندس خب بیشتر وقتا نیست تنهاییم، باشه راحت تره میمونه پیش بچه، یا خودش میبره مریم و مدرسه، ولی دیگه حساب کنم اونجوری همش درحال رفت آمدم، دخدرکوچیکمم گفتم. بزارم مهد مهر بازم دودل هستم، نمیدونم چکارکنم شما بودین چکارمیکردین؟

۵ پاسخ

به نظر من برای رفتنی سرویس بگیر برای برگشتن خودت برو بیار

شیفت فقط صبحی، کوچیکه هم مهد. با هم ببر با هم بیار. سختیشم دو ماهه. تماااام. من دخترمو از یکسالگی ۷ صبح بیدار کردم.

با دختر کوچیکت صحبت کن یکی دو بار که بیدار بشه و ببینه میری زود میای خودش ترجیح میده بمونه و به خواب شیرینش ادامه بده مهد بنویسی که خیلی خوب میشه صبح باهم می‌بری ظهر باهم میاری

دختر کوچیگت اذیت میشع بخوای بیدارش کنی
اکه خیلی نزدیگه و زود میری برمیگردی خوبه سزویس نگیر
اما در غیز اینصوزت بگیر حتما
هر چند خیلیم استزسی هستی فکر نکنم بتونی دخترتو خونه بزاری بری بیای

منم خودم دخترم دوساله میبرم میارم. البته پسر من صبح ها میخواببد. اگه بیدار می‌شد هم نمیترسید در وقفل میکردم زود میومدم

سوال های مرتبط

مامان آدرینا 💕 آراد مامان آدرینا 💕 آراد ۵ سالگی
مامانا بدبخت شدم🤪
دخترم همیشه تو حرفهاش میگفت میخوام برم مدرسه کی میرم مدرسه... از این مدل حرفا خیلی علاقه نشون میداد
منم یکشنبه هفته پیش بردمش مهدکودک ثبتنامش کردم از ساعت ۷ میره تا ۱۱:۳۰
هفته اول خوب بود خیلی دوست داشت
دیروز برگشت گفت مامان من امروز گریه کردم اخه دام برات تنگ شده بود😩 امروز صبح بیدارش کردم گریه کرد که من نمیرم دلم برات تنگ میشه
دیگه کلی حرف زدم و قانعش کردم گفت نمیرم امروزنبردمش گفتم استراحت کنه!
چون همه چیزم بهم میگه میدونم اتفاق خاصی نیفتاده با شناختی که از دخترم دا م، فکر میکردت مهد کودک چی هست رفته دیده باب میلش نیست
بازم با شناختی که ازش دارم میگم بخاطر این موارد نمیخواد بره
۱ - تو کارهای من خیلی دخالت میکنه دو خونه همش دنبالمه ببینه من چیکار میکنم ، فکرش اینجاستکه نمیتونه سر از کار من در بیاره
۲ فکر میکنه من با آراد تو خونه چیکار میکنم اون رفته مهد من با آراد تنهام که برای این موضوع اعلام کردم از فردا آراد هم میخوام ببرم مهدکودک برو آدرینارو بذارم مهد، بعد آراد و ببرم، بعد برم دنبال آراد بیام دنیال تو
اینو گفتم مقاومتش یکم کمتر شد بهش گفتم زود میام دنبالت
۳- از اونجای یکه بچه ای هست کهآذوم و قرار ندا ه یه جا نمیتونه بشینه، چند روز پیش هی بلند میشده تو کلاس، مربی میگه بچه ها بدون اجازه من بلند نشید
حالا چون نمیتونه جولان بده نمیخواد بره
امروزم الکی به گوشیم زنگ زدم که انگار از مهد زنگ زدن برای آدرینا جایزه گرفتیم نمیاد؟
حالا چیکار کنم بره بدون دردسر؟ خونه بودنی انقدر اذیت میکنه که بخاطر اذیت هاش فرستادم مهد
مامان آدرینا 💕 آراد مامان آدرینا 💕 آراد ۵ سالگی
دخترم دو هفته شت میره مهد، از این هفته میگه الا و بلا نمیرم دیگه دیروز و نذاشتم بره که مثلا دل زده نشه (که اشتباه کردم) امروژ دیر تر بردم با این بهونه که آراد رو هم میخوام ببرم مهد امروز خوب اومد همش میگفت مامان خوشحالم که آرادم میخواد بره مهد کودک بردمش اونجا سکم دوباره بغض کرد و گرسه من اومدم خونه رفتیم دنیالش خوشحال و خندان اومد
بعد از ظهر دوباره میگه نمیخوام برم منم گفتم هم اراد و باید ببرم مهد هم خودم میخوام برم کلاس خیاطی
دلیل نرفتنش هم میگه دلم برات تنگ میشه با اینکه من نه مامان مهربونی هستم، نه لوسش کردم وابسته من نیست کلا! امروز یه مامانه هم میگفت دختر منم اولاش اینجوری بود بعد عادت کرد
از یه لحاظ میگم شاید مربیشون بداخلاقه که نیست گفتم فردا گوشی بذارم یواشکی تو کیف دخترم ضبط کنم ببینم لحن مربیشون چطوره
ولی برگشتنی حالش خیلی خوبه همیشه هم ازش میپرسم چطور بود میگه خیلی خوش گذشت برای همین میگم رفتار مربی بد نیست اگه بد بود برگشتنی هم با گریه میومد
نظر شما چیه؟
مامان آراز مامان آراز ۴ سالگی
سلام و وقت به خیر
پسرم ۴ساد و ۵ماه دارد خیلی به من اویزون علارغم اینکه بارها توضیح دادم تو نباید به بدن مامان یا کسی دست بزنیولی باز هم بازو یا پای کسیمیبینه که لخت بهس آویزون میشه مخصوصا من خمیشه دستش تو بازو و گردن من یا بخش سینه هام‌یهو فشار میده بی دلیل بهش میگم‌پسرم‌اگه بغلومحبت نیازداری به مامان بگو بیا بغلماین ر۴تارهاتدیگران اذیت میکنه ولی باز تکرار میکنه خیلی توضیح دادم بهش ولی دیگه کلافهمیکنه و تکزار مجب ر به دعوا و داد من کرد ولی باز وقتی خیلی خوشحال یا هیجان داره یا حتی وقتهایعادی این کارو میکنه ،من باهاشصحبت میکنم به ارومز ولی کلافه ام کرد ،اندام شخصی توضیح دادم اینکه آدم ها بدشون میاد ممکن دوست نداشته باشن کارت درست نیست و غیره ولی کار ساز نیست کلافه ام کرد ... اگه در خانهیه چدت کوچیک بزنم برای بیدار کردن من روی من میپره یا اگه همینجوری کسی دراز کشید باشه میپره روش شکمشتوصیح دادم عواقبکارش با آرومی ولی توجه نداره تکرار میکنه تا حتما دعوا کنی و داد بزنیتا چند دقیقه انجام نمیده مجدد تکرار مزکنه همه جابا من حتی من حمام میرم با لباس زیر میرم و میشورمش یا اکثرا با لباس ولی اونجدگا هم نمیخواد زودتر از من از حمام در بیا دستسویی میرم پشت در مهد بود دوری من تجربه کرد حتی۲ روزی امتحانی تنها پیش مادرم رفت شمال یدون من بهانه داشت نه خیلی شدید بدون من جاهایی میره یا تنها میمونه اضطراب نیست فقط خیلی آویزونم تنها بازی نمیکنه حتما من باید بشینم‌کنارش تا با اسباربازی بازی کنه من برای پختن یه غذا حتموباید تبلت یا تلویزیون بزارم که فرصت این کار شخصی بهم بده کلافه ام راهکاری دارید ؟