دیروز برام روز خیلی سختی بود پسرم صبح زود بیدار شد همش نق میزد نتونستم بخوابم اصن بد خواب شدم تا ساعت یازده درگیرش بودم خوابش میومد ولی نمی‌تونست بخوابه منم پاهام فلج شد هرکاری میکردم نمیخوابید بعدم که خوابید باید ناهار درست میکردم ظرفارو میشستم خونرو تمیز میکردم همه روی سرم انبار شده بود دور و برم شلوغ بود هوا گرم بود سرم درد میکرد از یه طرفم سوزش ادرار داشتم داشتم دیوونه میشدم تا اومدم ناهار درست کنم پسرم بیدار شد همه اینکارا موند علاوه بر اینا خودم نیاز به حموم داشتم موهامو شونه نکرده بودم خیلی حاله بدی بود از حال خودم گریم گرفت از یه طرفی هم پسرم اشتهاس کم شده مثله قبل شیر نمی‌خوره فکرم درگیر وزنشه 😮‍💨
بعضیا میگن خیلی خودتو درگیر وزنش کردی ولی من یک مادرم وقتی میبینم پسرم فقط توی یک ماه ۳۰۰, گرم اضافه کرده دلم میسوزه وقتی میبینم لپ های پسرم آب شده لاغر شده غصه میخورم طرفای عصر هم دقیقا دوباره همه چی آوار شد روی سرم دوباره گریه های آراد، کارهای نکردم، اوضاع خودم....تا ساعت یک شب همین بود اوضاع وقتی خوابید باز شوهرم رفت سر یخچال یک چیزی افتاد دوباره بیدار شد دیگه همه چیرو ول کردم زدم زیر گریه با شوهرم دعوا کردم که چرا این کارو کرده اونم ترسید هیچی نگفت
خاستم بگم چقدر بچه بزرگ کردن سخته چقدر آدم باید از خودش بگذره چقدر بدن آدم کم میاره
هنوزم از دیشب حالم بهم ریختس ولی بایدخودمو جمع و جور کنم
واقعا سه ماهگی آراد خیلی سخت گذشت خیلی بد بود اینکه میگن بچها توی سه ماهگی اعتصاب شیر میکنن واقعا راسته
امیدوارم چهار ماهگی خوب بشه فرداهم واکسن داره خدا بخیر کنه

تصویر
۶ پاسخ

اعتصاب شیر؟؟؟ وااای خدا پس حللا حالاها کار دارییییممممم😑

این نیز بگذرد منم همه این مراحل رو طی کردم الان کارای خونه مونده دوتا دختر دیگه دارم کلاس و رفت آمد اونا هنوز نهار نذاشتم ولی کم نمیارم

پسر منم اعتصاب شیر کرده مثل قبل شیر نمیخوره
هی بازی بازی میحوره مال همین !!!!وای شیر نمیخوره همشم بیداره 🧐🤯🫠

اراد جان چند کیلو

دقیقا مادر بودن اینه درکت میکنم عزیزم خدا به هممون حوصله و سلامتی بده بتونیم بچه هامونو خوب بزرگ‌کنیم

دقیقا ادم خیلی جاها کم میاره
منکه دیگه قید خونه مرتب و ظرفهای تمیز زدم
و همش کم خوابم گردن درد و کمر درد هم بهم اضافه شده من بعد از ۲وماهونیم تازه وقت کردم رفتم ارایشگاه...مادر شدن خیلی ارزشمنده و حس خوبیه اما بسیار سخته

سوال های مرتبط

مامان لیام🩵 مامان لیام🩵 ۵ ماهگی
واقعا چرا بعضیا یجوری حرف میزنن که تا چند روز ناراحتی و اعصابت خورده
من از روز اول شیرم کم بود همه نوع غذایی خوردم از مرغ و گوشت گرفته تا غذای دریایی تا یک ماه شیرم عالی بود می‌ریخت هرشب کل لباسم خیس بود بعدش کم شد نمی‌دونم چرا و خب بچم گرسنه بود شیر خشک تا همین چهار ماهگی دوبار نهایت سه بار در روز میدادم و همش شیر خودم بود با اینکه متوجه می‌شدم پسرم هنوز گرسنه هست چون نق میزد اما تمام تلاشم این بود که شیر خودمو بخوره و خب تقریبا کل تایمم درگیر شیر دادن بود تا اینکه سه روز رفتیم مسافرت و شرایط حوری بود مجبور بودم بیشتر شیر خشک بدم از بعد اون پسرم درست و حسابی سینمو نگرفت و سرشو میکشید عقب و بدجور گریه میکرد اما تا شیر خشک میخورد آروم میشد خب من همه سعی خودمو کردم وقتی شیرم کمه سیر نمیشه چکار کنم؟ واکسن چهار ماهگی که زدیم وزنش کم بود زیر نمودار بود پسرم وزن تولدشم کم بود
حالا بقیه میفهمن میگن نه حتما شیر خودتو بده حداقل تا شیش ماه
بابا من که مرض ندارم بچمو از شیر خودم بگیرم خب نمیگیره کمه سیر نمیشه وزنشم کمه کاش وقتی پزشکی ندارن حرف نزنن که باعث عذاب وجدان مادر بشه شیر مادر قدیم خوب بود که همه چی ارگانیک بود نه الان که شیمیایی و هورمونی شده همه چی من تحسین میکنم مادری که شیر داره و شیر خودشو میده ولی مادرایی که شیر ندارن هم نباید اذیت کرد من تا یه هفته الان ذهنم درگیره هرروز تا بیدار میشم سینم میزارم دهن پسرم اما پنج دقیقه مک می نه ول می‌کنه چطور تو پنج دقیقه سیر شده باشه آخه ؟؟؟
هووووف نهایت بتونم بپوشم اونم کل صبح تا شب رو شاید ۱۲۰ تا شیر داد بیشتر نمیشه مطمعنم
مامان ماهلین🌙👼🏻🩷 مامان ماهلین🌙👼🏻🩷 ۸ ماهگی
دیشب برای اولین بار ماهلین ساعت ۱۱خوابید ذوق کردم که زود خوابیده منم می‌خوابم یکم استراحت میکنم درد پریودی و حال روحی بد کلافم کرده بود
ازساعت ۱۲شروه کرد تند تند بیدار شدن و گریه کردن غلت میزد به روی شکم که همیشه روی شکم میخوابه اما گریه میکرد و بیدار می‌شد
بهش شیر دادم تا ساعت ۲گریه هاش بیشتر شد فهمیدم انگار شیرم کم شده و سی نمیشه براش شیرخشک درست کردم اما اصلا نخورد انگار لج کرده بود
کامل بیدار شد گذاشتمش روی پام چشماش بسته بود اما گریه میکرد
گذاشتمش زمین و شوهرمو بیدار کردم که بیا پیشش تا من یکم استراحت کنم رفتم پایین تخت و کلی گریه کردم بخاطر ضعیف بودم،بخاطر کم بودن شیرم که بچم سیر نمیشه،بخاطر بد حرف زدن با دخترم که کلافم کرده بود و نمیخوابید و شیر نمی‌خورد
چقدر من مادر بدیم
بعد یربع خوابوندمش اما باز توخواب گریه میکرد و باز می‌خوابید بازبیدارمیشد حس کردم شاید پاهاش درد می‌کنه آخه تازه ۳روزه واکسن ۴ماهگیشو زده و جای واکسنش سفت شده بهش استامینوفن دادم و ۲ساعتی خوابید و باز گریه بخاطر شیر.
بهش شیر دادم خوابید اما ساعت ۸بیدارشد و الآنم خوابیده
خیلی شب بدی بود نفهمیدم چش بود
اما خداروشکر گذشت
هنوزم عذاب وجدان دارم که چرا بد باهاش حرف زدم
چقدر پشیمون شدم از بچه دار شدنم که من بچه نمی‌خواستم و شوهرم بچه میخواست
هیییی😓😪🥴😮‍💨
چی بگم ...!؟