سلام مامانا
من اومدم داستان زایمانم رو بگم
پارت 1
دو روز پیش ک قرار بود برم دکتر زنان واسه معاینه رفتم کاملا خوب بودم هیچ اذیتی نداشتم ی کوچولو علائم داشتم فقد رفتم دکتر معاینم کرد خیلی اذیت شدم انقد اذیتم کرد ک فقد نمیکردم معاینه اینقد سخت باشه انقد گریه کردم جیغ زدم ت معاینه های دیگر اذیت نشدم ول اون کشت منو یدفعم کرد
خلاصه معاینه کرد گف ت 3سانت باز شدی هنوز زوده برات برو ت خونه درداتو بکش برو بیمارستان تو بیمارستانم قرار بود همون دکتر زایمانم کنه گفتش ک حرکات بچه چطوره گفتم حس نکردم گف برو بیمارستان واسه نوار قلب رفتم بیمارستان نوار قلب گرفتن و کلی حس کردم حرکاتش رو بعداش اومدیم خونه چون گفت برو پیاده روی کن حموم کن اومدم کلی پیاده روی کردم حموم کردم تا شب شد تازه میخواست دردام شروع بشه تب گرفته بودم دردی میومد میرفت من ت خونه کلی درد کشیدم تصمیمم نبود ک اونروز برم بیمارستان چون اذیتی نداشتم شب ک اذیتام بیشتر شد مامانم گف وقتشه بریم بیمارستان چون اون دکتر و ت اون بیمارستان زیادی اذیت دادن منم تصمیم گرفتم برم بیمارستان ماکو ب راه افتادیم منم زیادی درد داشتم ی ساعت کشید بریم ک بیمارستان ساعت1شب رسیدیم بیمارستان رفتم اتاق زایمان تنهایی کسیو نزاشتن باهام بیاد حف بزنه با دکتر اصلا کف چته گفتم اذیت دارم س سانت باز شدم نوار قلب گرف معاینه کرد ولی اذیت نکشیدم زیاد ت معاینه مث دفعه قبل گف ت 3سانته باز شدی برات زوده برگرد گفتم من اذیتم زیاده از دور اومدم باز قبول نکرد گف چرا اینجا اومدی برو شوط یا برو ساعت8صب بیا نوار قلب رو گرفت
بقیه رو پارت دو میزارمم

۴ پاسخ

چند هفته بودی که رفتی برای معاینه؟

🥰🥰 محرمی و ماهگرد، نوزادی  بچه هاتون رو درست میکنم😍😍با انواع تم های مختلف هر تمی که شما بخواهید
🌹🌹میتونی از ماه های گذشته که ماهگرد نداری عکس بفرستی درست کنم
آیدی روبیکا پیام بدید تا تم و نمونه کار های بیشتری ببینید
@Delsaabgmm
20 هزار

زودتر بزار

عزیزم مبارک باشه . من که خیلی آمادگی روحی و جسمی زایمان رو ندارم واقعا نمیدونم چیکار کنم

سوال های مرتبط

مامان رزا⚘ مامان رزا⚘ ۲ ماهگی
قسمت دوم زایمان من
رفتم دراز کشیدم، مامای کلینیک اومد و نوار قلب رو شروع کرد، ۲۰ دقیقهدراز کشیدم، ماسک زده بودم و نفس کشیدن واسم سخت بود، بی حال بودم، خدا خدا میکردم که تموم بشه، ویزیت بشم بیام خونه. ماما اومد گف بخاب نشون دکتر بدم . رفت و اومد گفت دکتر گفته تپش قلب نشون داده، برو یه چیزی بخور ۲۰ مین دیگه بیا. رفتم پایین، همسرمم اومد، واسم شانی خرید خوردم باز بیحال بودم. اومدم بالا دوباره خابیدم، مامای بی مسعولیت اومد و دستگاه رو نصب کرد و رفت، بجای ۲۰ مین ،۳۰ مین دیگه اومد. رفتم پیش دکتر. تا وارد شدم و نوار قلب رو دید، گف بخواب. قلب جنین یه دراپ بزرگ داشته، اومد صدای قلبشو گوش داد، گف سریع برو بیمارستان ختم بارداری بده، دستش میلرزید گوشی رو برداشت هماهنگ کنه، گفتم میخوام برم حمام، گف میفهمی میگم سریع برو. اشکم جوشید، گفتم خودتون میایین گف نمیتونم!😭😭😭😭با فلانی هماهنگ میکنم بیاد . با گریه زدم بیرون، زنگ زدم همسرم سریع اومد دم در مطب و رفتیم