۱۰ پاسخ

برای بارداری و زایمان و حتی الان خیلی هوامو داشتن

سلام منم خواهر و مادرم خیلی لطف دارن و محبت

بگو شوهرت ازبیرون بخره برات آش

کاش میرفتی چند روز پیش مامان و بابات
کاش یک دلسوز داشتی تو شهر غریب
کاش اقلا تهران بودی

من که غریبم ازمادرم دورم .چیزی هوس کنمم خودم درس میکنم مادرشوهرم روم نمیشه بگم.

منم خیلی خسته ام سردرد شدید گرفتم چشام درد میکنه
مغزم دیگه نمیکشه
هیچ جایی هم نرفتم تابستون بگردم دلم دیگه داره میپوکه
دلم امام رضا رو میخاد فقط🥲🥲🥲
دلم خیلی گرفته

کاش تهران بودم واست اش میپختم❤🥺

خب به خواهر شوهرت بگو همینطور که بچه خواهرشو نگه میداره ،وقت مریضی بچه برادرشو هم‌نگه داره یا کمکی کنه ،به شوهرت بگو بهش بگه

عزیزم کجای تهرانی؟؟
برات ی ذره چیز میز درست کنم بفرستم

همه که مثل هم نیستن
من خاهر ندارم
اگه دلم غذایی بخاد فقط به مادرم میتونم بگم

سوال های مرتبط

مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۷ ماهگی
مامان مهتا مامان مهتا ۱ سالگی
سلام. من حدود دو هفته ای هست که دیگه شیر ندارم . یعنی خیلی خیلی خیلی کم شده. نمی‌دونم چرا یهو اینطور شد . از اونجایی که دخترم سیرشیر نمیشه ، همش به من میچسبه و هر نیم ساعت تقاضای شیر می‌کنه. و چون شیر ندارم و چیزی نمیاد حتی شده نیم ساعت سینه رو تو دهنش نگه می‌داره. بدنم کوفته و خشک میشه . از دهنش میکشم بیرون جیغ میزنه و شیر میخواد .
خب هم بدن درد گرفتم ، هم عصبی ام که شیر ندارم . و فوق العاده از اینکه همش باید به یه ور باشم و سینه تو دهن بچه باشه خسته ام.
دیشب نمیخوابید بخاطر شیر . شیشه هم که نمیگیره .‌ گفت جی جی منم عصبی شدم داد زدم . باباش توپید به من که چرا دعوا می‌کنی ؟ باز دیوونه شدی ؟ و ... . منم بهش گفتم پس ببرش بخوابونش پدر نمونه‌ . بچه رو ازم گرفت برد و یک ساعت باهاش بازی کرد و بعد خوابوند و آورد . آیا من در اوج فشار و اذیتی که بودم نباید عصبی میشدم و داد میزدم ؟ منم آدمم و همه ی مامانها بخاطر فشاری که روشون هست و بخاطر اذیت های بچه و کلی چیز دیگه ممکنه یه دادی یزنن. شوهرم درک نمیکنه