۱۰ پاسخ

برای بارداری و زایمان و حتی الان خیلی هوامو داشتن

سلام منم خواهر و مادرم خیلی لطف دارن و محبت

بگو شوهرت ازبیرون بخره برات آش

کاش میرفتی چند روز پیش مامان و بابات
کاش یک دلسوز داشتی تو شهر غریب
کاش اقلا تهران بودی

من که غریبم ازمادرم دورم .چیزی هوس کنمم خودم درس میکنم مادرشوهرم روم نمیشه بگم.

منم خیلی خسته ام سردرد شدید گرفتم چشام درد میکنه
مغزم دیگه نمیکشه
هیچ جایی هم نرفتم تابستون بگردم دلم دیگه داره میپوکه
دلم امام رضا رو میخاد فقط🥲🥲🥲
دلم خیلی گرفته

کاش تهران بودم واست اش میپختم❤🥺

خب به خواهر شوهرت بگو همینطور که بچه خواهرشو نگه میداره ،وقت مریضی بچه برادرشو هم‌نگه داره یا کمکی کنه ،به شوهرت بگو بهش بگه

عزیزم کجای تهرانی؟؟
برات ی ذره چیز میز درست کنم بفرستم

همه که مثل هم نیستن
من خاهر ندارم
اگه دلم غذایی بخاد فقط به مادرم میتونم بگم

سوال های مرتبط

مامان اَبرک☁️ مامان اَبرک☁️ ۲ سالگی
درد دل
پسر من کلا کسی رو از نزدیک نمیبینه
فقط هفته ای یبار خانواده همسرم
خانواده خودمم دورن
بعد به شدت غریبی میکنه مهمونی بریم یکی سوار ماشینمون بشه
با بچه ها بازی نمیکنه کلا محلشون نمیزاره روشو میکنه اونور
گفتم حالا بعد از عید یکم هوا بهتر شد بیشتر میبرمش تو جمع و پارک و اینجور جاها با چند دوست بچه دار بیشتر معاشرت میکنم
حالا امشب شوهرم گیر داده ما تا حالا جایی نزاشتیمش
یعنی بچه ۱ ساله و نیم برم جای بزارم و برم که عادت کنه
هر چی بهش میگم بابا اینکار غلط این بچه اضطراب جدایی داره هی حرف خودشو میزنه
حالا منظورشم خواهرشه
رک تو صورتش گفتم به خانواده خواهرت اعتماد ندارم جلو من شوخی های بی مزه میکنن با بچم چه بره پشت سرم
دوتا بچه غولم داره اونبار بچمو بردن تو اتاق درجا رفتم پشت سرشون کوچیکه به بزرگه میگفت بیا راه ببریمش حالا بچم ۴ ماهش بود
یا پسرش دست گذاشت رو لپا بچم دهنش باز بشه بهش غذا بدن
پسر خواهر شوهرم ۲۰ سالشه دخترش ۱۳ سالشه
بعد حالا شوهرم بدش اومده
گفتم درست میشه صبر کن این بچه کوچیکه نمیشه جایی بزاریمش تا زبون باز نکرده
😔😔😔😔 از دست این مردا