۷ پاسخ

میگن کیسه آب پاره شده باید فوری بری بیمارستان که

عزیزم ادامش

خب بعدش

منتظر ادامشم

خب🥹🥹🥹🥹

گل میشه بگی چند هفته بودی؟

😔😔😔

سوال های مرتبط

مامان حسین جان💙 مامان حسین جان💙 ۴ ماهگی
خلاصه حالم اینطوری بود و شام نخوردم میل نداشتم اما وقتی ساعت ١٢:٣۰ شب تو تخت بودم گرسنم شد و دلم ضعف رف و با خودم گفتم برم ماکارونی رو گرم کنم و بخورم اما گفتم ولش کن کی حال داره بره الان شام گرم کنه ... شوهرم از خستگی خوابش برده بود ... منم به سختی پهلو به پهلو شدم و کمرم و پشتمو کردم به همسرم یه کوچولو کمرم یه خورده درد داشت شروع کردم خودم ماساژ دادن که دستم خورد به شوهرم و از خواب پرید و دید دارم کمرمو ماساژ میدم شروع کرد ماساژ دادن یه حالت کمر درد پریودی اما خفیف بود دیگ جفتمونم خوابمون برد فقط اینکه پسرم خیلی خودشو سفت میکرد و حالتش از رو شکم دیده میشد که داره خودشو سفت میکنه.
طبق عادت هرشب که نصفه شبا بیدار میشدم میرفتم سرویس اون شب هم ساعت ٣:٣۰ صبح از خواب بخاطر ادرار بیدار شدم اما فقط بیدار شدم از جام بلند نشده بود و تو فکر این بودم که چقد احساس پر بودن مثانه دارم و میدونم اگه حتی یه میلی متر جابجا شم حتما رو تخت ادرار میکنم !!!
تو همین فکر بودم که یهو یه حجم زیادی آب داغ ازم خارج شد!!!! همونجا رو تخت !!!
کلی ترسیدم اخه فهمیده بودم کیسه ابمه و ادرار نیس چون مثانه م احساس پری رو داشت خلاصه جیغ زدم و هول شدم شوهرم ترسید و از خواب پرید من همش داد میزدم کیسه ابم کیسه ابم پاره شد
شوهرم که حیروون مونده بود و رفته بود سراغ لامپ که روشنش کنه هراسون گف کو چی میگی خواب داری میبینی؟ گفتم بابا ایناها تخت و ببین خیسه کلا
بعد به پاهام اشاره کردم که همینجور شلوارم خیس بود و تندی رفتم دسشویی ادرار کردم همچنان هم داشت مایع کیسه ابم ازم میرف
ادامه داره
مامان دنیا مامان دنیا ۶ ماهگی
سلام خانما خوبین . براتون از تجربه زایمانم بگم من یه روز قبل زایمان بعد از ظهر یکم درد داشتم ولی جدی نگرفتم شب شد اونجوری دردم ادامه داشت فکر کردم استراحت کنم خوب میشم چون روزانه خیلی کار میکردم همونجوری خوایم برده اصن دردو دیگه نفهمیدم ساعت ۴ صبح بودکه از خواب بیدار شدم دردام بیشتر شده بود فهمیدم که زایمان میکنم بعد تحمل کردم تا ساعت ۶ صبح شد رفتم چند دست لباس بود اونا رو شستم بعدش حموم کردم شد ساعت ۸.۳۰ بعد به شوهرم گفتم دردام شروع شده زایمان میکنم فرستادم مغازه خوراکی برا بعدی زایمان بخره شوهرم رفت ساعت ۹.۳۰ اومد بعد رفتم بیمارستان ساعت شد ۱۰ صبح رفتم رسیدم بیمارستان دوکتر معاینم کرد گفت ۶ سانت باز شده رحمت بعد کیسه آبمو پاره کرد و ماسک بی حسی برام داد یکم دردامو کم کرد شدم ۸ سانت برد برا زایمان و خلاصه ساعت ۱۰.۴۰ بود زایمان کردم واقعین زایمان راحتی داشتم و آفرین به خودم خیلی دردو تحمل و آفرین به بچم زنده گی مامانش اصن اذیتم نکرد برا زایمان . ولی الان پیشم نیست خیلی دلتنگشم همش گریه میکنم و غصه میخورم یکم مشکل داشت تو بیمارستان تویی دستگاه است دعا کنید برایش زود تر خوب شه 🙏🙏🙏🙏🙏🙏😥😓
مامان نون خامه ای مامان نون خامه ای ۳ ماهگی
پارت سه .
رسیدم اونجا گفتم من درد دارم که زودتر فرستادنم داخل دکتر معاینه کرد گفت دو سانتو نیم شدی گفتم این هممه ورزش تو ۱۰ روز فقط دو سانت پیشرفت داشتم خیلی نا امید شدم و ترسیدم که دکترم گفت عوضش بچه خییلی اومده پایین و دهانه خیلی خیلی نرمه خلاصه از مطب دکتر رفتم خونه مامانم مهمونی 😂😂 شام دعوت بودیم ماما همراهم زنگ زد که دردات شدید تر شد ؟ گفتم نههه بهتر شدم گفت حالا محض احتیاط فردا ۸ صبح برو ان اس تی بده گفتم باشه . اون شب بعد مهمونی با همسرم رفتیم پارک پیاده روی که یه انقباض دردناک دیگه ام موقع پیاده روی گرفتم دیگه اومدم خونه ساعت ۱ بود خوابیدم ساعت ۱ و نیم از درد بیدار شدم مثل پریودی بود فکر کردم بازم کاذبه اهمیت ندادم ولی دو بار تکرار شد و من بعدش خوابم برد ساعت ۲ بود که یهو گرررم شدم و سریع رفتم تو حموم دیدم شر شر داره آب میاد همسرمو بیدار کردم به ماما همراهم خبر دادم عقب ماشین دراز کشیدم و رفتیم تو راه مامانمو برداشتیم هی فاصله دردام تو ماشین کمتر میشد و دردا نزدیکای بیمارستان دیگه خیلی شدید بود تو بیمارستان وقتی رسیدم سریع معاینه کردن گفتن ۴ سانت .