۲۲ پاسخ

هر چند باری که خودم صلاح بدونم😁😁
دو شب پیش رفتم براش ساعت بخرم، اونجا یه مک کویین که دقیقا سایز کوچکترشو خونه داشتو میخواست،منم نگرفتم، سوار دوچرخه کردمو برگشتم،کل راهو گریه کرد(البته جرات ابروریزی نداره)

پسر من هرسری بریم بیرون میخره وگرنه خودشو میندازه زمین چنگ میزنه کل شهر بریزن رو سرش هم ساکت نمیشه🤦‍♀️

عزیزم میشه هرسوالی ک مپیرسی رو حذف نکنی چون ماهم میخایم تجربه کسب کنیم

خرابش نمیکنه اسباب بازی رو؟خوب نگه میداره؟؟

اینجوری‌خودتو ناامید میکنی
هر بچه ایی‌متفاوته
تربیتا متفاوته
بسته به حال روحیش.و...
تو‌خوراکی هر بار که بریم بیرون فقط یدونه میتونه برداره
دیگ با تکرار‌‌اینجوری شده
نه‌که‌ یبار بگیم اونم‌بگه‌چشم
یه مدت گریه کرد جیغ زد دید نمبشه الان تو بعضی‌ موارد هماهنگ میشه
ولی‌خوب‌بچس
چاره ایی جز سازگاری نداری
یاهم باید اونقد قوی شی که اصلا به گریه هاش اعتنایی نکنی و به راهت ادامع بدی

والا خواهر پسر منم اگه رفتیم یه جایی ماشین دید باید بخره وگرنه ایقد گریه می‌کنه تا جنگمون بیفته..همین هفته ما رفتیم مسافرت چهارتا ماشین خرید😐

پسر من اصلا عادت نداره بگه فلان وسیله یا خوراکی رو میخوام. تا بهش نگم ارسلان چی میخوای، و برو انتخاب کن، هیچی نمیگه.

من از اول میرفتم نمیخریدم اینجوری بدعادت میشن شاید اون لحظه تو پول نداشتی

چون از اول نبردمش زیاد الان نمیگه کلا اهل اسباب بازی نیست فقط وسایل آشپزخونه

‌جیغ وگریه نه دیگه نمیخرم یه بار گفت پول داری بخر دیگه گفتم کیف پولمو نیاوردم دادوبیداد کرد گذاشتم خونه جیغ رفتم برگشتم جیغ ودادو بیداد که چرا منو نبردی گفتم من چقد پول بابات بهم میده هر لحظه چیزی میخوای اگه میخوای باهام بیرون نباید چیزی بخوای هرموقع که بتونم جایزه میخرم وگرنه نه همون شد

ما روز اسباب بازی داریم دوسه ماه یه بار ولی با بابام میره بیرون عروسیشه عشق میکنه هرچی بخواد نقده براش

دیگه اون حرف شو با گریه به کرسی نشونده.. از اول نباید به گریه کردنش تن میدادی.. من پسرم برا اسباب بازی گریه نمیکنه یه کم غر میزنه بعدش میگم اسباب بازی نمیخرم چون زیاد داری. باباشم دعوا میکنه میگه دیگه نخر همه خونه رو اسباب بازی ورداشته.. ولی برا خوراکی گیر میده هروز یه بستنی رو باید بخوره. اهل پفک کیک اینا هم نیست فقط بستنی یا چیپس

فک کنم یه ۵ ۶ ماهی میشه نخریدم شایدم بیشتر. زیاد بازار نمیبرمش ولی همون یکی دوباری ک میبرم مغازه خوراکی میگم یکی دوتا بیشتر نمیتونی برداری و کیک دوست داره همیشه کیک میخره.
نه خیلی محدود کردم نه دیگ خیلی آزاد در کلا خیلی بچه ایی نیست ک بگ اینو میخوام اونو میخوام
تا جایی ک تونستم براش چیزهایی ک دوست داره خریدم

بخر هر چی میخواد
من که میخرم‌

هرروز بعضی وقتا روزی دوبار

من از اول زیاد نبردمش بازار..یا قبل رفتن باهاش حرف زدم‌گفتم به چیزی دست نمیزنی و نمیری توو مغازه ها..براش شرط میزارم مثلا میگم فقط یه دونه فلان چیز بخر.و زیاد هم جاهایی که بدونم جذبش میشه نمیبرمش

زیاد نمیخرم شاید هر چند ماه یکبار نهایت براشون توپ میخرم اونم بعد از اینکه توشون خراب بشه

من از اول که میرفتم سوپر میگفتم انتخاب کن فقط یه چیز
الآنم همینه
اسبابم معمولا اینترنتی خریدم

ماهی چندبار
از۳اسباب بازی تا۱۰تا😕

آراد اسباب بازی میبینه شئون گریه از ده بار دوبار میخزم سریع هم خراب مبکنه انقد میکوبه زمین تا تیکه تیکه بشه دیروز رفتم تخم مرغ بگیرم گفتم اجازه داری ی خوراکی برداری رفت کرانچ فلفلی برداشت هرجی گفتم بچه تنده دردت نمیخوره برش داشت اومدیم خونه ی دونه خورد فهمید چی ب چیه پرتش کرد گفتم خوبت مبشه تاحرف‌گوش کنی

من از اول برای دخترم وقتی میرفتیم بیرون هیچی نمیخریدم .
ولی تابستون که میبردمش .چون یکی دوبار براش بستنی خریدم دیگه عادت کرده بود .همش میگفت بستنی .گریه جیغ .
منم گفتم نه .
جیغ زدی گریه کردی نه .
شده بود از پارک تا خونه کل مسیر تو ماشین جیغ میزد ولی اصلا کوتاه نیامدم.
اسباب بازی هم گهگداری براش میخریم .
در کل دخترم تو زمینه اسباب بازی اذیت نمیکنه .یا قاطع میگم نه .بعدا

فکر کنم یه دو ماهی میشه نخریدم قبلا خیلی میخریدم. همه چیز داره.

سوال های مرتبط

مامان نفسم مامان نفسم ۳ سالگی
بالاخره به همسایمون گفتم که بچه هامون خونه همدیگه نرن
نمیدونم کار خوبی کردم یا نه چون هم خانمه آدم خوبیه دخترشم دوس دارم ولی بعضی کاراش رو اعصابمه، و اینکه دخترم دوست دیگه ای نداره و تنها میمونه
کاراش که میگم رو اعصابمه اینه که وقتی میاد خونمون هر پنج دقیقه یه بار میگه خاله آب میخوام هر دو دقیقه میگه خاله اخ دهنم خون اومد خاله اخ دستم درد گرفت و... یه لحظه نمیذاره آرامش داشته باشم
یا مثلا همین که وارد خونمون میشه میگه خاله چی داری بخوریم
چند روز پیش اومد گیلاس یکم داشتیم دادم خوردنش، دو روز بعدش اومد همین رسید گفت خاله گیلاس بیار بخوریم گفتم تموم شد گفت میوه چی داری گفتم نداریم گفت غذا چی گفتم رو گازه هنوز نپخته گفت یخچالتونو باز کن ببینم چی دارید😐 این چیزا تو وجود من قفله، من تو خونه مادرشوهرمم از گشنگی بخوام بمیرمم نمیگم چی دارید
یا مثلا میاد خونمون میره رو میز و صندلی دخترم میشینه دخترمم رو زمین میشینه گریه میکنه
چند روز پیش رفتیم مسجد دوتایی رفتن مهرای سنگی مسجدو اوردن بازی کنن همشو برداشت نذاشت دخترم بازی کنه نصفشون کردم نصفشو دادم دخترم نصفشم به دختر همسایه گفتم اینجوری بازی کنید باز مهرای دخترمو ازش گرفت گفت میخوام برج بسازم گفتم خب یکی تو بذار یکی دختر من باز نذاشت دخترم بذاره دخترمم گریه می کرد منم اوردمش خونه، یکسره حرف میزنه خونمون که میاد یک ثانیه نمی تونه یه جا بشینه
یه سال از دختر من بزرگتره مادرش نوشتن اعداد رو بهش یاد داده ولی من نمیخوام دخترم تو سن کم با آموزش مستقیم چیزی یاد بگیره
هروقت میاد با حالت تحقیر به دخترم میگه من فلان چیزو بلدم تو هم بلدی دخترم با حالت خجالت میگه نه
مامان پرنسس همتا👸🧿 مامان پرنسس همتا👸🧿 ۳ سالگی
مامان هانا ✨ مامان هانا ✨ ۴ سالگی
صبحتون پنکیکی😁🥞 خوبین رفقا چه خبرااا چه میکنید با خونه تکونی؟
دیروز هانارو بردم خانه بازی،هردفه که میریم من پر از استرس میشم واسه اینده این بچه،یعنیی انقدررررررر مظلومه،انقدرررر آرومِ حد نداره واقعا نگرانم
خیلی مظلوم میرفت سمت بچه ها خیلی مودب میگفت سلام من هانا هستم🥺 (میخاست دوست شه باهاشون)
بعد میرفت با یه اسباب بازی بازی کنه یه بچه دیگه مث گرگ میومد میگفت من میخام بازی کنم،هانام خیلی راحت کنار میرفت،اول فقط نگاه کردم ببینم چیکار میکنه دیدم نههههه این بچه تا میره با یچی بازی کنه اون بچه فضولچه هه میومد ازش میگرفت هانام خیلی راحت قبول میکرد میرفت کنار.ااخر هانا رفت پیانو بزنه باز بچه هه اومد گفت پاشو من میخام با این بازی کنم هانا تا اومد پاشه گفتم برو با یچی دیگه بازی کن بازی هانا تموم شد شما بیا با این بازی کن😠
میترسم دوروز دیگه تو مهد یا مدرسه از این بچه ها باشه که بهش زور میگن
یا مثلا یه بچه دیگه جیغ بزنه یا موقع بازی داد بزنه هانا خیلی میترسه و از اون محیط فرار میکنه حتی اگه اون بچه از خودش کوچیک تر باشه
البته اینم بگم ما اطرافمون بچه کوچیک نیست واسه همین هانا خیلی تو جمع بچه ها نبوده و ارتباط نگرفته.
ولی خب نگرانی مادرانه دارم....