۱۲ پاسخ

عزیزم لطفا دوستیمو قبول کن

خداروشکر انشاالله پاقدمش پربرکت باشه براتون
اون اپیدورال نبوده.اون فقط به کمره
اسمش چیز دیگه است ولی بی حسی میزنن تو رگ درسته
منم همینجوری بودم خیلی راضی بودم از تو رگ زدن

یعنی همه بخیه میخورن؟ 🥲بعدش جذب میشه؟

مبارککککک

به سلامتی عزیزم 😍

سلام عزیزم شماره ماما همراهتو میگی ؟؟ ازش راضی بودی ؟؟

عزیزم میشه شماره ماما تو بدی؟

ماماهمراه از خود بیمارستان بود یا قبلا هماهنگ کرده بودین ماما خوش اخلاقیه چجوریه؟

ماما همراه همون موقع باید گرفت؟

بچه تا ١٤ روز ٢٠٠ گرم از وزن تولدش کم میشه
بعد ١٤ روز روزی ٣٠ تا ٦٠ گرم اضاف میکنخ

اگه بچت زردی دأشت یعنی کبدش رشد کافی نکرده ٤ روز دستگاه کرایه کن جای معتبر ترنجبین درست کن دوسه قطره بده بجه یا عرق کاسنی دوقطره
خودت عرق کاسنی بخور هندوانه بخور اینا برا زردی بچه درمان کنندس
اکثر بجه ها تا ١٤ روزگی زردیشون میره
اما بچه من دوماه زردی دأشت ٣٧ هفته دنیا اومد وزن ٣ونیم بودا نگو خونمون گرم بؤده بچه گرمش بؤده زردیش از ٨ رفت تا ١٤
٤٠ روزش بود دستگاه کرایه کردیم زردیش شد ٧
٥٢ روزگی ختنه کردیم کامل زردیش رفت
علائم زردی بچه بی حال دست پاهاش عضله ضعیف بعضیا شیرخشک نأن اچ ا میدن دوروز بچه خوب میشه
دخترا هم دکتر طب سنتی تا ببریشون زردیش میره البته اگه بيشترا ١٤ روز زردی دأشت حتما درمان بشه

کدوم بیمارستان بودی

مگه اپیدرال رو به رگ میزنن به کمر میزنن که

سوال های مرتبط

مامان اهورا💜 مامان اهورا💜 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت دوم:
خونه مادرم بودم من با شوهرم هماهنگ کرده بودم ک باهام بریم پیاده روی دیگ تو راه بود گفتم بگاز فکر کنم کیسه آبم پاره شد
دیگ سریع منو رسوند بیمارستان
انقد از بیمارستان امیر بد گفته بودن ترسيده بودم هول خوردم بیشتر زنگ زدم ماما همراهم گفتم وضعیتم اینطوریه گفت تازه رسیدم دم در خونم از شیفت بر می‌گشت بنده خدا خودشو سریع رسوند
مامایی ک اینجام بود خیلی خوب بود خدماتی هام عالی بودن واقعا تو روحیه دادن خیلی خوب بود خیلی درکم میکردن کمکم میکردن
ماما همراه اومد دردام کم کم شروع شد برام مسکن زد ولی خب افتاده بودم تو فاز فعال زایمان دردام زیاد تنها کاری ک میشع اون موقع کرد زور بزنین من نمیدونستم جیغ میزدم انرژیم رفته بود اخرا یاد گدفتم زور میزدم زود فول شدم
دکترمم از ۳ ۴ سانت خودشو رسوند خداخیرش بده از اول تا آخر کمکم کرد هم ماما همراه هم دکتر خیلی روحیم میدادن منو بردن رو توپ یکم ورزش کردم
باز رفتم دوش آب گرم از کمرم گرفتم فقط زور میزدم
بعدش حدودا ۵ ونیم ابنا بود بردنم اتاق زایمان اونجا ماما همراهم کمکم کرد شکمم فشار داد با زور من و کمک خانوم دکتر بچه حدودا ۶ بدنیا اومد 😍 صورتش گرم و نرم بود .
مامان دوتا پسر مامان دوتا پسر ۱ ماهگی
و زایمان طبیعی من🫣
با کلی التماس تو چهل هفته دو روز بستری شدم
من چون زایمانم اولم خیلی سخت بود خیلی ترسیده بودم😫
و چند شب بود خواب خوبی هم نداشتم🥴🥴
خلاصه ساعت تقریبا 2 بستری شدم
و ب همسرم گفتم من گشنمه برام ناهار گرم بخر و خرید ولی ماما گفت زیاد نخور گشنه بودم خیلی زیاد ولی ب حرف ماما گوش دادم و کامل نخوردم
ساعت تقریبا 3ونیم آمپول فشار بهم زدن
تا4ونیم دردای خفیف چند ثانیه ای داشتم و یه معاینه دردناک ک دکتر گفت بچه خیلی بالاس باید بکشمش پایین🤕
بعدش هی درام بیشتر میشد یعنی زمانش نزدیکتر میشد ولی با نفس عمیق رد میکردم تقریبا ساعت پنج بهم گفتن اپیدورال میخوایی گفتم عوارض داره گفتن اگه بد باشه نمی‌گیم و ماما منم گفت که خیلی خوب پیش میری بنظر منم بگیر منم 5 سانت ک شدم گفتن الان وقتشه خلاصه من قبول کردم وساعت 7بهم اپیدورال زدن وقتی زدن همه دردا قطع شد اصلا باورش برام سخت بود 🥹🥹🥹همش منتظر بودم دردا برگردان ولی خبری از درد نبود طوری که من می‌خندیدم و منتظر فول شدنم🤭🤭
ساعت 8وچهل دقیقه ماما بهم گفت حالت سجده شو وقتی احساس ادرار داشتی صدام بزن ده دقیقه نشد گفتم ک احساس ادرار شدید دارم اومد معاینه کرد گفت دکتر فول شده آماده زایمان😳😳😳😳
من دیگه تو ابرا بودم اصلا مگه شدنی بود😅
وهمه چی آماده کردن و با چند تا زور زدن تیام 🩵 قشنگم دنیا اومد و بخیه ام خوردم ولی هیچی از بخیه هامم نفهمیدم
سعی کردم خلاصه کنم
امیدوارم همه مادرا زایمان راحت داشته باشند🤲🤲
و دامن همه چشم انتظارا سبز
مامان 💝نیکا💖 مامان 💝نیکا💖 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
تا ساعت ۸ شب یه دکتر دیگه اومد واسه معاینه و گفت هنوز همون دوسانت
خیلی حس مدفوع و حالت تهوع داشتم رفتم دستشویی گلاب بروتون اسهال داشتم بدجور اومدم بیرون پرستار گفت بشین معاینه ات کنم ولی بهم نگفت و کیسه آبم و پاره کرد اون موقع دردی نداشتم ولی بعدش باز احساس مدفوع شدید داشتم و خون حالت لخته ازم می‌ریخت معاینه کردن دیدت چهار سانت شدم همسرمم بدون اینکه خبر بده بهم ماما همراه برام گرفته بود ساعت ۹ ماما اومد و ورزش و ماساژ و شروع کرد و یه درد وحشتناک و غیر قابل توصیف داشتم ورزش با توپ خیلی موثر بود برام از چهار سانت بعد یه ساعت شدم ۶ سانت و دوساعت بعدش هم با ۸ یا ۱۰ سانت فک کنم زایمان کردم و منی و که میگفتم تا بتونم تو زایمان طبیعی جیغ نمیزنم کل زایشگاه و رو سرم گذاشتم😂 نیکا که بدنیا اومد ساعت ۱۱ شب بود یعنی در کل ۱۲ ساعت درد داشتم ولی تموم زجر هام و فراموش کردم🥺 بچم وزنش ۲۹۰۰ بود ریزه میزه است واسه بخیه ها هم سِر کردن ولی وقتی روی پوست بخیه زدن دردش مثل درد زایمان بود گفت چون خود پوست سر نمیشه و واقعا دردناک بود اما باز در کل به دیدن بچم می ارزید😍 ایشالا همه یه زایمان عالی و راحت داشته باشن و خودشون و نی‌نی شون سالم بدنیا بیان🥰❤
توصیه آخر اینه که هر طور که شده ماما همراه و بگیرین
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹