تجربه از شیر گرفتنم رو میزارم امیدوارم بدردتون بخون؛برای من خداروشکر خیلی خوب گذشت با این روش ها
قطره تلخک گرفتم و زدم به سینه هام؛دخترم که اومد سراغشون گفتم تلخ شدن اقلی شدن؛ رفت...دوباره اومد سراغ حواسشو پرت کردم و گفتم بیا بخور ببین تلخ شدن؛اومد خورد گفت اییییی مامان اقلی شدن بد شدن؛دیگه نیومد سمتشون اصلااااااا....خوراکی های مورد علاقشو خریدم مثل تخمه بستنی ژله هندونه؛هروقت میدیدم بی حوصله شده بهش میدادم
زیاد باهاش بازی میکردم و اینکه هروز بعدازظهر یا میبردمش خانه بازی یا باغ وحش؛کلی دوس داشت و خسته میشد و کلا شیر یادش میرفت؛و اما موقع خواب....دختر من بشدت وابسته بود ینی با شیر میخوابید؛اومدم کتاب داستانای مختلف به سلیقه خودش براش خریدم؛شبها یک ساعت قبل خواب تو جاش درازش میکردمو براش کتاب داستان میخوندم تا خسته میشد؛۸ تا کتاب داستان خریدم؛هرشب هر ۸ تاشو میخوندم؛تا اینکه میخوابید؛؛
روز دوم از خواب بیدار شد یکم بهانه گرفت ولی تا گفتم تلخ بیا بخور گفت نه و دیگه اصلا نیومد سراغشون
و بشدت راضی ام ک یهویی از شیر گرفتم
اصلا هم آسیب ندید دخترمیا گریه کنه
ب شمام پیشنهاد میدم امتحان کنید این روشارو واقعا جواب میده
و هنوزم شبا براش کتاب قصه میخونم و میخوابه
الان دو هفته س کامل از شیر گرفتمش

۳ پاسخ

روشای من به شدددددددت وابسته سینه بود
توی این دو سال به هییییچ وجه بدون سینه نخوابیده بود
ولی من از قبل آمادش کردم،براش قصه و لالایی میگفتم،به ماساژ علاقه مند شد
اصلا از تلخک و رژ و چسب برق و مو هم استفاده نکردم
فکر میکردم خیلی سخت باشه ولی نبود

منم یهویی ازشیر گرفتم بیشترشم مثل شما اجرا کردم فقط شب اول از ساعت سه ونیم تا چهارنیم جیغ زد و گریه کرد ولی شب دوم بهتر بود

دست راستت تو سر من خواهر....تا حالا چند بار خواستم از شیر بگیرمش موفق نشدم...چند بار تلخک زدم ولی گریه زاری می‌کنه میگه برو بشورش...خیلی وابسته ست من تا بشینم یا دراز بکشم میاد شیر خوردن همش چسبیده بهم ..امکان نداره بمونه تو رختخواب تا من براش قصه بگم حتما باید سینه دهنش باشه...بخدا موندم چکار کنم خیلی اذیتم

سوال های مرتبط

مامان دخترم مامان دخترم ۲ سالگی
مامانا تجربه از شیرگرفتنم رو میزارم قبلنم گذاشتم؛ولی دیدم خیلیا پرسیدین...
با این روشا عالیه..بیاین بگم
⭕️اول اینکه دختر من بشدت وابسته بود و برای بچه های وابسته روش یهویی بهتر جواب میده
✅️روز اول وقتی از خواب بیدار شد بهش دادم و بعد تلخک زدم و هروقت دیگه اومد سراغش گفتم تلخه تا این که خودش تست کرد دید تلخه و دیگه اصلا نیومد سمتشون...شب هم ندادم هیچی
✅️درعوض اومدم خوراکی های مورد علاقش رو مثل بستنی تخمه هندونه و ‌.....خریدم و بهش میدادم ک سرگرم شه
✅️رو اول بعدازظهر بردمش باغ وحش حسابی سرگرم شد
✅️روز دوم رفتیم خانه بازی بازم حسابی سرگرم شد و در طول روز هم بازی میکردیم تو خونه
✅️✅️و اما واسه خواب شب که دخترم با شیر میخوابید و خیلی وابسته بود؛بردمش کتاب فروشی و به انتخاب خودش ۸ تا کتاب قصه خرید؛؛؛هرشب اون کتابارو براش میخونم تا میخوابه .....هر ۸ تاشو
و عاشقشون هست و خوب گوش میده تا خواب میره
🚩🚩خداروشکر اصلا نه اذیت شد نه بهانه گرفت و خیلی خوب همکاری کرد
🚩🚩اینم بگم من اول با روش تدریجی شروع کردم دیدم نمیشه دخترم بدتر شده بود و عطش شیر داشت تا اینکه یهویی و با تلخک گرفتم...فقط یکبار خورد و دیگه نخورد اونم در حدی ک فقط زبونشو زد بهش....
مامان ایلیا مامان ایلیا ۲ سالگی
سلام مامانای عزیزم
خواستم تجربه از شیر گرفتن براتون بگم شاید بدرد یکی خورد
پسر من بشدت به شیر وابسته بود ولی خداروشکر الان ۵ روزه گرفتمش
اول اینکه بچه باید سالم باشه سرما نخورده باشه و مریض نباشه
دوم اینکه خودتون از لحاظ روحی و روانی در ارامش باشید که بتونید به اعصاب خودتون مسلط باشید برای اینکه بچه لجبازی وپرخاشگری ممکنه بکنه
سوم اینکه اخر هفته باشه که همسرتون در کنار باشه یا اگر همسرتون نیست کمکی داشته باشید
ودر اخر خوراکی های که بچه دوس داره لطفا مفید باشه آبمیوه طبیعی و شیر سیس رایس و میوه تهیه کنید
من چسب برق زدم و گفتم بوو شده و هر وقت اومد سمتم گفتم بوو شده و بوس میکرد میرفت چون موقع خواب باشیر میخوابید کمی گریه کرد ولی چون بازی کردیم باهاش خسته شد خوابید و شب اول تو خواب عمق شیر دادم بهش ولی از فرداش دیگه ندادم و هروقت دخواست شیر میکر بهش نشون میدادم و چسب که میدید یکم بغل میکرد بوس میکرد میرفت ولی موقع خواب همچنان لجبازی و کمی گریه میکنه میخوابه فعلا غذاش زیادتر نشد گاهی کمتر هم میخوره اما حواستون باشه عصبی میشه دعواش نکنید حواسشو پرت کنید الان چون هوا گرمه بیرون نبرید داخل خونه باشه که خنک یا اینکه شب ببرید بیرون
اینو یادم رفت بگم دو شب اول نصفه شب که بیدار میشد موز آبمیوه میدادم و از شب های دیگه اب دادم ولی ۱۱ میخوابه تا ۵ یا ۶ صب قبلا همین ساعت بیدار میشد با این تفاوت مدام شیر میخورد تا صب
مامان جوجه مامان جوجه ۲ سالگی
از شیر گرفتن بچه 🙂

پارت۱:

سلام به همه ی مامانا و خداقوت از بچه داری ،میخوام تجربه ی خودم از شیر گرفتن بچه رو باشماها هم در میون بزارم شاید مادری مثل من استرس از شیر گرفتن داشته باشه و یا اینکه ندونه از کجا و چجوری شروع کنه ، میخوام کامل از اولش براتون بگم🙂♥️

( بچه ی
من به سینه م به شدت وابسته بود طوری که هر نیم ساعت یه بار باید بهش شیر میدادم😕😏)
از یکماه بیشتره که تصمیم گرفتم بچه مو از شیر بگیرم روز اول تایم ظهر صبح تا ظهر رو یه وعده رو کم کردم ، روز دوم یه وعده ی دیگه رو تا یه هفته این روند کم کردن رو ادامه دادم پایان هفته که شد دیگه کامل تایم بعداز صبحانه تا ناهار بهش ندادم
هفته ی دیگه به همین روند تایم ناهار تا شام رو کم و سپس قطع کردم
این روند رو تا دو هفته ی دیگه ادامه دادم
یعنی تایم صبحانه( بعداز خواب)
ناهار قبل و بعداز خواب
شام (قبل از خواب)
اینجوری شده بود که بچه م فقط موقع خواب شیر میخواست و بدون شیر نمیتونست بخوابه!!!!
که
۴روز پیش تصمیم گرفتم اونم ترک بدم ، روز اول تایم صبح رو بهش دادم ولی ظهر نه( منظورم برای خواب ظهره) یه عالمه بی تابی کرد و خیلی خوابش میومد ولی بهش ندادم و ظهر نخوابید و خیلی گریه و بی تابی میکرد منم بردمش مغازه و براش خوراکی خریدم توی خیابون میچرخوندم ولی بچه م طفلک خسته ی خسته بود وخوابش میمومد😔🥺 ولی من مقاومت کردم
این روند تا شب ادامه دادم، شام خورد و الان موقع خوابش بود ولی نمیتونست بدون ممه بخوابه ساعت نزدیک ۱۲شب شده بود ولی از صبح نخوابیده بود و بلند بلند گریه و بی تابی میکرد منم براش با گوشی کارتونی که دوست داره گذاشتم هم نگاه میکرد و هم بی تاب بود و باز مقاومت کردم تا اینکه در حین کارتون دیدن خوابش برد🥺
مامان مامان مامان مامان ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من

دختر من دائما به سینم چسبیده بود با شیر میخوابید و بیدار میشد خیلی وابسته بود در حدس که همه میگفتن پدرتو در میاره تا بگیریش، خودمم دستم نمیگزفت بگیریمش خیلی میترسیدم
از سه ماه قبل از تولدش هربار شیر می‌خورد بهش میگفتم بهد از تولدت شیرم تموم میشه بچه‌های فامیل رو بهش نشون میدادم که دیگه شیر نمیخورن عکس تولد نشونش میدادم که براش بگیرم شیرم تموم میشه ، تا شد شب تولدش ، تولدش رو زودتر گرفتم، دو روز جلوتر ، گقتم زهرا سینم درد میکنه اخ و آوخ کردم که دیگه شیرم تموم شده در کمال ناباوری قبول کرد و ممه ام ناز کرد رفت ، خودم باورم نشد خیلی خوشحال بودم تا اینکه شب شد
وای شب شد ، بهوته هتش شروع شد با بیرون رفتن از سرش افتاد تا یک هفته شبا می‌بردیم بیرون تا از سرش افتاد و خودش تونست بخوابه

خانوما شرط اول از شیر گرفتن نترسیدنه بعدش حوصله مادر ، تا بیدار میشه شمام سرحال بیدار شید صبحانه بدید کلی بازی کنید ببرید بیرون تا بهتر کنار بیاد
مامان آقا سبحان مامان آقا سبحان ۲ سالگی
مامان جوجه مامان جوجه ۲ سالگی
سلام مادرهای عزیز
میشه لطفا تجربهٔ از شیر گرفتن های کوچولوهاتون رو با من به اشتراک بذارید ؟
پسرم‌ به تازگی دو‌ سالش شد و خدا رو شکر این توان و لیاقت رو خدا بهم داد که دو سال بهش شیر دادم
دیشب خیلی یهویی و بدون اقدام قبلی تصمیم‌گرفتم متوقف کنم شی دادن رو
اینم بگم که پسر من کلا در طول روز اصلا شیر نمیخورد و بدش میومد و فقط و فقط و فقط ظهرها موقع خواب و شب ها موقع خواب باید شیر بخوره بخوابه
دیشب کلی قصه گفتم و حرف زدم و توی رختخواب وول خورد تا بالاخره خسته شد و خوابید تا هشت صبح اصلا بیدار نشد برای شیر
هشت صبح بیدار شد خیلی خوابش میومد هنوز و دلش میخواست بخوابه و کلافه بود
دلم سوخت واسه کلافگیش و بهش شیر دادم و خوابید تا ۱۲
امروز عصر اولین بار بود که خواستم بدون شیر بخوابونمش برای خواب ظهر
طفلک خیلی غُصه داشت
خیلی کلافه بود
چند بار هم نق زد و بغض کرد و اشک ریخت
منم دلم داشت می‌ترکید براش
اما مقاومت کردم و یک ساعت و نیم طول کشید تا خوابید
و من غمگین ترینم الان 😔
شما چه جوری جوجه هاتونو از شیر گرفتید ؟
چرا من اینقدر غمگین شدم ؟
به نظرتون اینکه یهویی قطع کردم بد بود ؟
باید تدریجی قطع کنم ؟
مثلا صبح ها بهش شیر بدم تا بخوابه ؟
اگر صبح شیر ندم همون هشت بیدار میشه دیگه و کلافه است و بداخلاق
چه کنم ؟
برای خشک شدن شیر باید قرص بخورم ؟
لطفا تجربه هاتون رو بگید
چون بچه اولم هست
آدم با تجربه هم اطرافم نیست
ممنون میشم
مامان نی نی جون🧿 مامان نی نی جون🧿 ۲ سالگی