۱۲ پاسخ

مبارکه عزیزم
من سر پسرمو دخترم هردو یک شبانه روز درد وحشتناک داشتم خیلی سخت بود

من ک اون همه گفتم برو سز بخاطر این چیزا میگفتم
ب هرحال گذشت مبارک باشه قدم نورسیده

مبارکه .عزیزم تاریخ زایمانت رو کی زده بود سونو؟

مبارک باشه 😍😍😍
خدا اجر سختی شو میده بهت ♥️🥺

عزيزم بسلامتي مبارركه💝
خودت دوس داشتي اينم طبيعي بدنيا بياري يا اجباري بود گلم؟؟

سلام عزیزم بسلامتی زایمان کردی

سلام‌عزیزم مبارکه ب سلامتی دل خوش

بسلامتی اینم گذشت دیگه انشاالله که به خوشی بری خونه من الان یه هفته هست که یک سانت بازشدم بادرد یه بار بستری شدم بازامروز رفتم گفت برودردت هنوز زیاد نیست الان کمی بهترم ولی بازم خیلی اذیتم

چرا میزارن اول درد طبیعی بکشی بعد بکن نمیشه و ببرن سزارین خیلی میترسم ازاین قانون مسخره 😭

عزیزم نبریک میگم
اون درد بدی که تجربه کردی بخاطر امپول فشار بوده
توفکر کن من ۶ ساعت درد با امپول فشار داشتم😑

مامان نورا یه سوال
از کجا فهمیدی ۳۶ هفته ۱ سانت بازی
علائم داشتی ؟

بلد تو اون حین میگفت بره سزارین وزن بچه زیاده نمیاد
3500 بود ولی نمیومد
ولی‌ به خیر گذشت....
بعد بخیه زدن و. بچه رو بخاطر مدفوع خوردن ببردن ان ای سیو...

سوال های مرتبط

مامان جوجه🐣 مامان جوجه🐣 ۶ ماهگی
سلام شبتون بخیر از پرسه زایمان بگم بهتون
من دو روز انقباض داشتم و خیلی بیخیال بودم فک نمیکردم درد زایمان باشه قزصام تموم شده بودن سنو وزنم میخواستم نشون دکترم بدم گفتم برم دکتر رفتم دکتر اول ماما دکترم نگام کرد ک دید انقباض همراه با درد دارم و اینکه فشارم 14 هست درجا فرستادم پیش دکترم دکترمم درجا معاینه کرد دید 1 نیم سانت باز شدم و من 36 هفته 5 روزم بود درجا نامه بستری داد گفت مستقیم برو بیمارستان نری خونه ک بخوای وسایلتو جمع کنی منم درد داشتم مستقیم اوموم بستری شدم شب تا صبح فشارم ۱۵ و ۱۴ بود ک دیگه ازمایش دفع پروتیین دادم دیدن مشکل داره و اینکه ختم بارداری داد دکترم ساعت ۱۰ صبح کیسه ابم پاره شد دیگه معاینه کرد 2 سانت بازربودم همش دردم داشتم دیگه ان اس تی وسل بود هی چک مبکردم یهو ساعت ۲ ظهر درد گرفتم جنان دردایی میگرفتم ک فقط جیغ میزدم هی معاینه میکر فایده نداشت همش 2 سانت بود ولی سر بچم پایین بود وقتی معاینه میکرد دستش به سر بچم میخورد گفت پاشو ورزش کنیم دیگه با چند تا اسکات و پرش رو توب شدم 4 سانت گفت میتونی بری دوش اب گرم گفتم اره رفتم دوش اب گرم گرفتم نیم ساعت با اب خیلی گرم اومدم معاینم کرد دید شدم ۱۰ سانت گفت زور بزن ولی جیغ نزن ک انرژیت میره منم فقط زور میزدم انقد زور زدم تا بچم دنیا اومد ولی بعدش یکم از چیزا جفتم مونده بود تو رحمم انقد درد داشتم 5 نفر اومدن هی دست میگذاشتن تو رحمم ک فقط بقیه جفت در بیارن منم جیغ میکشیدم از درد
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان ❤امیرعلی❤ مامان ❤امیرعلی❤ ۶ ماهگی
سلام مامانا، حالا از تجربه زایمانم بگم براتون که چقدر سخت بود😊
صبح ساعت های چهار بود از خواب بیدار شدم دیدم خیسم، فکر کردم ادرارم ریخته،تعجب کردم،گفتم من که تا حالا اینجوری نبودم، بعد بلند شدم دیدم همینجوری انگار شیر آب بازه، داره میریزه بازم، دیگه فهمیدم کیسه آبه، زنگ زدم ماماهمراهم گفت برو زایشگاه، رفتم زایشگاه یک سانت باز بودم، ولی از یک سانت درد داشتم، بستری شدم و با کلی درد و ورزش و قرص زیر زبونی دیگه دردام زیاد شده بود، چون بچه اولم بود، یک ساعت زور میزدم بچم نمیومد، دیگه نفس مامان ساعت۱۳:۱۰ به دنیا اومد😍😍😘😘 ولی درد تموم نشده بود، اخه خیلی پاره شده بودم، اینقدر که ماما نمیتونست بدوزه و دکتر بخیه زد، میگفت چون گوشت کم خوردی بافت بدنت خوب نیست، بعد خونریزی هم کردم که اینقدر شکمم رو فشار دادن و اذیتم کردن که مردم دیگه😣
ولی خیلی شیرینه بوسیدنش بعد یک انتظار سخت و طولانی😍😍اخ که گریه کردم بعد بغل کردنش😍😍
انشالله قسمت همه ی چشم انتظارا🙏
مامان مهدیار مامان مهدیار ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من تو بیمارستان نجمیه تهران :
تو ۴۰ هفته و دوروز با نامه دکترم بستری شدم ساعت ۶ صبح بیمارستان بودم کارامو کردم معاینه شدم نیم سانت باز بودم بعد رفتم تو اتاق لیبر که یه تخت بود و وسایل ورزش و حموم اینا تخت زایمان فقط خودم بودم همراه خانوم میتونستم داشته باشم مامانم اومد آمپول فشار زد برام ساعت هفت و بیس دیقه صبح
دیگه بعد یه ربع کم کم دردام شروع شد یه ربع یه بار میگرفت ول می‌کرد ساعت ۹ صبح شدم دو سانت
ماماهمراهم گرفته بودم گفت ۴ ۵ سانت شدی من میام
دیگه پاشدم را رفتم ساعت ده صبح معاینه شدم بچه اومده بود تو لگن کیسه ابمو پاره کرد بعدش پاشدم ورزشامو توپ اینارو شروع کردم از ساعت ده تا ساعت یازده دردای وحشتناک داشتم که داشتم میمردم مامانم از اه و ناله من گریش گرفته بود ساعت یازده فول شدم ماماهمراهمم بود یکم ماساژ اینا داد یهو گفت فول شدی فول شدی برو رو تخت زایمان سریع دکتر خودمم مثه برق و باد اومد من دیگه دردام همراه زور بود شیش هفت تا زور زدم و برش داد البته سر کرده بود دیگه بچرو کشید بود ماماهمراهمم به زور من کمک می‌کرد شکممو فشار میداد ضربان قلبشم چک می‌کرد خلاصه پسر ما ساعت یازده ونیم صبح به دنیا اومد
با وجود نیم سانت باز بودن بعدم دکتر بخیه زد با اینکه سر کرد ولی یه کوچولو فهمیدم قبلشم که جفتو کشید بیرون و شکممو فشار اینا داد
سوالی بود در خدمتم
مامان افرا❤️ مامان افرا❤️ ۶ ماهگی
منم زایمان کردم دخترا 😍
واس اب دور جنین دکتر بهم گفته بود یه هفته وقت داری یعنی ۳۹ هفته باید ختم بارداری بشی ولی هر دو روز باید بری برای نوار قلب منم پنجشنبه رفتم نوار قلب بیمارستان نوار قلب گرفتو دکتر گف به نظرم همین امروز باید بستری بشی واس زایمان منم بستری شدم بدون هیچ دردی فقط یه سانت بودم رفتم بستری شدم هی میومدن مایعنم میکردن سرم زدن ساعت ۵ بستری شدم ساعت ۱۰ شب هی شکمم سفت میشد درد میکرد هی کمرم درد میگرفت کم کم شدید میشد تا ساعت ۲ که شدم ۴ سانت دردام هی زیاد شدن باز اومدن مایعنه ۲ نیم ۳ دیگه خیلی شدید شد صدام در اومد گفتم بی حسی بیار گف یه سانت دیگ مونده گف برو زیر دوش اب گرم به زور رفتم و با مایعنه کیسه ابمو پاره گرفت خیلی بد بود دیگ نمیتونستم تحمل کنم جیق میکشیدم که دکتر بیحسی اومدم امپولو زدو دیگ انگار اب رو اتیش شد خیلی عالی بود دیگ درد نداشتم و راحت زور میزدم بچم هم ۵ نیم دنیا اومد ۹ هم رفتم بخش و الانم خداروشکر حال دوتامون خوبه
گفتم تجربمو بگم شاید به دردتون خورد❤️
انشالله همتون بسلامتی زایمان کنید
مامان جوجه🤰🏻🩷👼🏻 مامان جوجه🤰🏻🩷👼🏻 روزهای ابتدایی تولد
سلام عزیزای دلم حالتون چطوره
من اومدم بعد چندین ساعت تاپیک نگذاشتن چون نتونستم گوشی دست بگیرم
من دیروز ساعت حدود یک بعدازظهر رفتم بیمارستان بستریم کردن کیسه آبم سوراخ بود بعد کم کم دیگه امپول فشار و اینا بهم زده بودن شبش ساعت 23:25دقیقه بچمو بغل گرفتم خداروشکر 🤲😭
خیلی درد کشیدم بعضی اوقات نفسم میرفت چند بار درحین زور زدنام داشتم بیهوش میشدم ک مامانم میرفت همه پرستارارو صدا میزد
چون دو سه تا پرستار یکم اشنا بودن تونستم مامانمو بیارم پیش خودم تا اخر زایمان و ماما همراه هم داشتم خداروشکر البته ماما همراه خودم رفته بود استان و نیومد یکی دیگه گفتم بیاد
من ساعت 1 ک رفتم یک سانت رحمم باز بود
بعد چند ساعت گفتن 2سانتی بعد گفتن 4 سانت شدی بعد گفتن 6 بعد گفتن 8 بعد دیگه زور زدنا شروع شد خیلی سخت بود
حتی برشی ک زدن بهم و بخیه زدن همشو فهمیدم و احساس سوزش داشتم الانم نمیتونم بشینم زمین بخدا ولی فقط صدای دخترم ک میومد به فکر بخیه نبودم🥲
ارزششو داشت ولی سخت بود🥹❤
الانم فرشته کوچولوی خونمون خوابیده منم تونستم بیام تاپیک بزارم