۸ پاسخ

من تا ۲۳ روزگیش پیش مامانم اینا بودم بعد اومدم خونه خودم ...ولی خدایی سخته دست تنها ...خونه مامانم خیلی راحتم کمکم میکنن .ولی خونه خودم واقعا سخته ‌‌

من سر بچه اولم خیلی اعتماد بنفسم بالا بود از روز هفتم مامانم رفت خودم همه کارهای بچه مو کردم حتی بچم شب تا صبح بیدار بود خودم پا به پاش بیدار بودم ارومش میکردم اما الان سر دخترم خیلی ترسو شدم یکم بیشتر میخوابه استرس میگیرم که کارش نشده باشه یا وقتی جیغ میزنه دست وپام گم میکن😔

عقیقه

من همین ۵ روز ک دخترم بستری بود خیلی خوب بود از وابستگیم کم کرد

من کلا ۳روز مامانم پیشم بود بعدش خودم تنها بودم

حقیقه چیه🙂🙂

نه
من اصلا اینجوری نبودم

ای خواهر من از ده روزگی با بچم تنها شدم سزارین بودم الان به اندازه یه پیرزن تجربه ولی اولا تا گریه میکرد میرفتم بیمارستان
خوبیش بیمارستان صد متری خونمون بود

سوال های مرتبط

مامان دلانا مامان دلانا ۳ ماهگی
مامانا من حالم اصلا خوب نیس.. فک کنم افسردگی بعد زایمان اومده سراغم.. همش نگرانم دخترمو بد بغل کنم یا جاییش درد بگیره، همش نگرانم چیزیشش نشه یا مشکلی نداشته باشه.. رابطم با شوهرم بهم خورده البته خودشم بی تقصیر نیس کارایی کرد ک ناراحت شدمو دلم شکسته… دخترم کولیک و رفلاکس شدید داره بی خابی دارم هنوز بعد زایمان نرفتم خونه خودم ک باهاش تنها باشمو بتونم تنهایی از پسش بر بیام… فک میکنم نمیتونم مادر خوبی باشم خوب ازش نگهداری کنم فک میکنم تنهایی از پسش برنمیام ک شبا ساکتش کنم… این چند روز شبا گریه میکنه بیشتر مامانم ساکتش میکنه همش احساس میکنم مادر بدیم ک خودم نمیتونم دخترمو ساکت کنم.. اگه صبح یکی دو ساعت بخابمو مامانم ازش نگهداری کنه وقتی بیدار میشم عذاب وجدان میگیرم ک خابیدمو ولشکردم… خوب نمیتونم باهاش ارتباط بگیرم باهاش حرف بزنم… ‌همش ب این فک میکنم نکنه فک کنه مامانم مادرشه بجای من چون بیشتر بغل اونه… و هزارتا فکر و خیال و ناراحتی دیگه… شیر خودمو نمیخوره سینمو نمیگیره نوک سینم خوب نیس همش عذاب وجدان دارم ک نمیتونم بهش شیر بدم، میدوشم روزی یکی دوبار میدم.. انقد گریه میکنم میترسم شیرم خشک بشه..