۵ پاسخ

بنظر من وقتی میبریم بچه هارو پارک نباید اصلا دوروبر این بچه هایی که تاپ سوارمیشن رف

این کابوس منم هست
یه دفعه دخترمو برده بودیم پارک سوار تاب بود همسرم پشت تاب بود من جلو، یه دفعه یه پسر بچه اومد به سرعت نور داشت میدویید، حدودا سه سالش بود ، مام مشغول تاب دادن بودیم اونم محکم، این بچه با صورت خورد به پشت تاب و پرت شد، کل لبش خونی بود بچه بغل مامانش گریه میکرد منم با اونا گریه میکردم، لبش پاره شده بود اما بخیر گذشت، بستنی خورد خونش بند اومد

خداروشکر که بخیر گذشته، صدقه بنداز، من که پسرم از تاب و کلا اسباب بازی متحرک می‌ترسه سوار نمیشه فقط سرسره

وای خدای من
دقیقا
آب ترسش بریز

وای دقیقا استرس و فوبیای همیشگی من همینه

بازم خداروشکر به خیر گذشته خواهر

سوال های مرتبط

مامان گلی مامان گلی ۳ سالگی
تازه میفهمم بچه رو ببری پارک بازی کنه بهش خوش بگذره یعنی چی.....تا چندوقت پیش بچمو اگر می‌بردم پارک یه بچه دیگه حواسش نبود می‌خورد به این یک قشقرقی بپا می‌کرد که چرا خورده بمن،یا میگفت کسی نباید سوار سرسره یا وسیله بازی دیگه ای بشه فقط من باید بازی کنم کلا خسته و کلافم می‌کرد ازبس با همه ناسازگار بود همش باید حواسم می‌بود کسی و نزنه ولی جدیدا خداروشکر خییییلی خوب شده یه بچه هم بزنتش حمله نمیکنه به بچه هه فقط میگه مامان این منو زد....الان با بچه ها دوست میشه کلی بازی میکنه منم کیف میکنم که اون دغدغه هام تموم شد.فقط یه مشکلی دارم با اینکه از 9 ماهگی دائم بردمش پارک و خانه بازی بازم انگار یه هراسی داره از بچه ها....اگر تو سرسره بچه پشت سرش باشه انگار می‌ترسه وا میسه کنار اون رد شه بعد خودش بره اگرم کسی جلوش باشه نزدیک نمیشه میزاره برن بعد میره بهش میگم برو کاری با تو ندارن میگه نه بهم میگن نمیشه تو بری.....یعنی میشه این ترسشم بریزه و تموم شه بره؟
مامان گندم🌾🌾 مامان گندم🌾🌾 ۳ سالگی
همیشه از‌اینکه‌گندم‌خیلی مهربونه یکم بدبین بودم...
مثلا اینکه میدیدم‌به یه بچه محبت میکنه و اون بچه پس‌میزنه‌دلم‌میگرف...
خیلیم‌تو بازی تو حرف تو کتاب خاستم‌یادش بدم...
اماااااا
دیروز یه اتفاق قشنگ‌افتاد🥺
رفتیم‌کلاس وززش و حرکتی که میره...
اولین‌جلسه ترم‌دومش‌بود که باید مستقل و بدونه من‌میرف داخله سالن...
رف و مث همیشه رو چن تا دختر بچه زوم‌کرد
(ارتباطش فقط با دختر بچه ها خوبه متاسفانه ارنباط خوبی با پسرا نداره فقط یه پسر اونم‌پسر دوستم‌که فوق العاده آقا،صبور و بساز هس بااینکه‌کوچیکتر از گندمه)
خلاصه افتاد دنبال اون دختر بچه ها که باهاشون دوس بشه این‌وسط یکیم بود میخاس‌با گندم‌دوس بشه برام‌تعجب داش که گندم رغبت نشون‌نمیداد😀
خلاصه دیدم که یه دختر بچه مدام‌میگه تو دوسته من‌نیستی
دنبالم‌نیااااا
و گندم بیخیال شد همون لحظه خاس بدوعه خورد به یه بچه دیگه
بااینکه دیدم بچه ها میخوزدن بهم واسه هم‌اخم‌میکردن یا باعصبانیت هول میدادن همو
اما گندم لبخند زد وقتی خورد به اون بچه اخم اون بچه تبدیل به لبخند شدو راه افتاد که با گندم‌هم‌قدم‌بشه
یکم‌بعدش دیدم‌اون یکی دختر بچه که میگف نیا دنبالم‌اصرارررر به گندم‌که دوسته من شو...
یکم‌بعد دیدم‌سر اینکه کی دوسته گندم دعوا شده😅😅
اینجاس که فهمیدم‌خوش رویی و مهربونی کارمای‌خودشو‌پس میده🤭
مامان زندگیم ایلیا❤ مامان زندگیم ایلیا❤ ۴ سالگی
۵ خطای تربیتی

❌خسیس بودن
وقتی میگین اگه نخوری میدم بابایی بخوره ها. پسرم تا بابا نیومده بخور اینطوری بذر خساست رو در دل بچه ها می کاریم.

❌دروغ گفتن و دورویی
وقتی بهش دروغ گفتن و یاد میدین تلفن و بردار بگو مامانم تو حمومه یا جلوی دیگران خوب صحبت می کنی و پشت سرشون غیبت می کنه داری به بچه ات  دورویی و دروغگویی رو یاد میدی.

❌ حسادت
وقتی با بقیه مقایسه می کنین دختر خاله ات رو نگاه کن.یه سال از تو کوچکتره همیشه اتاقش مرتبه، یکم منظم بودنو از اون یاد بگیر این باعث میشه تا اون به بقیه حسودی کنه ازشون بدش بیاد.

❌ بد بودن
بهش عذاب وجدان میدیم
آخه چقدر منو اذیت می کنی
بمیرم از دست تو یکی راحت بشم
از دست تو یه روز خوش ندارم توی این خونه، کودک احساس میکنه بچه بدیه

❌به کارای بدش می خندین
وقتی توی جمع به کارهای زشتش میخندین یا کار اشتباهشو تشویق می‌کنین، خوب کاری کردی زدیش آخه اون پسر بی ادبیه بهش یاد میدین که بازم می تونه این کار اشتباهو تکرار کنه.