پارت ۲
من همچنان درد داشتم ولی خیلی کم بود اونشب اصن نخوابیدم از استرس چون هفته قبل میخواستن بستری کنن ولی خودم نخواستم چون دردی نداشتم با رضایت خودم اومدم خونه ولی میدونستم اینسری بستری میشم استرس داشتم ذوق و دلتنگی داشتم دلم گرفته بود که قراره دو روز پسرام نبینم هوووف تو این مدت کارامو انجام دادم وسایلا بیمارستان و دوباره چک کردم شد ساعت ۹ شوهرم قرار بود بیاد دنبالم ولی کاری براش پیش اومد جواب نمی‌داد منم عصبانی چون دکترم تا ساعت ۱۱ بود بیمارستان شد ساعت ۱۱ شوهرم زنگ زد که خواهر شوهرم داره میاد دنبالم که باهم بیاد بیمارستان اومد پسرام و برد خونه پدرشوهرم تا من حاضر بشم و اومدم دلتنگی نکنن بعد ده دقیقه اومد رفتیم در خونه پدرشوهرم

۱ پاسخ

خبببب 🥺

مقالات مرتبط

رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
کاری که هرگز نباید بعد از ورزش انجام دهید
چند کاری که هرگز نباید بعد از ورزش انجام دهید!❌
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
عارضه‌های نوزادان بستری در بخش NICU
مراقبت از کودک مبتلا به سرخک
مراقبت از کودک مبتلا به سرخک

سوال های مرتبط

مامان فاطمه🩷 فرهان🩵 مامان فاطمه🩷 فرهان🩵 ۲ ماهگی
خب من اومدم از تجربه ی زایمانم بگم.
پارت اول
روز جمعه بود که دخترمو بردم پارک از پارک تا جای مغازه شوهرم یکساعت پیاده روی کردم وقتی رسیدم مغازه یهو یه عالمه ترشح ازم اومد بعد ساعتای ۲صبح بود که رسیدیم خونه که داشتم لباسامو عوض میکردم یهو عطسه کردم ازم اب اومد چون جیش داشتم بهش توجه نکردم شورتمو عوض کردم اومدم که شام بخوریم یهو احساس کردم ترشح ازم اومده نگاه کردم دیدم لکه نوار گذاشتم دیدم لکه بینی دارم ولی کم شوهرم گفت بریم بیمارستان گفتم نه چون درد نداشتم ساعت ۴ صبح بود که از خوتب بیدار شدم احساس درد داشتم تقریبا هر یکی دو ساعت میگرفت ول میکرد دکترمم برای همون روز بهم نامه داد بود که برم بیمارستان بستری بشم خلاصه تا ساعت ۱۱ دردام کم بود و هریکساعت میگرفت ول میکرد
مامان 💙💙💙امیرعلی مامان 💙💙💙امیرعلی ۲ ماهگی
سلام خانوما اومدم از تجربه سزارینم بگم

من اولین تجربم بود از اتاق عملو این چیزا خیلی استرس داشتم درحد مرگ
ولی انتخابم سز بود چون کشش طبیعی نداشتم واقعا
جمعه یعنی ۶/۱۶صب ساعت ۶ رفتیم بیمارستان خصوصی.و بستری شدم
رفتم واسم سرم وصل کردن و سوند اورد خیلی استرس داشتم..
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان روشا مامان روشا ۴ ماهگی
قسمت دوم
ابن قضیه یک مقدار من را بهم ریخت. پیش خودم فکر کردم زود اقدام کردم برای اتمام بارداری. نکنه بچه چیزیش بشه و....ازاینجور فکرها. از یک ساعت پیش از بستری درد داشتم. پزشکم گفت NST بدم تا تصمیم بگیرند برام. که توی بیست دقیقه در حدود هفت انقباض خوب داشتم. در نتیجه بستری شدم. همسرم پیشم اومد. تا ساعت ده شب پیشم بود که بعد مادرم اومد. تا زمانیکه همسرم پیشم بود دردهای قوی و خوبی داشتم. ولی مادرم که اومد.....دیگه دردهام قطع شدند!!! حتی یک قرص هم بهم دادند ولی درد نداشتم.
مامان نیکا مامان نیکا ۷ ماهگی
خانوما میخوام تجربه ام در رابطه با زایمان طبیعی باهاتون در میون بزارم ، من ۶صبح با آبریزش از خواب بیدار شدم بلند شدم بعد چون یه بار بود دیگه نیومد فکر کردم اشتباه کردم ولی باز همه کارامو کردم حماممو رفتم باز بعد حمام ساعت ۹ و اینا یه بار دیگه یهو اومد منم چون کم بود و درد نداشتم تا ساعت ۲ صبر کردم رفتم بیمارستان که تا رسیدم بیمارستان آبریزشم زیاد شد و بستریم کردن و دعوام کردن که چرا دیر اومدم منم از ترسم که هی درستکاریم نکنن دیر رفتم ولی بازم ۱ سانت بودم و تا ساعت‌های ۸ شب دردام خیلی کم بود که ساعت ۱۰ و نیم دردام انقدر زیاد شد که دیگه نمیتونستم تحمل کنم و با داد و فریاد و التماس اپیدورال کردم یعنی مردم و زنده شدم تا اپیدورال کردم خیلی دردام کمتر شد و روند زایمانم راحت‌تر شد و تو عرض نیم ساعت ساعت ۱۱ و ربع شب زایمان کردم و دختر نازم بدنیا اومد و اون لحظه دنیا را بهم دادن
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دوتا شیر به شیر🥲 مامان دوتا شیر به شیر🥲 ۲ ماهگی
دختر منم دنیا اومد کل دردای کم و زیادم شاید یک ساعت ونیم شد
تا صبح درد داشتم ولی خیلی قابل تحمل بودن فقط حس مدفوع داشتم تا ساعت پنج ونیم فاصله دردام هم هر هفت دقیقه بود ساعت شش شوهرمو بیدار کردم بچه هامو بردیم خونه پدرشوهرم اونجا حلیم خوردم و دوش اب‌گرم گرفتم کیسه ابمم ترکید دیگه فقط اب گرم میریختم به کمرم ساعت هفت و بیست دقیقه حس زور زدنای شدید درحد گریه داشتم تا رسیدیم بیمارستان بیست وپنج دقیقه شد ساعت،کلا دو دقیقه تو بیمارستان بودم که با یه زور زایمان کردم،دیشب هم رابطه داشتم بعد رابطه حس زور ومدفوع داشتم که خیلی قابل تحمل بود جوری که سرم تو گوشیم بود همش،تا رسیدم بیمارستان با ویلچر رفتیم سمت زایشگاه مستقیم گفتم دارم زور میزنم رفتم سر تخت با همون لباس خونه یه زور زدم پاهامو بستم نگو بچه سرش اومد بیرون گفتن پاهاتو باز کن پاهامو باز کردم بچه کشید بیرون بعد ده دیقه هم جفتم اومد
مشاهده ۲۹ پاسخ دیگر
مامان دنیزوآرکان مامان دنیزوآرکان ۷ ماهگی
پارت ۱تجربه زایمان طبیعی چند روز بود کمر درد داشتم کشاله ران هام درد میکرد زیر شکمم هم درد میکرد یه پنجشنبه روغن کرچک خوردم یه نیم ساعت هم پیادروی کردم بعد خاکشیر خوردم شوهرم از کار اومد با مادر شوهرم شوهرم رفتیم بیمارستان یکساعت هم از راه خونه تا بیمارستان پیاده روی کردم داخل بیمارستان معاینه شدم گفت ۲سانتی نوار قلب هم انقباض نشون داد گفت دو ساعت راه میری بعد دو ساعت پیادروی گفت بیشتر شدی باید بستری بشی ساعت ۱۰ شب بستری شدم تا ۴سانت بشم نزاشت از تخت بلند بشم منم همش درد داشتم ساعت ۱۰ کیسه آبم پاره کرد ساعت ۱۱هم آمپول فشار زد هر لحظه دردم بیشتر میشد
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان دلوین مامان دلوین ۷ ماهگی
#پارت یک
بالاخره منم اومدم با تجربه زایمانم😁
من انتخابم سزارین اختیاری بود چون از طبیعی وحشت داشتم
اینم بگم که من دخترم تا ۳۶ هفته بریچ بود و بعد چرخید بل اینکه بارداری اولمه😵‍💫
بارداری خیلی سختی داشتم سه هفته آخر بچه کامل اومده بود تو لگن
منم همش استرس اینکه طبیعی زایمان نکنم....
خلاصه دکترم گفته بود چهار اردیبهشت برم پیشش تا پنجم بستری بشم تو بیمارستان
ولی خودم از تقریبا شنبه که می‌شد اول اردیبهشت دلدرد و کمردرد پریودی داشتم و یکشنبه رفتم پیش دکترم که گف فردا ۶ صب ناشتا برم بیمارستان
استرس داشتم ولی خیلی خوشحال بودم چون میدونستم دیگه سبک میشم و دخترم رو میبینم
خلاصه ۶ صب رفتم بیمارستان با دکترم تماس گرفتن که جواب نداد
تا ۶ ونیم بهش زنگ زدن ولی جواب نمی‌داد و اونجا بهم گفتن این دکتر سابقه جواب دادن تلفن نداشته
😑منم که دکتر نامه طبیعی بهم داده بود و گفته بود اونجا حرف از سزارین نزن سقف روسرم خراب شد و گفتم ایوای من بچه هم تو لگنه و دکتر ول کرده ک من طبیعی زایمان کنم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ديانا مامان ديانا ۴ ماهگی
ديروز ساعت ۶صبح کیسه آبم ترکید کارامو کردم ساعت ۸رفتم بیمارستان شب قبلشم درد داشتم ولی قابل تحمل بود ،رسیدم بیمارستان معاینه و بستری شدم آمپول فشار زدن که بعد دوساعت دردام شروع شد و نیم ساعت نشده زایمان کردم
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان پسرم💙🫂 مامان پسرم💙🫂 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از ۱۱ درد داشتم محل نزاشتم گفتم اینا طبیعیه شبش ایقد پیاده روی کردم بعدش اومدم خونه خوابیدم صبح پاشدم یهو یه درد شدیدی گرفتم که نمیتونستم نفس بکشم دیگ زنگ زدم شوهرم که از سرکار کار بیاد رفتم دوش آب گرم گرفتم دردام هی داشت شدید میشود بیمارستان هم تا خونمون یک ساعت فاصله داشت همش میگفتم بچه تو راه دنیا نیاد😂
دیگ شوهرم اومد رفتیم بیمارستان معاینه که کردن کیسه آبم کلا پاره شد و دهانه رحمم ۴ سانت باز شده بود بهم گفتن برو یک ساعت دیگ بیا منم دردام شدید بود رفتم یکم پیاده روی کردم زنگ زدم ماما همراه اومد دیگ رفتم بستری شدم دیگ ماما همراه شروع کردیم به ورزش کردن خیلی درد داشتم ولی به زور ورزش میکردم دوتا سوزن فشار زدن ساعت ۲ ظهر بستری شدم ساعت ۱۲ شب دهانه رحمم ۹ سانت باز شد رفتم اتاق زایمان و نیم ساعته پسرمو گذاشتن توی بغلم قشنگ ترین حس دنیا بود🥹♥️
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان پسر کوچولوم💙رادمهر💙 مامان پسر کوچولوم💙رادمهر💙 ۴ ماهگی
منم اومدم از تجربه زایمان سزارین اختیاریم براتون بگم
پارت اول
من ۱۱ تیر ساعت ۲-۳ ظهر بود رفتم بستری شدم
به دکترم زیر میزی داده بودم سزارینم کنه اما چون بیمارستان دولتی بود قرار بود قرار بود نمایشی یه دوز امپول فشار بگیرم و معاینم کنن شب دکتر بیاد بگه طبیعی نمیشه ببرید سزارین که خداروشکر پرستار اشنا در اومد نه سرم فشار زدم نه معاینه شدم خجسته گشتم تا شب شد
تاپیک بعدی ماجرای اصلی زایمان میزارم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان رادین مامان رادین روزهای ابتدایی تولد
سلام خانوما تجربه زایمان طبیعی پارت اول ::من هفته‌ی ۴۰بارداری بودم و منتظر بودم دردم بگیره برم بیمارستان هر روز دو ساعت پیاده روی میکردم و قرار بود۲۷ام آبان برم دکتر معاینه تحریکی بشم منتظر شوهرم بودم تا از سرکار بیاد بریم دکتر ساعت ۵ونیم بود که رفتم دستشویی تا خواستم بشینم یه دفعه دیدم یه چیزی بی ارده از من داره می‌ریزه فهمیدم دستشویی نکردم ادرار نیست چون بی اختیار بود یه ذره سرفه کردم و فهمیدم کیسه آب هست که احتمالا سوراخ شده فوری زنگ زدم به شوهرم گفت یه ساعت دیگه میرسم تا اون بیاد وسایل و حاضر کردم اینم بگم که اصلا درد نداشتم فقط آبریزش بود شوهرم اومد ورفتیم بیمارستان ولیعصر یه ساعت تا اونجا راه بود
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان مرصاد مامان مرصاد ۱ ماهگی
من ماما نداشتم
بیمارستان ولی عصر بودم
خیییییلی از زایشگاه راضی بودم تو اتاق تنها بستری شدم همونجا هم زایمان کردم خیلی خوب و تمییز بود
من از صبح درد گرفت یک دفعه کمرم پشت بندش دستشویی . بعد عرق سرد لرز دیگه رفتم حموم و اینا خوب شد . بعد از ظهر رفتم پیاده روی دو ساعت رسیدم خونه ساعت هشت و نیم انقباض شروع شد هر هفت دقیقه ده دقیقه زیر دلم درد می‌گرفت و لخته قهوه ای بود و کم کم شد خونی دیگه ساعت یازده کیسه آب پاره شد اومدم بیمارستان یازده و نیم بستری شدم از با شش سانت .. دوازده درد شدید یک به دنیا اومد . ولی بخیه خیلی خوردم 😮‍💨😁 مفید مو مختصر گفتم سوالی بود در خدمتم
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان آرتا مامان آرتا ۱ ماهگی
#تجربه سزارین
پارت ۲
دوروز قبل زایمانم مامانم اومد پیشم قرار بود روز ۲۹ م با هم‌بریم خرید وسایل کاچی بگیریم‌درست کنیم که پس فرداش من مرخص شدم‌تو‌خونه کاچی باشه صب من از خواب پاشدم ساعت ۹ دیدم لباس زیرم‌کامل خیسه و پتومم خیس شده چون من از اول بارداری ترشح آبکی داشتم فک کردم اونه پلی کمرم هی می‌گرفت ول می‌کرد زنگ زدم مطب کلا اشغال بود تو گهواره تاپیک گذاشتم همه گفتن کیسه آبت پاره شده زنگ زدم بهداشت علایممو گفتم گفت همین الان برو بیمارستان شوهرم‌خونه نبود زنگ زدم خواهر شوهرم بیاد ببریم بیمارستان تا اون بیاد و منم یه دوش بگیرم ساعت شد ۱۱
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان تیام مامان تیام ۴ ماهگی
منم اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم
روز یکشنبه ساعت 6عصر دردام شروع شد ولی خیلی خفیف در حد حس کردن بود زنگ دکترم زدم گفت درد زایمان هست وقتی زیاد تر شد بیا بیمارستان
ساعت حدود 3 بود رفتم بیمارستان ولی دردم همچنان خفیف بود بیمارستان گفت بستری نمیکنم دکترم از عمد کیسه آب ترکوند گفت این کیسه آبش ترکیده باید بستری بشه،دیگه منو با دوسانت بستری کردن تا ساعت 9ونیم دردام هنوزم میشد تحمل کرد از ساعت9و نیم صبح دردام بیشتر شد تا دوازده و بیست و پنج دقیقه که بچه دنیا اومد ،فوق العاده درد کشیدم خیلیییی زایمان سختی داشتم ماما همراه داشتم باهام ورزش میکردن ولی بخوام از تجربم بگم دیگه فکر بچه گذاشتم کنار بخاطر خاطره زایمان برام دو شبه شده کابوس ,شوهرم و مامانم تموم لحظه ها کنارم بودن با درد کشیدنای من گریه میکردن بچم هم وقتی دنیا اومد گفتن یکم سخت نفس می‌کشه یک شب بستری شد و امروز ظهر مرخصش کردم و صحیح و سالم الان کنارم خوابه سوالی داشتین بپرسین ازم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان زینب سادات مامان زینب سادات ۳ ماهگی
خانما تجربه زایمان
از جمعه رفتم خونه مامانم بچم تکون نمی‌خورد دیروز خواهرم اومد دنبالم گفت بریم بهداشت چکاپ رفتیم فشارم بالا بعد رفتیم بیمارستان رضوی چون نزدیک بود سنو انجام دادم بچه مدفوع کرده بود آب دور بچه کم شده بود تا ساعت ۶ و نیم عصر درگیر بودیم دیگه واسه بستری اومدم هفده شهریور درد زایمانم هم شروع شد از ساعت ۵ و نیم ولی فکر میکردم انقباضات هست معاینه شدم ساعت ۷ و نیم شب گفت سه سانت بازی فشارم هم ۱۶ بستری شدم ساعت ۱ نصف شب زاییدم خانما اطرافم ماما همراه داشتن خیلی خوب بود ولی من نداشتم آخرش خیلی اذیت شدم نکته مهم همینه هر جا رفتین حتما ماما همراه بگیرین
مشاهده ۲ پاسخ دیگر