#تجربه زایمان من پارت ۱
خوب من چهارشنبه ۲ آبان بود که ۳۷ هفته بودم رفتم دکترم معاینه لگن کرد گفت دهانه رحمت بسته س ولی به شدت لگن خوب و عالی برای زایمان طبیعی داری
با اینکه فک میکردم اگه برم بگه یک سانت بازم
خلاصه برام قرص گل مغربی نوشت که شبی دوتا سوراخ کنم داخل واژن بزارم
یک شب در میون رابطه بدون جلوگیری داشته باشم پیاده روی کنم و یه سری ورزش های دیگه ... برام باز نوبت داد واسه ۳۸ هفته که برم دوباره معاینه کنه ببینه پیشرفتی داشتم یا نه
تو اون یه هفته من هرکاری گفته بود کردم
حتی برا پیاده روی رفتم باشگاه ثبت نام کردم و روزی یک ساعت رو تردمیل تند پیاده روی می‌کردم دیگه از بی درد بودن یه مقدار در اومده بودم البته حسم می‌گفت این دردهایی که دارم برا تردمیل زدنه حالا نمی‌دونم از چی بود
چهارشنبه ۹ آبان که ۳۸ هفته بودم رفتم معاینه کرد گفت یک سانت باز شدی یه مقدار معاینه تحریکی هم کرد ولی باز نکرد
گفت ریسک داره میترسم الان معاینه تحریکی کنم و دو سانتت کنم کیسه آبت پاره شه خلاصه من بعد اون معاینه درد اومد سراغم از فرداشم تا ۲۴ ساعت لکه بینی داشتم که دکتر گفته بود طبیعیه
دیگه فک میکردم دهانه رحمم باز تر شده
شنبه رفتم باشگاه و پیاده روی کردم رو تردمیل
بعدم توپ قرض گرفته بودم از دوستم از ظهر تا شب روش ورزش کردم و شب هم رابطه بدون جلوگیری داشتم و دوتا کپسول هم سوراخ کردم گذاشتم داخل واژن یه گریه هم کردم و دست گذاشتم رو شکمم گفتم خسته شدم دیگه مامان بیا چرا منو اذیت میکنی فک کنم بچم خیلی تحت تاثییر قرار گرفت 🫠😂 ‌

۲۰ پاسخ

منم همش ازش خواهش میکنم التماسش میکنم ولی انگاری جاشو خیلی دوس داره

طفلک بچه

عزیزم😅😅😅😅

عزیزم🥺

خب بقیشش

وااای منم امروز خعلی خسته شدممم
من و سه نفر دیگ از اقوام شوهرم باهم حامله بودیم
اون سه تا زایمان کردن من موندم فقط

😂😂🥲😂

اخی عزیزم

وزنش چقدر بود؟

ادامش...😍

اخی😂😂

جالب شد خب ادامه اش

آخی عزیزم🥲

حالا من از ۳۲ هفتگی دهانه رحمم دو سانت بازه😐 استرس امونمو بریده خدا خدا میکنم تا موقع زایمانم همین ۲ سانت بمونه یعنی تا ۳ هفته دیگ اخه سزارین میخام بشم

سلام عزیزم مبارکه خدا حفظش کنه...
کدوم بیمارستان رفتی

متشکرم که تجربه تون رو با ما به اشتراک میگذارید ❤️

الهی 🥲😂

😂 آخراش منم خواهش میکردم سالم ب دنیا بیاد خسته شده بودم

خببببب

🤣🤣🤣🤣🤣🤣

سوال های مرتبط

مامان اَبرَک مامان اَبرَک ۲ ماهگی
مامان فینقِلی مامان فینقِلی ۱ ماهگی
مامان جوجکم🩷 مامان جوجکم🩷 روزهای ابتدایی تولد
مامان صدرا مامان صدرا ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب مامانا سلام من اومدم از زایمانم براتون تعریف کنم
من کلا از هفته یازدهم چون انتخابم زایمان طبیعی بود رفتم زیر نظر ماما و پزشک متخصص نرفتم البته قبلش رفتم ولی پسندم نبودن
هفته ۲۰ فهمیدم که طول سرویکسم کوتاهه و استراحت نسبی شدم و تا هفته ۳۵ بهم اجازه ورزش ندادن
از ۳۵ هفته پیاده روی شروع کردم ،هفته ۳۶ معاینه لگن شدم گفت دهانه رحم خلفی داری خروجی لگن هم تنگه برو ورزش کن
هفته ۳۷ مجدد معاینه شدم و دهانه رحمم یک سانت باز بود و سر بچه هم اومده بود تو لگن ،گفتن که باید بری سونو ببینیم از این لگن بچه در میاد یا ن که سونو گفت ۳۴۰۰ وزن بچس مامای من گفت نگران نباش در میاد ،من رفتم پیاده روی و ورزش و استخر و آبزن و ماساژ پرینه و اینا هفته ۳۸ روز شنبه مجدد معاینه شدم پیشرفت نکرده بودم گفت اگه تا جمعه دردات شروع نشه شنبه ختم بارداری میدم پنجشنبه لکه بینی داشتم معاینه همون یکسانت بود گفت جمعه صبح برو بیمارستان بستری شو ساعت ۳ ظهر پنجشنبه روغن کرچک خوردم و رو توپ ورزش کردم ۶ صبح بیمارستان معاینه شدم بدون درد ۳ سانت بودم زنگ زدن به ماما و پزشک مقیم بیمارستان و بستریم کردن آمپول فشار زدن برام بازم درد نداشتم ساعت ۹ ماما اومد تو اتاقم گفت درد داری ؟
گفتم انقدر دردش کمه که اصلا ارزش نداره بهش بگیم درد
کلی پزیشن ورزش بهم داد تا ساعت ۱۱:۳۰ دردای خیلی کم فاصله ی خیلی زیاد و عدم پیشرفت دهانه رحم ….
مامان لنا ❤️ مامان لنا ❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۲

تا شدم ۳۷ هفته و ۱ روز نوبت دکتر زنان داشتم رفتم اونم معاینه کرد و گفت هنوز دو سانتی ولی سر بچه توی لگن فیکس شده همین باعث میشه زود دهاته رحمت باز بشه ، اونم معاینه تحریکی برام انجام داد
، فرداش صب از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی و برگشتم ، توی تخت نشسته بودم که حس کردم یه ابی ازم اومد ، سریع رفتم دستشویی دیدم داره همینطور ازم اب میاد ، فهمیدم کیسه ابم پاره شده ، رفتم دوش گرفتم وسایلم رو جمع کردم و با شوهرم رفتیم بیمارستان .
اونجا معاینه کرد و گفت اره کیسه ابت پاره شده ولی دهانه رحمت همون دو سانته ، بستریم کردن و کم کم بهم امپول فشار تزریق کردن ، ساعت ۸ و نیم صبح بستری شدم ، تا ساعت ۱۲ ظهر دکتر اومد باز معاینه کردن و هیچ تغییری نکرده بودم کیسه ابم رو خالی کردن که خیلییی درد داشت داشتم میمردم از دردش واقعا ، ولی دردهای اصلیم که خیلی شدید بود شروع نشده بود
همینطور روی توپ ورزش میکردم و بشین پاشو میرفتم و روی تخت ورزش انجام میدادم
مامان فینقِلی مامان فینقِلی ۱ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی
پارت دوم:🌱

تا قبل از اینکه دکتر معاینه تحریکی بکنه قرار شده بود که سه شنبه برم بیمارستان بستری بشم و ختم بارداری بگیرم..
خلاصه دیشب ساعت ۸ رفتم بیمارستان، از شانس خوبم ماما همراهم شیفت خودش بود و کلا بلوک خیلی خلوت بود. قشنگ از روی فرصت برام معاینه تحریکی انجام داد که خب واقعا تنفس عمیق شکمی موقع معاینه تحریکی کلی از درد رو کم می‌کنه و واقعا میزان درد رو خیلی میاره پایین.
بعدش که معاینه کرد و گل مغربی گذاشت دوباره ان اس تی گرفت و من هنوز ۲ سانت بودم. زنگ زد به دکترم، دکترم گفت برم خونه وقتی دردام زیاد شد بیام اگرم دردم زیاد نشد سه شنبه بیام برای ختم بارداری.
ماما همراهم دوباره یه معاینه تحریکی انجام داد و گفت برم خونه ورزش کنم و بعدش یه شام توپ بخورم و بعدشم برم حمام و اسکات بزنم.
منم تمام کارایی که گفته بود انجام دادم . ۲ ساعت ورزش کردم،‌گربه رفتم، سجده طولانی ، پروانه، تاب لگنی و خب آخریش هم اسکات داخل حمام بود.
ساعت ۱۲.۵ رفتم که بخوابم اما دیدم وووووو. دردم داره زیاد می‌شه در حدی که نمی‌تونستم بخوابم
مامان 🤍🫧نها مامان 🤍🫧نها ۲ ماهگی
🌿تجربه زایمان سزارین
پارت اول
الان یکم وقت دارم از تجربه زایمانم براتون میگم😅
بهداشت بهم گفت ۴۰هفته که شدی بیا نامه بهت بدم بری بیمارستان
من با نامه ۴۰هفته رفتم بیمارستان دل تو دلم نبود که اون روز قراره زایمان کنم😅. البته فک میکردم زایمان خیلی راحته ولی برعکس برای منی که هم طبیعی هم سزارین رو تجربه کردم سخت بود😥
بیمارستان که رفتم معاینه کردن گفتن حتی نیم سانتم باز نیستی بستری نمیشی برو خونه یک هفته فرصت داری 😐 این یک هفته رو هم ورزش کن رابطه داشته باش ماساژ و ....خلاصه از این حرفا رفتم خونه خیلی ناراحت بودم که زایمان نکردم چون فک میکردم که اون یک هفته مثل یک سال برام میگذره 🫤همینه که خونه رسیدم رفتم حیاط شروع کردم به پیاده رویی سفت و سخت 😂سه ساعت تمام تو حیاط پیاده رویی کردم
هیچی دیگه دو روز گذشت صبح روز چهارشنبه بود که از خواب پاشدم احساس کردم که حرکت بچه‌م کم شده تا ظهر صبر کردم بهتر نشد واسه همین رفتم بیمارستان و نوار قلب و معاینه انجام شد ماماها گفتن هنوز باز نیستی و مشکلی نداری هنوز همون یک هفته رو وقت داری ولی گفت حالا صبر کن دکتر هم بیاد ببینم اون چی میگه
همین که دکتر اومد ماما بهش گفت که ۴۰ هفته و ۲دوز هستم اصلا به من هم یه نگاه نکرد و گفت باید بستری بشه منی که حتی نیم سانت هم باز نبودم🥲
خلاصه لباس پوشیدم و رفتم اتاق همین که رفتم یه لیوان آب بهم دادن که گفتن قرص رو داخلش حل کردم تا ته نشین نشده زودی بخور
خلاصه ۳تا از این قرص ها به فاصله ۲ساعت بهم دادن
و باز منی که اصلا رحمم باز نشد و....🫠