۱۱ پاسخ

حق داری
منم دقیقا امشب همین حسو دارم☹️
بچه داری واقعا سخته و مسئولیت بزرگیه
نمیدونم چقدر واقعیت داره ولی میگن کم کم که بزرگ بشه بیشتر آدم میتونه به خودش و کاراش برسه
فعلا به همین حرف دل خوش کردم و میزم جلو

😭😭😭😭میفهممت عزیزدلم
منم دیروز داغون شدم داغون
خیلی دست تنهام حس میکنم
بعد انتظار دارن همه چیزم ب نحو احسنت باشه،هی میگن اینجور کن اونجور کن
چرا اینطور نمیکنی
چرا ایجور چرا اوجور
شوهرم تو هر شرایطی هی میگه لباست درست کن،روسریت بکش جلو،فک کن با بچه بغل،دلم میخاد بزنم تو سر خودم اونموقع
میگه خوشم نمیاد هر جا سینت میندازی بیرون شیر میدی،خب پس چیکار کنم،ب من چه اومدیم مهمونی،اومدیم تو بازار.....حقش نیست شیرخشکیش کنم خودمو راحت کنم،البته نمیکنم
وای همه این چیزای کوچیک شدن غمباد برای من
خیلی خیلی خیلی حرفا دارم ک میریزم تو خودم😭

بچه های من که هر وقت بتونن بشینن و به غذایکمکی بیفتن خوب میشن
باید صبورتر باشیم عزیز دل
جدا میگذره و لی گاهی وقتی کم میاریم

چنوقت دیگ چش بهم بزنی یزرگ شدع حسرت میخوری چ بخای چ نخای این دوران باید بگذره پس لذت ببر

من هنوز همینم

فقط به شیریناش فکر کن و با سختی ها لبخند بزن انقدر زود میگذره که بعدا عکس و فیلم هارو. که ببینی حسرت میخوری که چرا زود گذشت.به مرور زمان کارهاش و سختیش کمتر میشه من بچه اولم یکسال و نیم شده بود همه جا میرفتم و همه کار میکردم. شاید زودتر از اون میتونستم ولی اوموقع دیگه کلا از شیر و پوشک گرفته بودم

عزیزم اینا همیشگی نیس ک میگذره همش بنظرم از کودکی بچه ت لذت ببر انقد زود بزرگ میشن
منم کل تایممو بچه م گرفته ولی دارم نهایت لذتو میبرم از نوزادیش چون این دوران نوزادی بجه م دیگع برنمیگرده

عزیزم هممون همینیم
گریه کن ولی کم نیار
من که اصلا فکرشو نمیکردم یه بچه اندازه نخود فرنگی انقد وقتمو پر کنه که نتونم صبحا موهامو شونه کنم یه ذره به خودم برسم ولی بخوای کم بیاری خدایی نکرده افسردگی میگیری

دقیقا منم همینجوریم😔😔😔دوس دارم بشینم گریه کنم

درک میکنم من فک میکردم بعد چله اوکی شه ولی بدتر شدشبا کلاخواب نداره پا درد گرفتم انقدروپامه ازطرفیم شاغل بودم الان کل تایم خونم وجایی نمیشه برم واقعا سخته برام. ☹️🥲 ولی شیرینی وقشنگی غیرقابل وصفی داره مادرشدن

آره دقیقا
این کولیک و رفلکس هم بدتر از همه انرژی آدمومیگیره

سوال های مرتبط

مامان دلانا مامان دلانا ۳ ماهگی
مامانا😔 حال روحیم خوب نیس
خیلی خسته ام.. خاب درست ندارم… میدونم شرایط هممون مثل همه ولی نیاز داشتم با یکی حرف بزنم
دخترم رفلاکس داره، نه خوب میخابه نه شیر میخوره.. شیا خوب میخابه مثلا ۱،۲ میخابه ۳،۴ ی دور شیر میخوره دوباره تا ۶،۷ میخابه.. ولی من تا کارامو کنمو بخابم میشه ساعت ۲ نیم سه..بعدش صبحهوا تاریکه هنوز ک بیدار میشه دیگه نق نق میکنه ی ساعت میخانومش ده دقیقه نشده بیدار میشه خیلی خسته میشم همش میگه راه ببرم اصلا خودش با خودش توو جاش نمیخابه بازی کنه.. همش باید بغلم باشه راش ببرم.. بعضی وقتا خیلی کم میارم.. خیلی بی حوصله میشم.. و ناراحتم ازین بی حوصلگی.. فک‌میکنم‌مادر خوبی نیستم ک با حوصله نیستم خیلی باهاش حرف نمیزنم… ولی منم ادمم منم خسته میشم.. عذاب وجدان دارم.. اگه ی دقیقه توو جاش گریه کنه برم ی چیزی بخورم بیام یا شام و ناهاری چیزی درست کنم اونم در حد دوسه دقیقه خیلی اعصابم‌خورد میشه… فک میکنم مادر بدیم.. تا دستشویی نمیتونم برم.. از بی خابی کلافه ام چشام بسته هستو راش میبرم..