درد و دل مادرانه🥲
خیلی احساس بدیه که همسرت مادر بودنت رو نادید بگیره... چند بار تکرار کرده برام و امشب باز هم گفت.. و واقعا دلم شکست ...
دوساله که خدا نعمتشو بهمون بخشید ه و من مادر شدم و با تمام وجودم دراختیارش هستم... پسرم عادت کرده شبها ۱۱ به بعد میخوابه و حتی گاهی زودتر که خوابیده بلند شده و شب زنده داری کردیم.. روتین خوابش شده ۱۱ به بعد.. ماشالله از نظری قد و وزن و همه چیزش اوکیه همسرم دوماهه که دوره ازم و هروقت که زنگ میزنم یسره نصیحت میکنه ... اینو حواست باشه اونو حواست باشه اینو بخر اونو بده اونو بپوشه.. انگار که من هیچی حالیم نیست .. درصورتیکه خودش میدونه یسره درحال کتاب خوندن و تحقیق هستم برای مادر بهتری بودن ..‌
امشب هم باتندی میگه تو فکر کردی بچه فقط شیر دادنه ادعا مادریت میشه اما هیچی بلدنیستی که بچه باید ۹ شب بخوابه... من گفتم قتی نمیخوابه چکارش کنم بزور استا مینوفن لابد میخوای بخوابونش یا با گریه زاری.. بچه وقتی خوابش بگیره میخوابه دیگه زوری که نیست ....و لابد تو بزرگش کردی و هواشو داشتی این مدت .. یا خودش خودبخود رشد کرده و مواظب خودش بوده.. ناراحت شدم و خدافظی کردم و گوشیو قط کردم ...
خبلی گریه کردم و دیگه بهش پیام و زنگ نزدم 🤐
من چارچشمی هپیشه حواسم به بچم هست و تاحالا هیچ گندی نزدم. نمیدونم چرا شوهرم این حرفارو میزنه و فکر میکنه اون بزرگش کرده این بچه رو چون خرجش میده🤐🤐🤐 من وقتی میخوام برم آرایشگاه ۴۰ دیقه طول میکشه میاد تو ماشین با بچه دم در ارایشگاه میشینه چون نمیتونه کنترلش کنه بچه رو با اینکه بچه من خیلی آرومه از پسش برنمیاد دوساعت تو خونه تنها باشه باهاش تواین دوسال یکبار باهاش دوساعت تنها نبوده که بفهمه چخبره بچه داری

۴ پاسخ

به تاپیک منم سر بزن

بهش اهمیت نده بگو تو راس میگی کار خودتو بکن چه اهمیتی داره
اگرم خیلی داره حرف بی ربط میزنه ی عصر بنداز گردنش بگو می‌خوام برم بیرون
چند بار بچه گردنش باشه دیه نمیکه

همه مردا همین هستند دلت خوش ها مهم نباشه برات

کاملا حق با توعه.
مردا همشون همینن

سوال های مرتبط

مامان آمین کوچولو مامان آمین کوچولو ۲ سالگی
درد دل 🥺

یه دوستی دارم خیاطی یادگرفت ازوقتی سرش شلوغ شده خیلی موذی شده خیلی قیافه میگیره دوقلو داره خیاطم هست وقتی میگم پسرم الکی خیلی گریه میکنه میگه منو ببر دد میگه تو روشو زیاد کردی تو فلان کردی من دو تا دارم اینجوری نیستن درصورتی که اکثر مامانا میگن پسر یا بچه ی ماهم همینجوریه انگار تو یه دوره ای بچها اینجوری لجباز میشن یا مثلا خیاط تو محلمون کم داریم بهش گفتم میخوام باد بگیرم یسره میگه تو نمیتونی تو بلد نیستی تو لیاقت نداره خیلی بخاطر حرفاش ناراحت شدم اومدم خونه گریه کردم اخه من ازوقتی بچه ام به دنیا اومده و‌کسی نیست پیشش بزارم برم سرکار قبلا سرکارمیرفتم داروخانه میرفتم برای خودم حقوق داشتم بیشترین حقوق رو میگرفتم کارم خیلی خوب بود چرا یکی به خودش اجازه میده که همچین حرفی به کسی بزنه واقعا وقتی داروخانه کارمیکردم هرکسی برای کار آموزشی می اومد خدا شاهده که اینو میگم تک تک داروها رو سیستم رو بهشون یاد میدادم چرا باید زبونمون تلخ باشه یا حسود باشیم 😞
مامان گیسو و گیلدا مامان گیسو و گیلدا ۲ سالگی
وقتی در مقابل بچه همیشه صبور و مهربون باشی و محبتش کنی تحت هر شرایطی که داری بدون اینکه بخوای چشات رو قلنبه سلنبه کنی حرفت رو بگی بچه حرفت رو میگیره و گوش میده ولی اگه همیشه با بچه جدی باشی همش غر بزنی بچه نمیتونه تشخیص بده الان باید گوش کنه یا بازی گوشیشو بکنه و به عبارتی براش عادی شده حالا تو هی محکم بدون داد زدن حرفت رو بگو بچه کار خودش رو میکنه.
من خودم همیشه تحت هر شرایطی سعی کردم گیلدا رو محبت کنم در آغوش بکشم بوسش کنم حتی زمانی که متوجه نمیشم چی میگه و خودم خستم و اون به شدت جیغ میزنه بازم با محبت باهاش حرفزدم و با محبت صداش زدم و رفتم سمتش تا بغلش کنم و اون آغوشمو رد کرده و به گریه و جیغ زدنش ادامه داده من میشینم و با محبت بهش زل میزنم و دستامو دراز میکنم و احساسمو بیان میکنم میگم مامانی گیلدای نازم خوشگلم متوجه نمیشم چی میگی و کنارش میشینم و تو دلم دعا میکنم خدایا کمک کن توی این لحظه آغوش منو بپذیره بعدش میبینم گیلدا نگام میکنه درحالی که گریه میکنه دستاشو باز میکنه و من بدون معطلی بغلش میکنم و جوری تو آغوش میگیرم که متوجه شه که هیچ کدوم از کاراش منو از بغل کردنش منصرف نمیکنه بغلش که میکنم میگم مامانی میفهمم ناراحتی درک میکنم قشنگم بوسش میکنم نوازشش میکنم اونجاست وقتی میگم مامانی بخواب الان سوسکام خوابن[از شوخی بگذریم] حتی اگه دوساعت قبل هم خوابیده باشه و بعداز چندبار سعی کردن که با رفتارش به من بفهمونه الان نمیخوام بخوابم در نهایت گوش میکنه و می‌خوابه این چیزیه که من با دلبندم تجربه کردم☺️
مامان آوین❤ مامان آوین❤ ۲ سالگی