۷ پاسخ

فقط از اتاق آوردن بیرون تا چند ساعت سرتو بلند نکن اصلا قهوه و چای بخور اثر بی‌حسی بره

هیچی فقط میتونم بگم خوشبحالت که سز میشی بسلامتی😁

ممکنه یکم حالت تهوع بگیرید چون ناشتا نیستید که بگید حالت تهوع دارید براتون آمپول می‌زنند.بعدشم تا چند ساعت که هنوز بی حسی از بین نرفته سرتون و تکون ندید و تا جایی که میتونید صحبت کنید که سردرد نگیرید برای این که هم اون بی حسی زودتر از بدن بره بیرون تا جایی که میتونید نسکافه و کافئین بخورید

آمپول بی حسی درد نداره فقط خودتو شل کن اصلا نترس. یه بسته نسکافه بگو بیارن برات. بعد زایمان روزی دوتا بخور حتما. بعد از تموم شدن سزارین تا چندساعت بعدش که خودشون بهت میگن چندساعت، اصلا تکون نخور بدون متکا فقط بخواب. اصلا بلند نشو شیر بده‌. یکی اومد دیدنت به هیچ وجه سرتو تکون نده. فقط سقف رو نگاه کن. من رعایت کردم مشکلی ندارم. اومدی خونه تاچند روز بدون متکا بخواب

به سلامتی مادر
هیچی فقط استرس نگیر همه چی خوب میشه
منم با شکم پر رفتم برای سزارین
بی حسی هم اصلا درد نداره
سر درد و کمر درد خیلی بستگی به داروی بی حسی و نحوه تزریق دکتر داره
من تمام مدت بعد عمل حرف زدم سرم بلند کردم
گفتن تا ۶ ساعت هیچی نخور کلی چای و نسکافه خوردم چون خیلی تشنه ام بود
سخت نگیر همین میتونم بگم

نه آمپولش درد نداره.
بعد سزارین مهمه که مراقبت کنید
زیر سرتون اصلن بالا نباشه وقتی از اتاق عمل بیرون اومدید
تا جایی که میتونید چند ساعت بعد سزارین هیچ حرکتی نداشته باشید تا بعدا سردرد نگیرید.
خودتون رو خیلی تقویت کنید.
مایعات فراوون و غذاهای آبکی بعد سزارین بخورید

ای جانم به سلامتی
صبح خواستم بگم باقرص دردت نگرفته و خوب باز نشدی بدنت ازوناس که جواب نمیده به امپول فشار اینا ، احتمال زیاد سزارین میشی اما گفتم ته دلتو خالی نکنم
ان شاالله به سلامت نی نی رو بغل بگیری

سوال های مرتبط

مامان آریانم مامان آریانم ۲ ماهگی
سوم
رفتم اتاق عمل خیلی از امپول بیحسی ترس داشتم از سون خیلی ترس داشتم و بقیه ترسا ک همه داشتن ساعت هشت وارد اتاق عمل شدم تا پرونده تشکیل بدن و برم تو اتاق بخوابم رو تخت ی ربی زمان برد بعد امپول بیحسی خواستن بزنن ک گفتم من خیلی میترسم درد امپول بیحسی رو بخوام براتون بگم در حد ی نیشگون بود یعنی بهم گفت دراز بکش من باورم نشد امپول زده اصلا سون هم تو بیحسی وصل کردن هیچی متوجه نشدم دراز کشیدم ی پرده کشیدن جلوم و هشتو نیم پسرم ب دنیا اومد ک بهترین لحظه بود انشاالله همتون ب سلامتی تجربش کنید بعدش تا برم بخش شد ساعت ده شب ک چون بیحس بودم دردی نداشتم فقط موقع عمل چون من برای طبیعی بستری بودم کلی خرما و ابمیوه خوردم حالت تهوع داشتم ک سریع با ی امپول تو سرمم رفع شد تو ریکاوریم لرز داشتم ک طبیعی بود بعد رفتم بخش تا شیش ساعت چیزی نباید میخوردم کم کم ک بیحسی رفت اومدن سون رو کشیدن ک اونم در حد سی ثانیه ی سوزش بود بعدش کمکم کردن تا برم سرویس و دستو پامو بشورم و راه برم کلی چای و نسکافه خوردم ک سر درد نگیرم وقتی اومدن شکممو ماساژ دادن درد داشت ولی چ طبیعی چ سزارین ماساژ شکمیو انجام میدن دیگه باید تحمل کرد فقط بهتون بگم اگه زایمان سزارین هستین حتما پمپ درد بگیرین خیلی خوبه خیلی از درداتون کم میکنه
مامان ایلیا💙👼🏻🫧 مامان ایلیا💙👼🏻🫧 ۵ ماهگی
پارت ۲ تجربه ی زایمان سزارین اختیاری:

ان اس تی گرف بخاطر استرس خودم ضربان قلب خودمو بچه بالابود گفت برو خونه استراحت کن استرست بره دوباره دوساعت بعد بیا تکرار کن اگ ضربان قلب بالا باشه امشب میفرستمت بری عمل ولی خودم اینجا شیفتم اونجا نمیتونم بیام باید بگم همکارم بیاد اگ اوکی باشه ک صبح میای عمل اومدم خونه خودمو سرگرم کردم با جمع کردن وسایل خودمو ایلیا بعد ک اروم شدم دوساعت بعدش رفتیم بیمارستان ان اس تی رو تکرار کرد گف ضربان قلب بچه اوکیه براخودت یکم بالاس ک بخاطر استرسه یکمم انقباض داری برو خونه صب ساعت ۱۰بیمارستان باش اگ شب حالت بدشد زنگ بزن بهم من بیدارم ک بیمارستان و دکتر رو برات هماهنگ کنم
خداروشکر شب حالم خوب بود و صبح شنبه ۲تیر با مامانا رفتیم بیمارستان پذیرش شدم و رفتیم بالا بستریم کردن ان اس تی گرفتن و موندم تو نوبت ک صدام کنن و ساعت ۲اینا بود نوبتم شد بردنم اتاق عمل اصلا ترس نداشتم از اتاق عمل چون بخاطر اپاندیسم یبار رفته بودم ترسام ریخته بود فقط ذوق داشتم اون لحظه و کلی باپرستارا و دکترا حرف زدیم و گفتیم خندیدیم و گفتن سوند رو کی وصل کنیم برات گفتم میشه بعده بیحسی بزنید گفتن باشه بعده چنددیقه دکتر بیحسی اومد گف همکاری کن سوند رو الان بزنن برات چون بیحسی رو بزنم باید سریع عمل رو شروع کنن برای بچه خطره زیاد بمونه تو بیحسی گفتم اوکی بزنید هرچی باشه تحمل میکنم ک اومدن زدن اونقدر ک غول ازش ساخته بودن نبود اصلاااا ن درد داشت ن سوزش فقط ی حس چندشی داشت ک سریع نشوندن منو بیحسی رو زدن و درجا کل دردام افتاد و حس بدسوند هم رف گفتم اخیشششش😂(بیحسی ام اصلا ن درد داره ن سوزش از امپولی ک ب باسن میزنیم راحت تره فقط نباید تکون بدیم خودمونو و شل بگیریم کلا)
مامان رایان مامان رایان روزهای ابتدایی تولد
پارت 2تجربه 36هفتگی
شوهرم گفتم کیک و ابمیوه و اب گرف نشستم خوردم ب زوراشتها نداشتم اصلا رحمم و کمرم و زیر شکمم خیلی درد داشت هی میومد میرف میگفتم باخودم امشب زایمان میکنم بعد یادم افتاد دکتر گفت بالا اگ زایمان کنی بچه تا 1ماه میره دستگاه استرس کشیدم کمی از کیک و ابمیوه خوردم راهی طبقه بالا اتاق معاینه شم بعد نوار قلب گرفتن گفتن بعد گفتن بیاااونور ان اس تی بده بردنم اون یکی اتاق دوباره نوار قلب گفتم مشکلی هست گفتن نه دوباره 25دقیق اونجا بودم بعدش دکتر اومد گف برو دوباره مایعات بخور بیا گفتم چرا اخه چیشده گف نترس ها ضربان قلب بچت بالاس اگ پایین نیاد باید بستری شی رفتم دوباره اب معدنی بزرگ و کیک ب زور خوردم و برگشتم دوباره نوار قلب گرفتن تا 20دقیقه قلبش تند میزد ولی بعدش اروم شد دکتر اومد گف مرخصی گفتم چیشد مردم از نگرانی گف هیچی خداروشکر ضربان قلبش نرمال شد .خلاصه تعریف این داستان این بود ک دیشب فقط الکی استرس کشیدم یه تجربه بود خواستم ثبت کنم اگ کسی بود مث من شاید بهش کمکی شه و استرسی ک من کشیدم اون نکشه ....