سوال های مرتبط

مامان پرنسا خانوم🥹🩷 مامان پرنسا خانوم🥹🩷 ۵ ماهگی
پارت دوم
خلاصه دکتر گفت باید بستری بشی من خیلی پیگیر بودم سزارین بشم و اصلا حواسم نبود ب دکترم از دردام بگم همینجوری با دردا خودم دنبال کارای بستری بودم از پله بالا پایین شدم چند بار کلا قدم میزدم و درد میکشیدم ولی دردام قابل تحمل بود رفتم بیمارستان صحبتامو کردم ولی هنوز تشکیل پرونده نداده بودم ساعتای ۱۲ شب بود ک بهم گفتن برو یه nst بده اگه مشکلی باشه بستری میشی اگه نباشه باید بری ساعت ۶ صبح بیای رفتم برا nst گفتم یکم درد هم دارم گفت برات دردسنج میزارم دیگه گذاشت گفت توی ۲۰ دقیقه سه تا درد منظم داری دیگه گفت باید معاینت کنم معاینه کرد گفت ۴ سانتی کلی تعجب کرده بود ک من چجوری دردارو گذروندم و ۴ سانت شدم😅دیگه گفت لگنت خیلی خوبه حیفه بخای سزارین کنی میخای چیکار کنی حالا ما باید زنگ بزنیم دکترت ک بیاد گفتم همون طبیعی زایمان میکنم خلاصه تا ۶ . ۷ سانت دردامو میتونستم تحمل کنم بعد اون دیگه نتونستم و گفتم بی حسی اپیدورال بهم زدن بعد اون اصلا هیچچچچچ دردی حس نکردم فقط انقباض داشتم و باید زور میزدم ک بچه بیاد پایین توی یساعت فول شدم و رفتم زایمان کردم بخیه هم خوردم ولی زایمان خیلی خوبی بود هیچی نفهمیدم اصلا😁ولی بخیه هم زود خوب میشه بنظر من زایمان چ طبیعی چ سزارین بستگی ب بدن هر آدمی داره و تحمل دردش من خیلی راضی ام از زایمان طبیعی امیدوارم همه مادرا ب خاصت خدا و راحت زایمان کنن و فارغ بشن😇❤️
مامان مَلِکا مامان مَلِکا ۶ ماهگی
تجربه زایمان ۲ :
دیگه یه جوری شده بودم ک گاهی وقتا خونریزی داشتم . گاهی میشد لکه‌بینی گاهی هم لخته های کش‌دار ازم میومد .. درد زیر دل و کمر هم ک مثل درد پریودی بود دقیقا ..
و من همش میگفتم خب دکتر گفته طبیعیه پس چیزی نیس..
شب خوابیدم و ب شوهرم گفتم کمرمو برام چرب کرد و ماساژ داد ک دردام کمتر شد
شب تا صبح نتونستم درست بخوابم ، دردهای عجیب هی میومد سراغم ، صبح با درد شدید زیردل بیدار شدم
از ساعت ۸ و نیم ک بیدارشدم همینجوری داشتم درد میکشیدم ک ساعت ۹ با خودم گفتم بذار تایم هامو یادداشت کنم ببینم هر چند دقیقه میگیره و ول میکنه ؟! دیدم عه ! انقباضام هر ۵ دقیقه‌اس..
باز با خودم میگفتم نهههه اینا طبیعیه دکتر گفته ! هی خودمو آروم میکردم آخه خیلی میترسیدم🤦🏻‍♀️
گفتم ولش کن بذار پاشم یکم راه برم بلکه دردام کمتر بشه ! راه ک رفتم دردام شد هر ۲ دقیقه یکبار 😵‍💫
برا منشی دکترم تایم هامو فرستادم اونم ب دکتر نشون داده بود و دکتر گفته بود بگو بره بیمارستان دیگه رفتیم بیمارستان و اونجا معاینه‌ام کردن (هرچی گفتم من نمیخوام معاینه بشم گفتن نمیشه ما باید بفهمیم چند سانتی!) بعد از معاینه گفت هنوز ۲ سانتی و من وحشت کرده بودم 😵‍💫😵‍💫 ک خدایا من هنوز ۲ سانت شدم اینهمه درد دارم وای ب حال ۱۰ سانت 😫😫😫 دیگه گفت دراز کشیده باش تا ازت ان‌اس‌تی بگیرم اگه خوب بود ک برو خونه عصر بیا دوباره معاینه کنیم گفتم باشه ، چون ناهار نخورده بودم و ساعت ۲ بود تقریبا ک رفته بودم بیمارستان (صبحانه هم از درد ب زور چند لقمه نون پنیر خورده بودم) بچه زیاد تکون نمی‌خورد...
خلاصه ماماعه بهم گفت برو یه کیک و آبمیوه بخور بیا دوباره ‌ان‌اس‌تی بگیرم تا اومدم پاشم ، خیس شدم 😐😐😐 گفتم خانم بیا ببین من خیس شدم نمیدونم خونِ یا آب ..
مامان زهرا و علی مامان زهرا و علی ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۱
سلام مامانا ، من شنبه رفتم معاینه گف اصلا باز نشدی و برای چهارشنبه نوبت ک مجدد برم اونروز کلی پیاده روی کردم و اونشب خوابیدم ولی نزدیکای صبح توی خواب احساس انقباض و درد خفیف داشتم ک حسم بهم گف درد زایمان هس واس همون ساعت۶ صب پاشدم ظرفارو شستم وایتکس زدم گردگیری کردم و جارو کشیدم بعد نهارمم اماده کردم و دوش گرفتم ، انقباضام هر ده دقیقه بود تقریبا و نامنظم بود ولی رفته رفته دردش یکم بیشتر میشد تا عصر صبرکردم و بعد رفتیم بیمارستان ک معاینه کرد گف دوسانتی نوار قلب گرف گف خوبه دوباره معلینه کرد گف تو این تایم پیشرفت نداشی پس برو‌خونه صب بیا ک بستریت کنیم خلاصه ساعت نه ونیم شب برگشتیم خونه ولی خو دردام یکم بیشتر شده بود و فتصلشون هر پنج دقیقه بود اما بازم نامنظم بود گاهی هفت دقیقه گاهی پنج دقیقه انقباض و درد میومد تو این تایم تو خونه مدام راه میرفتم موقع درد نفس میکشیدم و دردارو رد میکردم این اخری دیگ تحملم کمتر سده بود همراه با هر انقباض ادرارم میگرف و اون حس فشار وزور ب سمت پایین دیگ یکبار پد گزاشتم مامانم کف همونحا ادرار کن ک خدای نکرده تو توالت بچه نیوغته ک دیدم سخته نمیشه خلاصه ساعت ۱ و ربع شب رفتیم بیمارستان البته من میگفتم بزارین صب برم چون همچنان نامنظم بود و بازم میشد تحمل کرد حتی بین دردا دراز مبکشیدم و چرت میزدم ولی وقتی میگرف سریع پامیشدم و درد میخوردم

بقیش پارت ۲