#تجربه زایمان طبیعی
#پارت 1







اول از همه بگم که این تجربه ی منه که توی هر فردی متفاوته
خب خب خب😁
من هیچ دردی نداشتم ولی دهانه رحمم 2 سانت باز شده بود.
4 آذر تایم زایمانم طبق ان تی بود.
3 آذر رفتم پیش مامای خصوصیم بهم گفت ک ساعت 7 برو بیمارستان منم خودمو میرسونم.
منم یه ساعت پیاده روی تند کردم و بعدشم دوش آب گرم گرفتم و ساک و وسایل خودم و نی نی و آماده کردم.
با خانواده خودم و خانواده شوهرم رفتیم بیمارستان.

۹ پاسخ

هزینش چقد شد عزیزم؟؟

به سلامتی عزیزم قدمش مبارکه گلم❤️🌻

همینننننن!

چ کوتاه بود بیشتر بنویس

خوب با دهانه باز 2سانت بستری کردن.. اینجا میگن با 4سانت بستری میکنن.. البته هرچی دیرتر بری بیمارستان بهتر

خوب رفتی چمران؟

خب....‌

به سلامتی گلم انشالله نی نی تونو سالم وسلامت بغل کنی 🌺🌺❤️❤️

خب
ادامش

مقالات مرتبط

بهترین بیمارستان بارداری در تهران
بهترین بیمارستان بارداری در تهران
محتویات ساک لوازم نوزاد
محتویات و لوازم مورد نیاز ساک نوزاد برای بیمارستان
درد زایمان طبیعی چند ساعت است
درد زایمان طبیعی چند ساعت است | طول مدت زایمان طبیعی
آماده کردن ساک زایمان
آماده کردن ساک زایمان برای بیمارستان | لیست وسایل ساک زایم...

سوال های مرتبط

مامان جوجه🙈 مامان جوجه🙈 ۲ ماهگی
خب منم زایمان کردم
پارت ۱
درست ساعت هفت صبح بود که دردام یکم شروع شده بود درسته بگم انقباض دیگه وسایلامو حاظر کردم بعد رفتم دوش اب گرم گرفتم وراهی بیمارستان شدم وقتی رسیدم معاینه کردند گفتن دو سانت باز شدی دیگه داشت کم کم دردام شروع میشد ولی فقط تنها چیزی که تونست ارومم کنه دوش مدام اب داغ داخل بیمارستان بود رفته رفته درد بشتر بیشتر میشد تا ...
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان پسرم💙🫂 مامان پسرم💙🫂 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از ۱۱ درد داشتم محل نزاشتم گفتم اینا طبیعیه شبش ایقد پیاده روی کردم بعدش اومدم خونه خوابیدم صبح پاشدم یهو یه درد شدیدی گرفتم که نمیتونستم نفس بکشم دیگ زنگ زدم شوهرم که از سرکار کار بیاد رفتم دوش آب گرم گرفتم دردام هی داشت شدید میشود بیمارستان هم تا خونمون یک ساعت فاصله داشت همش میگفتم بچه تو راه دنیا نیاد😂
دیگ شوهرم اومد رفتیم بیمارستان معاینه که کردن کیسه آبم کلا پاره شد و دهانه رحمم ۴ سانت باز شده بود بهم گفتن برو یک ساعت دیگ بیا منم دردام شدید بود رفتم یکم پیاده روی کردم زنگ زدم ماما همراه اومد دیگ رفتم بستری شدم دیگ ماما همراه شروع کردیم به ورزش کردن خیلی درد داشتم ولی به زور ورزش میکردم دوتا سوزن فشار زدن ساعت ۲ ظهر بستری شدم ساعت ۱۲ شب دهانه رحمم ۹ سانت باز شد رفتم اتاق زایمان و نیم ساعته پسرمو گذاشتن توی بغلم قشنگ ترین حس دنیا بود🥹♥️
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان کارن مامان کارن ۹ ماهگی
سلام بالاخره تجربه زایمان طبیعی میخام براتون بگم پارت ۱
اول اینکه من سرکلاژی بودم و قبل بازکردن سرکلاژ درد زایمان گرفتم
۳۶ هفته و ۳ روز بودم هیچ درد یا علائمی قبلش نداشتم صبح ساعت ۷ از درد بیدار شدم درد پریودی بود ولی خب قطع شد تا ساعت ۱۰
ساعت ۱۰ ک گرفت دردا منظم تر شده بودن ولی هنوز فاصله بینشون بود به مامانم زنگ زدم گفت برو بیمارستان چک بشی بخاطر سرکلاژ خطرناکه منم چون دردای خیلی شدیدی نداشتم گفتم کارام بکنم بعد برم🤣خلاصه ناهار درس کردم ی دوش گرفتم ساک بچم نبسته بودم آماده کردم بعد ناهار ساعت ۴ با شوهرم رفتم زایشگاه تو مسیر زایشگاه ی حس فشار داشتم تو واژن و دردام هنوز قابل تحمل و فاصله دار بود رفتم زایشگاه تا خوابیدم برای معاینه ماما از روی انقباض و سفت شدن شکمم گفت دخترررر چرا زودتر نیومدی دردات خیلی نزدیک بهم ولی خب من خودم چیزی احساس نمیکردم بعد معاینم کرد و من با وجود سرکلاژ ۳ سانت دهانه رحمم باز شده بود سریع به دکترم اطلاع دادن لباس دادن و گفتن سریع باید سرکلاژ باز بشه بشدت تحت فشار رحم من لباس پوشیدم و شوهرم صدا کردن برگه رضایت اتاق خصوصی و ماما همراه دادن که امضا کنه


تجربه زایمان طبیعی
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
ب رسم گهواره منم بیام از تجربه زایمانم بگم
#1
خبببب من یک هفته و نیم قبلش رفتم پیش دکترم یک سانت بودم و اصلا دهانه رحمم نرم نبود و سر بچه توی لگن نبود گفت پاشو برو رابطه زیاد داشته باش و ورزش کن و دوش آب گرم بگیر
خلاصه رفتم و هرچی گفته بود عمل کردم به اضافه پیاده روی ، یک هفته بود که پیاده روی و بقیه کارهایی ک مؤثره شروع کرده بودم
از روز سه شنبه ۳ مهر ترشحات سفت و ژله ای و کشدار داشتم این ترشحات دو روز ادامه داشت تا پنجشنبه ۵ مهر دیگه کامل قطع شد ولی ترشحات آبکی و سفید زیاد داشتم دیگه این ترشحات تا جمعه ادامه دار بود این وسط رابطه و دوش آب گرم و ورزش هم داشتم ، علاوه بر ترشحات از پنجشنبه شب تقریبا ی درد و انقباض نامنظم اومده بود سراغم ولی جوری نبود ک برم بیمارستان، جمعه ۶ مهر شد و درد ها ادامه داشت ولی شدتش ی خورده بیشتر شده بود به شوهرم‌گفتم بریم بیمارستان ببینم‌چند سانتم ، ناهار خوردیم و ساعت ۱ و نیم اینا رفتیم بیمارستان بخش تریاژ مامایی و به ماما از ترشحات و دردام گفتم
گفت برو بخواب معاینه ات کنم ،معاینه کرد گفت ۲ سانت تقریبا ۳ سانت هستی ،ان اس تی رفت ازم چنتا درد رو ثبت کرد ولی خب چون دخملی زیاد تکون میخورد نمیتونست خوب ان اس تی بگیره
زنگ زد به دکتر کشیک دکتر گفت خودم میام بالاسرش اومد معاینه ام کرد فشارمم گرفت بالا بود
گفت بستری کن دو سانت خوبیه و فشارش هم بالاست
خلاصه تا کارای بستری رو شوهرم انجام داد و رفتیم بالا و از شوهرم و بچه هام خداحافظی کردم و رفتم توی اتاق توی زایشگاه و لباس عوض کردم ساعت شد ۳ و نیم عصر ،مامای زایشگاه اومد معاینه کرد ۳ سانت خوب بودم
دیگه همینجوری من دراز کشیده بودم رو تخت تا دهانه رحمم باز شه ،امپول هم زدن برا باز شدن دهانه رحمم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ابوالفضل😍 مامان ابوالفضل😍 ۵ ماهگی
خب مامانا من اومدم با تجربه زایمانم😁
اینو بگم که من 39 هفته و یک روز زایمان کردم یا همون 40 هفته
من هفته پیش رفتم مطب دکترم برای معاینه گفت دهانه رحمت.کاملا بستس و پیاده روی رابطه ورزش و اینا انجام بدم که دهانه رحمم باز بشه گفت 5 روز دیگه برگرد بیمارستان خودم اونجام ک معاینت کنم
خلاصه 5 روز بعدش من رفتم بیمارستان یعنی دوشنبه صبح
دیگه وارد 40 هفته شده بودم همون روز دکتر معاینم کرد گفت معاینت میکنم و کمکت میکنم تا شب زایمان کنی ساعت 11:30 صبح بود معاینه شدم یکم همونجا لکه بینی داشتم و تموم گفت اا ساعا 1 پیاده روی کن برو بخش زنان اونجا ببینمت بازم ک بستری بشی
منم رفتم خومه تو خونه یکم پیاده روی کردم ناهار خوردمو ساعت 3 راهی بیمارستان شدم😂
دکترم نبود ولی ماما ها بودن معاینم کردن گفتن چیز شیرین بخورم و راه برم ک نوار قلب بگیرن از بچه من از ساعت 3:30 تا 4:30 پیاده روی داشتم پله زیاد بالا پایین رفتم دیگه رفتم داخل معاینم کرد ماما نوار قلب گرفت و گفت نوارت نشون نمیده برو ی چیز شرین بخور نیم ساعت راه برو برگرد
رفتم ی دلستر و ابمیوه خوردم نیم ساعت راه رفتم و در نهایت ساعا 5:30 رفتم ک نوار بگیرن
ی مامای دیگه باز اومد معاینم کرد نوارمم خوب بود ولی گفت دهانه رحمت یک سانت بازه برو خونه
منم دردام شروع شده بود میگرفت ول میکرد از ساعت 5 من درد داشتم اول هر نیم ساعت بود بعد شد یک ربع بعد ده دقیقه و بعدم 5 دقیقه
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان جوجه(کیان) مامان جوجه(کیان) ۷ ماهگی
سلام دخترا اومدم تجربه زایمانم بگم بهتون🤱
شنبه صبح ساعت ۱۰بود از خواب پاشدم ی سرفه محکم کردم دیدم خیس شدم،رفتم سرویس خودمو خشک کردم یدونه لک دیدم
خداروشکر همسرم خونه بود ،زنگ زدم مامانم گفت وقت زایمانته
آماده شدیم رفتیم بیمارستان ان اس تی گرفت درد اینا نداشتم
تست کیسه آب گرفت مثبت شد،بستری شدم ساعت ۲بعد از ظهر
با دهانه رحم نیم سانت
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آقا کارن🧡 مامان آقا کارن🧡 ۷ ماهگی
تجربه زایمانم پارت 2😀

بعد اون درد دیگ درد اونجوری نداشتم تا اینکه دیروز رفتم کلینیک و مامام قرار شد معاینه تحریکی کنه، که شده بودم 3 سانت و گفت یکمی فقط تحریکی بود و بخاطر وزنم گفت بهتره تا پنجشنبه زایمان کنی نکردی پنجشنبه بیا کلینیک مدام معاینت کنم و ورزش کنی دردت بگیره، بعد از معاینه همونجا ورزش کردم، بعدم با مامانم 1 ساعتی پیاده روی کردمو رفتم خونه دوش آبگرم گرفتم و ورزش کردم دوباره تو خونه، ساعت 7 بود که مامانم اینا افطار کردن و من کم کم دردم می‌گرفت و ول می‌کرد ولی هر 10 دقیقه بود برای همینم دوباره گفتم حتما کاذبه، باز تو خونه پیاده روی کردم دوش گرفتم و ساعت 1 و نیم بود خوابیدم، ولی ساعت 3 که مامانم اینا واسه سحری بیدار شدن منم دردم شدت گرفته بود انگار بیدار شدم یکم نون و ماست خوردم (تنها بهونه ای که میتونستم دردمو قائم کنم گشنگی بود 😅) بعد مامانم گرفت خوابید ولی من نتونستم تا ساعت 5 صبح تحمل کردم، دوش آبگرم گرفتم، ساعت 6 بود دردام هر 3 دقیقه شده بود و شدتش زیاد، دیگ زنگ زدم به مامام که گفت نه هنوز زوده ورزش کن، منم تا 7 صبح تحمل کردم ولی 7 دیگ نکشیدم زنگ زدم گفتم یه معاینه میرم ببینم چند سانتم که مامام گفت نه فکر نکنم تغییر کرده باشی دردتو تو خونه بکشی بهتره، برو بیمارستان معاینه کنن بعد بیا کلینیک پیش خودم ورزش کن وقتش شد بریم بیمارستان، خلاصه ما 7 راه افتادیم به سمت بیمارستان، تو راه دردام کنترلش دستم اومده بود وقتی می‌گرفت کل تنمو شل میکردم قابل تحمل میشد، رفتم زایشگاه گفتم درد دارم و معاینه کرد، یهو سرپرستارو صدا زد گفت بیا کو یه معاینه بکن فکر میکنم فوله 😅 منم انقده تعجب کرده بودم حد نداشت، خلاصه سرپرستارم نگاه کرد و گفت آره 9 سانته، بستریش کن
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان میران مامان میران ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
دیروز پنجشنبه حدودای ساعت یک بعدظهر بود یه دل درد خفیف داشتم میگرفت ول میکرد گفتم برم بیمارستان ان اس تی بدم خیالم راحت بشه چون دکتر بهم گفته بود اگ تاجمعه زایمان نکردی باید شنبه بستری بشی چون شنبه ۴۱هفته میشدم خلاصه ک دیروز ان اس تی دادم معاینه کردن یک سانت و نیم بودم این یک سانت رو من از هفته ۳۷ بودم تا ۴۰ هفته و پنج روز اصلا دهانه رحمم باز نشده بود بااین ک کلی ورزش و ماساژو اینا انجام میدادم برگشتم خونه تقریبا از بیمارستان تا خونه نیم ساعت راه رفتم خونه حس کردم بازم درد دارم گرفتم خابیدم زیاد توجه نکردم دوباره از دل درد بیدار شدم تا ساعت یک شب حس کردم که طبیعی حدود ساعت دو اینا بود دردم بیشتر شده بود باهمسرم رفتم بیمارستان معاینه کرد بازم گفت تعقیری نکردی 😐همون یک سانته برو دردت گرفت بیا بااین ک من دردام منظم بود و درد زایمان بود ولی خب دهانه رحم باز نبود خلاصه رفتم خونه دوباره حدودای ساعت سه و نیم بود که رسیده بودم خونه دردام انقدری زیاد شده بود ک فقط دور خودم میپیچیدم و گریه میکردم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دخترم😍 مامان دخترم😍 ۷ ماهگی
سلام از منی ک هنوز نزاییدم😂😂😑😑 امروز شوهرم میگه من به جای تو خسته شدم😥 فقط درد کمر در حد پریودی دارم ک مثلا دیشب ساعت ۱ بود ول کرد دیگه درد نداشتم تا الان که یکم کار کردم دوباره شروع شده😐
تو نی نی سایت خوندم یه خانمی گفت ۴ ساعت پیاده روی کردم دهانه رحمم باز شده زایمان کردم منم امروز میخوام اگه شد هرچقد ک میتونم کار کنم و پیاده روی ببینم فرجی میشه یا نه😐😂
مشاهده ۲۰ پاسخ دیگر
مامان هیراد💛🌼 مامان هیراد💛🌼 ۷ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی🫤🫤🫣
ساعت شیش صبح دردام شروع شد و نتونستم بخوابم شوهرم سرکار بود تا ساعت 10 تحمل کردم بعدش زنگ زدم برگشت خونه و ساعت 12 ظهر رفتم بیمارستان معاینه کردن 3 سانت باز بودم گفتن برو پیاده روی کن خیلی درد داشتم و هر چی خورده بودم بالا آوردم کلا حالم خیلی بد بود رفتم پیاده روی و ساعت 5 عصر برگشتم بیمارستان و معاینه کردن 5 سانت بود بعدش دیگه نتونستم برم هیچجا دراز کشیدم تا شد 10 سانت و ساعت 8 بستری شدم ساعت 10 بچم به دنیا اومد و چهارتا بخیه هم خوردم🥺🥺☹️

ولی ارزش داشت انتظار واسه نی نی خیلی شیرینه وقتی میبینیش همه چیو فراموش میکنی🥹😍😍😍♥️♥️♥️🌹🌹💐💐💐💐💐

تاریخ :1403/1/17
ساعت :22:00
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان جوجو ممد💜🤰🏻 مامان جوجو ممد💜🤰🏻 ۲ ماهگی
#زایمان طبیعی پارت اول


روز چهار شنبه ساعت ۱۱صبح از کلاس آمادگی زایمان اومدم تا اومدم خونه بخوابم حس کمر درد داشتم گفتم هیچی نیس و خوابیدم ساعت ۴بعد از ظهر شد دیدم داره بیشتر میشه گفتم بزار برم بیمارستان یه دوش گرفتم و رفتیم معاینه کردن گفتن ۲فینگر ولی درد داشتمااا بعد ان اس تی گرفتن خوب بود بعد بهم تا ۶سانت بستری میکنیم برو پیاده روی دردت بیشتر شد بیا منم ۳ساعت پیاده روی رفتم دردم دیگه زیاد شد رفتم معاینه گفتن ۴فینگری برو خونه دوش آب گرم و پیاده روی منم اومدم خونه دوش آب گرم و پیاده روی کردم خیلیاااا زیر دوش آب گرم کمرمو ماساژ میداد زن عموم که هم دردو کمتر میکنه هم دهانه رحمو باز میکنه واقعا عالی بودم دردام اونقدر زیاد شده که نمیتونستم راه برم رفتم معاینه گفتم ۹فینگری زود بستری کردن منم فول شدم بعد گفتن هرموقه درد داشتی زور بده نداری زور نده تا خودتو خسته نکنی بعدش من درد داشتم خرما میخوردم تا ضعف نکنم اینم خوب بود.... ادامه دارد 🥲
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان Avina مامان Avina ۳ ماهگی
بعد یه هفته شدم ۳۸ هفته رفتم مطب گفت زایمان نکردی گفتم نه و خب گفت پیاده روی ادامه بده و اینا این هفته زایمان میکنی منم خوشحال خندان اومدم قرار داد ماماهمراه نوشتم و خودمو اماده کردم واسه زایمان طبیعی بماند که از ماه شیش باشگاه میرفتم برای زایمان و ورزش میکردم و این داستانا
خلاصه ۳۸ هفته هم تموم شد رفتم تو ۳۹ هفته رفتم باز پیشش بعد گفت هنوز زایمان نکردی گفتم نه بعد گفت برو معاینه کنم معاینه کرد گفت بسته ای هنوز کاملا بسته حتی نیم انگشتم باز نبود
بماند که هر سری معاینه چه دردی داشتم چون دهانه رحمم بالا بود و انگشتشون به رحم نمیرسید بیشتر از چیزی که باید فشار میدادن به زور که باز بشه اما دریغ از یک میلیمتر
خلاصه گفت از این هفته ی روز در میون برو ان اس تی بده و چک کن
من از هفته ۳۹ رفتم بیمارستان برای ان اس تی
زایمان پارت دو
مامان شاهان و پناه🍒 مامان شاهان و پناه🍒 ۲ ماهگی
#تجربه زایمان1

خب خب بعداز چندروز وقت کردم بیام سر بزنم و تجربه زایمانمو براتون بگم
صبح 39هفته و 1روز بیدار شدم از خواب رفتم توالت دستمال کشیدم دیدم لکه بینی دارم خیلی خوشحال شدم که بلاخره وقت زایمان منم رسیده رفتم صبحانه خوردم و آکاده شدم چون وقت دکترم بود رفتم مطب دکترم و گفتم لکه بینی دارم همراه با درد خفیف گفت بهت نامه میدم برو خونه پیاده روی کن بعداز دو ساعت برو زایشگاه تا چک کنن ببینین اوضاع چطوره
رفتم خونه پیاده روی کردم نهارمو خوردم حموم رفتم زیر دوش چندتا حرکات اسکات زدم و آماده شدم بعداز سه ساعت رفتم بیمارستان اونجا معاینه کردن و و ان اس تی گرفتن گفتن دوسانت دهانه رحمت بازه ناراحت شدم چون18روز بود که دهانه رحمم رو دوسانت قفل کرده بود گفتن رو بستی و آبمیوه وآب بخور دوباره به از 20دقیقه بیا
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آوا🥹🩷 مامان آوا🥹🩷 ۴ ماهگی
منم بالاخره بعد از 15 روز اومدم تجربه ی زایمانمو بگم.هر کاری میکردم نمیزاییدم که نمیزاییدم ولی بخاطر این هم بود که ورزش هامو دیر شروع کردم.15 ام کیسه آبم نشتی پیدا کرد رفتم بیمارستان پرونده تشکیل دادم و معاینه شدم 2 سانت بودم ان اس تی گرفتن و لباس بهم دادن و بردنم بخش.درد هام هر 4 دقیقه یکبار بود نیم ساعت از بستری شدنم گذشت 4 سانت شدم بهم آمپول زدن که درد هام بشه هر 2 دقیقه یکبار هر نیم ساعت 2 سانت باز میشدم توی اتاق 2 نفر بودیم یه ماما هم بالای سرمون بود وضعیتمونو چک میکرد.بهم اصلا اجازه نداد ورزش کنم گفت داری خوب پیش میری لازم نداری دیگه 6 سانت که شدم رفتیم اتاق زایمان.کم کم فول شدم و ساعت 1:20 دقیقه شب دخترم به دنیا اومد🥹مامایی که وضعیتمو چک میکرد خیلی مهربون بود بعد زایمان خوراکی کمکم کرد بخورم چون لرز کرده بودم.بیمارستان فرقانی زایمان کردم و واقعا از پرسنلش راضی بودم خیلی مهربون و دلسوز بودن 👌🏻
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان حسین جان👼🏻🧸 مامان حسین جان👼🏻🧸 ۲ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی

پارت اول

من تا ۳۹ هفته ۶ روز صبر کردم که هیچ خبر از درد های زایمانی،انقباض،لکه بینی ،آبریز(پاره شدن کیسه آب) نبود
از ۳۵ هفته ماما همراه گرفته بودم و هر هفته شنبه تو جلسات ورزش شرکت میکردم
پنج شنبه بود که طبق روال هر هفته ماما همراه برای یاد آوری کلاس شنبه بهم پیام داد منم بهشون گفتم من من شنبه ۴۰ هفته رو رد میکنم که ایشون گفت پاشو برو مطب دکتر
سریع با مطب دکتر تماس گرفتم وسریع حرکت کردم سمت مطب
تاریخ بستری رو زدن برای ولی وقتی خونه اومدم بنا به دلایلی بیمارستان رو تغییر دادم که خانم دکتر بهم گفت امین امشب برو بستری شو
من با ورزش های که انجام داده بودم ۲ سانت باز بود دهانه رحمم ولی خب بیشتر نشده بود د درد هم نداشتم شب ساعت ۱۱ راحی بیمارستان شدم و بستری شدم در تاریخ ۶/۱۵
مشاهده ۳ پاسخ دیگر