اومدیم خونه خواهر شوهر
،،، خواهر شوهر بزرگه مادر شوهر اینا هستن انگاری جاری اینا رو هم دعوت کرده بودن اما نیومدن گفتن یه وقت دیگه میایم ،،، بعد خواهر شوهر بزرگه برنج ایرانی پخته بودن ،،، یادمه پارسال تولد ایلیا برنج ایرانی داشتم خواهر شوهر نزاشت بپزم مامانم اینا هم دعوت بودن گفت من برنج ایرانی رو شفته میکنم نمیتونم در بیارم ،بعد امروز همون برنج ایرانی رو واسه شام خوب پخته بود و اونقدر به به میکردن........ این منم که دیگران برام تصمیم میگیرن و همیشه به تصمیم دیگران اهمیت دادم ..... اما باید همیشه خودم برای خودم تصمیم بگیرم فقط تو جمع کردن سفره کمک کردم ظرفها رو هم خودشون دارن می‌شورن پنهونب از مبلهای خواهر شوهر عکس گرفتم تازه ۷۵میلیون خریده ...‌‌خونه مستاجری هستن

مبلای قشنگی نیس اصلا

شاید پارسال بلد نبود ۳۶۵روز‌کذشته امتحان کرده و یاد گرفته🫤

ول کن بابا چقد حوصله داری وقتتو میزاری برا همچین فکرایی

مبارکش باشه حتما خودش پسند دیده ک خریده آره واقعا دختر خواهرم ۲۱سالشه ۹سال از من کوچیکتره همیشه بهم میگفت آجی همیشه کاری رو انجام بده ک دوسش داری اینجوری ب خودت ارزش احترام میذاری بعدم ک ازدواج کردم دقیقا شوهرم همین حرفارو بهم زد و بهم‌میگ زهرا همیشه خودتو اولویت قرار بده واقعا دیدم چقد حق گفتن

خوشگل نیستن ک

اگه گهواره داشته باشه و این مبلارو ببینه چی گلم

شاید دلش برا برادرش سوخته نزاشته بپزین

خوب به جای برنج ایرانی چه برنجی درست کردی مبلاش مبارکش باشه امااصلاسلیقه من نیست

مبلاش خشگله ولی زود کثیف میشه و خونه مستاجری حیفه آدم همچین مبلی بذاره چون تو اساس کشی خراب میشه زود بعدم کسی که داره ۷۵ملیون بده به مبل یبارکی زورشو بزنه صاحب خونه بشه دیگه

ندا این همون خواهرشوهر ته ک باهاش کمک کردی تو اسباب کشی

شام چی داشتن؟؟