۱۸۰۱ پاسخ

من کل دوران بارداریمو دوس داشتم خداروشکر اصلا اذیت نشدم حتی ی بارم حالت تهوع نداشتم😁 و همه کارای خودم و خونمو خودم بدون کمک کسی انجام دادم حتی ماه اخر...
پسرم اصلا اذیتم نکرد دورش بگردم و خیلی دلم برای این دوران قشنگ تنگ میشه...
تنها اذیت کوچولویی ک شدم فقط الان ک بزرگتر شده موقع خواب اسیدمعدم برمیگرده و از خواب بیدار میشم ک اونم فدای سرش حل میشه...
چند روز دیگ سزارین اختیاری میشم و قلب مامان ب دنیا میاد بی صبرانه منتظرشم و امیدوارم مامان خوبی براش باشم و جوجه کوچولومم همینطور ک این دوران اذیتی نداشت برام بعد دنیا اومدنشم اذیتی نداشته باشه برام💙💙
الهی ک همه مامانای باردار سلامت و‌‌راحت زایمان کنن 🤍
و خدا دامن همه خانومایی ک دلشون نی نی میخوادو سبز کن و دعاهاشونو بی جواب نذاره🌱💚

وقتی جنین بزرگ تر میشه و اولین بار ک لگدشو حس میکنی ی حس وصف نشدنی داره برات😍 پروسه بارداری هفته ب هفتش پر از معجزه و شگفتی یه قربون بزرگیه خدا برم

اینکه از اول بارداریم اصلا هماتوم نداشتم رو خیلی دوست داشتم برای همه آرزو میکنم که بارداری کم خطری روتجربه کنن

سلام دوستان شب بخیر لطفا مادرانی که زایمان طبیعی داشتن میشه یکم راهنمایی کنید

من از اول بارداریم بیشتر مواقع درد داشتم الان که بیست و هفت هفته هستم خیلی اذیتم وای عاشق تکون خوردن هاشم خیلی برام دل نشین از خدا می خوام هرکسی که تجربه اش نکرده خدا دامنش رو سبز کنه و زودترو یه سلامتی این انتظار رو به پایان برسونه چون خیلی درد دارم وبچه کلا داخل لگنم هست و پایین هست

من بعد۱۶سال باردار شدم و فکر میکردم اینسری روزای خوبی رو دارم و خوشحال بودم .اما برعکس از اول بارداری جنگ و دعوا با همسرم داشتیم ،از یه طرف دیگه مادرم مریض بود چهار ماهه باردار بودم ک مادر بیمارستان بستری شد و حالش بد شد رفت آی سی یو ،۱۰الی۱۲روز ای سی یو بود من چند شب بیمارستان بودم چون همراه نمیگذاشتن داخل محوطه بیمارستان شب و روز بود تا اینکه مادرم فوت کرد😭😭دیگه نمی‌خوام اون روزا برگرده روزای سخت زندگیم ک باردارهم بودم برام خیلی سخت گذشت

سلام مامانا، احتمال زایمان توچه هفته ای زیاده ینی احتمال داره زودتر از 3۸ یا 40 هفته باشه؟

دوست دارم بارداشم الان ۷ماه تلاش نتیجه حاصل نشدالان مدت ۵هفته از ۳روز ازپریودی ۷ اذربودمیگذره زیرشکمم سمت راست بیشترازچپ دردداره سینه ام دردکمر دارم تست زدم منفز دراومد دعا کنید انشالله باردارباشم

.سلام ب مادران عزیز
استفاده از اینترنت برای جنین مضر است؟ تا چه حد مضر است؟ با دلیل!

دوران بارداریه من عالی بود فقط سه ماه اخر خیلی سنگین شده بودم و نمیتونستم تکون بخورم یا بخوابم ارزوی خوابیدن داشتم

خانوما برای زیبایی جنین چی میخوردین که فکر می کنینن تاثیر داشته؟

من قشنگ ترین بارداری داشتم خیلی خوب بود حتی تهوعش زیبا ترین حس دنیا

سلام من ده روزهه ب پریودیم مونده حالت تهوع خواب شدید دارم بنظرتون چیه؟

خواب

از موقعی ک فهمیدم باردارم حالت تهوع هام شروع شد هیچی نمیخوردم روز ب روز لاغر میشدم تا اینکه بچه ۸ماهه ب دنیا اومد خییییلی سخت بود همه چیم دوس ندارم فکرکنم ب اون دوران

خیلی شیرین بود دوست دارم بازم تکرار بشه ،دلم برای تکون خوردناش تنگ میشه ،سختیش فقط موقعی بود که آنفولانزا گرفتم سه هفته درد کشیدم تا خوب شدم چون دارو نمی‌تونستم بخورم

سلام.چرا این روزا ننیگذره ،۷ هفته باردارم ،چرا حالم خوب نمیشه😵‍💫

توی بارداری قبلیم وقتایی که گریه میکردم همسرم دلداریم میداد یا مواقعی که پشتم بود یا وقتی که فهمیدیم بچمون دختره ذوق کردناش حتی اون کادوهای بی دلیلش
و تو این بارداریمم که ی دخمل کوشولو و ی پسر کوشولو ناز داریم وقتی فهمید خیلی ذوق کرد

دوران بارداری من خیلی سخت میگذره و فقط یک ماه مونده.. از دست اخلاق های شوهرم و گریه هایی که کردم و حرص هایی که خوردم

سلام من جلوگیری ندارم دوره ی تخمک گذاریمه ۱۱روز مونده به پریودیم ولی دوروز لک میبینم میشه راهنماییم کنید؟؟؟؟

خط زدن روزا تو تقویم و نزدیک شدن به روز تولد

بهترین‌ش شنیدن صدای قلبش و حس کردن اولین تکوناش😍😍 وقتی جنسيتش رو فهمیدم.. بدترینش رفتار یه سری آدما و اینکه اصلا حمایتگر بغیر مادر نداشتم برام سخت بود ولی باز عاشق این دورانم😁

بهترینش شنیدن صدای قلبش واسه اولین بار ولی تا دلت بخواد مادر شوهرم اذیت کرد هزار مدل فیلم سرم در می‌آورد

دوران بارداری خیلی سخت بود تا ماه پنج که حالت تهوع داشتم بعد اونم دندون درد ولی خدارو شکر زایمانم خیلی خوب بود ماماهای خوبیم داشتم برام آهنگ میخوند ولی خونواده همسرم به بدترین روزم تبدیلش کردن دیگه به بارداری فکر نمیکنم

کسی میدونه چمه امروز رفتم ۷ماه کمر درد دارم بیشتر وقتم ترشح

اینکه همه بفکرتن وهمه چی برات میارن وهواتودارن وبدترین قسمتش ماماهایه مسخره وگنداخلاق روززایمانم بودکه هزارجوراسترس بهم واردکردن

من حالت تهوع و بی حالی هاش و بعدش سر بچه بالا بود نفس تنگی های زیادش و گرم بودن که همش عرق میکردم خلاصه سختی هاش زیاد بود ولی خداروشکر تمام شد و الان دخترم تقریبا داره دوساله میشه

به نام خدا
مورد علاقه فقط تکون تکونای نی نی
بقیه اش رو هرچی بش فکر میکنم با خودم میگم چه تحملی داشتم این نه ماه رو😀

مامانای گل درخواست بدین دوست شیم😍🤍🌿

مامانای گل درخواست بدین دوست شیم😍🤍🌿

مامانای گل درخواست بدین دوست شیم😍🤍🌿

مامانای گل درخواست بدین دوست شیم😍🤍🌿

سخت ترین قسمت بارداری تهوع های سه ماه اول بارداری بود خیلی سخت گذشت اما بارداری کم ریسک داشتم خدا رو شکر نه فشار نه اضافه وزن بهترین قسمت هم تکون خوردناش هر سونوگرافی که میری میبینیش صدای قلبشو میشنوی و از سالم بودنش مطمئن میشی خیلی قشنگه

مامانای گل درخواست بدین دوست شیم😍🤍🌿

مامانای گل درخواست بدین دوست شیم😍🤍🌿

برای من که از اول فعلا حالت بد بوده..هر روز سنگینم و حالت تهوع و خواب آلودگی...امیدوارم فقط ۳ ماهه اول اینجوری باشم

من خیییلی دوران بارداری خوبی داشتم نه اضافه وزن نه حالت تهوع...هیچی و بازم دوس دارم تجربه کنم ایشالا ک همینجوری باشه بازم برام

سلام بارداری خیلی خوب بود یه کم دردو سختی طبیعیه فقط دکترهای محترم خیلی استرس الکی به ادم میدن و ازمایشات سونوهای عجیب غریب میخان که همش تجارت خودشونه

تکون خوردناشون برام لذت بخش بود ولی بارداریم های ریسک بودخونریزی وتهوع دارو و آمپولا تا ۶ ماهگیم با من بودن آخرش تو ماه ۶ ام زایمان کردم

سلام خانوما من ۱۰ روز پیش امچول اچ سی جی زدم و الان دردشدیدرحم وتخمدان دارم دردش میپیچه وسط پام نفس گیره کسی نمیدونه علتش چیه

اینکه فهمیدم چقدر خدا دوستم داشت که یه شوهر جواهر بهم داد

سلام مامانا

اونجا که باردار نبودم😂😂

سلام مامانا

من بارداری تقریبا راحتی داشتم فقط هفته ۳۶ تب و لرز گرفتم و آزمایش دادم که دکتر دستور بستری داد
بعد تو ۳۶ هفته و ۳ روز بخاطر دفع پروتئین ۶۰۰ و فشارم که یهو رفت رو ۱۶ ختم بارداری دادن و دچار مسمومیت شده بودم این خاطره خیلی تلخی شد برام و افسردگی که دچارش شدم

وای خیلی سخت بود دلمم تنگ نشده

من بارداری سختی داشتم خیلی ویار شدید داشتم از خانوادمم دورم خودم وخودمم شوهرم بهم میرسه ولی همش به خاطر بچشه از وقتی باردار شدم یه شب کنارم نخوابیده همش بهونه این که بدخوابمو به شکمت میخورم شبا جای پسرم میخوابه به خاطر مشکل تالاسمی که دارم زیر نظر دکترم خدایی هر موقع وقت دکتر داشتم منو برده بهترین دکتر ودارو رو استفاده میکنم ولی تند عصبانی شدنش خیلی اذیتم میکنه نمونش چند شب پیش وقت دکتر داشتم همین که نوبت من شد دکتر سزارین اورژانسی واسش پیش اومد ربت ولی بعد نیم ساات دوم چون مریض خیلی داشت خدا اینقدر این بشر غر زد به جونم که فقط میگفتی من خبر داشتم همچین اتفاقی میخواد بیفته خلاصه شاید مشکل من در مقایسه با بعضی خانوما که اینجا درد دل کردن چیزی نباشه ولی خیلی واسم سخته مطمئنم با وجود این شرایط افسردگی بعد زایمان میگیرم ولی بازم شکرش همین که پسرم سالم به دنیا بیاد واسم کافیه

مهربونیای شوهرم

من الان باردارم و چهار ماه اول که اصلا از یادم نمیره اونقدری که ویار داشتم و با هر چیزی بالا میاوردم با سروم زنده موندم بعد تکرار ادرار و شب نخوابیدن ها الان هم سردرد هایی که هی میگیره ول می‌کنه اذیتم می‌کنه

بهترین وقشنگترین لحظه اش تکوناش بود وای عشق میکردم تکون می‌خورد، سخت‌ترین 3ماه اول واستفراغ وحال بدی انتظار زایمان واسترس.

من بارداری خوب وراحتی داشتم فقط مشکل ادرارداشتم وهی میرفتم دستشویی

خداروشکر هیییچ سختی برام نداشت یه تجربه جدید و تازه ای برام، حس خوووب با یکم استرس برای زایمان ، خدا بهترین هدیه رو بهم داده، بعد از زایمان دلم برای تکونای گاه و بی گاهش تنگ میشه🥰🥺

قسمت سختش استراحت مطلق و سرکلاژ و استرس سقط قسمت شیرینش تولد نوزاد

سخت‌ترین قسمتش ویار و حالت تهوع بد تا چهار ماه...
شیرین دورانش زمانیه که حرکات بچه رو حس میکنی و دلت براش غش میره و
بعدشم براش میری خرید و برا کوچکترین چیزاش ذوق میکنی🥰الهی نصیب همه چشم انتظارا بشه
ان شالله صحیح و سالم نی نی کوچولوم بغل کنم...الهی هزار مرتبه شکرش که لایق مادری دوباره شدم

اخ اخ سوزش معده هم جزو خاطرات بدم ميمونه تا ابديت😂😂😂

من وااقعا باردارى لذت بخشى داشتم ن تهوع ن حاال بدي فقط سه ماه اخر بخاطرعفونت ادرار و ريسك زايمان زودرس امپولايى كه ميزدم اذيتم شدم😁

وای دلم برای هیچ چیزش تنگ نمیشه خیلی بد بود ،الان با وجود سختیهای بچه داری خیلی وضعیتم بهتر از دوران بارداریه،انشالله به همه خدا بچه بده این سختیا رو تجربه کنن 🤣

قشنگ ترین قسمتش موقع تکون خوردن‌ بود
خیلی شیرین بود مامانا باردار خوب لذت ببرین ک دلتون براش تنگ میشخ

مامان جونیادرخواست بدین دوست شیم🙃💚

سه ماه اولش با حالت تهوع فقط حالتشو داشتم گذروندم
و یکماه آخر ام کمر درد های شدیدش
وسط هاش خوب بود فقط دلم لک زده بود راسته بخوابم

من کل بارداری با وجود داشتن کلی فک و فامیل دور و برم تنها بودم . خانواده خودم دور بودن، خانواده شوهرم هم ک یه خیابون فاصله داشتن، علی رغم اینکه من قبل بارداری خیلی بهشون سر می زدم اصلا خبر نگرفتن. بعد از تولد دخترم هم حتی یه کمک نکردن. فراموش نخواهم کرد.

بعد سه سال اقدام ک هرماه موقع پریودی افسرده میشدم تازه دکتر فهمید لوله هام بسته شده با ی ابزاری گرفت حدودی باز کرد تا دو ماه بگذره ببنم خدا بهمون بچه میده

سلام به همگی، لطفا برای سلامتی مامانم دعا کنید.، سه شنبه عمل خارج کردن رحم داره سنگینه عملش دعا کنید که موفقیت آمیز باشد ان شاءالله دل هامون شاد بشه.
ممنونم💚🤲

من فردا ۶ هفته و ۳ روز هستم سونو قلبو نشون میده برم

سلام وقت بخیر کسی تو ۶هفته رفته سونو که قلبش تشکیل شده باشه

همه جاش افتضاح جوری بد بود ک هفته های پایانی سزارین کردم فقط خاستم زود تموم بشه الآنم ک بدتر هرروز ک بگذره یه مشکل جدید واقعا دیگه بریدم کم اوردم

دلم برای پاهای کوچولوش ک ب شکمم میزد و میکشید و دلبری میکرد 🥲 وگرنه بارداری خیلی بدی داشتم دلم ب لگدا بچم خوش بود

سلام دوستان کسی میدونه قرص مدروفم ۵ چجوری باید استفاده کرد ؟؟؟؟؟

سلام من از دوران بارداری که داشتم راضی بودم چون بعد از بچه اولم که دو قلو بودن به مدت ده سال باردار نشده بودم وچون نازایی داشتم بارداری دومم به صورت غافلگیری اتفاق افتاد زمانی که اصلا فکرش رو نمیکردم و فهمیدم که کار خدا نشد نداره و بخواد میشه به خاطر همین شده بودم گل سر سبد همه بهم میرسیدن البته بودن کسایی هم که اصلا بهم تبریک هم نگفتن ولی خوشحالی شوهرم و بچه هام و مادر وپدرم و مادر شوهرم برام یه دنیا ارزش داشت.

اینکه کارامو شوهرم انجام میداد و منم می‌خوردم میخوابیدم

تف همه جاش بد بود فقط دلم خوش بود ب اومدن بچه ام

ویار شدید بارداری بده ،،حالت تهوع اول دوران بارداری واییی ،،
اما بقیش خوبه تا این آخرا که شب خوابیدن ها یکم اذیت میشی و استرس زایمان 😐😐😐😐

بارداری کجاش خوب بود که تجربه خوب داشته باشیم ازش
متنفرم و هرگز هرگز دوباره تجربه ش نخواهم کرد

همه جاش بد بود

لگدای کوچولوم رو خیلی دوست دارم و دلم به شدت بعد از وضع حمل واسش تنگ میشه
اما کمر درد ، رفلاکس معده ،ورم دست و پا واقعا چیزاییه که متنفرم ازشون

سلام من بارداری اولم خیلی حالم خوب بود هیچ حالت تهوعی نداشتم ولی تو بارداری دومم افتضاح حالم بد شد تا الان که رفتم تو نه ماه حالت تهوع دارم هزار بار تا الان سرم زدم

برای همه بچه هایی که حالا چ هنوز نیستند و یا میخوان ب دنیا بیان یا ب دنیا اومدن و بزرگ شدن..ارزوی سلامتی و موفق شدن در هر جا و هرچیزی میکنم... و خدا براشون پدر و مادرشونو نگه داره ب سلامتی☺🌷

من 17سالمه و اولین بارداریمه...خیلی زیاااد شوق و انگیزه دارم... واقعا دوران بارداری خیلی خوبه همه هواتو دار و بهت میرسن و توجه میکنن...چون خیلی دوران خوبیه دوس دارم استفاده های زیادی ببرم ازش...مشتاقانه ام منتظر نینیمون هستم که انشالله به خاست خدا به سلامتی به دنیا بیاد و منو پدرش به ارزومون برسیم😙💋❤

خانما پسرم ۲۰ روزشه انگاری سرما خورده
پدی لاکت بش بدم؟

اوممم من برام هر لحظش عالی بود فقط روزایی که درد داشتم اذیت میشدم به شوهرم میگفتم چرا درس کردی🤭 وای واقعا وقتی جلو آینه وایمیستی و باهاش حرف میزنی حس خودشو داره ‌وقتی شوهرم با نفس حرف میزد تو شکمم زوق زده میشدم کاش این روزا تموم نشه
بخدا الآنم فقط می‌خوام زود باش کنم ولی اگه بازم باردار باشم این بار خیلی فرق می‌کنه دیگه چون تجربه کشف کردن برام راحتتر و ایدال تر میشه
این حرفم هم به ملورین دخترم عشق مامان خوبه که بودی خوبه که داشتمت منو بابایی منتظر لحظه به دنیا آمدنتیم 🫀🫀🫀🫀🫀

فقط دلم برای توجه اش تنگ میشه لامصب همه هواتو دارن خخخ

فقط اونجاش قشنگ بود که شوهرم ساعت ده شب خسته از سرکار اومد گفتم دلم آبمیوه آلبالو میخاد رفت بخره مغازه ها همه بسته کلی گشته بود تا برام گیر آورد😂بعد اینکه تو مهمونیا همه میگن تو بشین نمیخاد کار کنی ولی خب منم تو شهرمون از پدر و مادرم دور بودم بقیه هم ازم دور بودن مجبور بودم خودم کارامو انجام بدم تو هر شرایطی در کل بد نبود خداروشکر

من که بارداری هام خیلی سخته بارداری اولم که ۸ماهه زایمان زودرس داشتم ونموند ۹سال میگذره کلی ویار وتهوع شدید وبالا میوردم واسید معده شدید داشتم آخرش سزارین اورژانسی شدم... بارداری دومم هم بعد از یکسال باردار شدم دخترم الان ۷سالشه اونم تو اون دوران عین بارداری اولم بود استراحت مطلقی و عمل سرکلاژ شدم... پارسال بعد از ۷سال تصمیم گرفتم دوباره بشم که شدم و ۲ ماه سقط کردم هکاتوم داشتم وخوب نشد‌...الان بعد از یکسال وخورده ای دوباره باردارم ببینم این دفعه دیگه خدا چی میخواد...کلا تو بارداری داغون میشم عین یه آدم مری۱ میشم خودرو خوراک ندارم

بارداری من خوب بود نه حالت تهوع داشتم نه استراحت بودم
بچه داری سخته 😑خداروشکر الان بهتر باز اولش که واقعا دیوونه شده بودم چون تنهاام بودم

هیچی مورد علاقه نبوده

هیچ وقت دوست ندارم دوباره تجربه کنم چون یه همسرمثل حیوان داشتم ودخالت های خانواده اش

من از بارداری تا زایمانم سخت بود مخصوصا ویار بارداری داشتم ویار شدیود زیر سرم میرفتم و بستری هم‌شدم بخاطرش تو زایمان اولم

من کل بارداریم خوب بود قسمت بدش دیابتم بود انسولین میزدم آخرای بارداری سخت شود برام خوابیدن ولی کل بارداریم خوب بود کارامو میکردم ۵ماه بودم رفتم مسافرت راه ۷ساعته رو تا تبریز

اینکه توبارداری دوم باشی.
همسرت بااین همه فشار زندگی و خستگیو حرصو همچی شب ک میاد بیاد پسرتوبغل کنه و سرشو بزاره روشکمت بگه اخیش خستگیم‌دررفت.
من بااینکه سخت شروع کردم زندگیمو اما روزی ۱۰۰۰۰بار شکرمیکنم خدارو.مرد خوب اگر دارید بهش سجده کنید.حتی پدرمادرمونم یوقتا قد شوهرامون دوسمون ندارن.♡♡♡♡

سلام ،،من تو بارداری پر از ترس و استرس بودم و اوایل اصلا روی پاهام نمیتونستم زیاد بمونم تمام بدنم میلرزید ولی کم کم بهتر شدم استرس ازم دور شد و الانم دوباره استرس اینکه بچم کی و چه جوری به دنیا میاد هیچ مشکلی نداشته باشه چون سر بچه ی اولم خیلی اذیت شدم بلافاصله بعد ترخیص بیمارستان منقل شدم بیمارستان کودکان واسه زری و بعد هم مشکل ریفلاکس معده ،،،، خدایا الهی که همه مادرای باردار تا آخرین لحظه بارداری به سلامتی هم خودشون و هم نی نی نازشون در صحت و تندرستی باشن و زایمان راحت و خوبی داشته باشد 🤲🤲🤲

سلام من از اول بارداریم کلی اذیت شدم تو شهری زندگی میکنیم که هیشکی نداریم خانوادمون شهرستانن اولش خونریزی و هماتوم و حالت تهوع و...دوماه رفتم خونه بابام اونجا بهترشدم دوباره اومدم خونه خودم بعد از چند روز رفتم سونو بدم سرکلاژ اورژانسی شدم پریروز.. استرس جواب ازمایشات و سونو گرافی از همه بدتر😔واز خدا میخوام این چندماه اخر بخوبی تموم کنه برامون..واز خوبیاش اینه که همسرم درکش بالاس و خیلی هواسش بهم هست واز یطرفم میبینم ایقد تلاش میکنه بچمون سلامت دنیا بیاد دلم میسوزه و ناراحت میشم..

اصن اینکه همسر این کارا بکنه شیرینه... بقیه همش آدم احساس سرباری داره

من کل بارداری اولم خوابیده بودم استراحت مطلق بودم 😑...ولی ساعت چهارصبح هرروزاز گرسنگی بیدارمیشدم ازترس خوابم نبره . باچشمای بسته سه چهارتاسیب تندتند میخوردم ...شوهرم ذلیل بود میگفت سرصدای خوردنت ازخواب بیدارم میکنه 😅

لگد زدنش😍
بقیش دیگه فقط درد هست😂😂😂🤌

سلام دوستان متاسفانه تو پد روزانم یکم ترشح زیاد تیره دیدم مثه زمانی که پریودی میخاد شرو شه و خون به صورت قهوه ای سیاهه
نمیدونم چیکار کنم

سلام خانوم های عزیز کیا هفته اول بارداری میل رابطه جنسیشون کم شده

کل ۹ ماه رو هفته ب هفته راجب جنین سرچ میکردم و میخوندم دنیای جذابی هست بارداری مخصوصا ک بدونی چ اتفاقاتی درون شکمت داره میفته😍😍

من بخاطر هماتوم و یسری چیزای دیگه تا ماه شیش بارداری استراحت داشتم... همسرم تلوزیون رو داخل اتاق اورده بود ک من از تخت نیام پایین و استراحت کنم صبحا ک از خواب بیدار میشدم میدیدم همسرم رفته سرکار و کنار تخت صبحانه و میوه حتی ناهار و عصرونه منو برام گزاشته هرروز قبل رفتن کلی خوراکی کنار تخت میزاشت تا من اذیت نشم کارای خونه رو ک کامل انجام میداد حتی بعد زایمانم هیچ کسی حتی یک روز نیومد خونمون کمکم فقط همسرم ازم مراقبت کرد

من‌همه دوران بارداریمو دوست داشتم
بااینکه سرکار میرفتم و استراحتم خیلی کم بود
اما خیلی شیرین بود

تا ۵ماهگی واقعن سخت بود تهوع افت فشار بعدش عشقو حال شروع شد🤣

سلام کسی هست با قرص ال دی باردار شده باشه؟

چرا تو هفته ما درد واژن هست بعدم یهو هیچ حسی نداریم

اون قسمتیشو که هرچی دوست داشتم بی عذاب وجدان میخوردم روخیلی دوست داشتم😂😍

منک فقط استرس کشیدم از اطرافیانم🫠

خوردن و خوابیدن الان دهنم سرویس شده

همه ی لحظاتش برام شیرین بود از همه ی لحظاتش کمال استفاده رو بردم

تو خود بارداری که هستیم همش استرس دادیم و لذت واقعی رو نمی بریم ،الان که به دختر نازم نگاه میکنم دوست دارم هزاران کپی ازش داشتم ،
خداروشکر میکنم بابت این خانوم کوچولو
و ممنونم از خدا که همیشه و همه جا هوامو داشت و برام هیچ جا کم نذاشت از لطفش

من حتی یه لحظه از بارداریمم خوب نبود همش استرس و مشکلات و حنله های عصبی داشتم

شغل در منزل

خانم های خانه دار شغل عالی داریم براتون😍

در زمینه محصولات مراقبتی و زیبایی😍

حقوقش هم از ۳ میلیون تا ۶ میلیون اوایل کار

چرا میگم شغل ما برای خانم ها مناسبه ؟؟👇🏻

👈🏻آنلاینه 📲
👈🏻تو خونه انجام میشه 🏠
👈🏻بدون سرمایه میتونی شروع کنی  💵
👈🏻ساعت کاری دست خودته  🕰
👈🏻تیم حمایتی داری 👩‍💻
👈🏻نیاز به بیرون رفتن از خونه هم نیست👩‍🍳
👈🏻میشه با یه برنامه ریزی هم به کارهای خونه رسید و هم کسب درآمد کرد💰💵

یه فرصت عالی برای خانم‌هایی که جویای کار هستن👇



جهت دریافت آموزش و شروع کردن ب کار
به آیدیم در پیام‌رسان بله مراجعه کنید
آیدی بلهz1454782 @

بزرگترین گناهم ازدواج کردن بود

حس میکردم هیچکس با من کاری نداره . راحت بودم

دوران متفاوتیه و سختی های خودشو داره مخصوصا حالت تهوع و سردرداش که نمیزاشت درست به کارام برسم
اما خب انتظار اینکه قراره بچمو ببینم برام قابل تحمل میکنه

بهترین قسمت دوران بارداری من وقتی بود که برای دخترم لالایی میخوندم و به شکمم اروم ضربه میزدم و اونم همون موقع تکون میخورد
و اینکه صبحا سر ساعت مشخص بیدار میشد و منم بیدار میکرد 🥺

فکر میکنم بهترین قسمت بارداریم وجود بچم بود بارداری من خیلی سخت گذشت تنها بدون کمک که باعث شد بچم زود بدنیا بیاد

قسمت خوردن چیزایی که اون لحظه میخواستم رو دوس دارم شبا که اذیت میشدم از بدن درد رو دوس ندارم

با اینکه بعد دوتا سقط خودبخودی با هزار امید و آرزو دوباره باردار شدم یه دنیا استرس کشیدم ۹ ماه تمام شیاف گذاشتم ۳ ماه آمپول انوکساپارین دور شکمم زدم ک از کبودیاش خوابم نمی‌برد ۱۱هفته عمل کیست شدم ک شکمم اندازه سزارین باز شد بعدش با شکم پاره حالت تهوع داشتم از بیمارستان ک مرخص شدم شپش گرفتم چون تختش آلوده بود ۲۲ هفته کلستاز بارداریم شروع شد و تا آخر برا اونم دارو خوردم هر هفته آمپول میزدم
ولی بهترین روزای عمرم بود از بی بی چک و سونو داخل رحم بودن سونو قلب و سونو جنسیت سونو وزن
تکونای محکمی ک می‌خورد لگد زدناش تو مثانم ۳۰ ساعت درد کشیدن و آخرش تو اذان ظهر دنیا اومدن کلش بهترین و قشنگترین روزای عمرم بود یادش بخیر
انشالله حاملگی همه راحت و با خاطره خوب تموم شده

بنظرم اگه همسرت درکت نکنه بارداریت مزخرف میشه من دو ماهه هیچ رابطه عاشقانه ای حتی یه بوس ساده هم با همسرم نداشتم یه هفته اس که اصلا باهم حرفم نمیزنیم بدترین حس دنیارو دارم بعد از بارداریم به طلاق فکر میکنم من حالم خیلی بده استفراق شدید غش فشار پایین و.... ۳ماه و نیمم میگم الان ک بدترین حال رو دارم الان باید با تمام وجودش بهم برسه ولی در این حد بیشعوره دیگه ادامه زندگی باهاش اشتباهه بچه ک بسلامت به دنیا بیاد ازش جدا میشم. اونایی ک میگید شوهرمون خیلی بده حواسش بهم هست درو به شرف همچین مردایی

واای همش شیرین بود خیلی خوب بود دلم براش تنگ شده دوس دارم زودتر باردار بشم دوباره

دوران بارداری با همه سختیش خیلی شیرینه مخصوصا تکون خودن بچه ولی اون لحظه ی که بچه به دنیا میاد صدایه گریش میشنوی و صورتشو میزارن رو صورتت و بوش میکنی یه چیز دیگس اون حس بهترین هس دنیا بود

من سال ۹۴ بخاطر طلاق پسره ۴ سالمو ازم گرفتن بعد ازدواج مجدد کردم و صاحب یه دختر شدم که تونست کمی درد دوری بچمو تحمل کنم ولی همیشه دوست داشتم یه پسر دیگه گیرم بیاد که خدای بزرگ این لطف رو ازم دریغ نکرد و الان باردارم و انتظار پسر کوچولومو میکشم با وجود همه سختیای بارداری بی صبرانه منتظرم دنیا بیاد و صورت ماهشو ببینم انشالا همه به مراد دلشون برسن

ان شاءالله حضرت زهرا کمکت کنه سال دیگه این موقع بسلامتی یه نی نی سالم تو بغلت باشه. یا زهرا

کلا از اول که فهمیدم ذوقی نداشتم الانم که انقدر حالم بده دیگه نمیخوام تکرار بشه شاید بفهمم که دختره یکم ذوق کنم

اولا ایشالا قسمت اون پدر مادر هایی بشه که واقعا لیاقتشو دارن چون بچه بدبخت جامعه میشه دوما شکر خدا اگه همدم و همراه خوب داشته باشی درد و اذیت بارداری قابل تحمله ولی من بخاطر اتفاقایی که تو گذشته برام اوفتاده و الانم میفته احساس افسردگی میکنم به همه اطرافیانم احساس شک و حس تنفر دارم و از روی مجبور بودن یا احساسی بودن تو خونه میحرفم ولی کاش مرد بودن رو یاد بگیرن بعد لیاقت پدر شدن رو تجربه کنن مردای عزیز آگاه باشید همه چی به خورد و خوراک نیس حتی یک خیانت ۸ ۹ سال پیش شما میتونه مغز زن باردار رو ویران کنه

اون لحظه ای صدای قلب شو شنیدم اون لحظه ای ک بهم گفت بچه ت پسره اون لحظه ای ک بهم‌گفتن بارداری و آزمایشت مثبته همشون پراز حس خوب بودن اون لحظه هایی ک توی دلم تکون میخورد وقتی باهاش حرف نیزدم و وقتی باباش حرف میزد درحال وول خوردن ک بود آروووم آروم میشد حس میکردم توجه ب حرفای پدرش میکنه...همش حس خوب بود ولی از گرسنگی و بی اشتهایی اولاش نگم برات .از نفس تنگیای آخرای بارداری نگم برات😅از دردای بعد زایمان سزارین جای بخیه همون روز اول نگم برات😅

سلام دوستان عزیز ت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله واسه من و بقیه چشم انتظارا دعاکنید بعد ۳سال خدا دامنمو سبز کنه🤲

برای من تا اینجاش زیاد جالب نبود،همش حالم بد میشد،ولی خداروشکر میکنم ک خدا داره بهم دختر میده😍ان شاالله سالم باشه

قسمت قشنگ بارداریم
۱- بی بی چک مثبت
۲-ان تی
(لحظه خیلی خیلی زیبایی بود وقتی دکتر میخواس جنسیت رو بگه پسر من هی کونشو میکرد اینور اونور دکترم هی میزد ب شکمم میگف جنین کوچولو کونتو راست کن ببینم چی هستی قشنگ ۳۰ دقیقه مارو معطل خودش کرد تا فهمیدیم ی گل پسر داریم
۳-لگدای ریز و کم جونی ک میزد
۴-و اما اخرین سنویی ک دادم سنو وزن بود ک دیدمش تا موقعی ک ب دنیا اومد
بهترین لحظات زندگیم بود

والا من دائما درد داشتم و اذیت شدم کلی اشک ریختم تا الان ولی میون این همه درد میون این همه اشک
فقط تکونای ریز پسرم توی شکمم مخصوصا اولین بار آرومم کرد و میکنه😍

به من خوش نگذشت ولی خب این که یکی تو دلته جالبه
ولی مدام تهوع داشتم تا الان هم که ۱۰ روز به زایمانمه

بارداری خوبی داشتم شنیدن صدای قلب پسرم باتکون خوردنش برام بهترین حسه

من ی دوره ی بارداری عالی داشتم(البته اگه اون چهار ماه اول حالت تهوع شدید و بی اشتهایی رو فاکتور بگیرم)ب شدت خوشحال بودم حالم خوب بود ب زندگیم می‌رسیدم ب خودم می‌رسیدم تا دقیقه نود ک زایمان کنم تو بهترین شرایط بودم
خداروشکر ی زایمان خیلی خوب داشتم
سزارین اختیاری شدم
از روزی هم ک از بیمارستان ترخیص شدم همه ی کارهای پسرمو خودم انجام دادم کاملا سرحال بودم درد زیادی نداشتم
از همه چیز خیلی راضی م
بارداری و زایمان م بهترین خاطره شده برامون
الهی شکر ک الان ی پسر خوشگل و شیرین زبون دارم
اما میترسم اگه دوباره بچه بیارم دوره بارداری‌م سخت باشه زایمانم سخت باشه اذیت بشم این خاطره خوبم خراب شه
بخاطر همین دیگه دوست ندارم تکرار شه
دلم میخواد تا آخرش با همین ذهنیت خوب بمونم

وقتی اولین بار با آهنگه می پسر سالاره تکون خورد و اشک تو چشمامون جمع شد

اون لحظه ک به دنیااومد گزاشتش رو سینم خیلی. حس خوبی بود🥺❤️

فقط لحظه ای که میزارنش رو شکمت انگار دنیارو بهت دادن انگار خودتم با نوزادت از نو متولد شدی میتونم با جرئت بگم بهترین حس دنیاس این حسو واسه همه کسایی که ارزوشو دارن ارزو دارم انشالله که تجربه کنن

من که عاشقش بودم یه حس قشنگ جالب ..توجه زیاد اطرافیان ..حال خوب خودت ..یه فسقلی که تکون میخوره ..هی مراقبشی

تکون خوردن خاش🥺😍

من شیرینی هاش رو انکار نمیکنم ولی افسردگی پس از زایمان نابودم کرده

زمانیکه میگفتن نور بزاری جلو شکمت تکون میخوره اما پسرم برعکس بود نور میزاشتم تکون نمیخورد حرکتش استپ میخورد قند تو دلم اب میشد اون لحظه🥺❤️

مامان جونیادرخواست بدین دوست شیم🙃💚

یادش بخیر چقد استرس کشیدم

بارداری حس خیلی قشنگی هست،درسته برای من همراه با حالت تهوع زیاد و‌بی اشتهای تا ۵ماه بود و معده درد،ولی وقتی اولین تکونش رو حس کردم همه اینها فراموش شدن،شنیدن صدای قلبش آرامش خاصی بهم میداد،
سختیش هم وقتی بود که قبل زایمان مشکل پیدا کرد و خیلی ترسیدیم مجبور شدم اورژانسی زایمان کنم

من زمانی که گفتن احتمالادخترکوچولوت زوددنیابیاددکترگفت بایدسونوی تست ریه بده یه لحضه دیدم دخترم خیلی عمیق نفس میکشه توسونومشخص شد قیافش مشخص بودانگاردنیاروبهم دادن 🥹

منم صدای قلبش را وقتی شنیدم و وقتی هم که جنسیتش را فهمیدم

فقط سونوها و صدای قلبش اعضای بدنش و...😍تکون خوردناش و سکسکه کردناش😍

سلام مامانا دخترم سرفه میکنه انگاری گلوش هم خلط هس چی بهش بدم😶

من ک دارم از حالت تهوع میمیرم

وقتایی که تکون میخورد زندگیم 😍
یا اولین لحظه ایی که دیدمش خدایا😍اصلا دردتو فراموش میکنی
انشالله خدا نصیب هرکسی که در انتظاره بکنه و با دل خوش نی نی شو بغل کنه

سلام فولیکول بالغ یعنی چی ؟و مایع آزاد در کلدوساک دیده میشه این به چه معناست لطفا راهنماییم کنید

موقعی بود که جواب آزمایشو گرفتم گفتن مثبته و به همسرم گفتم خیلی خوشحال شدیم
بديش این بود که دوتاشم سقط شدن و نتونستم حس مادر شدن بفهمم و حرکاتی که از جنین هاتون میگید رو درک کنم

سلام خوبین مامان بچه ها

وقتی سونو میکرد میدیدمش ٫ تکوناش عاشق تکون خوردناش ٫ وقتی ضربان قلبشو میشنیدم ٫ همه صداهای ضربان قلبشو ضبط کردم و دارم ٫ یادش بخیر ٫ هیچوقت از یاد ادم نمیره ٫

خارق‌العاده‌
شگفت انگیز
زیباترشدن
تکوناش
آروم بودن و همکاری کردن بامن
فهم و کمالاتی که میدونم داره
و در نهایت
عشققق
ای کاش همینطور که سختی بارداری و وضع حمل با مادر،حضانت این طفل معصوماهم با مادرشون بود
مگه انسان بی خدا میشه که بچه بدون مادرش بشه
اینو برای همه ی مامانا گفتم

دلم برای تکون خوردناش تنگ شده ولی الان دیگ تو بغلمه 😁همینجا تکون میخوره

دلم برای تک تک این لحظات تنگ میشه اون لحظه هایی که تکون می خوره اون لحظه هایی که میدونی تو الان دونفر هستی و یه نفر تو وجود تو هستش اگه سختی هایی هم داره مثل ویار ماه های اول،سنگینی ماه های آخر ولی یه زمانی میرسه برای اینا هم دلت تنگ میشه🤰🏻🤰🏻🤰🏻👼🏻👼🏻

استفراغ شدید تا ۵ماه و درد پا هر شب و تنگی نفس هموروئید و یب ست فاکتور بگیریم تکون های معنادار بچمو دوس دارم.وقتی نفسم تنگ میشه یا پادرد شدید میشه یجور محکم میزنه بچم انگار میگه چیشده مامانم

دلم‌برای تکون خوردناش خیلی تنگ میشه خیلیییییییییییییییا ♥️🩷
انشاللللللله تمام اقدامیا بزودی بارداربشن و این لذتو تجربه کنن
خداروهزاربار شکر بعداز یه سقط دوباره باردارشدم و تا یک ماهه دیگ بغل میگیرمش♥️

دلم برای لگد زدناش خیلی تنگ میشه چون خیلی شیطونه.بچه ی اولم خیلی زیاد تکون نمیخورد همیشه نگران بودم ولی این کوچولواصلا منو نگران نمیکنه
و در کنارش لگن درد و سوزش معده اَمونمو بریده 🥴ولی عیب نداره چون دیگه نمیخوام بچه دار شم باعشق تحمل میکنم❤

خوب بود برام دوران بارداری فقط الان خیلی اذیتم میکنه

گفتم ک قبلش دودل بودم بین آراد واراز من اوایل بارداری هنوز ک جنسیتش معلوم نبود با این اسم اومدم دیگه تغییرش ندادم پسرک من فقط ی اسمیه حسین اقا

اون لحظه که یه فسقلی تو شکمت وول میخوره و لگد میزنه و حرکتاشو حس میکنی قشنگ ترین لحظه هاست
ولی حالت تهوع شدید درد لگن و کمر و اینا خیلی اذیتم میکرد و اینکه شبا نمیتونستم بخوابم سخت بود ولی ارزشش داشتن همچین فرشته ای رو داشت😊🥰

من حالت تهوع سه ماه اول زو خفیف داشتم ماه هشتم هم ده روز سیاتیکی شدم و راه رفتن برام سخت بود ، از سه ماهه دوم تا آخر هم خیلی درد لگن و واژن داشتم اینا سختش کرد برام اما الان یادم نیست دیگه گذرا بودن و گذشت

ومنی که سه بارباردارشدم حس قشنگ مثبت شدن روچشیدم اماحس بدوفراموش نشدنی ازدست دادن وسقط شدن سه تاشون هم بدترین تجربست ویعنی به دوره ای ازبارداری نرسیدم که بتونم چیزای شیرینشوتجربه کنم

همه ی اذیت دوران بارداری قشنگ بود، دلم تنگ شده برا اون دوران، فقط اینکه ماه های اخر خیلی قیافم کبود و زشت شدم از خستکی این بد بود😀

دوبار باردار شدم، روزای خوبی بود ،حتی وقتی میرفتم برای چکابا ماهیانه 500 کیلو متر میرفتم ولی اون حس و حال رو دوست داشتم جز بهترین خاطرات عمرم شده ،ولی واقعا پادرد های بدی داشتم سر هر دو تا بارداریم و عملا 9 ماه خواب شب نداشتم ، برام دو تا بچه کافیه خدا رو شکر برای داشتنشون انشاالله خدا انقد بده که از لحاظ اقتصادی، روحی ،روانی ،فرهنگی درست تربیتشون کنم که برای خودشون آدمای مفیدی باشن ،خدا انشاالله به چشم انتظارا این هدیه رو عطا کنه

دوبار باردار شدم و عاشق تکون خوردناشون میشدم یه حس جالب و نابیه

خدایا شکرت که من امسال باردار شدم دوباره طعم مادرشدنو میچشم 🙏خوش اومدی عشق مامان

موقع تکون خوردناش

ایـن پیج ماما تشخیص جنسیت انلاین انجام میده کارشون عالیه
پیج: اینستا nini_bardari99
روبیکا nini_bardari99
ایتا nini_bardari99
واتساپ وشماره تماس
09055484640

اولین بار که صدای تپش قلبشو شنیدم اشک تو چشام جمع شد.الان هم بهترین زمان وقتی هست که صدای قلبشو گوش میدم،،
آرزوم برای تمام زوجها تجربه کردن چنین لحضه و جاری شدن اشک شوقشونه إن شاءالله

بهترین لحظه اینجاست که به عشق زندگیت بگی من باردارم فداتشم و عشقتون‌چند برابر بشه خیلی حس قشنگی هست که نمیشه توصیفش کرد جونم فداتشم

خدایا هزار بار شکر که من مادر شدم.اونم مادر یه دختر زیبا.باتموم استرس ها نگرانی هایی که توی بارداری دارم کلا خیلی خیلی خوشحالم به خاطر تو دلیم.الان که به زایمان دارم نزدیک میشم از خدا میخوام که همه مادرا و من زایمان راحتی رو تجربه کنیم و نی نیمون رو سالم بغل بگیریم.خدا نصیب تمام منتظرا کنه.🙏🙏😍🥰

دلم واسه تکوناش..سکسکه کردناش تنگ میشه..سختی ک واسه من داشت درد لگنم و اینکه تند تند باید میرفتم سرویس🤭

موقع سکسه کردن و تکون خوردن های یهویی اش

من همین که زایمان کردم ، مامانم با بابام برای کمک اومدن خونم ولی هر روز بودنشون برام زجر آور بود
مدام جر و بحث و دعوا
صدای جیغ های مامانم هنوز تو گوشمه
همون چهار روز اول هم مادرشوهرم چه تیکه ها که به من انداخت
چقدر به من و خانواده ام توهین کرد
بعدشم که صاحبخونه ما رو بلند کرد و من تو خونه اجاره ای جدید با کلی اسباب اثاثیه ی چیده نشده ، بچه بغل ، با دمپایی اینور و اونور میرفتم
هیچکس نیومد خونمو تمیز کنه
آخرش دخترخالم اومد کمکم
مادرم هم اومد کمک ولی هعی غر میزد
انرژی منفی بود ب خدا
بعدشم شوهرم یه مدت نبود مجبور شدم پیش مادرم زندگی کنم ، که باز خیلی اذیت شدم
نذاشتن لذت بچه دار شدنمو ببرم

وااای وقتایی که تکون می‌خورد. براش حرف میزدم شعر میخوندم و یهو تکون می‌خورد.

وقتایی که تکون میخورد

دلم میخواد دوباره مادر شدن رو با دلانا تجربه کنم یعنی دلم برای روز زایمانم برای لحظه ای ک دخترمو بغل گرفتم تنگ شده دو روز درد طبیعی داشتم و اخر سزارین شدم ب سخت ترین شکل اما دلم برای اون درد قشنگ تنگ شده

بهترین خاطره زمانی که واسش شعر میخوندم و اونم در جا عکس العمل نشون میداد و تکون میخورد😍
و بدترین ورم هایی که پاهام کرده بود خیلی اذیت کننده بود

بهترین لحظش شب قبل از زایمان و روزی که اماده شدم برم برای زایمان کاش میشد اون روز و دوباره تحربه کنم(منظورم تجربه اولین بار که مادرمیشی)

اگه استرسی که اوایل بارداری یک مامای احمق . بهم وارد کرد تا قبل این که برم پیش دکترم رو . سونوی تشکیل قلب رو . حال بدی هاشو . استرس و اضطراب و افسردگیشو . دل پیچه های از هفته ۲۶ رو . و استرس زایمانو فاکتور بگیریم .خیلی خوبه ولی من واقعا دیگه تحمل این همه اضطراب و دلهره و ترس و ندارم و دلم نمیخواد دوباره تجربش کنم

مامان جونیادرخواست بدین دوست شیم🙃💚

سرتاسر بارداری برام سخت بود از روز اول که جواب ازمایش رو همسرم گرفت ومنو پیش دکتر نبرد خودم مجیور شدم ماشینو بردارم برم ،بعد که مثبت شد خوشحال شدم وبهش گفتم شام بریم بیرون گفت باشه ولی وقتی از مطب برگشتم دیدم هنوز خوابه واماده نیس خیلی تو ذوقم خورد وگریه کردم،مامانم گفت چیز سنگین بلند نکن و ماشین نرون ولی همسرم میگفت ناز میکنی وخیلی بد برخورد میکرد که چرا پشتی های سنگیتو جابجا نمیکنی و...من همش درحال مرتب کردن واین کارا بودم ،وقتی رفتم صدای قلبشو بشنوم بهم گفت هماتوم داری وتا ماه۴استراحت مطلق بودم که باز همسرم میگفت چیزی نمیشه بیا بریم مسافرت اروم میرم باز من باهاش رفتم واون میپرید رو دست انداز ها ومن زیر دلم درد میگرفت...خیلی اذییتم کرد ،خیلی بی درک وپرتوقع بود ..حتی باباش هم یکبار بهم گفت بیا این سرمیزو بگیر جابجا کنیم من همسرمو صدا ژدم بیاد کمکش،مادرشوهرم عصبانی شد ولی به درک...همش به همسرم میگفت ما این همه کار میکردیم هیچیمون نمیشد ،همه هماتوم دارن یطوری می‌گفت به همسرم که انگار من دارم ناز میکنم...همسرم تو بارداری ارزوی مرگ منو بچمو کرد اونم بخاطر چیزهای الکی که حتی بحث هم نکردیم...دیگه مشکلات پایین بودن جفت ودرد زیر دل که تا اخرش باهام بود،احتمال سندرم واحتمال نرسیدن خون به بچه و....که هر روز یه استرس جدید داشتم...اخرش هم ماه اخر همسرم میگفت شکمت خیلی بزرگه،هی می‌گفت هی میگفت انگار خودش شکمش کوچیک بود،هرچی میگفتم بچه توشه میخوای کوچیک باشه دوباره می‌گفت...هرچی مولتی ودارو تقویتی میخوردم بجا اینکه بره تو بدن بچه خودم باد میکردم

خدا منو بعد از ده سال ناباروری لایق مادر شدن کرد.
هرجا رفتم بهم گفتن همسرت اصلا بچه دار نمیشه،باید بری لقاح مصنوعی،ولی چون عاشقش هستم بچه دار شدن رو فراموش کرده بودم .و الان ۳۶ هفته است خدا بهم یهویی هدیه داد👼🥺🎀🦋🙏🏻

من این بارداری سومم بوددوتا دختر ناز دارم شب قبل از سنو ک برم جنسیتش معلوم بشه داشتم غذا درست میکردم برا فردا ک از سنو برگشتم بچه ها غذا داشته باشن ی لحظه از ذهنم گذشت یا امام حسین من دوتا دختر دارم اگه بازم دختر بشه خداروشکر میکنم چون سزارینی ام همین سه تا برام کافیه اگه پسر شد اسمشو میزارم حسین یعنی قبلش منو شوهرم هرکدوم اسم‌های انتخاب کرده بودیم اسم‌های عربی نبود من آراز یا آراد میخواستم شوهرم رادمهر انتخاب کرده بود خلاصه اونشب درحین غذا درست کردن خوابم برد از ساعت ۱۲شب تا ۲ نیمه شب غذام سوخته بود و ساختمون دود سیاه گرفته بو. من و شوهرم و بچه هام خواب بودیم ی دفعه دیدیم یکی داره درو محکم میزنه شوهرم بیدارشد برادرش بود طبقه پایین بودن گفت دود سیاه چیه تو خونتون خونه کاملا دود گرفته بود دیگه بیدارشدم پنجره ها باز کردیم تا دود بره روزش ک داشتیم میرفتیم سنو به شوهرم گفتم اسمشو انتخاب کردم حسین دیگه حسین آقای ما به دنیا اومد هرکاری کردم دواسمی بکنیم هم آراز هم حسین نشد شوهرم گفت به احترام امام حسین ک توسل کردی بهش حسین میزارم .

من خیلی خوشحالم که خدا بزرگترین نعمتش و بهم هدیه داده عاشق ثانیه به ثانیش هستم قطعا خیلی خیلی دلم تنگ میشه برا این دوران شیرین زندگیم وقتی تکون میخوره انگار دنیا رو میدن بهم در کنار همه سختی هآش خیلی برام لذت بخشه روز شماری میکنم فقط بغلش کنم بوش کنم و محکم ببوسمش و بچلونم عزیزدلمو همسرمم تو این دوران خیلی هوامو داشت از خدا میخوام قسمت همه کسایی که دوست دارن نی نی داشته باشن یه بارداری آسون نصیبشون کنه😍😍😍😍😍

دوران بارداری خوبی داشتم تااینکه زایمان کردم و بخاطر افت قلب بچه سز شدم ولی همون زخم ۱۰روزبیمارستان بالای سربچم تو nicu بودم هرروز برام زجرآور بود ی روز میگفتن پاش ورم کرده یبارمیگفتن کلیه هاش اسید تولید کرده یباربالااورد ....باهمه خستگیم وبدن درداش کنار اومدم تاوقتی گفتم حالت بچت بده بروخونه بعدشم خبر فوتش همه خستگی تو تنم موند بدنم یخ کرد حالام ی کوچولو دیگ داره تو تنم بزرگ میشه فقط ازخدامیخوام دوباره ن برای من ن کسه دیگ تکرار نشه مامان مهدی یار

شکرت معبودم❤️

االکرا

واسه لگداش شنا رفتنش تو شکمم واسه ذوقی که قبل از سونو داشتم برا اینکه بفهمم رشد کرده حالش خوبه واسه شکم گنده که توش نینی خونه کرده بود واسه شوقی که برا دیدنش و انتظاری که برا بغل کردنش داشتم در حالی که تا بحال ندیده بودمش میگفتم چجوریه مادر بودن

🧿قربون مهربونی خدا برم من🤍
اولش ک سونو گفت 2تاس شوک شدم گریه کردم ناراحت شدم
ولی بعدش روز به روز لطف خدا رو بیشتر حس میکردم اینکه به من توجه ویژه تری داشته🤍
دست از ناشکری برداشتم و به یه مادر خوشحال و منتظر تبدیل شده بودم و فقط برا سلامتی بچه هام دعا میکردم
9ماه رو با لذت گذروندم وقتایی ک تکون میخورد و ضربان قلبشونو میشنیدم قشنگترین قسمتش بود سعیم براین بود ک این دوران رو با آرامش بگذرونم تغذیه و فعالیت مناسب داشته باشم
الان من توی بهشتم خدا 2تا فرشته زیبای چشم رنگی گذاشته بغلم❤️
خدایا صد هزار مرتبه شکرت🧿

🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏خدارو بارها شاکرم که دوباره بعد از ۱۳ سال لیاقت مادر شدن رو داشتم حاملگی اولم کلا یادم نیست ولی دومی رو سعی میکنم روزامو دوبار تکرار کنم 🙏 یعنی یه بار زندگی کنم یه بار شب که میخوابم یادآوری کنم خدارو شکر بخاطر خوب و بد این روزا

باورم نمیشد ک مادر شدم اونم تو سن 20سالگی خیلی خوب بود من بچه اولم بود و بعد دوماه بعد عروسیم حامله شدم و شوهرم خواهر نداره ینی دختر تو خانوادشون نبوده پریودم عقب افتاد بیبی چک گذاشتم دفعه اول منفی بود دوشب بعدش گذاشتم فک کردم منفیه ی گوشه گذاشتمش مامانم اینا هم اومده بودم خونم گفتم عقب انداختم بیبی چک گذاشتم منفیه رفت نگا کرد از رو کنجکاوی دید ی خط کم رنگ هم افتاده گفد دختر حامله ای بخداا گفتم ن نیستم منفی بود ی خط بود گفت بیا نگا ی خط دیگ افتاده حامله ای من مطمئنم شوهرم بلند شد میرقصید تو خونه انقد ذوق داشت وقتیم رفتیم سونو و گفتن دختر چشاش داش میخندید در این حد خوشحال شد سیسمونی چیدنش خیلی قشنگ لذتبخش بودم برام لباساش و جوراباش هروز نگا میکردم از ذوق روز زایمانم سز اختیاری شدم همون بعد عمل یکم اذیت شدم ولی قشنگ بود بازم لحظه ای صدای گریش دراومد اشکام ریخت از خوشحالی اوردن تماس پوست ب پوست دادن اونجاشم خیلی حس خوبی بود ولی شوهرم انقد ک عاشق دخترمون شده ک حد و حساب نداره اصن کسیو جز اون نمیبینه مخصوصا روزای اول همش بهم هشدار میداد حواست باشه وای نزار گریه درس بگیرش درس شیر بده بچه اذیته تو بلد نیستی فلان الان سعی میکنه بهتر باشه ولی بعضی وقتا یادش میره

من که خیری ندیدم.دقیق بازدار که شدم صاحب خونه خونه اش رو خواست.و هیچ خونه اجاره ایی نبود ومجبور کرد شوهرم که بامادرش زندگی کنم یک مدت.اخرشم این ۹ماه رو مجبور شدم باهاشون باشم و هر دقیقه اش برام زهر بود.و شبا با گریه میخابیدم.نه میتونستم برم بخاطره بچه هام نه طاقت موندن داشتم.ولی صبوری کردم.و الانم ثانیه به ثانیه اش برام زجر اوره.

دلم واسه تکون خوردناش و لگدهای محکمی ک میزنه تنگ میشه این حسو دوست دارم اما با کلی زجر دارم میگذرونم چون شوهرم اصلا باهام خوب نیست خیلی حرفها بهم میزنه ک واقعاً تا صب گریه میکنم روزا میره سرکار میشینم گریه میکنم با خودم میگم خداکنه بچه طوریش نشه چون گفته اگ طوریش بشه طلاقت میدم با این حال منو زجر میده دیشبم انگشت دستم پیچ داد خورد شد 😑😔

منم استراحت مطلق داشتم ولی لحظه به لحظه اش لذت بخش بود.شنیدن صدای قلبش،تکون خوردناش،لگدزدناش.الان هم که بغلمه دلم واسه تکون خوردناش تنگ میشه.

من تو پنج هفته ام ولی تو دلم یه تکونایی میخورد که متوجه نمیشدم کدومش بچس ولی الان که آخرای ۵هفتگیمه تکون خوردناشو تازه یاد گرفتم که بچمه خیلی برام لذت بخشه که تکون بخوره

منکه هیچ خاطره خوبی ندارم..بارداریم ناخواسته بود همراه باویارشدید و قسطو قرضوکرایه خونه که همش استرس پول داشتم..بعدشم ک۳۹هفته کیسه آبم پاره شدرفتم بیمارستان۸ساعت باآمپول فشاردردطبیعی کشیدم آخرم دهانه رحمم بازنشد سزارين اورژانسی شدم بعداونم که تا یک هفته بیمارستان بستری بودم چون بخاطرضدعفونی نکردن آمپول بیحسی باعث شد پام عفونت نکنه نتونم تکونش بدم این وسط همسرموخانوادش پسرموبردن دکترمعاینه کنه که یدفه بچمو ختنه کردن آوردن گذاشتن بیمارستانورفتن بعدشم گفتن دیگه هیچی به مامربوط نیست همسرمم که هرروزمیگفت طلاقت میدم مامانشم یسره میگفت مشکل داری فلان بمان..همسرمم که انقد بهم استرس میداد همش میخواستم بااشک به بچم شیربدم که باعث شد بچم بیقراربشه بدخواب بشه الان نزدیک۲سالشه هنوز خواب نداره منم نمیتونم بخوابم..خیرنبینن ایشالله همینجوری سر خواهرش بیاد

من از اول استراحت بودم و کلی استرس داشتم حاضر نیستم برگردم ب اون‌دوران

اولین صدای قلبش تو۹ماهگی شباش خیلی برام باصفابودباشکم گنده توهوای سردمیبردنم پیاده روی بعدی چای گرم میخوردم میامدم میخوابیدم شب زایمانمم دوس داشتم

سلام شب بخیر میگم تو 6هفته میشه میگو خورد

من ک کم‌خونی شدید داشتم همش درحال آزمایش و هی غش کردن و بی حالی بودم😂🥲
بعد زایمانم ک میخواستم افسردگی بعد زایمان بگیرم ولی چون خودم تنها بودم و باید مراقب بچم باشم دیگه نشد بگیرم😂😂

اینکه مادرشدم واقعا خداروشکر میکنم چون یه نعمته، من ازهیچ قسمتش لذت نبردم، حالم خوب نبود واینکه همسرم بارفتاراش باعث شدهرروزشو غصه بخورم، ازلحاظ احساسی ام ازم دور شد،اصلا توهیچ لحظه ای کنارم نبود انگاریه بیماری ناعلاج گرفتم مثه یه دستنال باهام برخوردمیکرد، حتی زمانی که زایمان کردم نگامم نکرد فقط یه دست باهام داد، همین مگه شده،؟!!باعث شد احساسم بهش خاموش بشه وتا ابد فراموش نخواهم کرد

اولین صدای تپش قلب دخترم و تکون خوردناش ، صدای گریه‌اش بعداز به دنیا آمدنش و تماس پوست با پوست صورتم با صورت دخترم بهترین لحظات بود

برای من همه چیزش خوب بود لذت بردم بچه اول که استرس داشتم که وای تکون نمیخوره اینا اما سر بچه دوم چون ناخاسته بود تو شک بودم نفهمیدم چطور گذشت اما چون جفتم پایین بود پرویا باید استراحت مطلق میکردم هیچ استراحتی که نداشتم بمونه پسرمم بغل میکردم🥲🥺واقعا سخت بود ولی بارداری هرچقدر سخت باشه بازم ادم دلش تنگ میشه چون خاطره زودگذری هستش و یه قلب داره تو شکم ادم رشد میکنه میتپه این خیلی برام با ارزش بود🥺😍انشالله خدا نصیب اقدامی ها کنه

منکه انقدر تهوع داشتمو مجبور شدم ۸ماه بمونم توی خونه ک اصلا دلم نمیخواد یادش بیفتم

سلام
ببخشید من باید اول برم سونوگرافی جوابشو ببرم پیش دکتر متخصص زنان یا اول برم پیش دکتر متخصص زنان ؟

همیشه از بارداری متنفر بودم و هستم
برای هیچیش دلم تنگ نشده و دلمم نمیخواد دوباره تکرار بشه

۹ماه خیلی زیاده خیلی سخت تموم شد
من فقط نگران بودم حتی از تکوناش فقط با استرس بود چون ماماها میگن تکوناشو بشمارید
من فقط سونوگرافیارو دوست داشتم و خرید و چیدن سیسمونیش
اصل لذت از لحظه‌ی زایمان و اولین ارتباط پوست به پوست و ارتباط چشمی و اولین شیر خوردنش شروع شد و تمومی هم نداره
هر روزش لذته برام اینکه زندگی بخشیدم بهش و مراقبشم تا زنده بمونه
کوچولوترین عشق من

سلام پریودم تمام شده ولی دوروزه لکه بینی دارم کسی همچین مواردی داشته باردارباشه

بالااوردن و ویار بدترین حالتشه ولی همین که گفتن پسرم سالمه برام کافیه.بچه اولمم پسره

کل با داریم افتضاح بود فقط ماه آخر عاشق سوسیس شده بودم وقتی می‌خوردم خیلی کیف میکردم واقعا این بهترین قسمتش بود🤣🤣🤣

وقتایی ک تکون میخورد قشنگ ترین قسمتش بود و اون ویار و بالا اوردنای مداوم بدترین قسمتش..ی بار تجربش کردم و فرشته کوچولوم الان کنارمه اما دوباره نه🙃

اون لحظه ای ک دکتر گفت دختره 🤤🙆‍♀️

من تو این دوران به شدت دلم میگیره، چیزهای کمی خوشحالم میکنه، از اینکه شکمم بزرگ شده خجالت میکشم چون تو محیط کار همکارهای آقا اونجور که باید درک و فهم ندارن، کلا امیدوارم با به دنیا اومدن بچه این حس‌ها از بین بره
ولی دلم واسه تکون خوردنش تو دلم تنگ میشه❤️

اون موقع که تو سونو گفت دوتان
شوک شدم😅

خانم انشاالله که نی نی هاتون به سلامتی تو بغل بگیرین واسه ما چشم انتظارا ها هم تو شب های فاطمیه هم دعا کنید 🙏❤️

والا برا منی که ویار بدی داشتم خیلی لذتبخش نبود که بگم وای دلم تنگ شده براش ولی خب خداروشکر بابت دادن معجزه زندگیم الهی که همه چشم انتظارا صاحب فرزند سالم بشن

ویرانم ولی میرانم😭😭😂😂

هر لحظه بارداری بهترین لحظه بود اما موقعی که بدنیا میاد و صدای گریه ش بلند میشه بهترین لحظه ی عمرم هست .

من از لحظه به لحظه بارداری م لذت بردم. خیلی واسم مهم بود که تو این دوران آرامش داشته باشم،که سلامت جسم و روح دخترم در امان باشه ، ولی شاید اون زمان هایی که تکون میخورد و با صدای موسیقی و لالایی های من حرکت می‌کرد ، یکی از زمان هایی بود که حس میکردم تو بهشتم.
الهی که خدا به هرکسی که بچه میخواد بچه سالم و صالح بده
آمین 👣💚☘️😇

بهترین لحظه اینه با همه‌ی ‌ سختی ها بچه بدنیا میاد و می‌ بینیش این بهترین و شرین ترین لحظه ی هست که هیچ وقت نمیشه توصیفش کرد گلم😊😊😊😊 من ۳ ماه دیگر برای دیدنش باید تحمل کنم تا بیاد بغلم دنیا چی من مامان عاشقته دیدنتم

دعا کنین این ماه ک مثبت بشم ،براحاجت رواییم حمد بخونین ممنونم ،شما نی نی هاتون سالم ب دنیا بیان انشالا

من بهترین زمان همون وقت بود که رفتم برا تعیین جنسیت وقتی گفت دختر قند تو دلم آب شود جونم

اولین تپش های قلبش رو که شنیدم اشکام اومد دلم براش می‌سوخت خیلی🥺

سلام دوستان من آزمایش های پیش از بارداری رو انجام دادم تیروئیدم 5 بود دکتر بهم قرص تیروکسین داد گفت بعد از چهل روز دوباره برم آزمایش بدم
اشکال نداره قبل آزمایش شب قبلش فولیک اسید بخورم؟

بهترین قسمت اولین بار شنیدن صدای قلبش بود بعد هم خبر کامل سلامتیش

بهترین قسمتش فهمیدن سلامت و جنسیتش بود و وقتی به پدرش گفتیم... اینقدر چشماش برق زد که هیچ وقت اون تصویرو فراموش نمیکنم بدترینم بعد از زایمان زخمای سزارینم با عطسه گریه میکردماااااا😭

خیلی قسمت های قشنگ داره ولی بهتر از اون وقتی که صدای قلبش رو میشنوی نیست. البته موقع تولد نوزاد که تموم دردا تموم میشه و شکم خالی میشه هم حس جالبی هست. برای من بارداری هام خیلی راحت بود دوست دارم باز هم داشته باشم. من جفت ام پایین بود و دکتر بهم نگفته بود که نباید پیاده روی کنم تقریبا دو هفته تمام درد کشیدم.این خیلی برام سخت بود که نمی تونستم کاری انجام بدم...

صدای قلبش برای اولین بار، تکون خوردناش، حس خوب بعد از هر سونوگرافی، سلفری منفی، یوگای هر روز، خرید کردن براش، فکر اینکه یه کپی از عشقم دارم😍

مضخرف ترین دوره بود هیچ خاطره خوبی نداشت برام

فقط تکون خوردنش 😍

مامان جونیادرخواست بدین دوست شیم🙃💚

سلام خانوما من برای نوک سینم پماد استفاده میکنم دکتر گفت خواستی شیر بدی بشورش امشب از بس گیج خواب بودم یادم رفت دادم بچه خوردش یعنی بچم مریض میشه

اخی خدایا چقد مردم دلشون از شوهراشون پره

قسمت مورد علاقم این بود که بعد دوتا پسر خدا لیاقت دختر داشتن بهم داد اونم روزیکه فهمیدیم شوهرم زد حس وحالموخراب کرد عوض اینکه شادشه نذاش منم خوشالی درس درمونی داشته باشم ..هیچوقت فراموش نمیکنم اون روزو
اون ب شدت پسرپرستع

دلم برا خوش اخلاقیای شوهرم که باهام داشت تنگ شده برا روزایی که دلم میخواست بچه بقل کنمو ببینم قیافش چ شکلیه

سالم بودنش
لگداش
لحظه ی فهمیدن جنسیتش

عاشق لگد زدن و حرکاتشم با این ک سخت ترین حاملگی و دارم

بارداری خیلی شیرینه مخصوصا وقتی ثمره ۹ ماه صبرتو میبینی ولی من تو هفته ۳۶ یهو دچار مسمومیت بارداری شدم این بخشش سخت بود و از بارداری بعدی فقط به این دلیل یکم میترسم

تروخدا برام دعا کنین این ماه پریود نشدم باردار باشم

چی قشنگ تر این احساس
نمیتونم مزه اون شب رویایی رو بگم
مگه میشه درد به این شیرینی؟
تنها سختی که با فکر کردن بهش لبخند میزنم سختی دردکشیدنهام برای بدنیا آوردن تو
دختر نازم منو بابا میپرستیمت💞

بهترین زمانی و پر استرس ترین زمان سونو هاش بود مخصوصا سونو قلب کوچولوش

سلام اولین بارببی چک دوم دیدنش توسنوسوم دیدنش سنووجنسیت بعدم تکون خوردناش قربونط برم وخریدلباساگوگلیش🤗😍😍😍😍

من حاظرم هزاران حال بد جسمی رو تحمل کنم اما خیالم راحت باشه اخرش قشنگ میشه.من از استرس و نگرانی هرشب کابوس میبینم.برام دعا کنین نی نیم سالم بیاد بغلم

راستش نمیدونم چی بگم و ازکجا شروع کنم من حاملگی فوق العاده سختی داشتم تمام مشکلم هم حالت تهوع های بارداریم بود تا روزی که ماهلین به دنیا اومد حالت تهوع داشتم اما گذشت همه اونا و روزی که به دنیا اومد قشنگترین حس دنیارو تجربه کردم عشقی رو تجربه کردم که بالاتر از اون عشقی نیست اندازه جفت چشمام دوستش دارم خدایا برام نگهش دار🥰

دعام کنید بتا میدم مثبت باشه🤰🏼🙏🏻همه عزیزانی ک این پیامو میبینین ی صلوات برام بفرستید

وقتی به روزای آخر که شکمم داشت میترکید،فکر میکنم
قبلم پر از پروانه میشه
قشنگ ترین روزام رو تجربه کردم با وجود تموم درداش و سختی هاش
با وجود اینکه در به در دنبال آمپول میگشتیم و پیدا نمیشد
با وجود اینکه جای آمپولاش تا یه هفته درد میکرد
اما لحظه به لحظه اش پر از حس خوب بود
ته دلم آره؛آره دلم میخواد تکرار بشه؛اون شکم خوشگل و گنده رو دوباره حسش کنم؛حس کنم یه موجود زنده که بودنش وصله بودنِ منه،دوباره تو زیر پوستم نفس بکشه
اما شرایط برام جور نیست و ترجیح میدم تموم وقتم رو برای دایان بزارم و رشدش بدم

بارداری وتحمل سختی وسنگینی و هزارتا درد ومشکل مگه قشنگیم داره فقط نتیجه این همه سختی یه بچه ی ناز میشه اره قشنگه

برای منم دعا کنید که برام بمونه نیاز دارم به دعاهاتون❤️

گروه داریم نمونه همه آدماشی دونه تو روبیکا به این آیدی پیام بدع مسیووو خوشحال میشم بیایی به این آیدی پیام بده در روبیکا MaAlirad

♡•دلـــــــــــــــبر جآنــــــــــــــــم •♡:
درمان زِ کَس دگر نجویم
زیرا زِ فراق توست دردم...

- مولانا


هوا دُچارِ غم استُ، انسان دُچارِ تَحمل! 🌱🖤️

گروه. داریم روبیکا خوشحال میشم بیایی به این آیدی پیام بده MaAlirad

اولین غربالگری که رفتم و حرکات دست و پای کوچولوشو دیدم دنیا برام قشنگ تر شد و هی قند تو دل من و بابایش آب می شد و خداروشکر با چالش‌های که داشت بخیر گذاشت و الان خداروشکر بغلم تو خواب ناز هست😘👼🏻

دوران بارداری زمانی بدل ادم میشینه که یه همسر دلسوز و مهربون کنارت باشه .نه کسی که از هر موقعیتی سواستفاده کنه .اذیت کنه .کمک نکنه .نقطع ضعف بگیره

بهترین لحظه اون زمانی بود که فهمیدم باردارم احساس می‌کردم بین زمین و هوا معلق چون ۳سال منتظر بودم شیرین تر از اون زمانی بود که دنیا اومد ودیدم سالمه

من واقعا دلم میخواد یار دیگه تک تک لحظه هاشو تجربه کنم با همه سختیایی که برام داشت و زایمان خیلییی بدی که تجربه کردم ولی یاد بارداری میفتم قلبم پر میکشه بهترین دوران بود فقط کاش میدونستم و انقدر خودمو اذیت نمیکردم

سلام وقت بخیر
خانوما من فردا روز تخمک گذاریم ک اقدام کنم برا نزدیکی چ چیزی باید خودمو شوهرم مصرف کنیم ک بچمون پسر باشه

بدترین خاطره استرسی بود که برای زایمان داشتم هرلحظه می ترسیدم وماه آخر اسیدمعدم می زدبالاسنگین شده بودم مثل پنگوئن راه می رفتم. 😀ولی الان خداروشکر میکنم ارزشش داشته دوسالش بیشترنیست اما ی جوری پناهمه وعاقله ک عاشقشم.دست باباش می گیره میاره میگه بوس.یعنی همو بوس کنین.

بهترينش اين بود كه من داشتم مادر ميشدم دوتا قلب تو بدنم ميتپييد همسرم خوشحال از اينكه پدر ميشه و خانواده قشنگ ما بزرگتر ميشه 🥰تكون خوردناش هيجان انگيزه برام اينكه مثل كانگورو بهم چسبيده خيلي جذابه اما سختى هاي زيادي هم داشته اينكه من٢ ماه تمام ابم ميخوردمم بالا مياوردم سرماخوردگي شديد گرفتم دوبار رفتم بيمارستان و خيلي استرس داشتم نكنه طوريش بشه و الان هم منتظرم كمتر از ٢ ماه ديگه تو بغل بگيرمش

قشنگیاش ،تکون خوردناشون، صدای قلبشون بدترین قسمتش ۹ ماه تمام ویارو تهوع و کمردرد ودرک پایین شوهرم واذییت کردناش حتی یه لیوان جابه جانمیکردخودم بودم وخودم

همه روزاش برام قشنگ بود

تکون خوردناش لگد زدناش
صدا قلبش شکمم🥹🥹😍

شنیدن صدای قلبش وحرکتاش برام خیلی شیرین بود و خواهد بود، امیدوارم هرکسی از نعمت بچه بی نصیبه خداوند به حق فاطمه ی زهرا دامنش را سبز کنه و صاحب فرزندی سالم و صالح بشه انشالله

لگد زدناش... و تکون خوردناش ‌..صدای قلبشو... اینا دیگه استراحت بودم ...

بهترینش لگد زدناش صدای قلبش وقتی ناراحت بودم لگد میزد وحس میکرد ولی بدترینش ویار هام دعواهام با همسرم کم طاقت شدنام وبدترینش از دست دادن عزیز ترین کسم پدرم بود

در کنار سختی و تلخی ها شیرینی خودشم داشت بهترینش صدای ضربان قلبشون لگد زدناشون سختیشم ک سونو های هفتگی ب خاطر بارداری نادری ک داشتم وترش کردن های شدید و ویار بیش از حدی ک داشتم سنگین شدنم ولی در کل روزهای شیرینی بود زود گذشت یهو دلم برا بارداریم تنگ شد

همه روزاش برام قشنگ بود

بهترین لحظه ایی ک بود وقتی صدای ضربان قلبش رو میشنیدم
و تکون کردناش لحظه شماری میکردم واسه ب دنیا اومدنش عشق مامان زینب خانم الانم یک سال او یک ماه

بارداری من بدترین دوران زندگیم بود ... شوهرم گذاشت من هفت ماهه که شدم و حسابی سنگین شدم بعد شروع کرد به بنایی هر روز صبح باید برای دو گروه کارگر صبحانه حاظر میکردم و بعدش ظرف هاش رو میشستم چند دفعه چایی درست میکردم حالا کارای خونه ی طرف ی بچه ی دوساله ی خیلی شیطون ی طرف غر زدن و همیشه طلبکار بودن خودش هم ی طرف.... خیلی دوران بدی داشتم.. دیگه دردای خودم اصلا به کنار

بچه ها کسی فرزانه چوبساز رو میشناسه دکتر خوبیه بنظرتون؟؟

بهترین لحظات رو داشتم درسته سختی های خودش و داشت ولی شیرین ترین لحظات من تکون خوردناش و شیطنتش داخل شکمم😍

برا تکون خوردناش و سکسه کردن هاش ماه های اخر ک ادم سنگینی میکرد نفس کم میوورد ولی استراحت خوب داشت میخوابیدم فقط

وقتي ميام اينجا صحبتاي ماماناي ديگه رو ميخونم ميفهمم چقد بارداري خوب و بدون مشكلي دارم سپري ميكنم البته كه خودم ماما هستم و اين خيلي بمن كمك ميكنه خودم مواقبتامو انجام ميدم در كل همه چيز دوران بارداري مو لحظه ب لحظه شو ميدونم چطوري كنترل كنم
اما همينكه هميشه گرسنمه و ني ني حتي با غذاهاي ساده سير نميشه اذيتم ميكنه هر ٣ الي ٤ ساعت بايد غذا بخورم
واقعا دغدغه اي جز اين ندارم ولي هميشه ذهنم درگيره واقعا همه اينطوري گرسنه ان😂

بهترین قسمت این بودکه تپل شدم نگاه خودم میکردم توآینه کیف میکردم .بدترینش استرسای شدیدی که داغونم کرد

بهترين لحظه هاي زندگيم اول ازهمه شنيدن صداي قلبش بعدحس كردن حركاتش توشكمم بعدزمان تولدپسرم
وقتي اولين بار ديدمش صداي گريه اش رو شنيدم وگذاشتنش كنار صورتم
اين حس ها تكرارنشدني ترين ان
اميدوارم همه تجربه اش كنن

برا من فقط تکون خردناش.و لحضه شماری میکن برای روزی ک دنیا بیاد.وااای خدا چقدر خوشحال میشم اون روز🥺

لگدای اول صبحش وقتی خیلی گشنم میشد انگاری اونم گشنش میشد حسابی لگد میزد از جا بلندم میکرد که پاشم صبحانه بخورم وقتی صبحانه میخوردم اونم اروم میشد 😍😍😍😍 عاشق حرکتا و لگداش بودم
ولی سختترین قسمت ماجرا ماه نهم بود که انگار اندازه خود ۹ماه طول کشید و تمومی نداشت و این بچه قصد اومدن نداشت و۴۰ هفته رو پر کردم 😂😂😂

وقتی لگد میزد و تکون میخورد بهترین حس دنیا بود مخصوصا سکسکه کردنش.
بیخوابی شباهم بدبود باید تا صبح نشسته میخابیدم

حرکتاش و لگدهاش بهترین حال رو میداد بهم. میرفتیم سونو باباش میگفت خانم دکتر میشه بیام تو پسرمو ببینم ، آخه دلم براش تنگ شده😍😍😂😂. درد واژن و کوتاهی سرویکس خاطرات بدم بود

برای من بهترین حس تکون خوردناش بود و بعد از اون اولین روزی که ب دنیا اومده بود😊

ضربان قلبش
تکوناش مخصوصا وقتی صدای اهنگ میشنید همه چیش قشنگه

فقط لگد زدنشون خوبه و اینکه می ری توی سونو وتکوناشو می بینی غیر از اون همش حالت تهوع و سنگینی ورم صورت واینا هیچ چیز خوبی نداره

‌دیگه خسته شدم ازهمه چی

تکون خوردناش بهترین قسمت بارداریم بود و شنیدن ضربان قلبش

۸ هفتمه همه چیز خوبه اصلا بالا نمیارم ولی همیشه خواب میبینم پریود شدم 😥😥عصابم خورد میشه روزمو بهم میریزه

تکوناش😍

واقعا من دیگ خسته شدم از شرایطم انقد سنگین شدم که به زور از جام بلند میشم

بهتریننننننننننن زمانش ساعت پنج صبح بود که رفتم برای زایمان خیلیییی این خاطررو دوست دارم
بعدش زمانی که می فتم سونا نگاش میکردم

سلام خانومای هم هفته ی من شمام تو این هفته حس میکنین یکم شیکمتون بزرگ شده یا ماله من از چربیه😂

سلام من همه لحظاتم خوش بود مخصوصا زایمان بهترین حسسسس زندگیم

من تا اوایل چهار ماهگی فقط بالا اوردم و وزن کم کردم بعد تقریبا یک ماه خوب بودم رفتم سرکار ...
طول سرویکس م اومد پایین و بعد آبریزش پیدا کردم یعنی کیسه آبم نشت داد که خدا رو شکر زود به بیمارستان مراجعه کردم و هشت روز بستری بودم و به خیر گذشت و بچه مو سقط نکردن... و بعد پساری برام گذاشتن
الانم نزدیک دوماهه استراحت مطلقم فقط فقط در حد یه دستشویی فرنگی از رخت خواب بلند میشم و غذامم نیمه نشسته باید بخورم
تمام این مشکلات پیش آمده هم به خاطر ویار شدید ماه های اول حاملگی بطوریکه آب هم نمیتونستم بخورم و به دنبال اون یبوست شدید و فشار زیادی که به خودم میاوردم و سرکار رفتنم به طوری که هفت الی هشت ساعت مدام رو صندلی نشسته بودم سرم اومد
از خانم هایی که قصد بارداری دارن تقاضا میکنم مواظب خودشون باشن و زیرنظر یه دکتر تغذیه برن و قبل بارداری از سلامت کامل بدنشون اعم از آزمایشات و درمان یبوست و معده و دستگاه گوارشی و سلامت کاملشون مطمئن بشن بعد اقدام کنن و بی احتیاطی های من و نکنن 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕

خانما پسرم دوسالشه انگار پاسوز شده بردم دکتر گفت ب داروهای ک دادم حساسیت کرده الان سه هفته ‌ست دارو نمیخوره خوب نشده
زینک بتامتازون داد ولی اصلا خوب نشده😭 پسرم خیلی اذیت میشه چیکار کنم

سلام دوستان کسی هست که تو دوران بارداری تو ntسیستیک هیگروما داشته باشه ؟؟!!

کلش قشنگیشو داره چون میدونی برای کوچولوعه درونته
اما یه چیزایی ک دلت میکشه وبا عشق میخوریش وکیف میکنی یا توجه افراد اطرافت ورفتارشون باهاتون بهتر متوجه میشی خودت ارامش داری هم هراس هم شجاعت هست در این دوران ک خیلی خانومو پخته تر وبهتر میکنه...

سلام من لتروزول و استرادیول خوردم رفتم دکتر گفت تخمک آزاد شده ولی گفت باید یازدهم رابطه میداشتی یعنی مابقی روزها امکانش نیست

هییی دنیا😂

خانم های عزیز میشه سوال منا جواب بدید میگم من ۱۰ روزه از روز تخمگ گذاریم میگذره درد پریود دارم دل درد عادی یان

همین که شبا ساعت ۱۰شب خواب بودم

قسمتای خوبش زیاد بود ولی اینکه مزه غذا چندین برایر بهتر حس میشد برای من غذا دوست عالی بود خیلی خیلی خوشمزه بود همه چی فکر نکنم دیگه همچین حسی رو بتونم تجریه کنم🤌🏼

سلام مامان آرتا جان میشه بگی اسم دارو چیه

سلام خانما ی همدل
راستش بارداری من پنج ماه اول افتضاح بود اینقدر حالت تهوع داشتم از همه چیز حالم بهم می‌خورد ولی پنج ماه به بعد خیلی خوب بودم دلم برای تکان خوردناش تنگ میشه وقتی زایمان کردم اشک توی چشمام جمع میشد میگفتم دلم برای توی شکم بودن تنگ شده ولی دوهفته ی آخر سیاتیک خیلی اذیتم کرد وقت زایمانم بود دیگه

تکون خوردناش خیلی جذاب بود،شنیدن صدای قلبش،سونوگرافی هاش،و اینکه مردم بعد از میلیونها سال ک بشر در حال زادو ولد هست هنوز یه زن باردار میبینن با ذوق نگاهش میکنن و نشونش میدن☺️ شکل شکمم و دوست داشتم

بارداری های نرمالی داشتم هیچ مشکلی نبود،فقط حالت تهوع های خیلی شدید،از همه چی بدم‌میومد هیچی نمیتونستم بخورم،کلا وزن کم میکردم،فقط قسمت تکون خوردنای بچه رو دوست دارم،مگرنه بقیش سخته

سلام مامانای عزیز پسر من پاش سوخته به نظرتون چی استفاده کنم خوبه

سلام مامانا ی عزیز کسی اینجا دکتر برزگر در تبریز می‌شناسه

همه چيز تا ماه هشت سخت اما قابل تحمل بود تا اينكه قارچ پوستي كشاله ران گرفتم روزگار جلو چشمم سياهه هيچ قرصي هم نميتونم بخورم چرا اين طوري شدم اين بلا سرم اومد؟؟! لعنت به دستشويي رستوران ها كه انقدر كثيف هستن ، تازه بالا شهر بود و معروف هستن!!! از اونجا احتمالا گرفتم خلاصه كه روزگار خوش ندارم استرس هم اومده سراغم مبادا به بچم منتقل بشه . خدايا فقط خودت كمكم كن

تا هفته ۸ صبر کن تا‌اون موقع قلب تشکیل میشه

تا به امروز که ۸ ماهمه خداروشکر مشکلی نداشتم بجز دوهفتش ک سیاتیکم گرفته بود خیلی اذیت شدم و این سرویس رفتن خیلی رو مخ بود ولی در کل خوب بود راضی بودم و بهترین قسمتشم حرکاتش که حس میکنمه برای دیدنش لحظه شماری میکنم 😍🥰

سلام دخترم ده ماهش هست کوچک ترین برخورد موقع گریه کردن قبل از ده در حد چند ثانیه نفسش بند میرفت الان که داخل ده ماه هست نفسش حتی به دقیقه طول می‌کشد تا در ییاد صورتش سیاه سیاه میشه اگه کسی دکتری جایی میشناسه معرفی کنید ممنون میشم از نگرانی در بیاییم

سه ماهه ی اول که افتضاح بودم همیشه حالت تهوع داشتم و نمیتونستم چیزی بخورم از گرسنگی گریه میکردم
سه ماهه دوم ویار بر طرف شد و خیلی خوب بود
سه ماهه سوم باز دوباره از لحاظ سنگین شدن و بی خوابی اذیت شدم اما بهتر از سه ماهه اول بود
در کل فقط و فقط دلم برای تکون هاش توی دلم تنگ میشه و بس همه ی دوران بارداری افتضاحه☹️

متنفرم از بارداری و زایمان
بارداریم خیلی اذیت شدم خداروشکر اون پروسه طولانی هم تموم شد و پسرم بغلمه

دلم برای خوابهای عمیق و راحت تنگ شده

سلام خانما من باردارم و ۶ هفته هستم،دیروز رفتم برای سونو دکتر گفتن برای قلب زوده ولی تو هفته پنجم باید پل جنینی تشکیل میشد که برای تو دیده نمیشه،و از یه طرف چون لک بینی هم داشتی احتمال سقط وجود داره!دارم میمیرم از استرس،ولی بازم برام سونو نوشت برای ده روز دیگه!بنظرتون احتمال داره تشکیل شه هم پل جنینی هم قلب؟

سلام
صبح بخیر دوستان برا کنترل قند بارداری چیکار کنیم؟
البته رژیم غذایی هستم
اگه تجربه جدیدی دارید بگید لطفا

دلم واسه سونوگرافی ها لحظه دیدنش تنگ شده😍صدای قلبش

ممنون از همتون

امپول پروژسترون

خانمای اهوازی لطفا و خواهشا راهنمایی کنید دکتر گفتار درمانی خوب توی اهواز؟

سلام عزیزان یه اسم پسر بگین شبیه عباس شیک وباکلاس باشه هرچی فکر میکنم به ذهنم نمیرسه

اگ دنبال حس خوب
آشپزی
روزمرگی.
منو دنبال کن😘😘😘😘😜😜😜

سلام مامانای عزیز ۰من رفتم آزمایش باردار بودم ولی باحساب خودم ودکتر ۸هفته بودم سونوگفت نه ۶هفته هستی ۰ساک حاملگی دید ولی توش جنین نبود قلب نداشت ۰چرا اینجوری شد هفته کدوم درسته ۰چرا جنین دیده نشد ۰توروخدا جواب بدید

سلام مامانای عزیز میخواستم بگم من هفت هفته سه روزم دو روزی هست ترش به رنگ قهوایی دارم خیلی کمه خطر ناک نیست؟

جز سختی و بدبختی هیچی یادم نیس🥺
هردفعه با تکرار بارداری خونم تو شیشه میشد چون با خونواده همسر یه جا زندگی میکردم و هنوزم زندگی میکنم
اونایی که تو این شرایط بودن بلایکند🙌🫂

دوران شیرین و پر استرس
ان شاالله همه مامانا با دل خوش این مسیر رو طی کنن

دوران خوب و قشنگی بود برام. الآنم ۹ روز مونده تا بچمو بغلم بگیرم برام دعا کنید عزیزان

اصلا دوران خوبی نبود 🤚🏻 سخت و درد آور 💔

همه چی تا الان خوب بوده فقط خییییلییییی الان خارش شدید شکم دارم دیوونم کرده😢😢😭😭

من که ماه های اخر خیلی اذیت شدم و الانو به اونموقع ترجیح میدم

من خداروشکر بارداری خوبی داشتم مشکل خاصی نبود ویارمم معمولی بود

من دوران بارداری سختی نمیشه گفت داشتم بعداز بیست سال با وزن بالا آوردم وخوشحال بودم ولی اونقدر سوزن خوردم دور ناف و دیابتی هم بودم آخراش کم آوردم ولی همش یه حس شادی داشتم و حالم خوب بود وبچه بهم امید میداد خیلی خوب بود

میخوام ازشوهرم جدابشم دیگه خستم کجا برم چیکار کنم کمکم کنیدتورخدا

مامان جونیادرخواست بدین دوست شیم🙃💚

دوران حاملگی من خیلی خوب بود میتونم بگم عالی بود❤
اما ماه اخر یهویی دخترم تکون نخورد همش تو بیمارستان بستری بودم حالم بد میشد اکسیژن خونم میومد پایین خیلی سخت بود 🥺اما خدارو شکر گذشت 💖

هماتوم دارم و از وقتی فهمیدم باردارم استراحت مطلقم خیلی نگران بچمم خیلی شرایط سختیه

خانومم هم اخلاقش تند شده و میل ب غذا ندارد بنظر شما بچه ام پسره یا دختر

چه قرصی

سلام دوستان من هفته ۱۷ بارداریم الان ۴۲ کیلوم امکانش هس توی بارداری وزنم زیاد شع

حس شیرین ولی با چاشنی سختی🥺
دوران شیرینی که گاهی تهوع های زیادش کلافه ام میکرد وای هیچ وقت ازمایش قند و یادم نمیره چقدر بهم سخت گذشت تلخی این لحظه ها با نبودن خانوادم که دور بودم ازشون و همسرم که شب کار بود صد چندان شده بود... اما خوشمزهای همیشگی 😋 دلواپسی های دوستداشتنی که دیگران نسبت بهم داشتن ...یادم نمیره وقتی شبا میخواستم تنها بخوابم یه حس ترس موقتی سراغم میومد و اون لحظه توام میشد با لگد زدن آسنام 😊🥺 آخ انگاری میگفت مامان تو تنها نیستی من کنارتم ....
شیرین و دوستداشتنی که دلم میخواد دوباره تجربش کنم

سلام عزیزان خانم امروز سونوگرافی داد هفته ۱۱ nt3.25بود ضربان قلب ۱۷۱ آیا بچه ام مشکلی داره

سلام خوبین میگم میخام بارداربشم چی بخورم چه دارویی استفاده کنم دوقلو بارداربشم توروخدا بهم بگین

بهترین قسمتش اونجاست که همه دوست دارن هیچ انتظاری ازت ندارن فقط بخور بخوابه اولین تکون خوردن تو دلیت اینکه بری سونو برا تعیین جنسیتش خیلی دوست داشتم مخصوصا اونجاش که وقتی فهمیدم پسرم خیلی ذوق کردم جلو خندم نتونستم بگیرم وقتی از اتاق سونو آمدم بیرون شوهرم منتظرم بود وقتی فهمید پسره خیلی خوشحال شدبا خنده دستمو گرفت جلو همه رفتیم جوری که همه متوجه ذوقمون شدن ماهای اول بارداری خیلی سخت گذروندم فقط بالا میاوردم از همه چیز همه کس حالت تهوع میگرفتم تا اول پنچ ماه فقط بالا میاوردم لب به هیچی نمیزدم فشارم رو شش بود هرروز بستری بودم ماهای آخر بارداری هم بخاطر تروئید بجور ورم کردم مخصوصا پاهام خیلی سنگین شدم اصلا نمی‌تونستم از جام پاشم

دوران شیرین و سختیه چون باید خیلی مراقب بود

دوران پر از استرس واقعا خوب نیست🥴

با اینکه دوران خیلی پر و استرس و سختی گذروندم ، و هیچ پزشکی قبولم نمی‌کرد برای زایمان بخاطر مشکل خونی که ، ولی الان احساس میکنم بهترین و شیرین ترین روزها بود وقتی فهمیدم باردارم یا بچه سالم یا اینکه دختر و تکون خوردنش و از همه جالب‌تر اینکه تمام این احساس فقط برای خودم بود و با هیچ کسی شریک نبودم و تنهایی لذت می‌بردم، خدا یا شکرت بابت معجزه قشنگت 🥰

آیا سزارین ترسناکه

کلا اتفاق قشنگیه من وزنم زیاد نشد تازه کمتر از قبل بارداری شد ولی وزن بچه اوکی بود اینکه همه هواتو دارن برات خوراکی میارن باحاله تکون خوردن‌ها جالبه مخصوصا وقتی می‌فهمید من استرس دارم که کم تکون خورده همون موقع یه لگد محکم میزد فقط من حدود 20 روز ماه چهارم بارداری روده هام درد میکرد یکم سخت گذشت بقیه اش خوب بود تا هفته قبل زایمان سر کار رفتم روز آخر کارم برام جشن گرفتن بنظرم دوران بارداری خوب و تجربه فوق العاده ای هست انشالله نصیب همه خانمها بشه

اصلا دوران خوبی نیست

سلام خوبین من هفته شیشم بارداریم هست بنظرتون تو یه هفته دوتا سنوگرافی خطرناک هست یا نه لطفاً بهم بگید

فقط قسمت شنیدن قلب و وقتی میری سونو میگ بت همه چیز نرماله🥲❤️‍🩹

بهترین قسمتش تکون خوردنش و اینکه شوهرم خیلی مواظبم بود و با وجود بارداری زندگیم از این رو به اون رو شد و بدترین قسمتش اینکه ۳۵هفته به دنیا اومد و فکر میکردم نکنه براش اتفاقی بیافته و زایمان خیلی سخت بود

سلام خانوما کسی دکتر چوبساز رو میشناسه؟؟

خانمهای عزیز میشه لطفا یه راهنمایی کنید اگر تجربه دارید من میخوام اقدام ب بارداری کنم ولی همش میترسم ..عفونت داشتم قرص و پماد مصرف کردم علائمی ندارم اهن خونم روی ۱۰ بود کم بود سرم ونوفر زدم و قرص فورفوریت خوردم ‌الان میخواستم اقدام کنم میترسم نکنه مشکلی پیش بیاد برای بچه ک اهنم پایین هست میشه خواهش کنم راهنمایی کنید من تجربه ای ندارم

همه قسمت‌های بارداری سخته جز تموم خوردنو لگد زدناش دوست داشتم ولی روزهای پر استرسی چه سر این چه سر بارداری اولم

قشنگ ترین قسمت تکون خوردن هاش بود و سخت ترینش انتظار در کل بارداری خیلی جالبه

هیچی خوب نیست فقط باید اگر باشیم همین که بچه سالم به دنیا بیاد وگرنه همه روز سخته و پر از چالش البته که لگد زدناش به دنیا می ارزه بقیه چیزا سخت

اصلا دوران خوبی نیست

قشنگ ترین قسمتش زمانی بود که اولین تکون خوردن شو حس کردم🥲🥹دلم خیلی تنگ شده برا تکوناش توی شکمم ولی بدترین قسمتش چشم‌انتظاری برای زایمان 😑

اصلأ خوب نبود

اینکه هر جا می‌رفتی وحتی توی خونه انتظار زیادی ازت ندارن و هیچ مسئولیتی تو مهمونیا نداری رو دوست داشتم و اینکه حتی وقتی خونه تنها بودمم احساس تنهایی نمی‌کردم و با تکون خوردنش قربون صدقش میرفتم ک همه جا با منه
قسمت سختش برام ویار اوایل بارداری بود با اضافه وزن الآنم وترک هایی ک رو پاهام وشکممه ماه نهم خیلی برام سخت گذشت نفسم بند میاد کمر به پایینم بیش از حد درد می‌کنه ویکیم اینک استرسایی ک تو غربالگری و تکون نخورنای بچه کشیدم واقعا زیاد بود

من باردار شودم بااسترس بود چون میترسیدم باردار نباشم گلم جونم و همیشه با شوهرم دعوا داشتم عزیزم ولی ی دعوا با خواهرشوهرم داشتم گلم که یکم شوهرم با هام خوب شود و الان که تو ۶ماه هستم خیلی بهتر شوده و دیگه دوستم داره خدا کنه بعدش هم همین طور باشه فقط خدا کمکم کنه گلم

وقتی تو شکمم تکون میخورد و لگد میزد بهترین حس دنیا بود
بنظرم بدترین قسمتش فقط اخراشه ک نمیتونی بخوابی نفس کم میاری سنگین میشی
ولی همه اینا فدای یه تار موی بچه هامون❤️

خیلی استرس داشتم سر جنسیت سرم حمله نکنین بخاطر خانواده شوهرم اینجوری بودم ماه های آخر هم خیلی درد داشتم هر شب با ی عذابی می‌خوابیدم ولی به شیرینی بعد زایمان میارزید🥰 در کل باید بگم خداروشکر بابت وجود دوتا دسته گلی ک خدا بهم دادم (دخترم و پسرم )❤️

قسمت دوختن بخیه هام . تو زایمان طبیعی سخت ترین بود .چون اصلا بی حس نبود

زمانی که نی نی تکون میخورد بهترینش و ویارهای بد و ترش کردن معده بدترینش

خداروشکر رسیدم ماه هشتم واسم دعا کنین مامانا این هفته ها بگذره زایمان راحتی داشته باشم

موقعهایی که بچه تکون میخوره
یه حس قشنگی که انشالله هر کس دوست داره خدانصیبش کنه

هیچ قسمتیش

از اولش تا همین الان دعوا بود حتی وقتی ۳ روز از زایمانم گذشته بود کتک خوردم

با همه سختی هاش دوست داشتم
اما کاش دو ماهه اخر خیلی خیلی بهتر تموم میشد

اما حکمت خدا بوده راضیم به رضاش

خب خیلی سخت نبود برام ولی خب اذیت میشدم شبا موقع خواب ولی خوب درکل خوب بود اما راحتی الانمودوس دارم ونمیخام فعلا باردارشم

دوروزه حرکت جنین رو احساس نمی‌کنم خیلی نگرانم هرچیز شیرین هم میخورم بازم تکونی نمیخوره 23هفته هستم لطفاً جواب بدین

سلام

هشت ماهه بودم که پدرم رو از دست دادم ، نیمه شب تو رختخواب اشک میریختم ، بلند گریه نمیکردم که جنینم صدامو نشنوه ، صورت خیس بود و دستم روی شکمم بود که ناگهان برای اولین بار
یه چیز کوچولو محکم به کف دستم برخورد کرد و همونجا کف پای دخترم رو حس کردم و تمام اشک هام تبدیل شد به لبخند ، اشک و لبخند رو با هم داشتم... اون شب دخترم چسب زخم محکمی شد بر همه ی غم ها و زخم هایی که داشتم.

حااااااالم بهم میخوره از اول تا آخر بارداری 🤣😬😬😬😬

طول سرویکسم ۲۷شده چیکار کنم بیشتر نشه

ویارم بود...
انار.. نمک.. لواشک.. گلپر.. آویشن.. اصلا یه ترکیب سم میزدم هر روز

من عاشق لگد و بزرگ شدن شکمم هستم هر وقت نوازشش میکنم احساس خیلی خوبی بهم دس میده و ینکه سه ما اول حالت تهوع داشتم خیلی بد گذشت

هیچ قسمتش و

من عاشق لگد زدناش بودم .الانم‌یادم میاد حس خوبی بهم دست میده .واینکه عاشق وزنم بودم ک چاق شده بودم اعتماد به نفسم رفته بود بالا کیف میکردم الان بازم لاغر شدم 😭😭

سلام میخواستم بپرسم تو ۳ ماه اول بارداری دکترتون چه قرص هایی براتون تجویز کردن؟

سلام مادرا توی بارداری برای یبوست چی بخوریم من دیگه پشتم دردگرفته

حرف زدن باهاش و اینکه تنها کسی بود ک به حرفام واکنش نشون میداد

سلام عزیزان کسی بوده که تو بارداری افسردگی گرفته باشه و قرص اعصاب خورده باشه؟اگه خوردید ممنون میشم بگید چه قرصی مصرف کردید و اگر بچتون به دنیا اومده بگید مشکلی نداشته یا نه؟

من فقط لحظه شماری برای گذروندن دوران سخت بارداری یادم میاد

من هفته ششم هستم یک لک کوچیک خونی دیدم میشه بگین خطر داره یا نه؟

عالی بود دوران حاملگیم خیلی خوب بود

سلام مامانا از چند هفته حرکت نی نی رو حس کردین ؟ من ۱۷ هفته هستم ولی هنوز حس نمی‌کنم نگران شدم

دوستان لطفا تجربه خودتون رو از مصرف قرصهای لتروزول'دوفامد'استرومارین'سلکوکسیب'
بگید لطفا 'دکتر مغز و اعصاب گفتن اگه یه حسن داره صد تا ضرر داره

سلام مامانا گل خوبین بیبخشید که من اینو میگم نمیدانم چرا وقتی یه کسی نیاز به کمک چیزی داره یهویی یه نفر میاد میگه منم لازم دارم توراخدا ابنکارو نکنید یکی حتمن مجبور هستش میخواد خیلی ناراحت میشم واسه این مامانا😭😭

سلام خانما میدونین ک سنوگرافی رشد جنین چند هفته باید داد؟؟

۱۷ یا ۱۸ هفته. بستگی داره هر کسی با دیگری فرق داره حتی تا هفته ۲۵ هم فکر کنم مهلت برای تکونای بچه هست.

خداروشکر راحت بود مخصوصا ماه۴تا۶. اما زایمان طبیعی افتضاح بود و زایمان بودیمو حتما سزارین انجام میدم

هرهفته شوهرم برام جایزه می خرید. ولو یه گیره کوچیک

خیلی دوست داشتم

سلام من آزمایش دادم منفی بود تستم زدم منفی بود ولی الان یک هفته ازپریودیم گذشت دوباره تست زدم بعداز۲۰دقیقه یکی پررنگ یکی کم رنگ شده حالت تهوع و...دارم گذاشتم دوسه روز دیگه ازمایش بدم عجله نکن منم رفتم دکتربرام امپول نوشت ک بزنم گرفتم ولی خداروشکر مصرف نکردم صبرکردم

مامان زاگرس میشه خصوصی بیایی گلم

برو پیش دکتر بهت قرص میده یا شربت ماستی

برو پیش دکتر منم اینجور بودم واسم شیاف پروژسترون نوشت هرروزم یه قاشق نشاسته بااب سرد قاطی کن بخور تا جنین سفت شه

خانما هفته هشتم هستم کمی ترشح قهوه ای کم رنگ دارم .خطرناک نیست؟

مامانا نازنین ببخشید اینو میگم مامان خوشگلی هست که کالسکه داشته باشه و نخوادش بده بهم هزینه اش رو هم‌باهام راه بیاد تقدیم میکنم 🙏🏻💗

ازهفته چندم تکون خوردنای نینی رو حس کردین؟

من روزهای بارداری خیلی قشنگی داشتم اوایل یکم حالت تهوع صبحگاهی داشتم که با مصرف زیتون بر طرف شد تا اخرین ماه سر کار میرفتم و حسابی مشغول بودم و روزای اخر یکم حرکات جنین زیاد تر شده بود و من شب ها خواب نامنظمی داشتم در کل خیلی روزای قشنگیه سعی کنید لذتش رو ببرید

مامان نیلا کمر درد توهم شدیده اصلا من از درد شب تا صبح بیدارم ولی فکر کنم مال این باشه ک همش دراز کشیدم من بچه دوممه

سلام من الان ۳۱هفته و ۳روزم دوقلو باردارم هفته ۲۹درد داشتم ورم پاهامم زیاد بود رفتم دکتر معاینم کرد گفت یه فینگر دهانه رحمم باز شده چند روز بستری بودم و امپول ضد سقط و امپول تشکیل ریه و شیاف بهم زدن در حال حاظرم دارم استفاده میکنم الان استراحت مطلقم ولی خیلی درد دارم درد کمرم خیلی زیاده کسی بوده تو این ماه بچش ب دنیا اومده باشه .ایا بچه ها ب دنیا بیان براشون مشکلی پیش میاد؟گفتم هرجور باشه تا ۳۵هفته تحمل کنم این دردارو تا یکم بچه بزرگتر بشه میشه راهنمایم کنین چیکار بکنم ک دردام کمتر بشه.خیلیم استرس دارم

بعد بارداری بعد از چند هفته تکون میخوره بچه

سلام مامانا
میگم که دردای زایمان چ شکلیه من اصن هیچی نمیدونم 10 روزم مونده ب زایمانم😪🥵

فقط تکون خوردناش

دوستا کی بوده که که بار دار باشه و بی بی چک نشان نته پریود آخی این بار بیست چهار ساعت رفت بعد اون تمام شد خواهشن راهنمای کنید

سلام مامانا آنومالی من ونوشته نوزده هفته واینکه هزینه آنومالی چنده تقریباً ؟؟!

فولیک اسید رو چه مقدار'و چه میزان قبل از اقدام استفاده کنم؟

من دوران بارداری سختی داشتم دوباراماهنوزم وقتی یاداون موقع میفتم که بچه لگدمیزدیاجابهجامیشدقندتودلم اب میشه خیلی دلم برااون لحظه تنگ میشه ولحظه ایکه بچه هامودادن بغلم هردوبارش خیلی لحظه ی قشنگ ولذت بخشی بودوهمیشه دلم براش تنگ میشه بهترین حس دنیابود واینکه مردانمیتونن همچین تجربه ای داشته باشن ویه لطفیه که خدابه مامادرهاداده😇🙏😍

خیلی حس خوبی داشتم وقتی تکون می‌خورد خودش سفت می کرد و حس اینکه دارم مادر میشم باورم نمی شد و الانم شکر الحمدلله رب العالمین راضیم به رضای خدا
خیلی دلم برای اون روزاش تنگ شده خیلی دلم میخواد دوباره اون روزا رو تجربه کنم

سلام خانما کسی از بچه های ساری جدیدا زایمان داشتن ؟ تو بیمارستان شفا؟؟

بچه ها من امروز رفتم دکتر بهش گفتم بعضی موقع ها درد پریود دارم برام شیاف پروژسترون نوشت. استفاده کنم به نظرتون؟

اگ دنبال حس خوب
آشپزی
روزمرگی.
منو دنبال کن😘😘😘😘😜😜😜

اگ دنبال حس خوب
آشپزی
روزمرگی.
منو دنبال کن😘😘😘😘😜😜😜

چراجواب نمیدین

دوستان داروهای هورمونی که دکتر زنان میگه'باید از روز سوم پریود بخوری 'برا سریع باردار شدن 'من شنیدم خیلی ضرر داره درسته؟

اون قسمتی که تکون‌ میخورد توی شکم واقعا خیلی لذت بخش هست و همیشه دلم تنگ میشه واسه اون لحظه🥲🥹🥰
سخت ترین قسمتش درد و سوزش معده بود با درد دنده🥹
خب صد در صد که تکرار این حس خیلی قشنگه ولی خب دیگه بچه نمی‌خوایم همین یه دونه عشق کافیه♥️🙏🏼

سلام خانومااااکیااتاحالاقرص دوفامد۱۰استفاده کردن؟؟؟؟

اگ دنبال حس خوب
آشپزی
روزمرگی.
منو دنبال کن😘😘😘😘😜😜😜

خیلی چیزی وحشتناکی مخصوصا زایمان ولی تکون خوردن بچت تو شکمت یا همون لحظه ک ب دنیا میاد میدن بغلت خیلی حس قشنگی

من قصد بارداری دارم دلم نمی‌خواهد وزن اضافه کنم میخواهم سرحال پرانرژی باشم سرکار برم مامانا چه راهکاری دارید؟

حالم از هر چی بارداری و بچه هست بهم میخوره هرچی بدبختیه برای ما زناس

بچه داری واقعا سخته اما هزار بار می ارزه به بارداری.
به نظرم مکروه ترین و بدترین حالت یک انسان فقط بارداریه.

حس اینکه یه زالو چسبیده بهم و داره خونمو میمکه و هرروز داره رشد می‌کنه و بعدشم قراره بدنیا بیاد و بشه عذاب جونم و مایه سلب آسایش و آرامشم و اینکه هیچی تو این دنیا ارزش اینو نداره که بخاطرش سلامتی و آسایشت رو بخطر بندازی

سلام خانوما من ۲۵ مهر پریود شدم الانم ۱۱ آذر ولی هنوز پری نشدم بی بی چک هم چند بار منفی بود علیم هم کمر درد دارم و گاهی احساس میکنم چیزی تو شکمم نبض میزنی یعنی بار دارم عفونت هم داشتم دارو مصرف میکردم

تا الان که فقط با استرس گذشته.۳ ماهه اول تهوع و استفراغ وسردرد شدید داشتم.بعدش که رفتم ان تی گفت هماتوم داری.تا آنومالی استراحت مطلق کردم تو انومالی گفت جفتت لولایینگه. یعنی تا الان که تو پنج ماهم فقط اذیت شدم. خداکنه بعد از این خوب باشه

هیچ قسمتش لذت بخش نبود☹️

با اینکه تهوع و استفراغ شدید داشتم در 4 ماه اول بارداری ولی بقیه اش رو دوست داشتم و بهم خوش گذشت

سلام لطفا اسم دختر بگین که به امیرعلی بیاد

بهترین دوران دوران بارداریه
لذتشو ببرید از زندگی دو نفرتون لذت ببرید
زایمان و دغدغه های بعد بچه داری سخته

من حالم از هر دو بارداریم بهم میخوره
آرامش خیلی مهمه که من سر هر دو نداشتم
آرتمشو شوهر و خانواده ها به آدم هدیه میکنن که من از این سهمی نداشتم جز استرس

من چون سرکار میرفتم تا۸ ماهگی خیلی خوب بود ولی وقتی نشستم خونه دیگه مث قبل برنامه منظمی برای خوراکم نداشتم و بچم خوب وزن نگرفت این برام ناراحت کننده بود

مامان همتا آخه من اصلا نمیتونم استرسمو کنترل کنم توماه هشتم هستم همه می‌میترسوننم میگن استرس سم تولید میکنه توخون

سلام مامانا کیاتوبارداری استرس خیلی شدید وبی موردداشتن امابعداززایمان نینیشون صحیح و سالم بود وآیا استرس روقلب جنین تاثیرمیزاره توروخدا جواب بدین

سلام کسی متخصص چشم کودکان تو کرج میشناسه معرفی کنه خوب باشه

برای منی که دوفرزندداشتم ونفس سومی بودواقعاسخت ونفس گیربودودوست ندارم دیگه تجربه کنم

سلام من هفته 5ام بارداریم برای سوزش معده چیکار کنم

دوران بارداری خیلی سختی داشتم دائم حالت تهوع و رفلاکس معده داش
تم وای یادم میفته بدنم میلرزه فقط اونجایی که حس میکردم یه موجود فسقلی زنده رو دارم درونم رشد میدم باعث میشد حال بدمو فراموش
کنم الانم که خدارو صدهزار مرتبه شکر بابت عزیزه دلم که سالم و تندرست بدنیا اومد😍😍

بارداری خ خوب و عالی داشتم و بهترین روز روز تولدم بود ک متوجه شدم باردارم همه چ عالی بود فقط تو ماه ۴ دندون درد داشتم ک خوب تحمل کردم و موقت درمان کردم خودمو برای زایمان طبیعی حسابی آماده کرده بودم ک متاسفانه روز زایمان متوجه شدم شرایط بارداری طبیعی ندارم و سزارین شدم

بارداری اولم دوران شروع کرونا بود اصلا خوب نبود☹️

اره من اگر بچم شیر خودمو نمی‌خورد صد در صد میزاشتم برای دومی
عاشق بچه هستم
غیر از دو سه ماه اولی دیگه اذیت نشدم

خدارشکر بارداری فوق العاده ایی داشتم همه چی عالی بود تا دو ماه اخر که پدرمو از دست دادم داغون شدم

همش🥺

دردزایمان نیس

من اصلا دوست ندارم جون استراحت مطلق و دارو ها امپول ها ..... شدید مصرف میکنم و بچه ام به خاطر من ریز است و اذیت است

خانمامن سوزش سردل امونموبرده 37هفته 2روزمه لگنم مقعدم بعضی وقتا سفت میشه دردمیگیره .واسهالم ..دردزایمان یانه

سلام مامانا خوب هستین کسی اینجا بچه اش نارس به دونیا آمده بچه های من نارس به دونیا آمدن 30هفته خب الان اینا نه چهار دست پا میرن نه میشینن نه دندون در آوردن فقط غلت میزنن خیلی نگرانم

خداروشکر بارداری خوبی داشتم ولی خوب از ماه پنجم بی‌خوابی شدید گرفتم شاید روزی ۲ یا ۳ ساعت میخوابیدم و پادرد گرفتم. بهترینش روز مادر پارسال که به دلم افتاد و ازمایش دادم و دیدم بببلههه باردارم چون پریودیام ۳ یا ۴ ماه یکبار بود و بخاطر مشکلی که داشتم امیدی به بارداری تا قبل از درمانم نبود. همینطور روزی که صدای قلبشو شنیدم... دهنم داره سرویس میشه الان هم ولی نمیدونم بازم دلم میخواد باردار بشم و یه گوله نمک دیگه بیارم...

واقعا سلامتی خیلی خیلی مهمتر از جنسیت هست برا منم دعا کنید ازمایش دادم جواب ازمایشم خوب باشه ۴ماه سختیو پشت سر گذاشتم🥹😭

اینکه وقتی باباییش بغلمون میکرد و محبتشو نشون میداد،تکون خوردن پسرم

سلام من میخوام باردار بشم میشه یک راهی برام نشون بدین که انشاالله بچم سالم باشه بخاطر که فرزند اولم مشکل ذهنی داره میخوام پیکر بشم

من همش میخابیدم اینش حال میداد
الان مجبورم همش بیدار باشم😐😐

برای من همش شیرین بود و همش فکر میکردم رویا میبینم تمام دوران بارداریم راحت و خوب بود وانگار یه رویا شیرین رو داشتم میدیدم خداروشکر بابقل گرفتنش رویام شیرین ترم شد هنوز باورم نمیشه پسر منه بچه ی منه☺️☺️☺️

تعیین جنسیت خیلی قشنگ و کنجکاوی بدونی چی تو شکمت هست

عزیزم بهت درخواست دادم

بهترین روز زندگیم همین ک صورت بچمو چسبوندن ب لپام خیلی نرمممممم بود و دلنشین اصلا ی حس عجیبی بود و آرامش هیچ وقت یادم نمیره😍🥺

دخترم ۸ ماهشه
و الان که فکر میکنم بهترین روزم برام روز شنیدن صدای قلبش برای اولین بار توی ۶ هفته ی بارداریم بود... خدایا ممنون برای این هدیه ی زیبا که به زندگیمون نور و امید بخشیده...
انشالله دامن همه ی مادرا سبز بشه

سلام مامانای گلم میخوام بپرسم چه رژیم جنسیت سریع خوبه برای پسردار شدن باید سه ماه قبل از بارداری رژیم بگیرم؟

سلام منم به جز سه ماهه ی اول بقیه ی ایام بارداریم شیرین بودش
از خدا فقط فرزند سالم و صالح و سربه راه بخوایین دختر و پسر بودنش مهم نیس

نه چطور؟

به. جز سه ماهه اول که منتطر یه ازمایش مهم بودیم کل دوران بارداریم برام شیرین بود و اون لحظه که فهمیدم مححمدامین سالمه انگار کل دنیا رو بهم‌داده بودن و هیچی تو. زندگی کم نداشتم . مامانا از خدا فقط بچه سالم بخواین جنسیتش اصلا مهم نیست

وقتی برای اولین بار صدای قلبش رو شنیدم دلم ضعف رف براش
و حالا که ماشاالله دخملم لگد میزنه
و اینکه یکی از قشنگ ترین لحضه هاش لحظه ای بود که ناراحت بودم گریه میکردم انقد لگد زد وجودشو بهم ثابت کرد انگار میخاست بهم بفهمونه که من هستم غصه نخور من تو ماه ۶ هستم و هنوز مونده که بگیرمش بغل و ذوق لباس خریدن براش هم خیلی خوبه خانوادم شروع کردن خرید و عکساش برام میفرستن دلم ضعف میره 😍😍انشاالله هرکی چشم انتظاره به زودی خدا دلشو شاد کنه ❣️

سلام خوب هستیم میگم تازه به هشت ماه وارد شدم میتونم سمت راست بخوابم 🫠

خیلی حس خوبیه
کلا دوران بارداری خیلی شیرینه
من بچه ی اولم بود
وقتی از خوش گذرانی های خودت میزنی بخاطر یه بچه یعنی اون بچه خیلی برات ارزشمنده
من الان پسرم دو ماهشه
با اینکه تو بارداریم سه ماه اول استراحت مطلق بودم و حالت تهوع داشتم
ولی کل بارداری مو دوست داشتم و لحظه های شیرینی رو گذرونم
همیشه به فکر اون روزا هستم هیچ موقع فراموش نمیکنم
هر موقع ک وقت دارم میرم فیلم های که از شکمم گرفتم رو نگاه میکنم
که پسرم با پاهای کوچکش بهش لگد میزد
هر موقع یادم میوفته قند تو دلم آب میشه

اوایل بارداری سخت بود بخاطر حالت تهوع ووسطش هم دیر میگذشت ولی اخراش ک تکوناش حس کردم دیگ مطمعنم بودم تکون میخوره حالش خوب 😍دلم واسه تکوناش تنگ شده ولی الان ک پیشم هرروز خداروشکر میکنم چون همش استرس داشتم نکنه بد خوابیدم تو شکمم چیزیش شده یا چیزیش بشه خدا این حالو نصیب همه چشم انتظارا بکنه

سلام مامانا عزبزخوبین بیبخشید اینو میگم بچم هشت ماهشه من خیلی خیلی پای هایم کمرم درد میکنه کسی هستش که یه کالسکه داشته باشه که استفاده نکنه بهم بده خیلی ممنون میشم نمیتونم اون من بغل کنم ببرم بیرون

اخرین قاعدگی یعنی اخرین روزی که پریود شدیم یا زمانی که باید میشدیم و نشدیم؟😑

تاریخ دقیق زایمان میشه طبق ان تی یا اخرین قاعدگی؟

من تازه بچه اولمه وهنوز برام دوماه نشده خیلی حالت تهوع دارم وامروز استفراق کردم بدن. لرز دارم وحوصله هیچکی ندارم بخصوص شوهرم😒

خانما معذرت ی سوال دارم..شما باشید مثلاً ظهر باشه برید سمت همسرتون برا رابطه بعدش اون بگه شب انجام بدیم پستون بزنه ناراحت میشید؟

بهترین و قشنگ ترین و راحت ترین قسمت زندگیم بود
حس عالی انرژی زیاد موی پرپشت پوست مثه آینه اصن هرچی بگم کم گفتم
تنها مشکلی که داشتم که ماه آخر خودشو نشون داد و هنوزم درگیرشم خواب رفتن دائم دستامه که واقعا کلافه کنندس

حالت تهوع خیلی اذیتم کرد تا ۴ماهگی داغون بودم
تا ۷ماهم پر بشه استراحت بودم
ولی دلم واسه همه چیش تنگ شده
دلم واسه گوش دادن صدای قلبش
خرید وسایل
بزرگ شدن شکم
بازم منتظر همون روزام

عشقی که به بچم دارم وقتی تکون میخوره انگار دنیا رو بهم دادن خیلی حس خوبیه یا اینکه ندیدمش ولی حاضرم جونمو بدم بهش🥺🦋💙

وای من عاشق اب البالو و توت فرنگی بودم یادش بخیر

سلام من معد درد دارم میتونم عرق نعنا بخورم

من از باردار شدن بینهایت میترسم ۴ ساله ازدواج کردم چون تو شهر دیگه ای ازدواج کردم از خانواده دورم مادرمم فوت شده ...🥺❤️‍🩹

حالت تهوع دوران بارداری خیلی اذیتم کرد
ولی اولین بار که صدای قلب دختر قشنگم و شنیدم انگار دنیا برای من بود وقتی که واسه اولین بار تو شکمم تکون خورد خیلی لذت بخش بود دو تا قلب تو یک بدن بودیم حتی تو شکمم مهربون ترین بود واسم الان که بغلش میکنم میگم چه جوری اخه تو شکمم بود انقدرررررردوسش دارم زودتر میاوردمش بیرون 🩷🌸

من خیلی کمردرد و شکم درد دارم بنظرتون طبیعیه!؟

وقتی میرفتم سونو ومیدیدمش دوست داشتم وقتی صدای قلبشو می‌شنیدم وقتی تو شکمم وول میخورد میچرخید لگد میزد خییییلی حس خوبی بودوقتی براش قصه میخوندم لالایی میخوندم صداش میکردم شکممو ناز میکردم وقتی اولین بار دیدمش وقتی اولین بار بغلش کردم وقتی دستشو میگرفتم وقتی واسش خرید میکردم شیر میدوشیدم بهترین وقشنگ ترین لحظات زندگیم بود با وجود اینکه به خاطر شرایط سخت بارداری ونارس بودن وفوت پسرم قاطی شد با نگرانی وغصه 🥹🥺دوست دارم همش دوباره تکرار شه البته بدون نگرانی وناراحتی

میدونم حمکت الهی بوده ازروزی که ازدواج کردم دردهااومد به جونم سختی هارورنجهاروتحمل کردم من انقدردردنداشتم وقتی یادم میادگریه ام میگیره

تجربه من ازبارداری اولم سه ماه اول فقط و فقط می‌خوردم وکلی ورم داشتم سه ماه دوم خوب بود.فقط نارنگی میخوردمو بادمجون واشکنه عدس.وماه سومم کامل نشدوتو۳۲هفته پسرم دنیااومدباکلی مشقت.ده روزم تودستگاه بود.مسمومیت بعد بارداری گرفتم فشارم زده بودبالاده رو خودمم بستری بودم بخش مراقبتهای ویژه.بعدشم افسردگی حاد گرفتم.اصلا دوران خوبی رو تجربه نکردم.زیباترین لحظه هاش زمانی بود که لگدمیزداونم کلی پشت سرهم.بچم خیلی بداخلاق بود😂الآنم بداخلاقه ولی عاااااشقشم.ونکته جالب دیگشم این بودلباسای دوصفرم براش بزرگ بود.قربون قدش برم.الانم شده هشت ساله.بیست رو دیگه تولدشه🥳🥳🥳

دلم برا تکونای پسرم تو شکمم تنگ شده 🥲😍قشنگترین قسمت رفتن به سونوگرافی و دیدن روی ماهش صدای قلبش و تکوناش بود و قسمتای سختشم درد کمر و لگن و استراحتی بود که بخاطر سلامتی نینیم مجبور بودم باشم🩵🥲

به نظر شما چند روز قبل تاریخ پریودی بی بی چک‌بزنم‌جواب درست میده

من بعد ۱۴سال باردار شدم خیلی حس قشنگی بود دلم برای لگد زدناش تنگ‌میشه

این بیماری چیه تا غذا میخورم مست خواب میشم انگاربجای اینکه غذا برتومعدم‌میره پشت پلکم

سلام من ۲۳سالمه و توماه هفت بارداریم اصلا نمیتونم استراحت کنم بچه پنجمم هست و دوتا بچه مدرسه ای دارم کلاس اول دوم و یه بچه دو ساله دارم خیلی خستم خونمون بزرگه و همش در حال جمع کردن جارو پخت پزم دلم میخواد ی روز استراحت کنم ولی نمیشه😫

سلام دوستان ممنون میشم کمکم کنید🙏🏻
من فردا نه ‌س فردا روز پریودمه
مهره آخر کمرم میسوزه انگار
سینه هام حساس شدن
و ۵روزه احساس مدفوع و فشار تو قسمت مقعد دارم
احتمال بارداری هست
ممنون میشم راهنمایی کنید🙏🏻

واسه تکون خوردن‌هاش واسه سکسکه کردنش دلم تنگ میشه ولی عوضش الان کنارمه سالم سلامت

خدا بهترینها رو بهم داده ازش ممنونم خدا رو هر روز شکر میکنم و امیدوارم کسانی که می‌خوام بچه دار بش به خدا توکل کنن خدا خودش دامنشون سبز کنه انشاالله
بهترین حس حاملگی این بود که نینی لگد میزد دعوا داشت باهام

بهترین قسمت لگد زدناش سکسکه کردناش بود بدترینشم انسولین زدن و کهیربارداری

من همیشه ازشوهرم کمک میگیرم ومشورت میگیرم چون همسرم،هم دوستمه هم رفیقمه هم همسرمه واقعانمونه ست همسرم حرف نداره خانواده خودم هم عالی هستن فقط میخام راهنماییم کنیدکه چیکارکنم بارداربشم ممنون میشم

اگ دنبال حس خوب
آشپزی
روزمرگی.
منو دنبال کن😘😘😘😘😜😜😜

اگ دنبال حس خوب
آشپزی
روزمرگی.
منو دنبال کن😘😘😘😘😜😜😜

من تهران باقر شهر استم کسی دکتر خوب بلدس اینجا بخاطر آزمایش خون بیرم بلدین آدرس بدین

سلام خوب هستید
من رماتیسم دارم و در طی درمانم متوجه شدم باردار هستم با خانواده همسرم زندگی میکنم داخل یک اتاق اینجا خیلی سرده خانواده همسرم بخاری دارن ولی داخل اتاق ما خیلی سرده بخدا شبا از سرما میلرزم ولی نمی توانیم یک بخاری تهیه کنیم بخدا حتی پول قرص ها و ویتامین هایی که دکتر برایم نوشته را هم ندارم حتی نمتوانم میوه ای که دلم میخواهد را بخورم من خیلی ناراحتم و افسردگی گرفتم بچه ام به دنیا بیاد داخل این اتاق سرد چطوری دوام بیاورد تورا بخدا کمکم کنید فقط بخاطر بچه ام یک بخاری کوچک تهیه کنم .من اولین بار است که به کسی رو میندازم بخدا برای خودمم سخته
ولی چاره ای نداشتم بخاطر بچه ام 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 بجان بچه ام همش را با گریه برایتان نوشتم لطفا کمکم کنید 😭🙏

سلام من الان تو ۲۱هفته هستم ولی حرکت هاشو خیلی حس نمیکنم
جفتم قدامیه !!
نگرانم
طبیعیه؟؟

سلام به همه،کسانی که باردار نمیشن،یه ویزیت پیش دکتر تن ساز برن،تو اینترنت سرچ کنین دکتر سریتا میتونین وقت بگیرین،درمان زنان و نازایی،و هیچ کسی تا حالا نشده بره و نتیجه نگرفته باشه

چند ماه بعد اقدام بنظرتون حامله میشیم من دوماهه تو اقدامم حامله نشدم بنظرتون زوده یا برم دکتر ازمایش قبل بارداری دادم هیچ مشکلی ندارم

براي من به غير ماه ٩ كلا سخت نبود دخترم الان ٢٠ روزشه الان ميگم دومي رو هم ميارم زايمانم هم با دكتر فريبا رضايي بود بدون درد و تر و تميز

سلام خانوما بچه من ۲۱روزش هست شیرخشکی هستش کسی میدونه من چقد شیر خشک و چقد اب باید بریزم

خانوما لطفا برای منم دعا کنید میگن دعای دسته جمعی زودتر اجابت میشه امروز روز یک انتقال جنین هستم دعا کنید منم مثبت بشم و طعم حاملگی و مامان شدن رو بچشم🙏🙏🙏

من آبله مرغان گرفتم تو بارداری و خیلی با استرس برام گذشت ولی خداروشکر میکنم که دختر نازنینم سالم دختر من از ۴ ماهگی تکون میخورد و من عاشقش بودم و میخوام دوباره تجربه کنم ولی بعد چندسال ان شا الله

تکونهاشو خیلی دوست داشتم
استرسش خیلی اذیتم کرد
خیلی دوست دارم دوباره باردار بشم

تنها چیزی که خوبه اینه که بعضی از خوردنی هایی که تو دوران بارداری میخوریم به شدت بهمون میچسبه و خوشمزست،شاید دیگه هیچ وقت به اندازه ی اون موقع بهمون نچسبه

واینم اضافه کنم که برای خود بنده تک تک لحظه های بارداریم از حالت تهوع حتی گرفته تا تکونای بچه و سختی شب خوابیدن و..‌. به جز یکماه آخر واقعا برام شیرین و لذت بخش بود و خیلی دوست دارم باز این حسو تجربه کنم.

بارداری بنظر من اگر پر خطر نباشه و روند طبیعی خودشو طی کنه بسیار تا بسیار شیرین و فراموش نشدنی هست.امیدوارم همه بانوان بارداری شیرین و بی خطری رو تجربه کنند.

من بارداری سخت ، زایمان طبیعی سخت و پس از بارداری سختی داشتم.
در این مدت پنج عمل جراحی کردم.
تمام مدت پس از زایمانم رو با درد گذروندم. و دیگه دلم نمیخاد تکرار شه🌝🖐️ عاشق پسرمم اما خودمو تا حدودی از دست دادم♥️

لگد هاش لحظه ی زایمانم و اولین باری ک بهش شیر دادم

من حامله بودم بچه ام که۸ماه شدتوشکمم مرده بودبعدش طبیعی زایمان کردم مرگ جلوچشمام دیدم ۲ماه حالم خوب نبودالانم حال درستی ندارم ولی خداروشکرسرپاهستم اونم توکل بخداوپشت بانی همسرم ولی بازم گاهی اوقات فکرمیکنم جوش میزنم استرس دارم ولی زیادنیست استرسم میخام دوباربارداربشم راهنماییم میکنین که حالم خوب بشم بتونم آدم قبلی بشم ودوباره بارداربشم برام یکم سخته که باهاش کناربیام چون من وجاریم فقط یک ودوماه باهم فرق داشتیم من اینجوری شدم اون نشدمن اصلاآدم حسودی نیستم ولی موقع بارداری جاری هام باهام خوب رفتارنمیکردن وقتی این اتفاق افتادیکمم باهام خوب شدن خانواده ام کنارم نیستن من شهردورازدواج کردم برام یکم سخته ولی تحمل کردم نمیخام بگم جاری هام مرگ بچه امومیخاستن نه ولی تودوران بارداری باهام رفتارمناسبی نداشتن چیکارکنم که حالم خوب شه دلم باهاشون صاف نمیشه هیج وقت میشه راهنماییم کنیدممنون میشم

من تو هفته ششم هست،هیچ مشکلی ندارم اما بشدت خستم و بی حال،هیچ کاری نمیتونم بکنم و این برام خیلی سخته.زندگیم متوقف شده همیشه خوابم میاد

سلام مامانای عزیز
کسی آزمایش تعیین جنسیت جنین داده تاحالا؟
دقیق نشون میده؟

سه ماه اول خیلی بد بود واسم سه ماه دوم خوب بود وقتی که بچه تو شکمت تکون میخوره خیلی دوست داشتنی

سلام مامانا میشه لطفاً جواب بدین من تو هفته ۱۰بارداری هستم ولی علائم ندارم

هفته 7 ام که فهمیدم باردارم خیلی حس قشنگی بود بعدش بخاطر فوت مادرم حس وحالم بد شد تااا3ماه آخر که شکر خدا حس آرامش بهم برگشت ولی درمورد باردای 3ماه سوم سختر بود و مخصوصاماه سوم خیلی سخت گذشت وهرروز برام سالی بود مشکل جسمی نداشتم فقط از نظر روحی خیلی سخت بود ومیخاستم رودتر تموم بشه ودخملیمو ببینم

سلام دوستا این پریودیم دو روز رفت امکان داره لانه گزینی باشه رنگ مایل به قهوه بود و الآنم دل درد پا درد دو طرف هم درد می‌کنه بی بی زدم منفی شد میشه بار دارم باشم و بی بی نشان نده خواهشن همکاری کنید

خانوما بجز قرص دمیترون چی برا حالت تهوع خوبه ؟

سلام مامانای زحمت کش به کمکتون نیاز دارم پسرم وارد ۲۰ماهش شده میخوام ازشیر بگیرم ولی نمتونم بهم یه راحلی بگین

من وقتی بچه اولم شش ماهش شد دوست داشتم دوباره باردار بشم، هیچوقت از پیشگیری استفاده نکردم چون اصلا ازش خوشم نمیاد، الان بچم یک سال و نه ماهشه و باردارم🥰به خاطر بارداریم تونستم راحت از شیر بگیرمش و اذیت نشدم

من که میگم فقط سالم باشه چون آغام با دختر و پسر شدن مشکلی نداره اون هم میگه فقط سالم باشه هرچی بود

سه ماه دوم رو خیلی دوست دارم😊😊😊
مثل یه زنگ تفریح میمونه
هر ماه وقتی توش هستم برام سخته ولی وقتی وارد ماه بعدی میشم همه سختی هاش رو فراموش میکنم.
واقعا فراموشی نعمت بزرگیه

سلام من ۶روز ب موعدم مونده تست زدم مثبت درآمد یعنی باردارم یانه

منم اشتها غذا نداشتم گشنه بودم یکسره الان دو سه روزه بهتر شدم

من هفته ۱۶هستم دل تو دل نیست که بدونم بچم چیه 😍دعا کنید پسر باشه من دوتا گل دختر دارم

بارداری اولم سرحال وشنگول وبدون ویاربایه کوچولواستراحت مطلق گذشت اونم چون خودم آروم وقرارنداشتم وکارمیکردم فشاراومدبهم پسرمم ماشالله ارومه آرومه بارداری دومم یه سره رومبل وتخت ولو بودم ویه لقمه غذابه زورمیخوردم ویارداشتم بداخلاق وبی حوصله بودم حالام دخترم هم بداخلاقه هم ماشالله شیطون وبلا😁😁😁

سه ماه اول خیلی بد بود همش تهوع داشتم دایم سرم میزدم. فقط نون و گوجه فرنگی میتونستم بخورم. ولی بعدش خیلی خوب شد. ازینکه اطرافیان و خانواده بهم توجه خاص داشتن خیلی خوشم میومد. بیشتر مورد توجه هستی و این خیلی خوبه. عاشق تکوناش تو شکمم بودم مثل ماهی اینور و اونور میرفت. انقدر صبر میکردم تا از حرکتاش فیلم بگیرم و آخر یه فیلم جذاب گرفتم🥰 که هنوزم میبینم دلم ضعف میره. نمیدونم دوست دارم باز به اون دوران برگردم یا نه هم سختی داشت هم لذت. ولی ترسیدم بچه دوم بیارم و الان پشیمونم. دخترم همش میگه خواهر میخوام و خیلی احساس تنهایی میکنه. ولی در کل دوران شیرینی بود. تجربه جالبی بود.

سلام ميشه كسايي كه قصد بارداري داشتن و نميشد بيان بگن چه كارايي انجام دادن به نتيجه رسيدن ممنون ،منم دعا كنيد خدا بهم نيني بده همش خواب ميبينم😭

واسه تکون خوردناش دلم تنگ میشه چون واقعا خیلی حسه قشنگیه😘😍

استخارة قرآن انلاين 09385973759

استخارة قرآن انلاين 09385973759

من همش میرقصیدم، ورزش میکردم، بیرون میرفتم از لحظه به لحظه اش لذت بردم 😍♥

فعلا در استراحت مطلق به سر میبرم ودر انتظار دیدن قلبشم دعا کنید تشکیل شده باشه 😍

خداروشکر من دوران بارداری خوبی داشتم
خبری از حالت تهوع و حال های بد نبود فقط کمی خواب بیشتری نیاز داشتم آخراش
اینکه اطرافیانم نذاشتن فعالیت هامو ادامه بدم مثل کوهنوردی و سنگنوردی یکم اذیتم کرد ولی بازم بخاطر بچه ی عزیزم تحملش آسون تر بود، تکون هاش رو دوست داشتم و اینکه در وجود من رشد کرد خیلی لذت بردم 😍

دوران پر استرس قشنگی بود ..سختی ش استرس شدید بود بابت اینکه دو تا سقط داشتم و با ای وی اف باردار بودم .و شیرینتریناش رفتار همه حتی غریبه ها بود باهام چون باردار بودم دلم میخواست باردار بمونم

سلام من خیلی بالا می‌آوردم تا ۴ ماه بعدشم سنگ صفرا اذیت م میکرد بعدشم که شکمم بزرگ شد رونام به شدت درد میکرد و نمیتونستم کارای خونم رو بکنم خیلی اذیت شدم ولی الان به بودن دخترم می ارزه خدا رو شکر
م

فقط چند هفته پیش آزمایش خون دادم فهمیدم باردارم زیر نظر هیچ دکتری هم نرفتم

بارداری خیلی سختی داشتم، ولی با هر سختی بود پشت سر گذاشتم به کمک همسرم وخترم، فقط به امید به دنیا اومدن پسر گلم، خدایا شکرت بچم سالم بدنیا اومد وبعد چندین سال به آرزوم که حس دوباره مادر شدن بود رسیدم، خدایا ممنونم❤️❤️

من فقط ممنونم که خدا امسال بهم اولین بچمو هدیه داد وگرنه نه خانواده ای برام مونده نه شوهرم خوشحاله از این موضوع و نه رعایت حالمو می‌کنه تازه مجبورم کرد برد منو سر زمینش تو بیابونا سرما شدید خوردم که دارم میمیرم حتی دکتر نمیبره منو که زیر نظر باشم امیدوارم هیچکس همچین چیزایی رو تجربه نکنه من موندم و سر در گمی تو بارداری اول

من هیچ خاطره خوش نداشتم از بارداری همش کمر درد شکم درد بالا آوردن ،😔

حس وحالش کلا خوب بود یه انگیزه و انیدی توم زنده شده بود روزایی که سونو داشتمم خیلی برام دلچسب بود ذوق میکردم

توجه که همسرم بهم داشت رو خیلی دوست داشتم پیاده روی که هرروز داشتم ورزش میکردم که بعد زایمان ديگه نتونستم انجام بدم، تهوع شدید تا چهارماه واینکه نمیتونستم بخابم باید مینشستم، اصلا دوست ندارم اون سختیا دوباره تکرار بشه.
خدارو بخاطر وجود پسرم شکر میکنم

باردلری سختی داشتم با اینکه احتمال زایمان زود رس بودم و تو ۷ ماهگی ۴ روز بستری شدم و بخاطر امپول ریه قندم شد ۲۷۰ و تو سه ماه اول فقط عق میزدم و بخاطر قلبم و یبوست به جا یه روز ۳ روز موندم بیمارستان ولی به بارداریمو نوزادی پسرم فکر میکنم بازم دلم بچه میخواد

سخت ترین قسمت زندگیم تا الان بوده حال جسمی فوق العاده بد که به خودم قول دادم تحت هیچ شرایطی دیگه باردار نشم حالت تهوع و استفراغ تا ۵ ماه بعدم دل دردو کمر دردو تنگی نفس و بعدم مجبوری هی به خاطر بچه چیز بخوری....🤢
بعدم غدد چشایی ورم کرد و خون میومد
خلاصه جهنم بود برام
تنها لذت لحظاتی بود که دخترم توی دلم تکون میخورد و من دلم برای اون لحظات تنگ میشه

تنها اتفاق خوب امسال من اینه ک دارم دوباره مامان میشم اونم اینه ک بچم دختره و این روزای سخت و دشوار رو بخاطر دخترم تحمل میکنم و دوست دارم زود ببینمش و ایشالا طبیعی زایمان کنم ک احتیاجی ب کسی نداشته باشم
من هیچکسو آخه ندارم تنها تر از من کسی نیست 🥺🥺

سه ماه اول که همش استفراغ و تهوع سه ماه وسط افسردگی سه ماه آخر هم تنگی نفس و سنگین شدم ولی در کل لگد زدناشون، توجه همسرم بهم خیلی دوست داشتم

من انقد سختی کشیدم تا الآن ک دوس ندارم دیگه بچه دار شم و ترجیح میدم بمیرم تا اینکه اینجوری زندگی کنم با این بچه اذیت کن

سه ماه اول که همش تهوع استفراغ

طبیعیه عزیزم فکر کنم بچت پسره

اینکه همسرم خیلی حواسش بهم هست رو خیلی دوس دارم 🥰

هیچ قسمتش همش استرس دارم نه می تونم راه برم‌نه می تونم بخوابم نه می تونم بشینم کلا کلافه شدم😂😂 خدا کنه این یک ماهم به خوبی تموم شه فقط به عشق دیدنش همه چیزو تحمل میکنم 😍😍

واسه من همش سخت بود 4 ماه اول حالت تهوع بعد درد واژن و رفلامس معده کلا دلم تنگ نمیشه واسه بارداری امیدوارم بچم صبور باشه و گریه نکنه و این نخوابیدن ها رو بعد زایمان جبران کنم چون دلم برا یه خواب راحت تنگ شده🤦😢

بهترین قسمت همون بارداریه بعد به دنیا اومدن مسئولیت چند برابر میشه😆♥️

بارداری من به روش ای وی اف بود زدن آمپول ها تا پایان 5 ماهگی خیلی سخت و طاقت فرساست ، بعد از اون هم تو ماه هشتم کرونا چشمی گرفتم همش ترس سقط جنین داشتم و بیمارستان بستری شدم ، دیابت بارداری و ...
اما حالا که به پسرم نگاه میکنم اصلا واسم اهمیتی ندارد دردهایی که کشیدم 😍

هیچ‌قسمتش

هیچ قسمتیش لذت بخش نبود چون دوران سختی بود برام
ولی لحظه به دنیا اومدنش بهترین حس دنیا بود

همه چی عالی بود چون خودم راحت گرفتم و گفتم مگه مامانا قدیمی چطور باردار بودن...هرچی سخت بگیری به خودت بیشتر سخت میگذره

دوستان کسی بوده ترشی زیاد میخورده ولی بچش دختر بوده؟ اخه میگن ترشی پسره شیرینی دختر، من عاشق دخترم، میخوام بدونم منی که ترشی بیشتر از شیرینی میخورم امکانش هست بچم دختر باشه؟

من همش مریض بودم هیچ دورانیشو دوست نداشتم
فقط اونجا ک برا بار اول تکون خورد تو شکمم

مامانا کمر درد در ۹هفته طبیعه؟؟؟

تکون خوردناش بهترین قسمت بارداریم بود و زایمان سخت ترین قسمتش ولی الان خوشحالم نی نی کوچولوم تو بغلمه

قسمت بدش خونریزی که تو 6 هفته داشتمو هماتوم داشتم، قسمت خوبش تکون خوردناش باهاش حرف زدنا براش خوندنا ، انتخاب اسمش، و در آخر من دلم واسه اون روزا خیلی تنگ شده 🥺😔

بهترین قسمتش لگدهای بچم بود که حسش میکردم و قسمت سختش نمی‌تونستم شبا بخوابم از ترس اینکه مشکلی برای بچم پیش نیاد

بهترین قسمت هرچی میخواستم شوهرم میخرید ولی در کل من بارداری سختی داشتم

بهترین قسمت دوران بارداری من اینه که هر چی میگفتم شوهرم می گفت چشم 🤣

تا ۵ ماه اول که من تهوع داشتم بعد پنج ماهم درد تو قسمتای بالای مثانه داشتم تا روز زایمانم ولی از وقتی تکون خوردناشو فهمیدم عشق میکردم اخ چه روزایی بود

سلام دوستان من هفته ۳۵ ام پهلوهام کمرم و بین پام خیلی درد میکنه تکوناشم یهو چند تا زیاد میزنه بعدش یهو نمیزنه خطرناک نباشه ؟

انشاءالله همه مادرها به سلامتی بچه هاشون بغل بگیرن شماهم همینطورعزیزم.خدابرات حفظش کنه. اصلا نا امیدنباش حتما یه نذری بکن.

واسه من خیلی بد بود همش استرس استراحت هرماه دکتر رفتن بهداشت رفتن همش لکه بینی تا ۶ ماه بعدم که از دست دادم شون چقدر سخت گذشت وداره میگزره باغم از دست دادنشون 😔😭😭

سلام من دو روز مانده تا پریدیم علایم دیگه ندار سینه ها دیگه درد نمیکنه یعنی حامله نیستم

اصلا ابدا دوس ندارم برگردم به عقب فقط الان عشق است پسرم نزدیک تولدشه 🥰🥰🎊🎊🤩🤩

های عزیزم درد مصنوعی میگن خیلی بد است

بارداری و زایمان بدی داشتم و دیگه دلم نمیخواد تکرار بشه

قسمت خوبش نشستن تو خونه بود سر کار نرفتن

سلام آبجیا امروز 27 پریودم است بی بی زدم تستم مضبت بود ی خط کم رنگ و ی خط پر رنگ افتاد آیا جواب درست است یا نه منتظر بونم

حس قشنگی ک همسرم بهم میده و توجهی ک بهم میکنه حالمو خیلی خوب میکنه احساس میکنم کوه پشتمه❤️✨

دومین بارداریم خیییلی راحت شیرین و پر از حسای خوب بود🥰

خانم ها هفته ۴۰ تموم میشه پاهام کمی درد داره دیگه درد ام ندارم چه کنم رهنمایی کنی 😥

همین که میدونم باردارم شیرینه بهترین هدیه زندگی منه امید به زندگی منه با خودش زندگی اورده خوشحالی اورده خیال راحت اورده الان میتونم باخیال راحت از چیزای کوچیک و بزرگ لذت ببرم خدا تو رو برای دل من نگه داره مامان قشنگم

قسمت سختش ،پیش دکتر رفتن بود
فکرشو کن تو ۳ ماهگی ۵بار سونو دادم ،هربار میرفتم واسه معاینه یا آزمایش واسم می‌نوشت یا سونو که تا شب فرصت خونه رفتن پیدا نمیکردم ،یادمه یه روز به خاطر این موضوع من تا عصر هیچی نخوردم (دکتر گفته بود وضعت اورژانسی ،منشی سونوگرافی هم به اسم اینکه سریع بفرسته برم داخل منو نگه داشت ولی ۵عصر نوبتم شد )
همیشه به همه میگم دوران بارداریمو پزشکا سخت کردن واسم

به نظرتون میشه سنو گزافی اشتباه کرده باشه .در مورد جنسیت

فقط حرکتا و سونو گرافیا😅

برا من سخت گذشت بخاطر حالت تهوع و بی‌حالی ولی شیرین بود تا اینکه تو چهارماهگی با آمنیوسنتز فهمیدم جنینم مبتلا به سندروم پاتو هست ...یه ماهه که شب و روز ندارم فقط خدا کمکم کنه خیلی سخته
برام دعا کنید

میرفتیم یه جایی دعوتی نمیخواست بلند شی کار کنی😀😀

واقعا دوران قشنگیه از همون اول که میفهمی بارداری هر هفتش یک جور میگذره قشنگتراز هفته قبل سختی داره ولی به شیرینیش نمیرسه خدایا شکرت

اگ دنبال حس خوب
آشپزی
روزمرگی.
منو دنبال کن😘😘😘😘😜😜😜

اگ دنبال حس خوب
آشپزی
روزمرگی.
منو دنبال کن😘😘😘😘😜😜😜

تکون خوردناش بخصوص وقتی شیرینی میخورم😅

شیرین ترین لحظه های بارداری من
وقتی که توشکمم سکسکه میکرد.خمیازه میکشید.باحرف زدن باهاش ونوازش شکمم تکون میخورد.وموقع سنوگرافی گاهی موقع میگفتم کاش پوستمون شیشه ای بودرشدوبزرگ شدنش رومیدیدیم 😍😃

خانما پستونک هر ماه باید عوض بشه؟؟؟

شیرین ترین اتفاق بارداری برای من لگد زنای پسرم بود بعضی اوقات دردش واقعا طاقت فرسا بود ولی شیرینی اون لحظات رو با هیچ چیز دیگه ای عوض نمیکنم و واقعا دلتنگ اون موقع میشم❤️
قسمت سختش هم ویار های بدی بود که داشتم و حالت تهوع و استفراغ های زیاد که حسابی کلافه ام کرده بود
انشاءالله خدا همه ی بچه ها و بچه ی خودم رو حفظ کنه و همه ی بچه ها در امان خدا باشند و دامن هرکسی که این نعمت رو نداره زودتر سبز بشه🙏🏻

از همون روز اول همه چی قشنگ بود. با اینکه بچه نمیخواستم عجیب آرامش داشتم عجیب خوشحال بودم😌☺️ هوسهایی که میکردم شوهرم همیشه تا برام نمیخرید ول کن نبود😃😋🤤 خیلی همه چی خوب بود🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰

واسه من بدنبود موقع جنسیت که شد استرس زیادمادرم داشت که شد پسر همه خوشحال شدن شوهرم اخلاقش بهترشده بود درکم میکرد ولی خب خیلی محدودیتهاهم داشت

بهترینش اون حس زیبایی که یه موجود دوست داشتنی درونت در حال رشد است و بعدش تکون خوردنهاش
بدترینش هم استرس از یه اتفاق جدید و عجیب که قبل تجربه نشده
و روی هم رفته خوبه حس شیرینیه با همه بالا و پایینهلش ارزشمنده

تا ۱۶ هفتگی بالا میآوردم بعد سرکلاژ شدم استراحت مطلق شدم بعد کسی نبود صبح تا شب غصه میخوردم تنهایی تو خونه دراز کش. بعد بچم ۲۹ هفته بدنیا اومد😑 خاطره استرس یادمه فقط

بدترینش تهوع و بالا اوردن مداوووم تا اخر بارداری ک همه اطرافیان میگفتن تو بسیار بدویاری
روزی ک گفتن پسر دارین انقد ذوق کردم ک خودم برق چشامو یادمه..اخه اولی یه دختر قشنگه دلم میخاست پسرهم داشته باشک ک شکرش دادبهم

خداروشکر واسه من بهترین،و قشنگترین،دوران زندگیم بود

وقتی تعیین جنسیت رفتم بار اول نشون نداد تا وقتی که آزمایش ژنتیک رفتم گفت همه چیز خوبه بچت پسر

خدایا توبه ولی کی تموم میشه این روزای من 😞

فقد تکون خوردن هاش دلم تنگ شده ولی شب ها از پا درد خواب نداشتم بازم دلم‌ میخواد بچه‌دار شم دخترم ۲ ماه ۲۳ روزش است اما دلم بازم بچه میخواد با این که دخترم شب ها اصلن خواب نمیکنه ازید میشم🤣🙆🏻‍♀️🥰🥰

بلخره بعد۱۵روزتاخیرربدون سابقه پریودشدم😐😐

همه چیش خوب بود الانم دل تنگ اون موقع هام فقط اخر های زایمان اذیتم میکرد که پاهام قفل میکردن

دلم برا لگد زدنش تنگ شده 🥺

لگد زدنایه بچم

جشن تعیین جنسیت رو

تکون خوردن هاشون😍😍😍

من به شدت اذیت شدم تا شب زابمان تهوع استفراغ داشتم و سوزش معده. قرص میخوردن چنتا.
تنها قسمت خوبش تکون های بچه م بود

همه حالتاشو دوست داشتم چون اذیت نشدم ولی از یوبس بودنم بدم میومد

والا اول بارداری پدرم از دست دادم
بعد با حالت تهوع جابجای خونه سرکار داشتم افتادم ب خون ریزی یک هفته بیمارستان بستری بودم تنها حس خوبش این با هم دیگه تکون میخورن یاد قدرت خدا میفتی ک چطوری دوتا موجود کوچولو داخلت روشت میکنن

سه ماه اول که افتضاح بود.دلم برای تکون خوردناش تنگ میشه

از اول تا آخر خیلی خوب بود موقع لگد زدناش تکون خوردناش دردش بقلبم الهی

سلام برای تعیین جنسیت بچه پسر باید چیکارا کنم
کسی هست با دارو و رژیم جواب گرفته باشه!🥺

عالی بود خدارو شور همش خوب بود

درواقع تکون خوردناش خیلی شیطون بودب صداهاواکنش میداد

حاملگی من خیلی خوب بودولی بعضی موقع هاسردردداشتم تاهشت ماهگی بدنم خوب بودولی ۳۰هفتگی فشارنامیزان شدتو۳۳هفتگی اورژانسی عمل کردن

تکون هاشون 🥰🥰🥰

خداروشکر اصلا بارداری سختی نداشتم و همسرم خیلی خیلی هوامو داشت دلم واسه تکون خوردناش تنگ میشه🫀🌱قلب مادر #ماهلین🌙🥹

وقتی بی بی چک مثبته یعنی تمومه دیگه؟آزمایش زود نشون میده بیبی چک دیرتر الان وقتی اون مثبته یعنی مبارکه عزیزم و برو صبح بتا بده😘

من شکمم فقط زیادمیخارید

تا الان که یک هفته تا پایان حاملگی مونده خیلی خوب بوده ویار سختی نداشتم و شرایط خوبی داشتم فقط سر غربالگری ها بهم استرس خیلی زیادی دادن و دلم برای تکون خوردناش خیلی تنگ میشه 🥹

خانما بخشید ازتون سوال دارم شماهم خارش داشتین تو بارداری اولین بارداریم هستن خارش زیاد دارم

اونجایش خیلی جذابه که سونوگرافی انتی وجنسیت میدی میگه بچت پسر یادختر و..وکلا من دوران بارداری عالی داشتم نه ویاری ونه حالت تهوع بهم دست می‌داد وتمام کارهام رو خودم به تنهای میکردم بدون کمک مادر ومادر شوهر و..حتی آلان که آقا پسرم اسالش شده خودم‌تمام کارها رو میکنم واصلا کمکی ندارم اول خدا وبعدم آقا پسرم وهمسرم همین .خیلی سخته تنها باشی و..بچه هم نوپا و..هست تازه راه افتاده همش داره شیطونی میکنه و..برام تا میتونید دوستان دعا کنید

اون قسمت که عاشق بوی خاک.قهوه.تایید شدم

لگد زدناش🥰

لگد زدنش ویار کردنش دلم چیز خوردنی میخاست

من فعلا هفته ی شش هستم و از حالت تهوع شب و روز دارم گریه میکنم و فعلا فقط اذیت میشم

سلام خانوما میگم‌من‌خیلی سر درد میگیرم دیگه کلافه شدم کسی بوده اینطور باشه چه قرصی مصرف کنم😵‍💫😣

سلام من که از حاملگیم کاملا راضی بود تکون خوردناش وول کردناش اگه شوهرم رو اعصابم بود ولی حاملگی رو بخاطر نی نیم خیلی دوست داشتم

برای ترک های روی پاهام و پهلو هام چی کار کنم؟

صفر تا صدش شیرین بود✨بهترین حاملگی و‌ زایمان رو داشتم

بزار اینجوری بگم بهترین قسمت بارداری برای من از همون لحظه اول که بی بی چکم مثبت شد بود🥹💖 بعد از اون ۱۳ هفته که برای اولین بار حسش کردم ،آنومالی که جنسیتش ۱۰۰ درصد مشخص شد پسره و اولین لگداش و تکون خوردناش
بارداری من سراسر حس خوب و تجربه شگفت انگیز و متفاوتی بود واقعا نمی‌دونم برای بار دوم مادر شدن و بارداری مجدد بازم اون حسای قشنگو تجربه میکنم یا نه
ولی دوس دارم یا برگردم عقب یا دوباره اون حسارو تجربه کنم😅❤️

شکم گرد وقلمبه داشتن ،تکون خوردن هوایی که فقط خودت میفهمی ،خوابیدن های اوایل بارداری ،در کل بارداری خیلی شیرینه

کیا تو بارداری مادر یا پدر از دست دادن؟؟
من به نظرم تلخ ترین تجربه عمر آدم میشه
من خودم پدر جوانم رو در حالی که خودمم سنی ندارم ۴ ماهه بودم از دست دادم الان ۶ ماهه ام 😭

من بیبی چکم مثبت شده کی باید برم آزمایش بتا بدم؟

بهترین خاطرش تکون خوردناشه
سختیاش هم موقع زایمان😊

سلام مامانای گل واسه منم دعا کنید ۳ساله منتظرم تازه امپول سینال اف زدم دوتا دیگ باید بزنم دعا کنید دعای مامانای باردار زود جواب میده

🥹🥹🥹😍

سلام دوستان چهار روز تاخیر در پریودی دارم اما پهلوم سمت راست بشدت درد میکنە؟ چیکار کنم

سلام مامانا لطفا هرکی پیاممو میخونه برام دعاکنه بچم صحبح و سالم بدنیابیاد دفع قبل بچم بعد ۱۰روز بعدتولدش فوت شد من موندم ی شکم خالی و ی حسرت ک هیچ وقت یادم نمیره اسمم باشه مامان مهدی یار آسمونی

سلام هشت ماهه باردارهستم اگه قرص ویتامین بخورم برای چاقی روی جنین تاثیر داره

تکون خوردن های بچم برام خیلی شیرینه و از الان دلم براش تنگ میشه😊

سلام دوستان چندهفته قلب بچه تشکیل میشه من ۵هفته هستم

خواب

سلام دوستان دکتر برام لترازول تجویز کرده که از ۵ پریودم بخورم، سومین روز پریودم کاملا پاک بودم الان که ۸ روز پریودم و ۳ روزه لترازول و شبا میخورم اما تا میخورم نیم ساعت بعدش لک میبینم البتع خون میاد بعدش بند میاد کسی دلیلش و میدونه؟؟

خانما عزیز کسی نمیخواد براش قرآن بخونم؟!!

خانمای ساروی کسی میدونه بیمارستان امیرمازندرانی اپیدورال داره یا نه؟

اینکه بهونه شده استعلاجی بگیرم سر کار نرم خیلی حس خوبیه😁

به لک بینی افتادم یعنی چی میشه

لطفا کمک کنید

سلام مادرایی گرامی خوبید من ازمایش خون بتا میدم مثبت جوابم ولی؟سونا میرم معلوم نیست یه کیست مشخص شده در ابعاد 45×45میلیمتر باعدم ساک حاملگی در کاویته اندومتر و سطوح پایین

سلام مادرای عزیز کسی یک جز قرآن نمی خواد براش بخونم برای حاجت دلتون برای سلامتی نی نی هاتون🌺🌹🙏⚘️💐💐🌹⚘️💐💐🌺😔🙏

احتمال داره بی‌بی چک اشتباه بشه؟

سلام
دوستان من پریودم همیشه چند روز زودتر از موعود میشدم
الان ۱ روز از تاریخ پریودم گذشته
البته چندبار بی‌بی چک زیموها تست دادم ولی منفیه و اینکه ۲ بار لکه بینی داشتم ولی زود تمام شدم
نظر شما چیه ؟
البته سینه هام حدود ۲۰ روز درد و تورم داره

سلام‌مامانای عزیز حالت تهوه از چند هفته شروع میشه

بارداری تجربه خیلی لذت بخشی برام بود، حمایت و مهربونی خانواده ام، همکارانم...موجود زنده ای که درونم رشد میکرد، تکون میخورد، ظاهرم تو بارداری...اما زایمان سخت بود و در کل دوست دارم بارداری رو دوباره تجربه کنم

دوستان من فردا سر صبح میرم آزمایش بتا بدم برام دعا کنید مثبت باشم 🤲🥺😭

خودت و خودت باش این همسرا تو مواقع ضروری نیستن ول کن زندگیتو به نحو احسن جلو ببر

خدا بیامرزه
عزیزم بجای غم ناراحتی براشون قرآن و نماز بخون هم خودت آروم میشی هم اونا شاد
بچتم با صدای خودت آروم میشه
نگران نباش اونا جاشون خیلی بهتر از ما زنده هاست پس الان به فکر بچت باش بعد چند ماه حسرت این روزارو نکشی

من تو۴۰هفته ام درددارم ولی شدیدنیست چی بخورم که دردم شدیدبشه

خدا بیامرزه
ببین اگه الان مادرت زنده بود بهت چی میگفت مطمئن باش میگفت دخترم مراقب خودت و بچت باش خوب بخور به خودت برس غم نخور
اگه یادش افتادی دلت گرفت براش قرآن و نماز بخون خودتم آروم میشی اون خدابیامرز هم ثوابی میبره

سلام به همه ی مامانا از روز اول پریدیم تا الان دوماهم میشد رفتم سونو که صدای قلبشو بشنوم ولی دکتر گفت الان یک ماه و نیمته وفقط ساک بارداریو دید یعنی ۶هفته بودم
الان خیلی استرس دارم که نکنه بارداری پوچ باشه

عزیزم نگران نباش من سقط کردم تیکه های ریز میومد نزدیک 50 تیکه اومد
صبر کن تموم میشه

استامینوفن تب بر رو دو برابر وزن بدم یا ۵ سی سی

خانما من نمیتونم قرص های ویتامین بخورم هم یادم میره، هم ببخشید موقع خوردن اوق میزنم، اگه نخورم ضرر داره

واسه منی که نتیجه بارداریم مرگ جنینام تو رحمم بود تجربه تلخی بود . مرگ جنین تو ۱۷ هفته ولی تو هفته بیستم فهمیدم و بارداری بدلیل انزیم بالای کبد و پرکاری تیروئید و یبوست با علائم وحشتناک تلخ ترین تجربه زندگیم بود 😔😔

سلام خانما تو بارداری اول بچه از چند هفته تکوناش شروع شد؟؟؟

توی دلم تکون میخورد .باهم میرفتیم دانشگاه باهاش حرف میزدم 🙂

ممنون عزیزم

چشم انشاءالله هرچی خدا بخواد😔

سلام خوبین
بی بی چک استفاده کردم یک خط پرنگ یک خط کم رنگ مامانم میگه بارداری ولی آزمایش خون گرفتم جوابش منفی الان شک دارم باردارم یا نه به نظر تون چیکار کنم دو ماه پریود نمیشم

سلام مامانا
من ۵هفته و ۶روز باردار بودم جنینم تهدید ب سقط بود
دوروزه ازم لخته خون میاد
دیشب چن بار ازم لخته خونای بزرگ اندازه کف دست اومد رفتم بیمارستان تحت نظر بودم سونگرافی گرفتن گفتن هنوز نیفتاده ولی‌ اومده پایین و خودش دفع میشه،نصفه شب یبار دیگ ازم لخته خون بزرگتر اومد ،نمیدونم‌افتاده یانه ولی هنوز دل درد دارم میگیره ول‌میکنه!ینی هنوز نیفتاده؟🥺

تکون خوردنا

بنظر من شیرینیش فقط همون لگد زدناس وگرنه همش سخته

بهترین لحظات تکون خوردن پسرم بود

سلام وقتتون بخیر علت داغی بدن چیه در حال اقدامم

برامنم دعاکنید😔😔😔این ماه بارداربشم😔

سلام مامانی گل برام دعا کنین باردار شم خدا صدای شما رو میشنوه مطمعنم✨

اصلا دوست ندارم دوران بارداری تکرار بشه برام همش عذاب بود😔😔

سلام مامانا من یازده هفتم هست و نافم افتاده مشکلی نیست

سلام مامانا گل من هفته هشتمم سن بارداری ۷هفته و۳ روزه برا سنو تشکیل قلب سن بارداریم خوبه من پهلو راستمم خیلی درد میکنه وتیر میکشه به هرطرف از پهلو که میخوابم بعد که بیدار میشم درد داره به نظرتون طبیعیه سینه راستمم از چپم بزرگتر علتش چیه

درست کردن غذا قسمت سختش بودو سخت تر از همه زایمانش و مشکلات بعدش
و شیرینیش زمانی بود که میرفتم سونوگرافی و پسرم به شکمم لگد میزد
نمیخوام هیچ وقت دوباره برام تکرار بشه ، مگه اینکه کسی باشه برام غذا درست کنه و خونه رو تمیز کنه و زایمانمم اصلا طبیعی نباشه و سزارینم کنن و بعدشم پرستار داشته باشم تو خونه

سلام به امید خداهممون این ماه باردارهستیم وطعم مادرشدن تجربه میکنیم

سلام مامان های قشنگ❤
وقت واکسن شش ماهگی پسرم رسیده و پسرم سرما خورده
آیا واکسنشو به تاخیر بندازم یانه؟

سلام بچه طول سرویکس ۲۸باشه نرماله یانه

خانم ها من رفتم طب سنتی گفت کیست داری رفتم دکتر زنان گفت تنبلی تخمدان دارم نمی دونم کدومش درسته . به نظر شما دکتر زنان رو ادامه بدم یا طب سنتی ؟

سلام بچه ها توروخدا برای منم دعا کنید باردار بشم.ایشالا که خدا فرزند سالم و صالح به همتون بده.الهی آمین

سلام مامانا مرتضی ۸ماهشه از وقتی به دنیا اومد زیر چشاش حالت کبودی داره الان ک داره بزرگتر میشه انگار داره پررنگ تر میشه کسی هست دلیلش رد بدونه؟؟؟

من از اول بارداریم خیلی خوب گذشت ، اصلن تا الان اذیت نشدم گاهی اصلن یادم میرفت که باردارم ، عاشق تکوناشم و لگد زدنش ، لذت میبرم .... تا اینکه ۲۰ ام برج قبل مادرم فوت شد ... خبرم نکردن ... تا الان هم نه تونستم برم سرخاک نه تونستم عزاداری کنم ... ، پسرم خیلی رعایتمو کرد دورش بگردم ، زمانی که یهو میزم زیر گریه حرکتاش آروم میشه و وقتی ازش میخوام سلامت خودشو بهم بگه لگداش خیلی آروم میزنه ولی وقتی آرومم بازم بازیگوش میشه ....
خدا به هموون صبر بده

سلام خوبین هفته پنج تا شیشم بارداریم هست کمر درد شدید با پشتم داخل مقعدیم هم درد میگیره بنظرتون طبیعیه یا نه لطفاً اگه میدونید بهم بگین

من توی دوران بارداریم خیلی ویار داشتم و ماه هفتم به بعدم دندم و زیر سینم به شدت درد میکرد زودتر از تاریخ زایمانمم درد شدید پهلو گرفتم خلاصه دوران بارداری سختی داشتم و الان ۲۳روزه پسرم دنیا اومده ولی با همه این احوال به شدددددددت دلم برای دوران بارداری و تکونای پسرم تنگ شده گاهی گریم میگیره دست میزارم رو شکمم

من بعد ۴ سال ب طور طبیعی باردارشدم. واقعا دوران خیلی خوبی بود منکه ذره ای اذیت نشدم و خیلی ذوق داشتیم تا بیاد و بغل بگیریمش.خصوصا لحظاتی ک میرفتم سونو و دلم پر میکشید تا ببینیمش الانم روزی هزار بار خداروشکر میکنیم ک دخترمونو داریم و برای همه ی اونایی ک چشم انتظار هستن این لحظات از صمیم قلب ارزو میکنم

ن همسان نیست هر کدوم جدا واسه خودش کیسه داره ؟؟؟شما چی‌همسانه؟؟

وای چرا عزیزم

من اوایل بارداریم خیلیی خوش گذشت همش تو رویای ب دنیا اومدن دخترم بودم ولی ی اتفاقاتی بعدش افتاد ک ارامشم طوفانی شد اولش مادربزرگم فوت شد بعد دوماه داداشم ک هنوزم باور نکردم قبلاً امید داشتم الان ندارم خیلی وقتا خودمو سرزنش میکنم بابت ب دنیا آوردن دخترم نمی‌دونم سرگردونم حیران از اتفاقاتی ک افتاده

من دوران بارداریم سخت بود همش خونه بودم استراحت مطلق خونریزی داشتم ۲بار بیمارستان بستری شدم خیلی اذیت شدم

دوستان یه سوال کسی تا حالا کیست نابوتین سرویکس داشته بعد باردار بشع؟
باعث ناباروری نمیشه؟

من تو بارداری همسرم خیلی اذیتم کرد و خیلی منو تو فشار روانی گذاشت حتی شب قبل ک پسرم بخواد دنیا بیاد بامن قهرکرد و پشتش از من کرد و اون شب ازش کمک خواستم اصلا محلم نداد فقط سراینکه گفته بودم نمیخوام مامانت بیاد وهمراهی باشه ...ولی وقتی بچم گذاشتن تو بغلم دیگه فقط بچم شد همه کسم و از شوهرم بریدم و مهرش از دلم رفت

والا قدیما خیلی بهتر بود از همه لحاظ بارداری خوب بود ولذت داشت کلا دو بار می‌فرستادنت سونوگرافی ی آزمایش خون ...ولی الان از بس دکترا میفرستنت آزمایش سونو کوفت درد زهرمار که اگه خودت وبچه هیچ مشکلیم نداشته باشین از استرس میکشنتون والا

سلام مامانا من احساس درد دارم تو شیکمم طبیعیه؟

سلام خانوما من ۶هفته و۶روزمه ولی تاریخ تو برنامه زده ۱۳هفته اشتباه میزنه چجوری درستش کنم ؟؟

سلام مامانا ببخشید من دیروز زایمان کردم ولی دخترم آمد به دنیا وفتح کرد😭😭😓💔💔

دوستان فولیکول نرمال باید عددش چند باشه؟

سلام دوستان من بعد از اقدام حدودا نیم ساعت بالشت زیر کمرم میزارم و پاهامو قد دیوار بالا میزارم ولی بازم بعد که از جام بلند میشم بازم مایع منی از واژنم خارج میشه یعنی مایع منی وارد تخمک میشه؟

لحظه ای که بچمو برای اولین بار درآغوش گرفتم و صورت کوچولوشو دیدم😍

تاشش ماهگی حالم خیلی بد بود ولی الان که تکون میخوره همه چیز رو فراموش میکنم ومیگم خدایا شکرت که دخترم امد داخل زندگیم به همه ی سختی های که در بارداری دارم میرزه

توی سی وهفت سالگی ناخواسته باردارشدم وکل نه ماه وسراسر پرازعشق وآرامش بودم والان هم همون آرامش وتووجود دخترم لمس میکنم وهرروزخدارو شکرمیکنم که لذت مادرشدن وبرای سومین بارتجربه کردم

سلام دوستان خوبین من هفته دهم بارداریم دیشب یهو لرز کردم شدید تا صبح بعد یواش یواش کم شد ولی همش پشتم انگار سرده به نظرتون طبیعیه

دلم برای تکونای نیلا تو شکمم تنگ میشه بعضی وقتا دلم میخواد برگردم به اون روزا.
ولی وای از بالا اوردنها که کل ۹ ماه ادامه داشت و کلافه ام میکرد دلم نمیخواد تکرار بشه

دلم تنگ میشه واسه لحظه هایی که تنها بودم باهاش دردو دل میکردم و اون تکون میخورد و لگد میزد 🥲

سلام مامانی عزیزم من ۱۶ هفتم و به شدت معدم میسوزه شدید شماهم همینجوری هستید ؟

من دلم برای بودنش توی شکمم و حرکات و لگد زدناش قطعا تنگ میشه 🥺❤️😍

دلم برااون لگد زدناش براسکسه هاش برای تموم حرکاتش توی شکمم تنگ شده🥲

توبرنامه نوشته دوره pms از13 شروع میشه ک میگین طبیعی

من ک تا اینجا خداروشکر بد ویار نبودم حالت تهو نداشتم گاهی چرا اما خیلی کمممم فقط بی اشتها شدید شده بودم و خوابالو...فقط تنها قسمت بدش نگرانیه زیاد خودمه همش دعا میکنم سالم باشه ۳ روز پیشم ک فهمیدم پسره ب احتمال ۹۹درصد گفتن😍

برا من خیلی خیلی سخت بود. دائما لک میدیدم همش استرس داشتم که الان چی میشه. استراحت مطلق بود اخرشم ۷ ماهه پسرم بخاطر فشار خون بالا بدنیا اومد.
یعنی به قدری بد باردار بودم که فک نمی کنم حالا حالاها دوباره باردار بشم.

فقط سونو رو خیلی دوست داشتم میخواستم ببینم در چه حال دخترکم

خیلی دوران خوبی بود با همه سختی هاش

میگم کسی بوده تخمدانش ضعیف باشه آمپول بزنه تو پریودی که دکتر داده حامله بشه ؟؟

وقتی تو سنو گفتن بچه ت پسره.ومن همش فک میکردم دختره.وبا لگدهاش دلم میرفت.

برای من بسیار دوره شیرینی بود و دوست دارم دوباره تجربه ش کنم

اشغاله اشغال همش درد و استرس و استفراغ ، یک ثانیه آرامش نداری

منم بارداری اولم تنهابودم وویارم شدیدبودالبته یکی دوهفته فقط
بعدشم ازنظرروانی خیلی خیلی تحت فشاربودمواذیت شدم اصلاازبارداریم هیچی نفهمیدم اماوقتی بدنیااومدو گذاشتنش روشکمم خیلی حس قشنگی بود.اماالان ک برای باردوم حاملم میخام اشتباهات قبلونکنموحسابی لذت ببرم

کل ۹ماه برام شیرین بود الان ۴سال گذشته و منو شوهرم هنوز هم از اون روزا باهم حرف میزنیم و خاطراتشو میگیم همش عالی بود حتی درد ها و نخوابیدنا

دوس دارم منم اینایی که میگیدو تجربه کنم 🙃

فقط سه ماه دوم عاااالی که دوست دارم تکرار بشه
وسه ماه اول عذاب جسمی و سه ماه آخر عذاب روحی که بره دیگه برنگرده

من او قسمت سه ماهه اول خییییلی وحشتناک و ترسناک بود دیگه داشتم تلف میشدم فقط استفراغ همه نوع غذا درروز 10 بار استفراغ شدید و لرزو گریه گریه دیگه نمیدونم چطور الان زندم بهترین قسمتش اینکه سرم میزدم دیگه تو اورژانس بیهوش میشدم و هیچی نمیفهمیدم

دلم میخواد اقایون همچین دورانی رو تجربه داشتن بعد از قسمت مورد علاقه حرف میزدیم🫤

قسمت خوابش 🥹🥲

اون قسمتش که میخوابیدم

زری عزیز پاسخ نتونستم بزارم رو پیامت چشم حتما ارزوهات خاطره های قشنگت بشن

کلا سخت و دوران مزخرفیه
سه ماه اول تهوع سه ماه دوم درد پریودی سه ماهه سوم سنگینی استرس زایمان زودرس😒

سرتا سرش برام لذت بخش البته بارداری اولم خیلی بهتر بود واقعا مثل یک رویا بود بارداری دومم هم خوب بود ولی خب تو بعضی ماهها بیشتر اذیت شدم مثلا سه ماهگی کمر درد شدید گرفتم یا اینکه دخترم بصورت مداوم با پاهای کوچولوش به مثانه ام لگد میزد و باید خیلی زود به زود دستشویی میرفتم ولی به طور کلی خوب بود و خاطره ی خوبی برام شد

سلام توروخدا بهم راهنمایی کنید قبل اقذام پریودیم منظم بوده الان 15رپز عقب انداختم بیبی چک منفی میشه بتا هم زیر2چکار کنم

خانما من قصد بارداری بهداشت نزدیک خونمون گفته باید بیای واکسن هیپاتیک بزنی نمیدونین برا چیه

سه ماه اول خیلی میترسیدم خیلی اینقدر نگران سلامتش بودم که داشتم تو یه تاریکی مطلق غرق میشدم ولی بعد آروم تر شدم شیرینه ولی نگرانی رو نمیتونی کنترل کنی

سلام خانوما من قصد بارداری دارم میخوام امروز عصر برم پیش دکتر زنان بنظر شما ماینه هم میکنه یا نه

سلام من امروز۲۸روز ازپریودیم میگذره بتا دارم ۲ بود آیا بازم صبر کنم آمپول پروژسترون زدم ۳هفته میگذره ازش پریود نشدم چیکار کنم میشه کمکم کنین

من بارداری اولم بود هیچیش رو دوست نداشتم همش اذیت بودم هر ۲ماه اش ی چالش سخت بود ۲ماه بعدی چالش جدیدی تجربه میکردم ،، اصلا دیگ دوست ندارم باردار شم واقعا ما زنا چ سختی هایی ک نباید تحمل کنیم.(تنهایی تو شهر غریب دور از خانواده هم سخت ترش کرد)🥺

سلام خانما قند ناشتام شده ۱۰۵ کسی بوده با این رنج انسولین بش تجویز بشه؟؟؟

سلام من چهار ماه اول خیلی اذیت شدم بخاطر ویار شدیم اصلا دوست ندارم برگردم ب اون روزا
ولی الان ک لگد زدناش رو احساس میکنم خیلی خوبه فکر میکنم برای این روزا کلی دلتنگ بشم

سلام من تو هفته شش هستم.خیلی سرگیجه دارم.حالتم رو تغییر بدم بیشتر گیج میره . چکار کنم ؟

سلام دخترا من قصدم بارداریه الان باید قبل بارداری چه آزمایشاتی بدم چون بارداری اولمه کمکم کنید

بااین که ناخواسته بود ومنووهمسرم بچه نمیخواستم وهرکاری میکردیم سقطش کنیم
از همون موقع ضربان قلبش
قلبم لرزید
وابسته ش شدم باهزار سختی و مشکلات بارداری جنگیدم تا بدنیا بیاد و ببینمش

سلام دوستان
من دو روز مونده به پریودم
۱۰ روزه درد های پریودی خفیف دارم
سینه هام درد میکنه البته بگم تابحال قبل از پریود سینه درد نداشتم
و همچنین ۴روزه احساس مدفوع کاذب دارم و حس میکنم به مقعدم فشار میاد
آیا احتمال بارداری هست؟

سلام مامانا اگه میشه کسی تجربه داره بهم بگه چکار کنم بعد از زایمان یبوست خیلی بدی گرفتم ۴ ماه شده خیلییی سخته اگه کسی میدونه چیکار کنم بهم بگه🥲

من تا روز آخر استفراغ داشتم راستش انقد بهم بد گذشت که خاطره مثبتی ندارم اما برای وقتی پاشو فشار میداد تکون می‌خورد بینهایت دلتنگ میشم

اره ازمایش بتا انجام دادم ولی منفی بود

تا الان خیلی سخت بوده همش ویار داشتم و حالم بد بوده ولی فقط از خدا میخوام بچه هامو به سلامت بزاره توی بغلمون واقعا توی این دوران فهمیدم که شوهرم جدا از همسر خوبی بودن پدر خیلی خیلی خوبی ام هست چون واقعا پا به پای من بود خداروشکر میکنم

تا اینجاش همه ی درد هاش هم شیرین بود برا من سه ماه حالت تهوع شدید و لب به غذا نزدن و الان هم درد کمر و پاها و ترک های روی پوست و حتی یه روز هم درست نخوابیدن تحمل همه اشون به خاطر نی نی برام یه خاطره خوبه ولی حرفا و اذیت کردنای یه سری که تو این دوران باعث گریه ام شدن رو یادم نمیره و حلالشون نمیکنم

بچه ها من خیلی نگرانم تروخدا جوابمو بدید
۵ روز از وقت پریودم میگذره ی کم حالت تهوع دارم گاهی اوقات دلم خیلی درد میگیره ازمایش دادم دیروز گفت باردار نیستی به نظرتون چرا دلیلش چیه خیلی دوست دارم باردار بشم

من بارداری دومم استراحت مطلق بعد۴تاسقط ایشالاه سالم بغل بگیرمش
من ازاولش دردداشتم زیردلم
بعدخونریزی تو۸هفته واسترس زیاد و بعدم ان اتی ک گفت سندروم ریسک داره
و چی کشید بمن ک نگو من۶گیلوکم کردم تاالان ولی خوشحالم ازجنسیت بچه ام ک خداروشکر سلفری دادم سالمه ایشالاه
ولی دعاکنید خعلی استرس دارم
همش میگم نکنه قلبش نزنه وایسه
لذت نمیبرم
ازبارداری یسره دراز کشییدم بشینم خعلی بهم فشارمیاد
ولی بازم خداروشکر ایشالاه ۵ماه دیگه بغل بگیرمش صحیح وسالم
خعلی روزای سختی جایی مری بخوابی نتونی کارکنی بچه اولم اول دبستان هست اوضاع درس یاددان وای نگم
خعلی اوضااعم قاطی تازه ابجیمم عروسی میگیره موندم چطوربرم
برادرشوهرم عقدکردنتونستم برم
توکلم بخداست باخداروشکر راضیم به رضاش واقعا خدا به همه حس مادرشدن و عطا کن وفرزندسالم صالح بده وحاملگی اسون واروم
برای منم دعاکنیدانرژی خوب نصیبت همتون

مامان جونیادرخواست بدین دوست شیم🙃💚

ازاینکه بچه بدنیا بیاد نمی ترسیدم ازبارداری میترسیدم چون خواهرم سه تا سقط داشته چشم منو ترسونده ولی خداراشکر بعد سه تاسقط بعد5سال خدا بهش یه دختر نازداده دخترا برای هم دعا کنید که این دوران برای تموم باردارها بخوبی بگذره بتونن نوزادهاشونو به آغوش بکشن🙏🏻🥺

من ازوقتی که میخواستم اقدام کنم برای بارداری ترس داشتم که ازپس این مسئولیت بزرگ برمیام یانه بخاطر همین باردار نمیشدم سه ماه بود بیخیال اقدام شدیم بخدا گفتم هرچی صلاح میدونی ناخواسته باردار شدم واینکه هنوز گاهی وقتا اون ترس سراغم میاد نمیدونم عادیه یانه چون تجربه اولمه ولی باز بخدا میسپارمش،ازیکطرف جنینم عاشق سوره یس هرشب باید براش بزارم🥺

زمانی پسر خوشگلم تو شکمم لگد می زد و تو سونوگرافی صدای قلبش و می شنیدم

فقط و فقط دلم برای تکون خوردناش تنگ میشه
وگرنه کلا از دوران بارداری بیزارم
چون خیلی سخت و پر از استرس بود ۹ ماه استراحت مطلق و هر ثانیه استرس سقط و زایمان زودرس

دوران بارداری من ک افتضاح بود و اصلا دلم براش تنگ نمیشه حنی دلم نمیخواد بهش فکر کنم ابله مرغون شدید گرفتم بچه سندروم دان مثبت داشت سل فری دادم گفتن اشتباه شده بچه سالمه دو بار کرونا گرفتم گسی نبود یک بار برام غذا بیاره یا کمکم کنه اخرم یک ماه زود به دنیا اومد با وزن کم بعدش هم آمبولی ریه شدم هزینه سزارینم محب کوثر شد ۴۰ میلیون یه شبم واسه امبولی آی سیو بستری شدم اونم شد ۴۰ میلیون همه پولامونم تموم شد افتادیم تو قرض حالم بهم میخوره ازاین دوران

من خیلی این دوران رو دوست داشتم و البته که همون اول مثبت شدن بی بی چک خیلییی هیجان داشتیم. و از بهترین لحظه های سونوگرافی هاش بود صدای قلبش🥰🥰و اینکه بهترین تجربه لگدهای نی نی بود که توی شش تا هشت ماهگی میزد و خیلی خیلی دلنشین بود❤️❤️❤️
سختی هایش هم ماه هشت و نه ماهگی بود که مشکل معده و مثانه داشتم که هر شب چندبار میرفتم دستشویی. اما الان که به اون دوران فکر میکنم خیلی شیرین بود و دوست دارم تکرار بشه با وجود سختی هایش🥺❤️❤️❤️🥰🥰

دوستان من موعد پریودم مونده ولی هرچی میخوام بخورم حالت تهوع دارم میشه راهنمایی کنین

لحظاتی که ضربان قلبشو میشنیدم

من عاااشق هیجان بیبی چج مثبتش شدم خیلییییییی روز خوبی بود کیک پختم و جشن گرفتیم با همسرم. عاااشق سونوگرافی های حین بارداری شدم خیلییییییی حس خوب و هیجان انگیزی داره🥲🤩 و سوم عاااشق روز اخر بارداریمم که رفتم با موهای بافته شده زایمان کردم.
از دردای آخر زور ردن بدم میاد
از حالت تهوع های وحشتناکم

ولی در کل عاشقشم دوست دارم دوباره تجربه کنمممم

لذت رشد کردن یه موجود زنده در درون بدنم عالی بود اما چون ویار زیاد داشتم نه واقعا دوست ندارم دوباره باردار بشم🤢🤮🤢🤮

بارداری خیلی دوران شیرین و خوبی بود. هر مرحله که وارد میشدم چیزهای جدید تجربه میکردم انتظار واسه اینکه یه هفته بزرگتر بشه خیلی قشنگ بود تکون خوردناشو خیلی دوس داشتم. ولی متاسفانه بعد از زایمان داغون شدم حتی فرصت نکردم از مادرشدن لذت ببرم

من از بارداری خوشم نمیومده هیچ وقت برا همین شش سال از زندگی مشترک به تعویق انداختمش اما خواست خدا این بود من مادر بشم ناخواسته الان که باردارم خوشحال نیستم اما نسبت به بچه ای که درون منه علاقه دارم و احساس ارزشمندی بیشتری میکنم نسبت به قبل شاید تازه فهمیدم من یک زنم و رسالتم مادر شدنه چه موجود با ارزشی بودمو نمیدونستم

سلام خانم های عزیز لطفا جواب بدین ترو خدا من دفترچه تامین اجتماعی داشتم زیر نظر پدرم .الان ازدواج کردم الان چند روز پیش دفترچه خودم رو ب اسم شوهرم کردم الان رفتم انسولین بگیرم میگه نمیشه ایا باید باز تشکیل پرونده بدم چیکار باید کنم انسولین آزاد خیلی گرونه من قبلن هم تشکیل پرونده داشتم یعنی میدونن دیابت دارم لطفا کسی میدونه جواب بده🙏🙏

کلا دوره بارداری رو دوست نداشتم. پر استرس. مثل دوران عقد بود که دوست داری زودتر بگذره بعدش بیاد. تنها چیزی که واقعا دلم براش تنگ میشه احساس تکون خوردنش توی شکممه (و البته اینکه خیلی به هوس‌های غذاییم اهمیت داده میشد😂+مو و ناخن محکم)

به هیچ عنوان چرک خشک کن نخور و دارو گیاهی نخور

من چند ماهه اقدام میکنم چند روز از موعودم میگذره بعدش پریود میشم این بده یا خوب؟

برام دعا کنین مادرا منم بچه دار شم،خسته شدم😔خدا صداتونو می‌شنوه😍

بارداری قشنگ ترین دوران بودمن هنوزم تواون روزهای قشنگ جاموندم

همه ی دوران بارداریم رو دوست داشتم

از روز اول بارداری تا الان ک 9ماهه شدم هنوز هم ویار دارم 🤧
ولی واقن نینی داشتن قشنگه پاهای کوچولوشو میزنع اینور اونور
واقن بهترین حس مادر شدنه😍🥰

همه چیش خوب بود
با اینکه دوماه بعد ازدواج حامله شدم و بشدت ویار بدی داشتم و کلی بی‌حال میشدم
و کلی درد و مشکلات و هیجان رو پشت سر گذاشتم ولی باز هم خداروشکر فرزند سالمی تودلم دارم همه مشکلات رو فراموش کردم و بی صبرانه منتظرم فرزندم رو تو بغلم بگیرم 🤱❤️

تکون هاش رو دوست داشتم و حرکاتش از رو پوستم و کلا همه چیش رو دوست داشتم الان حتی درد های لگنی اونموقع رو هم دوست دارم بزرگی شکم رو دوست دارم

من اوایل بارداری خیلی بی حال وبی انرژی بودم وحالت تهوع داشتم که خیلی دوست ندارم اون اوایل رو...ولی برای بعد عید که اواخر حاملگی بود که بهار هم بود خیلی دلم تنگ میشههههه😍🥰
خیلی انتظار میکشیدم که دخترمو زودتر بغل کنم همش میرفتم سراغ کمدش ولباساش نگامیکردم وبغل میکردم وباهاش حرف میزدم...الانم خداروشکرمیکنم که ی فرشته بهم داده

سلام اگه سمت چپت درد کنه دختره

همین که یک نفر دیگه را توی وجودم حس می کنم مخصوصا وقعه ای که تکون می خوره حالم خوب میشه موقعه ای هم که به دنیا میاد که انگار کل دنیا را به من دادن وبه خاطر وجودش از خداوند سپاسگزارم

زایمان طبیعی بودم، لحظه ای که دکترم دخترم رو کشید بیرون چند همونجا بین پاهام گذاشتنش چندثانیه وقتی صورتشو دیدم بهترین لحظه زندگیم بود

موقعی که نوزاد میزنه تو شکم 😘🥹🫀

جفت من پایین بود تو آخرین سونوگرافی بهم گفتن جفت به رحم چسبیده اگه زیاد چسبیده باشه باید رحمت رو دربیاریم تا موقع زایمان حالم خیلی بد بود موقع زایمان اول به لطف خدا بعد هم با تلاش دکترم خدا رو شکر در نیاوردن بدترین دوران بارداریم بود

والله من دوست دارم یکم معلوم بشه چون میخوام جاریم بترکه ازحسودی چون انقدر حسوده دوست نداره من بچه داربشم الانم بارداری سومم است چون جاری کوچه من بهش گفته من باردارم بخاطر همین دوست دارم معلوم بشه

اون بحظه ای که ریکاوری بعد از عمل بودم بچه را آوردند بهم نشون دادند و گذاشتند روی سینه‌ام خیلی حس قشنگی بود

من یازده هفته وپنچ روزمه ولی اصلا معلوم نیست که من باردارم

سلام خانوما من هفته ۶ بارداریم خیلی پوست صورتم خشک شده و شبا دستام دونه های ریز میزنه و میخاره دلیلیش چیه؟

تا حالا اون لحظه ای که گفت جنین زنده ضربان دار هست تو ۸ هفته😁😍

فقط اون لحظه ای ک دکتر بهم گفت دوقلو بارداری بهترین حس بود برام الان ۱۵ هفته هستم

فقط استرس آزمایش و سونو داریم هیچی از بارداری نفهمیدم

خداروشکر یه بارداری بدون خطر و عالی داشتم دلمم تنگ شده چون خیلی نازمو میخریدن و از همه مهم تر بابام زنده بود🥺💔

سلام،من بارداری دوم رو دارم تجربه میکنم،و۲۸هفته هستم اوایل بارداری لکه بینی داشتم شیاف پروژسترون استفاده میکردم ویارم وسردردبارداری هم داشتم،ولی الان بهتر شدم وتکون خوردن تودلیمو که حس میکنم همه چیز یادم رفته ،

اولاش یکم سخت چون خالت تهوع اینا است اما در اصل خوب خیلی خس قشنگ مادرشدن بعدشم موقع که فهمیدم دارم دختر دار میشم که دیگه نگم

هرهفته ک تموم میشد میرفتم کتاب بارداری چک میکردم ک این هفته چ سایزوچ اندازه ی شده وهفته آینده چ قابلیتایی پیدامیکنه مث رشد گوش و چشم و ودست وپاهاش

هنوز قسمت نشده بارداری تجربه کنم ولی به نظرم کل دورش دوست داشته باشم جز زایمان😅

من که تا الان فقط سردرد تحمل کردم نزدیک یه هفته اس کلا خوب نمیشه دیشب دیگه تحمل نداشتم تا صبح همینجوری گریه کردم یه قرص هم خوردم خوب نشد چیکار کنم ؟

فقط تکون خوردن هاش رو دوست داشتم . و گرنه بقیه چیزاش درد بود

سلام بچا من ٢٠ هفته ام ولي تكون خوردناي پسرمو حس نميكنم علت چيه؟

سلام من ده روز هس از موعد پریودم گذشته و پریود نشدم ممکنه باردار باشم؟؟؟

دخترم ۴ماهش اسهال کرده گلاب به روتون چیکارکنم؟

سلام دوستان از۲۸ آبان تا الان سه بار اقدام به بارداری کردم چون دختر میخوام الان امروز متوجه شدم سینه چپم بزرگتراز سینه راستم است به نظر شما چه نشانه ایی است

بارداری نسبتا آسونی داشتم تهوع خیلیییی کم بود ولی شیرین ترین روزا برام اون تایمی بود که کاملا تکون خوردنشو حس میکردم استرس آور ترین تایم هم ماه آخرم بود چون مجبور شدم دکتر عوض کنم یهو متوجه شدیم که به دلایل پزشکی نمیتونم طبیعی زایمان کنم و کلا دکتر و بیمارستان و همه چی عوض شد

تازه وارد ماه هفتم شدم تا الان خیلی سخت بوده برام نمیدونم همه حاملگی ها اینجوری سختن یا فقد مت اینجوری بودم از هفته اول لکه بینی داشتم هر ۱۲ ساعت شیاف استفاده کردم استراحت مطلق شدم هفته یه آمپول زدم روزی یه آمپول خون رسانی میزنم سرکلاژ شدم اصلا خیلی سخت گذشت دعا کنید تا آخر بتونم برسم الانم شبا از درد پا کمر زیر دل نمیتونم بخوابم 🥺🤕🥹همش نگرانم برام دعا کنید تا هفته های بالا بتونم نگهدارم

بارداری قبلیم افتضاح بود.استفراغ شدید هرروز و هرشب.ولی این یکیم عالییییی.روحیم شاد.عشق تفریح و بازی و کارای خونه و بیرون و کار و درس و دانشگاه و همراهی با همسر و دختر قشنگم.

منکه اولشه و فقط تا اینجا اذیت شدم دوس دارم روزهایی که بچه تکون میخوره و حسش میکنی برسه و ازش لذت ببرم

سلام من قرص شیردهی میخوردم الانم ۱ونیم ماهه میشه عادت ماهانه نشدم چیکار کنم تست گرفتم منفی بود

اینکه همسرم خیلی هوامو داشت هرچی میخواستم همون موقع فراهم میکرد خیلییی خوب بود😂 آخه خیلی شکمو هستم البته بعد زایمان دیگه اشتها ندارم
قشنگترین و بهترین لحظه که روزی صدبار دلم براش تنگ میشه لحظه ی بدنیا اومدنش بود اغراق نمیکنم انگار خدا یک فرشته از آسمون فرستاد انگار بخشی از روحم رو بخشیدم بهش وقتی اون صورت گرم کوچولو رو چسبوندن به صورتم انگار تمام دنیا رو بهم دادن
فقط اون لحظات دعا میکردم و هنوز هم دعا میکنم خداجانم به هرکی چشم انتظاره و آرزوشو داره این لحظات قشنگ رو هدیه بده🤲💜🩷💜🩷

من 7 روز از موعودم گذشته بی بی چک بزنم یا زوده؟؟

سلام
من تو ۶ هفته ام به شدت سرما خوردم
دیشب سرم زدم و یک قرص سفکسیم خوردم
مشکلی پیش نمیاد😰

دوران بارداری برای من یه خواب شیرین بود..به جز ماه آخر که پای چپم سر میشد چون سمت چپ میخوابیدم و گرمای معدم گلومو داغ میکرد..واقعا لذت بردم به خصوص خرید سیسمونی...خودمو اصلا محدود نکردم..دوبار سفر رفتم و تا روز آخر پشت فرمون نشستم...ولی از وقتی دخترم به دنیا اومد از خواب بیدار شدم...بدترین قسمتش دخالت و انتقادهای دیگرانه که مثلا دارن محبت میکنن و بچه داری یادم میدن!!!

سلام مامانای عزیزحالتون چطوره
من شیش ماهه حامله ام وخارش بدن چیکارکنم امروزک موبرمخصوص بدنم رواستفاده کردم سوزش هم پیداکردم آیالازمه برم پیش دکتریان؟؟

پسرم چند سال پیش توی ۲۹ هفته پر کشید و رفت.خیلی دوست داشتم جاش برام سبز بشه ولی دختر اولم رو باردار شدنو.دوباره الان باردارم و دختره.از وجود دختر دومم اصلا ناراحت نیستم ولی اینکه جای اون واسم سبز نشد خیلی ناراحت و دلگیرم....

من که ازاولش تاالان که شیش ماهمه هنوز تهوع دارم و علاقه ای به خوردن ندارم اصن خیلی واسم سخت گذشت اذیت شدم 🥲

دلم برای تکوناش و اون شوق لحظه زایمان حسابی تنگ شده 🥲🥺
همش شیرینی بود

خانمای عزیز کسی یک جز قرآن خواست من در خدمتم سوره یاسین سوره حضرت محمد . برای حاجت دلتون برای سلامتی نی نی هاتون⚘️⚘️😔🙏😔🌹💐🌺💐🌺

بارداری با تمام سختی هایی که داره و از همه مهم تر نگرانی هایی که داره واقعا لذت بخش ، مخصوصا زمانی که تکون میخوره توی جودت

مامان صدرا به نظرت ممکنه باردار باشم

تموم قسمت های بارداری قشنگه حتی درد کمرو لگن چون میفهمی یکی از ت وجودت داره رشد میکنه و قشنگ تر از همه تکون خوردن هاشه حس خبی بهت میده ازدخدا میخوام ک همه مادران باردار ب سلامتی فارغ بشن و بچه های سالمی بغل کنه و کسی های ک مادر نمیشن خدا کمکشون کنه طعم مادر شدن حس کنن🤲❤

برای من که خیلی سخت بود بخصوص ماه های آخر چون خیلی کارمیکردم
بز و میش میدوختم و باشیر شون کره وماست درست میکردم من خیلی سختی کشیدم تو دوران بارداری🥺

قشنگترین لحظه زمانی که به دنیا میاد و میگیری بغلت

لطفا بگین چه اسمایی برای دختر کوچولوهاتون در نظر گرفتین؟ هیچ اسمی به نظرم قشنگ نمیاد🥲

بارداری خیلی حس خوبیه کلا هر بار ک میرفتم دکتر با همسرم همشون بهترین و شیرین ترین خاطره هستش فقط دو ماه اخرش سخته مخصوصا راه رفتناش😐🥰❤

تواین هفته ها تکون خوردنش زیاد شده وقتی تکون میخوره خیلی خوشحال میشم که دخترم داره بازی میکنه،دل تنگ تکوناش میشم حتما،قسمت سختش اینه که روزی چندبارهیچ،شبابیدارمیشم واس توالت رفتن فقط سختیش همینه,بقیش دوستدارم،بی صبرانه منتظرعشق دلم نازخشکلم هستیم🙋‍♀️🙋‍♂️😍💗

خدایاشکرت بعداز۱۲سال دوباره این حس شیرین رو تجربه میكنم.🥰🥰🥰

من رفتم سنو انتی خیلی دوست داشتم احتمالا بگه وا جنسیت ولی نگفت.حال تهوع خیلییی دارم یک هفته شده خیلی حالم بد میشه هم صبح ها هم شب ها .تا کیی میخوام اینجوری باشم .لحظه شماری میکنم بدونم جنسبتش چیه.

تکون خوردناش تو وجودم🥰🥺

تکونای دخترنازم

سلام دوستان من ۵ روز از موعد پریودم میگذره رفتم ازمایش دادم باردار نبودم به نظرتون علتش چیه

خدا کنه چند ماه زودتر بگذره من زایمان کنم قول میدم دلم هیچ تنگ نشه برا این روزا😂 همش حالت تهوع و دل درد و بیخوابی و ضعف

سلام ببخشید بتا ۲۰۰واسه ۸هفته خوبه یانه

خانوما برای من سر نمازتون. زیارت ها که میرید دعا کنید به من بچه بده خدا😔

من تا باردار بشم خیلی سختی کشیدم چون کیست داشتم و بعد کلی درمان باردار شودم من رفتم سونوگرافی گفت که به دختر میخوره منم عاشق دخترم ی پسر دارم ولی بعد که همه ی فامیل فهمیدند که دختر باردارم همه خیلی ناراحت شودنند گلم و دلشون پسر می‌خواستند عزیزم نمیدونم من که رازی هم به رضای خدا همین که سالم خدای شکرت فداتشم انشالله که همه بارداری خوبی داشته باشند گلم و به موقع بچه هاشون بغل بگیرنند

من الان باردارم و خیلی خوشحالم که باز خدا داد و تونستم باردار بشم خدایا برای همه چیز شکرت خدا ممنونم صدامو شنیدی و بهم یه دختر سالم بهم دادی هزاران بار شکرت 🥺🤲🤲

آیا کسی در ۱۷هفته سنوی انومالی انجام دادن

همین ک پریود نمی‌شدم خیلی خوب بود 😁🤣
سختیشم ، شبا موقعه خواب بود، اصلا نمی‌تونستم تموم بخورم آنقدر ک زیر دلم شدید درد می‌گرفت 🥲

بارداری آرومی داشتم.
خیلی حس قدرت میکردم. برخلاف قبلا که همیشه از چیزی میترسیدم توی بارداری ی حس تو میتونی عجیبی بهم القا شده بود. این بود ک اسمش شد یارا ❤️

من اولین بارداریمه ۲۲ هفته ام . در کنار سختیش یه شیرینی هم داره وقتی تکون میخوره اصلا باورت نمیشه یه قلب دیگه تو بدنت داره میزنه 🥰
منتظر بودنش قشنگه 💖

دلم برا لگد زدناش و تکون خوردناش خیلی تنگ شده

من وقتی فهمیدم باردارم خیلیییییی خوشحال بودم، چون طبق برنامه ریزی مون دقیقا بعد از تولد ۳سالگی پسرم توی اولین اقدام جواب گرفتم و دیگه خیلی خوشحال از اینکه همه چی داره طبق روال و برنام ریزی عالی پیش میره. بارداری فوق العاده راحتی هم داشتم بدون حتی یک روز ویار یا خستگی یا هرچی! ✨
تا اینکه موقع سونوی ان تی شد. از بس ذوق داشتم یکمم زودتر رفته بودم ان تی پیش بهترین دکتر سونوی شهر. موقع سونو هیچ حرفی نمیزد دکتر. آروم ازش پرسیدم: «جنسیتش معلومه آقای دکتر؟»
گفت خیلی مشخص نیس ولی احتمال زیاد به پسر میخوره!

خدایا منو ببخش. ولی دقیقا از همون لحظه در اوج خوشحالی توی دپرشن وحشتناک فرو رفتم که تا همین لحظه که ۳۴ هفتمه اشکم دم مشکمه و مدام فقط دارم گریه میکنم.
من و پسرم از ۲سالگیش با خواهر فرضیش بازی میکردیم، غذا میخوردیم، میخوابیدیم. مثه یه عروسک. خودش خیلی دوست داشت یه خواهر داشته باشه. اسمم براش انتخاب کرده بود و از همون روز اول ما به اون اسم صداش میزدیم. نمیدونم چرا هیچوقت فکر نمیکردم یه روزی قرار مامان دوتا پسر باشم. برام خیلی گنگ و سخت و بی ملاحته ! دیگه از اون روز ان تی به بعد هیچ لذتی از بارداریم نبردم. فقط منتظرم روزها بگذره و ببینم چی پیش میاد. هیچکس حال واقعیم رو نمیدونه چون مطمئنم سریع قضاوت میشم و بهم میگن تو ناشکری ! خدا قهرش میگیره ! ولی واقعن اینجوری نیس ! فقط یکم زمان میخوام تا تموم تصور های رنگی پنگی و صورتی ای که نزدیک به ۲سال با پسرم و دخترم داشتم رو از ذهنم پاک کنم و خاطرات جدید باهاش بسازم 🥲

موقع که فهمیدم دارم دختر دار میشم چون عشق من دختر بود

سلام خانومای عزیز،اگه کسی یه هفته ازاقدامش گذشته باشه و سرماخورده وسرفه های شدیدداره چه دارویی مناسب؟میشه دارو مصرف کرد؟

زیبایی🥰😀
انقدر خوشگل شده بودم همه جوشام از بین رفت.. صورتم پر و سفید و قشنگ شده بود😍

اینکه بعد ۷سال انتظار با ۴بار سقط ک قلب هیچکدوم نزده و رشد نکردن. بری سر خود سنوگرافی و بگه قلبش تشکیل شده اونجا قشنگترین لحظه عمرت میشه مگه نه؟!🥲

یک ماه تو شمال توی جای کوهستانی بودم توی مرداد که هوا خنک بود و ما شبها بخاری روشن میکردیم.
اون یک ماه تو دوران بارداری بهم خیلی خوش گذشت.

مادرم هر روز صبح برام نون محلی و تنوری می‌پخت

بارداری خوبی داشتم ففط تهوع های شبانه ول کنم نبود و شب ها به قدری ضعف میکردم که پا میشدم چیز میخوردم ، اما تمام کارامو خودم انجام میدادم ،اما بعد از زایمان همه چیز عوض شد ، بچم کولیک و رفلاکس داشت و بیقرار بود ، افسردگی شدید گرفتم و کلی وزن کم کردم ، هنوزم بعد از یکسال روبراه نشدم انقدری ک میگم همین یکی بسه

من بهترین دوران رو داشتم ولی بعد زایمان دچار افسردگی و ضعف عصاب شده بودم تا یک سالم درگیر کولیک بچه ام و دکتر بازی‌ای اطرافیانم

من یه بارداری وحشتناک داشتم از اول بارداری تا آخرش ویار شدید ب همه چیز ولی از موقع که تکون خوردنش رو حس کردم تا ماه آخرم تحمل کردم برا تون خوردناش دلم تنگ شده د اینکه یه پوست شفاف وعالی داشتم همه میگفت کرم چی استفاده میکنی

کاش بعضیا سرشونو تو 🍑 خودشون بود نه اینکه تو زندگی دیگران😒😒😒

شوهرم دیشب رفته سوپری مای بیبی بخره فروشنده در اومده گفته وای هنوز برای بچت مای بیبی می‌خری😒 تا چشات در اد بچه‌ای که دیگه شروع کنیم به حرف زدن دیگه باید دستشوییشم بگه والا من بچه دیدم سه سال به بالا یا حتی ۳ سال دیدم بچه ای که دستشوییشو نمیگه بعدم شوهر من برا همه زبون داده‌ها ولی برات غریبه‌ها نه😒😒
اومده به من غرغر که ها تو نمی‌تونی بچه رو از دستشویی بگیری پس تو خونه چیکار می‌کنی صبح تا شب بیکاری..... منم قشنگ براش توضیح دادم گفتم که بعضی از بچه‌ها آمادگی دستشویی ندارند عین بچه ما من هم هیچی دارم یواش یواش یواش پیش میرم فعلاً دارم از شیر می‌گیرمش اول باید از شیر بگیرمش بعد از دستشویی گرفتنش طرف گفته ما بچه‌هامونو دیگه ۸ ۹ ماهگی می‌بردیم دستشویی😒😒😒
گفتم یعنی تو هیچی بهش نگفتی گفت چرا گفتم که نه فکر می‌کنی اشتباه می‌کنی فقط بلده سر من خالی کن😒
شماها بچه‌هاتونو چند سالگی از پوشک گرفتید؟؟؟
من پسرم از یک سالگی میگه جیش دارم حتی دستشوییم می‌کنه میگه دستشویی کردم حتی از یک سالگیم هی میومد توی دستشویی باهامون کلاً از کوچیکی میومد🤭 ولی وقتی می‌برمش میگم مامان جیش کن هی دست می‌زنه به این به اون اصلاً حس می‌کنم آمادگی نداره فعلاً چرا اذیتش کنم

🥲نگوووو از حاملگی ک همش عذاب بود

درد دارم ها
همه درد دارن
ولی شیرینی هاش بیشتره به نظرم
همین تکون هاش
لگد زدناش
همین ک یکی هست به خاطرش آرومی و میتونی هروقت دلت خواست باهاش صحبت کنی و دردو دل کنی و اینکه تیکه ای از وجودته

منم ۲۲ سالمه
و ۶ ساله ازدواج کردم
من خیلی پریود هام عقب میفتاد
گاها هر ۳.۴ ماه یکبار پریود میشدم

برا همون نمیدونستم باردارم و تقریبا ۲.۳ ماهگی فهمیدم باردارم
تا اون موقع فکر میکردم دردهام درد های پریود هست و توجهی نمیکردم
و حتی شهر بازی رفتم تو اوایل بارداریم و حتی مهمون تعداد ۲۰. ۳۰ نفر دادم
بعدش ک فهمیدم باردارم کلی درد دارم از اون موقع به خاطر بی ملاحظه گی هام

سلام مامان ها کسی میتونه کمکم کنه عثمان جانم از صبح خیلی خیلی تب داره بدنش اتیشه از تب سورفه هم میکنه ولی‌کم خیلی تب داره بدنش اتیشه

من اصن نمیدونستم باردارم 2 ماه نیم باردار بودم بعد 12 سال رفتم سونو گفت حامله ای 2 ماه ونیم هس بعدش هم حالا توهم نداشتم فقط یه چند بار صبح ها میخاستم بالا بیارم خودمو کنترل میکردم از خلته گلوم یه کمی داش میخاستم صاف کنم بدم میومد حالت توهم بهم دس میداد همین از بوی غذا بدم نیومد ولی همش جیشم می‌گرفت ف میکردم سرما زده شدم میگفتم وای زمستون شده از همونه من هر سال اینطوری میشم خوابم زیاد شده بود یه مدت میگفتم زمستون ها اینطوری هستم خب واقعا هم اینطوری بودم نکه همش هوا ابری هس همش دوس داشتم بخوابم ولی حالا بچه نمیزاره خلاصه نگو این علائم های بارداری بوده من خنگ نمیفهمیدم پریودیم اصن کنترل نمیکنم کی میشم کی نمیشم تو بارداری هم بعد ها از لگد زدنتش خوشم میومد دوران باحالی بود ب خصوص وقتی ک ب دنیا اومد زنه بهم نشونش داد یه تپل لپ قرمزی بود دکتره بهم گفت چرا لباشو ماتیک زدی گفتم وااا نزدم 😂یا صحنه های ک سکسه می‌کرد می‌فهمیدم یا اینکه لگد میزد او هفته 13 هم ب هرکی میگم باورشون نمیشه نمیگم لگد ولی تکون های خیلی کوچکی می‌خورد عین ماهی کلا لاغرا زودتر متوجه میشم نصبیت ب تپل ها بعد ها ک لگد میزد بزرگ تر شده بود قشنگ متوجه کشیدم وقت های ک گرسنه میشدم بچه لگد میزد یا وقت های ک تا ظهر میخابیدم این تنبل هم میخابید از تکون نخوردناش معلوم بود خلاصه دوران باحالی بود ولی خیلی دیگه خسته شده بودم از اینکه زیاد غذا میخوردم گشنه میشدم رسمن داشتم برشکست میکردم چقد ک تشنه میشدم تنبل شده بودم و تکرر ادرار از اول داشتم تا آخر یعنی یه دقه نشده بود باز دوباره میرفتم باز میدیدم ای بابا یه قطره هس ولی من برا همون یه قطره هم اذیت کشیدم باید میرفتم اگه برا همون یه قطره نمی‌رفتم خودم اذیت میشدم

سلام دوستان من پنج ماهه در حال اقدامم اما باردار نشدم سنمم ۲۵ سالمه ،دکتر هم رفتم یه سری دارو به خودم و همسرم داد اما فعلا نتیجه نداده 🥺خواستم ببینم کسی تجربه مشابهی مثل من داشته؟؟ شماها بعد از چند مدت اقدام باردار شدین؟🥲

من دوران نسبتن خوبی داشتم ولی میترسم با کارای که شوهرم میکنه میترسم نتونم کنار بچم باشم بزرگ شدنش ببینم

من توی۴ ماه حاملگیم حس خیلی بدی دارم هیچ غذایی نمیخورم همش استفراق ۷ روز به خاطر کاهش وزن و استفراق بستری شدم چند بار از کم جونی بیهوش شدم همسرم اصلا درکم نمیکنه کارهای خونه رو انجام میده اما حالم ک بد میشه استفراق میکنم تا چند دقیقه لرز میگرم حتی بهم نگاه نمیکنه بیشتر از یه ماهه هیچ رابطه عاشقانه ای نداشتیم تنها چیزی ک میگه اینه که باید یه چیزی بخوری تا خوب بشی احساسم انقدر بده ک الان ساعت ۳ شبه ک اینارو مینویسم فقط میخام یکم خالی بشم حس میکنم بچه امم دوست ندارم

قسمت شیرینش تکون خوردناش بود دستمو میذاشتم رو شکمم حسش میکردم قسمت سختش هم حالت تهوع شدید و معده درد و ضعف کردن بود به هیچ عنوان دلم نمیخواد بازم تکرار بشه

سلام دوستان کسی رفته دکتر برای دوقلو نتیجه گرفته توروخدا جواب بدین

من دوران بارداری بسیار لذت بخش داشتم حمایت و توجه از طرف همسرم و خانواده خودم و خانواده هسمرم بسیار داشتم و حاملگی نسبتا آسونی داشتم با اینکه معلم هستم و تاماه ۷ سرکار بودم اما برام خیلی لذت بخش بود در حدی که دوست دارم دوباره اون روزا برام تکرار بشه

سلام من زیر بغلم کلا یه چیزای ریز در آورده که انقد میسوزه امانمو بریده نمیدونم چرا اینجوری شدم به نظرتون ماله این بارداریه ...کسی تجربه شو داره بهم جواب بده لطفا

سلام مامانهای عزیز
تجربه تو حاملگی کسی داشته جوش ریز رو شکم
علت اش چیه

بارداری که از اول تا آخرش فقط عشق بود
لگد زدنش
تکون خوردنش
همه و همه عالی بود
تنها چیزی که باعث اذیتم بود کمر درد بود که از اول تا آخر بارداری داشتم

واااای من مادرشوهرم شده بود سرطان ب جونم افتاده بود وسط زندگیم هیچ وقت یادم‌نمیره و نمیبخشمش و اینکه قطع ارتباط کردم چون بسیار اذیتم کرد
ولی مادرم از ماه ۴بارداری تا دوماهگی بچم با خواهرام دورو برم میچرخیدم و اذیت شدن
خدا به اندازه بدی و خوبی های ادما بهشون لطف کنه

همسرم بینهایت مواظبم بود خیلی خوش میگذشت خاطره سخت مثل شب نخوابیدنها و گرما و کم شدن مایع امنیوتیک هم داشتم اما درکل لذت بخش بود😍

من که هرچی فکر میکنم خاطره خوش کم بود مخصوصا که آخراش دلپیچه و گرمای شدید اذیت بودم بچه هم که تو هفته ۴۰ به دنیا اومد

بارداریم خیلی خوب بود اصلا نفهمیدم .ولی زایمان ۴ روز تو بیمارستان بستری شدم.خیلی پرستارها اذیت کردن و بهم تعنه زدن خدا ازشون نگذره.بعد همسرم اومد امضا داد منو بردن یه بیمارستان دیگه خدا خیرشون بده پرستاراش عالی بودن.من تو ۴۰ هفته ۵ روز زایمان کردم.😊

بارداریم و کلا دوستش داشتم با اینکه به شدت سخت و طاقت فرسا بود برام همه اطرافیان دلشون به حالم می‌سوخت ولی چون زایمانم با اینکه سزارین بود خیلی خیلی سخت بود به خاطر همین بارداریم و خیلی بیشتر دوستش دارم

همیشه تو رویاهام با تمام وجودم دلم یه پسر میخاست بنام دیاکو از عشق بی حد و مرز تچ رویاهام هرچی بگم کم گفتم تو دوران اقدام با اینکه میگفتم برام فرقی نداره ولی از ته دلم از خدا میخاستم بهم به پسر بده وقتی باردار شدم همه میگفتن علائم پسر داری اصلا به پسر فکر نمیکردم که اکه یه وقت دختر شد ناراحت نشم در نهایت وقتی فهمیدم خدا بهم دیاکو داده بهترین حس زندگیم تجربه کردم عاشقانه دوسش دارم تمام زندگیمو اگه بگن با یه لحظه تو بغل گرفتن پسرت عوض کن با اینکه هنوز بغلش نگرفتک ولی حاضرم عوض کنم برام هیچ چیزی عزیز تر از دیاکو نیست

خانمای عزیز کسی یک جزقرآن نمی خواد براش بخونم برای حاجت دلتون برای سلامتی نی نی هاتون🌺🙏⚘️⚘️🌺🙏🙏⚘️🌺🌺🙏⚘️😔😔

حاملگی واصلادوسنداشتم ولی بعدزایمانش بهترین حس دنیاروداشتم.

والا اصلا دوران حاملگی خوب نیس

به نظرتون ترشی و ترشک جنسیتش چیه من تو سه ماهه هستم جنسیتشون نمیدونم ؟؟؟

اوایل ک تا ۱۸ هفتگی حالت تهوع داشتم
بعدش تا ۲۶ هفته نفس تنگی شدید داشتم
بعدشم تا آخر ۴۰ هفته حساسیت بدنمو گرفت و کف دست و پاهام و شکمم تاول زد و خارش خیلی شدید داشتم ک غیرقابل تحمل و درمان بود
ایناش بد بود ،ولی خب تو دوران بارداری همه باهات خوبن،هیچکس از گل نازک‌تر بهت نمیگه ،هرچقدر بخوای میخوابی و استراحت میکنی 😜😂
ودر نهایت زایمان بشدت سختی داشتم و بعد زایمان هم به باز شدن و عفونت بخیه ها گرفتار شدم
خلاصه ک سختی و قشنگی زیاد داره 🤭
ولی بچه ک بدنیا بیاد همه دردات یادت میره 🥹🫀

سلام دوستان من برای پریودام که منظم بشه قرص میخورم ولی چند دوره ۲۵ روزه میشه یه دوره ۳۰ روزه یه دوره ۳۴ روز اصلا معلوم نیست دوره هام چطوری بشه با اینکه قرص میخورم حالا چطوری تخمک گذاریم رو پیدا کنم

عاشق حس و حالش بودم کلا دوسش داشتم
اما اینکه یه هفته طول سرویکس میرفت بالا یه هفته میومد پایین استرسیم می‌کرد و باعث شده بود کل ۹ ماهو نتونم خونم باشم و کلا خونه مادرم بودم که جو متشنجی داشت و در آخر ۳۶ هفته منجر به زایمان شد

مامان جونیادرخواست بدین دوست شیم🙃💚

دوستان من شش هفته و یک روزمه الان یه لکه دیدم چیکار کنم؟

تهوع ک تا آخرین لحضه حتی اتاق عمل داشتم

خیلی سخت بود ز ماه ۸ به بعد

بارداریم خوب بود الان لگن درد دارم خیلی خوشحالم ولی استرس هیکلم که بهم‌خرده شکمم لک های بنفش روی شکمم

وای هیچ جاش نمیخوام اصلا تکرار شه کسایی کلستاز بارداری دارن میفهمن من چی میگم خداروشکر تموم شد و ب خیر گذشت🥲🥲🥲

بارداری راحتی داشتم همه چیز خوب بود ولی زایمان سختی داشتم

وقتی که میزنه نینیم 😍😍
سختیش اینه نمیتونم رو شکم یا به پشت بخوابم 🥺

وقتی حرکاتشو تو شکم حس میکنی بهترین حس دنیاست ولی از بس حالت تهوع داشتم و از همه غذاها متنفر بودم که از اسم بارداریم میترسم دیگه

چی بگم که نگفتنم بهتره 😢

سختیش گرم بودن هوا بود داشتم از گرما تلف میشدم.همش دسشویی بودم. بخاطر دستشویی جایی نمیتونستم برم. چون جفتم پایین بود سفر نمیتونستم برم همش زیر دلم درد میگرفت. خوبیشم این بود چون باردار بودم همه دوسم داشتن و شوهرم از گل نازک تر نگفت بهم.

من وقتی فهمیدم باردارم ناراحت شدم... چون تو ذهنم بود که جدا بشم از شوهرم ...

پری شب بچم سقط شد😭😭

وقتی فهمیدم باردارم🥹اولین بار که تو سونو ان تی دیدم داره لگد میزنه😍 اولین بار که حرکتش و حس کردم🥲 اینکه وقتی صداش میزدم تکون میخورد🥹خیلی اینا برام شیرین بود قسمت سختش هم این بود که نمیتونستم رو کمر بخوابم و به پهلو خوابیدنا و گاهی اوقات کمر و لگن درد و اینکه بخاطر شکمم نمیتونستم مثل همیشه همسرم و بغل کنم سخت بود😅

بچها تو این سن چقد شیر میخورن چنبار مدفوع میکنن
پسر من هر دو روز یا یه روز در میون مدفوع میکنه
غذا کمکی هم کم میخوره
دیگ خسته شدم😭😭😭😭

اینکه اروم بودم اصلا عصبی نمیشدم
راحت میخوابیدم
ولی بدش گرما و گر گرفتی بود
دردایی بود ک میکشیدم
اره بازم دوست دارم تکرار بشه
لینکه ی موجود دوست داشتنی رو خلق کنی و رشد بدی واقعا عالیه

بدترین بارداری رو رو دخترم داشتم فشار خون بالا ...کلافگی افسردگی .‌‌وزن بچه بالابود تنگی نفس داشتم ...خارش بدن بخاطر حساسیت ب جفت ...سر سزارینم طپش قلب و فشار بالا تا مرگ رفتم

خواب زیاد بی دغدغه

بنظرتون خبر بارداریم کی به خانوادم بگم نی نی قلبش تشکیل شده تازه😍

بهترین روزهای زندگیم بارداری و زایمان دختر قشنگم بود دنیام رنگ و بوی بهشت میداد ارامشی ک هیچی نمیتونست بهم بزنه...با وجود درد سیاتیک طاقت فرسایی ک داشتم تا اخر ۳۸ هفته بارداریمو با لذت ادامه دادم

سلام همگی ذخیره تخمدانم پایینه چیکار کنم کمکم کنید ممنون میشم

تکون خوردناش توشکمم اخ ذوق میکردم براش والانم باذره ذره وجودم بخاطروجودنازنین گل پسرم خداروشکرمیکنممممممم😍😍😍

سلام مامانا خوبین من 3روز مونده ب موعدم تخمدان راستم تیر می‌کشه بعد حالم مثل حالت تهوع هست همشم دهنم آب جمع میشه به بعضی بوها حساسم بعد انگار از معدم یه چیزی میاد بالا بعد احساس میکنم تو گلوم چیزی هست اینا علائم چیه

کیا با فولیکول تخمدان چپ پسر باردار شدن؟؟؟

لم برا تکون خوردناش تنگ میشه 😢

من دوران بارداری سختی داشتم اما لحظه تولد پسرم قشنگ ترین لحظه عمرم بود.☺️😍 لحظاتی ک باهاش بازی میکنم عشق میکنم،بغلش میکنم ، بوسش میکنم بازم عشق میکنم.
اما دیگه حاضر نیستم باردار بشم چون بارداری خیلی سخته برام و بعذ از زایمان هم دست تنها بودم و خیلی خسته و فرسوده شدم.
اما مادر شدن نقطه عطف زندگیم شده، عاشق خودمم ، عاشق زندگی ام.

من سومین بارداریم بود و هست همسرم علاقه مند بود اما موافق نبود به دلایلی من بچه هام هرکدوم حدود یک سال و نیم طول کشید باردارشم اما از فرشته سومم بگم محاسبه کردم بعد ی سال و اندی درسمم نصفش رفته باردار میشم که بعد رضایت همسرم و وسط درس و دانشگاهم همون ماه اول اقدام خدابهم هدیه داد بین خوشحالی و بهت بودم همسرم خیلییییی خوشحال دخترم از ذوق گریه میکرد چون سه سال بود کارش دعا واسه خواهر داشتن بود پسرمم برام جالبه که خیلی هیجان زده شد و طول بارداریم تا الان که هفته ۳۷هستم فراز و نشیب بسیار داشت روزای خوش و نا خوش هم باهم اما گذشت همسرم هرروز بیشتر منتظر من هم خیلی خوشحالم اما نگران و ...و دخترم به ارزوش رسید خدا ی دختر دیگه بهمون داد برام دعا کنید مادر قوی و با تدبیری باشم

وای وقتی بعد شیش سال انتظار شیکمم بزرگ شده بود لباس بارداری میپوشیدم ومثل پنگوئن راه میرفتم عاشق استایلم میشدم خدایااااااااااااااا😄🥰

قبل از بارداری فکر میکردم وول خوردن و تکون خوردن یه جنین تو شکم مادرش خیلی چندش آور باشه یا حالتی مثل قلقلک و ..باشه.اما وقتی تکونهاشو حس کردم چقدر برام لذت بخش بود و دلم میخواست همش تکون بخوره و ساکت واینسته.

سلام مامانا کسی هست مثل من از خارش بدن دیگ خسته شده باشه و اینکه راه کاری بلد باشه واقعا کلافه ام دیگ همه جای بدنم میخاره

تکوناش تو شکمم مث موج مکزیکی 😂آخی دلم چ زود تنگ شد🥺

شیرین ترین لحظات زندگیم❤️❤️😍
مخصوصا وقتی شکلات میخوردم ودراز میکشیدم میومد یه طرف شکمم هی تکون میخورد
مگه سیر یاخسته میشی از این لحظه ها
هرچقدم بگذره تازس💜

من بارداری و زایمان بسیار راحتی داشتم جوری‌که تا ماه های اخر ( پسرم ۳۴ هفته بدنیا اومده) هیچ چیزی متوجه نشدم حتی شکم هم نداشتم شکمم تخت بود😄 با ارزش ترین نعمت خداست برای من الهی شکر برای وجودش هر لحظه که میبینمش بیشتر به عظمت خدا پی میبرم...!

سلام من یک روز از پریودی گذشته باردار میشم یانه

خانمای عزیز کسی یک جز قرآن نمی خواد براش بخونم برای حاجت دلتون برای سلامتی نی نی هاتون 🌺🙏🌺🙏🌺🙏🙏🙏😔😔

من دوران بارداری بسیار زیبا و راحتی داشتم
و زایمانم هم عالی بود
میتونم به عنوان بهترین خاطره ی عمرم ازش یاد کنم
بارداری خیلی زیباست😍😍اگه بچه داری اینقدرررررر سخت نبود و کسی رو داشتم که تو بچه داری بهم کمک کنه قطعا باز این دوران زیبا رو به خودم هدیه میدادم
اما افسوس
مامان های باردار لذت ببرید که واقعا زیباست
و نقطه ی عطفش لحظه ی وصال😍😍😍آخ مادر
چه لذتییییییی
با هیچ چیز در جهان قابل قیاس نیست

گرمای تابستان و ترس از محیط بسته اذیتم کرد در عوض با حرکاتش جون میگرفتم خوابش را می‌دیدم و به عشقش تغدیه میکردم تا رشدش خوب باشه

توروخدا استرس چ تاثیری رو جنین داره استرسی ک کنترل نمیشه

صدای قلبش
کج شدن ی طرف شکمم
تکونش
و..‌

دوستان جواب ندادین

دوستان عزیز چند روز بعد از اقدام به بارداری میتونیم بی بی چک بزنیم؟ایا بعد از ده روز امکان داره باردار باشی وهنوز نشون نده وجواب تست منفی باشه ؟

من اصن دلم تنگ نشده چون بارداریم کلن سخت بود

سلام خانما من شش روز از پریودیم میگذره تمام علائم بارداری رودارم امروز یکم خون همراه ترشح کشداردیدم به نظرتون طبیعیه یا میخوام پریودشم☹

صدای قلبش لگد زدناش واکنشش بعد از خوردن خوراکی های شیرین خیلی لذت بخش بود

من دلم برا لحظه لحظش تنگ میشه ولی با دیدین خنده های فرشته کوچولوم دلتنگیم رفع میشه
خدایا شکرت بابت وجودشون 😍

سلام خانمای باردار میشه واسم منم دعا کنید بحق این شب‌های عزیز خدا بهم یه بچه بده اول سالم باشع بعدم دختر باشع خدا بهم یه پسر داده میخام یه دخترم بده هردو شو داشته باشم 🙏

عاشق هرلحظه‌اش هستم مخصوصا وقتی باهاش حرف میزنم و خودش با لگد زدناش جوابمو میده انقد ذوق میکنم بعضی وقتا همسرم بهم میگه که ارزششو داره این همه سختی و درد و حال بد و نخوابیدن‌ها گفتم آره چرا ارزششو نداشته باشه هرچی که بشه همه رو تحمل میکنم چون قراره نی‌نی خودمو بغل کنم نه نی‌نی یکی دیگه الهی مادر دورت بگرده نفسم

سلام دوستان من رگ های سینه ام مشخص نشانه بارداری هستش یانه

سخت ترینش هماتوم و دوماه استراحت مطلق و بهترینش شنیدن صدای قلبش و دیدن صورت ماهش و تکونای ارومش

کسی میدونه هزینه سونوگرافی آخری چقده؟
۳۴هفته ای؟
تا چند هفته وقت هست؟

ببخشید دوستان چکار کنم دخترم سینه راستم بگیره دو روز فقط یا تو‌خواب بهش میدم یه هم به زور درحد چند ثانیه

درد از چند هفته شروع میشه؟

همزمان با مثبت شدن آزمایش بارداری سرطان شوهرمم تایید شد و هر لحظه اش استرس بود و گریه و ترس
دلم میخواست مثل بقیه لاقل بدون ترس گرفتن بچم توسط خانواده شوهرم زایمان میکردم

دلم هیچوقت برای هیچ موقع از اون زمان تنگ نمیشه

عزیزدلم‌خب روبچتون تاثیری گذاشت مامان نینی بخدا دارم دیوونه میشم خودم استرس دارم همشم میترسم وتکون میخورم قبلا بهتربودم این ماه های آخر دیگه اصلا نمیتونم کنترل کنم خودمو استرس شدید و انگار دلم یدفعه میریزه

سلام مامانا من هفته ۳۰بارداریم خیلیی استرس شدید وبیخودی دارم ک‌کنترلم نمیشه کیا مثه منن بنظرتون بده

ببخشید من بعد مدفوع سوزش شدید میگیرم از مقعد چ پماد مصرف کنم باردارم

سلام مامانا ، دختر من ۱۷ روزه اس ، چند روزه که خوابش خیلی کم شده ، همش فقط وقتایی که بهش شیر میدم یکم خوابش میبره بعدش تا میام بادگلوشو بگیرم دوباره بیدار میشه ، دوباره یا شیرش میدم یا انقد تکونش میدم تا بخوابه ، بنظرتون این طبیعیه ؟

عاشق تک تک لحضاتش شدم با وجود همه ی سختی هاش

سلام مامانای عزیز دختر من ۲۰ ماهشه ده کیلو نیم وزنشه بنظرتون کم نیست؟؟؟؟

سلام مامانا من ازدیشب لخته‌خون ازم‌دفع میشد همراه دلدرد مثل پریودی الان رفتم سرویس اندازه یه کف دست ازم لخته‌اومد یکم تو دلم سبک شده!به نظرتون سقط شده؟🥲😓

همه با خانمای باردار مهربونن چه تو خیابون چه بقیه جاها..
این به نظرم یکی از قشنگی های بارداریه
لگد های پسرم وقتی به قلبم خیلی نزدیک بود و توی وجودم بود ❤

سلام مامان های عزیز امیدوارم حال خودتون و نی نی تون خوب باشه من هفته ۹ هستم الان شدیدا زیر شکمم سمت راست بد جور درد دارم به نظرتون مشکلی هست یا طبیعیه ؟؟؟

[۱۱/۲۹،‏ ۲۲:۲۸] houra🦋: سلام مامانا خوبین پسرم سه سال و دوماهشه.کلا از پوشک گرفتمش ولییییی دو روزه ک پی پی رونمیگه و تو شلوارش خرابکاری میکنه
[۱۱/۲۹،‏ ۲۲:۲۹] houra🦋: برنظرتون چیکار کنم
[۱۱/۲۹،‏ ۲۲:۲۹] houra🦋: خیلی خیلی خیلی ناراحتم😭😭😭😭
[۱۱/۲۹،‏ ۲۲:۲۹] houra🦋: ممنون میشم اگر تجربه ای دارین کمکم کنید

سلام خانما میگم چرا وقتی شیر میخورم اسهال میگیرم ۲۶ هفتمه

سلام من هفته ۱۹ هستم انومالی رفتم خون تو روده جنین دید از چی میتونه باشه

سلام مامانا پسر من ۶ماه و دوروزه داره شیر خشک ببلاک ۱ میخوره باید عوض کنم ۲ بدم

چرا رفتم میگه تا41هنوز وقت داری

فق قشنگیش ک دیدم همون جای صدای قلبشو شنیدم و حرکاتش بقیشه هیچی ک خانواده شوهرم خیلی اذیتم کردن🙂💔

ویارش خیلی بده از هفت هفته تا سیزده هفته برام سخت بود از شونزده هفته کم کم شیرینیاش شروع شد وهرچی بزرگ ترمیشد تکوناش وخودشو تک تک عشق کردم وارزوم تجربه ی دوباره تک تکشونه

هفته 22 بارداری

تنها چیز بارداری که خیلی دوسش دارم پریود نشدنه واقعا عالیه

سلام خانوما
من از دوست پسرم حامله شدم
۲۰ روز بعد رابطه بی بی زدم مثبت بود
و شرایطمون شرایطی نیست ک بتونیم ازدواج کنیم هم من هم اون ولی اون میگه همه جوره پشتمه و تنهام نمیزاره چ برا انداختنش چ نگه داشتنش
ولی من نمیخام ابروم بره چند ساله باهاشم ولی شرایطمون اوکی نیست ن اون ن من
الان چجوری باید اقدام ب انداختنش کنم تا دیر نشده هیچی سردر نمیارم ممنون میشم کمکم کنید و راهشو بگید

سلام

من شمال شماکجایی

سلام من درد لگن سمت راستم شدیده ولی همیشگی نیست یهو میگیره معمولا وقتی میشینم. چیکار کنم. طبیعیه؟

آغاز حرکات بچه و لگد زدنها و حرکات تند تند بچه در شکم و وجود خود بچه در شکم و حالت خاص بدن در بارداری دلم براشون تنگ میشه و اینکه وقتی بچه به دنیا میاد علیرغم تمام سختی هاش اینکه اگه دیگه بچه ای نمی‌خوای هر لحظه اش رو قدر می‌دونه چون دیگه ممکنه هرگز برات تکرار نشن

یعنی پودر نخودچی رو با نبات کوبیده قاطی کنم؟

سلام مامانا ،توروخدا هرکی دید جواب بده دخترم یه هفتس اسهال داره هرچی دکتر بردم خوب نمیشه چی بهش بدم زود خوب شه خیلی نگرانم بچم بی رمق شده 🙏🥺🥺

خیر دوس ندارم دیگ تجربه کنم
همش ویار داشتم شدید هیچی نمیتونستم بخورم ۵ ماه اول ۸ کیلو کم کردم داغون شده بودم
الانم ک چربیم بالاست داغون
همه جام درد میکنه
فقط هم برای لگدهاش و سکسه هاش دلم تنگ میشه شدید قربونش برم

سلام بهترین قسمت حس کردن تکوناش هست که از استرس هات واسه وجودش کم میکنه و بدترینش هم استرس های دوران بارداری و بدخوابی های شب

سلام خوبین من هفته پنج تا شیش هستم امروز سنوگرافی رفتم گفتن هنوز قلب بچه شکل نگرفته واینکه خیلی کمردرد ناحیه زیر شکمم درد داره پشتم داخل مقعدی هم درد میگیره بنظرتون طبیعیه یا مشکلی دارم اتفاقی برای بچه نیوفته لطفاً اگه میدونید بهم کمک کنید این اتفاق برای شماهم افتاده یان

اللهم الرزقنا 😁😁😁😁

هیچ قسمت مورد علاقه ای نداره ن قبلش ن هم بعدش😏😒همش درد و عذاب

سلام من ۸ هفته هستم تقریبا از دیشب ببخشید لکه بینی کم و قهوه ای دارم دکترمم نیست برم یا سوال کنم کسی اینجوری شده خطر ناکه توروخدا جواب بدید استرس دارم ممنونم

سلام خانما من سزارین قبلیم ۹ سال پیش بود الان باردارم ۷ ماهمه بچه سومه میتونم طبیعی زایمان کنم ؟

سلام.خانوما تاهفته چندلکه بینی میبینیم؟ من الان هفته۶هستم گاهی لکه خیلی خیلی کمرنگ میبینم.اونم به لباسم میخوره.بادستمال کاغذی پاک میکنم هیچی دیده نمیشه

بچها سزارین خوبه یا طبیعی

من هفته ۱۰ هستم به جز تهوع و پا درد و بیخوابی تا الان چیزی ندیدم ..ایشاله تو هفته های بالاتر با تکون خوردناش جبران میشه

سلام من کمرم خیلی درد میکنه ۷هفتمه

بهترین قسمت اونجاست ک وول خوردنشو تو شکمت حس میکنی.وقتی فهمیدم این لگدایی ک میزنه کار پاهای ۵ سانتیشه😂🤌 وقتی فهمیدم دختره.وقتی واسه اولین بار توی سونو آنومالی قیافشو دیدم داشت خمیازه میکشید و یچی مزه مزه میکرد.وقتی ک بهم ثابت شد شوهرم واقعا با درکه.و خیلی فهمیدست و شرایط فعلیمو درک میکنه
و دیروز ک اولین طلای دخترمو خریدیم ی جفت گوشواره ی خیلی کوچولو😍

سلام خانما من دوروزه پریودم تموم شده الان میخوام بعد پنج روزه دیگه اقدام به بارداری کنم ولی نمی دونم چرا پاین شکمم خیلی درد می کنه انگار گرفته میشه بگید چکار کنم ممنون میشم

سلام دوستان
من وارد هفته هشتم شدم و امروز در پد روزانم لک دیدم که شبیه خون ابه خیلی کمرنگ بود
نگران شدم 😞

دوستان من رفتم سونو. برام زده ساک حاملگی دفرمه سایز ۱۸ میل. ولی راکسیون دسیدوال مناسبی دارد. جنین و کیسه زرد هم پیدا نشد. ۶.۵ هفته. سونو یک هبته بعد توصیه میشه؟ من خیلی نگرانم . چرا دفرمه؟؟؟🤦‍♀️🤦‍♀️😭😭

سلام دوستان من ۱۵ روزه از پریودم میگذره یه بار بی بی چک زدم هیچ خطی ننداخت بعد از دو سه ساعت دو خط کمرنگ افتاده بود دوباره بعد از یه روز انداختم بازم اونجوری شد بعد رفتم ازمایش دادم منفی بود الان دوباره امروز گذاشتم دو خط کمرنگ بعد از یکی دو ساعت افتاد لگن درد شدیدم دارم بنظرتون چکار کنم

برام دعا کنید بچم مشکلی نداشته باشد

قشنگی بارداری اینه وقتی شکمت گردالی میشه همه یه جورایی مراقبتن
مثلا تو خیابون همه بامزه بهت نگاه میکنن و میخندن😄

دوران بارداری برای من دوران شیرینی بود
غیر از اون حالت تهوع و ضعف تو ماه‌های اول مشکل دیگه‌ای نداشتم خداروشکر
شنیدن صدای قلبش برای اولین بار
دیدنش توی سونوگرافی‌ها
حرف زدن باهاش
تکون خوردناش
واسه همه اینا بغض میکردم و الان که فکر میکنم دلم تنگ میشه برا اون دوران
قشنگ‌ترین قسمت بارداری برای من وقتی بود که فهمیدم قراره دختردار بشم😍
و تلخ‌ترین قسمتش از دست دادن پدر همسرم بود
انشاالله این دوران شیرین قسمت همه چشم‌انتظارها بشه

با اینکه تا آخر آبان رفتم سرکار و بارداری خوبی داشتم ولی از سنگین شدن از ماه ۶به بعد خیلی بدم میاد و در کل فکر نمیکنم دلم برای بارداری تنگ بشه اصلا روند قشنگی نیست و دلم میخواد زودتر ماه کوچولوم بدنیا بیاد و با همه سختی و دردسرهایی که بچه داری داره پیشم باشه و در آغوشش بگیرم

سلام 🥰

من ۶هفتمه امروز یه چیزی مثل پرده نازک یا یه چربی ازم دفع شد خیلی میترسم

دلم برای تکوناش توی دلم تنگ شده 🥺

بهترینش اینه که همه بفکرتن و‌ بدترینش این بود که هفته های اخر انقباض داشتم و‌ داشتم‌ ۲۹اسفند زایمان میکردم اما خودمو تا سوم فروردین کشوندم تا دوقلوهام ۴۰۳ ای بشن

بنظرتون اسم پانیسا آیسا یاالسا کدوم قشنگتره؟؟

سلام من هفته 11باردارییم بچه سوممه دوتای اول پسر بودن، حالتام کلا با اون دوتا فرق میکرد خیلی کم حالت تهوع داشتم چن هفته اول و خیلی ترش میکردم ولی ازهفته 7به بعد دیگه اصلا حالت تهوع نداشتم و دیگ ترشم نمیکرد،روزای خوبیه،هنوز سونو نرفتم، خیلی دوست دارم این کوچولوم دختر باشه چون خدا دوتا پسر بهم داده زنده باشن، دلم مخاد طعم دختر داشتنم بچشم، ولی ازروی ظاهرمو و حالتام همه میگن پسر داری ، قراره اخرای 12هفتگی برم سونو که احتمال زیاد مشخص میشه تودلیم چیه، میشه برام دعا کنین اول سالم باشه و بعد دختر باشه، آخه دعای مادرای حامله زودتر میگیره شما برامن دعا کنین من واسه شماها، ممنونتون❤

امکان داره تا وقت بدنیا اومدنش ۳۷۰۰ ,3800 بشه

همه ی دورانش بد بود اولش ک تهوع داشتم تازه میخاستم خوب بشم دیابت بارداری گرفتم .انسولین میزدم .ماه آخرم هر روز بیمارستان بود واس نوار قلب چکاپ .الهی شکر ولی دیگ بچه نمیخام .

بنظرم بهترین حس دنیاست انقد که قشنگه😍😍😍
البته که من ویار و حالت تهوع اینا نداشتم
ولی تک به تک لحظه هاش عالین و پر از حس های قشنگ و مثبت از اینکه یکی توی وجودته و تو با تمام وجود حسش میکنی

سلام خانم ها یک دکتر زنان خوب در مشهد که برا باردار شدن باشه می‌خوام و کسی که واقعا جواب گرفته باشه رو بهم معرفی میکنید 🙏

سلام منم بعد از سه بار سقط خدا بهم یه تودلی داده و توی ۲۰ هفتم🥹، باتوجه به سابقه های تلخم هیچوقت فکر نمیکردم بتونم بارداری راحتی داشته باشم اما خداروهزار مرتبه شکر به جز نگرانی و استرس خودم همچی خوبه و آرزو میکنم الهی هرکی نی نی داره خدا براش حفظ کنه و صحیح و سالم بغل بگیره ❤️ و هرکسی نداره الهی این طعم شیرین رو زود زود بچشه🥲❤️🥰و الهی منم نی نیمو صحیح و سالم بغل بگیرم و این دوران باقیمانده هم مثل بقیش خوب بگذره🥹 الهی آمین🤲

همه ش قشنگ بود بجز آخرش ک بعد از واکسن کزاز و عوارضش این بار آبله گرفتم 😭

برای منی که 10 سال آرزوی این روز ها رو داشتم هر ثانیش شیرینه
اگه یه روز صبح تهوع نداشته باشم نگران میشم
اگه چند ساعت علائمی مثل درد و خستگی و خواب آلودگی نداشته باشم نگران میشم
میدونم هنوز چیزی نمیشنوه ولی هر روز باهاش صحبت میکنم
هر روز از این ک وارد دنیای ما شده ازش تشکر میکنم
الهی سالم و سلامت بغلش کنم 🥹

سلام منم بداز۷سال ناباروری به روش آی وی اف بادومین انتقال مثبت شد۹ماه استراحت مطلق بودم وهمسرم ومادرم همه کارهام میکردن بعداز۹ماه خدایه دخترخوشگل ونازتوبغلم گذاشت الان۱۳روزشه دخترم ومن خیلی خوشحالم که بچم سالم وسلامته

دوستااااان خواهش میکنم طبیعی زایمان نکنید خواهششاااااا
طبیعی نابودتون میکنهههه
دروغ میگن بعد طبیعی حالتون خوبه
همش الکیه

به نظرم بارداری!
پر از استرس های شیرین
پُر از حس های ناب نمیدونم دیگ از خوبیش هر چقد بگم کمه خداروشکررررر بابت همه چی
اولین حس شیرینش باعث شد اشکم دربیارد زمانی بود که تصمیم گرفتم مادرشم
دومیش بی بی چک مثبت بود
سومیش سونوگرافیش
بعدیاش جنسیت و تکون خوردن
ولی روز زایمان هم خیلی قشنگه به نظرم اقدام و بارداری و مادرشدن همش قشنگه خدارو هزار مرتبه شکر❤️❤️❤️🙏🏻🙏🏻🙏🏻

ک.

،

سلام منم توی سن بالا دارم اولین بارداریمو تجربمو میکنم و چون برخلاف تصورم که فک میکردم سریع این اتفاق برام اکی میشه یکسال طول کشید و مرتب بهم میگفتن داری تخمکاتو از دست میدی بیا ای وی اف ... ولی خدا بهم داد بی نیاز از ای وی اف و دارو و هر لحظه و هرثانیه ش برام پر از عشق و شکرگذاریه از ته قلبم دعا میکنم خدا بهرکس داده بهش ببخشه وبه هر کس نداده و دلش میخواد از خزانه ی کرمش ببخشه ... امیدوارم عاقبت بخیر بشه

عزیزان بهم درخواست میدین . اون اکانتم تاپیک گذاشتم

من ک هفته ۱۵ هستم هنوز حالت تهوع دارم خیلی حالم بد میشه بالا میارم برا بچه اول اینجور نبودم بشدت از این بارداری ناراحتم دیمن هیدرینات ۱۲ساعتی میخورم حتی گاهی جواب نمیده خیلی سخته حالت تهوع بیزارم کرده

سلام خانم ها من می خوام اقدام به بارداری کنم میشه یکم راهنمایی کنید که باید چیکار کنم چون اولین بارمه

سلام گلم من شمال هستم شماکجاهستین

عزیزم همه مردهامثل همن همشون کثیفن

سلام، بارداری برام سخت نبود و میتونم بگم به راحتی گذروندم،
تا ماه نهم سر کار میرفتم! هرکسی منو میدید فکر میکرد که اذیت میشم
ولی بنظر خودم چون بارداری رو راحت گرفتم برام خیلی راحت و لذت بخش بود ، فعالیت خودم رو داشتم و تا روز زایمان تحرک داشتم پیاده روی و کارای خونه که برام سخت نبود باعث شد خوب پیش برم و زودتر سرپا بشم(فقط وزنه سنگین و حرکات عجیب انجام ندین)
بنظرم اگه دکتر منع نکرده حتما فعالیتتون مثل قبل باشه و خودتون رو محدود نکنید چون بارداری راحت تر میشه👌💕

سلام خانوما من وقتی دراز میکشم میخوام تکون بخورم خییییلی واژنم درد میگیره کسی مثل من هس

قشنگی به این بود بعداز دوتا پسر که همگی میگفتن دختر دارنمیشی بعداز 12سال نی نی من دختر بود وداشتم ذوق مرگ میشدم
سختیش هم راه رفتن بود من چون سرویس بچهام بودم تا 8ماهگی نابود شدم

سلام عزیزم من باردارم بچه دوممه اولی دختره عاشقشم اماازسره دوست داشتن ودلایلی دوست دارم دومی پسر باشه از چهارهفته تا هشت هفته حالت تهوع شدید بعدش کامل از بین رفت وخیلی پادرد دارم دیگه علاعمی ندارم به نظره شما چیه بچم

قشنگی به اینه که بعد چند سال انتظار بلاخره مادر دو فرزند شدم حس خوبی داره وقتی تو شکم لگ زدنش صدای قلبش تکون خوردنش وقتی میرفتم حموم دست میزدم رو شکم و شعر میخوندم بچه اول زوج شوق بیشتری داشتم دومی خداروشکر

من که واقعا برام لحظه به لحظش شیرین و لذت بخشه مخصوصا وفتی تکون میخورده و لگد میزنه من بارداری راحتی دارم و خیلیم راضیم🥰

ا

سلام گروه داریم روبیکا در مورد همچی غذا میزاریم روز مرگی در مورد بچه فقد به این ایدی پیام بدید تا عضوتون کنمMaAlirad

سلام. باردارنیستم بعدرابطه معده درد گرفتم کسی میدونه ازچیه دارو بارداری مخورم

سلام من تو هفته پانزده بارداری هستم این شل کن و سفت کن بچه عادیه بعضی وقتا شکمم سفت میشه و بعضی وقتا انگار نه انگار که حامله هستم چرا اینجوری کسی می دونه راهنمایی کنه ممنون میشم

داکتر رضایی کی آدرسش میدونه

همه ی قسمت هاش جذاب و جالب و از قشنگ ترش اینک بدونی تو مامان یه دختر ناز نازی میشی یا مامان یه پسر شیطون ،که من مادر یه دختر ناز نازی شدم ،البته اینک همه برات خوراکی خوش مزه میخرن میارن ،کمکت میکنن خیلی مراعات حالت رو میکنن هم از روزای خوبه بارداریه

فقط لگد زدن و حرکات بچه شیرینه

تکون خوردنش قشنگ ترین قسمت بارداریم بود😘
خیانت همسرم تلخ ترین قسمت بارداریم بود

قسمت این که کاربهم نمیگفتن خوابیده بودم غر میزدم😁بقیه اش افتضاح بود

من که توی هر کدوم از ۳ماه ها یه جور بودم، ۳ماه اول به شدت حالت تهوع داشتم
۳ماه دوم عالی بود انگار نه انگار باردارم
۳ماه سوم لگن درد زیاااد داشتم و هرچی میخوردم سر دلم میموند😵‍💫

سلام مامانا من 37هفته3روزمه از دیشب ساعت11درد دارم ن شدید میشن ن خوب🤕

دیشب آب هویچ خوردم بعدش واسه اولین بار تکون خورد خیلیییی حس خوبی بود دوس دارم بازم تکون بخوره

سلام خانما
۲۹ام آمپول آزادسازی زدم ی فولیکول۲۳ داشتم امروز میشه ۱۱ روز گذشته کمردرد شدید دارم بخصوص وقتی سرپا هستم دردش بیشتر میشه، درد دل و لگن هم دارم سینه هامم سفت شده و درد داره به نظرتون باردارم؟ صبح بیبی زدم ی هاله خیلی کمرنگ افتاده که با ذره بین باید دیدش

من دلم واسه اون شکم گرد قلمبم ت میشه وقتایی که شوهرم نبودم همیشه یکی تو دلم بود تنها نبودم هیچ وقت دل تنگ اون روزام ولی ویار اصلا دلم نمیخاد تکرار شه باردارشم بدون ویار

لحظه هایی که تو شکمم حرکت میکرد و لگد میزد. لحظه هایی که یه گوشه شکمم جمع میشد. دلم برای اون لحظه ها تنگ میشه...
پایین بودن جفت و درد زیرشکم خیلی سخت و غیرقابل تحمل بود

تا اینجا که هفته ۲۶ هستم فکر نمی کنم دلم برای چیزی تنگ بشه، ولی حساسیت و بیزاری از بوها بخصوص در ۱۶ هفته اول و ترشح بیش از حد بزاق.... یاداوریش هم حتی حالمو بد می کنه..،

دلم برای هیچیش تنگ نمیشه

نبنینینیننینینیمسسمم

سلام هفته ۱۹ هستم دو روزه ناهار ک میخورم اخرش حالت تهوع میگیرم و حالم بد میشه.انگار ی چیزی سر دلم باشه. برا چیه؟ چیکار کنم؟

قسمتی ک یکی تو وجودم داشت رشد میکرد و لگد میزد با گریه ام و خنده ام واکنش نشون میداد سکسکه های زیرش زیر دلم مابقیش نه فقط همین قسمتش

سلام من 19هفته هستم بچم تکون نمیخوره چکار باید کرد

قشنگ ترین قسمتش فقط تکون خوردن پسرم بود بقیه موارد خیلی سخت بود😄

در تهران باقرشهر دوکتر بلدین می‌خوام با همسرم بیرم آزمایش بیدم بیبینم مشکلی هست یا نه

سلام قسمت دوست داشتنی تکون خوردن دخترم بود . غیر قابل قسمت هم حالت تهوع و تکرر ادرار ماه های آخر 😅😅😅😅

سلام خانمامن یک سال هس اقدام ب بارداری کردم ولی هنوزهیچ نتیجه ی نگرفتم یک ماه پیش رفتم دکتربرام سوزن سینال اف نوشت بنظرتون این ماه باردارمیشم

سلام عزیزم دیگه برو بیمارستان با آمپول دنیا بیاد
رو بادکنک های بزرگ هست رو اونا بالا و پایین بپر اگه میتونی

سلام
ببین بچت کوچیکه تو 5 هفته اصلا قلبش تشکیل نشده که بخواد بمیره
تا 8_9 هفتگی باید منتظر باشی دوما دیدی داره سقط میشه زعفران غلیظ دم کن بخور خودش یه روز خونریزی میکنی دفع میشه همین

عزیزم دوفامد تنهایی تاثیرش کمه برو دکتر کلی دارو و هورمون مینویسه

اون یه هفته اخری ک حساسیت به جفت پیدا کردم و تمام بدنم میخارید و تو اون گرمای مرداد ماه نمیشد تحمل کرد اصلا🥹

از اول بارداریم لک بینی داشتم از ۲۸ام لکه‌بینیم‌ب شکل خون پریودی شد ،تا دیشب و امروز ازم لخته‌خونای‌بزرگ میاد ولی سونگرافی گفت هنوز دفع نشده

استرس برای کسایی که میخان باردار بشن سمه، هرچی منتظرش باشی نمیشه، خودتون رو بیخیال بگیرین اصلن بهش تا جایی که میتونین فک نکنین باردار میشین

سلام خانوما من ۵هفته باردار بودم دیروز ازم لخته خون دفع شد رفتم بیمارستان و سونگرافی گفتن جنین هنوز سقط نشده ولی مرده ضربان قلب نداره امروزم جمعه بود گفتن دکتر نیس باید فردا بیای درمانگاه ک یا با قرص یا جراحی تشخیص بدن.لان نمیدونم تا فردا چیکارکنم ک خودش سقط بشه؟😔

jjj

تمامِ قسمت هاش برام لذت بخش بود از توجه و محبت های همسرم چه قبل و چه موقع زایمان و بارداری ، تا موقعیت های که تجربه کردم به خصوص پسر گلم اصلا اذیتم نکرد نه ویار داشتم نه استراحت مطلق بودم نه حالت تهوع و همه چیزش برام لذت بخش بود جز زمان زایمان و ترس خودم که نتونستم طبیعی زایمان کنم

بچه ها 4 روز مونده به باروری
یعنی چه. میشه راهنمایی کنید

من عاشق قسمت بخور بخورش بودم🤌🏻😂 خیلی خوش میگذشت
ماه اخر چون تو گرما بود یکم اذیت شدم
بدترین قسمتش هم استرس هایی بود ک داشتم
مامانای بارداری اصلا ب خودتون استرس وارد نکنین
شاد و شنگول بخوردید و بخوابید و لذت ببرید
چون بعدش دیگع از این خبرا نییییس🌝😎🫠

بارداری وبچه به دنیا آوردن یه نعمته ولی واقعا به نظرمن هیچ قشنگی نداره سه ماه اول که ویار شدید کلا همه چی رو خراب کرده سه ماه دوموسوم که انقد سنگینی نفس بالا نمیاد بعداکه درد زایمان

قشنگی لحظه ای که لحظه شماری می‌کنی لگن زدنش رو 🫠 لحظه که از کسی که دوستش داری باردار میشی حس خیلی خوبی هست 🧿❤️

سلام وقتتون بخیر
ببخشید من این ماه رفتم سونو وارژینال یکی فولیکولم ۲۰ ویکی ۱۶ احتمال بارداری هس یانه ؟؟

بچه ها توروخدا راهنماییم کنید

برا من هنوز فقط سختی داشته ویار شدید و سه چهار روز بستری شدن تا ویارم شکسته شد الانم دیگ بالا نمیارم اما با خوردن کلی داروی تهوع که دکتر داده صبح تا شب بازم تهوع قطع نمیشه و به سختی میتونم تحمل کنم امیدوارم زودتر به جاهای لذت بخشش برسم

سه ماه است اقدام به بارداری کردم ولی نمیشه کدام دوکتر خوب بلد هستین می‌خوام بیریم چکاب بیبینم کدام مشکلی نداریم من همسرم

سلام خوبین من پریودم یک شب یک روز رفت بعد مرور تمام شد قهوی رنگ بود پیش ازین پنج روز می‌رفت اینار یک شب یک روز بود

درست که سختی های خودشو داره اما ارزشو داره من خودم خیلی دلم مخواد دوباره حامله بشم اما سنم خیلی بالا ست میترسم. الان دختر بزرگم ۲۲ ساشه دختر کوچیکم ۱۶ سالشه هردورا فرستادم خونه خوشون درعین تنهایی که برامون خیلی زود بود دختر رفته بودن خدا یک لطف بزرگی کرد درحقمان یه فرشته داد برامون روزیهزار بار خدارا شکر میکنم اخه من از اول مشکل نازایی داشتم ولی خدا درهین نا امید پسرم را برامون هدیه کرد که واسمون مثل یه معجزه بود واقعا الاناگه نبو به خدا من افسرده شده بودم دوس داشتم اگه فرصت اش بود چند تایی دیگر هم به دنیا می اوردمولی حیف که سنم بالاست روزی رسون خداست جوانا تا جوانی نید لاقل ۳تا ۴ بچه به دنیا بیارید بعد خدا نکرده پشیونی فایدیی نداره

هیچ قشنگی نداره خخخ

سلام مامانا من ۱۵ روز از پریودم رد شده یدونه بی بی چک زدم دوخط کمرنگ شد دوباره انداختم منفی بود الان دوباره دو خط کمرنگ شد میشه راهنماییم کنید

رسما دوست ندارم اون دوران برگرده انقد که استرس کشیدم یعنی اولین نفری که گفته بارداری دوران شیرینیه برای یه خانوم ببینم سرش از تنش جدا کردم😐🤣🤦🏻‍♀️

قسمت مورد علاقه میخوای میخوابی هر چی حوس کنی برات می‌خرن در لحظه و وای از لحظه های سختش از معده درد و اینکه نمیتونی تو جمع زیاد بمونی

دلم برا تکون خوردنش و لگد زدنش تنگ میشه🥺😍🐣👼

قسمت مورد علاقم تکون خوردناش بود ،سکسکه کردناش ، وقتی همسرم شکمم رو میبوسید😍و ویار و حالت تهوع زیاد، سنگینی سه ماهه آخر، سوزش معده، واقعا برام سخت و غیر قابل تحمل بود.

بهترین قسمت بارداری اونجاشه که میتونی باخیال راحت هرقدر بخواهی بخوابی و هیچکس هم کاری به کارت نداره که چرا اینقدر میخوابی......قسمت سونو گرافیش هم عالیه بهترین حس و حاله

دوستان کسی هست علائم بارداریش دقیقا مث پریود درد داشته ولی باردارشده؟ممنون میشم بگین

مگه تو6هفته نبایدجنین دیده بشه حداقل؟

قسمت مورد علاقه ای نداشت جز درد معده و نخوردن وبالا اوردن به جز وقتی که رفتم سونو

اولین تکون خوردناش

سلام کسی دستگاه ایو دی گذاشته تا چند روز لکه بینی و خونریزی داشته

فقط وقتایی که سونو میرفتم

اگه امروز عصر برم کی اماده میشه

وای ۳ماه اول واقعا عذاب کشیدم امیدوارم هیچکس دردای منو تجربه نکنه

برای من کل ۹ ماهش خیلی خوب بود خداروشکر
مشکل خاصی نداشتم😍

من قسمت مورد علاقش فقط اولش بود که ازمایشم مثبت شد بعدش دیگه دیابت بارداری با انسولین و استرس زیاد بعدشم سرما خوردگی و خارش گلو احساس میکردم مثل قبلا کروناست قراره منو بکشه خدا خودش به مادرای باردار کمک کنه خیلی سخته واقعا

هیچ قسمت مورد علاقه ایی نداره فقط تهو سوزش معده همش سرماخوردم مریضم سردردای شدید کل روز تهوهای کل روز بیزاری غذا نمی تونم یه لقمه نون بخورم اب نمی تونم بخورم اب درد بی درمون گرفتم

سلام من دیروزرفتم سونوواژینال بحساب پریودم 6هفته تمامم امافقط ساک خالی وکیسه زرده رویت شد. ب قطر4میلی. خ نگرانم یعنی پوچه؟؟ گف2هفته دیگه بیا

من ۴ماهه باردارم..
سه ماهه ی اول خیلی سخت گذشت ویارِ بارداری بدی داشتم ۷کیلو وزن کم کردم..
مدام ضعف داشتم ولی چیزی نمیتونستم بخورم...
الان خداروشکر تازه داره حالم بهتر میشه و اشتهام برمیگرده... وقتی که فهمیدم پسرم سالمه و صدایِ قلبشو شنیدم انگار تمومِ دنیا مالِ من شد‌‌‌...🥺❤️
امیدوارم هرکسی که در انتظارِ مادر شدنه بزودیِ زود انتظارش به پایان برسه...😍

عزیزان برام دعا کنید منم باردار بشم 😭😭

من اولین باری که فهمیدم باردارم ۶ ماه منتظرش بودیم آنقدر خوشحال بودیم من و همسرم از شوق هم میخندیم و هم گریه خدا خودش به موقع میده بندهاش هر چیزی ازش میخواد خدا را شکر میکنم منم لکه بینی داشتم و دکترم میگفت عادی هر لحظه ای حاملگی برای من جذاب و من خیلی حرف میزنم با بچه ام انشالله کسی که بچه دار نمیشه بچه دار بشه

وای بارداری وحشتناک ترین دوره زندگیم بود خداروشکر دخترم اومد تو بغلم اصلا دلم نمی‌خواد ب دوران بارداری فکر کنم چ برسه اینکه راجبش حرف بزنم 😄

ایـن پیج ماما تشخیص جنسیت انلاین انجام میده کارشون عالیه
پیج: اینستا nini_bardari99
روبیکا nini_bardari99
ایتا nini_bardari99
واتساپ وشماره تماس
09055484640

بارداری سخت اصلا دوست ندارم دربارش صحبت کنم

شوهرم میگه عصر بریم ازمایش اورژانسی بده ببینم بارداری

منم بارداری سختی داشتم
از اول بارداریم لک بینی داشتم
چون سابقه سقط هم داشتم خیلی نگران بودم
تو سه ماهه اول بارداریم ۷کیلو لاغر شدم...
هیچی نمیتونستم بخورم واقعا به زور غذا میخوردم
از اول صبح حالت تهوع داشتم تا موقع خواب
یکم قند خونم بالا بود دکترم همش منو می ترسوند از دیابت بارداری
سه ماهه سوم حالم بهتر شد
زایمانم رو طبیعی خواستم ولی ضربان قلب دخترم خیلی بالا رفت اورژانسی بردنم سزارین
چند ساعت بعد از زایمانم هم به دلیل تنگی نفس تشخیص آمبولی ریه دادن و ۴روز تو آی سی یو بستری شدم 😢😢😢
حالم خیلی بد بود خدا بهم رحم کرد نذاشت دخترم بی مادر بشه
کلا بارداری و زایمان سختی داشتم😭😭😭😭😭

اولش آدم شوکه میشه با یه حجم عظیمی از سوالایی که از خودت داری باید بگذرونی و خودتم تنها کسی هستی که باید جواب سوال و بدی تا زمانی که تکون نخورده حسی نداری بهش من که اینجوری بودم شخصن اما امان از اولین حرکتش انگار تازه میفهمی خدا با تمام سختیا چه چیز قشنگی بهت داده 😍

من ۳ روز از پریودیم میگذره خیلی دوست دارم باردار باشم درد پریودی هم داشتم دیروز الانم ی کم دلم درد میکنه

بهترین حس بزرگ شدن شکم و اینکه یکی توی وجودته داره لگد میزنه

بدترین هم دردای شدید و حالت تهوع ها و این چیزا که گذراست

قشنگی هاش زیاد بود و از روزی که فهمیدم باردارم تمام احساسات و اتفاقات رو برای پسرم که قرار بود به دنیا بیاد تو یه دفترچه خاطرات ثبت کردم تا وقتی بزرگ شد بهش بدم و تمام این نه ماه پدرش نزاشت دست به سیاه و سفید بزنم و درطول شبانه روز با دکترم درتماس بود و حالات منو براش شرح میداد
من چهل هفته و پنج روز دردم شروع شد و رفتم بیمارستان ولی همسرم وقتی صدای جیغ زن ها رو شنید ساعت سه شب به دکترم زنگ زد و گفت من اجازه نمیدم خانمم طبیعی زایمان کنه چون تحمل درد رو نداره خلاصه موفق شد چون من حتی تحمل معاینه هم نداشتم کلا ۲بار معاینه شدم واز شدت دردش گریه میکردم و همسرم هم قاطی میکرد و میخوام بگم تمام این نه ماه اگر هم سختی داشت با حمایت همسرم برام راحت گذشت و اگه دلتنگی دیدن پسر کوچولوم نبود دوست نداشتم تموم بشه برای همه مامانا داشتن یه حامی خوب رو ارزو میکنم

فقط وقتی صدای قلب بچه رو شنیدم دوست داشتم و دلم برای اون لحظه تنگ میشه و قسمت هایی که از شدت حال بهم خوردگی آرزو میکردم کاش حامله نبودم برام سخت و غیر قابل تحمل بود همچنین وقت هایی که کارهای روتین زندگیمو نمیتونم انجام بدم. من بشخصه دوست ندارم این دوران برام تکرار بشه .

میگن بی بی چک خطا میزنه راسته؟

سلام دوران بارداری خیلی دوران سخت اماشیرین بنظرم بهترین دوران زندگیمه و اینکه لحظه ایی که فهمیدم بچم دخترم قشنگترین حس بودوقتی که ب دنیا اومد وصدای نازشوشنیدم وقتی که پرستاربچرو کنارصورتم اوردونفس های گرمش به صورتم میخورم قشنگ ترین حس زندگیم بود

اون حس اولیه مثبت شدن جواب آزمایش و تکون هایی،که میخوره لذت بخش.بقیه ش سخته🥲مثل حالت تهوع داشتم.از بوی غذاها بدم نیومد.الانم از یه سریشون بدم میاد.درد معده،یبوشت،سرگیجه،آمینوسنتز، کانال های دستم کیپ شده ودوتا دستم نزدیک دوماه بی حس شدن بعد بیدار شدن انگار دوتا سنگ بزرگ هستن ،کف پاهام همیشه داغ هستن وکزکز میکنن نمیزارن بخوابم و در نهایت کم خواب شدم و خوابیدن برام سخت شده.خلاصه براتون بگم هرچی علایم بود من داشتم.مشکوک به فشار خون هم هستم😑

بارداری هر لحظش واسه من قشنگ بود حتی موقع درد و مشکلاتش بازم خداروشکر میکنم. موقع ک انتقال دادم استراحت مطلق بودنم ازمایش بده دوهفته بتای مثبت سنو تشکیل قلب ازمایش سه اول سنو انتی سنو انومالی آزمایشات هفت ماهگی سنو وزن و در اخر سزارین و دیدن روی ماه پسرم خدایا با همه درد ک کشیدم ناراحتی واشکای ک ریختم و سختی ک گذروندم لحظه به لحظه شکرت

یه سوال این کار انلاین با گوشی درست کسی انجام داده

سلام من الان 30 هفته هستم همه چی بارداریم خوبه فقط یکم از طبیعی به دنیا آمدن بچم میترسم

سلام عزیزها کسی قرص دوفامد خورده باردار شده ؟،🥺من ۷ماه که اقدام کردم ولی حامله نمیشم ی دکتر آنلاین گفت قرص دوفامد بخور ؟!ممنون میشم جوابمو بدین 🥺❣️

من ک فعلاتوبرزخم ۲۲ روزگذشته وهفته پیشم ازمایش منفی شدامپول م زدم ولی هنوزپریودنشدم برام دعاکنید دوست دارم باردارباشم

قسمت مورد علاقه م اون وقتیه که بغلشون کنم

فقط سورپرایز کردنمون با اومدنش ک هنوزم باورمون نیسه

چرا اون وقت مثبت بود

سلام من دیروز دوباره تست گرفتم منفی شد😪

فقط تکون هایی که پسرم می‌خورد خوب بود یا وقتی که سکسکه اش می گرفت

وقتی باهاش صحبت میکردیم واکنش نشون میداد
سکسکه کردناش خیلی بامزه بود بعد از تولدش هم سکسکه میکرد

سلام من 22هفته هستم ولی جنینم نمیگرده مشکل چیع؟ سن بارداریم کمه

من ازبعضی چیزاحالت تهوع میگیرم کپسول مولتی ویتامین بخورم بالامیارم بیقراری پاهام خیلی اذیتم میکنن خارش شکمم فقط سمت چپه

وقتی بچم لگدمیزنه خوشم میاد دکتربهم گفت بچم دختره شوهرم خیلی خوشحاله

من الان چهل هفتمه و هنوز نی نی بدنیا نیومده

اگه بخوام از بارداریم بگم
من بچم دختره اصلا ویار نداشتم
اما الان یک هفته هست از بوی کاچی بدم اومده و همش حس حالت تهوع بهم دست میده
و اینکه پیاده روی رو از 36هفته ک تازه بچم چرخید شروع کردم این مدت تحرک نداشتم زیاد ب امید اینکه سزارین میشم

الان ب سختی میتونم پیاده روی کنم
شکمم سفت میشه و سنگین هستم
برا همین هنوز بدنیا نمیاد چون شکمم بالا هست و باید تند تند ورزش کنم ک هر کار میکنم نمیتونم

بارداری اولم هست
بااینکه تا 8ماه زیاد سخت نگذشت بهم بجز اینکه شبا سوزش معده داشتم و انگشتای دستم ورم کرد و درد میکرد
مشکل دیگه ای نبود

اما امان ازاین دو سه هفته آخر

دیگه بریدم
کمرو لگن،پاهام درده،کسل و بیحالم گاهی

و دیگه دوست ندارم تکرار بشه

خدا همین یدونه رو برام نگه داره بسع

سلام خوبی من گاهی وقتازیردلم وکلیه هام دردمیکنه وکمردردوپادردمیشم خوابم خیلی کم شده

برای من سختیش ماه دو تا اول چهار بود حالت تهوع و یار و کمر درد بعد اون خداروشکر خوب بود همه چیز و اینکه انقد هر روز با تکوناش لذت میبرم اصلا هیچ کدوم از حال بدیاش یادم نیست❤️

سلام خانمها من هفتم روز پریودم بوده ولی پریود نشدم ب نظرتون ممکنه باردار باشم؟

چهار ماه اول ویار شدید داشتم و دو ماه اخر هم خیلی سخت بود ترک بارداری بهم ریختن هورمون ها اینا برام جزئی از سختی های بارداری بود😢🥲😞هنوز هم از چیزهایی که بهشون ویار داشتم بدم میاد نمیدونم کی این حس از بین میره

همه چی عالی بجز حالت تهوع صبحگاهی 😘

همه چیز عالی بود برام هیچ اتفاق خاصی هم نداشتم مث حالت تهوع چون سختیامو قبلش کشیده بودم و خدا جوابمو داد با دوران بارداری آسون 😍تکرار دوس دارم بشه ولی ن الان چندسال دیگه با همین شرایط آسون خدایا شکرت😘

نه عزیزم من الان چندروز عقب افتاده درد پریودی دارم ولی نمیشم نمیدونم برای قرصایی که می خوردم یا چی

من ک از بارداری هیچ لذتی نبردم از اولش با درد بود تا اخرش دیگه نمیخوام ک اون روزا تکرار شن

کارنکردن خونه مادرشوهر😂🤲
مابقیش ویارداشتم

اينكه دوتا قلب توي يك بدن ميتپه و اين بهترين حس دنياست

من چیکار کنم باردار شم ۶ماه اقدامم نمیشه خسته شدم دیگه😢

خیلی سختی داشت سنگینی حالت تهوع و کل بارداری دندون درد بودم ماه اخر کلیه ام ورم کرد بستری شدم ولی بهترین حس دنیا رو داشتم وقتی دخترم تکون میخورد من حسش میکردم ارزو دارم دوباره تکراربشه این حس قشنگ برام

من ۲۶هفته بودم مسمومیت بارداری گرفتم مجبورشدن ختم بارداری بدن بچه م بخاطرنارس بودن ازدنیا رفت خودمم ادم ریه وای سی یو بقیه ماجرا که خدارحم کردبرام ولی بچه م😭😭😭

مامانایی ک شیراز هستن چه بیمارستانی خوبه و اونایی ک هم بچه اولشونه طبیعی بهتره یا سزارین من میترسم 20سالمم بیشتر نیس

بنظر منم قشنگتریناش همون تکون خوردناشه اما الان که سه ماهه ی سومم کلستاز گرفتم و کلی بدنم میخاره و ترکای بارداری ام خیلی ناراحتم‌میکنه.ولی خب چه‌میشه کرد با ترکا کنار اومدم با خارشا نه دیوونه شدم دیگه

سلام مامانا من ۳۱ هفته سونو دادم ۱۷۰۰kg بود وزنش کمه یا زیاد

یعنی علایم هر کسی متفاوت است فرق داره

سلام دوستان من چند سال قبل بارداری باشگاه میرفتم ایروبیک الان هفت هفته هستم میتونم برم ولی سنگین کار نکنم دیروز یادم رفت از دکترم بپرسم

مثل مامان محمد مهدی که نشانه های باردار بودن رو گفتن
تشکر میکنم

اونایی که باردار هستن یا بودن از علایم های بارداریشون بگن تا اونایی که قصد باردار شدن دارن استفاده کن

سلام کسی بافیبرم خیلی بزرگ حامله بوده مشکلی براش پیش نیومده؟

تکون خوردناش قشنگترین لحظات بارداریمه🥲😍 هنوزم این معجزه رو باور نکردم
سخت ترینش هم تهوع های ۴ماه اول
و بی اشتهایی

سلام میشه سوال منم جواب بدین دوروز از موعود پریودم گذشته گهگاهی دل درد وکمردرد خفیف دارم بنظرتون باردارم

بچه ها سلام من حدودا یک ساعت پیش بی بی چک زدم. دوتا خط افتاد ولی یکیش هاله خیلی خیلی کمرنگه . به نظرتون ممکنه که درست باشه ؟

سلام خانمای خوشگل با تجربه
۱ اذر شب تخمگ گذاری بوده و اقدامم از قبل هم یک شب به در میون رابطه داشتم
۶ روز مونده به عادت ماهانم
۹ روز از شب تخمک گذاریم گذشته
امشب بیبی چک زدم منفی بود
حالت تهوع دارم بیشتر اوقات و سوزش معده
میشه بگین کی باید برم ازمایش و کی چه سونوگرافی ای باید بدم؟
ممنونتون میشم قربونتون برم

سلام عزیزم
من هفته پنج لک بینی و لخته داشتم دکتر شیاف داد دو سه روزه قطع شد
تا اینکه هفته ده یازده دوباره لک دیدم خییلی کم در حد دو سه قطره بود بعدش که رفتم انتی سونوگرافی گفت هماتوم سه سانتی متر در یک سانتی متر دارم
استراحت کردم و روزی دوتا شیاف می ذاشتم ،‌برا انومالی که رفتم رفع شده بود

ممنون گلم

فقط سری قبل مسمومیت بارداری داشتم نتونستم بچه موسالم بدنیابیارم خودمم تاپای مرگ رفتم وبرگشتم برام دعا کنید

انشالله که هرکی هرخواسته ای داره بهش برسه

سلام دوستانی که منو میشناسین گفته بودم ۳ نوبت پریودیم بود نشدم ی هفته قبل پریودیمم ازمایش دادم منفی بود روز ۴تست زدم منفی بود الان ۶روز ازپریودیم گذشت بی بی چک زدم مثبت شد خداروشکر

بارداری برا من از اول تا الانش سخت گذشت
درسته بیتری نشدم مسمومیت نگرفتم دیابت نگرفتم و بارداری نرمالی داشتم ولی به شدت سخت و‌طاقت فرساس
تا ۴ ماه ویار شدید و تهوع و استفراغ، استراحت مطلق بخاطر هماتوم ، بعدش ورم و خارش دست و پاهام، عوض شدن شکل بدنم ، چاقی، بزرگ شدن شکم و سینه هام، خط و خطوط قهوه ای تیره روی سینه، خطای سیاه روی گردن و زیر بغل
کمر درد شدید تنگی نفس
خونه نشین شدن و تعطیل شدن کارم و خیلی مسائل دیگه به شدت از لحاظ روحی و جسمی اذیتم کرده
نگرانی برا سلامتی بچه هم از یه طرف...
فقط خدا کنه زودتر بگذره و تموم شه و هیچ وقت دیگه نمیخوام برگردم به این دوران

سخت ترین جاهای این بارداریم فقط دست درد و پا درد تو ماه های اول و لگن درد ماههای آخرولکه بینیهاش بود در کل بارداری پراسترسی داشتم ولی لذت داشت تا این هفته آخری که آنفولانزا گرفتم امیدوارم که زود خوب شم چون چن روز دیگه نوبت سز دارم

شمامامان دختری هستی دخترا خیلی حساسن باید خیلی هواشو داشته باشی

سلام دوستان ببخشید می‌دونم ب بحث ربطی نداره برام دعا کنین تو خدا دیروز خونریزی داشتم اومدم بیمارستان بستریم دعا کنین طوریش نشه بچم تحمل ندارم دیگه خیلی سخته ممنون ازتون

بقول یکی از بچه ها شماها اول میخورید بعد میاین سوال میکنین که ضرر داره یا نه باید اول سوال کنی اونم از پزشک یا دکتر بعد بیای بخوری اینجا که همه تجربه خوردن اموکسی رو ندارن تو بارداری باید بیشتر مراقب باشی

من ماه سوم بارداریم سرما خوردم و ویارمم شروع شد خیلی بد بود
دو قلو داشتم هیچ اذیت و درد نداشتم ولی شکمم خیلی ترک افتاد ،ترک های تیره
خیلی زیاد روی سینمم بود جوری که خودم حالم بهم میخورد از خودم از ماه ۳ تا یک ماه بعد زایمان نزدیکی نکردیم😅 با اینکه دردی نکشیدم ولی دوس ندارم دیگه به اون دوران برگردم

تاچن تومن میشه انتقال داد با ای برنامه

سلام صبحتون بخیر باشه عزیزان میگم یه میلیون رو میخام با گوشی برای کسی انتقال بدم کسی میدونه با چه برنامه ای میشه انتقال داد.

سلام عزیزم بدون تجویز پزشک دارو نخور ان شاالله که تاثیر نمیذاره ولی دیگه نخور آب‌جوش دونه به بریز توش درش رو بزار به مدت یکربع لعاب بندازه بخور خوبه اگه نداری از عطاری بگیر

سلام توروخدا سوال منو زودجواب بدین من تو دوازده هفته هستم گلو درد شدید باعطسه هایی ک گلوم ازدردمیخواد بترکه دارم دیشب یه کواموکسی کلاو خوردم شیش ساعت بعدشم یکی خوردم ولی ترسیدم ده دیقه بعد یه لیوان شیر خوردم ک اثرشوببره خواهش میکنم بگید روجنین تاثیرمیذاره این قرص یانع؟؟؟؟

قسمت بدش تا ۶ ماه حالت تهوع 🥲قسمت شیرینش برا من لگد زدنش بود فداش بشم انتظار برای دیدن کوچولوی ناز😘😘فداش بشم الان ۳ماهش

من ازبارداری فقط چیزای سخت یادمه بچه اولم ک سقط شد الان دومی رو حاملم وهمچنان خطر سقط هس انشالله ک بخیر بگذره

سلام برای تشکیل قلب کودک اوایل بارداری چی خوبه بخوریم

بعدازدوتاسقط دوباره باردارشدم والان امپول انوکساپارین میزنم استرس تشکیل قلب دارم لطفابدل های پاکتون واسم دعاکنیدمنم مادربشم

من تاماه پنجم درگیر ویار وحالت تهوع بودم خیلی سخت بودبرام نه راستش به تجربه مجددش فکرنمیکنم قسمت دوس داشتنیش برای من، لطفیه که اطرافیانت بهت دارن کمکهاشون، ذوقشون برای بچت، چشم انتظاری شیرین خودت وهمسرت، ایناهمش شیرینه

من که به بچه سومی هم فکرمیکردم این ماه آخر کلأبیخیال شدم بارداری من ازاول استراحت پزشکی بودم ولی بازدوستش داشتم آخه بی دلیل نیست میگن بهشت زیرپای مادران است

درسته سخته ولی شیرینه برا من سه ماه اول خیلی سخت بود و این سه ماه آخر ولی همسرم خیلی هوا مو دارن روز به روز منظر به دنیا بیاد

سلام ماه اول اقدام به بارداری کردم ولی روز موعود پریود شدم و پریودیم سه روزه رنگ قهوه ای با رگه های خونی ممکن هست باردار باشم؟؟؟

سلام دوستان من ۳الی۴روزه عقب افتاده پریودم البته دوماهه قرص های هرمونی استفاده میکنم برای تنبلی تخمدان ولی همیشه منظم بودم الان درد دارم ولی نمیشم امکان بارداری هست؟؟

من الان باردارم...اینکه اطرافیان درکم نمیکنن و شوهرم که مثلا عاشق هم بودیم خیلی باهام بدرفتاری میکنه حرصم میده.پشیمونم ک باردار شدم

سلام منی سونو nt دادم و ازمایش
عددش بالاس ولی زیر ۳ عه فرستادن ازمایش سلفری DNA
خیلی نگرانم شب و روز ندارم ایا سقط میشه 🥺

از لحظه ایی فهمیدیم باردارم تا الان خدایا شکرت میگم چون واقعا بزرگترین هدیس ،درسته بعد چند سال نازایی خدا یه دختر ناز و عسل بهمون داد که بارداری فوق العاده سختی داشتم ولی تو قلب اون لحظات سخت امید بود روشنایی بود موجود دیگری بود که زندگی رو میخواست شروع کنه قربونش برم اونم همپای من خیلی جنگید خیلی اذیت شد ولی خداروشکر سرانجام تو ۳۴ هفتگی سالم به دنیا اومد همه اون سختی هام فدای یه تار موش فقط دخترم شاد و سلامت باشه خدا جونم.

بهترین و شیرین ترین دوران زندگی من بود خداروشکر بخاطر پسرم و خداروشکر برای همسر عزیزتر از جانم که لحظه به لحظه کنارم بود
هربار که به بچه هام نگاه میکنم از خداروشکر میکنم برای سلامتی شون

همه چیش قشنگ بود ، اینکه وقتی ناامید میشدی از زندگی یه نکاه به شکمت میکردی ، میگفتی این ارزششو داره انقدر راحت بودم تو بارداری میگفتم وقتی بدنیا اومد هرچقدر میخواد اذیتم کنه انقدر که تو بارداری هوامو داره، با اینکه الان شب و روز ندارم، وقت نمیکنم حموم برم ، به کارم برسم و خیلی چیزای دیگه ...اما تو بهش نمیگم از کمر درد و درد دست خوابم نمیبره اما نکاش میکنم میگم می ارزه ...خدایا تو چقدر میتونی منو دوست داشته باشی که بهم بچه سالم بدی ، این جمله ای که از وقتی بچم بدنیا اومده به خدا میگم ...

نگرانی همسر و اینکه تو مهمونیا معافی از کمک کردن و کار کردن😂 و سنو گرافی ک بچرو میبینی ووو تکوناش تو شکم البته تو طول روز بقیش یه تهوع بوده یا بد ویاری یا درد واقعا هم دوست ندارم حالا خالا ها حامله شم سختههههه

خواستم بگم کدوم قسمتشو بیشتر دوست داشتم، دیدم سرتا سرش برام دوست داشتنی بود و برای همه چیزس دلم تنگ میشه .ویارونه.حالت تهوع .مواظبت همسر.نگرانی .تکون خوردناش.برنامه ریزی.خیال بافی .اندازه گرفتن شکم .لحظه شماریا.مطالعه . انتخاب اسم.بیخوابیا .سنگین شدنام که حتی نمیتونستم بشینم و پاشم .
بدترین قسمتشم اونجاش بود که خونریزی افتادم خونه بابام دعوت بودیم بابام رفته بود جوجه کباب بگیره برامون .یهو خونریزی افتادم از خانوادم قایم کردم با شوهرم دزدکی شب بود رفتیم دکتر .با کلی گریه و نگرانی.وقتی دکتر سونوگرافی کرد و صدای قلبسو شنیدیم و فهمیدیم سالمه وای که چقدر خوشحال شدم ولی خونریزی لعنتی دوماه ادامه داشت.کاش همسرم اینجا بود بهش میگفتم مدیونتم بابت اینکه پابه پام اومدی ،مواظبم بودی .با اینکه خودتم نگران بودی ولی به روم نیاوردی و همش بهم روحیه دادی.تصویر قشنگی از بارداری برام ساختی .انشاالله خدا دنیاتو برات قشنگ بسازه

همش استرس بود. بعداز چنسال نازایی خداوند لطفشو شامل حالمون کرد باردارشدم ولی تا۳ماهگی لکه بینی داشتم.ینی موعدپریودم لک میدیدم.اولین سونوگرافیِ بعدازقلب بهم گفتن سندروم داون داره ۳هفته دیگه تکرارکنم آزمایش وسونو رو.این۳هفته خونِ دلها خوردیم تاجواب آزمایش مشکلی نشون نداد. بماندکه چقدگریه کردیم.همسرم افسرده شد به سقط فکرمیکرد.ازین مرحله گذشتیم جنسیش مشخص شدولی همسرم دختردوست داشت امابخاطرسالم بودنش از آرزوش گذشت وخداروشکرمیکرد.از۲۰هفته بخاطرکمردردشدید گفتن باید ۲۴هفتهء کامل ختم بارداری بدیم وبزاریم دستگاه.انقدرررررر برامون عزیزبود که حاضرشدم خودم بمیرم ولی بچم بمونه.همسرم تمام کارای خونه روانجام میداد.تامن اذیت نشم.کج دارمریض کشوندم تاااااااا۳۸هفته. حالابماندکه ماماهمراهم چقدبهم انرژی مثبت میدادو یجورایی روانمو درمان کردتادستگاه نزاریمش.شیرین ترین لحظه لگد زدنش بود. اولین حرکتش چنان سریع ومحکم بودکه جوری ترسیدم که جاریم وپدرشوهرم متوجه شدن رنگم‌پریده بود.همسرم رفته بودزیارت امام رضاو من خیلی دوست داشتم کنارم باشه.سخت ترینششششش لحظه ای بودکه فهمیدم اختلال خونرسانی جفت دارم ولی خب خوشبختانه اذبت نشدم چون ۵ساعت بعدش زایمان کردم و زایمانم انقدرررر راحت بود که تا اوردنم بخش به خاهرم گفتم یکی دیگه میارم😊😊
خداوندنظرلطفشو ازم کم نکنه یکی دوسالِ دیگه بازم بارداربشم

ماه های اول حالت تهوع خیلی سخت بود بعد ۵ماه دیگه عالی بود تکون خوردن هاش خیلی قشنگ بود دلم لک زده برای اون موقع ها انقدر با همسرم باهاش حرف میزدیم وقتی صدای باباشو میشنید تند تند میچرخید سکسکه هاش کاش میشد دوباره باردار بشم کاش ولی افسوس انقدر خدا صلاح نمیدونه هرچی دارو دکتر تاثیر نداشته الان پسرم ۱۰سالشه بشدت تنهاست و ۷ساله مداوم این دکتر این ور اون ور هیچی به هیچی ولی در کل دوران خییلی شیرینه من دوست داشتم

دوران خوبی بود چون خیلی وقت بود ک منتظر بچه بودم تو زندگیم

حالت تهوع واقعا بد بود .ازبوی همسرم بدم میومد .
تکون خوردنش خیلی قشنگ بود دلم تنگ میشه‌
تکرر ادرار افتضاح بود .
۳۲هفته هم که زایمان کردم به ورم واضافه وزن واینجور چیزاهم نرسیدم .
اما خوب نگرانی تو دستگاه موندنش واقعا عذاب آوربود‌

هیچ قسمتیشو دوست نداشتم سراسر عذاب بود بره دیگه برنگرده
فقط خداروبرای پسرم شکر میکنم

لحظه ی خوبش وقتی بود که انومالی رفتم و مشخص شد پسره.یعنی از خوشحالی جیغ میزدیم با دوستام.چون شوهرم به شدت پسر پسر میکرد منم به خاطر اون به خدا خیلی التماس کردم و خدا هم قربونش بشم حاجتمو داد

من هیچیش دوست نداشتم خوشحالم ک دخترم دارم ولی همش استرس بود غم بود غصه بود

مامان جونیادرخواست بدین دوست شیم🙃💚

انقد دوران بارداریم خوب بودا
الانم میخامم دوبارع باردارشم😂فقط زایمانش بد بودد

بد ترین و داغون ترین حاملگی و داشتم هیچوقت دلم برا هیچیش تنگ نمیشه و هرموقع ک بادش میوفتم میگم خداروشکر ک اون روزا تموم شد

الان 1کیلو 200 گرم هست گفتن دور شکمش لاغر هست 😓

۱۴هفته حامله هستم خیلی معده اذیتم میکنه

شروع کسب و کار موفق با سرمایه اولیه کم
“اگه به دنبال یه شغل پردرآمد و مستقل هستی و نمی‌خوای سرمایه اولیه زیادی بذاری، اینجا همون فرصتیه که منتظرش بودی!
✅همین الآن #ثبت‌_نام کن 👇
https://sl.inoti.com/r/0vyhzd

مادر شدن بزرگترین نعمت الهی هست خدا رو بابت این نعمت هزاران مرتبه شکر امیدوارم همه اونایی که در آرزوی مادر شدن هستن ان شاءالله زودتر حاجت شون برآورده بشه.درسته دوران بارداری پر پیچ و خمه و خیلی سختی ها داره اما یک دوران مهیج و پر هیجان هم هست لحظه لحظه اش خاطره انگیز و شیرین هست حتی درد کشیدنش هم لذت بخشه از اولین روز بارداری تا به دنیا آومدن پاره تنت سختی های زیادی داره اما ارزشمنده این سختی شیرین و لذت بخش است و اینکه الکی که نمیگن بهشت زیر پای مادران است .

حاملکی خیلییییی سختی داشتم فقط اونجاش خوب بود ک شوهرم سفره روجم میکرد همین😂

پارسال شب یلدا بی بی چک زدم فهمیدم باردارم خیلی خوشحال شدم ،اولین تکونش و سنو ،بدترین قسمتش ویار شدید و معده درد و فشار خون بالا، و اینکه نمی تونستم چیزی بخورم،گشنگی مرده بودم، آرزو داشتم رو شکم بخوابم ،خدا رو شکر اون دوران گذشت دلم اصلا برای اون روزا تنگ نخواهد شد

حاملگی خوبی داشتم اینقد که اصلا متوجه نشدم باردارم... حتی خونه تکونی کردم..‌ سفر رفتم همه کار ادم عادی فقط دو هفته به زایمانم کمرم درد میکرد که عادی بود... دلم تنگ میشه وقتی دستم میذاشتم رو شکمم تکون میخورد و الان هم ارومه کنارم خوابیده تا دستم میزارم کمرش یکم تکون میخوره فدات بشم مادر تو معجزه خدایی الحق که معجزه ای خداوند بزرگ‌نگاهدارت باشد در تمام عمر

دوستان بهم گفتن بچم وزنش پایینه چی بخورم وزن بگیره تقریبا ماه 7 هستم تروخدا بم بگید

بی صبرانه منتظر بدنیا اومدنش هستم شمارش معکوس برام شروع شده.تنها جایی که برام سخت بوده اینه که وقتی مجرد بودم خیلی مامانم اذیت کردم الان که دارم مادرمیشم ومیفهمم مامانم چه سختی هایی رو تحمل کرده توی روی مامانم شرمنده ام وبیشتر ازقبل قدرش رومیدونم و دوستش دارم

بازم دوست دارم این دوران وتجربه کنم خیلی حس خوبی بهم دست میده وقتی که لگدمیزنه وباهاش صحبت میکنم

لذت بخش ترینش وقتیه ک دختر چهارسالم ب ارزوش رسید ک داداش توراهی داره ولی من از اول حاملگی خیلی ویار داشتم از شدت ویار نه ماه و کامل مثه جنازه بودم و خدارو شاکرم ک همچین دسته گلایی رو برام هدیه داده و از برنامه گهواره هم ممنونم خیلی جاها کمکم کرد 🥺⁦❤️⁩⁦❤️⁩

وقتی بار اول بعدسه سال انتظار واین دکتر اون دکتر رفتن وکلی داروخوردن تست بارداری دادم ومثبت بود خیلی خیلی خوشحال شدم طوری که مامانم که میدونست رفتم تست بدم بهم پیام داد که میدونم بارداری وتستت مثبت هست فقط هیجان زده نشو خودتو کنترل کن برات خوب نیست
خلاصه بخاطر حرف مامانم خودموکنترل کردم وقتی که دیدم مثبته وخیلی سخت بود وگرنه همونجا از خوشحالی فقط جیغ میکشیدم

من زود باردار شده بودن جون شناخت ناکافی با همسرم داشتم و ازدواجمون سنتی بود همیشه بحث و دعوا بینمون بود حتی به مزگ خودم فکر میکردم اما تو خلوتم خیلی با پسرم حرف میزدم و خداروشکر از وقتی به دنیا اومد همسرم خیلی بهتر شد و زندگیم رو به راه تر

منکه هررلحظه خدارو شاکرم بخاطر معجزه ای که درونم اتفاق افتاده
جنین واااااقعا معجزه بزرگ خدای بزرگم هست😍
خدایا شکرت هزاران بار🙏🥹
تا چهار ماه تمام حالت تهوع و جسارته استفراق واقعا عذاب بود برام
خدایا شکرت که تموم شد
اون لحظه ای که برای اولین بار صدای قلبشو میشنوی و تکون دادن دست و پاهاشو میبینی تو مانیتور وااااقعا قابل وصف نیست
تکون خوردن های مداومش تو شکم
اینکه فکرش میکنی که معجزه خدا تو دلت داره بزرگ‌و بزرگتر میشه
فقط میتونم بگم خدایا شکرت🥰♥️
الهی به حق بزرگیت قسمت همممه چشم انتظارا بکن🙏
تااوناهم این حس ناب رو تجربه کن
الهی آمین🤲

اینم بگم..دلم تنگ شده برای تحویل گرفتن های اطرافیانم وقتی شنیدن باردارم..خیلی خوب بود

سه ماه اول وحشتناک بود برام اصلا نمیخوام تکرار شه اما اون لحظه ای که برای اولین بار توی سونو ان تی دیدمش ،خیلی لذت بخش بود ، یا وقتی اولین لگدشو حس کردم ...

دوره ی شیرینی بود برام بارداری اونم بعد۱۶ سال ..اون حالت تهوع ها و دسشویی رفتن های دائم برام خیلی سخت بود و منتظر بودم بچم بدنیا بیاد ..الحمدلله بسلامتی تموم شد و بعدش درگیر زردی و بی تاب شدن بچم خیلی سخت بود ..اما دلم خوش میشه وقتی فکرش ومیکنم یه دوسه ماه دیگه اذیت هاش کمتر میشه و باز شیرین تر میشه ..و تنظیم میشه ساعت خوابش ب امید خدا .. و این فرزند سوم ما هست و دیگه بچه نمیخام.. انشالله همه بسلامتی زایمان راحتی داشته باشن ولی اینم بگم اونا ک منتظرن بچه هاشون بیان خودشون و آماده کنن برای بی خوابی ها و چالش های کودکشون 😁😍😍

انقد که همه بهم توجه بیشتر میکردن خیلی هوامو داشتن
سختیش وقتایی که رگ سیاتیک می‌گرفت وای وحشتناک بود

سلام دوستان من واسه موعد پریودم مونده ولی حالت تهوع سردرد دارم چن روزپیش هم لکه بینی داشتم 11روزمونذه واسه پریودم مشکل ازچیه

سلام دوستان خوبید کسی هست وزنش زیاد بالا رفته باشه

مزخرف ترین و بدترین لحظات زندگی من اصلا از بچه خوشم نمیاد ولی مجبور شدم که بیارم هیچ خوشی ازش ندیدم بجز درد سر و زجر و عذاب

لگد زدناش و وقتی با باباش دو تایی میرفتیم سونو دکتر نشونمون میدادش
سخت ترینش معده دردا بالا آوردنام بود.
والا اگه سختی هاش نباشه دوس دارم تکرار شه😂

همین که پریود نمیشدم واقعا برام شیرین بود😂🤌🏻

سلام مامانا
من هفته ۶ام بارداری ام اما لک بینی و یکم خونریزی دارم دکتر بهم گفته خطر سقط!
امشب لخته خون ازم دفع شد و بعدش یکم دل درد داشتم تاالان هم میگیره ول‌میکنه اما دردش زیاد نیس!
میترسم چیکارکنم🥲😓

سلام مامانا امیدوارم دامن همه آرزومندان بزودی سبز بشه الان دخملی تو بغلم و بهترین حس دنیا نگاه کردن ب بچه هست و مادر شدن
من شنیدن صدای قلب نفس رو خیلی دوس داشتم باوجودیکه بخاطر مشکلات زندگی استرس زیادی بود و هر لحظه ب سمت مرکز بهداشت و مطب دکتر روانه بودم برای شنیدن صدای قلب همه زندگیممم
برای روزهایی ک منتظر اومدنش بودم و یهو کیسه آب پاره شد و نفسم زود اومد ب دنیا دلتنگم
هیچوقت برام چیزی غ ق تحمل نبود چون بعد سالها خدا بهم لطف کرد و بخشید و من شاکرم بسیاااار
بله دوس دارم چنبار تکرار بشه ب خواست خدا چون فرزند نعمت خداست وقتی میبینی چه گلی ب دنیا اومده و در سونو خیلی کم دیدیش بیشتر قدرش را می دانی...
ممنون از گهواره ک هرماه از طرف نی نی برامون پیام داشت...

سختی زیاد داشت از ویار شدید بگیر تا سرکار رفتن با اون وضعیت اما من عاشق تمام لحظات بودنش درون شکمم بودم

لگد زدنش صدای قلبش وقتی که لگد نمیزنه همش چشم انتظاری مامان فدای قلب کوچیکت بشه امید زندگیم انشاالله که صحیح و سالم بغلت کنم

من دلم تنگ نمیشه🫤

مال منم وقتی صدای قلبشو میشنیدم قشنگ ترین حس دنیا بود وقتی میدیدم یه موجود دیگه داره تو درون من رشد میکنه و بزرگ میشه خیلی خوشاینده انشاالله قسمت کسایی که چشم براهن

جواب ندادین

مامان جونیادرخواست بدین دوست شیم🙃💚

قسمت سختش تغیرات هورمونی هست که کنترل خودتو از دست میدی هرکسی هر حرفی میزنه اعصابت بهم میریزه و نمیشه کاریم کرد
اما خوش ترین لحضه اولین دیدن تو سونو قلب بود که دکتر قلبشو نشونم داد
خیلی خیلی نگران بودم که چی میشه اما خدارا شکر تا اینجا با سختی هاش گذروندم امیدوارم بتونم باقیشم بگذرونم

این قسمت و دوست داشتم که دوقلو بودن هر دو باهم تکون میخوردن و لگد میزن یکیش به پهلو راستم یکیش ب پهلو چپ 🥰😍😍
ولی اخراش خیلی سختم بود انگار ی بشکه بهم وصل بود خیلی دوران سختی بود
و اخراش کرونا گرفتیم خوانوادگی بچه بزرگم مریض همونجوری رفتم بستری شم سرفه شدید داشتم بعد سزارین امونمو برید سرفه هام شکمم میخواست بترکه

اولین حس خوبش بیبی چک مثبت بعد دیدن ضربان قلبش تو سونوگرافی خوشحالی خانواده ها از بارداری و توجه و محبتشون و دیدن کوچولوها توی سونو گرافی تا میرسه به تکون خوردن و لگداش سکسکه هاش و انتظار برای دیدنش و واکنش نشون دادن به صدای باباش و حتی هوس کردن چیزهایی که قبلا نمیخوردی و پریود نشدن همه این حس هارو دوست داشتم ولی ویار و تهوع بارداری و هماتوم و جفت پایین و استرس زایمان زودرس رو اصلا نمیخوام دوباره تجربه کنم حالا تصمیمم برای دوباره باردار شدن هم فعلا میمونه برای چن سال دیگه در موردش فکر کنیم

مامانا فرق حرکات روده و حرکت جنین چیه

لحظه لحظه بارداریمو دوست داشتم،بااینکه جز افراد پرخطر بودم،دارو‌زیاد میخوردم،روزی یدونه انوکسا دور نافم میزدم تو کل ۹ماه،دو سه ماه اخر واقعا حتی بلند شدن و نشستن برام سخت بود،هفته آخر مشکوک به مسمومیت حاملگی شدم و زایمانم با پارگی کیسه اب بود و ۸ساعت درد طبیعی با امپول فشار کشیدم و اخرم سز شدم،اما همممششش شیرین بود،برای تک تک لحظاتش دلم تنگ شده،ولی شیرینیه بودن دخترم توی خونمونو ترجیح میدم

من همش دارو مصرف میکنم بزرگترین آرزوم سلامتی بچست دوران سختیه تنهایی بدور از خانواده بی‌تجربگی کاش فقط سالمو سلامت بدنیا بیاد و باعث شه منو همسرم حال دلمون خوب باشه

برای تکون خوردنش و لگد هایی که میزد 🫀🫀🥰🥰🥰چه زود گذشت الان پسر شیطون من داره یک ساله میشه مادر فداش بشه💗💗

بارداری سوم

من کل دوران حاملگیمو دوس داشتم اصلا سخت نبود بجز ماه نهم ک هم وزن خودم بالارفته بود هم نینی بیشتر دلم برا لگدایی ک از رو پوست شکمم دیده میشدن تنگ میشه عاشق تکون خوردناش بودم هرتکونش یه جون به جونام اضافه میکرد قلب مادر الان داره ۹ماهه میشه اخ زندگی مادرررررر🥹💙

جالبیش اونجا هست که میفهمی باردار هستی اونجایی که لگد میزنه و بديش هم اونجایی که تهوع داری وهمش حالت بده و هیچی نمیتونی بخوری هست

تکون هاش بهترین حس دنیا بود خدارشکر بابت همچی پارسال این موقع کلی استرس داشتم الان خدارشکر بغل میکنمش خدا همه بچه ها رو برای پدر مادرشون نگهداره🙏🏼

برای اولین روزی ک فهمیدم باردارم دلم تنگ شده
برای مراقبت های اطرافیانم دلم تنگ شده
برای تکون خوردناش دلم تنگ شده
دوست دارم دوباره تجربه کنم اما ی وقتهای میترسم
از استرس آخرین روزها میترسم
آخرین روزهای ک بمن گفتن میزان مایع آمنیوتیکت کم شده از استرسی ک کشیدم از دلهره و بی قراری اون لحظه ها میترسم ... از دردی ک کشیدم و اون لحظه فقط ب سلامتی پسرم فکر میکردم ‌..

سلام دوستان کمردرد و ترشحات آبکی واژن تو هفته ای 8طبیعی هست

من که از اولش حالت تهوع داشتم تا سه ماه یعنی پدرم دراومد.حتی ابم‌نمیتونستم‌‌ بخورم.بوی شامپو میومد میگفتم خدایا کاش یه شامپویی بود که بو‌نداشت.فقط همین که یه تار مو از موهام کم نمیشد کیف میداد چون من ریزش شدید داشتم

دلم برای سرحال بودنم تنگ شده
دلم برای لگد زدنای نی نی تو شکمم تنگ شده

حامله بودن بچم سقط شد هفته ۲۲بودم خیلی دلم برای حاملگی تنگ شده،دارم آتیش میگیرم.

برای تکون خوردم نی نی دلم تنگ شده😍😍

برای تکون های نی نی دلم تنگ شده

اصلا دلم نمیخاد یادش بیفتم.شرمنده😎

ریزش مو نداشتم وموهام پرپشت بود تموم عمرم حسرت موی پرپشت داشتم شیطونه میگه سالی یکی بیارم

سلام سبزواری ها کسی کامه گوسفندی نمیخواد

سلام چه کاری

من برا تکونای بچه دلم تنگ شده ..یه جوری لگد می‌زد قلقلکم میومد...حالت تهوع بالا آوردن تا آخر ماه بارداریم غیر قابل تحمل ترین قسمت بارداریم بود... ان شاالله که همه بچه ها به سلامتی رشد کنن وخدا به هرکس که چشم به راه اولاده یه بچه سالم وشاده آمین ...مادیگه جمعیتمون شکر خدا تنظیم شده

کهیر دندون درد زنبور نیشم زد خارش شدید تا سه ماه کارمفق بالا اوردن سنگین شدن معده سخت زاییدن نگران شدن چرا لگد نمیزنه

سلام مامانا های عزیز
اولین بچه ام اس خیلی میترسم استرس دارم ولی خیلی میخام بچه ام به آغوش بگیرم

پریودنشدن خوب بود،اما بزرگ شدن بچه پهلوم دردگرفته بود،معده درد ویار،اما خواب راحت داشتم ریزش مو نداشتم،هوساش خوب بود

مامانا چقدر سخت گرفتن 🙄تایپک ها رو خوندم بیشتر شون غر میزدن تا تعریف

به قسمتای ویار هام دلم تنگ میشه اخه اون موقع هر چی بگم دستم بود ولی الان نصفش برا دخترمه😂😂برای لوس بازیام و شکم گردم و تکونای دخترمون و گردشای دو نفرگیمون رو خیلی دوست داشتم و قسمت بدش این بود که گوشت نمیتونستم بخورم حالم بهم میزد حتی بوی حموم رو حس میکردمو بالا میا‌وردم تا حدی که گلوم زخم و خونی میشد فقد قسمت سختش بالا اوردنم بود و زایمانم خداشکر با کمک شوهرم و دکترم تونستم به راحتی پشت سر بزارمو یه زایمان راحت داشته باشم♥️🫂🫧🍄

دورانی که پریود نمیشدم واقعا حال میداد ضدحالش سر زایمانم که یکماه بیمارستان بودم

دوستان من سردرد وحالت تهوع دارم ولی موعدم مونده

این روزا (بارداری) آنقدر سخت و طاقت فرسا و پراسترس داره میگذره که دوس ندارم تکرار بشه 🤪🤭🫣🥲

خب منتو ماه هفتمم همسرم تصادف شدیدی کرد و هرکس اونو میدید میگفت خدا ب ابروی بچت بهت رحم کرد و واقعا روزهای خیلی سختی گذرونم با شکم هفت ماه دنبال کارهای تصادف همسرم بودم و چقدر اشک میریختم ولی گذشت و حالا دخترم شش ماهشه و شده عزیز دردونه ی شوهرم

عملا هیچکدوم چون همش پراز استرس بود فقط روزی ک فهمیدم حاملم بدون استرس بودم

والاه بارداری من از اول تا اخر عذاب بود
نمیتونستم بخوابم همش استرس داشتم پسرم کم تکون میخورد مایع ام زیاد بود کهیر میزدم.فقط و فقط خانواده و شوهرم لوسم میکردن حال میداد

همه روزهاش شیرین بود بخصوص لحظه های که لگد میزد
تنها لگدی که بهمون بزنن نه تنها ناراحت نمیشدیم بلکه حسرتش می‌کشیدیم بهمون لگد بزنن
دور حاملگی بود لگد بچمون بود

سردردای افتضاح،ویار شدید....اصلا این دوران رو دوست ندارم

من امروز رفتم سونو و صدای تاپ تاپ قلبش و خیلی دوست داشتم و دلم براش تنگ شد تو چهار ماهگی و رفتم سونو گفت پسره و چقدر ذوق کردم برا دخترهای قراره یک داداشی بیارم

لحظه ب لحظش قشنگ بود مثل رویا بود برام هیییی خیلی دلم تنگ میشه برای اون دوران زودم گذشت

بارداری من خیلی خیلی زود گذشت الان باورم نمیشه هفته دیگه زایمان دارم، من قبلا پیاده روی دوست نداشتم ولی دوران بارداری متوجه شدم چقدر خوبه!

باردارب اونجاش خوبه ک همه میگن توبشین نمیتونی بلندشی 😂😂یعنی عالیه وخوبی دیکه اش اینکه لگدهای بچع واون موقع ک توسونو میبینیش ودلت ضعف میره براش

اولش عالی بود از وقتی هفته ۱۰ شروع شده خیلی اذیت میشم یبوست و استفراغ سر گیجه خستگی

دوران بارداری هیچ چیز جذابی نداشت. نفرت انگیز بود...حال بد ضعف عدم تمرکز سر کار. رفتن کار خونه
حرف و توصیه بی فایده بقیه

حتی دوران نوزادی با کولیک وحشتناک و بی خوابی شبانه روز صدهزار بار از بارداری بهتر بود

هیچ جاش جالب نیست فقط لحظه تکون خوردن جنین جالبه و بس

سلام من ازاول بارداری همش استراحت مطلق بودن تاالان 3ماهگی بستری شدم وتایکماه هرروز روزی یکی آمپول میزدم الان هم حالم خوب نیست ومیگن احتمال زایمان زودرس داشته باشی واصلا دلم براهیچ کدوم از این روزاتنگ نمیشه حتی نتونستم لباس تهیه کنم برای بچه فقط می‌خوام بخیربگذره

من چهار ماهه باردارم خیلی ناراحت شدم چند شبه به خاطر کار شوهرم مجبور شدیم بیام خونه پدر مادرم من دلم ماهی میخواست خیلی شدید بعد گفتم ماهی نداریم هیچ کس تهیه نکرد ..خیلی ناراحت شدم که مامانم هیچ دسترسی نداشت که اونو برام فراهم کنه ..🥺😔به هیچ کس دیگه نتونستم بگم فقط میتونم اینجا بگم

من که از هیچکدوم از بخش های بارداری خوشم نمیاد همه‌اش استرس و درد و تهوع و نفس تنگیه😐 فقط از بعد زایمان خوشم میاد😂

سلام دوستان تا به حال کسی بوده که فقط ساک بارداری تشکیل شده باشه حاملگی پوچ باشه

طول دهانه رحمم گفته ۲۷ چیکار کنم بیشتر نشه من تازه۳۰ هفتمه💔

سلام. من ویار بدی که داشتم خیلی اذیت میشدم و هیچی نمیتونستم بخورم 😔
بقیه دوران بارداری کاملا برام لذت بخش بود مخصوصا وقتی حرکتای دخترم. دوست دارم بازم تکرار بشه اون لحظه ها

اینکه نمیتونم هرچیزی بخورم هرکاری بکنم برام اذیت کننده است. من کارم با لپ تاپ و گوشی و تکنولوژی ترک این ابزارها یا کم کردنشون برام خیلی اذیت کننده است و همش استرس دارم که امواج الکترومغناطیس خطرناک نباشه برای جنینم.

حرکتای جنینم برام لذت‌بخش و عجیب بود.

رر،ررر88886مخ

سلام
بله که دوست دارم تکرار شه
من اوایل بارداری رو خیلی دوست دارم با اینکه تهوع دارم ها اما یه حس عجیب دارم اول هاش
اینکه نی نی داره تو وجودم تازه شکل میگیره
بعد اولین صدای قلبش رو که شنیدم بی اختیار فقط اشکم میاد
بعد لگد هاشو خیلی دوست داشتم حتی ماه آخر که شدت زیادی داشت و گاهی درد میکرد
و سختی هاش هم سوزش معدی شدیدی بود که در هر بارداری باهام بوده و خب درد زایمان که زود آدم یادش میره
الحمدلله سه بار خدا بهم فرزند عطا کرده و شاکر درگاهش هستم
تنها آرزویی که به دلم هست
اینه که دختر دار شم
سه تا سرباز برای مولا صاحب الزمان به دنیا آوردم
ان شاء الله خدا یه دختر هم عطا کنه بهم از فضل و کرمش
دیگه جمعمون جمع میشه
نمیدونید پسر سومم که دنیا اومد چقدر زندگی شیرین تر شده
سختی های خودشو داره ولی خدا توان میده ان شاء الله
اصلا چند تا بچه تو خونه باشن
نه دلتنگ میشی نه دیگه نیاز به کسی داری
الهی خدا نعمت فرزند رو به همه عطا کنه

اولین تکون خنده زیادی گرفت منو ولی از بارداری بعد از ماه دوم جوش نزدن صورتم و پوستم خیلی خوب شده بود رو خیلیییی دوست داشتم

سلام لطفا میشه جواب بدین، من هفته پنج بارداری هستم سرماخوردم امروز رفتم دکتر سرم نوشت، ب کمپلکس و استامینوفن زد داخلش آیا مشکلی نداره برای جنین و رشدش؟؟؟ خیلی میترسم اخه میگن نباید سه ماهه اول هیچ دارویی خورد داخل

مامان جونیادرخواست بدین دوست شیم🙃💚

بنام خدا من از دوران بارداریم خاطره خوش زیاد نیست چون هم از اول حالت تهوع و افسردگی گرفتم هم زیاد درک نشدم از طرف همسر .‌ دوست ندارم تکرار شه . فقط وقتی دخترم سکسکه میکرد یا براش چیزی می‌خریدم یا لگد میزد ...صدای قلبش اینا رو دوست داشتم . زایمان سختی داشتم خیلیییی سخت خیلی اذیت شدیم بیمارستان بدی بود .دخترم ۱۴روز بستری شد خودم بعد از کلی درد طبیعی سزارین شدم سه روز بستری شدم .خیلی گریه کردم اولین بار که دخترمو دیدم یه سرنگ تو دهنش بود تند تند نفس می‌کشید .... وقتی بعد از یه هفته اجازه دادن تو بغلم بهش شیر بدم خیلی حس خوبی بود برام . برای همین خیلی قدرشو می‌دونم کولیک و گریه هاش برام سخت بود اما گذشت ...عشق زندگی منه صوفیا❤️

انتظارش صدای قلبش

یه حس عالی

اولین باری ک صدای قلبشو شنیدم خیلی خوشحال شدم ک بعد این همه سال منم مادر شدم تا الان هچ باورم نمیش حاملم هفت سال منتظر این لحظه ای قشنگ بودم خدایا شکرت🥰🤲

صد درصد دوست دارم باز تکرار بشه عاشق لگد زدناش بودم

من لحظه ای ک ضربان قلبشوحس کردم واماازهمه مهمتر زمانی ک تکون میخوردتو5ماهگی بهترین شیرین ترین لحظه های بودبرام وماه اخرعجله داشتم دوشت داشتم هرچه زودتربیاددنیا

ماه اخر که منتظری دنیا بیاد خیلی قشنگ و دلنشین و در عین حال سخت هست😅😍😍
اینکه لگد ها و تکون هاشو قشنگ تو وجودت حس می کنی🥰
بچه داری قسمت بارداریش راحته بعدش سخته😅😅

اولین بار که صدای ضربان قلبش رو شنیدم جنسیت شو فهمیدم بهترین زمان زندگیمه لگد زدنش تو وجود خودم حسش میکردم عالی بودن ولی آخرش که آدم سنگین میشه یا موقع که حرکت نمی‌کرد استرس میگرفتم بعضی وقتا گریه میکردم که چرا حرکت نمیکنه وقتی بدنیا اومد همشون یادم رفت خدایا شکرت بابت فرشته‌ کوچولویی که الان بغلمه♥️♥️

من هفته نهمم حسم اصن نسبت ب بارداربودنم خوب نيس انقدرميگن حسه شيرينيه منكه نفهميدم😑

شنیدن اولین بار ضربان قلبش قشنگ ترین صداست و بعد حرکتاش لگد زدن هاش .الان بعد ۵ سال یه بچه دیگه میخوام که بشه دوتا اگه خدا بخواد ولی چندین ماه نمیشه

راستی مامانا هر کی دوست داره تو خونه کار کنه بهم اطلاع بدین. یه کار مستقل با سرمایه اولیه کم

خدا بعد از ۱۰ سال بچه قشنگم رو بهم داد .
۲ماه و دوهفته گذشته بود که متوجه شدم باردارم خیلی ذوق زده بودم و شکر پروردگار همه چی خوب بود تا هفته ۳۶ بارداری که بهم گفتن فشار خون بالایی داری و باید بستری بشی .
بلاخره بعد ۴ روز بستری بچه ام در ۳۶ هفته و دو روز به دنیا آمد. همه چیز اوکی بود ولی وزنش خیلی کم بود ۲۱۴۰ گرم. عشق عشق

من دوران بارداری سختی دارم همش دارم شیاف استفاده میکنم هیجده هفتگی بخاطر سنگ کلیه ام بستری بودم ولی خیلی حس شیرینیه وقتی صدای قلبش رو میشنوی، وقتی لگد زدناش رو حس میکنی انشالله که همه بسلامتی زایمان کنن وقسمت همه ی چشم انتظار ها بشه و روزی هزار بار بخاطر تو دلیم خداروشکر میکنم

سلام خانما
من روز موئد پریودم که سه روز قبل بود سه روز لکه قهوه ای دارم
امروز بی بی چک گرفتم منفی بود
بنظرتون کلا منفی یا زود بی بی چک زدم؟
لطفا جواب بدید🙏

سلام خانمای عزیز کسی ختم قرآن خواست در خدمتم برای اموات برای حاجت دلتون برای سلامتی نی نی هاتون🌺🙏🌺🙏🌺🙏🌺❤️🌺❤️⚘️💐

هنوز اول راهم ولی تا الان بجز گهگداری درد زیرشکمم بقیه چیزا بد نبوده،مثلا تهوع صبحگاهی ندارم شاید در هفته یکبار تهوع داشته باشم،اما هوس غذاییم بشدت زیاده اونم اکثرا چیزایی که تو این فصل اصلا پیدا نمیشه مثل گیلاس و زردآلو🤤🤤

اصلا خیلی مزخرف بود

اول همه مثبت نشون دادن
بی بی چک خیلی برام شیرین بود و از همون موقع،فکر کردن به اینکه یکی توی وجود خودم هست که همه جا باهمیم و حسش میکنم و حسم میکنه، قشنگترین تجربه من از بارداری م بود. و بین اینهمه حس های قشنگ، یهو هفته 14 آزمایش قند دادم و قندم بالا بود و به تجویز متخصص غدد، باید انسولین میزدم که یهو به دل دکتر افتاد که یه آزمایش دیگه هم بدم که خداروشکر آزمایش بعدی اوکی بود و از شر قند بالا خلاص شدم.

قشنگیاش که تکون خوردناش بود و دیدن عظمت خدا که تو دلت یه موجود زنده داری با خودت حمل میکنی ، سختیاشم امپولای ۳ ماه اول بارداریمو ویارم 🤦🏻‍♀️

من نه ماه کامل یعنی از موقعی که نطفه بسته شده بود حالت تهوع شدید داشتم حوری که احساس میکردم روده هام داره میاد بالا و هیچ چیز روم جواب نمیداد تا اینکه دو هفته مامده به زایمان فهمیدن بچه دوتا جفت داره که خیلی نادره و من که بعد از هفت سال ناباروری خدا هدیه داده بود نتونستم لذت دوران بارداری رو بفهمم

فقط تکون خوردن های نی نی شیرین

تکون خوردناش قشنگترین قسمت بارداری بود بقیش همش مزخرف بود مخصوصا ویارش تا 5ماهگی

خداروشکر من بارداری خوبی داشتم ویار و اینام نداشتم اصلا همه چیزش شیرین بود مخصوصا هوسونه هاش و تکون خوردن های نینی

سلام مریم تنها هستم خاهران ۳۶ روز میشه ازپریودم گزشته تست میزنم منفی میشه آیا باردارم یانه ۳۸ سال دارم

سلام من افسردگی بعد زایمان گرفتم ۷ماهه هنوز خوب نشدم چکار کنم که خوب شم کلن ناامیدی دارم کمکم کنید

هیچ قسمت بارداری رو دوست نداشتم بجز تکون خوردن دست پا زدن نی نی بقیش مذخرف بود نه اصلا به هیچ وجه دلم نمیخاد دیگه تکرار بشه

من هنوز قسمتم نشده😢

تکون خوردناش قشنگ ترین قسمت بارداری و بدترین قسمتش ویار شدیدم تا ۵ ماه بود

تکون خوردناشون لذت بخش بود ولی حیف که هفته ۳۴ کهیر بارداری زد بدن شدید بد بود

بارداری همش قشنگه مخصوصاً تکون خوردناش به حرفات واکنش نشون دادن ناز کردنا واسه شوهر همه ثانیه هاش واسم قشنگ بود حتی کمردردها ورم بیش از حد همش قشنگه اسه همه آرزو می‌کنم الان پسرم سه ماهه و بغلمه

وای که چقدر شیرینه تکون خوردناش نخصوصا وقتی داری باهاش حرف میزنی یا قرآن میخونی بعد با حرکاتش بهت واکنش میده و یه ارتباط دوطرفه قشنگ شکل میگیره لذت بخش ترینه😍... ان شاءالله مادرشدن روزی همه خانومها🤲

و مني ك اين دوران شيرين ب تلخ ترين شكل ممكن داره ميگذره برام اخه خونه پدرم قهرم وباهمسرم هيچ راه ارتباطي ندارم😔💔

وقتی تکون میخورد ی حس عجیبی بود که نگو قابل توصیف نیس

من عاشق تکون خوردناش بودم. یعنی عشششق میکردما. خیلی حس نابی بود

سلام مامانای گل منم قصد دارم باردار شم و دارم فردا شب میرم کربلا برای همگی تون دعا میکنم شا هم برای من دعا کنید

فقط قسمت ک رو هوا خوابم می‌برد جذاب بود هرچند آخراش همونم حسرت شد

واقعا بهترین و شیرین ترین دورانه. من الان ۲۷ هفته حامله هستم.یه گل پسر دارم خداروشکر

خدا رو شکر مادر شدن بهترین اتفاقی هست که هر خانومی میتونه تجربه کنه انشاالله همه این لحظات رو تجربه کنن برای من خیلی خوب بود چون توکلم فقط به خدا بود و هست و هر لحظه تو این مسیر کنارم بوده و با تموم وجودم حسش کردم 💕🌷

سلام من یه هفته بود همش لکه داشتم الانم یه هفته است همش خون ریزی دارم تموم نمیشه میشه کمکم کنید لطفاً 😔😔

من ناشکریی نکردم ولی این بچه سومم بسه دیگه شکرخداکه سالمن

خوب این بچه سومم بارداری سختی دارم کلاتوبارداریم همیشه میرم دکترخسته شدم واقع خودهمسرم هم نخواست ولی شددیگه

مامان رهام لاکتوفم قرصه ؟چجوری وتاچندوقت مصرفش کنم ؟

سلام مامانای گل .یه سوال :من عفونت شدیدداشتم همش زیردلم دردداشت وترشح داشتم رفتم دکتردارومصرف کردم ولی خوب نشدم بعضی وقتا خیلی دلم دردمیکنه وترشحاتم زیادمیشه .اگه داروی خوب یاراهکار گیاهی وخونگی هم بلدین بهم بگید ؟ممنون

فقط تهوع تا ۵ ماهگی رو اصلا دوست نداشتم وگرنه بقیش خوب بود الان بغلمه و دنیا مال منه

سلام من ۸ هفته هستم دکترم گفت میتونم رابطه داشته باشم ولی عمیق نباشه ارومم باشه ب ارگاسمم نرسم بعد ب نظر شما من چ پوزیشنی داشته باشه ک حداقل شوهرم ب ارگاسم برسه

بی بی چک مثبت 🥰🥰🤩🤩 لگد زدناش و انتظار دیدنش من بارداری خوبی داشتم همه چیش برام لذتبخش بود

سلام مامانا
بخوام از تجربه ام بگم،،راستش بارداری هم سختی های خودش رو داره ولی چون شما می دونی برای رسیدن به ثمره عشقتون باید صبر کنی تحمل کنی ب نظرم سختی آسون می شه من بارداری خوبی داشتم فقط چون ی بار سقط داشتم سر رابطه جنسی ک داشتیم دیگه سر این بارداری م هم خودم می ترسیدم هم همسرم فقط ایم بود ک هر دومون رو آزار می داد ولی خوب گذشت و الان آریا کوچولوم پیشمه 🥰🥰و واقعا برای همه خانما آرزو دارم ک مادر شدن رو تجربه کنند و دامن شون سبز بشه🌱🌱ک مادر شدن بهتر حس دنیاس۸/۸

من بارداری سومم بود ولی بااینکه خیلی سخت بود ولی هیچ وقت من ازش خسته نشدم ولی خیلی جذاب بود عالی بود اینقدرم کارام وبرپامه هام منظم که نگو تا نماز نمیخوندم سر سفره نمی امدم هویشه باوضو با ذکر تلاوت قران هر روز یادش بخیر😍😍

خانوما کمکم کنید نمیدونم چرا این ماه دوبار پریود شدم و اینکه دیروز دیدم بازم پریود شدم یعنی میشه به خاطر پودرخوراکی اینوفولیک باشه الان چیکار کنم خیلی میترسم

فقط لگد زدناش

من دلم‌برای تکوناش توی دلم تنگ میشه😍

من هفته دهم رفتم ولی جز خونوادم کسی نمیدونه،میخوام کم کم دیگه به همه بگم چون چیزیه ک پنهون کردن نداره ک خودش دیر یا زود معلوم میشه دیگه،شما ها از چند ماهگی ب بقیه گفتین؟

من تا ی هفته قبل زایمانم سر کار میرفتم .... اوتم ی شغل سنگین ک مردا نمیتونستن و فرار میکردن

تنها بودمتو شهر غریب
هیشکی دورم نبود .
هیشکی برام شادی نکرد

خانومایی که هم دختردارن هم پسر بارداری پسربادخترچه فرقی داره من بچه اولم دختره الان دومی‌سه ماهه باردارم ..

دوران بارداری همین ک بچه دارمیشی خوشحالی ولی اذیت شدنا و زایمان سخت استرس و ناراحتی ک اطرافیان برات ایجاد میکنن سخت تر و طاقت فرساترمیشه همه چی

من که عاشق دوران بارداری بودم . الان پسرم دوسال ونیمه هس دوس دارم چندماهه دیگه که سالش تموم شد اقدام به بارداری کنم ولی شوهرم راضی نمیشه .نمیدونم چجوری راضیش کنم 😢😢😢

من دلم خیلی تنگ میشه مث برق و باد داره میره یه طرف خوشحالم یه طرف ناراحت ک داره تموم میشه

ولی الان واقعا خستگیم در رفته

من بارداری سختی داشتم .افسردگی شدید

دلم واسه هیچیش تنگ نیست و خداروشاکرم که تموم شد
مضخرف ترین ویار ( حالت تهوع ٫ تف کردن زیاد٫ سوزش معده ) مال من بود
حتی یاداوریشم برام ناراحت کنندست

بنظرم شیرین ترین دورانیه که یه خانوم میتونه تجربه کنه ولی ب شرط اینکه خونریزی نداشته باشی و مدام تواسترس نباشی ک یه موقعه واسه جنین اتفاقی نیوفته.من حتی الانم از رابطه جنسی میترسم که به جنین اسیب بزنه و موجب سقط بشه
خانوما من تجربه ای نداره شما بگید رابطه ضرر داره اصلا دخول باید انجام بشه یا نه😢

تو‌دوره بارداریم فقط دلتنگ غذا خوردنمم هرچقدر دلم میخواست میخوردم و چاقی برام مهم نبود 🤣😍ولی الان تاوانش و میدم مردم با رژیم

سلام مامانا خوبین
21هفته بارداری ام چرا پایین کمرم میسوزه 😥

من بارداریم سخت بود همش انقباض داشتم ولی دلمم تنگه لگد زدناشه🤪

دوستان من میتونم سنو برم بدون نسخه دکتر زود جواب بدین که می‌خوام برم

من باردارم خیلی فلفل دوست دارم بیشتر از همه چیز سنوگرافی گرفتم پسر بود ای دونه دختر دارم الان هم بارداری پسرم

بارداریم خداروشکر عالی بود خیلی حس قشنگ و دوره شیرینی بود خدا قسمت همه بکنه🤲🏻

عزیزان میشه یعنی12روزمونده ب پریود علائم بارداری شروع شه

من وقتی پسرم دنیا اومده بود تاچندوقت گریه میکردم میگفتم دلم واسه اونی که توو شکمم بود تنگ شده شوهرم با چشمای اینجوری🙄😒😳 نگام میکرد😁 ولی درکل دوسه ماه اول همش حالت تهوع داشتم ولی بقیش فقط بخور بخور بود آب رو با به به میخوردم 😅

سلام خانوما تورو خدا کمکم کنید خیلی استرس دارم ۴ هفته ۶ روزمه دوبار بتا دادم که اصلا پیشرفت زیادی نداشت یعنی ۲۸۹ بود امروز بعد از ۴۸ ساعت بتا دادم شده ۴۷۸ الان این بتا خوبه نرماله تورو خدا اگه میدونید کمکم کنید

خداراشکرمیکنم که این دوران را تا اینجا سپری کردم وطعم این دوران راچشیدم.
قسمت رفلاکس وسنگینی معده را خیلی داشتم وهرراهی راامتحان کردم وبالاخره باهاش کناراومدم. به همراه بی مزه بودن طعم دهان.
دوست دارم خدا بهم یک اولاد پسرهم نصیب کنه وبه سلامتی اون دوران راهم بگذرونم🥰

الهی که خدا این شیرینی خاصش رو از هیچ زوجی محروم نکنه

دلم واسه وقتایی که دستمو میزاشتم رو شکمم تنگ شوده خیلی حسه خوبی بهم‌میداد
لحظه به لحظه بارداری سخته ولی ادم تو کل زندگیش مگه چند بار باردار میشه!

سلام خانما من هفته ۱۰ هم بارداری استم ترشحات سفیدی زیادی میاد نمیدونم چیکار کنم آیا طبیعیه یا نه خیلی نگرانم

من کل بارداریم از روز اولش دکتر بهم گفت استراحت تا روز آخرش اینقد دراز کشیده بودم زخم بستر گرفته بودم روزا اصلا برام نمی‌گذشت تازه بعضی وقتا سه چهار روز نمیتونستم بخوابم وقتایی که نوبت دکترم بود میرفتم برا ویزیت یا سنو و آزمایش بقیه زنارو میدیم که خودشون راه میرن اینقد گریه میکردم تازه هروقت بعد ویزیت میومد خونه تا چند روز درد داشتم بنظرم اصلا روزای خوبی نبود همش پراز تنش و استرس بود تا روز آخرش که خداروشکر کیاشا دنیا اومد

بارداری و بچه دار شدن و شیرینیشون
اونایی میفهمم که مدتها چشم انتظار بودن و عمیقأ تصور کردن هزاران بار آرزو و دعا کردن دوا دکتر و ناامیدانه ادامه دادن و آخرش جواب گرفتن اینا
همه دردای بارداری و حتی زایمان شیرینه چون عاشق مامان شدنیم

دوستان آخه 12روز مونده براپریودیم حالت تهوع دارم

یکی دو ماه اول خوب بود از ماه سوم، استفراغ و کمر درد و پا درد شدید گرفتم و فیزیوتراپی میشدم که بتونم راه برم

همه چیزش خوب بود ویارش سونو هاش درداش همش شیرینه ماه های آخر ک خاب نداری و عاشق تموم خوردناشم الهی هرکس که منتظره نی نی هست خدا بهش بده و هیچ زنی محروم نشه از این لذت .

خودم گفتم ۸هفته ولی دکتر واسه یه هفته دیگه برام سونو زده

سلام دوستان چندروز بعد پریودی اقدام کنیم بهتره؟

سلام من الان ۶هفته باردارم مبگم سما اولین سونوتونو چند هفتگی دادین؟

من بارداری دومم ۷ماهم ازاول سختی کشیدم تا الان.دیابت.امینیوسنتز.جفت پایین.چسلندگی جفت.الانم استراحتم.هماتومم داشتم فقط میگم بگذره خسته شدم

من بارداری سختی داشتم تا ۳ماه خونریزی داشتم بخاطر هماتوم حتی یه بار یه لخته خون بزرگ دفع کردم فکرکردم سقط شده
ولی خداروشکر نشده بود چون من سابقه دوتا سقط داشتم ۹ماه کامل استراحت کردم تا دختر گلم به دنیا اومد

وقتی که حرکاتش رو دیگه حس میکردم و صبح‌ها پسرم بود که با لگد زدنش منو بیدار میکرد الانم که ۲ ماهشه دقیقا سر همون ساعت بیدار میشه و با صداهایی که ایجاد میکنه منو هم بیدار میکنه😍

بارداری و زایمان سزارین عاااااالی.همه چیزخوب بود.فقط روزای اول بارداری سخت بودوبیحال بودم همش.بعدش اوکی شد.شب اولی هم که عملم کرده بودن گفتن بلندشوراه برواونم خیلی سخت بود.ازفرداش خوب بودم خداروشکر

من ک اصلا الان بچه نمیخواستم چون تازه ازدواج کرده بودم ولی وقتی بی بی چک مثبت شد هم خوشحال شدم هم ناراحت اخه فقط 19 سالمه و همه میدونستن بدنم انقدر ضعیفه ک توان نگه داشتن بچرو نداره ولی خدارو شکر همسرم خیلی تو این دوران مهربون بود و خوانواده ی همسرم خیلی خیلی کمکم کردن اصلا نمیزاشتن کاری بکنم کلا اخلاقشون اینجوریه ک اصلا نزارن زن باردار خسته بشه یا ناراحت بشه خیلی مراقبن در4 ماهگی بارداری لکه بینی داشتم ک دکتر گفت استراحت مطلق جوری ک حتی یک لیوانو بلند نکنی و فقط ب پهلوی چپ باید بخوابی اگ استراحت نکنی بچت میمیره خیلی سختی کشیدم تو این چند ماه حتی افسردگی هم گرفتم مدام گریه میکردم اما الان خدارو شکر خدارو شکر حالم خوب شد و اماده ی بغل کردنشم

دوستان جواب ندادین

خووووووووووردنش فقطططط 😅😅😅😅😅😅😅

خانومااا سلامم من ماه پیش اقدام کردم یعنی درواقع ۱ابان اقدام کردم ولی ۲۷ابان ک پریودم بود پریودشدم نشدباردارشم چیکارکنمم زودترنتیجه بگیرممم

بنظرمن هرکی بسته ب بارداری وشرایطی ک براش پیش اومدنظرمیده امانظرشخصی من اینه بارداری یه قسمت کوچیکی ازمسعولیتی ک ماب عهده داریم وتازه اول راهه من خودم سه ماه اول بارداریم شدیدامعده دردداشتم بی اشتهابودمواصلانمیتونستم غذابخورم توسه ماه بعدشم بی حال بودم وخوابم میومدهمیشه ودوماه اخرم تنگی نفس وبازم بی حالی وتپش قلب باوجودتمام ایناهیچ وقت نگفتم زودتربیادراحت شم ازذوق وشوق میگفتم بیادک ببینمش وازچندسال قبل درباره بارداری وزایمان وهمه ی ایناپرس وجومیکردمواینترنت سرچ میکردم ک اطلاعاتم بالابره وخداروشکربچم بدون مشکلوبدون زردی ب دنیااومدوخداروشکرکردم فقط بنظرم زایمان طبیعی خیلی دردداشت ولی بعدازاینکه زایمان کردم نیم ساعت بعدش پاشدم راه رفتموخودم ب بچم شیردادم

واقعا یه حس باور نکردنیه من و شوهر هنوز باورمون نشده و خدارو هزار بار شکر میکنم برای این تجریه قشنگ
و از خدا میخوام هر کسی میخواد بهش بده واقعا لحظه به لحظه اشو تو تا با امید سپری میکنی

و بعدشم رفتم سنو تشکیل قلب واییی یه لوبیا بود ضربان قلبشو ک شنیدم دلم رفت اصلا باورم نمیشد ..دوران بارداریم مثل خیال زیبا گذشت سنو ها رو دوست داشتم ضربانشو دوس داشتم لگداشو دوست داشتم ...و تمام سختیاش .. دیابت فشار دفع پروتئین...نگم براتون ولی همشو دوس دارم با سختیاش الانم دلم میخواد حامله بشم ولی شوهرم نمیزاره اقدام کنیم میگه بچمون کوچیکه و اینم داستان بارداری من ....هم شیرین و تلخ همه چیزش قشنگ چون تو دلم یه کوچولو داشتم ک‌بیشتر خودم دوسش دارم وقتی بغلم گرفتمش عجیب بود همش خواب بود تا وقتی ک بغلم گرفتم فکر میکردم خواب قشنگیه ولی شکر خدا ک‌واقعیه و دامن منم سبز کرد و خدا کنه برا همه چشم انتظارا بخواد ک بشه💙برا منم دعا کنید حامله بشم و بارداریم اسونتر بشه حداقل دیابت نگیرم🥹فشار و ورم و پروتئین نگیرم🥹هووففف دعام کنید بچه سالم خدا نصیبم کنه و همه منتظرا رو هم‌ خوشحالی یهویی بده ...آمین🥹💙

من با کلی ناامیدی و انتظار و حرف مردم و افسردگی... یعنی تا حدی رسیدم ک مادر خودم بهم میگه نازاآااااا...تصور کنید مادرتون تو روتون بگه نازاییی حامله نمیشی 🥹💔ولی تو این‌همه سال و سختی و افسردگی ...اخرش شد خدا خواست و شد تنها چیزی ک اذیتم میکرد حرف مردم 🥹چقد پشت سرم‌حرف میزدن...تو دوره ای ک ناامید بودم و تحت نظر دکتر بودم چند ماه ولی نشد ماه اخرش ناامید شدم‌و بیخیال بارداری...ک پریودیم گذشت و گذشت تست نزدم دلم نخواست ریخت تستو ببینم دلم نخواست بگم شوهرم بره برام تست بخره و منفی بشه ناراحتش کنم ...و در اخر ۱۵ روز گذشت دیگه شک به دلم افتاد رفتم به مامانم گفتم تست میخوام داری بدی یکی تو خونه داشت زود رفتم زدم دوخط شد 🥹و اون موقع بود ک‌ شوکه شدم و باور نکردم گفتم دروغه تست خرابه با گریه رفتم به مامانم گفتم تست خرابه😭اون میگفت خراب نیست حامله ای باورم نمیدم بعد ۷ سال حامله شده باشم🥹💜رفتم به شوهرم گفتم ولی بش گفتم تا ازمایش نشدم باور نمیکنم ک واقعیه بش گفتم‌تو هم باور نکن خلاصه صبحش رفتم ازمایش جوابش روز بعدش بود اون روز اصلا نمیگذشت شبشم ۳ تا تست زدم همشون دخط دو خط باورم نمیشد صبح رفتم جواب گرفتم گفت خانم برو ۵ گانه حامله ای منم همون لحظه پاهام سست شد دلم ک اتیش داشت انگار اب یخ ریختن روش توان نداشتم ...🥹

قسمت مورد علاقم اونجا بود که صدای قلبشو شنیدم خیلی قشنگ بود 😍
بعدشم که لگدزدناشه که بهم حس زندگی میده☺️
و مهمترینش بابای نی نی م که واقعا پدر مهربونی میشه برا بچم 😌
خیلی بارداریمو دوس دارم 😁

ایشالا منم مث شماها این حس شیرینو تجربه کنم 🫠

بی بی چکه ک اول فکر میکنی باردار نیستی یهو میبینی دوتا خط در میاد و دوست داری با تمام وجودت فریاد بزنی و بگی شکرت م بلاخره شد

من که چیزی نفهمیدم

ایشالله دیگه بارداری تکرارنشه

سلام خسته نباشین موعد پریودم مونده ولی حالت تهوع دارم

برای من قسمتهای جزابی هم داشت

لایک کنید 🥹
قسمت مورد علاقه من در بارداری
به نظر من بعد مدتها انتظار در نا امید ترین حالت بیبی چکت مثبت میشه و
یا وقتی صدای قلبشو می‌شنوی و یا جنسیتشو میفهمیه و روزای آخر زایمان که لحظه شماری میکنی که بچه اتو بگیری بغلت هزار بار ماچش کنی و بوش کنی بهش شیر بدی 🥹❤️ خدا کنه منم یه روزی مامان بشم 😢
و همه چشم انتظارا مثل من که هر لحظه لحظه بارداری و بعد زایمان رو تصور میکنیم به شادی و سلامتی مامان بشیم و بعد این همه سختی بی شک شیرینترین لحظه دونستن بارداریته

سلام خانما شما از چند ماهگی شکمتونو با کرم یا روغن مرطوب نگهداشتید که ترک بر نداره

بارداری یک مرحله کاملا متفاوت از بقیه مراحل زندگی آدمه و بی نهایت لذت بخش. سختیش زیاده اما شیرینیش از اون بیشتره

سختیش ویار و تهوع بود
شیرینیش بزرگ شدن شکم و لگدزناش و شیطونیاش 😍
سنو رفتنا 😍
انتظار دیدنش😍
من ک خیییلی دلم تنگ شده برا اون روزا

من دوران بارداری هم روزایی خوب داشتم هم سخت بد همون قسمت ویار چندماه داشتم دوست نداشتم ولی وقتی تکون میخوره خیلی جالب یادمومیره اون روزا رو ولی آخرین ماه سخت میگذره خیلی اذیت میشم ولی به شیرین دخترم می ارزه خداروشکر بابت بودنش ان شاءالله بسلامتی بدنیا بیاد

سلام خانما کسی میدونه واسه دختر دار شدن باید چی بخوریم

سخت بود ااما دوس داشتنی دلم برا اون روزا تنگ شده🥺

من از روزی که باردار شدم زندگیم خیلی تغییر کرد هم خوابم بهم ریخت هم اندامم هم تفریحم کجاش باید قشنگ باشه نمیفهمم از اون روز تاحالا یه آب خوش ازگلوم پایین نرفته

بدترینش ک بستری شدن بخاطر قند بالا بود ولی خب همه لحظه هاش شیرین بود حتی با اینکه دردای زیادی داشتم

وقتی غذا میخوردم شروع میکرد دستو پا زدن😍🥰🥰🥰

من همه ی قسمت هاشو دوس دارم همشوووو🥹🤗🤗😍🫀حتی استفراغ کردنم هم میگم خدایا شکرت به خاطر کوچولوم تحمل میکنم خداروشکرر که لایق مادر بودن دونست منو💃🥰😍😍🤗🤗🤗🤗🤗🥹🥹🥹

سلام من هفته ۹هستم تهوع زیاد دارم دکتر برام قرص پنتوپرازول و دیمن هیدرینات نوشته الان صب خوردم بالا آوردم به نظرتون مجدد باید بخورم خیلی حالت تهوع و معده درد دارم
اگه کسی میتونه کمکم کنه لطفن

من هفته ده هستم
تا امروز که هیچ روز خوبی نداشتم. یک هفته بستی برای عفونت ریه ویار شدید همراه با چرک خشک کن.
سه شب تا صبح به خاطر درد دندون گریه کردم هنوزم درد دندون دارم. اصلا این دو ماه که خیلی خیلی سخت گذشت خدا خودش کمک کنه

من هیچ قسمتشو دوست نداشتم خیلی اذییت شدم من تا ۶ ماهگی همش ویار داشتم ۸ ماهگی کرونا گرفتم
زیر دست گاه های مخصوص رفتم
۹ ماهگی عموی شوهرم فوت کرد
خیلی اذییت شدم

دوران قشنگی با اینکه سختی خودشو داره استرسشو داره ولی حس خوبیه که یکی از وجودت قرار بیاد و بغلش کنی من با اینکه ویارم وحشتناک بود تا اخر زایمانم تهوع داشتم بالا میاوردم ولی حس قشنگی بود تنها سختی بارداری من ازمایش ژنتیک ک امنیوسنتز که خیلی واسش استرس داشتم که خداروشکر سر دخترم مشکلی نبود سالم بود ولی الان که دوباره باردارم با اینکه ناخواسته بود ولی خدارو واسه داشتنش شکر میکنم امیدوارم که ازمایش ژنتیک و امنیو خوب باشه بچمو سالم بغل بگیرم

تهوعا سخت و غیر قابل تحمل بود واقعا
و اینکه مسئولیت سنگین بچه روی دوش مادره فقط چون توی بدن مادره
محدودیت خوراک حرکتی ایناش سخت بود
ولی تکونای پسرمو دوست داشتم
وقتی سنو میرفتم صدای ضربان قلبشو دوست داشتم دلم براش تنگ میشو میرفتم سنو که صدای قلبشو بشنوم
بارداری شاید ولی زایمانم خیلی فاجعه بود

تکون خوردناش واااقعا دلبر بود و دلم براش تنگ میشه 🥺ولی کمردرد و دندون درد امون آدم رو میبرید

اصلا دوران خوبی نبود. از اول تا آخر ش عذاب کشیدم. خداروشکر تموووم شد

بهترین قسمتش اینه ک وقتی تکون میخوره الکی خندم میگیره فک میکنم داره داخل شکمم فوتبال بازی میکنه😍
بدترینشم دندون درد

خانم ها کسی بوده از اول بارداری هر روز قرص اندانسترون ۴ مصرف کرده باشه

فقط و فقط ب مادرای باردار میگم بعد زایمان ملین بخورید شربت ملین با غذا بخورید تا ده روز غذای آبکی بخورید یبوست مدفوع سفت باعث پارگی بخیه میشه وقتی از دستشویی میاید سشوار با باد ملایم ن داغ چون داغ بخیه رو آب می‌کنه با باد ملایم از دور خودتونو خشک کنید حتما حتما چرک خشک کناتونو بخورید از روز اول من نخوردم و بعدش خیلییی بلا سرم اومد ویتامین سی قرص آناهیل بخورید آناناس تا زخمتون زود جوش بخوره روی بخیه نشینید ب دارزکش بچه رو شیر بدید خیلی خیلی مراقب خودتون باشید ک برای لحظه های شیرین بچه هاتون زود سرپا بشید 🙏

به تعدادی نیروی فعال جهت فعالیت در سایت به صورت دورکاری وغیرحضوری نیازمندیم،آموزش و ثبت نام کاملا رایگان می‌باشد.برای اطلاعات بیشتر به این آیدی در روبیکا پیام دهید.
@Poshtibane_arshad

بارداری خییییلی خوبی داشتم😍فقط اوایلش یکم سخت بود برام

من همه چی خوب بود تا رفتم برا چکاب بخیه گفت تمام بخیه هات باز شده عفونت شدید داری رحمت کلا بیرونه دوباره بعد دوره دارو درمانی و روزی سه بار آمپول چرک خشک کن رفتم زخمو بریدن تازه کردن و دوباره دوختن و اما بعدش دوباره باز شد بازم رفتم دوباره بریدن تازه کردن و دوختن ۴۰بخیه خورد سه بار جراحی کردم تا بعد ۶ماه خوب شد بخاطر فشار زایمان هموروعبد زدم ک ب قدری دردناک بودددد ک دوسه ماهگی بچم عمل کردم بچمم فقط شیر خودمو میخورد و با خودم میبردمش بیمارستان

من راهی کربلا شده بودم ک تست زدم ومثبت شد.وهم دکترم وهم همسرم اجازه ندادن ک برم کربلا گفتند برا جنین خطرناکه..وصدای قلبش فوق العاده حالمو خوب می‌کرد ولی سنو انتی وبعضی آزمایشا آدم رو تا مرز سکته پیش می برد

من هیچ قسمتش رو دوس نداشتم انقددد که ورم کردم و سختی کشیدم.الان خواب ببینم حاملم سکته میکنم

چیزی که برامن تو بارداریم خیلی خوب بود اینکه تنبل نشده بودم اتفاقا خیلی ترفرز شده بودم
و اینکه نه ویار داشتم نه حالت تهوع مثل ی آدم عادی بود حالم
حتی تا ماه ۸هیشکی نمیفهمید حاملم بااینکه چاق نبودم ولی شکم نداشتم
بچم کلا تو لگن بود
ولی چیزی بدی که تو بارداری بود از اول ماه ۸تا موقع زایمان کمردرد شدیدی داشتم جوری که تو خواب نمیتونستم پهلو ب پهلو بشم خیلی عذاب آور بود
ولی کلا دوران باحالی بود

من خوب بود سختی ویار و همه چی بود اما عاشق بارداری بودم هر شب لباساشو پهن میکردم بو میکردم تا میزدم روزای آخر در کل خوب بود بهترین لحظه بغل کردنش بود و بدترینش باز شدن بخیه هامو درگیر بودن و مریضی خودم تا شش ماه بعد زایمان😓😓

خانم ها من رفتم آزمایش دادم منفی شد😭😭😭😭 با اینکه ۲۱روز هست که پریود نشدم و ترشح دارم

من وقتی فهمیدم باردارم که اصلا انتظارش نداشتم کلا سوپرایز شدم😂

والا هیچ لذتی نداره و دعا میکنم دیگه هیچ وقت تکرار نشههه و نمیدونم چراااا روزهااا نمیگذرهههه

منم ارزومه یه دختر داشته باشم

من خیلی بارداری خوبی داشتم اصلا اذیت نشدم..شیرین ترین لحظاتم موقعی بود که میرفتم سونو ضربان قلبشو میشنیدم

چه زود گذشت

بارداری همش استر سه تا آخرین ساعت فقط روز اول که تست میزاری مثبت میشه بهترینشه😂

تکون خوردنش شیرین ترین لحظه😍😍ویار هم که 😣

شوهرم بهم توجه میکرد ومهربون بود خیلی خوب بود اما بایدمیرفتم خونه پدرخدابیامرزم کارمیکردم وجفتم پایین بود وخونریزی میکردم وپنهان میکردم دلم برا خودم وبچم میسوخت

سلام دوستان شما هم هرشب درد داری

لحظه زایمان بهترین لحظه بود
و سنگینی ماه های آخر و دندون درد ماه های اول بدترینش بود

روزی که رفتم سونو سه بعدی و اونجا بهم گفتن که بچم از هر لحاظی سالم سالم هست و اونی که شوهرم میخواست همون بود جنسیتش

بمیرمم دیگ باردار نمیشم انقد که عذاب میکشم

قسمت خوبش تکون خوردنای بچم بود اینکه یه موجودزنده تو وجودم بود😍 قسمت بدشم ک حالت تهوع 🤢

مگه روز خوبم داره 🤮🤢 اصلاااا نمیخوام تکرار شه

سلام دوستان. دوستان قرص اسیکلوویر نسخه پزشک میخواد یا ازادهم میدن؟

سلام من دلم برای زمانی که جنسیتش بهم گفتن و سکسکه هاش و لگد های نصف شب تنگ میشه

سلام دوستان من سنو Ntنرفتم برای ضربان قلب بهداشت هم رفتم گفت سنو نمی‌خواد 16هفتگی باید بری بنظرتون چیکار کنم ؟

هم ویار داشتم هم سوزش سرمعده هم درد عظله و لگن هم خستگی و بیحالی ولی همشووون میگذره و باید با این دوران لذت ببریم اولین حس و اولین تجربه با یه هدیه ی زیبای خدا😍😍😍

وای خریدایی که با هزار تا ذوق براش میکنم🥹😍۷ماهه درگیرم که براش کم نزارم و خیلی قشنگه خودمو کلا یادم رفته😂

واسه تکون خوردنش دلتنگم🥹🥹

تا شده وقتی جنسییت رو فهمیدین شما و شوهرتون باب میل نباش چیکار کردین

سلام من 16روزه عقب انداختم هیچ ماهی عقب نمینداختم ماه پیش اقدام کردم برای بارداری تست خون و بیبی چک منفیه چکار کنم یعنی چیه

دلم برای تنکون خوردنش تنگ شده

همه لحظه هاش برام سخت بود

بارداری مگه قسمت مورد علاقه داره؟؟؟؟همش استرسه و فکر و درد و هرروز یه علامت جدید

روزی که فهمیدم جواب ازمایش بارداریم مثبته از خوشحالی گریه کردم شیرین ترین چیزی که تو بارداری تجربه کردم لگد زدنش بود ☺

اگ دنبال حس خوبی و روزمرگی آشپزی دنبالم کن 🙂🙂😉🙂

من از تک تک لحظه هاشو متنفررررم

قسمت های خوبش زمان تعیین جنسیت بودوزمانی که بچه تکون میخوره واقعادلم برای تکون خوردناش تنگ میشه.قسمت سخت وبدش هم ویار۳ماه اول بود که واقعااذیت شدم وسنگینی همین ماه آخر

من از اولین روزی ک حالم بدشد تاازمایشی ک مثبت شد وبخاطرش کلی گریه کردم حرکتای دخترم لحظه ب لحظه اشو دوست دارم حتی تموم دردایی ک کشیدمم دوست دارم وخدارو هزار باشکر میکنم ک لیاقت مادرشدن رو بهم داد واز تموم قلبم دعا میکنم خدا ب تموم کسایی ک منتظرمادرشدن این هدیه رو ببخشه تااونام این حس قشنگ رو تجربه کنن🤲🤲♥️♥️

منکه واقعا بارداری خیلی سختی داشتم بخاطر کم خونیم ....
دلم برای اونموقعایی تنگ میشه ک تو شکمم تکون میخورد وقتی ک دستمو میزاشتم رو شکمم ضربه میزد
ولی با اینکه خیلی اذیت شدم اما بازم دوس دارم تکرار بشه حس خوبی داشتم
تازه ویارم خیلی بدی داشتم همش سردرد داشتم همش بالا میوردم خیلی بد بود 🫠

خانما میگم من چند هفته دیگه بروم سونو هفته 10 خوبه یا زودتر بروم

من بچم ۱۱ ماهش شده مجدد حامله شدم🥲

همشو دوس داشتم حتی بد ترین حالت هامو
قدرشومیدونستم عاشقش بودم ولی قسمت نشد بغل بگیرمش تو ۷ماهگی از دستش دادم😭

بهترین لحظه دیدن تست مثبت.

من عاشق سونوگرافی ها بودم، وقتی میرفتم استرس داشتم و وقتی بیرون میومدم خالی از استرس بودم، خودم عاشق وقتی ام که هفته ۱۷ رفته بودم و گفت جنسیت پسره، زنگ زدم به شوهرم گفتم و هردو ذوق زده بودیم

اولین باری که صدای قلبشو شنیدم و اون لحظه که تو بغلم گذاشتنش😊

شیرین ترین لحظاتش وقتیه که تو مطب دکتر صدای قلب کوچولوشو میشنوم قند تو دلم آب میشه،و لگدها وضربه هاش بااینکه الان یه کم اذیت کننده ست ولی خوشحالم میکنه که بهم اعلام حضور میکنه ،بدترینش‌هم احساس سنگینی وتنگی نفس ونخوابیدن های شبانه وگاهی اعصابم به هم میریزه وحوصله هیچ کسو ندارم ودلم میخاد گریه کنم،در کل نمیخوام دیگه تکرار بشه چون بارداری سختی ها واسترس های زیادی داره،از کمر دردهاش هم که نگم براتون

لحظه ای که دکترسونوجنسیت رومیگه هم خیلی استرس زاوجذاب وشیرینه

شهرکردیا تاپیکم رو جواب بدید

اگه دنبال روزمرگی و حس خوب و آشپزی دنبالم کن 😍😍😍😍😍😍

من الان که روز ۲۴ پریودام هسته تست بدم مثبت شد یعنی باردارم ان شالله

بارداری اولم کمتر اذیت میشدم .این فسقلی داره خیلی اذیتم میکنه..عاشق حرکتش،لگد زدناش هستم ..وقتی ضربان قلبش گوش میدم خدا رو شکر میکنم ودلم میخواد گریه کنم

دوران بارداری خوبی نداشتم مخصوصا بعد ۸ماهگی که نمیشه راحت خوابید باید مراقب باشی به روی شکم نخوابی لقد زدن بچه که جای خود داره خلاصه ول دوران بارداری پر استرسه وباید مراقب باشی

سلام.من هفته ۸بارداریم همش حالت تهوع وخواب آلودم اصلا حوصله هیچ کاری ندارم😴😴

والا انقد بعد از زایمان و افسردگی‌هاش بَده ک دلتنگ کل دوران بارداری ام با تموم سختی‌هاش😩🥺

همش قسمت بد بودن

همه چیش خوب بود ولی سوزش سردل هاش خیلی بد بود اصلا نمیخوام دوباره تکرار شه

اون قسمتی رو دوست داشتم که کرونا بود وقتی حوصله کسیو نداشتم میگفتم علائم دارم نیایین اینجا زنگ هم نزنید خوابم
خیلی خوب بود خیلی آرامش داشتم شبها هم تا صبح با شوهرم فیلم و سریال میدیدم

سلام. من با این که تجربه اولم هست و به هر حال استرس هایی دارم که ناشی از کم تجربگی و بی اطلاعی از چگونگی رفتار هست، اما الحمدلله از داشتنش و این دوران راضی هستم.

همه قسمت هاش برام بد کردن

قسمت مورد علاقه گریه های هر شبم بود وقتی اعصابمو خراب میکردن

سلام دوستان
من تنبلی تخمدان دارم دکتر بهم دارو متنورمین و لتزول ودوفامد.دوفاستال داد دوماهه دراقدام هستم بااین داروها پریودم نامنظم شده الان دوروزه عقب افتاده دردش و دارم ولی خبری نیست کسی تجربه داشته؟

بدترین قسمت زایمان و سه ماه اول بود قشنگ ترین قسمت اینکه میری ببینی جنسیت نی نی چیه و تکون خوردناش ....دوست دارم بازم تکرار بشه 😍💜💓

باره اول صدای قلبشونو شنیدم برای اولین بار تو سونو دیدم که تکون میخورن حرکتاشونو تو شکمم حس کردم و هفته‌ های آخر بارداریم که خیلی دوسشون دارم

اینکه سه تا قلب همزمان تو بدنم میزد بالاترین حس بود...ذوقش تکرار شدنی نیست🥰😥

تكون خوردناشو دوس دارم هم مطمئن ميشم كه حالش خوبه هم خيلى باحاله

قسمت سونوگرافی ببینمش روی مانیتور،حرکاتش تو شکمم وول میخورد،بعدش هر ماه بزرگتر میشد،تمام قسمت هاش با بچم دوست داشتم اما نمیخوام دوباره تکرار بشه .چون خیلی سختی کشیدم

سلام دوستان من ديابت شديد دارم طوري كه هر سه وعده قبلش انسولين ميزنم ٦واحد اخر شبم ١٢ واحد ميزنم كمي استرس دارم تمام نكات رو رعايت ميكنم از همتون التماس دعا دارم تا حالا دو بار سقط داشتم و يه زايمان زورد رس تو ٣٠ هفته كه قسمتم نشد و فوت شد فقط براي همه ارامش و سلامتي ارزومندم همچنين براي خودم

شنیدن صدای قلب

سلام من الان۴۳روزهست اقدام کردم واینکه ۱۵روز کامل پریودیم عقب افتاده و ازامایش ندادم اصلا بار اول فقط رفتم اونم از ذوقم بود منفی شد دلم درد میگره یهو بعد سینه درد دارم حس میکنم هستم شمام بهم کمک کنید

توجه شوهر شنیدن صدای قلبش وتکون خوردناش

سلام شنیدن صدای قلب پسرم خیلی حس خوبی بود، حس مادر شدن هم خیلی دوست داشتنیه ولی حالت تهوع و ... یکم سخت ولی شیرین بود ارزش سختی کشیدن را داشت.هنوز هم باتمام سختی ها حاضرم بازم برام تکرار بشه .

نازکردن براشوهرتودوران بارداری خیلی شیرینه ،😂😂😂

سلام من هفت هفته هستم یک لخته خون 20سانت از کیسه رو گرفته حالا دکتر بهم شیاف پروژسترون داده آیا واقعا جذب میشه واصلا خون ریزی هم ندارم

خوب بود ولی دندون دردی که کشیدم و حال روحیم بهم ریخت و شرایط زندگیم عوض شد. ضد حالش بود..و اینکه سه ماه آخر خیلی دیر گذشت خسته شده بودم مخصوصن با یه بچه کوچیک داشتن.و رد شدن از مرحله آخر یعنی غول که همون زایمان هستش خخخ خیلی اذیت شدم ..

سلام ماماناکسی بوده باوجودجلوگیری طبیعی باردارشده باشه ؟

واقعا دلم تنگ شده مخصوصا برای اون تکوناش🥹با هر تکونش چقدر ذوق میکردم و باهاش حرف میزدم🫀

اگه دنبال روزمرگی و حس خوب و آشپزی دنبالم کن 😍😍😍😍😍😍

من که تا الان فقط درگیر سلامتی جنین و خطرات سقط و تهوع و بیحالی و ... خودم بودم هیچی نفهمیدم عملا

سه ماهه اولش چون ویارم شدید بود نه واقعا نمیخام تکرار شه ولی از وقتی تو شکمم وول میخوره رو دوست دارم با اینکه کمر درد اذیتم میکنه ولی تکون خوردناش بزرگ شدناش بهترین حس دنیاس

ویار و بوی غذا و خستگب و خوابالودگی بیش از حد تو ۳ ماه اول خیلی بد بود،ولی از اون به بعد همه چی بهتر شد ،بهترین خاطره هم شروع تکون های نی نی و محکم تر شدنش تو ماه های آخر

سلام خانوما
کسی از شما مامانا ای وی اف انجام دادید ؟
میدونید برای قبل از انتقال چی بخوریم
یا بعد از انتقال چی بخوریم که جواب مون مثبت شه

من برای لحظه ب لحظه ش حتی سخت ترین روزاش تنگ میشه خیلی دوران قشنگی بود 🥰😍

من زایمان طبیعی برام خیلی شیرین بود وقتی که گداشتنش روی سینم و بغلش کردم پیشونیشو بوسیدم😍😍😍😍😍😍😍😍😍
از دوران بارداری وقتایی که صدای قلبشو برام میزاشت و سونو میرفتم خیلی شیرین بود

خب هنوز ک خیلی راه مونده تا این دوران و چیزای شیرینش ولی تا این ماه شنیدن صدای قلبش برام بهترین چیز توی دنیا بود🥺خداروهزار بار شکرش ک منو لایق مادر بودن دونست امیدوارم بتونم مادر خوبی باشم😍❤️

این که همه هر جا میبیننت بهت لبخند میزنن و نشونت میدن با انگشت و توی هیچ صفی نمیزارن وایسی نمیزارن معطل بشی و ... عالیه

دوران بارداری من که خیلی خوب بود فقط ورم دست و پا و خارش دست و پا که داشتم اذیتم کرد وگرنه خیلی خوب بود همه چی برام می‌خریدند خودمم هر چی دوست داشتم میگرفتم میخوردم میگفت هوس بچه بود...

من از اولش اینقدر حالم بد بود هیچی تو معدم نمیموند مدام بالا میاوردم الانم که تو ۶ماهم صبا بالا میارم سوزش معده امونم بریده خیلی اذیتم درستم نمیتونم بخابم نفسمم بالا نمیاد 🤕

کسی مایل هستش گروه بزنیم

دوستان

من که فعلا حالت تهوع ذو تجربه کردم و واقعا دارم اذیت میشم این خیلی بده که هیچی رو دوست ندارم حتی غذاهای مورد علاقه ام رو .ولی خب می ارزه حتی فکر کردن به فرشته کوچولوم

من انقدر عشق بچه ام، تمامش برام شیرین بود. خیلی...

من ۱۴روز قبل پریودی سه بار اقدام کردم بعد موعد پریودی تا دو روز خون ریزی داشتم ی روز کامل خون ریزیم قطع شده بود بعدش تا دو روز لکه بینی داشتم تا چهار آذر بعدش دو بار تو دوره باروری رابطه داشتم امروزم که روز تخمک گذاریمه تست زدم دو تا خط افتاده دیگه نمی‌دونم باردارم یا نه

آخه آزمایش بارداری بتا دوستم دیدم هفته بارداری هم درج شده بود داخلش ولی واسه من فقط عدد بتا درج شده بود

حالت تهوعش خیلی بده 😓

سلام دوستان آزمایش بتا دادم ولی ننوشته چند هفته دلیلش کسی می‌دونه آخه واسه بعضیا هفته هم درج میشه

معده درد واقعااتوبارداری عذابه

فقط خوراکیای هوسانش😂😂😂😂

انشالله خیلی استرس دارم ذوق دارم 🥹😍

دوستان یه سوال من عفونت داشتم پماد بهم دادن استفاده کردم ۷روز و تموم شد. قرصم سفیکسیم بود فکر کنم خوردم. ولی الان باز فکر میکنم خوب نشده چیکار کنم؟

سلام دوستان من الان تست زدم دوتا خط افتاده دارم میرم آزمایش بدم امکان داره که با وجود اینکه دو تا خط افتاده حامله نباشم 🥺

سلام دوستان خوردن جیگر تو بارداری ممنوعه درسته؟

تمامش بد بود دوران حاملگی سختی داشتم اونقد ک دیگع جرات نمیکنم فکر بچه دوم کنم

من دلم واسه پسرم تنگ شده

بدترین موقعه وقتی که خبر سقط شدن قل دوم شنیدم و الان زیر نظر مشاورم

اصلا برای چی بگیم مگه یکی است که برام مون گوش کنه

جز استرس سالم بودن و صحیح و سلامت گذروندن این ۹ماه... تکوناش،سکته کردناش،شب بی‌خواب شدنهام..همه و همه خاطره خوب بودن و دلم تنگ میشه .چون با عشق منتظر اومدنش بودم

دلم میخواد برم بیرون

سلام خوبین خوشین من اون هفته تست دادم جوابش مثبت بود این هفته هم جوابش همین طوری بود و امروز سه روزه پریودم دوباره امروز صبح تست زدم زدم بد ده دقیقه یه خط خیلی خیلی کم رنگ خورد احتمالش هست که باردار باشم یا ن ؟
زیر نافم یعنی جای مثانه ام خیلی سفت هس الاعم چیه ؟

دلم واسه خوردن و خوابیدن و کاری نکردن تنگ شده😅

به نام خدا


استفراغ فی خالدون استفراغ

تامام

تکون خوردنای نی نی وقتی خودشو مثل یه توپ گوله میکرد. واکنش نشون دادن به حرف زدن و لالایی خوندنم و نوازش کردن شکمم .همش مثل خواب بود🥹
قشنگ تراینکه تا الان ک ۲سالشه با همون لالایی ک تو بارداری براش میخوندم میخوابه😍

هیچکدومش خوب نبود خخخ همش درد و رنج فقط تکون خوردناشو دوس داشتم نمیدونم چرا از سکسه هاش خوشم نمی اومد اون زمان اخیی

غیراز اون تهوع های بد دیگه هیچی آزار دهنده نبود حتا بدخوابی ها پهلوبه پهلو شدن تو خواب گرفتگی پشت ساق پا سنگین شدن و گاهی سخت نفس کشیدنا.همش شیرین بود😅 خدا نصیب هر زنی ک بچه دلش میخواد کنه 😍

سه ماهه اول که درگیرویارشدید وهماتوم وخونریزی بودم.ازما4ایناخوب شد وارد سه ماهه دوم شدم درگیر ورم وفشارزودهنگام شدم.دوهفته دیگه به امیدخداوارد سه ماهه سوم‌میشم امیدوارم خدابهم لطف کنه وبی خطربگذره وسالم به دنیابیاد به وقتش

تکون خوردناش

این ک قرار بود ای وی اف کنم با تخمک اهدایی رفتم برا شروع انتقال دکتر سونو کرد و گفت تو ک باردار ی اصلا یه حسی بود ک تا حالا تجربه نکرده بودم

سلام مامان ها من پنج روز پریودیم عقب افتاده و شکمم درد میگیره حتی سینه هام نشانه چی میتونه باشه تا دوروز هم لکه بینی

ماه آخرخیلی سخت بود از درد زانو و کشاله ران نمیتونستم تا سرویس برم

من از اول تا الان که ۱۵هفته ام استراحتم و خستگی عجیبی داره ولی خداروشکر بچه سالمه من تجربه سقط داشتم هر دردی تحمل میکنم بچه سالم بدنیا بیاد

14روز بشه بعد بی بی چک بزن

میگم من ازمایش دادم عفونت ندارم ولی بوی بد بردارم بچم هیچ مشکلی نداره نمیدونم چرا اینجوریم یعنی ۲۴ساعت لباس زیر عوض میکنم خسته شدم

من الان هفته دهمم از اولین روز کمر درد دارم،گاهی زیر شکمم میگیره،و بعضی وقتا سردرد دارم حتی چند روز هم طول میکشه،از همون اول سینه هام سفت و دردناک شدن الان یه ذره دردشون کم شده.البته هر روز با حالت‌های جدید سوپرایز میشم،اما خیلی لذت بخش،اولین بارداریمو دارم تجربه میکنم حس خیلی خوبیه

با اینکه من به دلیل هماتوم ۱۵ هفته اول لکه بینی و خونریزی خفیف داشتم ولی باز هرلحظه خدارو بخاطر این معجزه شیرین شکر میکردم و میکنم اون روزا همش استرس داشتم اما خدا به بهترین شکل جواب صبوریمو داد و شکرخدا هماتوم برطرف شد الانم که از هفته پیش خیلی کم تکوناشو حس میکنم یه حسی بهم دست میده که وصف ناپذیره،بی صبرانه منتظر اومدنشم🥹

سلام صبح بخیر مادران نمونه
میگم ترشحات خمیری یا صورتی خیلی کم رنگ نشانه چی هست

بیایین تاپیک منو‌ جواب بدین توروخدا 🥹 ازتون خواهش میکنم ی لحظه

سخت ترینش ماه های اول بود فوق العاده سخت و غیر قابل تحمل ولی باز هم به خاطر وجود این هدیه خدا میشد طاقت اوردبهترینش تکون های بچه و اینچه همسرت حس میکرد خرید سیسمونی با ذوق و چیدنشون فوق العاده بود

آخ تکوناش🤩😍💋♥️
همه دردا فدای یه بار چرخشش🤗🥰

قسمت مورد علاقه من تو بارداری پر پشتی موهامه😍😍عالی بود دلم میخاد همیشه موهام اینقدر خوب باشه🥲ولی خیلی اذیت شدم تو بارداریم همش استراحت مطلق بودم و پوستم کنده شد الانم دارم روز شماری میکنم به دنیا بیاد خییلی خستم....

با اینکه خیلی دردسرهای جوروارجور برای ادم ایجاد میشه مثل محدودیت تو فعالیت های ادم ، درد لگن و پا و معده و تهوع و خیلی چیزای دیگه ولی حتی تصور داشتن یه جوجه که داری تو شکمت نگهش میداری و مدام داره تکون میخوره ، حس خرید وسایلش و لباسای قشنگش ، تصور اینکه وقتی به دنیا اومد چطوری لبخند میزنه تو صورتت ، اینا تحمل سختی هاشو واقعا آسون میکنه❤️

سلام. دیشب خواب دیدم که دارم به یه پسر بچه شیر میدم نمیدونم چند وقتش بود اما راحت مینشست خودش با اینکه خواب بود اما خیلی حس شیرینی بود امیدوارم خدا هرچه زودتر یه نگاه هم به من بندازه

وای سه ماه اول سخته چون فقط ویار شدید داری حالت تهوع استفراغ ینی امونم و بریده بود بعدش اوکی شد الان ک بهش فک میکنم عجب دوره ی شیرینی بود

سلام مامانا من قرار بوده 6 ام پریود بشم ولی نشدم دو روز تاخیر دارم و برج پیش رفتم پیش دکتر برای قبل از بارداری سه نوع قرص داد قرص دوفامد 10 و اورو سیترا و مکمل پودر خوراکی اینو فولیک
از قرص هاست یا اینکه باردارم؟
کسی اگه ازین قرص ها استفاده کرده لطفا علائماشو بگه🙏
چون من 5 روزه که طپش قلب و خواب آلودگی و کسلی دارم

دعا کنید منم باردار بشم😔

خانم سونو ان تی رفتم گفتن احتمالأ پسره ممکنه جنسیت تغییر یانه برم براش سیسمونی بخرم

بارداری خیلی خوب بود و نرمال به لطف خدا ولی زایمانم سخت وحشتناک دیگه دوس ندارم برام تکرار شه

بدترین دوران زندگیم ک نمیخوام دیگه تکرار شه
استراحت مطلق بودم و ۵ بار بیمارستان بستری شدم ، سرکلاژ کردم ، فانلینگ بودم ، هر روز و هر ثانیه ش با استرس بهم گذشت و دیگه هیچوقت نمیخوام تکرار شه.

اولش ویار شدید داشتم سخت بود اما زود گذشت من فقط یکم بخاطر مشکلات خانوادگی خیلی دعوا وبدن لرزی برام اتفاق می‌افتاد که خیلی استرس کشیدم واین قسمت بارداری بدترین بود.بهترین هم لگد زدناش که من عاشقش بودم والان منتظرم که بیاد وبقلش کنم

هیچی والا

مورد توجه همه بودن

وقتی حس میکنی تو وجود تو خدا یه نفر دیگه رو داره رشد میده حس خوبیه
لگد زدناش حس خوبیه
اوایل ویار داشتم حالم خیلی بد بود وقتی بچه بدنیا میاد همه سختیات فراموش میشه

بعدازهشت سال ناباروری وروزای سختی که برای رفت وآمددکترای ناباروری گذروندم.این بهترین هدیه ای بود.که خدابعدازبیخیال شدن دکترابهم داد.نمیدونم که بعضی های که راحت باردارمیشن میتونن بگن این دوران بعدبود.شایدچون اونادردناباروری رونکشیدن.هرماه منتظربودن.ساعت هاتونوبت دکترواینکه چی میخوادبگه...طی کردن راه زیادبرای رفتن پیش دکتراینکه ازخیلی چیزابگذری تاهزینه دارودرمانت کنی.اینکه توحسرت خریدبرای یه نی نی باشی😢😢😢😢....وای حتی فکرشم برام کابوس دوبارس.اماالان خدامنولایق این نعمت دونسته ویه نی نی شیطون تودلم که منتظراومدنشم.ازخدامیخوام دامن همه منتظراسبزبشه واین لحظه های سخت اماشیرین روتجربه کنن.خداهیچ زنی روبی بچه نزاره...من هم به شدت بدویارم.امااین بهترین سختی دنیاست.

۳ ماه اول توی این بارداریم خیلی سخت بود چون با درد گوش و دندون شروع شد تا ۳ ماه تموم بشه فعلا ک س ماه دوم خوب بود راضی ام ازش ولی ن دوست ندارم این مدل بارداری رو دوباره تجربه کنم چون ورم خیلی زیاد و فشار بالاو سر درد و سنگینی و بی حسی وخواب رفتن دستامو انگشتام واقعا نابودم کردخیلی برام سخت شده خدا خیر کنه س ماه سوم رو من بارداری‌های قبلیم اصلا اینقدر اذیت نشدم نمیدونم بخاطر سن کمم بود یا چی العان سنم بالاست میگم شاید ب این خاطر سخت شده برام

۳ماه اول که چیزی متوجه نشدم
فقط از ۴ماهگی یکم طول سرویکسم پایین بود که خداروشکر با یکم استراحت و کار سنگین نکردن امد بالا
و هر روز ۱جزء یا بعضی مواقع ۲جزء قرآن میخوندم همین باعث آرامش من و بچم بود
حس شیرینی بود وقتی که آهنگ گوش میدادم یا قرآن میخوندم لگد میزد
همسرم باهاش حرف میزد تکون می‌خورد

با اینکه بارداری راحتی داشتم خداروشکر فقط از غربالگری ها استرس میگرفتم بیشتر که بچه سالم یا نه
اصلا این استرس تو همه مادرا هس...

سلام .من با این که بارداری اولم خیلی راحت بود الان بارداری دومم هست با اینکه همش مریض بودم ولی از بارداریم لذت میبرم خوشحالم که دوباره مادر شدم دوست دارم دوباره این حس رو تجربه کنم انشاللا با فرزند سوم

منم خیلی دلم میخاد بارداری تجربه کنم ویار داشتن
لگد زدن نی نی بزرگ شدن شکم رشد کردن بچه
فک کنم باید حسای خیلی شیرینی باشه
انشالله روزی ما چشم انتظارا🙏🏻

از ۳ماه اول سخت بود دیگه بد نبود

سلام مامان جون میشه راهنمایی کنید برا اینکه بچه مون دختر بشه باید چی بخوریم مامانای که تجربه دارن راهنمایی کنن لطفا

عکس گرفتنام...حس خوب و وصف ناپذیرداشتن...لگد زدناش...سونوگرافی ها...واقعا سراسر زیبایی وحس خوبه.کلامادرشدن بهترین اتفاق زندگی یک زنه.ازهمون اول که میفهمی بارداری تا زایمان وشیردهی والی آخر...🥰😍🥺💞

تکون خوردناش دوس دارم 😍۔اما بقیش همش درد بود حالت تهوع و درد کمر لگن و پا و همچی 😥

درسته بارداریام کلا پرخطر و سخت هست و همش پر از استرس ولی از اینکه خدا یک فرشته کوچولو قرار هست بعد از این انتظار بهم بده واقعا بی صبرانه منتظرم تا بغلش کنم کوچولویی که حتی نمیدونی چه شکلی هست چقدر هست .

اصلااااااا دلم تنگ نمیشه چون خیلی سخت بود کمر درد حالت تهوع جوری که تو یک ماه ۳ کیلو کم کردم پایین بودن جفت، پایین بودم فشار خونم ،بالا بودن ضربان قلب جنین ،بعدم طول سرویکس ۲۶ ، تجویز پزشک به استراحت ، برا دکتر فقط از خونه بیرون میرفتم ۵ ماه استراحت در حالی که تو پارکینگ زندگی می‌کردیم و هیچ پنجره ای نبود که حداقل بیرون رو ببینم بعضی وقتا در رو باز میکردم و تو کوچه یه نگاهی مینداختم تو مدتی که استراحت بودم دوتا ساختمون اونور تر تا مرحله اسکلت پیش رفته بودن و من از خونه بیرون نیومده بودم

اینکه پریود نمی‌شدم خیلی خوب بود
و حساسیت به حرفها و احساسات دیگران و مقایسه ها و افکار مزاحم اذیت کننده بود.

من از اینکه توانایی کار کردن میگیره بدم میاد

من همشو دوس داشتم و گاهی انقد دلم تنگ میشه برای تمام لحظات قشنگش که دوس دارم دوباره نی نی بیارم😅
فقط اواخر پام ورم کرده بود که ی کم اذیت بودم اما انقد دوران بارداری خوبی داشتم که از ماه اول تا ثانیه آخر به تفریح و گشتوگذار گذشت...
انشاالله خدا بخواد دومی رو زودتر میارم💗

ویار نداشتم ولی اوایلش خیلی از لحاظ روحی بهم ریخته بودم همش الکی گریه میکردم... دلم تنگ میشه برای روزایی که تغییر های هفتگیشو میخوندم🥺
برای منتظر بودن تا نوبت سونوگرافی که ببینیمش🥺 شنیدن صدای قلبش🥺
وای تکون خوردناش حتا گاهی وقتا تو شکمم‌ میلرزید و منو دخترم بهش میخندیدیم..یادش بخیر توی ماشین که صدای آهنگ زیاد میشد بیشتر تکون میخورد🤣
ولی درد های عجیب غریبی که هر دفه ی جام میگرفت خیلی بد بود.

بارداری اولم تا سه ماه استفراغ شدید و تنفر از بوی خیلی چیزا بعد از سه ماه اشتهای فراوون و خوردن همه چیز که ۱۸ کیلو چاق شدم توی ۱۴هفته بود چنان تکون خورد که رحمم یه وری شد

این دومین بارداریمه تا الان که توی نه هفتم استفراغ هر دوسه روز یکبار ولی تهوع زیاد دارم دریچه قلبم باز شده که دکتر گفت واسه بارداریته وتپش قلب و تنگی نفس دارم بقیشو بخیر بگذرونه

من خیلی بارداری مو دوست دارم نه ویار دارم نه استفراغ فقط یکم تنگی نفس داشتم اونم درحدی نبود که اذیت بشم والان تکونای پسرم که بعضی وقتا خیلی شدید میزنه ولی بازم دوست دارم😘فقط تنهاجایی که ناراحت میشدم همراهی نکردنای همسرم بود که اونم الان حل شده فقط یکم کاروبارش خوب بشه چون وضع اقتصادی خوبی نداریم ومنتظر تا نی نی مونو بقل بگیریم😃

والا هیچ قسمت احساس خوبی نداشتم دلمم هرگز تنگ نمیشه مگه عقلمو از دس داده باشم از روز اول تا الان همش با استفراغ و تهوع مسخره گذشت دلم برای غذاهای ک توی غیربارداری میتونستم بخورم و الان نمیتونم تنگ شده ۲۵ روز دیگه مونده تا معده م آسایش بگیره فقط روز شماری میکنم بدنیا بیاد راحت شم ک اونم باز میترسم نمیدونم قراره چطوری بدنیا بیارمش😬🤧🥴🤢 شاید انقد اونروز اخر بالا بیارم از دهنم بچه بیاد بیرون😒😬😐

من که کلا از اول بارداریم پر از استرسم ، حالمم اصلا خوب نیست همش حالت تهوع و استفراغ و بستری شدن تو بیمارستان داره میگذره ، کاش حداقل استرسم کم بود

احساس اولین لگد هاش وای لگد هاش😍🥹

بدترین تجربه بارداریم این بود که گفتن آزمایش غربالگری مشکوکه و بهترین تجربه ام اینه که الان دیگه دخترم شده همدمم همه جا با تکون هاش بهم میگه من باهاتم

و بهترین تجربه ام ،زمانی بود ک با بچه ام حرف میزنم ،اول خوب گوش میکنه ،و بعد ک ساکت میشم شروع میکنه ب لگد زدن 🥰

سلللللام ب همه ی دوستای گهواره ای عزیزم ،،،،
بدترین تجربه اش ۵ ماه اولم بود ک حالت تهوع شدید و استخون درد داشتم ،که خدا را شکر الان ک توی ماه ۷ هستم بهترم و دیگه خبری از استفراغ و تهوع نیست ،،،

همین که حالت تهوع و استفراغ نداشتم سر بارداریم تا حالا خیلی خوشحالم 😂🥰🥰

لگد زدن بچه

سلام من چند روزه درد شکم دارم گاهن سمت چپم درد میکنه گاهن هم سمت راست بعدش یکم خوب میشم حالت تهوع میگیرم علاعم چیه کمکم کنین

مامان جونیادرخواست بدین دوست شیم🙃💚

تکون خوردناش پشت سرهم لگدزدناش😍🥹
تپش قلبش چرخیدناش🥹

لگد زدنش شیرین بود حس کردنش که خدا بهم داده قشنگ ترین حس دنیاست و موقع بدنیا امدنش و صدای قشنگش رو شنیدم وقتی بدنیا امد و گذاشتنش روی سینم وای چه حس زیبایی خدا به همه چشم انتظارا و منتظرا بچه سالم و صالح بده و این حس هارو تجربه کنن

سلام دخترمن 9ماهش گلودردداره چی بدم بهش

بارداری بعد از سالها ناباروری با تمام سختی ها و باردادی پر خطری که داشتم بهترین و شیربن ترین لحظات عمرم رو ثبت کرد . هنورم وقتی دخترم رو کنارم مبینم باور نمیکنم خدا به ما هم مثل همه بچه داده . از خدا میخوام همه ی کسایی که ارزوی بچه دارن به زودی زود بچه دار بشن. الهی امین

حرف زدن با تودلی قشنگم❤️🥰

تکون خوردناش یهوچرخیدنش. ولج کردن با بابایی هرموقع دست میزد ب شکمم تکون نمیخورد 😍🥰🥰نازکردن براشوهر😂

هرروزش شیرین بود باتمااااام سختیاش حرکتش لگد زدناش واقعا دلم تنگ شده بود و من شدیدا تاپنج ماهگی ویارداشتم ک اذیتم میکرد اماخب همونم شیرین بود زیباترین مخلوق پرودگار توشکمم بود همه چیش شیرین بود

والا منکه استراحت کاملا مطلق یه لیوان هم‌نمیتونم بردارم واقعا برام سخت تو۹ماه انگار۹سال گذشت تودوتابارداریم ولی حس لگدزدناشون توبارداری خیلی حس خوبیه

الهی فداش بشم با همه سختی های این دوران فقط منتظرم زودتر زمان بگذره و بچم بسلامتی بدنیا بیاد بغلش کنم و بگم آخیش تموم شد اون روزای پر از استرس!ترس از فشار خون ترس از تغییرات بدن....

خیلی خوووب بود،اون تکون خوردناش سکسکه کردناش یهو چرخیدناششش.من خیلی دوس دارم تکرار بشه دوباره بچه بیارمم خیلی بارداری خوووبی داشتممم🥰🥰🥰هر روز دلم تنگ میشه ولی شرایط اقتصادی نمیزاره ادم بچه بیاره😔😔

پیام‌های دیروز نیست

خیلی سخت بودفقط همینومیتونم بگم امیدوارم به دنیااومدیکم شادترشم

برای من‌قسمت مورد علاقه ام تکون خوردنشان و سکسه کردن داخل شکمم خیلی بامزه بود

تا ماه نهم نفهمیدم چه جوری گذشت ، اما این ماه آخر پر از درد بود ،اون چیزی که شیرین بود لگد هاش بود که می‌گفت مامان من هستم

صدای قلبش . لگد زدنش .خرید سیسمونی براش . بقیش همه ویار و درد بوده

قشنگترین قسمتش لگد زدناش بود بااینکه تا آخربار تهوع و استفراغ و سردرد ولم نکرد

سلام صبح میخام برم زایمان طبیعی بچه اولمه بیش ازحد میترسممم

بارداری پر استرسی داشتم واقعا دوست ندارم برگردم،همینکه دیدم بچه م سالمه خدارو هزارمرتبه شکر میکنم

میتونم به جرات بگم بهترین بارداری رو تجربه کردم خیلییی دلم تنگ شد برا بارداری اصلا بارداری برام شیرین بود تو بارداریم کوهنوردی ام میرفتم

خیلی دوس‌دارم دوباره تجربه ش کنم.اما واقعا دلم براش تنگ نشده اینکه بچمو میبینم خیلی برام حس قشنگتریه تا چشم انتظار بودن.

من تا اینجاش سردرد و کمر درد شدید تا حدی که بدون تکیه گاه نمیتونم که با اونم با وجود شیاف باز یکم بهتر شدن و تکرر ادرار امون برام نذاشته ماه قبل که دندون دردم داشتم خدارو شکر دیگه ندارم ماه های اول تهوع کم وبیش داشتم الان خیلی کمتر شده ویار ولی نداشتم ولی خب من سختیاش و سنگین شدنام مونده چون دوتا فسقلی تو شکممه استرس دارم چون بارداری اولمه از اون ور میگن مراقبت زیاد از این ور درس هایش دانشگاه و پایان نامه ام مونده

خیلی برام سخت گذشت تا الان چون بارداری پر خطری داشتم همش استرس به نظرم قشنگ تر از بارداری بدنیا اومدن بچم هست🥹

باورم نمیشه این ۹ ماه تموم شد لحظه ب لحظه اش عالی بود تک تک روزاش برام با ارزش بود بهترین ۹ ماه زندگیم بودم

عاشق لحظه لحظه ش بودم تک تک روزاشو باعششششششق گذروندم قشنگ ترین تجربه ی تماممممم زندگیمممم بوددددد

تا اینجا همش سخت بوده هنوز هیچ‌ جاش دوس ندارم

من این تجربه رو نداشتم😐اما خیلی دوست دارم تجربه کنم حس مادر بودن رو

راستش ب این زودی ها ن نمیخام تکرار شه چون خیلی حال بدی داشتم خیلی به‌هم‌ ریختم
و از همع بد تر زایمان سختی ک داشتم
درد دوتا رو کشیدم
۱۲ ساعت درد و د نهایت سزارین شدم
هنوزم شبا خاب میبینم حالم بد میشه
....



حس افسردگی شدیدی دارم اما دارم باهاش مبارزه میکنم

بارداری برای هر زنی بهترین حس و اتفاق زندگیشه فکر ب این که ی نفر از جسم و روح تو داره ب وجود میاد من آنقدر باهاش حس نزدیکی داشتم وقتی که ضربان قلبش متوقف شد تو خواب دیدم که بچم و از دست دادم و صبح رفتم سونو گفتن تازه چند ساعته ضربان نداره خیلی سخت بود خدا قسمت هیچ کس نکنه

نمیدونم یه روز حس خیلی خوبی دارم یه روز نه
لگداشو دوست دارم صدای قلبش حس حال ادمو تعغیر میده
اما دیگه دوست ندارم حامله شم چون این حالت روحیم جسمیمو اصلا دوست ندارم از خوابیدن زیاد از خوردن از اضافه وزن از دستشوویی رفتن زیاد متنفرم

بچه اولم یهو تومسافرت فهمیدم خوشحال بودم ولی لگنم کوچیک بود فیبرم داشتم عمل سزارین نکردن با دستگاه کشیدن ۵ماه از درد پارگی دهانه رحم دوجا بدنم برش زدن نمی تونستم بشیم سخت بود زایمان دوم ۱۶ملیون ۶ماه پیش دادم به دکتر نیشابور عمل کرد الهی دست به خاک بزنه طلا بشه براش روز ۶خودم بلند شدم کارهامو کردم لذت بردم از زایمانم کاش همین دکتر بچه اولم می دیدمش دومی هم فیبرم داشتم هم کیست ولی خیلی دکتر با تجربه ای بود عمل کرد

سلام مامانها من الان لکه بینی داشتم به رنگ قهوای یکم آذرماه انتقال جنین سه روزivfداشتم دیشب سمت چپ شکمم نبض زدامروزلکه بینی داشتم بنظرتون باردارم ترشح هم دارم

همه چيش قشنگ بود هميشه دوست داشتم مامان بشم و وقتي براي اولين بار جواب آزمايشم مثبت شد قند تو دلم آب شد يادمه از آزمايشگاه كه اومدم بيرون بارونم ميومد جواب به دست رفتم تو ماشين كه به همسرم بگم باردارم خيلى حس شيريني بود ولى بازم نگران بودم كه قلبش تشكيل ميشه نكنه نيست نكنه الكيه و اون روز كه دكتر صداى قلبش رو گذاشت قلب منم تند تند ميزد چشام پر اشك شد درست مثل اولين بار كه ديدمش و آوردنش پيشم❤️

بهترین لحظه صدای شنیدن قلب کوچولوم بود چون من چندتا سقط داشتم قلب نداشتن واسه همین آرزوم بود صدای قلب بچمو بشنوم 🥹🥹🥹وقتیم واسه اولین بار تکون خوردنشو حس کردم همه دنیا واسه من شد🥹❤خداروشکر ک لیاقت داشتم مامان بشم

ویار های اول بارداری واقعا غیر قابل تحمل بود تا چهار ماه نمیشد عین انسان های عادی غذا بخورم بعد چهارماه همه چی شیرین تر شد وقتی تکون خوردنش رو حس کردم رو ابرا بودم ولی سه ماهه آخر سخت شد، نمیشد بخوابم درد های مختلف بی‌خوابی گرسنگی های بی حد و اندازه واقعا سخت بود یا این حال از سه ماهه اول راحت‌تر بود

لحظه مثبت شدن آزمایش بعد چهار سال بدو بدو و استرس🥺
باورم نمیشد که بالاخره شد رسیدیم خندیدیم😍
الانم لگد زدناش‌ واسم شیرین ترین حس دنیاس
که مطمئنم دلم براش تنگ میشه بعدا🥺
خدایا هزارم بار شکرت🩵🌸
انشالله به سلامتی هممون نی نی هامون بغل بگیریم
الهی آمین🌱

وقتی بی بی چک زدم آنقدر از خوشحالی با شوهرم گریه کردیم بعد هی به شوهرم میگفتم دارم خواب میبینم توروخدا بگو خواب نیست وقتی رفتم صدای قلبش و شنیدم از خوشحالی زار میزدم خدا قسمت همه کنه واقعا قشنگترین لذت دنیا مادر شدن هست با هیچی نمیشه توصیفش کرد

دلم واسه بارداری تنگ نمیشه چون خیلی زجر کشیدم کتک کاری های مامانم 🫠زخم زبون های بقیه حالت تهوع جوری که هیچی هم نمی‌خوردم حالم بد بود صبح تا شب همش تو دستشویی بودم اما اینکه پسرم پا قدمش خوب بود باعث شد خیلی اتفاقهای قشنگ برای زندگیمون بیفته و بیشتر از قبل اطرافیانمو بشناسم
خیلی ها هم تا بارداریمو فهمیدن گفتن الان چه وقت بچه دار شدن و کلی حرف که بدجور دلم شکست
هیچ وقتم حرفاشون یادم نمیره چون تمام اون شبا با اون حالم مینشستم یواشکی گریه میکردم 🥲🥲🥲🥲

روزی که بگن بچت سالمه ودختره

۱۸ هفته رفتم سونو دکتر گفت ضربان قلبش نامنظمه ارجاع شدم اکو قلب جنین دکتر با قاطعیت گفت یا میمیره یا اگر هم زنده بمونه بعد تولد باید باطری بزارین برا قلبش
یکماه تمام استرس داشتیم خیلی روزهای سختی بود فقط و فقط خواهرم خبر داشت ازین جریان.دکتر اکو قلب گفت ۲۲ هفته بازم بیا چکش کنم.همونجا نذر کردم اگر پسرم مشکلش حل شد اسمش رو بزارم مهدی.۲۲ هفته رفتم دکترو دیدم خیره شده به مانیتور گفتم حتما مشکل دیگه ای پیدا کرده.یه دفه دیدم گفت معجزه شده ضربانش منظم منظم میزنه.همسرم گفت پسرم رو بیمه حضرت ابوالفضل کردم مطمئن بودم مشکلش حل میشه.خداروشکر الان ۹ ماهشه صحیح و سالم 🤲❤️

سلام من ۹روزهست پریودم تاخیرافتاده بی بی چک هم زدم منفی شدچیکارکنم

اون حس اولین مثبت شدن بیبی چک یا ازمایش وقتی ادم میفهمه مثبته قند تو دلش آب میشه با اینکه برام خیلی غیر منتظره و یهویی اتفاق افتاد .
الان هم تازه سه ماه باردارم ولی از اینکه همسرم خیلی کمکم میکنه و از لحاظ همه چی بهتر از قبلش شده خوشحالم میکنه❤️❤️❤️

لگد زدناش فقطططط فقطط😍 بقیه اش مزخرف بود

من کلستاز بارداری داشتم ک از ۴ ماهگی شروع شد و ۳۴ هفته زایمان کردم
تا الان که کوجولوم ۷ ماهشه درگیرشم
دیگه اصلا ن دلم تنگ میشه نه میخوام تکرار شه.زن حامله هم میبینم میخوام جیغ بزنم از بس زجر کشیدم.....

سلام خانوم های گل من بچه ام توی شش ماهگی یه مقدار احساس میکنم قسمت پیشونی داغ شده ولی بدنش نیست به نظر شما سرما خورده یا واسه دندونش ممکنه باشه ؟

من چون همسرم عمل واریکوسل داشت بعد از سه ماه از عملش آزمایش اسپرمش اصلا خوب نبود ناامیدم بودیم ولی دکترش گفت به آزمایش توجه نکنید اقدام کنید اونم وقتی از یه مسافرت که فقط از کوه بالا میرفتم حتی ماه رمضان بود اقدام کردیم تا قبل مسافرت پانزده روز روزه گرفته بودیم آمدیم منتظر پریود بودم نشدم آزمایشم وثبت شد خیلی برامون شیرین بود هنوز نگاهش میکنم خدا رو شگر میکنم دهتر نازم شب کریسمس به دنیا آمد ۱۰ دی ماه میشه دو سالش

حالت تهوع شدبد طوری که تمام بینی و دهنم سوخته بود از اسید دوبار هم کرنای شدید گرفتم تا یکماه درگیر بودم خیلی رعایت میکردم ک بچم اسیب نبینه وزنش پنج کیلو شد بدون اینکه قند یا بیماری داشته باشم همه میگفتن انقد مریض شدی و زجر کشیدی حتما کمبوذ وزن میگیره ولی خداروشکر وقتی دیدم سالمه و وزنش عالیع کلی کیف کردم می ارزید به همه دردایی ک کشیدم تو کل بارداریم حتی یک چیز مضر نخوردم ختی یک لیوان چای یا نوشابه

بارداری اولم خیلی خوشحال بودم زمانی که کرونا شروع شد..۱۲ هفته یهو سقط شد همراه خونریزی..خیلی غصه خوردم.دومی رو سال بعد باردار شدم فهمیدم دختره.اما ۲۰ هفته از هم جداشدیم😭😭😭😭و پر کشید پیش خدا..
سومی رو باردارشدم و باز ترس از لذت بردن..ولی امید بخدا داشتم هر بار سونو میرفتم خیره به مانیتور میشدم..آنومالی دوم فهمیدم حال پسرم خیلی خوبه شکر خدا..اما هنوز هم خیلی جرات خوشحالی نداشتم.🙁ولی تو خونه همیشه حرکاتشو چک میکزدم و باهاش حرف میزدم.آخه فقط یه مامان شاد میخاست. حتی جرات لباس حریدن خداشتم.ولی خواهرام منو میبردن لباس بخرم.همش میگفتم هروقت دنیا اومد و سالم بود میخرم..کلا چیز زیادی نخریده بودم..باباشم خیلی استرس داشت.دوبار دلمون شکسته بود..ولی خدارو شکر پسرم در ۳۷هفته م ۶روز با سزارین دنیا اومد..شد تموم دلخوشی من..

اینکه همه روت حساس میشن نازتو میکشن
اولین لگد پسرم اولین تکون هاش ضربانش قبلش اولین لحظه دیدن تشکیل قلبش کلا اولین هارو تجربه کردم فقط امپول های هپارین و بی حسی و درد سزارین بد بود مابقی عالی بود خدایا شکرت پسرمو بهم بخشیدی

من سر آزمایش ژنتیک واقعا یه ماه شب و روز نداشتم تا مطمئن شدم از سلامتش. ولی در کل روزای قشنگی دارم تو بارداری واقعا لذت بردم از همه چیزش چه همراهی همسرم و همراهی خانوادم چه خرید کردن براش و حتی این اواخر که اکو قلب دادم و متوجه سوراخ بودن قلبش شدم.
در کل پر از چالش ولی خب دردا و حال بدیارو بذاریم کنار میشه یه دوره ۹ ماهه قشنگ که سفر کوتاهی که دو نفره با کوچولوهامون داریم🥹

من چون از اولش همه کارامو خودم و شوهرم انجام دادیم وقتی تو بیست هفته تو شرایط خاص قرار گرفتم چون میدونستم اطرافیام تنبل تر از خودمم تن به سرکلاژ دادم که یوقت مزاحم دیگران نشم البته قسمت خوبشم این بود که از شوهرم خیلی بدم می اومد اما تو بارداری بیشتر تونستم وجه های خوبشو ببینم و به زندگی باهاش بیشتر امیدوار بشم

سلام مامانا من الان تو ۱۶ هفته ام آزمایش غربالگری ۱۳ هفته ام ۹۰ درصد خوب بود ۱۰ درصد مشکل داشت😪 امروز آزمایش ژنتیک دادم دعا کنید مشکلی نباشه. ۱۴ روز دیگه جوابش میاد فقط مشکل PAPP_A داشتم ب نظرتون چیه کم بود اعدادش.۲۰۸۸ بود. کیا مث من این مشکلو داشتن و جوابشون چی بوده؟

من حالت تهوع شدیدی داشتم تا۴ ماهگی.ولی بقیش خوب بود و شیرین😊

درسته اگ هر روز دوتا سوزن هپارین میزنم و این همه سختی رو برا بغل کردن بچم تحمل میکنم

واقعا بارداری یه دوره خاص و شیرین توی زندگیه مادرانه بخصوص بارداری اول .از روزی که فهمیدم باردارم تا آخرین لحظه زایمان همش عالی وبی نظیر بود و خداروشکر اصلا نه حالت تهوع داشتم و نه درد و اینکه هر وقت که یادش میوفتم دلم واسه اون روزا خیلی تنگ میشه .امیدوارم که همه مامانا تودلیاشون سالم و سلامت به دنیا بیان

هر ما عکس میگرفتم وقتی شکمم رشد میکرد

دوران بارداری من خیلی شیرین بود خیلی خیلی وقتی تو خواب ببینی یه بچه نورانی تو دستت وبگی یا رقیه وبعد بفهمی بارداری وبچه ات دختره خیلی اولین لگد زنای دخترم رو دوست دارم وچقدر خوشحالم از اینکه همون شبی بدنیا بیاد که شب تولد مادرش باشه شب یلدا الان که نگاه میکنم بهش میبینم خدا خیلی منو دوست داشته که یه بچه ای بهم داده که همه چیش شبیه خودم وخوشکلی وزیبایش بیشتر ازمنه ودقیق رشته درسی که مادرش بود وحجاب واخلاق ورفتار ش طوری شبیه منه که برادرهام میگن کپی مامانتی واینقدر خوش قدم بوده که بعد از یکسال ونیم خواهرش پشت سرش بدنیا اومد ووالان که بزرگ شده برای خودش خانمی شده وهوای خواهرش را خیلیخوب داره خداراهزاران هزارن بار شکرت بخاطر وجود دخترام

انشالله زود زود مامان بشی

من فقط تکون خوردنش همین و شکمم که بزرگ شده بود

من همه چيزشو دوست داشتم حتي حالت تهوع هاش و ازينكه از بوي بعضي چيزها بدم ميومد هم برام مشكل نبود تنها و تنها چيزيكه بدم ميومد و هنوزم بابتش ناراحت ميشم هروقت يادم ميافته اضافه وزن ٢٧ كيلويي و ورم شديد بود كه باعث تغيير در اندام و پوست شكمم شد، قبل از بارداري واقعا اندام بي نقصي داشتم ولي الان جاي بخيه زايمانم مونده و .. درسته به وزن قبل از بارداريم رسيدم ولي پوست شكم و .. به كيفيت قبل از بارداريم نيست و اين مسئله بعنوان نكته تاريك بارداري هميشه تو يادم موند.. بقيه اش خداروشكر همه شيرين بود

سلام دوستان من تو 9هفته هستم از امروز بعدظهر لکه بینی دارم چند دقیقه پیشم یه لخته اندازه انگشت شست افتاد دل درد دارم رحمم درد میکنه دردش میزنه به معقدم
هفته پیشم رفتم هنوز قلبش تشکیل نشده بود گفت یه هفته دیه بیا قرار بود این هفته برم نرفتم گفتم هفته دیگه میرم ک امروز بعدظهر خون دیدم رفتم بیمارستان گفت برو سونو اگ تشکیل نشده باشه باید بیایی بستری بشی ایا کسی اینجوری بود ه
بعد خون فقط موقع ادرار دیده میشه لباس زیرم تمیزه میشه راهنمایی کنید 🙏

من که تا ۶ماهگی حالت تحوع داشتم و لگد هایی که میزد خودشو جم میکرد جالب بود برام

وایییییی با اینکه بارداری پر درد و چالشی داشتم اما خیلی دوستش داشتم لگداشو تهوع هاشو کلا همه چی

ای کاش برگردم به یکسال قبل...زمانی که باردار بودم.تنها آرزوم همینه

منکه نگم براتون از بارداری پر دردی که داشتم..... اولش که حالت تهوع، بی اشتهایی، سردرد
از دستشویی رفتن که دیگه نگم براتونشب و روز هر دو دیقه تو سرویس بودم دیگه کل زندگیم شده بود دسشویی😐😐😐😐
تا سه ماه که حالت تهوع داشتم اصلا نمیتونستم درست غذا بخورم، از خیلی چیزا حالم بد میشد بجای اینکه وزن اضاف کنم روز ب روز کم میکردم از ۶۹ کیلو رسیدم ب۶۳ کیلو.
بعد از اون که ویارم خوب شد معده درد و دندون درد امون و برید
رفتم دندونمو درست کردم خداروشکر خوب شد ولی امان و صد امان از این معده درد لعنتی که نه شب میشناسه و نه روز🥹🥹🥹🥹
لگن درد و مقعد درد هم هرزگاهی میگیرم
سر درد هم که از اول بارداری دارم
یکماه هم هست که کمر درد دارم
و چند روزی میشه علاوه بر کمر درد های شدید، دل درد هم دارم
دکتر بهم گفته دردلی زایمانِ، ولی خداکنه تا ۳۹ هفته برسم و زایمانم زود رس نباشه🥲🥲🥲🥲
تو رو خدا دعاااام کنید🙏🏼🙏🏼🙏🏼
ولی خدایی وقتی که لگد میزنه دلـــــم براش پر میکشه، حس میکنم عاشقشم، بهترین و عزیزترین کس دنیا شده برام😍😍
و خلاصه مطلب اینکه همه ی دردا و سختی هایی که کشیدم فدای موهای فرفریش
الهی که همیشه صحیح و سالم و صالح باشه دایان جونم💙🧿

واقعا دوران بارداری حالت تهوع غیرقابل تحمله بعضی موقع ها آدم میمونه چکار کنه دلش میخواد گریه کنه و ی چیز دیگه هم که غیر قابل تحمله واقعا افسردگی قبل و بعدشه
چیزهای هم که لذت بخش و فقط مادر میتونه درکش کنه زمانی هست که برای اولین بار صدای قلبشو میشنوی واقعا اون لحظه رو نمیتونی با هیچی تو دنیا عوض کنی لگد زدناش و موقعی که بهوش می یای برای اولین بار میبینیش چقدر حس خوبیه

اینکه بعضی مواقع خواب بچه تو شکمم می‌دیدم

هیچیش برام سخت نبود .. انقد شیرین بود ک سختیاش اصلا ب چشم نمی اومد . ان شاءالله خدا لایق بدونه بله دوست دارم بازم تجربه کنم .ان شاءالله قسمت همه منتظرا این حال خوش

سوال دارم ازکی بپرسم 😔😣

من وقتی مراقبه ی ارتباط مادر با جنین در یوگا رو تجربه کردم، خیلی دوست داشتم....خریدهایی که برای نی نی میکنم حس قشنگیه...هر بار میرم بیرون یه چیزی براش میخرم و اینکه من و همسرم حاصل عشقمون یه موجود زنده ی شگفت انگیزه ،باعث میشه بیشتر همدیگه رو دوست داشته باشیم و پر قدرت تر برای اهدافمون تلاش کنیم...برای زندگی مشترکمون ،برای نی نی قشنگمون ....تکوناش و شیطونیاش توی دلم رو دوست دارم...
ولی بخش سختش حالت تهوع و بوهای تند و غلیظی که در بارداری تجربه کردم ،به شددت اذیتم کرد،بیخوابی های شبانه و دل دردها و لذت نبردن از طعم غذاه ها تو اوایل بارداری برام غیرقابل تحمل بود و الانم قندم لب مرزه ،و این نمیذاره از خوردن شیرینی جات لذت ببرم ....
امیدوارم برای همه مامانا، بارداریشون به آسانی و زیبایی بگذره💐💐🎈🎈🎁🎁👑👑

دلم برا همه چیش تنگ شده مخصوصا تکون خوردناشون تو شکم ک حس بی نظیری بود ❤️

یاد دوران بارداری ام بخیر ونیکی
من وقتی وول کردناشو تو شکمم احساس کردم حس واقعا عجیب و وصف ناشدنی است که کلی باهاش میتونی حرف بزنی و ول میخوره جواب میده مخصوصا شبها باهاش خلوت میکردم و برای همدیگه و خانواده دعا میکردیم، و سختیش برای من متوجه شدم که دیابت بارداری گرفتم و انسولین صبح و شب میزدم، انگار همین دیروز بود دخترم هم زود ب دنیا اومد تو۳۴هفتگی ب دنیا آمد و تمام لحظات برای من شیرین و امیدبخشه،ولی اون زمان که غربالگری میری مردم و زنده شدم و خیلی گریه کردم که دختر ب امیدخدا سالم باشه، خداروهزاران مرتبه شکر، انشالله همه بچه ها تندرست باشن

من دوتا حاملگی هام بد و وحشتناک بود خصوصا حاملگی اوم بعد ۱۵ سال باردار شدم یعنی اونقد ذوق کردم از لحظه اول درد پریودی عجیبی داشتم همش گریه میکردم دیگه شروع شد ویار شدیدم اونقد حالم بد میشد که سه بار معده خونریزی کرد اونقد شبو روز عق میزم در حد مرگ میرفتم تا اینکه دکتر گف باید انسولین برنم اونقد خونم غلیظ بچم خفه میشه غربالگری اول رفتم گفتن کلیه بچم مشکل داره یعنی از اوم موقع استرسم رف بالا بالا اوردنم بیشتر شد تا اینکه غربالگری دوم رفتم گفتن بچه باید سقط بشه اونقد گریه کردیم با شدهرم تا اینکه گفتن باید امینیپوسنتز بشی امینیپوسنتز که شدم گفتن بچه سالمه خدا لعنت شون کنه دکترا رو که معدم استرسی شد بیشتر بالا میوردم تا اینکه بچم ۹ ماهه به دنیا اومد گفتن از بس از ماه اول عق زدی کلا باعث زایمان زودرس شدی دیگه رفتم زایشگاه زایمان سختی داشتم دیگه شکر خدا پسرم سالم به دنیا اومد ولی بدی که داشت سینه مو قبول نکرد منم به فکر خودم نبودم اونقد رو بخیه هام نشستم تا سینه مو قبول کنه که بخیه هام باز شده بودو عفونت کرده بود تا بک سال نزدیکی نداشتم عفونت م خوب نشد سر دخترم همین مشکلات تو بارداری داشتم ولی چیزی که فرق داشت با دخترم تو هفته ۴۱ با هزار بدبختی دنیا نمدومد با دستگاه دنیا اوردنش اونقد اذیت شدم دیگه به خداااا گفتم‌ممنون بهم بچه دادی ولی دیگه بسه😭😭

من ۳۰مهرپریدشدم تا۷روز طبق معمول پریدیم ۷روزست تا۷آبان تمام شد
غسل کردم وتاالان بازپرید نشدم
آیامن درشمارش اشتباه میکنم
یاهنوز نوبت بعدی پریدیم سرنرسیده؟

خانمها سلام
خیلی سردرگمم سوالت دارم

زمانیکه متوجه سالم بودن و جنسیت بچم شدم حس مادر شدن واقعا فراموش نشدنیه مخصوصا ک برای اولین بار صدا قلب دخترم شنیدم خدارووووووشکر ♥️♥️♥️♥️♥️

حس بودنش و تکون هاش و دیدنش تو سونوگرافی و آرامشی که بهت میده اینقدر قشنگه که حاضری سختی هارو بخاطرش تحمل کنی ولی ویارهای ماه های اول و سختی های دوماه اخر و حال بدش گاهی اوقات منصرفت می‌کنه 😅

قسمت مورد علاقم اونجاست ک شوهرم همه کارا رو انجام میده نه نمیگه😂😂😂😂😂

دلم برای تک تک لحظات خوش بارداریم تنگ شده،تکوناش، لگد زدناش، صدای قلبش ، رفتار بیش از حد مهربان همسرم و رفتار خوش دیگران تنگ شده،از سختی بارداری میتونم اشاره کنم به بارداری پر خطر داشتم به همراه استرس و شبا بخاطر رفلاکس معده نمیتونستم بخوابم،که خداروشکر دخترم زودتر بدنیا اومد و تمام این مشکلات حل شد.

من دلم تنگ نمیشه چون پرستار بودمو تا روز قبل زایمانم سر کار بودم تعطیلی نداشتمو با اون وضعم ساعتها رو پا بودم اینقد استرس کارم بالا بود که اصلا نمیفهمیدم بچه لگد میزنه یا گشنمه صبحانه وناهارم یکی میشد شبا دستو پادرد وورم داشتم اونقد خسته بودم که حوصله ناز کردن نداشتم گاهی هوس چیزیم میکردم یا دسترسی نداشتمو سرکار بودم یا شب میومدم خونه مغازه هابسته بود شوهرم بخره تازه تا 6ماهگی شب کاری هم میرفتم ولی الان بهتره بچم جلو رومه لذتشو میبرم

من الان تو هفته ۳۷رفتم و شب ها با وول وول این ورجکم به سختی میخوابم .خیلی دلم برای تکونهای بزرگش که کل شکمم رو تکون میده تنگ میشه ... ولی دلم میخواد تا اول دی به تکوناش ادامه بده و تولدش با بابایی و ابجیش تو ی ماه باشه ... پس فسقلی مامان این روزای اخر حسابی تو دلم میتونی لگد بزنی تا یک دی باهم دیگه ی دیداره عاشقانه ای بذاریم اولین دیدارمون باشه .

اولین بار ‌که فهمیدم مادر شدم
وقتی صدای قلب قشنگشو شنیدم
وقتی که اولین بار تو سونو ان تی دیدمش
همش واسم شیرین بود
اما امان از شوهرم خیلی اذیتم کرد
واقعا دیوونه شده بود
بینهایت اشکمو درآورد کلی دعوا کردیم باهم امان از مشروب ☹️
خدا همرو به راه راست هدایت کنه

لگدزدنااااش 😍😍 تصور اینکه یه آدم کوچولو درون تو داره رشد میکنه بازی میکنه زندگی میکنه خیلییی عجیب و جذااابه
واقعا هیچ جوره دیگه ای نمیشه به این لذت رسید

من بارداریم کلا خوب بود ،آخراش سنگین شده بودم امابهترین دوران بود برام بله از خدامه تکرار بشه برام

تکونای قشنگ پسرم.❤❤

من خیلی اذیت شدم اما با این حال نمیدونم چرا برام یه تجربه شیرین بود. حس خوبیه که پاره تنت تو بطن وجودت رشد کنه و از اون قشنگتر اینکه وقتی به دنیا میاد و بالاخره چهره‌شو میبینیش با خودت میگی پس نه ماه این کوچولو توی شکمم بود. اونجاست که تک تک لحظات بارداری و لگد زدناش میاد جلوی چشمت و میتونی با صورت ماهش تصورش کنی که چطوری داشته اون تو شیطونی میکرده

وقتی فهمیدم دختره و صدای قلبشو شنیدم و براش اسم انتخاب کردم یا وقتی اولین لباس. و براش خریدم...درسته سختی زیاد داشت ولی همش قشنگ بود،گلد هاش...یا گریه موقع زایمان...همش قشنگه

سلام دوستان
طبق این نرم افزار من الان باید وارد هفته هشتم شده باشم اما دیشب سونو گفت جنین خییییییلی کوچکه و هفته پنجم هستی و شاید هم زود اومدی
این یعنی مشکلی هست

فقط دلم واسه لگد زدناش تنگ میشه تکوناش وول خوردناش

شیرین تریناش،لگد زدن فسقله
و ناز کردن برای همه
فقط خواب و استراحت که البته برای منی که شاغل بودم این مورد وجود نداشت🫠

منکه فقط منتظرم زودتر تموم بشه این روزا ودختر عزیزم بغل بگیرم وشیرش بدم
یه پسر دارم بعداز یه سقط ویه زایمان زودرس که اونا هم پسر بودن خدا لطفش شامل حالم کرده بهم دختر داده
خدایاشکرت
بی صبرانه منتظرم بغلش بگیرم
منو فشوهرم عاشق دختریم پسرم عاشق ابجیش که بیاد ببینش

دوران بارداری هم سختی داره هم شیرینی
تجربه سختی و شیرینی در کنارهم لذت بخش و به یاد موندنی تکون خوردناشون. سکسکه کردنا. اینکه یه موجود کوچولو در درونمه و باهاش حرف بزنم 😍😍😍
من با این که اذیت شدم ولی بازم دلم تنگ شده برای حاملگی انشاالله سومیو دوست دارم بیارم

منکه هنوز قسمت نشده و آرزوش دارم

بارداری اولم ازهمه چی عکس گرفتم خیلیم خووب بود لذت بردم واقعادلم تنگ شده بود براش الان که دوباره باردارشدم خیلی سختی کشیدم فقط روزشماری میکنم تاروز زایمان ولی برای تکون خوردناش دلتنگ میشم خیلی باحاله

برای لوس بازیام و تنبلیام😂😂😂

دلم واسه وول خوردناش تو شکمم و واکنش نشون دادنش به ضربه و نور و صدای منو باباییش تنگ میشه ولی هیییچوقت دلم برای این استراحت مطلقی بودن و ندیدن بیرون تنگ نمیشه

برای من که دوران سختیه چون یک دختر بیش فعال و بد خلق دارم🫠ولی اینکه همسرت بهت رسیدگی میکنه و هرچی دوست داری برات میخره و نازتو میکشه خوبه😊😉

خانما واجبات خرید سیمونی چیاست؟

برای تکون خوردناش برای استایل حاملگی برای همه چیش دلم تنگ شده

بنظر من دوران بارداری بهترین دوران واسه هر خانمی میتونه باشه....
منکه خداروشکر سختی زیاد نداشتم وهمش برام لذت بود....مخصوصا تکون خوردنهای وروجک قشنگم.عاشقشم

سلام من تازه متوجه شدم باردارم همش نگران تشکیل قلبم خیلی میترسم که ی وقت قلبش تشکیل نشه

همه چقدر رمانتیک و احساسی نوشتن ولی واقعا دوران بارداری دوران سخت و پر استرسی هست و من از اینکه هفته بعد راحت میشم بی نهایت خوشحالم و راستش دلمم تنگ نمیشه چون قطعا بچم تو بغلم و جلوی چشممه شیرین تره! این دومین و اگر خدا بخواد آخرین بارداری منه🤲

بارداری های سختی دارم ولی دلم فقط و فقط برای تکون خوردن نی نی خیلی تنگ میشه

من از همون اول بارداری سختی داشتم تا همین الانی که اینجاییم ولی واقعا دلم برای لگدا و تکون خوردناش تنگ میشه قربونش برم 🥹

به لطف خدا بهترین حس دوران زندگی هست ❤️

یادش بخیر هیچوقت فراموش نمیکنم روزی که صدای قلبش شنیدم سونو میرفتم جنسیتش رو فهمیدم همش عشق د عشق و عشق

سخت میگذره ولی با هر تکون خوردن بچم جون میگیرم ❤️

سلام آبجیهای عزیز من ۳۸ سالمه امروز ۳۵ روز هست پریود نشدم هرچه تست انداختم منفی بود آیا باردارم یانه

دلم برای حرکتاش توی شکمم تنگ شده برای روزایی که دوتا قلب تو بدنم میتپید ...قسمت سختش سه ماه اول بود که سردرد داشتم

من حاضرم ۱۰ تا دیگه بچه بدن بزرگ کنم ولی حامله نشم همش زجر بود

فقط سه ماه ویار زجر اور بود فقط میگفتم زنده میمونم
بقیه اش عالی بود خدایا شکرت به خاطر نی نیم

هیچ لحظه ای نبود که دوست داشته باشم کل بارداری زجر کشیدم با اینکه عاشق بچمم ولی متنفرم از بارداری 🥲

من ویارشو دوس نداشتم فقط وماه اخر که حساسیت داشتم بدنم خارش گرفته بود ...ولی ما بقی رو دوس داشتم .کلا زندگیم روتین پیدا کرده بود.یه آرامش خاصی درونم احساس میکردم بی نظیر بود، اون حس آرامش دقیقا بعداز زایمانم از بین رفت،من همیشه حسرت همون حس آرامش رو دارم...

از اینکه همه بهم توجه میکردن خیلی خوشم میومد و امان از فشار روی مثانه و تکرر ادرار و نخوابیدن رو شکم اوه اوه

۲۷سانت دهانه رحم باز شده در۳۰هفتگی چیکار باید کرد

من از لحظه لحظه دوران بارداریم لذت بردم و بهترین و زیباترین دوران زندگیم بوده تا الان... از ثانیه ای که متوجه شدم باردارم تا آخرش عشق کردم... درسته روزهای سخت هم داشتم ویار و تهوع و زیر سرم رفتن اما همش جز عشق چیزی نبود برام

برای من یه تحول قشنگ و خیلی دوست داشتنیه ،خدارو شکر میکنم که تو این مدت اصلا اذیت نشدم ،هوس چیزی نکردم،زندگی عادی و روزمره خودمو داشتم،کسی پیشم نبوده و تنها کارای خودمو کردم ،سرکار میرفتم(از ورود به ماه ۸نرفتم)خدا چقدر دوسم داشته که این هدیه بزرگ رو بهم داده،با جون و دل دوسش دارم و دوست دارم زودتر بدنیا بیاد و بغل بگیرمش،نمیدونم شرایط اقتصادی و اوضاع جامعه به چه شکل میشه دوباره بخوام باردار بشم و تجربه اش کنم،(البته بگم من بعد از دو تا سقط ناخواسته باردار شدم ،و خواست خدا بود ،بعدی رو هم باید خدا بخواد تا بشه )

من انقد ذوق میکنم تکون میخوره الان قشنگ. تکون هاشو حس میکنم خدا قربون بچم. بشم

تکونهای جنین بهترین لحظات بارداری برامنه که از الان دلم براشون تنگ میشه🥹🥹

من عاشق ماه ۶ و ۷ بارداریم بودم ، بشدت توی دوران بارداریم خیلی آروم و ریلکس بودم، همیشه خوشحال و لبام خندون بود، ماه اخر بخاطر حجم اب زیاد دور شکمم مدام دسشویی بودم و اذیتم میکرد ولی باز برام شیرین بود، زایمان خوبی داشتم با اینکه سزارین بودم خیلی زود سرپا شدم ، بچه م خداروشکر خیلی ماه و آرومه و بدون آزار و اذیت، قدم مبارکی داشت واسه خودمون و خانواده خودم و خانواده شوهرم، شاید همون ارامش دوران بارداری باعث شد که همچین پسر ماهی نصیبم بشه اگه بگم چندباری بیشتر دل درد نداشت دروغ نگفتم، در کل تجربه شیرینی بود و هست برام و انشالله چندسال دیگه اگه عمری باشه دوباره اقدام میکنم واسه بارداری🥰🥰

تنها فقط اونجارو دوست دارم ک حرکت هاشو حس میکنم وشکمم تکون میخوره ومطمئنم دلم برای این لحظه ها تنگ میشه ولی خیا زیاد اذیت شدم در بارداری هم روحی وهم جسمی استراحت مطلق بودم ودیگه بعد از به دنیا اومدن پسرم اصلا به بارداری مجدد فکر نمی‌کنم اگر بخاد اینجوری باشه

سلام بچه هاا بیمارستان آرش تهران برا سزا چطوری کسی تجربه داشت خوبه بعد چطوریه هزینش چطوری❤

حس میکنم برا تکون خوردناش و سکسکه کردناش😭😍

خداروشکر بارداریم خیلی خوب راحت بود اصن متوجه نشدم چه جوری گذشت دلم برای لگد زدن هاش تنگ شده🥺

تا هفت ماهگی کلی ذوق داشتیم اتاقشو چیدیم خریداشو تموم شد وقتی رفتم سونو یه دکتر بی انصاف گفت تو سر بچه یه غده سرطانی هستش.باید بری mri!اونم با بچه تو شکمم!کل دنیا همونجا جلوی در مطب ریخت رو سرم. به کسی هم نمیتونستم چیزی بگم.بدبختی اینجا بود واسهmriبعد دو سه ماه نوبت میدادن و تا اونموقع خیلی دیر میشد.من هیچوقت اون دکترو نمیبخشم چقد استرس داد به من .من از ماه هفتم بارداری جز گریه کاری نمیکردم غذا نمیخوردم بچمم زیاد وزن نگرفت ۲۸۰۰بدنیا اومد.شبا میرفتم تو اتاقش کلی گریه میکردم بچه اولم تجربه اولم بود حتی با خدا قهرکردم .حتی از استرس و فشار زیاد شبکیه چشمم اب اورد و تقریبا یه چشمم جایی رو نمیدید من تو تهران بیمارستان و دکتر خوبی رو انتخاب کردم ولی متاسفانه غربالگری دوم پیش دکتری که رفته بودم این اتفاق افتاد.دلم میخاست مث بقیه با خیال راحت برم واسه زایمان با حال خوب ساک ببندم حتی نتوستم لباس های خوب واسه خودمو دخترم بگیرم برای بیمارستان آرزوی خیلی چیزا موند به دلم.ولی خداروشکر یه دختر سالم خوشگل و باهوش دارم و اینم بگم وقتی بچم بدنیا اومد حتی اثری از کیست و غده نبود و تشخیص دکتر غلط بوده

من اون لحظشو دوس دارم ک تا شوهرم میاد با نی نی حرف میزنه یا آهنگ مورد علاقه خودشو میزاره لگد میزنه😂🥰 و دلم برايه خواب هام تنگ میشه😭😭 سختیش هم اوایل بود ک اصلا نمیتونستم غذا بخورم حتی از بویه قورمه سبزی ک عاشقشم حالم بهم میخورد 🥺

دوران بارداریم دوس داشتم ویار نداشتم خداروشکر اذیت خاصی هم نشدم کمر درد قابل تحمل بود با دارو
فقط اخرش اورژانسی بود و استرس سلامتی بچه داشتم
و اینکه نهههه حداقل حالا حالاها قصد بارداری ندارم

من عاشق اون لحظه ای ک دست و پاشو تکون میدادو بالا میومد، به شکمم نگاه میکردم کلی ذوق میکردم
اولین بار ک سونوگرافی رفتم و دیدمش گریه کردم باورم نمیشد منم مادر شدم
توبارداری ک اذیت نشدم فقط صبحا حالت تهوع داشتم ولی از زایمان نگم براتون ک برای منم سخت ترین و دردناک ترین لحظه عمرم بود
ان‌شاءالله برای همه راحت و آسون باشه

بدنم در آرامش و ذهنم آسوده ست تو بارداری خداروشکر

چیزهایی که دوست داشتم هوس های که داشتم بخاطر باردار بودم خیلی کمکم کرون تو کارهای خونه هوا داشتن شکم دوست داشتم حرکت هاشو چیزهایی که دوست نداشتم معده درد لعنتی که تا الان داره اذیتم میکنه کمردردش بچه میرفت تو دنده لم نفس نفس زدنم بی حوصلگی هام از این دنده به این دنده شدم از بدتر گرفتگی پام نصف شب که اتفاق می افتاد

سلام دوستان خوبی میگم من یه سوال دارم میتونم بپرسم

من ویار شدید استراحت کمر درد جفت پایین خونریزی پشت جفت و کلی دردسر دیگه داشتم ولی با این خیلی دوران خوبی بود برام وهمیشه دلتنگ زمان بارداریم هستم خصوصا اینکه شوهرم خیلی بهم توجه میکرد وبعد زایمانم چون این توجه بین من و بچم نصف شد افسردگی گرفتم😅😍

من کلا بارداریم با استرس شروع شد، اولا که بارداریم رو خبر نداشتم یکی از عزیزترین اعضای خانوادم سخت مریض شد، خیلی نگرانش بودیم،تا چند ماه درگیر بيمارستان و دکتر بودیم. بعد که فهمیدم باردارم کلی درد و مشکل سراغ خودم اومد، ویارم هم که دیگه شده بود عامل تحریک همه ی دردام. خیلی اذیت شدم هم خودم هم همسرم، خانواده هامون هم که نگران چون بچه ی اولمه. هنوز درگیر دردام هستم ولی همیشه سعی کردم ناشکری نکنم و خدارو شکر کنم.مسایل خانوادگی و زن و شوهری هم که اگه توی زندگی ها نباشه زندگی بی نمکه،همه در جریان هستیم که😉 بچه ام رو خیلی خیلی دوست دارم و هر روز باهاش حرف میزنم،عادت ندارم لحظه های سختی که بهم گذشت رو برای خودم مرور کنم، با همه این شرایط از بارداریم دارم لذت میبرم. قطعا دلم برای همه لحظه های بارداریم تنگ میشه و حتما 2_3سال دیگه برای بچه دوم اقدام می‌کنم. 🥰🥰البته اگه خدا بهم لطف کنه و عمری باقی باشه😊

خداروشکر بارداری خوبی رو داشتم ... ولی قشنگترین قسمتش زمانی بود که شکمم بزرگ شده بود و وقتی با دخترم صحبت میکردم تکون میخورد 😍

من خیلی ویار داشتم تا ماه آخر ولی خیلی خوب بود

من کلا از اول بارداریم تا اخر بارداریم راضی بودم ن ویار داشتم ن حالم بد میشد فقط گاهی سرگیجه های شدید میگرفتم ولی زیاد برام مهم نبود چون فشارم پایین بود همیشه..خیلی بارداریمو دوست داشتم 🥲🥺خصوصا سکسکه هاش😍
وقتی بزرگتر شده بود توی شکمم تکون میخورد دقیقا مشخص بود ک کجاشو داره تکون میده🥺دلم قنج میرفت براش الانم ک فکرشو میکنم دلم میخواد بازم زود باردارشم😍🥺

خانم ها ب شدت دندونم درد میکنه توروخدا میگین چکار کنم دارو خانه فقط ی قرص استامینوفن ۳۲۵ داد بهم اثر نداشت با یه اسپری ک بعد چند دقیقه میزنم باز درد میگیره دندونم

لگد زدن های دختر کوچولوم

سلام برا جنسیت هفته چندم سنو معمولی بگیریم

از ویار شدید متنفر بودم خیلی اذیتم کرد
ولی موقع تکون خوردنش دلم میلرزید

مواقعی که پسرم تو شکمم سکسکه میکرد خیلی بامزه بود🥹😍

سلام
بند ناف افتاده بود دو دور گردن پسرم ترس از این داشتم که خدایی نکرده اتفاقی بیوفته فقط باید به سمت چپ می خوابیدم بد بود ولی خداروشکر پسرم سالم سلامت به دنیا آمده
قسمت خیلی خوبش اینه که تکون می خورد من ذوق می کردم شوهرم همیشه کنارم بود نمی گذاشت دست به هیچی بزنم
اگه خدا بخواد باردار بشم دوست دارم دوست دارم مثل بارداری اولم باشه
فقط به جز بند ناف
امیدوارم که همیشه پسرم خوش حال باشه تنش سالم
وهمچنین همه ی بچه ها

ویار خیلی شدیدی داشتم..از خونمون بدم میومد از آشپزخونه ویخچال متنفر بودم..تا14هفته فقط بالا میاوردم و یک لقمه هم غذا نمیخوردم..اما الان که تکوناش رو حس میکنم از خوشحالی روپام بند نمیشم

سلام، من گاهی ترشحات قهوه‌ای رنگ دارم ، آیا نرمال تو هفته من؟ مثلاً دو سه روز یه بار میاد قهوه ای روشن

چه تجربه های قشنگی💓💓

الهی بارداری و زایمان همه‌مون با آرامش و راحت و پر از حس خوب و خاطرات قشنگ بشه💕💕

من حس توجه بقیه و اینکه خدا بهم‌این لطف و کرد و نعمت مادر شدن رو بهم داد رو خیلی دوس دارم و هر لحظه شکر گزارم✨✨

سلام امیدوارم حال همتون خوب باشه ، من ویار ک نداشتم شکر خدا ، ولی وقتی به دنیا بیاد دلم برای همه چیش تنگ میشه ، ب خصوص تکون خوردناش 🥺

ویار خیلی اذیتم مرد خیلی بالا میاوردم، از بوی آشپزخونه و مواد شوینده و شامپو و صابون و یخچال خیلی حالم بد میشد، نمیتونستم غذا درست کنم مادرمم دور بود، خیلی بهم سخت گذشت الان دیگ ماه آخرم و کم کم راحت میشم

سلام گلم الهی آمین گلم چکارکردی دوقلو شدن

راستش زیاد برام خوشایند نبود از تمام بوهای شوینده وعطرها واغلب غذاها بیزار بودم و از لحاظ روحی هم حالم مساعد نبود امیدوارم بعد از بارداری همه چیز بهتر بشه

سلام خسته نباشید به همگی من ویار که داشتم خیلی خیلی سخت بود هیچی رو دلم بند نمیشد همه میگفتن دیگه بچه اش 1کیلو هم نیست
خیلی ویار بدی بود حالم بد بود میرفتم خونه بابام
بابام میگفت اینقدر نرو بیرون بیا من تشتی میزارم کنارت خیلی بد بود یادم میاد
ولی خداروشکر دخترم سالمه
دلم برای لغت زدن هاش تو شکمم تنگ. شده تکون مبخورد
از خدا میخام هر موقع حامله شدم مث وبار سر بارداری اولم نباشه همین و بس

برا دندان درد چیکار کنیم

بارداری خوبه ولی باسختی های فراوان من باازدست دادم بچه قبلیم بعداز ۸ماه فهمیدم واقعا بعضی وقتا ناشکری میکنیم ولی خودمون اون جانمیفهمیم چی گفتیم الان که دوباره باردارم فقط ازخداسالم دنیا اومدنشو میخوام هیچ چیزی بدون سختی به دست نمیاد

فعلا در حد تهوع نیم ساعت پیش یادمه 🤧😂

من الان باردارم ۱۹هفته هستم خیلی حسش خوبه ولی من فشارخون بالادارم همش نگرانم بچه ام مشکلی براش پیش نیاد همش دوست دارم زودترتموم بشه از شکمم بیاد بیرون

سلام به همه خانم های گل منم برام قشنگترین لحظات تکون خوردن نینیم بود و سونو رفتام ک حرکت میکنه و حال بعدیام موقعه غذا دورس کردنم بود با اینکه با مادر شوهر زندگی میکنم موقعه دورس کردن غذا خیلی عذاب دیدم خدایی حالم بعد میشد بچه اولم هست و امیدوارم همه تون بچه تونو سعی سالم بقل بگیرن منم همینطور انشاالله که بسلامتی همه مون بزرگ کنیم و قدمش خیر مر برکت باشه یک دری هم بچم به رو من باز کنه یکم راحت شم و تا اینکه خونه جدا نگیریم یا جدا نشم دومی رو اصلان نمیخام

دوستان من الان ۱۶ روزه آی یو آی کردم ۲ روزم از پریودم گذشته بی بی زدم منفی بود بنظرتون برم آزمایش خون بدم یا همون منفی دیگه

سلام مامانای قشنگ من هفته 28 و در روز 5 بارداری هستم یعنی داخل چندماه هستم؟؟؟

من یبوست اصلا دوست نداشتم کل ماه ۶ ام لذت نبردم از بارداری خیلی سخت گذشت بهم .
ولی تکون خوردناش خیلی دوست دارم خیلی حس خوبی بهم میده 😍🥰

وای بارداری من عالی بود مودم بالا بود مثل دخترای چهارده ساله بودم رابطه میخواستم پوست و موهام عالی شدن ،اصلا نه یبوست شدم نه تکرر ادرار نه ترک ورداشتم تا آخرین روز دور دور و پیاده رویم به راه بود دوشنبه عملم بود جمعه اش با اتوبوس رفته بودم پاساژ از حراجی لباس برای بچه بخرم پسرم هم از همون اولش جنتلمن بود یکم کم اشتهایی داشتم که هفته نهم برطرف شد تا آخرشم سر کار بودم پله ها رو بالا پایین میرفتم عملمم عالی بود خیلی خوش گذشت روز اول دوبار بلند شدم دفعه دوم بدون کمک
هفته دوم سوار دوچرخه بودم !
بیمارستان بی نهایت خوش گذشت فقط چون دست تنهای تنها تو مملکت غریب بودم تا سه ماهگی بچه همشون از دماغم اومد!!!!!!!!🤦🏻‍♀️

سک سکه کردن‌اش دیونه می‌کرد عاشقشم بااینکه بعد به دنیا اومدن ۱۰روز تو دستگاه بود اما الان با گذشت پنج ماه باهر حرکت و نگاه لبخندش تمام خستگی های بارداری زایمان سرکار و کار خونه درمیاد خیلی لذت بخشه انگار خدا به بهمون جایزه میده انگار از طرف خدا از آسمون اومدن که تو این همه مشکلات فقط امید میدن با نگاهشون
خدایا شکرت هرکس که طلب میکنه بهش ارزونی کن سالم و سلامت و صالح انشالله

من ویار شدیددارم بادیدن بعضی لباسها حالت تهوع دارم

همه برای نعمت مادر شدن باید شاکر خدای بزرگ باشیم

تکون هاش یادمه

بهترین قسمتش تکون هاشو سنو انومالی بود وقتی انگشتشو می‌خورد 😍😍😍

سلام ۴ روز ازپریودی عقب زده درد دارم بعضی اوقات لکه دارم نمیدونم چیکار کنم

قشنگ ترین لحظه سونی گرافی انومالی که دست وپاشونشون داد

من قسمت خوابشو و تکون های تو دلیم دوست داشتم 🙃
حالت تهوع و ویار های که بعد صبونه داشتم

دوران بارداری یکی از شیرین ترین دوران زندگیم که هر وقت بهش فکر میکنم دلم خیلی براش تنگ میشه ، که سخترین لحظه هاش مدتی که ویار بارداری شروع شد و هیچی نمیتونستم بخورم و یه سری بوها آزار دهنده بود برام و موقعی که سرما خوردم و مریض شدم تو سه ماه اول نمیتونستم دارو هم مصرف کنم و خیلی طول کشید تا خوب بشم ، و بله دوست دارم که این دوران دوباره برام تکرار شه اما حالا با یه بچه نمیدونم چجوری بگذره بارداری و میترسم که با یه بچه ی کوچیک سخت باشه ، چون قبلا خیلی مسئولیتی نداشتم کارهای خونه ام همسرم انجام میداد حتی غذا درست کردن اما با بچه چجور میشه از زیر مسئولیتها شونه خالی کرد

برای من خیلی سخته،از اول بارداری تا همین الان تهوع دارم.از نظر روحی داغونم...دیگه دوست ندارم این روزهای سخت رو تجربه کنم

بچه ها کسی هست ک حرکت اسپرم شوهرش کمه؟

دوس ندارم دیگ تجربش کنم دوتا جوجه دارم..اونجایی ک دیدم بچم یکسالشه میخواد باهاش بازی کنم اما کمر درد داشتم تو بارداری بدترین موقع بود،اونجایی ک دومی دنیا اومد بیمارستان موندم پیش بچم و اولی رو تنها گذاشتم پشیمون شدم ک چرا بچه اوردم ..و الان ک ی ثانیه نمیتونم تنهاشون بزارم ی دسشویی برم میگم ب خودم یادت بمونه این لحظه تا دیگ گوه نخوری بگی بچه😆.بارداری اولمم خوب بودم اما بعدزایمان اصلا خوب نبود بس ک شوهر حساس بود 🫠

نمیتونستم بلند شم فقط قل میخورم اینطرفو اونطرف مث کدو قل قله زن

سلام مامانای عزیز
ایاجنین شماهم التهاب کلیه داشته

.

قسمت ویار و حالت تهوع و تهوع مداومش بد بود خیلی و اینکه هیچی برام خوشایند نبود نه بو نه مزه.
ولی دلم برا شکمم و قیافم و تکونای پسرم تو شکمم تنگ میشه. بله دوس دارم دوباره بارداری رو تجربه کنم ولی نه حالا، چندسال دیگه

قشنگرین لحظه هاش تکون خوردناش بود
توی سونوی آنومالی قشنگ برام دست تکون میداد و بند بند انگشتاش هم مشخص بود🥺🥹🥺
از احترامی که آدمای مختلف چه اطرافیان نزدیکم چه مردم خیابون بهم میزاشتن خیلی خوشحال میشدم
این شکم های قلمبه هیچوقت عادی نمیشن و این خیلی برای من جالب بود
نانوایی ها بدون صف بهم نون میدادن
بدون صف کارای آزمایشمو و کارای بانکیمو راه مینداختن
تو تاکسی به راحتی میزاشتن جلو بشینم و کسی نه نمیگفت
حتی راننده تاکسی ها خیلی تو رانندگیشون مراعات میکردن و ......

سخت ترین قسمتاش تنگی نفس و‌سنگینی ماه های آخر بود و ورم کردنا که خیلی منو میترسوند
ولی در کل به این زودی ها دوست ندارم دوباره تجربه اش کنم و دوست دارم بیشتر از حضور دخترم لذت ببرم🥰😍🌈

من ازهیچیش لذت نبردم ازاول بارداری عذاب کشیدم تادنیاآمدالان هم هیچی ازبزرگ شدنش لذت نبردم خداجواب هرقطره اشکی که ریختم بده فقط آرزومیکنم پسرم سالم بزرگ بشه

عمراااااا غلط بکنممم گو بخورم
بی خود بکنم بخوام حامله بشم

خدابه اونایی ک منتظرنی نی هستن هم انشالله ک ب زودی به این لحظه های خوشوتجربه کنن بخصوص خودم😅❤️

دل نازک شدن توی این دوران خیلی بده ،حالت تهوعش ، ولی تکون ی بچه خیلی شیرین شنیدن صدای قلبش ایناهاش قشنگه اما من دوست ندارم 😂 سه چهارماه اول بارداری رو

حالت تهوع و ویارش غیرقابل تحمل
اما بنظرم لگدزدن و شنیدن صدای قلبش شیرین ترینه

من وقتی باردار بودم همش فک میکردم ینی چ شکلیه
نمیدونستم نقل من انقد خوشگل و نمکه

لگدزدناش

همه لحظه‌شو دوست داشتم حتی درداشو.. هیچوقت از هیچ دردی شکایت نکردم.. الآنم عاشق دخترمم

اصلا هرگز دلم تنگ نمیشه انشاالله هرگز تجربه نکنم هرکس بچه نداره تجربه کنه

تکون خوردنش..آخ قلبم خدایا

قشنگترین لحظات تکون خوردن هاش و انتظار اومدنش واینکه اطرافیان هوامو داشتن

قشنگترین لحظات وقتی بود که تکون میخورد و میخواستم باهاش صحبت کنم ری اکشن نشون میداد
تو سونوی آنومالی وقتی دکتر مژه هاش رو نشون داد🥲

من که به جوز درد هیچی هنوز حس نکردم

من فقط اون دوران که لگداش و تکون خوردناش واضح بود و دوست دارم بقیش نه مخصوصا دوران ویار واییی اصلا دلم نمیخواد برگردم به پارسال

داره تموم میشه دوران بارداری دلم تنگ میشه 🥹🥲 ولی سختم گذشت بهم از نظر روحی فقط

سکسکه می‌کرد من غش میرفتم از ذوق😍😍😍😍

سخت ترینش کنترل قندم بود که دیابت بارداری نگیرم ولی قسمت قشنگش توجه خانواده ی همسر بود که واقعا تو اون دوران نذاشتن اب تو دلم تکون بخوره و این برام تجربه ی قشنگی بود و یکی دیگه هم جلسات سونو که با همسرم میرفتیم واقعا هیجان انگیز بود هردفعه مشتاق میرفتیم مینشستیم و دکتر بهمون اطلاعات میداد ذوق میکردیم میرفتیم یکی یکی به خونواده هامون تعریف میکردیم. یادش بخیر

قشنگ ترین لحظم موقعی بود تا میومدم با شوهرم صحبت کنم دخترم با صدای شوهرم خیلی تکون میخورد، و خیلی قشنگ بود برامون

به ولله اگه یه ذره دلم واسه بارداریم تنگ بشه 😒

هربار ک ضربان قلبش رو میشنیدم تکون خوردناش دیدن چهر ه اش توی سونو ان تی انومالی سونوی وزن با اینکه سر در نمیوردم کدوم سرشه کدوم پاهاشه اما کلی ذوق میکردم استرس بند ناف استرس فشاربالا دیابت رژیم محدود فکر اینکه وزن بگیره پسرم یا استرس انومالی یا ان تی ک سالم باشه در کل دوست دارم دوباره بارداریو تجربه کنم

سختیش پادرد بارداری و سوزش سر معده خیلی برام سخت بود شیرینش هم وجود دخترم و اینکه همه هوا آدم را دارند

سلام عزیزان
بهترین و لذتبخش ترین برام توجه زیاد شوهرم و خانواده ام بود اینکه چگونه اوایل نبض داشت و حسش میکردم و بعدها حرکتاش و لگداش واقعا حس خیلی خوبی بهم میداد بچم دختر شد و خیلی خوشحالم چون بابا خیلی علاقش ب دخترمون زیاد شده چون اوایل میگفت پسر دوس دارم ولی الان میگه برا هرکس تو این دنیا آرزو میکنم ک بابا دختری رو تجربع کنه من الان دوس دارم دوقلو پسر باردار شم انشالله ک بشم امیدوارم برام دعا کنید

سلام من 4 ابان سقط ناخواسته داشتم چندوقت بعد سقط میتونم عمل سرپایی انجام بدم؟؟؟

من فکر میکنم این بچم برام نمی‌مونه مثل قبلی خیلی نگرانم

از وقتی حرکاتشو حس کردم بهش خیلی حسم بیشتر شد کلا هربار تکون میخوره حس خوب میگیرم ازش😍

اینکه همه هواتو دارن.تکوناش که بیشتر از همه دلم براش تنگ میشه

من یک ماه بوده با همسرم بودم بد سونو رفتم میگه شیش هفته بارداری چجوری میشه؟

سخت وشیرینش این بود ک اول بم گفتن دخترسنو بعدی گفتن پسره🙂

سخت ترین و وحشناکترینش ویار بود ک باعث شد 13کیلو کم کنم تو 4ماه فقط غذام سرم بود🥲
بهترینشم تکون خوردناش

تکون خوردناش و حس وجودش

بارداری همین ک برای سونو هاش میرفتم خیلی حس خوبی میگرفتن ولی آخرین ماه از پادرد و سنگینی زیاد خسته شده بودم

تکوناش بهترین لحظه بود با عشق تکوناش بیدلر میشدم ک تا شب باهاش عشق کنم.
سخترینش این بود از ۳ماهگی درد واژن گرفتم با گرفتگی عصلات تا لحظه زایمان دردشون افتضاح بود اما با امدنش همه درد هارو فراموش کردم

سلام عزیزم
شما کدوم استان هستین ؟

بارداری من خیلی خوب و آسون گذشت
همینکه مورد توجه همه هستی و بهت حس خوب میدن باحاله
سونوگرافی اول و شنیدن صدای قلبش برای اولین بار عجیب ترین حسی بود که تجربه کردم.
ولی فکر نمیکردم زایمان و بچه داری انقد سخت باشه.

توی سونوگرافی اون لحظه که یه دفعه صورتش رو چرخوند و چهره ش رو دیدم یکی از شیرین ترین لحظه های عمرم بود و لگدهای و منقبض کردن هاش هم خیلی شیرین بود
استرس سه ماه اول و استراحت مطلق ها و سنگین شدن ماه آخر و سخت خوابیدن هم از سختی هاش بود

من ۴ماه بالا آوردم نابود شدم یادم میاد این سختی رو دیگه دلم نمیخواد باردار شم چون تا پای مرگ میرفتم می افتادم بیهوش تا خود صبح از این دنیا بی‌خبر بودم .اما بعدش لحظه ی شیرین تکوناش واااای که چه شیرینه هر لحظه منتظرم تکون بخوره قربون صدقه اش برم آرامش میگیرم از وجودش از نفس کشیدنش از اینکه قلبمون یکیه الان تو وجودم داره رشد میکنه

اون قسمتی که لگد میزد واقعا شیرین بود ولی امپولای انوکسا هرشب خیلی سخت بود

سخت ترینش روزی بود ک فهمیدم تو هفته ۳۲مونده وزنش ....شیرینیشم زماتی بود ک تکون میخورد تو دلم

اون قسمت که بچه تو شکمم تکون میخورد خیلی دوست داشتم
و سخت ترین قسمت موقع زایمانم بود که تقریبا دو روز درد کشیدم

سلام وقت بخیر اینجا کسی میدونه باید از کجا فهمید که چند هفتمه؟
و اینکنه برای درمان جوشهای سه ماهه اول بارداری اطراف چانه کسی چیزی میدونه؟

دلم فقط و فقط برای تکوناش تنگ شده
سخت ترین قسمتش برای من تکرر ادرار و سنگینیه دوماهه اخر بود

سلام
اینکه همه بیشتر از قبل بهم توجه داشتن و بیشتر دوستم داشتن و حواسشون بهم بود و خیلی دوست داشتم و گاهی هم خودم و لوس می کردم .
ولی نمیدونم چرا با اینکه فکر بچه گانه و احمقانه ای اس که به خاطر چند ساعت درد ،چند ماه استرس داشت،
فکر درد زایمان مدتها اذیتم میکنه
ولی چون بعد از دوازده سال حامله شدم فکر می کنم تجربه اولمه و خیلی خیلی دوست دارم بچم و بغل بگیرم
هم اینکه تو او دوتا کمتر اذیت شدم مخصوصا این دو ماه آخر که سنگین شدم
اگر خواست خدا هم باشه همین آخری باشه دیگه
دوتا پسر یه دختر
انشاءالله که همه مامانا به سلامتی و خوشی فارغ بشن
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بارداریم خوب بود ولی زایمانم افتضاح بود خیلی اذیت شدم و درد کشیدم ولی دومی هم به امید خدا میارم

دلم برا تکون خوردنای یهوییش تنگ میشه

تین حس شیرین و ک تکه ای از وجودت تو دلته رو نمیشه با هیچی عوض کنی 😍

موقعی بچه خودشو یه طرف شکمم جمع میکرد یا رو به بالا جمع میکرد خیلی برام قشنگ بود دلم میخواد برام باز تکرار بشه با اینکه بیست و سه روز گذشته باز دلم تنگ شده برای اون روز تنها قسمتیش که تو کل بارداری اذیتم کرد و دلم نمی‌خواهد برگرده اول استرس سقط بود و دوم هم تکرر ادراری که داشتم

مخصوصا وقتی لگد میزد یا وقتی با دخترم صحبت میکردم برام تکون میخورد 😍🥰

خیلی حس شیرینیه مخصوصا وقتی تو حال خودم بودم یهو تکون میخورد 😍🥰

خیلی حس خوبیه ایشالا ب حق حضرت زهرا هر کی ندارع دامنش سبز بشه

وقتی تکون میخوردولگدمیزد وباهاش حرف میزدم دوس داشتم ولی موقعهایی که حتی یه ثانیه هم تکون خوردنش رو نمی‌فهمیدم یا متوجه نمیشدم دوس نداشتم.
به من باشه دیگه نمیخوام ولی شوهرم میخواد

تجربش نداشتم😊

من همه همههه لحظه هاشو دوست داشتم حتی موقع دردای وحشتناکه ضایمان🥹

اخ اینکه بدون عذاب وجدان میتونی هرچقدر دلت خوراکی خواست بخوری یبار با شوهرم رفتیم ابمیوه فروشی دوستش انقدر من پشت سر هم سفارش متفاوت میدادم تند تندمیخوردم تمام میکردم رو میز پر شده بوداز لیوان دوستش با تعجب نگاه ما میکرد اخر شوهرم بنده خدا برگشت گفت خانمم بارداره برا همین یکم حوس های متفا‌وت داره منم برعکس همیشه اصلا خجالت اینا تو کارم نبود الان بهش فکر میکنم سرخ میشم 😅😅😅

من همه چیز شو دوس داشتم یعنی انقد که الان میگم چرا قدر شو ندونستم و خیلی بچه بودم می خوام دوباره از اعماق وجد حسش کنم و قدر تک تک لحظه هاشو بدونم

فعلا ما که در حال گذراندن پرپدیم😂

من اولین بار که قلبشو شنیدم یهو یه حس عجیبی بهم دست داد و یه حس عجز و ناتوانی در برابر خدا و این همه عظمتش بهم دست داد و با اینکه ویار و کمر درد شدید دارم و سرکلاژ شدم ولی هر موقع تو دلم تکون میخوره دلم ضعف میره براش🥹

اون لحظه ک رفتم سونا گفتن دختره خوشحال شدم هرروز خدارو شکر میکنم برای داشتنش و از چیزی ک تحمل نداشتم ویار بود ک تا آخرش داشتم اما بازم شکر ک سالمه

ووووی ۴ ماه تمام فقط بالا اوردم و زیر سرم بودم فقط حالت تهوع داشتم هر ثانیه فقط گریه کردم اصلا بار داریم خوب نبود

من روزهای سختی داشتم و تنها امیدم دخترم و حرکتاشه🥹تنهابودم توشهر غریب..روزایی ک ویارداشتم حتی نمیتونستم غذا بخورم و درست کنم ی روز اینقدررر گرسنه م بود و هیچکس نبود برام غذا درست کنه از شدت گرسنگی عدسی درست کردم اینقدر حالم بد بود ک زیادنمک ریخته بودم وقتی اماده شد و اومدم بکشمو بخورم دیدم اصلا نمیشه خورد از شدت شوری☹️روزی بود که برقا رفته بود و من انتنم کامل رفته بود خلاصه ی لقمه نون خوردم و اینقدر گریه کردم تاخابم برد...اون روزا گذست خداروشکرمیکنم الان خوبم و ادمهای اطرافمو شناختم...ناگفته نماند دوناخواهرشوهر دارم ک تو ی خیابونیم ولی حتی تاحالا ی زنگ برا تبریک هم نداشتم ازشون
خدایا دخترم سالم بدنیابیاد و همدمم بشه و عشق بهش بدم😍😍

فعلایه هفته ایم که ویاردارم یه حال کسافتیم☹️😂😕

هیچ کدوم فقط شیردهی لذت بخشه بارداری پر استرسه

بارداری نسبتا راحت بود و خیلی با ذوق و شوق میگذشت ولی با یه زایمان وحشتناک تموم شد که باعث شد بعد ۷ سال به زور جسارت پیدا کنم برای دومی این دومی هم با ویار بد و تهوع و استفراغ فعلا داره میگذره ،ولی چون تجربه مادری دارم و پسرم همه دنیامه ،میدونم که ارزشش رو داره 🥰

دلم برا اون لحظه که تکون و لگدای پسرم حس میکردم تنگ شده و اوایل تا ۶ماه من ویار خیلی شدید داشتم وحالم خیلی بد میشد اواخرم رحمم اومده بود پایین و درد و سنگینی بدی تو لگنم داشتم غیر قابل تحمل بود

من الان ۱۰ هفته هستم چطور بخوابم به دست چپ . یا له کمر بخوابم فعلا اشکالی نداره؟

همین که پریود نمیشی قشنگه🤣🤣

باراداری برام پر بود از شیرینی هایی که تاحلا تجربه نکرده بودم دوران بارداریم هرچی میخوردم خوشمزه تر بودن🤤دلم برا لگداش تو شکمم تنگ شده ولی حاضر نیستم دوباره بفرستمش تو شکمم بخاطر لگداش🙁اون روزی که جواب آزمایشمو گرفتم یا اون روزی که رفتم سنو تعین جنین و در آخر بعد کلی درد کشیدن اون لحظه ای که گذاشتنش بغلم و صدای گریش اومد🥹این لحظه های شیرینو هیچ وقت از یاد نمیبرم🥹این لحظه های شیرینو برا زن داداشم و همه اونایی که نی‌نی میخوان آرزو میکنم🤲🏻

من اوایل ک تا ۱۵هفته از شدت ویار و تهوع و استفراغ خیلی اذیت میشدم ب بعد حالم اوکی شد الان هفته۲۶ بارداریمم دوستدارم زودتر نینی مو بغل بگیرم بچه اولمه😍

فقط دلم برا قسمت لوس بازیام و همه دورم میگرفتن و استراحت تنگ شده

بدترینش ویار ودرد شدید معده وسنگ کلیه استفراغ هایی ک هنوز بعد هشت ماه دارمش واقعا خیلی سخت بود جوریکه فک نکنم هیچوقت به بچه دوم فک کنم

اما از قشنگیاش هم توجه بقیه
اولین بار شنیدن صدای قلبش
وقتی میفهمی جنسیتش چیه
وقتی اولینبار تکوناشو حس میکنی

منم از اول با ویار شدید شروع شد و نتونستم لذت ببرم و بعدشم دردا و خستگیهای جدید و پر از استرس ولی با این وجود سعی کردم از بارداریم تا جایی که میشه لذت ببرم چون بارداری اولم اصلاا خاطره خوبی نداشتم وانشاله بعد بدنیا اومدن دخترم دیگه قصد بارداری ندارم

اینکه بعد از سالها انتظار صدای قلبشو شنیدم تو پوست خودم جا نمیشدم از خوشی
و اینکه می دیدمش تو سونوگرافی خیییلی برام شیرین بود کاش میشد همسرمم ببینه اونو

وقتی که فهمیدم دوقلو هستن تا چند روز تو شوک بودم
وخیلی نگران بودم شبا تا چند هفته از فکر خیال خوابم نمیبرد
الان دیگه کنار امدم روزی دست خداست همه چی تاالان خوب بوده خدارو شکر دعا کنید
برای ما خیلی دعا کنید هن
همه چی خوب پیش بره به موقع به دنیا بیان 🙂

بنام خدا 🙃🙃
بزرگ شدن شکمم😍😍😍و ذوق همسری

من تجربه نداشتم ولی بارداری کلا قشنگه تصور ک میکنم از ته دلم ذوق میکنم
لطفا خانومای باردار واسه ماهاا که چشم انتظاریم دعا کنید🥰🫀💔

من اولین باری که تکون خورد خیلی لذت بردم دستم رو شکمم بود قرآن میخوندم محکم تکون خورد

دلتنگ حضورش توی دلم میشم
دلتنگ لگدهاش و سکسه هاش 🥹
و سخترینش بستری شدن های مکرر بخاطر فشار بارداری ،میزان نشدن فشارم،دوبار دهانه م باز شده و امکان زایمان زود رس داشتن
ولی با این حال دلم برای وجودش تو دلم تنگ میشه برای تپیدن قلب هامون همزمان خیلی دوس دارم زود دنیا بیاد ولی از الان دلتنگی میکشم ک دیگه توی دلم خالی میشه و هیچ وقت لگدهاشو تو دلم حس نمیکنم 🥹😞

خداروشاکرم بابت این هدیه بزرگ و با ارزش...... بارداری با کلی سختی که برای من داره مخصوصا با زدن روزی یکبار آمپول آنوکسا و با تمام سختیای که داره خوشحالم که کمتر از سه ماه دیگه میتونم بغلش کنم .انشاءالله که هرکی آرزشو داره نصیبش بشه 🤲🤲

از همون اولش برا من شیرین بود صدای قلبش ک گوش دادم بعدش تکون های ارومی ک میخورد بعدش کم کم تکون خوردنش زیاد شد خیلی بارداریمو دوست داشتم همه چیز خوب بود حتی زایمانمم عالی بود یکم ترسیدم چون ضربان قلب دخترم افت کرد اخر زایمان ولی خب بخیر گذشت. ایشالله ک دامن همه مامانها سبز بشه

برای من بارداریم عالی بود تا روز آخرم سرکار میرفتم وقتی تکون میخورد قشنگ پاشو حس میکردم زیر پوستم😍😍😍😍 هربار سونو میرفتم ضربانش بهم جون دوباره میداد الانم همون شیطونیای جنینی رو داره🫠🫠🫠

تکون خوردن و شنیدن صدای قلبش برام جالب بود و تا وقتی ک به خونریزی و لکه بینی اینا نیوفتادم روز خوبم بود بعدش همش سختی و بدبختی بود همش عذاب سالم بودن جنین همراهم بود خیلی سخت بود واقعا 💔😔

فقط دوست داشتم برم سونوببینمش وقتی بهم گفتن دخترانگاردنیاروبهم دادن ولی زایمانم سخت بودتقریباوچون یبوست بارداری داشتم اذیت شدم چندروزم دخترم بیمارستان بودزردی داشت سخت گذشت دست تنها بودم خودم بااون حال وروزم باید میرفتم پیش دخترم میموندم

وقتی ک ضربان قلبش رو می‌شنیدم یا وقتی ک تکون میخورد بهترین حس دنیا رو داشتم انقد دوست داشتم اون حسو ک دوست نداشتم دنیا بیاد زود آخرشم زایمان زودرس داشتم و خیلی خاطرات تلخی برام گذاشت ولی خداروشکر الان پسرم رو دارم 🤗🤗🥰

همه قسمت هاش شیرین و جذاب هست و قطعن به یاد موندنی میشه برام، مگه میشه ما داریم مادر میشیم این بزرگترین موهبت الاهی هستش و قطعن فراز ونشیب های زیادی هم داره،شیرینی هاش انقدر زیادع که تلخی هاش اصلن به چشم نمیاد خدایا مادر شدن رو قسمت همه اونایی که میخان این نعمت و ازت بکن و دلشون و زندگی شون رو شاد کن 🙌❤️

صدای شنیدن قلب اش بهترین و قشنگترین دوران هم لگد زدن‌ هاش بود .سخت ترین جاش هم اوایل و اواخر بارداری و زایمان اش بود.

من پسرم فقط ناراحت میشدم تکون میخورد خودش رو بهم نشون میداد🥺🥺و همی الانم همینجوره

من استراحت مطلق بودم الان یکم راه میتونم برم برای من خیلی سخت گذشت خیلی از لحاظ جسمی و روحی اذیت شدم همه میگن شیرینه ولی حقیقتا من نه تجربه شیرینی نبود لقد زدناش تازه دارم حس میکنم قشنگه برام ولی از لحاظ روحی خیلی بهم ریختم خیلی اذیت شدم ....امیدوارم هیچ خانمی بارداری سختی نداشته باشه 🙂❤️

مال من کل نه ماه سخت بود🫠💔مخصوصا قسمت زایمان

تموم روزاش با سختی و مریضی گذشت بخصوص ماه های آخر کمر درد و پهلو دردش واقعا آزار دهنده بود ولی وقتی به این که یه روزی تو بغلم میگیرمش دلم آروم میشد ولی دیگه نمیخام باردار بشم🥹

صدای شنیدن قلب اش و سالم بودن اش ولگدبرام شیرین بود

دوران شیرینش این بود ک میرفتم سنو میدیدمش تکون میخورد لگد میزد اینکه احساس میکردم حالمو درک‌میکنه وقتی خوبم خوبه وقتی ناراحتم ناراحته،🥹

تجربه لگد زدن پسرم تو شکمم خیلی دوست داشتم دلم برای لگد زدناش تنگ شده .
دوست دارم تکرار شه واقعا بارداری قشنگترین حس دنیاس با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست

قسمت شیرین تکون خوردنش ولی دیگه ن نمیخام بارداری رو

سوال های مرتبط

آواتار مامان نسیم مامان نسیم نسیم ۴ سالگی
بادمجون نخور بچت سیاه میشه فلفل نخور بچت عصبی میشه ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
هر مرحله ی جدیدی در رشد کودک چالش‌های مخصوص به خودش رو داره و شنیدن تجارب دیگران در مورد این چالش‌ها می‌تونه بهمون کمک کنه تا بهتر باهاشون کنار بیایم. یکی از چالش های بزرگ مامان ها در مورد از پوشک گرفتن بچه‌ها و آموزش آداب توالت رفتن به اون‌هاست. تو بحث امروز می خوایم شما از چالش هایی که در این فرایند باهاش مواجه بودین برامون بگین.

اگر شما جزو اون دسته از مامانایی هستین که تجربه موفقی در این مورد دارین، ممنون می‌شیم که تجربه‌تون رو با جزئیات در قالب داستانی روان و کامل اینجا بنویسین وبه این سوالا جواب بدین:
🔹 از چه سنی اقدام به از پوشک گرفتن فرزندتون کردین؟
🔹چه علائم و نشانه‌هایی شما رو به این سمت هدایت کرد که الان زمان مناسبی برای شروع این کاره؟
🔹چه چالش‌ها و دردسرهایی داشتین؟
🔹 همکاری فرزندتون با شما چقدر بود؟

🔹آیا از قبل در این مورد مطالعه کرده بودین یا از فرد با تجربه‌ای کمک گرفته بودین؟

اگر تو اینستاگرام اکانت دارین، اسم صفحه‌تون (ID) رو هم برامون بنویسین.
آواتار مامان محمد جواد مامان محمد جواد محمد جواد ۷ سالگی
سلام من از پوشک گرفتم جیش رو میگه ولی پی پی رو نه ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
می‌دونستین که پدرها هم مثل مادرها بعضی از علائم بارداری رو تجربه می‌کنن؟

وقتی از دوران بارداری صحبت می‌کنیم، بیشتر توی ذهنمون چالش‌ها‌ی مادرانه و تغییرات بدن مادر تداعی می‌شه و بیشتر توجه‌ها به سمت مادر بارداره، اما شاید براتون جالب باشه که بدونین بعضی از پدرها هم در این دوران، حداقل سه علامت از علائم بارداری رو همراه با همسرشون تجربه می‌کنن!
علایم شایعی که معمولا پدرها در دوران بارداری همسرشون تجربه می‌کنن این هاست:
استرس و اضطراب در مورد سلامتی همسر و بچه، کاهش تمرکز، بی‌حوصلگی وخستگی، مشکلات خواب، نوسانات خلقی و سردرد. علاوه بر این‌ها مشکلات گوارشی، کاهش و افزایش اشتها و سوزش معده هم بین پدرها رایجه.

✅ والد شدن برای پدر و مادر استرس آور و هیجان انگیزه. همونقدر که لازمه به مادر باردار توجه بشه، پدرها هم نیازهای خودشون رو دارن. صحبت کردن صمیمانه با همسر و همراهی عاطفی، افزایش آگاهی در مورد فرزند پروری و کمک و همراهی دوستان و خانواده، می‌تونه گذروندن این دوران رو برای پدر و مادر لذت بخش‌تر کنه.

توی بحث امروز شما بهمون بگین که همسر شما در دوران بارداریتون چه تغییراتی کرد؟ چه حس و حالی داشت؟
شما چطوری بهش کمک کردین؟
آواتار مامان جوجه مامان جوجه جوجه ۳ سالگی
سلام خوبین کسی هست