۱۵۵۵ پاسخ

نظرات روخوندم خیلی ناراحت شدم ۵ساله انتظارمیکشم دعاکنیدمنم این روزهاروبه زودی زودببینم

وقتی برای اولین بار سونو شدم و صدای قلبشو شنیدم شیرین ترین لحظه بود. چون خونریزی داشتم. یه دکتری بهم گفت احتمالا خارج رحمیه یا پوچه یا سقط شده. ۱۰ روز استراحت مطلق بودم. بعدش که رفتم صدا قلبشو شنیدم و خودشو تو مانیتور دیدم فقط گریه میکردم از خوشحالی🥹🥹🥹

حرکت های بچه برام جذاب و شیرین بود اما ازینکه روز ب روز چاقتر میشدم ناراحت بودم⁦☺️⁩

اولین بار بی بی چک مثبت صدای قلبش و اولین تکون خوردنش و الان که بوش میکنم تا مغز استخوانم آروم میشه

لگد زدنش خیلی خوبه ❤
هرچی بخوام میخورم کسی نمیگه کم بخور چاق میشی 😂

نسبت به هر رفتاری از من اطرافیان واکنش نشون میداد وقتی صدای باباش حس می‌کرد لگد میزد

هی میخوردم😂😂😂😂ای حال میداد

از اون روزی که فهمیدم دختره و اون روزی که شروع کرد به تکون خوردن هر روز برام بهترییییین روزه🤩🤩🤩🤩🤩

واسه من صفر تا صد شیرین بود از لحظه ای که فهمیدم تا روزی که به دنیا بیاد فسقلی مامان❤❤

وقتی تو سونوگرافی صدای قلبش رو گوش دادم و تونستم ببینمش

همش خیلی خوب بود مخصوصا اولین بار رفتم سونو گفت دو قلو باردارم انگار دنیا رو بهم دادن اینکه جفتشون سالم بودن و تعیین جنسیت دکتر گفت دوتا دختر داشتم بال درمیاوردم 😍

تکون خوردناش توشکمم خیلی واقعاحس خوبی بودانشاا...خدااین حس وقسمت همه کنه

قسمت های مورد علاقه من، چک کردن هفته به هفته ی وزن و پیشرفت فیزیکیش توی اپلیکیشن، سکسکه های طولانی مدتش، فکر کردن به اینکه چه شکلیه، و برای اولین بار تو کشورم نگاه های خاضعانه ی آقایون چه راننده و چه پیاده و جوون و پیر و.. و کمک کردن های آدما چه غریبه و چه آشنا، انگار که یه خانوم باردار ناخوآگاه اعتماد همه رو جلب میکنه...
بله صد در صد دوست دارم بازم تجربه کنم، اما خدایی بچه داری یه جور عجیبی سخته

هیچ قسمت مورد علاقه ای نداره جز اینکه ۹ماه راحتی ووپریود نمیشی

تکون خوردنش. وقتی سونو ۳بعدی رفتم، داشت انگشتش رو میمکید، وقتی سزارین شدم، با انگشتی که توی دهنش بود به دنیا اومد😂😂😂
هنوزم انگشتش رو می مکه.
عاشقتم پسر قشنگ مامان

همه چیش خوب بود لگد زدناش صدای قلبش و در آخر سکسکه کردنش تو شکم که من نمی دونستم چیه و وقتی متوجه شدم قند تو دلم آب شد .والان که شده تمام دنیای منو باباش و خواهراش که مثل پروانه دورش می‌گردن خدارو هزاران بار شکر میکنم

همه دورانش شیرین بود برام. این ک همه هواتو دارن و حواسشون بهت هست حتی غریبه ها... فقط فقط هفته های اخر چرخیدن موقع خواب خیلی سخت شده بود و با دست باید شکممو جابجا میکردم تا دردم نیاد😂😂😂

🥰😇

همه جاش مورد علاقه ام بود ، چقدر دلم برای حاملگیم تنگ شده :'((

چه لباس نازی هم رنگش نازه هم خودش چرامن ازایناندارم😂

من دخترم الان چهار ماهشه اینقد ک تو حاملگی لگد زدناشو دوس داشتم الان دوس دارم حامله شم...با اینکه حالت تهوع خیلی خیلی بدی داشتم

اولین حس تکوناش و لحظه بدنیا اومدنش....من طبیعی زایمان کردم کاملا حسش کردم...

همه نازم مکشید محصوصا از وقتی ک فهمیدند بچه م پسر
اخه ترکها پسر دوست دارن🤗😐😐

صدای قلبش

لگد زدن

همش قشنگ بود مخصوصا بعداز هیجده سال بفهمی نه هفته بارداری

.قشنگترین قسمتش لگد زدنش بود

لگد زدناش واااای چقدر دلم تنگ اونروزا هست با تمام سختی هاش

بعد تجربه های فراوانی که کسب کردن😊😊فقط تکوناش😍😍😘😘مخصوصا سومین فرزندم که تک دخترمه وروجکیه برامون😍😍😘😘😘

یعنی دوقلو🤔

قشنگترین لحظه شنیدن صدای قلب دخترمولگدزدنش ولی خیلی سختی کشیدم چون تا5ماهگی هرچی میخوردم بالامیاوردم بااستراحت مطلقم

لگد زدنش و شنیدن صدای قلبش😍😍خیلی حس خوبی بود

شنیدن صدای قلب پسرم برای اولین بار😍😍

سلام .قسمتهای مورد علاقه شنیدن صدای قلبش،😍 لگد زدناش،😘قسمت سختش هم درد لگن تو آخرین ماها ک امانمو بریده بود.😭😭😩😩

چقد لباسش نازه منم میخواااام😂😂😂🤭😅

قسمت خوبش لگد زدن هاش بود . قسمت بدش که از پله افتادم پام شکست دوماه پام توی گچ بود نمی‌تونستم بااون شکم بزرگم راه برم مجبور بودم میپریدم خدا رو شکر اون دوران گذشت و دختر نازم سالم پیشمه

بهترین قسمتش که دلتنگش میشم تکونای پسرمه لگدزدناش واقعا لذت بخشه برام،سخت ترینش هم بی خوابیهای شبانه دردایی که دارم.ولی چون میگذردغمی نیست.

اولین لذتش زمانی که صدای قلبش رو شنیدم تمام دنیا برای من بود

دوره بارداری خوبه وقتی مامانت میگه چی دوست داری درست کنم
وقتی همسرت تحویلت میگره
ولی دوست ندارم بعد زایمان ام دوباره تکرار بشه خیلی سختی کشیدم

قشنگ ترین لحظاتم تکون تکوناش، با هم ورزش و استخر بارداری رفتنمون. سخت ترین زمانمم وقتی بود ک میرفتيم مهموني. چون اصلا معلوم نبود ک باردارم ، هیچ کس مراعات نمی کرد. بوی غذاها، بوی عطرها، اینکه چون جوون بودم باید رو زمین می نشستم و بقیه رو مبل. اوایل بارداريمم توی ماه رمضون بود و من دانشجو بودم. چیزی نمیتونستم بخورم و تمام مدتی ک بیرون بودم گشنه و تشنه بودم. خیلی سخت بود. اگه بازم بخوام برگردم حواسم و جمع میکنم ب ماه رمضون نخورم😄

من همه روزاشو دوست داشتم و از تک تک اون روزا نهایت لذت رو بردم
با اینکه ویار داشتم تا 3ماهگی ولی به شوق پسرم با صبوری پشت سر گذاشتم 🤗

وقتی از یه سمت به یه سمت دیگه شیرجه میرفت😁😁😁

ویار میوه داشتم.فقط میوه میخوردم.فک کنم یه تُن میوه خوردم در طول نه ماه😁😁😁

ویارپرتغالش فقطططط

وقتی برای اولین بار تو دوازده هفتگیش سونو دادم و صدای قلبشو شنیدم اون موقعه حس میکردم خوشبخت تریتم والان موقعی که بهم لبخند میزنه

منم دوران حاملگی سختی داشتم دیابت بارداری و انسولین رژیم غذایی و محروم از خیلی غذاهای خوشمزه خداروشکر پسرم الان کنارمه سالمه و بهترین قسمتش تکون خوردنای ارومش بود مث نبض

اولین باری که صدای قلب پسرمو شنیدم زیباترین لحظه زندگیم بود...

کلا تو بارداری به من خیلی خوش گذشت لگدای پسرم،صدای قلبش ذوق زدم میکرد اینکه همش هوس ترشیجات و لواشک میکردم واز خوردنش چه لذتی می‌بردم...😝

قسمت مورد علاقه ی بارداریم صدای قشنگ قلبش که برای اولین بار شنیدم و لگد هایی که به شکمم میزد و قسمت تلخ بارداریم این بود که وقتی به دنیا اومد فهمیدم دخترم ناراحتی قلبی داره اصلا اون لحظه رو نمیخوام به یاد بیارم اما با این حال این فرشته الان واسم با ارزشترین چیز روی دنیاست

وقتی که رفتم سونو صدای قلبشو شنیدم فقط اشک سرازیر میشد از چشمام،،و موقعی ک برا اولین بار لگد زدناش حس کردم

همه چیزش سخت و دیر گذر

حرکت و لگد زدن دخترم

صدا قلبش ولگد زدنش بهترین حسی بود داشتم

ناز خریدنا.هوامو داشتن خیلی بیشتر.تکون خوردن و لگد زدن.شیرین تر از همه صدای قلبش رو برای اولین بار شنیدن😍

صدای شنیدن قلبش و تکن خوردن و لگد زدناش خیلی حس خوبی بود.
فشار پایین بودن و بیهوش شدن خیلی بد بود و اینکه اوایل بارداریم معده درد شدید داشتم اونم اصلا خوب نبود.

لگد زدنای پسرم 😍😍😍😍

همه دوره هاش یعنی وقتی یادش می افتم به خدا التماس میکنم که یه بار دیگه تو اون شرایط قرارم بده به خصوص زایمانم که شیرین ترین لحظه بود برام با همه سختیاش.روزی هزاران بار خداروشکر میکنم بابت این هدیه زیبا و امیدوارم بتونم یه فرشته به تمام معنا تربیت کنم

لگد زدنش😍😍

برا منم قشنگترین لحظه لگد زدنایی فرشته کوچولوم هست که با خودش دنیایی خیر و برکت با خودش اورد😍😍

برای اولین بار صدای قلب پسرمو گوش دادم

تست بارداریم مثبت شد اولین بارصدای قلبش روشنیدم سونگرافی های که میرفتم وبه دنیااومدنش بهترین لحظات زندیگم بودخداروهزاربارشکرمیکنم به خاطرهدیه باارزشش🤲🤲🤲🥰

اینکه گاها مینشستم ببینم کی کوچولوم تکون میخوره فوری یابه همسرم میگفتم یاهم فیلم میگرفتم ب مامانم نشون میدادم

خیلی نازه

وقتایی که صدای قلبشو میشنیدم و موقعی که دختر نازم سکسکه میکرده الهی قربونش برم من پرنسس نازمو😍

شنیدن صدای قلبش 😍😍😍😍

وااااااااای تکون خوردناش 😍😍😍❤لگد زدنای ۵صبحششش😍😍خریدای توری و جوراباش😍
انتظار کشیدن برا دیدنش ترس از زایمان طبیعی ک خداروشکر سزارین شدم و صحبت های خاله خانباجی ها و اظهار نظراتشون مخصوصا درباره سیسمونی😏و جنسیت غیرقابل تحمل بود برام

تکون خوردن های دخترم خیلی حس قشنگی بود کلا بارداری خوبی داشتم 🥰

بعد از ۱۵ سال انتظار و در اوج ناامیدی و بدون دکتر رفتن و برای اولین بار توی ۶ هفتگی دیدنش

لگد زدنای شیرینش وشنیدن صدای تاپ تاپه قلبش 😍😍😍😍

اولین بارصدای تپش قلبشوشنیدم ولگدزدناش

شنیدن صدای قلبش و تکون خوردنش

اولین باری که تکون خورد بهترین لحظه بود،استراحت مطلق هم بدترین

تکون خوردناش و هر بارصدای قلبشم که میشنوم کلی حس و حال خوب بهم میده

اولین حرکت دخترم حس خوبی بود....اما امان ازویارتا۴ماهگی آب نمیتونستم بخورم...الان دختر شیطونم پیشمه خداروشکر

تکون خوردنش🤗🤗🤗سکسکه کردنش😄😄😄ناز کشیدن های همسری و خونواده خودم و خونواده همسری😚😚😚و از همه مهم تر شانزده ساعت خواب در شبانه روز😅😅😅الان گل پسرم شانزده ماهه ست و خواب راحتم آرزوست😊😊😊

برای من تمام لحظاتش شیرین بود چون خداروشکر بارداری خوبی داشتم اما برای اولین بار ک میخواستم صدای قلبشو بشنوم و زمانی ک میخواستم بدونم جنسیتش چیه بهترین لحظه بارداریم بود و وقتی ک فهمیدم جنسیتش چیه انگار رو‌ ابرا بودم خداروشکر

لگدزدنای دختر نازم

وقتی ک دخترنازم لگدمیزد عالی بود حس پروازداشتم ولی وقتی حالت تهوع داشتم و بالامیاوردم سخت بود برام

اینکه الان همش نگرام چرا تکون نمیخوره ولی تا یاد بیاد دختر دوتا لگد میزنه که مطمئنم کنه سالمه💋💋💋💋

اولین لگداش که حس میکردم و میدیدم و اون سکسکه هاش😍😍😍😍😍

لگد زدن

لگد زدنش 😉

من که بد بختم باردار نمیشم

هیچ چیز خاصی نبود

اولین بار ک صدای قلبش رو شنیدم و چرخیدن هاش 😍😍😍

وقتی که تو شکمم سکسکه میکرد بیشتر عاشقش میشدم.خیلی حس بامزه ای بود ☺

ویار نداشتنم😆😁و از همه مهمتر وقتی با لگد زدن هاش میگه منم هستم😍😍😍😍جااان فدای پاهای کوچولوش بشممممم الهییییی😍😍😍

زمانی که تکون می خورد

قشنگترین لحظه لگد زدناش و شنیدن صدای قلب پسرمه❤🌹🥰😍

وقتی پاشو دراز میکرد از شکمم میزد بیرون😄😄

وقتی که تکون خورد برای اولین بار

من تکون خوردناشو خیلی دوست دارم
با اینکه کمر دردا و مشکلات معدم خیلی اذیتم کرده ولی هربار که تکون میخوره همه این سختیا برام قابل تحمل میشه...
قطعا بازم میخوام این حس تکرار بشه

صحبتای من با پسرم که فقط من میدونم و خودش.

اولین بار که صدای قلبش رو شنیدم 😍

حس موجود زنده تو بدن آدم خیلی قشنگه به خصوص وقتی تکون مبخوره

اولین بار ک صدای قلبش رو شنیدم 😍😍😍

وقتی فهمیدم‌دختردارمیشم

لگداش 😁😁

از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون موقعی ک برا اولین بار رفتم سنو و دکتر گفت یه پسرصحیحو سالم داری خیلی دوس داشتم بچه ی اولم پسر بشه. ولی درکل همش خوب بود خداروشکر.

خرید وسایلش

لگد زدناش🤩صدای قلب کوچولوش🤩لباسای فندوقیش مامان فداش بشه روز شماری میکنم برای ب دنیا اومدنش

تکون خوردناش

تکونهای پسرم خیلی شیرین بود ولی تکرر ادرار ماه نهم خیلی اذیتم کرد

اولین روزی که تست و زدیم و یه خط کم رنگ افتاد و فهمیدم باردارم و روز زایمانم خوب بود بقیش خیلی بد بود

من تمام دوران بارداریم با همه سختی هایی که داشت برام شیرین و دوست داشتنی بود. واقعا عظمت خدا رو توی تمام اون نه ماه احساس می‌کردم. مخصوصا وقتایی که میرفتم سونوگرافی. روزایی که سونوگرافی داشتم خیلی حال خوبی داشتم. ولی نمیدونم چرا با اون همه حس و حال قشنگ بعد از زایمانم افسردگی خیلی بدی گرفتم

اینکه زیاد استراحت کنم و بخوابم برام سخت بود سه ماه اول خوب بود سه ماه وسط همش مریض شدم و دوبار سرم زدم سه ماه اخر خوب بود خدارشکر جای شیرین ترش لگداش بود و اینکه وقتی از بیرون صدای خیلی بلند میومد محکمتر لگد میزد از بیرون دیده میشد حرکتش برام خیلی جالب بود و اینکه چاق شدم بیست کیلو ولی با خوشحالی نه با فکر چاقی و زشت دیده شدن

حرکت پسرم و اینکه ابرو باد ومه و خورشید و فلک در کار بودن که هر اون چیزی که میخواستم اتفاق بیافته خیلی دوران خاص و خدایی هستش
بازم دلم میخواد😉😉

لگد زدن بچم😍وقتی دراز میکشیدم خودشو تکون میداد یا صدا بلند میمومد

اینکه حس میکنی داخل بدنت دوتا قلب در حال تپیدنه♥️

همممممش قشنگ بود😍😍😍 ب قول همسرم من دوران شاهانه اي داشتم تو بارداري.واااااي ك چقدرررر خوب بود🥰🥰🥰

وقتی صدای قلبش برای اولین باز شنیدم

پسرم 20روزشه.همش دعا میکردم زود بیاد بیرون ببینمش مامانم میگف بذار بیاد دلت میخواد برگرده همونجا ک بوده😂
کل بارداریمو دوس داشتم راحت بودم.و حالمم خوب بود.تا شب اخر خودم کارا خونمو کردم و ساعت4رفتم بیمارستان😀منتها الان دلم خیلی خالیه.حس بدی بهش دارم.دلم واسه لگداش و وول خوردناش تنگ شده❤ولی الان ک.موقع شیر خوردن تو چشام نگا میکنه دلم میخاد بخورمش بره همونجا ک بوده😀

شیرینش وقتی فهمیدم نخود ،دختره بدترینشم وقتی احیا شد و ان ای سیو بستری شد

قشنگین قسمتش موقه که منو لگد میزدو تو شکمم تکون میخورد و صدا قلبشو که میشنیدم 😍😍😍
قستمی که غیر قابل تحمل بود درد زایمان 😖😖
ولی الان دیگه دوست ندارم تکرار بشه فعلا 😂 شاید چن سال دیگه

فکر کردن به اینکه دو تا قلب توی سینم میتپه و گوش دادن به صدای قلب کوچیکش دیدنش موقع سونوگرافی و تکوناش رو دوست داشتم😍😍، ، تنگی نفس و سوزش معده و وزن زیاد برام سخت بود و خیلی دل نازک شده بودم نسبت به هر چیزی واکنش نشون میدادم ،،دوست دارم تکرار بشه اما حد اقل ۵ سال دیگه

سلام بهترین لحظه زمانیه که صدای قلبشو شنیدم واقعا حالم ادم توصیف ناپذیره.دوم لگد زدنش

لگد زدنش خییییلی حس قشنگی بود .😢😢😢😍

لگد زدناش و خوردنی های توی حاملگی ک کلی میخوردم:)

هیچ وقت دوست ندارم حاملگیم تکرار بشه چون زایمان سختی دلشتم و بعدش هم دست تنها بودم به شدت بخیه هام درد میکرد و شیری هم برای نوزادم نداشتم افسردگس بعد زایمان کرفتم واقعا غیر قابل تحمل بود اما با همه سختی ها کذشت ...
اما برای ی چیز دلم تنگ میشه اونم وقتی ک پسرم تو شکمم سکسکه میکرد یا‌وقنی که لکد میزد و بدو بدو دست باباشو میگرفتم میزاشتم رو شکمم اما پیکه تکون نمی خورد 😂😂😂

تکون خوردناش و اینکه پسرم ازهمون اول پرتحرک بود و الانم که خودمم میدویم دنبالش😁

لگدزدنش خیلی شیرین بودازهمه شیرین تراین بودکه فهمیدم بچه ام دخترکه خیلی دوستش دارم

لگدزدناشو خیلی دوسدارم

من هر بار میرفتم‌سونو .یا بهداشت.صدای قلبشو ضبط میکردم .میومدم تو خونه با هندزفری گوش میدادم.

بدترینش حالت تهوع که تا اخرین روزم داشتم

لگد زدن فندقم

شنیدن صدای قلبش و حرکت کردنش تو شکمم

خوب بود اما این کرونای لعنتی خیلی بهم استرس دادهمش گریه میکردم.وآخرش دخترم صحیح و سالم پابه دنیاگذاشت.

از اول تا آخرش خوب بود ولی پر بود از استرس💞

بدترینش اینکه اوایل بارداریم کرونا گرفتم بهترینشم شنیدن صدای قلبش بوده تا حالا

این که تا وقتی نگران میشدم که بچم تکون نمیخوره همون لحظه تکون میخورد

فقط ماه آخرش خوب بود بقیه ش حالت تهوع و بی اشتهایی و کمردرد بود که فدای سر پسرم

قسمت مورد علاقه من تو بارداری سونو تعیین
جنسیت وخبر سلامتی بچم بود

وقتی رفتم سونو وگفت دختره.وهرروزدختردیگه ام سونییت رامیاوردوسعی میکرد قلبش راپیداکنه ومیگفت اجیلی کجایی

لگد زدناش🤗

دکتر مرجان سعادت

لگ زدناش تکون خوردناش اخ قربون دختر خوشگلم بشممم

همه چیزبرام لذت بخش بود مخصوصا لگدزدناش

من کله حاملگیم اصلا خوب نبود فقط که دخترم لگد میزد اونجاش لذت بخش بود واگرنه از اولش مریض بودم

باشه عزیزم انشالله که به آرزوی دلت برسی 🙏🙏🙏

همه قسمت هاش و دوست داشتم فقط سرگيجه و فشار پايين كمي اذيتم كرد. همه اتفاقاتش برام شيرين و قشنگ بود 🥰☺️😊

ازاین لحظه شیرین ترندیدم 😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘

سلام

لگد زدنش وخیلی دوست داشتم،سختیشم نمی تونستم کار انجام بدم.

بدترین قسمت زایمانم این بود که همسرم میدونست زایمان کردم اما پیشم نیومد بااینکه نه ماهه میگذره‌من نمیتونم فراموش کنم هروقت یادم میاد بغض میکنم

سلام عزیزم پسرم من لگد زدن هاش وسکسه کردن هاش بود

خیلی وابسته اس با باباش،خیلی باهم بازی میکنن خداروشکر😍دخترا بابایی ان😊

فقط لگد زدن پسرم، وگرنه باقیش فقط دلتنگی بود و بس چون استراحت مطلق کامل بودم

لگد زدناش... و وقتی میرفتم پیش دکتر و تو سونو نشونم میدادش😍فقط اینکه رو کمر نمیتونستی بخوابی بد بود و ماها آخر ماهیچه های پام خیلی اذیتم میکردن..

نی نی پلاس خراب شده مال شماهم؟ چیکار کنم درست شه؟

لگد زدن زیادیش میترسوندم و اذیت میشدم خوبیش این بود شوهرم نمیزاشت دست ب سیاه سفید نمیزدم😀😀😀😄😄اگه خدا بخواد بازم میشم چون واسم شیرین و بدون درد بود خیلی هم زود گذشت

لگداش😘🥰🥰

لوس شدنام برای همسرممم اونم بیچارهههه هرجوره نازمو میکشییید🤣🤣🤣

زمانی ک ب شکمم لگدمیزدو ب لمس کردنام جواب میداد

سکسکه کردناش وتکون خوردناش😍

تهوع اوایل بارداری سخت بودخیلی مخصوصاوقتی۵کیلو وزن کم کردم واسباب کشی هم داشتم ولی بعدش با دیدن تغییرات بدنی ام خنده ام میگرفتم وخداروشکرمیکردم ازاینکه یه معجره دربدنم درحال اتفاق هست
خریدسیسمونی برام خیلی لذت بخش هست یعنی ذوق میکنم وقتی تصورمیکنم دخترمو تواین لباسا بغل بگیرم و ببوسم
و دو ماه دیگه وقت زایمانم هست وازطرفی خیلی نگرانم برای زایمانم ترس دارم .خداکنه همه چیزبه بهترین شکل ممکن برام پیش بره که خاطره خوب بشه برام

لگد زدناش

اولین بار صدای قلبش ک شنیدم

لگدزدناش

صدای قلب یکی یدونم😍😍😍😍

لگدزدناش یه موحی روشکمم ایجادنیکرکه میگفتم کای جقدرشیطونه که همونم هست طوری که هرکی شکممونیدیدمیفهمیدداره لگدمیزنه عمشم تومسافرت وگشت وگزاربودیم مادرم همش استرس منوداشت

وقتی صدا قلبش گوش میدم. و لگد زدناش و حرکاتش. 💖

اخ اخ نگووو دلم تنگ شده واسه تکوناش توی شکمم

بمن بچه اولمه برای باراول رفتم سونووصدای قلبشوشنیدم وای خدااون لحظه وشیرینیشووخاطراتشوباهیچی تودنیاعوض نمیکنم

پریود نشدنش😉

رحمم خیلی دردمیکرددلم برااون لحظه های دردتنگ نمیشه برای حالت تهوع هاتنگ نمیشه

لگدزدن دخترم وحرف زدن باهاش ودرددل میکردم شیرین بودولی ماه های اخربلندشدن نشستنم ونمازخوندن ایستاده واقعادشواربودکه نشسته میخوندم چیزی هم هوس نمیکردم زیاد.

لگد زدناش😍😍سخت ترینشم استراحت مطلقامه😥

من قشنگترین لحظه صدای شنیدن قلبش بود دیوانه وار منتظر اومدنشم

یبار رفتم سونوگرافی دکتر تا اون چیزو گذاشت شکمم ناخود آگاه خندم گرفت بلند خندیدم دکتر گف نگااااا تا تو خندیدی اینم عین یه توپ شیطونک بالا پایین میره😍😍😍چنبار تکرار کردم بازم بالا پایین میرفت .ای خدااااا تو دگ کی هستی🙏🙏🙏🙏🙏دمت گرم

شب و روز سکسکه میکرد.ای خدااااااا 🤲🤲🤲🤲😍😍🥰

وقتی که بهم گفتن قلبش تشکیل شده و سالمه

وقتی تکون خوردناشو از روی شکمم میدیدم

حرکت کردنش بهترین قسمتش بود

وقتی که فهمیدم بارادرم واینکه صدایی قلب دخترمو گوش میدادم ولگ زدنش حس خوبی بود وسختیش زایمان بود سزارین

شنیدن صدای قلبش و اینکه همه تحویلت میگیرن همه چی برات فراهم میکنن ، سخت ترینش جفتم پایین بود استراحت مطلق بودم و شکم بزرگی که اجازه شیو کردن رو نمیداد.

همه چیش توجهات و خرید سیسمونی😍😍😍

فقط لگد زدنای پسرم😍😍

منم وقتی بی بی چک زدم وقرمز شد باور نمیکردم باردار باشم تا صبح از خوشحالی نخوابیدم وشش هفته وقتی با مامانم وبابام رفتم برا سونو ودکتر گف دوقلوو اولش باور نمیکردم هنگ بودم شوهرم سرکار بود تا صبح بهش پیام دادم وباور نمیکرد جنسیت رو که گفتن همش عالی بود ولگداشون باهم میزدن انگار والیبال بازی میکردن😂 من همش خونه مامانم بودم تو بارداری سبک سبک بودم سحر خیز بودم از ۶۵ کیلو بودم هفت هشت کیلو اضاف کردم که اونم بچهام بودن وتا ۳۹ هفته و۳ روز سزارین شدم اگه اخرش که توریکاوری دچار ایست قلبی شدم فاکتور بگیرم خداروشکر همچیش عالی بود دلم میخواد دوباره باردار بشم ولی باخودم میگم دیگه تموم بازم خداروشکر که خدا درتمامی لحضاتش وسختیاش همیشه هوامو داشت وداره ،روزی تمامی آرزومندان🙏

لگد زدناااااش😍😍😍😍😍

لگد زدناش😍😍😍

سلام.حالا بجز تکون خوردناش و ناز کشی همسر و خونوادشو اینکه هر چی دلت بخواد آمادس باحال ترین قسمت بارداری من روزایی بود که کرونا اومد و قرنطینه شدیم.مادرشوهر من میگفت باید کار کنی تا زایمانت راحت بشه.وقتی قرنطینه شد همش میخوابیدم.خیلی مزه میداد
(من پیش مادرشوهرم زندگی میکنم و مجبور بودم بهش گوش بدم)

صدای شنیدن قلبش، لگد زدناش،موقعی که تو سونوگرافی دست و پاشو و بدنشو دیدم،همسرم کلا هوامو داره ولی تو بارداری صد برابر شده بود،مادرشوهرم در حقم مادری کرد از خانوادم دور هستم مادرشوهرم مثل یه پروانه دورم میچرخید و تا پنج ماه که استراحت بودم همیشه ناهار شاممو پخت واقعا سپاسگزارشم 💖⁦❤️⁩

اونجا ک دکتر گفت بچت پسره خیلی گریه کردم چون ناراحت شدم وقتی گفت اشتباه شده نافش لای پاش بوده و بچت دختره از ذوق 48 ساعت گریه کردم ولی با شوهرم اختلاف پیدا کردم و واقا خاستم سقطش کنم😔یکروز اززعمرم مونده ازش جدا میشم

اینکه جنسیتشو فهمیدم دختره. تکون خوردنو لگد زدناش. نگاه کردن به وسایل سیسمونی

اولین تکونی که خورد خیلی حس قشنگی بود

وقتی تکون میخورد و صدای قلبشو میشنیدم⁦❤️⁩

لگد زدناشون وای از دوطرف میزدن خیلی حس خوبی بود سخت ترینش هم استراحت مطلقم بود

تکون خوردنای دخترم خیلی لذت بخش بود

لگدزدنش....ازاول تااخرش دوران خوبی بود❤❤

شنیدن صدای قلب کوچولوش که باشنیدنش اشکام میریخت

فک میکنم لگد زدناش خیلی مزه میداد وقتی دوتاییمون ذوق میکردیم و لحظه ی زایمان بهترین لحظه بود بنظرم خیلی حس خوبی بود😍

وقتی برای اولین بار صدای قلب کوچیک شو شنیدم از شوق زیاد با صدای بلند گریه کردم و لگداش و خیلی دوست داشتم .خدا روشکر که این حس هارو تجربه کردم.

عاشق تک تک لحظه هاشم واقعا حاملگی خوب یه نعمته

لگدزندناش خ شیرین بوددلم برااون روزاتنگ شده همه چیش لذت بخش بود

وقتی ک باباش باهاش حرف می‌زد لگداش زیاد میشد.. عاشقش بودم😢

توجه شوهرم بهم بودولی الان کمترشده

لگد زدناش خیلی حس خوبی داره 😍😍ولی دلم تنگ شده واسه اون روزا

لگد زدناش قشنگ بود و بهترینش شنیدن صدای قلبش بود که اشک شوق ریختم و این شعرُ خوندم واسش: نی نی صدای قلبتو شنیدم, یه حسی بود انگار خدارو دیدم..😍💙💚
واسش شعر میخوندم, کلی باهاش حرف میزدم, شبا قبل از خواب واسش قصه تعریف میکردم.. 😍❤و بدترینش: میگفتن زایمان زودرس دارم و دورازجونش معلوم نیست بمونه یا نه و هفته های آخر استراحت مطلق بودم و بیمارستان بستری بودم, همش از خدا میخواستم و از کوچولوم خواهش میکردم و گریه میکردم که بدنیا نیاد تا زمانی که وقتش بشه..😟 خداروشکر وقتِ خودش که رسید سالم بدنیا اومد... خدارو هزار مرتبه شکر🤗😍

لگد زدناش.صدای تپش قلبش تو سونوگرافی

تکون خوردن ولگدزدن پسرم فوق العاده بود بهترین حس بودوهیچوقت فراموشش نمیکنم.

حس کردنش توی وجودم و تکون هاش و لگد هاش 😍🥰😍

شنیدن صدای قلبش واسه اولین بار، لگد زدناش ، اینکه جنسیتشو بفهمی چیه
واقعا دوران شیرینیه حیف ک داره تموم میشه

قشنگ ترین قسمتش شنیدن صدای قلب بچم بود،وسخت ترین قسمتش مشکوک بودن سونوی آنومالی بود ولی خدا رو شکر مشکلی نبود و درکل دوران بارداری، دوران قشنگی بود

وقتی ک صدای قلب پسرمو شنیدم حس خوبی داشتم اما در کل دوران بارداری سختی داشتم

بهترین حس تو بارداری وقتی که بچت تکون میخوره تو شکمت میدونی یکی تو وجودته از خون خودت خیلی حس عالیه خداروشکر میکنم که پسرم دارم .واسه تکون خوردنای ماهی که تو شکمم بود😊. من تو بارداری خیلی درد داشتم از کمر و پاها کلا داغون بودم .انشاالله که هر کی از خدا بچه میخواد خدا بهش بده بهترین نعمته 😍😍

لگد زدناش از همه دلنشین تر بود ، خیلی دلم واسش تنگ میشه😍😍😍😍

بهترین حسم وقتی بودشکمم خیلی بزرگ بودشباکه میخوابیدم لکداشونوخیلی واضح حس میکردم انگارعجله دارن میدوان...همین طورم شدخیلی عجله کردم چه خوب خدایاچه خوب که توخواستی که الان دارمشون

وقتی شنیدم دوقلو دارم و لگد زدناشون اما.. دخترمو از دست دادم ولی خدارو شکر که بااین که یک هفته تو شکمم مرده بود خدا پسرمو برام نگه داشت

سکسکه هاش که شروع میشد و همه میتونستن حسش کنن بی نظیر بود

سونوگرافی رفتناش🤩🥰

لگداش 😍😍😍

بزرگ شدن شکمم و لگ زدن نی نی وقتی باهاش حرف میزدم، لحظه های قشنگی بود، تهوع و بدمزه شدن دهان و تنگی نفس و پا درد از لحظه های بد و سخت بود. دوست دارم تکرار بشه منتهی با خرج گرون بهتره نشه.!

دیگه غلط بکنم حامله بشم

سلام بارداریه من خیلی سخت بود ولی دوستش داشتم چون بعد ازیازده سال میتونستم بجمو بغل کنم باوجوددوتا بچه وسختیاش بازم دوست دارم تجربش کنم

الهی فدای پسرم بشم هی لگدمیزنه ومنم خوشحالم

تکون خوردناش عالی بود 😍😍😍مرده ی تکوناش بودم دلم الان تنگ شده

قشنگ ترینش زود باردار شدنم با وجود حرفای بیخود دکترا و حس اینکه یه موجود دیگه تووجودم تکون میخوره بود و بدترینش ورم بدن و فشار خون بالای هفته آخر بارداریم

لحظه شماری واسه دیدنش و لگدایی که میزد🥰💕💕

لگد زدناش وخریدن لباس و وسایل برا ش 😘

لگد زدناش..اووووف قربونش بشم

اولین صدای قلبش که تو سونوگرافی شنیدم 🤗🤗

دوران شیرینی بود و استرس و حالت تهوعی ک تا هفت ماه همرام بود میارزه ب یه خندش😍

وقتی دوتا انگشتمو اروم فشارمیدادم اون درجا لقد میزد 😁

لگد زدنای نی نی و حس خوبش 😍و اینکه همش ب همه دستور میدی و اونا انجام میدن😁

لگد زدنای نی نی و حس خوبش 😍و اینکه همش ب همه دستور میدی و اونا انجام میدن😁

لگد زدناش ک وقتی همسرم از رو شکمم نازش میکرد .
سونو رفتن شنیدن صدای قلبش

لگدزدن.موقع خواب.

شنیدن صدای قلب دخترم و لگد زدنش و خوب بودن پاسخ آزمایشات سه ماه اول که خیلی براش دلهره داشتیم .

وقتی دخترم لگد میزد ولی توماه نه که بودم واقعا سخت بود نشستن و بلند شدن خیلی سنگین بودم وخیلی توبارداری خابیدم برعکس الانم

به ضربه هام جواب میداد

وقتی فهمیدم بچم پسره

وقتی خبر بارداریمو به همسرم دادم کلی نقشه داشتم ولی نشدکه اجرا کنم...ولی همسرم گفت از ذوق شب تا صبح نخابیده...😊

من لگد زدناش حس خوبی هست ولی با توجه ب بیماری دیابت و کلیوی این شیرینی رو زیاد حس نمیکنم و البته ی سری مشکلات خانوادگی😔😔😔

از شانس من افتاده تو دوران کرونایی.ن درست حسابی جایی رفتیم ن تفریح

صدای قلب پسرم‌وعشق‌بیش‌ازحدهمسرم

صدای قلب پسرم‌وعشق‌بیش‌ازحدهمسرم

سلام کسی عست آنلاین؟من تازه عضو شدم😍

سونوگرافیا و شنیدن ضربان قلبش❤

قشنگ ترینش شنیدن صدای قلبش ولگد زدنش سختیش حالت تهوع اول صبح که بازم حاضرم دوباره اونم تجربه کنم 😍

برای اولین بارضربان قلبشوشنیدم وهم چنین اولین لگدزدنش

لگداششششش😍😍😍

قشنگ ترین لحظه وقتیه که دستمو میزارم رو شکمم تکون میخوره عزیزم😍😍

وقتی که باهاش تو شکمم حرف میزدم و با لگداش جوابمو میداد

لگد زدناش عالیهه اما درد لگنم داغونم کرده

اولین لگد که زد و وقتی تکون میخورد ضربان قلبش ماه اخرهم خیلی برام زود گذشت وخیلی باحاله که همه هواتو دارن

قشنگترین موقع تکون خوردناش که مثل ماهی اینور و اونور میره

اواین بار شنیدن صدای قلب دوقلوهام بعدم اولین لگدهاشون😍😍

وقتی وول میخورد تو شکمم و محکم لگد میزد دخمل نازم الان ۸ ماهو نیمه پیشمه ولی همیشه دلم واسه اون تکون خوردناش تو شکمم ضعف میره

لگداش انگارموج مکزیکی میرفت😍😍 قربونت برم امیرعلی مامان🧿❤

لگد زدن پسرم که خیلی حس خوبی بود😍😍😍

وقتی ک لگد میزد😍

صدای قلبش

وقتی ک تکون هاشو حس میکنم

وقتی توی سونوگرافی صورت دخترم رو دیدم خیلی ذوق کردم، ولی امان از تهوع ۹ ماهم و فشار پایینم ولی الان دوقلوهام دارن چهاردست وپا میرن و خیلی از دیدنشون لذت میبرم ولی در کل دوست ندارم دوباره حامله شم

تکونای نازنینم

سکسکه کردن و لگد زدنش

من شهر غریبم رفت و امد نداریم
فقط اهورا جانم صدای من و بابایشو میشنوه وقتای که شوهرم خونه نیست فقط سر عذا تکون میخوره ولی همینکه همسرم میاد خونه صداشو میشنوه اینقدر بالاو پایین میره . کقتایی هم که همسرم تاتلفن صحبت میکنه انگار میحواد شکممو پاره کنه بیاد بیرون بسکه خودشو اینطرف اونطرف میکنه تکون میخوره دستو پاشو میکشه روشکمم باصدای باباییش قربونش برم😍

اولین بار که تکونشه احساس کردم هم خیلی ذوق هم اینکه خندم گرفته بود
ظهر خورشت بادمجان پخته بودم ساعتای 2 بوش بلند شده بود دلم ضعف میرفت گوشیم زنگ خورد یک لحظه نشستم جواب بدم گوشیم قطع شد خواستم بلند بشم احساس کردم زیر شکمم بالا و پایین میشه از داخل تا ده دقیقه ادامه داشت اینقدر ذوق کردم از بوی خورشت بادمجون اینجوری میکرد😀😍😍

اول شنیدن صدای قلبش. بعد پوشیدن لباسای بارداری و کلا استایل بارداری. بعدم تکوناش😍😍😍

قشنگیش ضربان قلبش بود که برای بار اول شنیدم سخت ترینش هم این بود که ۹ ماه ویار شدید داشتم

وقتی رفتم سونودادم که دکترگفت این بچه س پس این چیه پیش بچه دکترباخوشحالی گفت دوقلوهستن بی اختیارفقط اشک میریختم ازسونوگرافی تاخونه هم گریه میکردم وهم میخندیم ازخوشحالی الان خداروشکردوقلوهام ۹ماهه هستن خدابهم دوتافرشته نازداده🧿🌹🌹🌹

صدای قلبش هر دفعه، تکوناش که شروع شد، وااای سکسکه کردنش😍😁😁❤️❤️❤️❤️❤️🤰

قشنگترینش تکون خوردناش و سونوهایی ک میرفتم و میدیدمش😍😍😍😃سختیشم ک استراحت بودم و همش خونه

لگداش و خرید سیسمونی وشنیدن صدای قلب پسرم

قشنگترینش اولین بار که صدای قلبشو شنیدم و تکوناش 🥰🥰🥰
سختترینش استرس روزای اخر 🥺🥺

تکون خوردنش موقع شبا 🤣😍و اینکه من تا یک روز قبل زایمانم باشگاه رفتم موقع ورزش حس میکردم کنارمه خیلی حسه خوبی بود

تکون خوردن پسرم

اسنا من‌ موج مکزیکی می رفت😅 فیلمش دارم😍

تمام قسمت‌های حاملگی مورد علاقه کنه.خیلی حس قشنگیه خصوصا اولین بار که صدای قلب نازشو می‌شنوی یا اولین لحظه دیدار اولین لحظه زایمان هیچ وقت فراموش نمیکنم

تکون خوردن پسرم

اااااخ جونم وقتی که اولین لگداش رو متوجه شدم

وقتي كه دكتر بهم گفت ريحانه بهشتي تو وجودمه از ذوق انقدررررر گريه كردم كه دكتر فكر كرد پسر ميخوام😂😂چون آرزوم بود دختر دار بشم

تکون خوردناش ولی استراحت مطلق بودم و الانم ۱۵روز تو بیمارستان بستری هستم خیلی اذیتم میکنه ولی هنوز زوده که دخترمو ببینم...

لگد زدناش

لگد زدنای پسرم 😍
اینک همه هواتو دارن 😂
خوردنای بدون دغدغه😁
خوابیدنای سختش فقط 🥺
بقیش خیلی خوب بود ♥️

بهترین قسمتاش لگدزدناش بود که با هر حرف من یجور تکون میخورد انگار که جوابمو میده، و اینکه اصلا کاره خونه انجام ندادم،خونه تکونی نکردم، شوهرم خیلی تحویلم میگرفت وااااای خیلی خوب بود انقد که میگم کاش میشد هرسال حامله باشم😐😁
ولی واقعا دلم برا لگدزدناش تنگ میشه، هیچ لحظه سخت و غیرقابل تحملی هم نداشتم خداروشکر

اول صدایه قلبش بعد لگد هاش .. و دیدن کمو بیش تو سونو ها 😍

شنیدن صدایه قلبش آرومم میکرد

من کلا بارداری رو دوس دارم.از اولش که آزمایش رو‌ می گیرم تا ویاراش و نوبت دکتراش صدای قلبش خرید کردناش لگداش.اینکه همه چیزت رو‌ مدیریت می کنی برای یه موجود کوچولو.الان هم عاشق بچه هامم.اما کلا دروه های بار داریم خوب نبودن دوس ندارم تکرار بشهجج

هروقت تکون نمیخورد همین که باباش دست میذاشت رو شکمم شروع میکرد به تکون خوردن

وقتی بهم گفتن جنینی در کار نیست و بعد از چند روز در کمال ناامیدی صدای قلبشو شنیدم بهترین لحظه بودم برام😍😍 فشار خون آخر حاملگیمم لحظه های سختم بود ولی خدارو شکر که الان دخترم صحیح و سالمه و الان رو پام خوابیده😊😊😊

لگد زدنااای پسرم🤩سخت ترین نمیشه گفت ولی کمر درد اواخر اذیتم میکرد...هر چی بود الان شده شیرین ترین خاطرات...

ماهان اول نمیدونستم پچم پسر یا دختر
تو سونوگرافی بعدا بهم گفتند پسره همش به پشت خوابیده بود
یکدفعه غافلگیر کردیم
تا متوجه شدم پسره

لگد زدناش و سکسکه کردناش،کلا حاملگی خیلی خوب بود ،کاش ۲سال طول میکشید،ظهرا تا ۲ میخوابیدم،الان ۷ ماهه یه خواب طولانی و عمیق نداشتم

استفراغ وتهوع ازاول تااتاق عمل خ خ وحشتناک بود ازبوی یخچالم میمردم بوی مرغ🤮🤮🤮بهترینشم لگدزدنا. رفتن سونو ودیدن پیام🥰

تکونا‌ش..لگداش.. َ🤗🤗🤗

اولین بار صدای قلبش ولگدزدناش وسخترینش اشتباه شدن آزمایشات وسونو گرافیم بدترین دوران بود

اولین بار که شنیدن صدای قلبش بود که دیوونم کرد و بهم این حس رو داد که یه مادر شدم،و بعد از اون تکون خوردناش که شیرینترین حس زندگیم بوده و اینکه بار هر تکونش بهم میگفت مامان تو تنها نیستی،من کنارتم

من کلا بارداری خوبی داشتم خداروشکر🙏همش برام خاطرست😍

خواهرامم بخاطر اینکه شبا بتونن برن بگردن الکی به بابامو شوهرم میگفتن میترا هوس بلالو الوچه کرده و ....ساعت 12 شب منو میبردن بیرون برام چیزمیز میخریدن منم عین بچه ها تو ماشبن میخوردم خودشونم با دوستاشون ثرار میزاشتن😂😂

پدر بزرگم فوت کرده بودن.دخترمو 8 ماهه باردار بودم.رفتم مسجد هر حلوایی ک میخوردم انقدررر خوشمزه بود ک نلی شروع میکرد لگد زدن و پشتک و جفتک انداختن😂😂.6ماهم بود ک رفتم تولد ژله کاراملی خوردم دلتون نخواد انقد لگد بارونم کرد ک از خنده مرده بودیم .خلاصه ک الانم ک بدنیا اومده ای شکموووئه هااا😂😂

صدای قبش😍و تکوناش

یهو تکون خوردنش کل شمکمم جابجا میشد☺️🤗

البته همه چی از صدای قلبش تا خریدن سیسمونی و غیره

صدای قلبش😍❤

وای نگو از اولش ک فهمیدم و تا لحظه ی ک ب دنیا امد شیرین بود بهترین روزهاو ماه های زندگیم الانم واقعا عاشق دخترررممم دوست دارم یکی ی دونه ی من

وقتی اولین لگد زدنشو حس کردم و هر روز چیزای شیرین میخوردم که لگد بزنه کیف میکردم

برای اولین بار صدای قلبشو شنیدم وقتی توسونو‌میدیمش وقتی دکتر میگفت سالم وقتی اولین لگدشو زد به شکمم.وقتی همه بهم‌میرسیدن وتوجه میکردن وقتی وشوهرم‌کارای خونرو‌میکرد😜😜😜

لگدزدناش قربونش برم😍😍😛

خوبه

منکه اولش که بچم دنیا اومد خیلی دلم برا حاملگی تنگ شده چون همیشه حس میکردم یه موجود پاک و نازنین همیشه همراهمه لگد میزد واقعا در اوج شادی بودم و اینکه همه مراقبم بودن خیلی حس بود😊

لگد زدن پسرم بعد ۴ماه

صدای قلبش😍😍 و تکون خوردناااااش😍😍😍

شنیدن صداااای قلبش بعد از دوبار تجربه تلخ سقط بخاطر نداشتن ضربان قلب

لگد زدناش😍چون پسر من خيلي تو شكم آروم بود خيلي كم لگد ميزد☹️

من هنوزنرسیدم ب مرحله تکون خوردن ایناتا زه اس😳😳😳

تکون خوردنای گل پسرم، رفتن ب سونوگرافی و دیدنش قند تو دلم آب میشد، خرید سیسمونی😍

شنیدن صدای قلبش واسه اولین بار💖

نداشتم

زایمان

نزدیکی نکردن 🤪🤪🤪🤪🤪

سکس نکردن تو بارداری 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😂😂😂😂

فقط انتظار برا دیدنه دخترم لذت بخش و امیدواری میداد بهم.بقیه اش همه تنهایی و استرس و اووووف دوره خوبی نبود برام اصلا.

وقتی اولین بار نصف شب پاشو محکم فشارداده بود ب شکمم تا دست گذاشتم روش فوری کشید

قشنگ ترین حس توی بارداری اول اینکه سالمه دوم صدای قلبش سوم وقتی باهاش حرف میزنی وکوچولوت برات لگد میزنه
و چهارم وقتی که میگیری تو آغوشت

لگدزدنش

فقط لگد زدنشون 😋😋

یه بار سر سفره دلم لیوان نوشابه شوهرم رو دلم خواست روم نشد بهش بگم بده من بخورم .خودش داد گفت بخور .گفتم از کجا فهمیدی دلم میخواد ..قسم میخورد حس کردم پسرم میگه بابا بده من بخورم ...هر وقت یادش می افتم قلبم میلرزه😍😍😍😢 ..البته لگدهاش هم حس خوبیه

سلام
نه کاملا فرق داشت روبارداری دخترام خیلی زرنگ وسرحال بودم
ولی برا پسرم همش خسته وبی حال دوست داشتم فقط بخوابم

سونوگرافی غربالگریش و تکوناش وقتی دستمو میزاشتم رو شکمم سریع لگد میزد که هستم

منم باردارم عزیزم خیلی خوبه فقط میترسم وبچه دومه عزیزم

سکسکه هاش

قشنگ ترین قسمتش کلی خوردنی رنگ و وارنگ😁😅ناز کردنام و نازکش کلی داشتن😅😅🙈و الهی فداش بشم لگد زدن پسرم🤰🥳

قسمت مورد علاقم اون‌ موقع بود که رفتم سونو داشتم نگاش میکردم دیدم دستای کوچولوشو داره میماله به هم اون لحظه هیچ وقت از ذهنم نمیره خیلی لذت بخش بود وهم چنین لحظه به دنیا اومدنش 🥰😘

تکون خوردنای مهراد... قربونش بشم. سختی هم که کلا سخت بود مخصوصا آخرش که دیابت بارداری گرفتم.

تکوناش😍دلم برا اون لحظه ها تنگ میشه

تکون خوردناش😍

لگد زدناش😍😍😍😍بسلامتی به دنیا بیادو بغلش کنم😘😘😘😘😘😘

لگد زدناش و سونو صدای قلبش

اولین لگدی ک زد

قشنگ ترینش موقعی بود که جنسیتشو فهمیدم و لگد زدناش.سختترینش ماه اخر بود که خیلی سنگین شده بود و انجام ساده ترین کارها برام سخت بود.

تکون خوردناش عالیه

لگد زدناش 😍

لگدهاش.😍🤗

بنظرم اول تااخرش سخته تاپنج ماهگی ویار بعدم جفتم پایین بود و دردمعده و واژن و کمردرد و....😅

تکون خوردناشون واسه اولین بار اما شنیدن صدای قلب کوچولوشون یه چیز دیگست

صدای قلب بچه رو شنیدن و لگد زدن و تکون خوردن بچه... 😊😍

یکی زمانی که سونومیرفتم ومیدیدم پسرمو ویکی موقع گوش میدادم ولگدزدنش

من اول حاملگی همش حسم میگفت جنسیت پسر ولی هرچی سنوگرافی میدادم جنسیتش دختر ولی اصلان دلم راضی نمیشود یه حسی میگفت باورنکن دخترنیست ولی سنو میگفت دختر وقتی دنیااومدبچم پسربود تمام سنوهام اشتباه جنسیت مشحص کرده بود

قشنگترینش لگدهاش و تکون خوردناش بود ...
واینکه برای اولین بار صدای قلبشو شنیدم خیلی ذوق داشتم

الهی فدات بشم دختر قشنگم 😘😘

روزاول ک جواب مثبت بود😂😂😂🌷🌷🌷💝💝💝💝💝💝💝

تکون خوردنای بچه هام بهترین قسمت های دوران بارداریم بود

قشنگترین لحظه سونوگرافی و شنیدن صدای قلبش و دیدنش تو مانیتور
سخترینش معده درد و بیخوابی شبها

قسمت مورد علاقه من وقتی بود که میرفتم چکاپ و صدای قلب قشنگشو گوش میکردم هر بار چشمام اشکی میشد یادمه یه بار استرس زیادی داشتم و دکتر متوجه استرسم شد و تایم زیادی صدای قلب پسرم رو پخش کرد و با کمال تعجب من به آرامش رسیدم ❤❤❤❤

تکون خوردناش و لگدزدانش برام شیرین ترین قسمتش بود
بدترین قسمتش حالت تهوع بود ۵ ماه نتونستم هیچی بخورم از ۵۶ کیلو شدم ۴۹ کیلو
ولی همه چی خوب بود بازم دوس دارم تجربه اش کنم😊😄

فهمیدم جوجو یه دختره خوشگل وعجول که زودتر از موعدش تو هفته ۳۶ بدنیااومد عاشق صدای قران تو بارداری بود حس ارامشو میفهمیدم انگارداشت باهم حرف میزد هروقت با یه اسم صداش میکردم واکنش نشون میداد خوش نمیومد لگد میزنه قربون گل دختر خوشمل برم مامانی فدات شه

وقتی. فهمیدم بچم دختره الان خداروشکر میکنم. ک یک دختر سالم دارم و ازخدا میخام بچه دیگم دختر باشه ایشالله

شنیدن صدای قلبش

لذت بخش ترین لحظه شنیدن صدای قلبش برای اولین بار بود و دومیش زمانی بود که انگشتاشو دیدم از مانیتور داشت تکون میخورد😍😍😍😘😘😘😘

کل بارداریم واقعا و خداروشکر عالی بود مخصوصا اینکه همسرم همه جئره همراهم بود ،بخصوص ماه آخر که ماساژها رو برام انجام میداد آرامش خاصی داشتم😂😂😍😍💖💖

اما سخت ترین لحظه ش بخیه های بعد زایمان بود😩😩

هرچی دلم میخواست بدون عذاب وجدان میخوردم تازه همسرمم به جای غرغر تشویقم میکرد😄

وقتایی که صداش‌میکردم یا براش شعر میخوندم شروع میکرد لگد زدنو تکون خوردن

همش قشنگ بود ولی تو دوران پایانی درداش سخت بود بیخوابیاش سخت بود ولی خب به نتیجه که فکر میکنی ناخودآگاه آسون میشد

فقط نفخ 😑😐

قسمت شیرینش تکوناش بود و باهاش صحبت میکردم
یه اتاق خوشگل با شوهرم واسش ساختیم و دیواراشو باهم رنگ زدیم 😍
خیلی سرحال و سبک بودم چون کلا ۷ کیلو اضافه کردم 😊
ولی ویار شدیدم که حالت تهوع زیاد داشتم و اینکه رفلاکس شدید معده داشتم حتی تا دوروز بعد زایمانم ادامه داشت قسمت سختش بود 😣

من حاملگی خیلی خوبی داشتم
تا لحظه اخر روزی ۲ساعت پیاده روی میکردم
خداروشکر

روزی ک واس سالها انتظار برای اولین بار صدای قلبش شنیدم وای نگم از حس فوق العادم، تکون خوردناش،سونو رفتنا ، باهمه ی درد و استرسی ک بارداری داره باز شیرین و گذرا

لگد هاش تکون خوردن هاش😍♥️

قشنگترین قسمتش وقتی سونو میشدم و میدیدم پسر قشنگمو😍😍بهترین قسمتش خوردن بدون در نظر گرفتن هیچ رژیمی😅بدترین قسمت هفته های آخر که شوهرم مجبور بود منو بذاره خونه مادرشوهرم که تنها نباشم و خودش می‌رفت سرکار و هفته ای یکبار میدیدمش😖

وای حس خیلی خوبی بود.مخصوصا صدای قلبش وحرکاتش.پسرم خیلی آروم بود خیلی کم تکون میخورد.هرماه لحظه شماری میکردم برم بهداشت یا دکتر یا سنوگرافی که هم صداشو بشنوم هم ببینمش.
خیلی شیرین بود

لگد زدناش💞💞

حرکت دخترم برام جذاب ترین و دوست داشتنی ترین قسمت بوده
تنها بودن و اذیت های روحی که شدم خیلی برام سخت و‌دشوار بوده ، به نظرم برای هر مردی لازمه کلاسای بزارن که این دوران بفهمن و‌خانم هاشونو درک کنن و بهشون یاد بدن دوران بارداری یعنی چی
دوست دارم تکرار بشه اون حس مادر شدن اما روزای سختش اصلا تکرار نشه

یادش بخیر لگد زدناش چه زود گذشت

من حاملگی خیلی راحتی داشتم وعالی وهمچنین زایمان خیلی خوب وراحتی هم داشتم....حاضرم دوباره بارداربشم وزایمان کنم اما بچه داری ن هرچندشیرینه اما خسته کنندس واقعامخصوصاتنهاباشی ومادرت پیشت نباشه.....

لگداش🤰🏼🤰🏼🤰🏼🤰🏼🤰🏼

وقتی جنسیت فهمیدم

شنیدن صدای قلبش.دیدنش تو مانیتور سونو گرافی و لگد زدناش .خدا همه تو دلیارو حفظ کنه بسلامتی تو بغل ماماناشون باشن

حرکات و ضربان دخترم ک مث نبض میزد وگرنه بدترین دوران زندگیم بود

سلام من بارداری خیلی سخت داشتم و هر روز لاغر میشدم و ضعیف هیچی نمی تونستم بخورم بس بد ویار بودم هرچی هم میخوردم بالا میآوردم تا توی اتاق عمل و فقط به این فکر میکردم خدا منو مادر کرده و لایق دونسته دختر بهم بده

گوش کردن صدای قلبش ولگد زدناش .وقتی شکمم طوری تکون میخورد که خودم باچشمام حرکتشو میدیدم لذت میبردم

وقتی پسرم تکون میخورد

اولین باری که صدای قلب شو شنیدم و لگد زدناش خیلی خوب بود❤️❤️

اینکه همه هوای آدم رو دارن

سلام قسمت مورد علاقه ی من وقتی بود که واسه سونوی انتی رفتم بهم گفتن بچت پسره میخواستم از خوشحالی جیغ بکشم وهوراااااا کنم خوشحالیمو

لگد زدنش فقط شبا وقتی لگد میزد یا عین ماهی تکون میخورد صد بار شکر خدا رو میکردم که همچین حسی رو تجربه کردم!!!!!!

اول که دونستم باردارم چجوری این خبر به شوهرم بدم!شیطونیاش لگدزدناش انتخاب اسم سیسمونی چیدن اتاق هرچی بگم بازم کمههه😊😊😊

یکی وقتی بعد یازده سال فهمیدم دارم مادر میشم و لگد زدن و تکون خوردنش اما استرس از همون ماه اول تا آخر داشتم و استراحت مطلق بودم و خیلی همه ازم مواظبت می کردن طوری که نمیزاشتن اب تو دلم تکون بخوره همه الان که دخترم روی پا م خواب همه برام لذت بخش بود

اول شنیدن صدای قلبش که چقدر دلنشین بود چون خدا بعداز چندین سال این دلبندمو بهمون هدیه داد دوم تکون خوردناش بخصوص وقتی ماهی میخوردم.وسختیش زمانی بود که استراحت مطلق بودم وروزای اخر خیلی اذیت شدم

یه موقع هایی قصه میخندم براش
رویدادهایی در روز برام اتفاق روزهایی که پدرش دیر میومید خونه و یا زنگ میزد
مهمانی میرفتم مهمان میومد خونمون خرید میرفتم

اولین لگدش...ضربان قلب

تکون خوردناش شیرین بود و اینکه سکسکه می کرد تو شکمم حس فوق العاده ای بود

حرف زدن شبانه همسرم با نی نی فندقی

تمام لحظه هاش قشنگه واس من ک عالی یود ازنازکردن تا هوس کردن صدای قلبش لگدهاش تحویل گرفتنم‌خخخخخخخ

بعد چند سال متوجه بشی بارداری همه لحظه به لحظه اش برام قشنگ بود مخصوصا ناز کردنام 🤣🤣🤣🤣

صدای قلبشو برای اولین بار شنیدم 😊😊لگد زدناش هم خیلی لذت بخش بود مخصوصا وقتی باباش هم میدید😅😅جای سختش ویار شدیم بود ک هیچی نمیتونستم بخورم 12 کیلو کم کرده بودم😢😢

سلام ؛لگد زدن بی موقع و یا تکان نخوردن چند ساعته سونوگرافی دیدار من و فرشته تازه تر میکرد

حرکتش زیر پوستم 🥰 دیدن انگشت‌های کوچیکش تو سونوگرافی 😍 ویار هر روز خوردن سالاد شیرازی و توت‌فرنگی 🍓🍓

همه لحظاتش تک به تک لحظات شیرینی بود مخصوصا موقع هایی که واسه کنترل پیش دکتر میرفتم..هی میخواستم خبر از سر درونم بدهند 😍❤🤰👼

وقتی که با صدای باباش حرکتاش زیاد تر میشه 😍

همش قشنگه

خیلی هیجان انگیز بود برام

لگد زدن اامیرحسین

کنار سختیاش همه چیزش قشنگه
اولین بار که صدای قلبش رو شنیدم گریه کردم
امبچیدوارم خدا به همه این نعمت رو عطا کنه

وقتی نینی تکون میخوره😍😍😍

لگد زدناش

هیچکدوم از دوران بارداری رو دوست نداشتم فوق العاده بد ویار بودم سخت بود همین که شوهرم هوامو داشت خیلی عالی بود اصلا دوست ندارم بارداریم تکرار شه ولی لحظه زایمانم رو دوست دارم مدام تکرار شه☺️☺️☺️☺️

کل دوران بارداری با اینکه خیلی بد ویار بودم وبه شدت حالت تهوع داشتم عالی بود... خیلی حس شیرینی بود از همون موقع ای که فهمیدم تا تکون خوردناشو شنیدن صدای قلبشو به دنیا اومدنش و الان که کلی عسله 😍😍

وقتي كه براي اولين بار تكون خورد و احساسش كردم خيلي لحظه شيريني بود گريم گرفته بود از خوشحالي حس عجيبي بود دوس داشتم براي هميشه ي جايي ي جوري اون لحظرو ثبت و ظبط كنم♥️🥰

وقتی فهمیدم باردارم .یه فرشته اسمونی داره توی وجودم شکل میگیره و تکون خوردناش . 🥰❤. سختیا رو هر مادری تجربش میکنه . لحظه غیر قابل تحمل هم خوشبختانه نداشتم .بنظرم وقتی میفهمی داری مادر میشی همه لحظه ها برات شیرین و قشنگ میشه حتی با سختیاش😍😍😍

واسه من خیلی خوب بود دوره بارداریم درسته تهوع و اینا سخت بود ولی ارزش داشتن یه نی نی سالم رو داشت واسه خودم بدترین قسمت بارداریم عفونت ادراریم که بخاطر خیلی سرم زدم تا بچه بخاطر عفونت اذیت نشه وگرنه کلا ادم اکتیو و سرپایی بودم نیاز به کمک و مراقبت نداشتم

شنیدن صدای قلب دخترم و حس کردن حرکاتش

تکون خوردناش و صدای قلبش قسمت شیرینش قسمت سختش خوابيدناش مخصوصا آخرا و حالت تهوع و....در کل شیرین بود و الآن شیرینیش بیشتر شده

لگدهای دخترقشنگم که همش وول میخوره وشیطونی میکنه. خرید سیسمونی وچیدن وسایلاش.ذوق داداشی ازابجی دارشدنش و انتظار شیرین برای گرفتن دستای کوچولوش❤😍😍😍

لگد زدن بچم😍😍😘😘😘

شنیدن صدای قلب و رفتن سنو گرافی

برای من از اول تا آخرش خوب بود .بهترین دوران زندگیم بود.ولی اوجش لگد زدن و چرخیدنش بود 💕

دلم واسه تکون خوردناش تنگ میشه...موقع هایی که ویارداشتم خیلی سخت بود تقریبا تاشش ماه بالامیاوردم ...ولی بازم دوس دارم این دوران واسم تکراربشه چون حس خوبی بهم دست میده وقتی میبینم از وجودم یه نی نی شیرین بوجودمیاد اصلا حس قشنگیه مخصوصا زایمان که قرارملاقاتم با نی نی کوچولوعه...❤

لگد زدن دخترم خیلی بهم آرامش میداد😍

من کف پاشو حس میکردم.فشار میداد میزد بیرون کف پاش.همیشه هم ثابت یه جا بود😍قوربونش بشم من

صدای تپش قلب پسرم بهترین حس بارداریم بود بعدازده سال نازایی خدایاشکرت شکرت

انگار همه براش خوش گذشته بارداری

همه چیزش قشنگ بود مخصوص اولین شنیدن صدایش قلب خیلی حس خوبیه وبعد تکون خوردنش .....سختی فشارم بالا بود

اولین بار شنیدن صدای قلبش.تکون خوردناش.حساسیت شوهرم که مواظبم بود.خرید سیسمونی اماده کردن اتاقش

من شیرینترین قسمتش شنیدن صدای قلبش و اولین تکونش جوری ذوق کرده بودم که گریه میکردم خیلی لذت بخش بود و سخت ترین قسمتش این بود که دو شب قلبش آروم میزد و تو بیمارستان بستری بودم واقعاً سخت بود و از خدا سلامتی میخام واینکه یه بار دیگم میخام تکرار بشه ❤❤❤

تکون خوردناشششش😍😍😍

وقتی بعد غذا خوردن تکون هاش رو می‌خورد و من دیگه نیاز نبود بشمارم

ماههای اول که تهوع داشتم خیلی بد بود ولی از ماه ۴ به بعد تهوعم رفت و خوب شد،فقط شب خوابیدن برام سخت بودن و استرس اینکه بند ناف دور گردن بچه بپیچه و خفه بشه☹ولی حس انتظارش خیلییی قشنگ بود،وقتایی که با مامانم و خواهرم میرفتیم سیسمونی میخریدیم عالی بود حسش،وقتی وسایل نو رو تو اتاق میچیدیم خیلی حس خوبی بود،خونمونو بخاطر نی نی مون رنگ و کاغذ دیواری کردیم و نو کردیم،واقعا روزهای قشنگی بود و دلم تنگ شده واسه اون روزا

وقتی فهمیدم باردارم🤩

وقتی که رفتم سونو گرافی برایه شنیدن صدایه قلب جنین خانم دکتر بهم گفت دوتا قلب داره میتپه فهمیدم دو قلو باردارم کل مطب گذاشتم رو سرم اینقدر گریه کردم 🥰🥰🥰🥰

من حاملگیم ازاولش تاماه ششم همش حالت تهوع و حاله خیلی خیلی بدبود.بعدشم که همش وسواس.ولی لگدزدناشوخیلی دوسداشتم

موقع خوابیدن خیلی تکان میخورد لذت بخش بود.

وقتی اولین بار سونو دادم ضربان قلبش شنیدم و بعد تکون خوردن و لگد زدنهاش😘😘🥰🥰

وقتی جنسیتشو میفهمی

تکون خوردنش لگد زدناش بخصوص وقتی چندتا پشت سرهم میزنه صدای قلبش

لگد زدن ای زیادی قربونش برم،🥰 لذت بخش تر موقعهایی بود که سونوگرافی میرفتم و دکتر همه قسمت‌های پسر عشقمو نشون میداد

لگدزدنای دخترم

صدای قلبش و قطعا تکون خوردن هاش

اصنم دوس نداشتم اصنم دلم تنگ نمیشع خاب نداشتم اصن 9ماه از همه چی منو انداخت ایییییش

بارداری بدی داشتم و زایمان بدتر ولی همین ک مادر شده بودم دلم خوش بود با هر سختی

تكون خوردناش 😍

بهترین لحظه بازداری ام اولین بار صربان قلبش بود و لکد زدن هاش

تکون خوردن و لگد زدن دخی نازم

برامن که اولش با تهوع بود وحالم بد ولی خیلی دوسش داشتم حسمو
بهترین لحظش اون موقعی بود که تو سونو انومالی سالم بچمو دیدم وخداروشکرکردم واون لحظه ک بچمو زایمان کردم وگذاشتنش روشکمم حتی دلم برا دردای زایمانم تنگ شده
واقعادوران شیرینی بود وهنوزم دلم میخادتجربش کنم

خاطره خوشی نداشتم چون همسزم یک روز خوش تو روز بارداری ام نذاشت فقط دادگاه پاسکاه بودم

کرسنکی و شب ها تا صبح گریه

استرس و...

لگد زدناش خیلی حس خوبیه واینکه شنیدن صدای قلبش😘

تکون خوردناشوووو قربووون وااااای

وقتی که فهمیدم دختر دارشدم😍😍😍

اروم بودنش🥰و استخر و يوگاً باردارى

قشنگترین لحظه روزی بودکه فهمیدم دختردارمیشم وهرشب بالگدزدندنش به حرفام گوش میدادوقتی دردودل میکردم تنهامحرم اسرارم بودوباتکون خوردناش آرومم میکردقربونشون برم هم آهوخانمم هم اهورام که مواظب اجیش است

اولین باری ک صدای قلبشو گوش میدادم بهترین حس دنیاست😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

خواب هاي وقت و بي وقت و صداي قلب ني ني

من تو ماه اول سرما خوردم خیلی سختی کشیدم کسی هم نبود برام سوپ و ....درست کنه دارو هم که نمیتونستم بخورم.. وحشتناک بود ولی ماه ۷ رو دوست داشتم چون حس قسنگی بود نزدیکایه ماه اخر میشدم و تکونایه بچه و سک سکه هایه بچه و منتظر ماه ۹ موندن خیلی قشنگ بود..

بزرگ شدن شکمم و لگدای محکم پسر شیطونم 😍😍😍😍😍😍😍

تقریبا برای لحظه به لحظه اش دلم تنگ شده بجز دوتا چیز🙈یکی ویار وحشتناکم،یکی درد زایمان🙈

برا اولین بار صدا قلبشو بشنومو اولین لگد چیدا بود ♥️♥️

خوردنش🤪

حرکاتهای نی نی خیلی خوب بود😍😍😍

بهترینش حرکتاش بود و زمانی سونو میرفتم و میدیدمش😍
بدترینش بیخوابی و ویار بود

واسه اولین بار که صدای قلبشو شنیدم😍😍😍

انقدر تا روز اخر تهوع داشتم و هیچی نمیتونستم بخورم که از قسمتهای خوبش چیزی یادم نیست 🥺

من وقتی فهمیدم حامله ام بعد لگد زدناش تکون خوردناش سیسمونی خریدن اخرش دردهایی که یک ماه داشتم اولین بار قلب بچمو حس میکردم دکتره میگفت نه اشتباه میکنی بعد که منو معاینه کرد فهمید و خندیدش

همه چیز بارداری قشنگه

منکه به زور حامله شدم و همشم سختی بود هیچ چیز قشنگی نبود بچم نارس به دنیا اومد کلی سختی کشیدم 😔

صدای قلبش و تکون خوردناش. خدایا شکرت به خاطر وجود پسرم

اولین بار توی سونو منو همسرم میدیدمش که انگاری داشت برامون دست تکون میداد

تکوناش،چیدن اتاقش،اولین عکس واضحش سیسمونی خریدن،توجه شوهر و بقیه😍😍😍😍بخصوص ماه های اخر که شکمم زمین فوتبال بود😂تازه زایمان کرده بودم مینشستم از دلتنگی بارداریم گریه میکردم😅بدترین قسمتش هم اوایل تهدید به سقط و وسط مسطا و اخرا هم تهدید به زایمان زودرس بودم که شکرخدا دختر قشنگم پیشمونه الان😍فقط باورم به این جمله چند برابر شد:گر نگه دار من آنست که من میدانم/شیشه را دربغل سنگ نگه میدارد😍😍

تا ۴ماه که از خونه خودم بدم میومد و خونه مامانم بودم
حالت تهوع هاش بد بود ولی همین حالشم بهت گوشزد میکرد که یه فرشته کوچولو تو شکمته😀
بعدش لگد زدناش خیلی خوب بود.
وقتایی که باهاش حرف میزدم، آهنگ براش میذاشتم و در کل وقتهایی که تنها بودم خیلی خوب بود چون بیشتر بهش توجه میکردم.
وقتی میرفتم سونوگرافی یا مرکز بهداشت و صدای قلبشو میشنیدم عااالی بود.
خرید سیسمونی و آوردن هوسانه توسط مامانمم خیلی دلچسب بود برام.
میخاستیم ماه ۸ بریم آتلیه بارداری که کرونا شد.
گفتیم یه کم اوضاع بهتر بشه بعد عید نوروز میریم که گل پسر عجله کرد و زود به دنیا اومد.
با اینکه خیلی برنامه ها داشتم برا ماه آخربارداریم و نشد انجامشون بدم، اما الآن که یاد اون دوران میوفتم دلم تنگ شده براش.
ان شاءلله هرکی بچه میخاد و نداره این حس مادرشدن رو تجربه کنه

اينكه همه خيلي تحويل ميگيرن آدمو همش ميگن كار نكن استراحت كن و موقعي كه بچه تكون ميخوره خيليييي لذت داشت تكون خوردناش😍

وقتی که صدای قلبشوشنیدم وتکون خوردناش شروع شد😄😄

قشنگترين لحظات لگدزدناش بود و بدترينش حالت تهوه هام بود 😉😉😉

لگد زدناش❤

وقتی صدای قلبشو شنیدم از شوق گریه کردم

وای دلم واسه چرخیدن و لگد زدن دخترم تو شکمم خییییلیییی تنگ شده خیلی حس شیرینی بود

بهترینش لگد زدناش بود، یه روز که لگد نزده بود، باهاش صحبت کردم گفتم امروز باهام حرف نزدی بلافاصله لگد زد 😍

صدای قلبش خیلی برام لذت بخش بود واسترس سالم بودن وزایمان هم خیلی عذاب اور

قشنگترین قسمتش وقتی باباش از سرکار میومد و بهش سلام میکرد و حرف میزد براش لگد میزد...خیلیییی شیرین بود😍😍🙃💖

وقتی که برای اولین بار تو سونوگرافی دیدمش ❤حس خیلی قشنگی بود

تکون خوردناش 😍

اینقدر هرروز هرروز شوهرم اعصابمو خورد میکرد وگریم مینداخت که روز خوبي یادم نمیاد😢😢

تکون و لگداش اینکه حس میکنی یکی درونت زندگی میکنه حس فوق العادیه❣

لگداش سرکار وقتی دولا میشدم چنان میزد که بفهمون مامان‌منم هستم خداروشکر که سالم‌کنارمه و همیشه خداروشاکرم

سلام به همه مامانی ها. لگد زدناش و لحظه ای دنیا اومد و دکتر اوردش بالا و من دیدمش تمام درد ها و سختی هارو فراموش کردم. اخه زایمان من طبیعی بود
💋💋💋💋💋

اولین باری که پسرقشنگم لگد زد وایی حس قشنگی بود وقتی ام تو سونو دیدمش لحظه نازی بود

فقط بخور بخور بود منم که عشق خوردن😋😋ویار نداشتم اشتهامم خیلی باز شده بود😂

ناز کردنام و تحویل گرفتنام😂😂کمبود محبت دارم انگار😐😁😂😀

صدای قلبش❤

اون قسمتش قشنگ بود ک برا اولین بار تکون خورد و من شوق داشتم هروز بیشتر تکون بخوره ولی با بزرگ‌تر شدنش با تکوناش یخورده اذیتم میگرد نمیذارع بخوابم خخخ ولی کلا چون بار اولمه خیال نمیکردم بارداری اینطور باشه انقد زحمت داشته باشه ولی بازم خداروشکر ک بچم سالمه و تکونم میخوره

لگد زدن پسرم و تکون خوردنش
و سخت ترین قسمتش هم زمانی بود که میخواستم استراحت کنم و نمی تونستم
و با اینکه پسرم الان‌۱۰ ماهشه دلم میخواد دوباره اون دوران و تجربه کنم
شاید بخاطر اون حسیه که برای اولین بار وقتی پسرم و بغل کردم بهم دست داد

گلدای ارومش 😍😍تکون خوردناش دلم تنگ شده 😅

یادم رفت بگم تو سنو انومالی ک رفتم کاملا رنگی بود ودخترم دستاشو گذاشته بود زیر چانه اشو خواب بود واقعا انقد احساس خوبی داشتم وقتی عکسشو دادن بهم و هنوزم دارمش

وقتی بچه ام لگد میزد یا سکسکه میکرد مخصوصا وقتی صدای قلبشو گوش میکردم

تکون خوردناش .صدای قلبش.حس مادر بودن.سیسمونی گرفتنش ک با عشق میخریش

شنیدن صدای قلب دخترم برای اولین بار تو سونوگرافی وااااقعا لذتبخش بود و اشک ریختم

کارای خونرو همسرم انجام میده😂😂😂😉منم کاری نمیکنم😜

وقتی بعد اولین سونوی اشتباه که گفته بودن خارج رحمیه.دومین سونو نشون داد داخل رحمه و قلب داره و سالمه و خارج رحم نیس.دنیارو بهمون دادن من و شوهرم خیلی گریه کردیم.چقدم نذر کرده بودیم.نذر شیرخوارگاه

جشن تعیین جنسیت

میگرنم از بین رفته بود تو بارداری و این خیلی اتفاق خوبی بود برام ولی خب بعد بارداری باز برگشت

وای چه لباس خوشگلی دلم خواست😂😂😂

فقط تکون خوردناش و سونوگرافی رفتن ...

همه ی قسمتهاش، حتی حالت تهوعش🥰🥰🥰

لگد زدن پسرم ؛ لباس خریدن برای پسرم؛ وقتی باهاش حرف میزنم اون حرکت میکنه همه چیز بارداریمو دوست دارم جز ترس زایمان مو

صدای قلبش ولگدزدناش

اولین دفعه که صدای قلبش رو شنیدم اصلا باورنمیکردم فکرمیکردم خواب میبینم خیلی بهم لذت داد🥰🥰🥰🥰🥰🥰

من تکون خوردناش و خیلی دوست داشتم و دوست دارم برگردم به اون دوران،اما فشار زیاااادی روی کمر و لگنم بود به سختی راه میرفتم ،اما بازم دوران خیییلی شیرینیه😍💗

واسه اولین بارکه صدای قلبشوشنیدم انگاردنیاروبرام دادن
تنهاچیزی که همیشه اذیتم میکنه رفتاربدشوهرم بود وحرف شنوی هاش
وزایمان سختی داشتم به خاطرلجبازی های شوهرم
ولی حالا پسرمو وقتی بغل میکنم همه روفراموش میکنم وبه خداتوکل میکنم

اینکه فهمیدم بچه ام دختره

چرا نمیتونم گهوارمو تمدید کنم و از تخیف چشنواره استفاده کنم .هرچی میزنم خرید نمیشه

موقع خرید لباس. موقع لگد زدن. دخترمنکه معجزه بود وهست برازندگیم

قسمت بدش سقط اول نی نیم تو۶هفتم😔الان هم بعد۸ماه دکتر این ماه اجازه اقدام داد و تو اقدامم دعا کنید باردار بشم حتی لتروزل و قرص برای تخمگ گذاری هم میخورم دعا کنیددد دلم شاد شه ازخبربارداریم

قشنگ ترینش برام شنیدن صدای قلب پسرم بود.. خیلی لحظه ی فوق العاده ای بود.. ان شاءالله که قسمت اونایی که تو آرزوش هستن

شنیدن صدای قلبش و تکون خوردنا و لگدزدناش و البته سکسکه کردناش😂😂😂

ماه هفت لگد زدناش ...حال خوبم .اولاش ویار داشتم تا 5 ماه.از 8 ماهم ماه درد 😤😧

وقتی دس باباش رو شکمم و تکون میخوره حس خیلی قشنگی میگیرم

تکون خوردناش.. وقتی فهمیدم دختره و با حقوق خودم واسش لباس و سیسمونی خریدناش..روزی ده بار لباساشو دیدن و بو کردناش

همش خوبه شکر خدا ولی من کلا بارداری فوق العاده سختی داشتم، با آمپول تا ۸ماهگی وایساد و بعدش با عجله خودشو انداخت بیرون قربونش برم، بعد از زایمانم روزای سختی رو داشتم یه ماه تو بیمارستان بودم ولی خداروشکر الان با یه لبخند و صداش همش برام شیرین شده مثل عسل

شنیدن صدای قلبش

اینکه هر چی دلم میخواست میخوردم بدون اینکه نگران چاق شدن باشم 😄

تکون خوردن پسرم

لگد زدناش 😍😍😍😍❤

صدای قلبش. مورد توجهچ محبت همه قرار گرفتن. سونوگرافی رفتنا استرس داشتن. اووووخ چه روزگاری بودا🥰🥰🥰🥰😍😍

وقتی شوهرم باپسرم حرف میزدوپسرم لگدمیزدخیلی شیرین بودوخریدسیسمونی وصدای قلبش وموقعی فهمیدم سالمه وپسره خیلی خوشحال شدم،اخه شوهرم هم خیلی پسردوست داره دوست داشتم بچه اولم پسرباشه

اول خبر اومدنش. بعد صدای قلبش و لگد زدنا و سکسکه های بانمک پسر گلم.
خداجون شکرت

وقتی جواب آزمایش سل فری اومد و فهمیدم پسرم سالمه

تکون خوردناش بود که منو باباش فیلم میگرفتیم نابترین لحظه اش سونوگرافی گف مبارکتون باشه بچتون دختره وایببببی چه لحظه ای بود خودم باورم نمیشد چنسری از دکتر پرسیدم 😊😊😊😍😍😍😍😍😊😊😊

اینکه همه همه جوره بهم میرسیدن ولی بعد زایمان همه بفکر بچه بودن و این خیلی ناراحتم کرد

همه چیش خوبه بیشتر از همه حرکت نی نی مون

همه ش خوب بود تنها بدیش همین ۳ماه اول ویارش بد بود

حس قشنگ مادر شدن تک تک لحظه هاش قشنگه حتی بد شدن حالت هم قشنگه چون میدونی بخاطر اون کوچولوییه که داره تو وجودت هرروز رشد میکنه خدایا این حس قشنگ رو نصیب همه اونایی کن که سالها انتظار میکشن برای فرشته کوچولویی که بهشون هدیه بدی 💖

من چرا برام تکون خوردناش مهم نبود؟؟؟اصلا باورم نمیشد که یه موجود زنده تو شکممه
هنوزم باورم نمیشه این موجود خوشکل تو شکمم بود

تکون خوردناش و لگد زدناش به خصوص وقتی براش لالایی میزارم و یهو تکون میخوره❤

برام همش سخت بود از استفراغ و حالات تهوع اولم گرفته تا شب نخوابیدنای اخراش
تنها قشنگیش به این بود که آخرش به هدیه قشنگم رسیدم

لگد زدناش 😍
هوس کردن خوراکیا
صدای قلب کوچولوش

تکون خوردن های پسرم

خوردن 😂

معمولا شیرینش ترین لحظه ی این دوران صدای اولین ضربان قلبش و اولین لگد زدنه ،من بهترین لحظه بود برام و خدا را هزاران مرتبه شاکرم ک یه پسر سالم و خوشکل و یه کوچولو هم شیطون به من و باباش داد😍😍😍😍😍

همه دورانش، لحظه لحظه هاشو دوست داشتم، اضطرابش ، مهربانی دوستان و اطرافیانم با من، و خود پسرم که روند تکاملش رو می گذروند، بارها و بارها برای اون لحظات زیبا خدارو شکر کنم بازم احساس می کنم از پس شکر نعمت به این بزرگی بر نیامدم،

تکون خوردناشون و شنیدن صدای قلبشون رو خیلی دوست داشتم.
از شکل و قیافم بدم میومد و حسابی اذیت بودم

غربالگری دوم. وقتی برای اولین بار دیدمش.

وقتی شوهرم براش شعر میخوند تکون میخورد

روزی بود که رفتم سونو گرافی اون دستگاه رو گذاشت رو شکمم دخترم دستش رو گرفت رو صورتش

بخور بخورش😁

سونوگرافیااا😍😍😍لقد زدناش😍😍

وقتی خوابیدم و همسرم واسم لقمه میگیره😍😍😍

اولین باز که صدای قلبشو شنیدم بعدم تکون خوردناش حس خیلی شیرین و لذت بخشیه قسمت سختش ویاری که اوایل بارداری داشتم خیلی اذیت شدم

هیچ قسمتش وحشتناک بود برام ۹.ماه بارداری همش حالت تهوع همش بالا آوردن شدید هیچی نمی تونستم بخورم خیلی بد وضعیتی بود....

برای من همه چیزش لذتبخش ومورد علاقم بودمخصوصا شنیدن صدای قلبش و لگدزدناش.‌..برای خودش ورزشکاری الانم😂امیدوارم بارداری بعدیمم ب همین شیرینی ولذتبخشی باشه

من دلم واسه اون وقتایی تنگ شده که همسرم دستشو میگذاشت روی شکمم و واسه نی نی آریو قصه میخوند
عاشق اون آرامش و حس خوبشم
عاشق اون وقتی که واسه اولین بار صدای قلبشو دوتایی باهم شنیدیم
وقتایی که واسش قران میخوندم و سر هر نماز دعا میکردم سالم و صالح باشه
من از تموم احظه هاش لذت بردم
حتی از درد کشیدنای زایمان
فقط اون لحظه ای که دکترم بهم گفت نمیتونی و باید سزارین بشی رو دوست نداشتم و واسم خیلی زجرآور بود

دلم واسه اون دوران تنگ شده🤪

تکون خوردناش. شنیدن صدای قلبش. توو سونو انگشتش توو دهنش بود شکمو جونم.
خواب راحت واسه م سخت شده بود. مخصوصا اینکه بخوابم روی شکمم که نمیشه 😊

و وقتایی که میرفتم سونوگرافی ببینمش و وقتی که رفتم زایشگاه بهترین روزا بود

قشنگترین حسش مال زمانیه که تکون خوردناش رو حس میکنی و وقتی واسه سونو تو مانیتور میبینیش وصدای قلبش رو گوش میدی ...وبدترینش ماه های آخرش که دیگه خیلی حس سنگینی میکنی وکمردردش واینکه کسی نمیتونه کمرتو ماساژ بده راحت بشی یا اینکه به شکم بخوابی😂.‌‌‌‌....واسترس درد زایمان

من خیلی بارداری سختی داشتم ازده هفته خونریزی داشتم همش شیاف وامپول میزدم تااخربارداری وفقط استراحت میکردم وویاروحشتناک تاپنج ماه داشتم خیلی سخت گذشت ولی شکرخداالان دخترم توبغلمه وخیلی ازداشتنش خوشحالم وقشنگترین لحظه روزی بودکه میخواستم واسه تعیین جنسیت برم سونواون روزش لگدزدچه لذتی داشت پای کوچولوش 😍😍

والا من اون قسمتش که تو مهمونیا نمیرفتم کمک و همه هوامو داشتن خیلی بهم چسبید. اون قسمتیم که از معده درد و سوزشش گریه میکردم شبا خواب نداشتم خیلی سختم بود😁

لگد زدن های دختر کوچولوم

همه تحت فرمانم بودند و اسایش و ارامش داشتم و شوق دیدن و لحظه شماری دیدن دخترم

همه ۹ماه حاملگی خوب بود وپرازحس های خوب 😍 خدایا همه ارزومندا تجربه ش کنن

اونجایی که میرفتم کلاس ورزش

بارداری اول قشنگ ترینش این بود لگد میزد وقتی براش آهنگ میذاشتم اونقدر تکون میخورد،وقتی حموم میرفتم ،سختترین معده درد شدید داشتم و کم خونی گرفتم خداروشکر اونم رفع شد، حالا سر بارداری دوم اول هاش کمر درد سردرد دل درد داشتم خدارو شکر که اونم رفع شد با استراحت کردن الان با لگد زدن وقتی داداشش باهاش حرف میزنه اون کلی ذوق می‌کنه😍😍

قشنگترین قسمتش حرکت کردن وشنیدن صدای قلبش

دلم به هیچیش تنگ نشده واقعا اذیت شدم

تکوناش...

سلام امیدوارم هرکی آرزوی بچه داره خدا بهش یه کوچولوی سالم قسمت کنه.من که این سری حاملگی سختی داشتم همش حالت تهوع و معده درد بود و واقعا تحملش سخت بود
ولی دلم واسه روزای آخر که جای پسرم تنگ شده بود و حرکت میکرد تو شکمم و واضح حرکاتش دیده میشد تنگ شده.
نه الان شیرینیش بیشتر از دوران بارداریه الان رو بیشتر دوس دارم درسته خستگیش زیاده

دوران بارداری خیلی سختی داشتم تقریباهمان ماه اول رفتم سونوگفتن خوبه ویکی ازجنینها تشکیل شده اخه بعداز۷بار ivf شده بودم وصداقلبش راشنیدم ولی فرداصبح گلاب بروتون تودستشویی جنین مرده تودستم بودان روزوحشتناک بودبرام فقط گریه تا۵ساعت بعدش که سونوکردن وصدای قلبش راشنیدم وارام شدم ولی استراحت مطلق تا۴ماه که خونریزیم بندامد تاماه ۶ رفتم سونوگفتن هیدروسفالی سربچت داره دیگه روزوشب نداشتم حتی سیسمونی خریدن برام قشنگی نداشت تاوقتی بچم به دنیاامدوگفتن صحیح وسالمه سجده شکربجااوردم حالاهم گل دخترم جلوچشمم برام میخنده وزندگی قشنگی دارم راستیاتش دیگه نمیخوام باردارشم ولی گاهی که به بچم نگاه میکنم میگم اشکال نداره دوباره باردارشم

موهام😂و قل خوردن دخترم تو شکمم

چون هشت ماه کااامل خوابیدم استراحت مطلق بودم از همه بهترش ماه اخر بود ک منتظرش بودم😍😍

وقتی که صدای قلبش برای اولین با شنیدم خیلی ذوق کردم 😍😍😍

حامگلی همش قشنگ بود و عالی
از مثبت شدن بی بی چک، شنیدن صدای قلب، جشن تعیین جنسیت، سونو رشد
اگر کرونا نبود عالی ترهم میشد
زایمان خر است

زمانی که سونو دادم گفتن دوتا ساک بارداری دیده میشه
خیلی خوشحال شدم
ولی قسمت نبود یکیش سقط شد

امید وارم کسی مثه من نشه

من از اول تا آخرش همش سخت گذشت بهم ،تا 6ماه آمپول پروژسترون تزریق میکردم
8ماه و 9روز باردار بودم 10تا سونو انجام دادم

وقتی که توسط سونو دیدمش عاشقش شدم خیلی لحظه شیرینی بود مخصوصا که دکتر گفت بچه مون دختره. از خوشحالی داشتم بال در می آوردم

چرا نظر من رو ثبت نکردین 😭😭😭😭

همه چیزه حاملگی خیلی قشنگ و فوق العاده بود خیلی دوست داشتم
دلم باز میخواد برگردم به اون روزا ولی فکر میکنم با وجوده بچه اول حاملگی دوم سخت باشه مثله اولی نباشه

بدترین خاطره ای ک از دوران بارداریم دارم اینکه با همسرم رفتیم برا تعیین جنسیت وقتی گفتن دختره شوک شد و تا آخرش هیچی نگفت وقتیم از مطب اومدبم بیرون ازش پرسیدم چه حسی داری گفت نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت😭😭😭😭تا لحظه ای ک نفس میکشم یادم میمونه و هروقت میگن بچه فلانی دختره قفسه سینه م میسوزه با اینکه الان همسرم جونشم میده برا دخترمون عااااشقشه شدیدا

اون وقتی که سکسکه میکرد فوق العاده بود . ولی بارداری خیلی از همه دور بودم تو یه شهر غریب منو و شوهرمو تو دلیم تنها بودیم خیلی سخت بود .البته هنوزم همون وضعیت

تکون خوردنا و شنیدن صدای قلبش خیلی شیرین بود و دلم خیلیییی تنگ میشه🥺
سخت ترین بخشش هم زایمان طبیعی😄

واسه تکان خوردن اش الهی فداش بشم جان منه

اولین باری که تکون خورد خیلی حس خوب و عالی بود بعد از ان صحبت کردن من و پدرش با پسر کوچولوم و عکس العملهاش.مخصوصا اواز خوندن همسرم و تکونهای بیش اندازش

تکون خوردنش و سکسکه هاش

همش بد بود برام

همه چیش عاااااالی😍😍
همش دوس دارم برگردم ب اون دوران✨

من چون اصلا ویار نداشتم و اذیت نشدم تمام ماه ها برام شیرین و زیبا بود
فقط ماه آخر تموم نمیشد خیلی دیر میگذشت

معجزه خدا رو با چشمم میدیدم حس میکردم لمس میکردم واقعا برام جذاب بود تا باردار نشده بودم نمیفهمیدمش

لگداش😘😘😘💜💜

وقتی لگد میزد اشکام میریخت از خوشحالی،،،فقط خیلی جوش میزنم ک هیچ عکسی ازدوران حاملگی ندارم ب شدت دلتنگ اونروزام

اولین تکونی که خورد بعد همسرم بیشتر هوامو داشت

برای اولین بار که گفت دوقلو است و همه تحویلم میگرفت و شوهرم همه چیز آماده میکرد

صدا ضربان قلبش و تکون خوردناش انگار دنیا مال من بود

شنیدن صدای قلب پسرم اولین بار بهترین حس دنیا بود

سونوها
شنیدن صدای قلبش فهمیدن جنسیتش
ویزیت های ماهیانه دکتر جانم
زایمان طبیعی کردن
اون لحظه که گذاشتنش رو سینم
همش عالی بود
دلم خیلی تنگ شده برا اون روزا😍

ولی برا من لذت بخش ترینش اون لحظه ک ب دنیا اومدو گذاشتنش رو دلم,اصلا دلم نمیخواست ببرنش تمیزش کنن لباس تنش کنن,و اینکه هر سری ک میرفتم سونو صدای قلبشو میشنیدم برام آرامش بخش بود,خداروشکر بارداریم خوب بود ۲ هفته آخر تا زایمانم فقط نشستن پاشدن برام مشگل شده بود

صدا قلبش شنیدم و با لگد زدناش

هر سري تكون خوردناش اينكه همش انتظار ميكشيدم كه بيدار بشه تكون بخوره 😍😍😍سخت ترينشم روزاي اخر كه نميشد تو خواب تكون خورد به سختي بايد از اينور به اونور شد 😢😢😢

صدای قلبی که میشنیدم ، لگدزدناش 😍😍

همه ي مدت ٩ ماه شيرين وعزيز و دوست داشتني بود .زيباترين لحظات زندگيمون،كه سرشار از انتظار شيرين به دنيا اومدنش بود،هر ساعت و هر روز و هر هفته و هرماههمون پر از هيجان رشدش ميشد،پر از جنب و جوش و سفر وخوشحالي،به ندرت استراحت ميكردم ،انتظار شيريني بود ،من و همسرم اون دوران عاشقترين بوديم.

وقتی شوهرم با پسرم حرف میزد و اونم تکون میخورد. آخخخخخ قلبم😍😍😍

اینکه پسرم لگد میزد

تکون خوردناش همین و همین و همین تمام بارداریم استراحت مطلق و پر از تنش بود

شوهرم با گوشی پزشکی اومد خونه هر روز میومد میگفت بذار گوش کنم صدای قلبشو من در میرفتم اخه گوشی سرد بود😁
الان گوشیشو قایم کردم

حاملگی من کلا سخت بود ولی هربار که میرفتم سونوگرافی دلم نمیخاست از رو تخت بلند شم همش از شوق گریه میکردم...تاپنج ماه حالت تهوع داشتم ویارم خیلی بد بود با این ویار شدید حرصایی که خانواده شوهر بهم میدادن کلا از پا درمیومدم همش خودمو تو خونم حبس میکردم دوست داشتم تنها باشم کسی نیاد پیشم.با این وجود هروقت تکون میخورد هزاربار قربون صدقش میرفتم وهزار کیلو قند تودلم آب میشد.هیچ وقت لحظه هایی که تو سونو داشتم رو فراموش نمیکنم😍😍😍

انتظار برای سونو گرافی ها که با همسرم فسقلی رو میدیدیم و دوباره این لذت داریم تجربه میکنیم

من در کنار لگد زدن پسرم
یهویی پاشو فشار میده
اونجای که از ته دلم احساس خوشحالی میکنم

شبها وقتی میخواستم بخوابم شروع میکرد به تکون خوردن و لگد زدن که مجبور میشدم از آقای پدر کمک بگیرم که تا دستش رو میذاشت روی شکمم دخترم آروم میشد و لگد نمیزد و میتونستم بخوابم 😄

سختیش ویارش بود و اینکه استراحت بودم

قسمت لذتبخشش تکون خوردنشون تو دلم و دیدنشون تو صفحه سونوگرافی بود, لحظه مثبت شدن جواب هم واقعا خاص بود

شنیدن اولین صدای قلب و لگد زدن

صدای قلبش ولگد زدناش

سلام قشنگترین قسمتش لگد زدن دخملم بودوسخترینش استراحت مطلقم بودکه البته الان که دخترمومیبینم که چه نازه وخواستنیه اون سخت ترین قسمتشم یادم می‌ره

اولین حرکتش دقیقا مثلِ بال زدنِ پروانه🦋 یکساعت آروم بدونِ حرکت یه جا نشسته بودم که حرکتش رو حس کنم اسفندِ۹۶بود

الان که تو بدترین شرایط هستم حالت تهوع غذانخوردن اذیتم میکنه ،از وقتی هم که حامله شدم شوهرم باهام مهربون شده خیلی زیاد

من کل بارداریم دوست داشتم،غیر ماه های آخر دیگ سنگین شده بودم نمیتونستم اصلا راحت بخوابم بی قرار بودم

همش قشنگ بود من بارداری خوبی داشتم الان خیلی دلم تنگ اون دوران میشه. میخاستم این دوره زیبا رو ثبت کنم با عکس بارداری. دقیقا همون هفته ای که قرار بود برم آتلیه دخترم زودتر بدنیا اومد. هیچ عکسی ندارم و خیلی ناراحتم ک چرا عکسی از این دوران شیرین ندارم😭😭

لگد زدناش ...وقتی دستمومیڌاشتم روی شکمم باهاش حرف میزدم تکون میخورد.اما...وای ازحالت تهوع...ازمایش قندناشتا.....اه اه اه....اینقدرسرخریدسیسمونی اڌیتم کردن فشارعصبی بهم واردکردن که افسرده شدم اینم ازقسمت سختش.نیش وکنایه بقیه وای واییییی بلا به دور...من همشو به عشق پسرعزیزم تمحل کردم

لگداش😍😍😍😍

تکون خوردناش و وقتایی که میرفتم سونوگرافی و سیسمونی خریدن و همه و همش شیرین بود و در آخر هم وقتی صدای گریش رو شنیدمو گذاشتنش رو سینم و روی ماهشو دیدم بهترین و لذت بخش ترین لحظات زندگیم بود

تکون خوردنش ،برام لذت بخش بود

فقط تکون خوردناش و سونو سه بعدی که میبینیش😍

لگد زدنش قشنگترین بود

قشنگ ترین قسمتش لگدزدنای دخترکوچولوم بودوورجع ورجه هاش

تکون خوردناش😍😍

🤣🤣🤣

لحظه شماری واسه دیدنش

زمانی که صدای قلب دوقلوهامو شنیدم

یه قل میخورد میخوابید😁

وقتی لگد میزد 😍😍با اینکه خیلی حس خوبی داشتم ولی دیگه نمیخام تجربش کنم خدا ان شاءالله بده به اونایی که ارزشو دارن

بهترین بحظه غربال دوم بود ،بعد چهار ماه و نیم که فکرمیکردیم پسره ،تو غربال دوم مشخص شد دخترت و کلی بهمون حال داد

تکون خوردنش برام خیلی لذت بخش بود و شنیدن صدای قلبش 🥰🥰🥰🥰

فقط خوابیدن هاش

حرکت کرد ولگد زدنش واینکه همه هواتا اینقدر داشتن وهی برات غذا واینا میدادند.😂😂😂😂😂

موقع لگد زدن بهترین لحظه بود...همیشه منتظر بودم ک لگد بزنه

اونجاش که همه هواتو داشتن.مخصوصا خانواده شوهر🤣🤣🤣🤣🤣

سونوگرافیهایی که میرفتم😍😍

همه خیلی هوامو داشتن و باهام مهربون بودن یه احترام خاصی داشتم.همش لطف خدا بود و بس.اره دوست دارم تکرار بشه.
سختیش زایمان طبیعی بود که اونم قابل تحمل بود برای داشتن همچین عشق بزرگی ارزششو داشت هیچ لذت بدون رنج بدست نمیاد

من دوران حاملگیم خیلی خوب بود تا 8 ماهگی سرکار هم میرفتم لذت بخش ترین دورانش وقتیه که بچه تکون میخوره و لگد میزنه خیلی حس عجیبیه که به موجود زنده توی شکمت داره پرورش پیدا میکنه و بدترین موقعیتش استرس زایمانه که آیا بچت سالم به دنیا میاد یانه

تکون خوردناش،و توجه بیش از حد همسرم

بهتریناش لگداش😍خریدن سیسمونی 😍 بود ولی در کل همش خوب بود

وقتی برا اولین بار صدای قلب کوچولوش شنیدم و وقتی که برا اولین بار حرکتشو حس کردم حد نداشت خوشحالیم

وقتی با لگداش لباسم هم تکون میخورد

اينكه همه چيز ميخوردم ونگران چاق شدنم نبودم😂

از اول تا اخرش خیلی خیلی بد بود افسردگی شدید اضطراب وهمش خبرای بد

دفعه ی اولی که توی سونوگرافی دیدمش اندازه ی یه نخود بودی خیلی کوچولو بود اصلن باورم نمیشد این بچه ی منه و‌تو وجود منه داره حرکت میکنه توی وجودم خیلی حس خوبی بود امیدوارم همه این حس خوب رو با سلامتی کامل و‌خوشی تجربه کنن

وقتی ک قلبش تشکیل شده بود😍

قشنگتریناش لگد زدنا،ویارای خوشمزه😍
سختی هاش درد لگن، دسشویی رفتنا😬😁نفخ،
درکل سختی داره الان باز یادم نیست ولی دوس دارم بازم تجربه ش کنم

محمد عمر عزیزم

لگد زدناش و شنیدن صدای قلبش...

تو بارداری همسرم مشکل مالی داشت مجبور بودیم از هم دور بمونیم رفته بود شهر دیگه ، پدرم مریض شد و فوت کرد😔 خاطرات قشنگی از بارداریم نمونده برام اما وجود پسرم که باعث شده بود تنها نمونم بهترین هدیه خدا بود برام 👪

گفتن جنسیتش تو غربالگری دوم خیلی خیلی خوشحالم کرد

وقتایی که دخترم با امیر صدرا صحبت میکرد وجالب بود برام که امیر صدرا داخل شکمم عکس العمل نشون میداد با صدای خواهرش تکون میخورد😊 لگد میزد 😊

لگد زدناش... شنيدن صداي قلبش... و عكس هاي ماندگار اتليه دوران بارداري 😍😍😍😍😍

ویارهای سختی هم داشتم تا پنج ماهگی نمیتونستم هیچی بخورم حتی اب
نمیتونستم برم تواشپزخونه یا دم یخچال وای فکرشم نکن همه چی بوی بدی میداد

من هنوز تجربه نکردم 😭 😭😭

قسمت قشنگش اونجایی بود که ویار داشتم و هرچی میگفتم شوهرم میخرید حتی دونیم نصف شب رفت برام لیمو ترش خرید وقتی اورد تمایلی به خوردنش نداشتم
بعدش شد تکون خوردناش و ازخواب بیدارم میکرد با لگداش
و قسمت سختش این بود نمیتونستم رو شکمم بخوابم ولی الان که فک میکنم اونم خیلی قشنگ بوده

بهترین خاطره ام وقتیه فیلمشو تو سونو دیدم و دکتر گفت سالمه و جنسیت ش چیه. خیلی حس خوبی داشت وقتی منو باباش میفهمیدیم یه نی نی از جنس خودمون قراره به دنیا بیاد. الانم که یه شیطون بلا شده

تعیین جنسیت بود

لگد زدناش😍

تکون خوردنش خیلی خیلی شیرینه اون لحظه

بخش تشخیص جنسیت و شنیدن صدای قلبش

اولین بار صدای قلب نازنینشو شنیدیم باهمسرم.بعدم شیطونی هاش تو شکمم.بعدم که به دنیا اومد و صورته نرمشو گذاشتن رو صورتم.وای خدای من این حس قشنگ رو قسمت همه مامانای سرزمینم کن

اولین لگدش که حس کردم عالی ترین حس بود

من سختی زیادی کشیدم واقعا ولی تکون خوردن بچم صدای قلبش خرید سیسمونی آمادگی واسه یه نفر دیگه توی زندگیم خیلی لذت بخش بود خداروشکر همه چیز به خیروخوشی گذشت

بهترین حس مورد علاقه من شنیدن صدا قلبش برای اولین بار بوده و لگد زدنش امیدوارم همه زن ها اینو تجربه کنند"خدایا شکرت برای همچی "

زمانی که برای اولین بار صدای ضربان قلب کوچولوش را شنیدم

لگدزدناش خیلی حس خوبی بهم میداد

شکمم بزرگ بشه و لگد زدناش..

بیشترین ولذتبخشترینش اونجاس ک لگد میزنه😀 شکمم تکون میخوره 😍سخترینشم استراحت مطلقمه.😥اماچیزینمونده🤩

موقعهایی که لگدمیزد قربونش برم قشنگترین حسه واینکه همه تحویل میگیرن بخوروبخواب خخخخخ

بدترین قسمتش موقعه ای بود ک گفتن ساعت۱۲شب اورژانسی برای سرکلاژ باید بری بیمارستان صبح زود بری اتاق عمل هیچی ازش نمیدونستم اینقد گریه کردم
کاش اروم تر برام توضیح داده بودن اینقد استرس نداشته باشم از استرس دارو بی هوشی اثر نمیکرد خیلی بد بود خیلی

صدای قلب کوچک و مهربونش و لگد زدناش

وقتی برای اولین بارصدای قلبش روشنیدم ازشوق زیادگریه ام گرفت

وقتی دخترم با صدای آهنگ تکوناش شدید میشد

اینکه وقتی اولین بار تو سونو گرافی دیدمش دستاشو تکون میداد و اولین تکون خوردنش

تکون خوردناش وقتی که باهاش حرف میزدم...خیلی حس قشنگی بود😍😍😍

وقتی فهمیدم بچم دختره وسالمه دنیا رو بهم دادن بعدشم تکون خوردناش وخرید لباسای دخترونه که چند سال بود دلم برای خریدشون پر میکشید

لگد زدناش موقعی که باهاش حرف میزدم و یا یه اهنگ خاص میذاشتم شروع به تکون خوردن میکرد...وای سکسکه کردنش توی شیکمم خیلی خیلی بامزه بود ... دلم تنگ شددددد🥺🥺😭😭😭😭

قسمت موردعلاقه ی من تاب الان لگدزدنای پسرم واینکه دستاشودوبارلمس کردم ازروشکم 😍😄واینکه مهمونی جزمامانم ندارم وخیالم راحته ک قرارنیس مهمون بیادک خونه همیشه مرتب باشه 😉

تکون خوردناش... آخخخ که چقدر دلم واسه اون دوران تنگ شده

شنیدن صدای قلب دخترم

اولین بارصدای قلبش، بعد تکون خوردناش بعد اینکه هرجا میرفتم همه میگفتن بارداره هوامو داشتن

من ویار سختم ک تمام زندگیمو مختل کرده و هنوز به مرحله لگد نرسیدم ولی در حال حاضر قشنگ ترینش صدا قلبشه 🌺🌺خدا برا همه بخواد ..❤️

موقعی که شوهرم کنارم نشسته بود دستش رو شکمم بود جوری لگد زد ک شوهرم ترسید جیغ کشید پرید اونور🤣🤣🤣🤣😍😍😍😍

شنیدن صدای قلبش مخصوصا وقتی برای اولین بار شنیدم انگار قشنگ ترین صدا وآهنگی بود که داشتم میشنیدم

همه قسمتاش برای من شیرین و ب یاد ماندنی بود درسته درد بود سنگینی بود بیخوابی بود اما شیرین بود خداروشکر حاملگی من بی خطر بود و مشکلی نداشتم عالی بود دوران حاملگیم..

تکون خوردنش لگد زدنش
اولین بتر صدای قلبشو شنیدن .. کلا بارداری عالیی داشتم خدارو شکر الان هم پسرم رو پام خوابیده ❤️❤️❤️

لگدزدناش رفتن ب سونووشنیدن صدای قلبش بودنش تووجودم

صدای قلب سالمش که دغدغه م بود...
تکون خوردنش که به صدای باباش واکنش نشون میداد.وانتظارشیرین به دنیااومدن پسرمون واسه خودمون و خونواده هامون

خواب های هورمونی و عمیییییییق

لگد زدناش 😍😍😍😍😍😍😍

اینکه بعد ۷ماه انتظار فهمیدم باردارم خیلی خوب بود گریه میکردم از خوشحالی خیلی حس خوبی بود😍😍والانم ک ۵هفتشه عزیزدلم و دکتر بهم استراحت داده یخورده ناراحتم😉ولی اشکالی نداره

همه جوره شیرین بود فقط اوایل تهوع های بدی داشتم اخرا هم انقد چاق و سنگین شده بودم ک پاهام کلی ورم کرده بود....شبا از درد لگن نمیخابیدم....ولی لحظه تولد پسرم توی اتاق عمل کلی بوسیدمشو گریه کردم....خدایا شکرت واسه همه نی نیا شونو سالم نگهدار نی نی منم سالم نگهدار درپناه خودت💚💚💚

وقتي فهميدم دوقلودارم،شنيدن صداي قلبشون براي اولين بار،لگد زدنشون
به نظرم حاملگي باتموم سختياش بهترين و زيباترين حس هاي دونيارو داره انشاالله قسمت همه بشه

من عاشق اون لحظه هایی بودم که دخترم لگد میزد..گاهی ساعت ها قربون صدقه اش میرقتم بلند بلند..سخت ترین قسمتشم حالت تهوع سه ماه اول بود...چهار کیلو کم کردم🤤🥺

استفاده کن از فرصت

وقتی که تکوناش شروع شد و سکسکه کردنشم دوست داشتم قربونش برم من

لگد زدناش خیلی حس خوبی بود.

سه چهار ماه اول خیلی برام سخت بود
تکون خوردناش و شنیدن ضربان قلبش و دیدن تصویرش برام لذت بخش ترین و زیباترین بود

لگد زدن رونیا و اینکه همه مواظب تن😍😍

من خداروشکر دوران بارداری خوبی داشتم و همش برام خاطرست از لحضه فهمیدنش و از انتظار و لگد زدناش و به دنیا اومدنش
قسمت سختش هم گرمای تابستون و سرکار رفتنم بود ولی بازم گذشت😍

انتظار قشنگی بود انگار تک تک لحظه هام بهشتی بودن روزهای قشنگی بود با وجود همه استرس هایی که میتونستم داشته باشم یه آرامش عجیبی تو کل وجودم حس میکردم یه چیزی درونم میگفت الان فقط باید آروم باشی و من غرق آرامش میشدم بخاطر نی نی ...
من از ۳ ماهگی دنده سمت چپم درد میکرد که برام غیرقابل تحمل میشد ولی اون صداهه دوباره آرومم میکرد 😍💖

قشنگترین قسمتش همون اولاش ک فهمیدم باردارم غیرقابل باور بود بعد۸سال انتظار ودعاکردن بلاخره خداجون یه پسرخوشکل بمن دادوقسمت دومش اولین حرکتش وسومی موقه زایمان ک چشمم بهش خورد انشالله همه اونایی ک بچه ندارن دامنشون سبز بشه انشالله وازین حس محروم نباشن

لگد زدناش و تکون خوردنش برام لذت بخش بود
اوایل بارداری که تا پنج ماهگی ویار خیلی بدی داشتم و هیچ چیزی حتی اب نمیتونستم بخورم الان گاهی به اوندوران فکر میکنم تنم میلرزه

تکون خوردناش😘😘😘😘
سیسمونی خریدنش

من تمام حاملگیم رو دوس دارم
مخصوصا حرکاتی که توی شکمم داش
و لحظه شماری برای دیدن چهره اش

اینقد دوران بارداری همش قشنگ بود نمیدونم از کجا شروع کنم، ،ان شاءالله که برا همه هم خوب باشه😍😍😍

صدای قلبش.سالم بودنش.لگد زدنش.❤😘

بگو زدنای پسرم

سونوگرافی ها که میتونستم ببینمش و زدن نبضش که هر روز تکرار میشه

قشنگ ترین قسمتش فقط اونجاش ک بیبی چک قرمز میشه و میفهمی بارداری و همسرت از سر ذوق ببوستت

همه چیش خوب بود مخصوصا وقتی که پسرم لگد میزد
باهاش حرف میزدم براش اهنگ میذاشتم😍😍😍

لگد زدن دختر نازم

من اون لحظه ای که فهمیدم باردارم عین دیوانه ها بالا پایین می پریدم خیلی شیرین بود ولی اصلا دوران بارداری به دلیل اینکه بعضی از اطرافيانم اذيتم می کردند دوران خوبی نداشتم و سخت ترین لحظه اش موقعی بود که دنیا اومد چون هم درد زایمان طبیعی را کامل کشیدم و هم اینکه درد سزارین را...

پس من چرا بچم نمیشه

لگدزدن دخترم دل آرا❤

اون موقع کرونا نبود

همممه چیش قشنگ بود..از اون موقع ک بیبی چک زدم و فهمیدم باردارم تاااا موقع زایمانم❤🥰تکون خوردن و لگد زدنش ولی یه چی دیگه س

وقتی پسرم سکسکه میکرد

فقط تکون خوردناش بهترین حس که یک زن میتونه تجربه کنه.وقتی تکون میخوره عشق در من سرازیر میشه

تکون خوردنای پسرم بهترین وقشنگ ترین قسمت حاملگی من بود

صدای⁦♥️⁩پسرم و تکون خوردناش چقد دلتنگ اون روزام خیلی خوب بود😍⁦♥️⁩😍

سلام خیلی دوست دارم اون دوران را با ویارهای بدی که داشتم دوباره تجربه کنم هر لحظش برام شیرین بود و دوست داشتم خیلیییییی خوب بود اون انتظاری که میکشیدم و نتیجش این فرشته شد خداجونم شکرت

قسمت حس کردنش تو وجودم و حرف زدن باهاش مورد علاقم و قسمت ویارم خیلی سخت بود. دوس دارم تکرار شه یه مامان باردار میبینم دلم میخواد ،بچه ها واقعا شیرین ،سلامت باشن شیطانی هم کنن،،

سلام وعرض ادب من دوران بارداريم شوهرم بيش از حد لوسم كرده بود خيلي دوسداشتم 🙈شنيدن صداي قلب پسرم ،جشن تعيين جنسيت 💙واز وقتي كه تكون خوردناي پسرم شروع شد خيلي لذت داشت دوران شيريني بود هي شكمم بزرگتر ميشد 😍دركل دوران خيييلي خوبي بود تا اينكه گل پسرم دنيا اومد🥰

وقتی که برای اولین بار توی هفته هفتم بارداری صدای قلبشو شنیدم و فهمیدم که صحیح و سالمه برام بهترین لذت بود... وقتی که توی اتاق عمل گونشو بوسیدم دنیا رو بهم دادن❤❤❤

من حاملگی خوبی داشتم عاشق لگدهای پسرم بودم از تپلی بودنم خوشم میومد چون خیلی لاغرم هر چند باز برگشتم به همون لاغری اولیه 😔 دلم چقدر تنگ شد

شنیدن صدای قلبش ❤

هیچ جای حاملگی رو دوست نداشتم ولی با بچه زندگیم بهتر شد نه اولاش ولی الان خوبه خداروشکر

لذت بخش ترین دوران حاملگی لگد زدن دخترم بود وسخت ترین برام استراحت مطلق

وای فقط دیدن لگداش. عشق می کردم

وقتی برا اولین بار صدای قلبشو شنیدم از خوشحالی شروع کردم گریه کردن

وقتی سونو رفتم بهم گفتن بچه ت پسره بهترین لحظه بود البته در درجه اول سلامتیش بود. چون یه دختر داشتم و خداروشاکرم جنسشو جور کرده برام 😍😍😍😍

همه لحظاتش زیبابود😍

قشنگترینش این بود که هرچی میخواستم شوهرم فراهم میکردبرام بهم گیرنمیداد😥😥😥😥

هیچکدام از اولش تا زایمان فقط بالا اوردم و زیر سرم بودم😑😑😑😑

بهترینش صبح ها بود که با هم آواز میخوندیم و میرقصیدیم و الان پسرم این کارو خیلی دوست داره و حرکت هاش و خیلی دوست داشتم

دلم تنگ میشه ازاینکه میخادازم جدابشه شباهمنفس بودیم قلبامون باهم میزد تکوناش توشکمم.خیلی خیلی روزای قشنگیه ناراحتم ک داره تموم میشه

وای صدای قلبش وتکون خوردناش😍

همه دوران بارداری خاطرست .چه سختیاش چه خوبیاش .تکون خوردنای نی نی خیلی لذت بخشه ولی تو ماه های اخر یه کم اذیت کنندست .من الان ۳۶ هفته دوران بارداریم دوباره .چه دختر اولم چه این بارداریم دیابت گرفتم و انسولین میزنم ،سختیش اینه که روزی ۳بار باید انگشتامو سوراخ کنم و قند خونمو اندازه بگیرم !! شبا هم دوتا انسولین بزنم .کلی ورم دست و پا و درد و بیخوابی دارم .ولی همه اینارو تحمل میکنم به امید دیدن پسر سالم و قشنگم 😊😊
ان شالله که همه مامان سالم و سلامت باشن و خدا صبر و تحمل مضاعف بهشون بده که بتونن بچه هاشونو خوب تربیت کنن 🤗
اوناییم که نی نی ندارن خدا ان شالله بهشون بده

وقتی لگد میزد 😍😍.. سخترینش تهوع تا لحظه زایمانم..

انتظاربرای دیدن و به آغوش کشیدنش

من دوران حاملگي خيلي سختي داشتم ولي وقتي تكون ميخورد همه سختيا از يادم ميرفت 🥰

خوردن،ناز کردن

بیشتر اینکه کاری نمیکردم خونه و همش بر دوش شوهرم بود حتی ظرف شستن😆😆😆

لگد زدنش ،صداي قلبش ،سكسه اش ،عكساي سونو لباس خريدن براش ،وقتي صبح زود با لگداش بيدارم ميكنه ، همه چيزششش همه چيز😍☺️

همه دوران بارداری شیرینه از اول که دوخط بی بی چک قرمز میشه تا ویار و بدحالی وحتی دردی که بخاطر به دنیا اومدنش میکشی درد سوزن زدن به نخاع برای بی حس شدن و چشم ، همه شیرینه که دوباره هوس میکنی بچه بیاری😂😂

خوب قطعا لگد زدنهاش. سکسه اش و اینکه وقتی صداش میزدم تکون میخورد. اینکه دیگران با آدم مهربون میشن خیلی کیف داره و عالیه

کمک کردن همسرم تو کار ها و درک کردنش

اولین باری که همه اجزای بدنشو صورتشو توسونوگرافی دیدم اولین بارهم لگدزدخیلی ترسیدم ازترس گریم گرفت

بارداری اولم خوب بود.فقط ترس زایمان رو داشتم وتا هفته 26حالت تهوع و استفراغ داشتم نمی تونستم هر غذایی بخورم.اینکه همه هوام رو داشتن و بعد چندسال چشم انتظاری باردار شده بودم واقعا خداروشکر می کردم.بارداری دومم در یک بحران زندگی پیش اومد بعدش هم که کرونا اومد وبعد اون هم از استرس های زیاد دچار زایمان زودرس شدم .خیلی سخت بود.

رفتم سونو بچم بپربپر میکرد خیلی برام جالب وشیرین بود

تکوناش😍😍😍👣🧿

بخور و بخوابش خیلی خوب بود

وقتی که برای اولین بار صدای قلبشو شنیدم...بعضی موقع دلم تنگ میشه ودلم میخواد به اون دوران

سلام
همش خوب بود. از شنیدن صدای قلبش برای اولین بار. از تکون خوردنش. از اینکه باهاش حرف میزدم. اسم انتخاب کردن. اینکه همه هوامو داشتن و همه چی برام فراهم میکردن. اینکه حتی بدون استرس میخوردم 😁🤭
فقط حالت بدش استراحت مطلقم بود و حالت تهوع های شدید تا ماه آخر.

من واقعا بارداریمو خیلی دوس داشتم خیلیییی. چون دوران بارداری خیلی خوبی داشتم تحرکم خیلی زیاد بود بهمین دلیل نه باد کرده بودم نه احساس خستگی داشتم همه کارای خودمو خووه رو هم انجام میدادم فقط سختش همون 3ماه اول بود بخاطر ویار شدید ک اونم با خوردن قرص دمیترون حل شد✌️

اولین حرکتش 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

همین ک ۹ماه پریووود نمیشی عالیهههه

وقتی باهاش حرف میزدم تکون میخورد😍😍خیلی خوشحالم ک الان پیشمه

وقتی فهمیدم دختر دار شدم و تمام حاملگیم واسم قشنگ بود.

لگدزدناش😍

تكون خوردنش تو دلم واينكه فقط مال من بود ومن حسش ميكردم

سیسمونی خریدناش و لگداش😍

لگد زدن دخترم 😍😍😍

قسمت مورد علاقه من این بود،که حتی ماه اخر بارداریمم شکمم زیاد بزرگ نشده بود و قشنگ گرد و خوب بود،و اینو خیلی دوس داشتم،،،،و تکون خوردناش،،،،،وااااااااای چه حسه قشنگیه اون لحظه حتی ی کلیپم درست کردم از لحظه تکون خوردناش،،،،،خیلی جذابه💟💟💟و قشنگیه دیگش اینکه خدا تو رو مامور کرده برا نگهداری از اون جوجه تو شکمت،،،،،خدایا شکرت،،،،،لحظه های قشنگی با دخترم تو دوران بارداری داشتم و همچنین الان😍

لگد زدناش😍🥰

لگد زدناش واون لحظه ی ک باهاش حرف میزدم بیشتر لگد میزد وقتی ناراحت میشدم خودشم هی تکون میخورد وقتی هم شاد وخوشجاال باشم هم بیشتر تکون میخورد واون لحظه ی ک بدنیا اومد و روی سینم گذاشتنش احساس عالی بود احساس ارامیش ❤❤خودشم الان شیرینی زندگی منه وکنارمنه ...خدابا شکرت 🌺🙏

وقتایی که میرفتیم سنوگرافی پسر کوچولوم رو توی مانیتورمیدیدم
لحظه ایی که به دنیا اومد و برای اولین بارتوی اتاق عمل دیدمش

حرکت وسکسه پسرم

سونو

سه ماه اول و ویار و بیحالی خیلی بد بود، واقعا اذیت شدم هم خودم هم همسرم
اما بقیش تا الان دوست داشتم

اولیش اولین تکون تودلیموکه حس کردم داشتم ذوق مرگ میشدم 😍😍😍😍
دومیشم اونجاکه دکتر سونو ازسلامتی تودلی بهت میگه واخرش جنسیتشو اونجاست که فقط دلت میخادپاشی دکتره رو تفمالیش کنی از فرط خوشخالی😘😘😁😁

اولين بار كه توي سونوي ان تي ديدمش
انگار قبلش باورم نشده بود

چون همه میگفتن بچت پسره منم باورم شدع بود بچم پسره وقتی سونو گفت دختره خیلی غافلگیر شدم
لگد زدناش

شنیدن صدای قلبش❤️❤️

لگد زدنای نی نی شیطونم، همه هوامو داشتن حسابی
البته سختیای حاملگی خیلی بیشتر از خوبیاشه

قشنگ ترینش تکون خوردناش هست،
سخت ترینم استراحت کردنم.

این که احساس کنی یکی تووجودتونفس می کشه خدایاشکرتتتتتتتتت بینهایت سپاس

صدای قلب دوتا پسرام.. لگد زدناش

قشنگترینش لگدزدن وهمینجور صدای زییای قلبشو که میشنیدم اما بدترینش زودمتولدشدن پسرنازنینم وشرایط سختی که برام به وجود اومد

لگدزدن وخطایی که روی شکمم افتاده یادگاریهای پسرم قربونش برم الهی

لگداش، سکسکه کردناش، هر حرکتی که از سمت دخترم بود احساس میکردم داریم باهم درد دل های مادر دختری میکنیم. 😍😍😍😍🤩🤩🤩🤩🥰🥰🥰🥰

اول تکونی که دخترم خورد روز مادر بود و چون بچه اولم بود تصوری از تکون خوردن نداشتم اونقد شوکه شده بودم که هم میخندیدم هم گریه میکردم 😍😍😍😍

همه ی قسمتاش قشنگ و شیرین بود به خصوص لگد زدناش و شنیدن صدای قلبش
سخت ترین قسمتش هم زایمان بود

سکسکه کردناش. و اینکه میتونستم ورزش کنم برم بیرون و کتاب بخونم فقط خودم خودم. دلم تنگیده براش

لگد زدناش😊

لگد زدناش، و اینکه شوهرم کمکم میکرد و ماساژم میداد

خوشحالی شوهرم از بابا شدن شنیدن صدای قلب خوشگلش که گریم گرفت و جنسیت مورد علاقم که از شادی نمیدونستم چی کار کنم بسیار جذاب بود

من که خیلی دوران حاملگی سختی داشتم چهارماهگی تصادف کردم ولی به لطف خدا حنانه سالم بود و وقتی قران میخوندم باباهش باهاش حرف میزد لگدهاش خیلی دوست داشتنی بود وقتی که برای سونو میرفتم میدیدمش خیلی ارامش میگرفتم انشالله به حق ماه محرم که درپیش برو داریم هرکسی ارزو مادرشدن داره به زودی زود این ارزو نصیبش بشه الهی آمین

لگد زدن و تکون خوردناش بهترین حس بود برام الان ۴ماهشه دلم برا اون روزا تنگ میشه

وقتی برای اولین بار صدای تند قلبشو شنیدم😍😍😍😍

تکون خوردناش.گوش دادن به صدای قلبش.توجه زیاد همسرم ومراقبت هاش ازم.و سخت تریناش نفس تنگی که میگرفتم وشبا به پهلوی چپ میخوابیدم اونقدر که صب که از خواب بیدار میشدم گوشم پهلوم انچنان درد میگرفت که دلم میخواست از ته دل گریه کنم.واسترسای ماه های اخر که بهم گفتن بچت کوچیکه و...ولی خداروشکر الان دخترم سالم کنارمونه.ولی این روزا ایقد سرگرمم با دخترم که اصلا وقت نمیکنم به موقع بارداریم فک کنم ...

تکون خوردنش تو دلم و اینکه زمانی که همسرم خیلی هوامو داشت

رفتن به سونوگرافی و دیدن فرشته نازم

من اولین باری که دخترم تو دلم تکون خورد رو یادم نمیره ،خیلی دوست داشتم اون لحظه رو چون منتظر بودم تکون بخوره!
حالت تهوع بارداری خیلی بد بود و رفلاکس معده داشتم اونم خیلی بد بود و اخرشم زایمان خیلی بدی داشتم ، کلا دیگه نمیخوام باردار بشم .
خدا رو شکر ی بار این تجربه رو داشتم

لگد زدنهاش و صدای قلبش که موقع سونو‌ میشنیدم

قسمت تکون خوردناش برام خیلی لذت بخش بود😍😍😍

بهترین دورانه زندگیم بود

من کل دوران بارداریم رو دوست داشتم اصلا سخت نبود خیلی دوس داشتنی بود برام

تکون خوردنش...قشنگترین حس دنیاست!

صدای قلبش...لگد زدناش...محبت ها و مراقبت های همسری ک بی دریغ بود...واینکه هر چی دوست داشتم و حوس میکردم خیلی زود فراهم بود و...........خیلی دوران خوبی داشتم واقعا ولی برای من بر خلاف همه مامانا ۷ ماه بود چون بچم ۷ ماهه بدنیا اومد کوتاه ولی خیییلی شیرین

وقتی سکسکه میکرد
حالت تهوع بسیار سخت بود و ترش کردن معده

تموم شدنش

عزیزم دلم تنگ شد برای بارداریم تکون خوردنای بچم باهاش حرف میزدم اخرین روز یه نون ساندویچه نونو سبزی و خیار باخودم بردم بیمارستان خوردم بعدبچمو بزوراوردن بیرون نمیومد شکم مامانشودوست داشت یادش بخیر من باز نی نیمیخوام

لذت بخش ترینش همین تکون خوردناشه یااولین لگدش .
امابرای یه چیشم خوب بودحالت تهوع نداشتم خیلی عالی بود

من چون دوقلوبودم ازهمون اول که یه لکه کوچیک دیدم استراحت مطلق شدم تا،۵ماهگی تهوع اذیتم میکرد بعدم دیگه نمیتونستم تکون بخورم وهمش امیدم به وروجکای توی دلم بود لگدزدناشون ،صدای قلبشون ارومم میکرد تا۳۳هفته زودرس بدنیا اومدن حتی صدای اولین گریه هاشون بعدازتولد،۱۸روز توی دستگاه بودنشون که بایدبااون دردی که داشتم هرروز میرفتم پیششون ،الان که فکر میکنم همشون جزخاطرات خوب وشیرینه که حتی فکرکردن به اون موقعها هم قشنگه ☺️😍

فقط لگدزدناش...حس خیلی خوبی رو القا میکنه امیدوارم همه تجربه ش کنند

شیرین ترین لحظات،حس کردن حرکات و لگد زدناشه، که گاهی انگار با زمین فوتبال اشتباه گرفته😍😍
وقتی یکم تکون نمیخوره،دلم براش تنگ میشه،کلی باهاش حرف میزنم تا دوباره شروع کنه.😘😘😘
امیدوارم این لحظات را،همه خانوم ها تو زندگیشون تجربه کنند.

اون لحظه که برای اولین بارصدای قلبش شنیدم قشنگ ترین لحظه بود واون لحظه بعدازعمل که شوهرم دستم گرفته بودمیگفت گریه نکن واشکم پاک میکردبادیدن دخترم درکناره باباش واقعاحس قشنگی بود...5ماه تهوع استفراغ واقعاسخت بود😣

وقتی ک تکون میخوره دلم براش ضعف میره، و خدارو هزاران هزار مرتبه شکر میکنم ک فرشته اشو سپرد به دست من، از خود خدا میخوام تا آخر لایق بدونه من و همسرم رو، تا آخرش از توو دلیم مراقبت کنه، الهی آمین اللهم صل علی محمد و آل محمد 🤰❤️

تکون خوردن پسرم

لباسای بارداری ای بود ک میپوشیدم

برای من از روزی که جواب ازمایش مثبت شد تا روزی که لیانا خانومم رو تو بغلم گذاشتن فوق العاده بود... گاهی حتی دلم برای حالت تهوع ها و اون حس ترکیدن هم تنگ میشه... لگدزدن های لیانا، حس اینکه یکی همه جا کنارته و باید مراقبش باشی... تغذیه های خوشمزه فقط به خاطر یه موجود کوچولوی دیگه، پیاده روی های طولانی تا زودتر به دنیا بیاد... حس انتظار دیدن فرشته کوچولوت... لحظه های خوب اینقدر زیادن که نمی تونم بشمارمشون... اما از همه جالب تر برای من لحظه ی به وجود اومدن شیر دقیقا بعد از به دنیا اومدنش بود... من تا قبل از تولدش شیر نداشتم اما دقیقا تا به دنیا اومد از سینه هام شیر اومد براش... قدرت خدا که چقدر حواسش به بنده هاش هست برام حیرت انگیز بود🌞
سختی های دوران بارداری هم شیرینن ، اما این قانون که حتما باید طبیعی زایمان انجام بشه و یا امپول فشار واقعا بد بود... خدا رو شکر من سزارین اورژانسی شدم ... اما شاید یکی شرایطش رو نداشته باشه که طبیعی زایمان کنه😢
و اخرین سوال دوست دارم دوباره تجربه اش کنم اما وقتی لیانا خانوم یه کم بزرگتر بشه😅😆

اولين تكون خوردناش وهمينطور بعدش هروقت ك تكون ميخورد خيلي شيرين بود بعدم سيسموني خريدن و انتخاب لباساي كوچولو واسه عشقم و هربار بوكردن و ديدنشون قند تو دلم آب ميشد

بهترین دوران و بدترین دورانم بارداریم بود خیلی بهم سخت گذشت😔

لگداش و همراهی عاشقانه شوهرم ولی من بدجور زجرکشیدم از درد عضلانی و استخوان

فقط خوابیدن.صبحانه رومیخوردم ومیخوابیدم ناهار رومیخوردم میخوابیدم شام رومیخوردم ومیخوابیدم اونقدرخیلی خوش می گذشت.ولی حالا...😊😊😊😊

قسمت زیباش تکون خوردن ها و لگد زدن هاش بود و قسمت سخت استراحتی که داشتم و آمپولهای که مصرف کردم و گفتن مدام ماما های بیمارستان که داره سقط میشه خداروشکر پسرم الان بخواست خدا کنارم صبح و سالم

عكاسي بارداري و لگد زدناش

اینکه یه مدت بدون استرس چاقی میتونی هر چی میخوای بخوری 😂😂😂

قشنگترین لحظه برای من لگد زدناش بود...خیلی حس جذابی و نابی هست و میدونم دلم براش خیلی زیاد تنگ میشه...
درمورد روزای بد بخوام بگم این بود که خونه مون رو فروختیم بریم یه جای بزرگتر که فسقل هم اتاق جدا داشته باشه...اسباب کشی خیلی اذیتم کرد😑😑😑 و داره میکنه هنوز کامل نچیدم

اینکه همه هواتو دارن همه حواسشون بهت هست ب خصوص شوهرت اگرم چیزی دلت بخواد فوری فراهم میشه واست ولی بعدش دیگه تموم میشه خیلی دوران خوبیه درسته ک مادر خیلی اذیت میشه ولی بازم خداروشکر

قسمت خوبش اینکه خیلی همه به حرفم گوش میدادن و خداروشکر خیلی آروم بودم و دیدن عکسش توی سونوهاش خیلی قشنگ بود سختش که خیلی زیاد بود ویارو استرس جفت پایین و استرس زایمان و شبها زود به رود دستشویی رفتن ماههای اخرو اذیت معده ....

تکوناش و لگد زدناش و حمایت همسر بهترین بوده

من هیچ وقت اون لحظه ای که صدای تلپ تلوپ قلبش رو شنیدم رو فراموش نمیکنم لحظه های تکون خوردناش یه حس خیلی خوب بود ولی واقعیتش از تکرار شدنش خیلی میترسم مخصوصا از ماه نه بارداری که هر چه بلا بود سرم اومد از خارش شدید کف دست از درد پهلوی که از اول ماه نهم تا آخر ماه نهم همراهم بودکه اصلا خواب نداشتم از اینکه هر چی میخوردم همه رو بالا میآوردم خلاصه همه این اتفاقات واسه من تو ماه نهم بود که هر موقع بهش فک میکنم ناخودآگاه اشک توی چشام میاد واقعا این یک ماه خیلی بد بود ولی عاشق لحظه زایمان بودم تکرار اون حس برام لذت بخشه

همش خوبه مخصوصا بفهمی دخمل داری خدایا شکرت😍🙏

واسه کسی ک تنهاس در دوران متاهلی تا زایمان هیچ علاقه ای درکار نیست دلت خوشه هااا باید در تنهایی مرد

شنیدن صدای قلب پسرم وتشخصیص جنسیتش

شنیدن صدای قلبش😍😍😍

بهترین قسمتش تکون خوردنای پسرم بودو اینکه صدای قلبشو میشنیدم.🥰🥰🥰من فقط معده درد اذیتم میکرد 😬😬

لگدزدنای دخترم😍😍خرید سیسمونی❤

صدای قلبش ولگد زدناش جوری هم لگد میزد که قشنگ ردپاهاش روی شکمم معلوم میشد خیلی دوست داشتم عشقه دخترم عشق😍😍😘

حرکتاشو‌ خرید کردناش عاااالی ان🥰🥰🥰

من همه لحظه های دوران بارداریم رو دوست داشتم ثانیه به ثانیه اش آخه بارداری اول همچی جدیده و تازگی داره واسه همین لذت بخش بود نمی‌دونم بارداری دومم همین طور باشم یا نه .‌ ولی بهترین موقع زمان تعیین جنسیت و لگد زدن هاش و اینکه بیشتریا به خانوم باردار لطف دارن و محبت میکنند واقعا عالی بود البته بودن کسانی که در دوران بارداریم اذیتم کردم اما من سپردم بخدا همه اون افراد رو که قصدشون سقط شدن بچه من بود ولی خداروشکر بچه سالم موند و سالم به دنیا اومد خدا خودش نگه داشت دخترم رو

وقتی ک رفتم سونو ۳۴ هفته و پلک چشماشو باز و بسته میکرد
هیچ وقت اون لحظه رو یادم نمیره همش منتظر بودم بدنیا بیاد و چشماشو ببینم😍
الانم گاهی اوقات که چشماشو اروم باز و بسته میکنه یاد اون لحظه میافتم🥰

کلا از حاملگی متنفرم

شنیدن صدای قلب پسرم برای اولین بار

صدای شنیدن قلب پسرم و لگد زدناش♥️♥️😍

ازحاملگی حالممم بهم میخوره زن حامله میبینم حالم بهم میخوره هیچ قسمتشو دوسندارم ایشالله اون روزا برن برنگردن

سلام حس خوبی که داشتم روزیه که فهمیدم باردارم...وقتی اسم براش انتخاب کردم معصومه ...بهترینش هم صدای قلبش منو میبرد ب اوج تکوناش خیلی لذت بخش بود هر دقیقه که میگذاشت دوست داشتم منو بزنه تا فقط حسش کنم ... بابت این نعمت بزرگ خدا رو هزاران مرتبه شکربخاطر همین اقدام کردم ب بارداری الان یه دخمل دیگه تو بغلمه 8 ماه اس اسمش ملیکا

تکون خوردن وروجکم بهترین خاطره بود من از ابتدای بارداریم درد واژن داشتم اصلا نمیتونستم تکون بخورم خیلی سخت بود اگه خدا راضی بشه گل پسرمون 4ساله بشه یدونه دیگه میاریم ک تکرار روزای شیرینمون یاداوری بشه

سخت ترین دوران زندگیم بارداریم بود .متنفرم

لگد زدنا و تکون خوردناش بهترین حس دنیا بود اینقد منو باباش ذوق میکردیمم همش قربون صدقش میرفتیم فداش بشم😍😍😍❤❤❤❤

حركتاي پسرم اينكه باهاش حرف ميزدم تكون ميخورد اينكه وقتايي كه ناراحت بودم حركت ميكرد كه به من بگه هستش تا من ناراحتيم از بين بره كلا دوران حاملگي خيلي شيرينه و هميشه دل تنگه اون روزامم

همش خوب وعالی بود

از روزی که خواستم نگهش دارم تاروز اخرکه به دنیااومد همه لحظه هاش قشنگ بود،وتاروز اخر اصلا اذیت نشدم.حاملگی بی دردسر

مسلما تکون خوردناش و روزای سونوگرافی 😍😍😍

تصورکردنش اخ خرید سیسمونیش لگدزدناش

سکسکه کردناش😍

کلن همه ی ۹ماه خوب بودبرام.مخصوصن وقت زایمان🤣🤣

بودنش فقط حس کردنش😍😍

صدای قلب دخترم و تکون خوردناش عاشقشم😍😍

این ک همه کلی هوامو داشتن خخخ

لگداش ک تو هفته ۱۳ شروع شد😍😍😍

اولین‌لگد‌پسرم خیلیییی حس خوبی بود حس پرواز داشتم از خوشحالی عجیب ترین و بهترین حس دنیا بود واسمم هیجوقت یادم‌نمیره

وقتی صورتشو دکتر بهمون نشون داد با لگداش الان دلم تنگ شده برا لگداش،ولی عوضش الان بوش میکنم ☺☺😚😋😌😌😌

اول شنیدن صدای قلبشون.بعد تکون خوردناشون....

ھیچیییییییی😑

تکون خوردنش شنیدن صدا تاپ تاپ قلبش❤.وقتی با شوهرم رفتیم آتلیه عکس بارداری انداختیم💛.وقتی شوهرم دستشومیذاش روشکمم و باهاش حرف میزد اونم جوابشوبالگداش میداد😍قربون هردوشون برم کلا حاملگی همش قشنگه من دوسدارم

خدایی تک ب تک لحظه هاش واسم عشق ناب بود😍😍فداش بشم😋😋ولی خب تکون خوردن و انتخاب لباساش عشقققققققق بودا😘😘💋💋

تكون خوردن دخترم
اولين بار انگار از تو بدنم يه چيزي ويبره ميزد اما رفته رفته هرچي بزرگتر شد حركت ها و تكون هاش محكم تر بود و هميشه ضربه پاش به سمت راست قفسه سينه ام رو حس ميكردم
واااااي چقدر لحظات ناب و شيريني بوز🤩🤩🤩🤩
منكه دلم براي دوران بارداري يه ذره شده😊😊😊

لگد زدناش وصف نشدنی بود 🤩واینک همه بیشتر از همیشه تحویلت میگیرن🤪

اولین بارکه صدای قلبشوشنیدم انگاردنیاروبهم دادن بعدهم تکون خوردناش نمیزاشت بخوابمم شباهی لگدمیزدسختترینش هم لگن دردداشتم که هنوزم که هنوزه خوب نشدم که نشدم😏

تکون خوردن و لگد زدناش

تکون خوردناش . صدای قلبش که اینا هر بار ک حس میکردم و میشنیدم بازم برام تازگی داشت
و حامله بودن علی رغم سختیهاش و استرسایی که داره بخصوص تو این دوره زمونه اما واقعا دوران شیرینه چون ک همه جوری باهات برخورد میکنن و مراقبتن انگار که تو یه فرشته ای . اون توجه ها و مراقبتم خیلی شیرین بودن

بهتر قسمت مورد علاقه من این بود که برای اولین بار سونو گرافی شدم وپسر کوچولمو دیدم وصدای قلبشو شنیدم

همه بارداریم خوب بود
ولی قشنگترینش وقتی ۱۵ هفته بودم یهو خون زییییاااادی ازم اومد ساعت ۲ ظهر بود که از دستشویی اومدم کلی گریه کردم که بچم سقط شده رفتم بیمارستان گفتن فردا بیا کورتاژ منم خیییلیییی گریه کردم و به شوهرم گفتم
که از اونطرف یک راست رفتیم سونو که خیلیم شلوغ بود منم گریه میکردم و شوهرم دل داریم میداد ولی من ناامید شده بود
تا اینکه رفتیم داخل و دستگاه رو گذاشت گفتم الان میگه ک بچه سقط شده ولی گفت بچه تکووووون میخوره از ذوق داشتم پرواز میکردم که از خوشحالی گریه کردم
همونجا بود که فهمیدم بچم دختره
خدایا شکر بزرگی و عظمتت

من حاملگی خیلی سختی داشتم واقعا پسرم یه مرد قوی هستش با تمام درد ها و غم و مشکلات هم مردونه موند و الان امید خونه شده من توی هفته ۱۲بارداری خواهرم و از دست دادم بدترین اتفاق زندگیم افتاد یادمه پنج روز غذا نخوردم و بچم نبض میزد کفتم نمیمونه ولی خدا خواست بیاد و حال همه رو خوب کنه

دیگه اینکه خودم خیلی خیلی صبور شده بودمو رفتارای بچه گانه قبلمو نداشتم وهمسرمو خانوادهامون خیلی هوامو داشتن و به جز سختیای جسمانی طول بارداریم همه چیز عالی بود و میتونم بگم بهترین دوران رو داشتم

اذیت شدنام فقط ترس ازسقط بود اخه بارداری اول سقط شد بقیه حاملگیم سختیاشم شیرین بودبرام

مادر شدن بهترین حس دنیاس بهترین اتفاقیه ک در طور عمر ادم میوفته ‌وقتی پسرم شرو کرد ب لگد زدن دیگه حضورشو تو زندگیم حس کردم صدای تپش قلبش بهترین صدای دنیا بود برام قسمت سیسمونی خریدنم خیییلی جذاب و پر هیجان بود 😍😍😍😚😚😚❤❤❤

قشنگ ترین قسمتش، حس لمسش از رو شکم بود، که سعی میکردم حدس بزنم تو چه وضعیتی هستش

دلم برای لگد زدن وسکسه کردن پسرم تنگ میشه 😍

شنیدن صدای قلبش و بعدم لگدزدناش و وول خوردناش 🤩🤩🤩🤩🤩

چقققققققققققققد خوبببب بود دوران بارداریم چققققققققد میوه میخوردم خدااااااا😋😋😋😋😋😋😋😋😋😋😋😋😋😋😋😋 کلا همه چیش پرفکت بود👌

قسمت قشنگش این بود تو مترو اتوبوس میگفتن آخی بارداری پا میشدن من میشستم جاشون 🤣😂

من هنوز تازه فارغ شدم و ازونجایی ک بیشتر بارداریم تو ایام کرونا بود، زیاد دوسش نداشتم و ارزو میکردم زود تموم شه چون هیچ جایی نمیتونستم برم و داشتم افسردگی میگرفتم اما الان خیلی خوشحالم و این حس خوبو برای تمام ارزومندا ارزو میکنم

سه تا حاملگی داشتم یکی از یکی سخت تر
خدا رو شکر

صدای قلبشو میشنیدم.و تکونایی ک تو شکمم میخورد

من دلم‌برای تکون خوردناش تنگ میشه مخصوصا تو ماههایی که قشنگ از روی شکم مشخص میشد خیلی بامزه بود .بعدشم از بهترین لحظاتی که دلم خیلی تنگ میشه رفتن به آتلیه برای انداختن عکس بود که واقعا برام یادگاری موند .از بدترین لحظاتی که واقعا برام سخت بود کفش پوشیدن بود واقعا برام مصیبت شده بود نمیتونستم خم بشم و کلا خیلی سخت بود .ولی واقعا دوران خوبی بود با تمام سختیها و شیرین بودنش .❤❤

قسمت مورد علاقه من وقتایی ک اهنگ یا قصه ای برای دخترم میگذاشتم و عکس العمل های ریزش را احساس میکردم

سکسکه کردناش،هم دلم براش میرفت هم نگرانش میشدم

وقتی اولین بار صدای قلبشو سونوگرافی پخش کرد. توقع نداشتم اصلا. یهو گریم گرفت شکمم تکون میخورد اما خودمو کنترل کردم بزور

وقتی دکتر بهم گفت بچت دختره😍
وقتی لگد میزد😘
وقتی صدای قلبشو میشنیدم🤩
همه و همه برام لذت بخش بود ولی یهو ۲۰ روز مونده بود به زایمانم مامانم فوت کرد 🖤😭 آسمون رو سرم خراب شد

تکون خوردناش😍سکسکه کردنش😍

شنیدن صدای قلبش

شنیدن صدای قلبش😍

اووف فداش شم لگدهای نصف شبش🤩

فقط فقط سکسکه کردناش😍🥰😍🥰😍🥰

روزیی که سونوگرافی انومالی رفتیم گفت پسره فقط خوابه برویه چیزشیرین بخوراخروقت بیا.اشکام میریخت اخه شکم دومم بودهمه میگفتن دختره.خدایاشکرت

لگد زدناش ولحظه ای که میری سونو برای تایین جنسیت خیلی لحظه قشنگیه ولحظه زایمان که بچه بیرون میاد ازرحم وبغلش میگیری لحظه قشنگیه

تکون خوردناش. ضربان قلبش

لگدزدناش و خرید لباس های فینگیلیش😋😍

وقتی توسونوانومالی پسرم زبونشودراورده بود🥰🥰🥰

این رو دوست داشتم که آخر چهارماهگی وقتی ویارم تموم شد هر چیییی دلم میخواست بدون اینکه فکر کنم اضافه وزن پیدا میکنم ، میخوردم😅🤪 چون تا پنج ماهگی هم ۲ کیلو وزن اضافه کردم ، دیگه به دل درست و بدون فکر چاقی ، غذا و خوراکی میخوردم. و چیزی که اذیتم میکرد بحث و دعواهای اون دوران🥴😔

لگد زدناش

منکه هیچکسو نداشتم نازمو بکشه جز عشقم ولی قشنگترین لحظه اولین باری بود که صدا قلبشو شنیدم

غذا خوردن مخصوصا بستنی😂

سخت ترین دوران حاملگیم حالت تهوع بود و هر چی دوس داشتم درست کردم ولی نخوردم ..قشنگ ترینشم اولین بار صدای قلب دخترم گوش دادم من و شوهری کلی ذوق کردیم الان خدا رو شکر نازلی خانومم ۴ ماهشه همش شد ی خاطره

قشنگترین قسمتش برام تکون خوردن و سکسه کردنش بود سختترینش هم ویار حاملگی🙄

تکون خودناش وسالم بودنش وشنیدن صدای قلب کوچیکش از همه چی لذت بخش بود والان خداروشکر میکنم که پسرم دوماه و ۲۹روزه که پیشمه

کلا من بارداری مو دوس داشتم از روز اول سرشار از انرژی بودم تا روز زایمان شیرین ترین قسمتش تکون خوردناش بود کلا عاشق دوران بارداریم بودم نه ویار داشتم نه هیچی

شنیدن صدای قلبش تو سونوگرافی ها و تکون خوردنای قشنگش.سختیش کهیر بارداریم بود که نزدیک یکماه آخر شب و روز نداشتم از خارش پا گریه میکردم و شب های هفته های آخر که پهلو به پهلو شدن هاش خیلی سخت بود ولی در کل واقعا شیرین بود

فشنگ ترین قسمت صدای قلبش

کل دوران حاملگیم برام شیرین بود... مخصوصا تکونای قشنگش😍

حرف زدنام باهاش 😍همیشه باهاش حرف میزدم و نازش میکردم...وقتایی ک سرکلاس دانشگاه بین حرفای استاد لگد مینداخت اصن تابلو بود ک با نظر استاد مخالفه ،منم غش میکردم از خنده،استاد بیچاره ام میدونست وضعیتمو ولی چیزی نمیگفت

آخ دلم تنگ شده برااون موقعی ک بعد از غربالگری گفتن سالمه آخه اول گفتن سندروم دان داره بعد دفعه بعدی گفتن مشکلی نداره و وقتی فهمیدم دختره و سالم ....

حرکاتش وخریدن لباس ووسایل براش کیف میکردم 😍😍😍

من از شبی که فهمیدم یه موجودی مث خودم قراره رشد کنه اولین سونوگرافیم و وقتی پسرمو رو شکمم گذاشتن اولین باری که شیرش دادم کل دوران بارداریم هرچند پر استرس گذش اما واقعا شیرین و لذت بخش بود برا همه خانوما این حس قشنگ و فراموش نشدنی رو ارزو میکنم

قشنگ ترین قسمت حاملگیم وقتی بود که تکوناشو حس میکردم و وقتی که به خاطر کرونا همه ی سیسمونیشو اینترنتی خرید میکردم خییییلی خوب بود 🤩
وسخت ترینش تقریبا دوهفته آخر بارداری وروز قبل زایمانم بودش

من تو بارداری خاطره خوبی ندارم. اولش که یه حاملگی پر خطر وبعد هر سونو اختلاف رشد جنین و بعدشم فوت پدرم وبعدشم سرکلاژ واستراحت مطلق وهمش استرس سالم بودن نی نی.

همش، من عاشق بارداریمم و چقدر قدرشو ندونستم، دلم واسه لگد زدناشو تکوناش تنگه❤😍

وقتی سونو گرافی رفتم گفت بچه خدا شکر ضربان قلبش خوبه و بچه پسره .خدا رو شکر کردم و به خاطر اینکه یه دختر خوشکل دارم و اینکه خداپسر هم بهم عطا کرد و جفتمون جور شد خیلی خوشحال بودم.

من ویار کباب داشتم خیلی حس خوبی بود 😆

لگد زدنای پسرم

لگداش و تکوناش خیلی حس خوبیه 🥰

تکون خوردناش به قدری زیادبود که ازفاصله دومتری هم همه میفهمیدن

قشنگترین لحظاتش موقعی بود ک میخواست حرکت کنه یا لگد بزنه از بیرون روی شکمم معلوم بود منو همسرم بعضی اوقات تا دیروقت میشستم حرکتشو میدیدم زمانی بود ک شب خواب بودم لگد میزد بیدارم میکرد خیلی حس خوبی بود😍😍😍

وقتی که تواولین سونو صدای قلبش و موقع تولد صدای گریه هاش و شنیدم

یکی دیگه اش هم این بود که شوهرم می‌گفت پات رو زمین نزار بزار روچشمم 🥰😂😂😂الان احترام میزارع ولی اون موقع بیشتر کافی بود دهانم باز کنم بگم فلان چیز می‌خوام ساعتچهار صبح هم بود می‌رفت می‌گرفت⁦☺️⁩⁦☺️⁩⁦☺️⁩

من ک با همه سختیایی ک تو بارداری تحمل کردم بازم عاشق تک تک اون روزا بودم بهترین حس دنیا بود ک هلنم تو وجودم داشت رشد میکرد ..
حتی وقتی واسه زایمان رفتم گفتن میتونی همین امروز بستری بشی یا بمونی دو روز دیگه بیای ک اخر ۴۰ هفتت میشه دلم نیومد اون روز بستری بشم گفتم دو روزم غنیمته
الانم ک هلنم پیشم واقعا عاشقشم ولی هنوزم دلم واسه بارداریم تنگ میشه حتی چن بار گریه کردم از دلتنگی😊🤗😍👶👶

قشنگ ترین لحظه موقعه ای که میرفتم سونوگرافی میدیدمش صدای قلبش می‌شنیدم کلی قند تو دلم آب میشد اشک تو چشمام جمع میشد خدارو شکر بابت نعمت بزرگت

بهترين دوران حاملگيم روزي كه قرار بود شاهان به دنيا بياد اصلا استرس نداشتم راحت رو تخت دارز كشيده بود تا اين كه پرستار گفت پاشو بريم اتاق عمل خشك خشك شدم يعني چوب درخت
و بدنرين دوران حاملگيمدو ماه اخر خارش بارداري گرفتم خيلي بد بود خيليييييي ديگه اون روز ميخوام براي هيچكس نياد

تما دوران باردایم لذت بخش بود برام از شنیدن صدای قلبش برای اولین بار تا تکون خوردناش😍😍😘

شنيدن صداي قلبش،لكد زدناش بهترين حس دنيا بود 😍😍

من خیلی دوران بارداریم رو دوست داشتم
شوهرم خیلی هوامو داشت اطرافیامم همینطور و بهترین حس دنیا وقتی بود ک شکمم کلا چپ و راست میشد انقد و پسرم محکم تکون میخورد
فداش بشم الانم خیلی شیطونه

بهترینش حس کردن دخترم و هیکلم عالی شده بود و به وزن ایده عالم رسیدم و پوست و موی خیلی خوبی داشتم
و قسمت بدش یبوست بعد زایمان که وحشتناک بود

بعد از ده سال انتظار همين ك حامله شده بىدم بهترسن حس دنيا بود.از لحظه لحظه اش سعي كردم لذت ببرم با تمام سختي هاش.استراحتش و امپول و داروها و تمام سختي هاش رو ب جون هربدم و خداروشكر كردم.خدارو هزار بار شكر دوقلوهام كنارم خوابيدن.خدا هيج كس رو چشم انتظار نذاره.الهي امين

شنیدن صدای قلبش و سالم بودنش

لگد زدنهاش چه خوب بود 😍 و اولین لگدش که از خوشحالی بال در اوردم
و اینکه روز تولدم بهترین هدیه تمام عمرم رو گرفتم و دختر کوچولوم دنیا امد 😍😍😍

هر روز صب ساعت 7 قبل از اینکه آلارم گوشیم زنگ بخوره با لگدهاش منو بیدار می‌کرد که برای رفتن به سرکار آماده بشم، ماشالله دخترم سحرخیز الانم شبا زود می‌خوابه صبحها هم ساعت 8 بیداره

قسمت سختش استراحت مطلقش ازپنج ماهگی تاهفت ماهگی قسمت شیرینش شروع لگداش😍😍صدای قلب کوچولوش😍ولگداش وسکسکه هاش😍😂😂واخرینشم خریدسیسمونیش وباذوق چیدنش واخرسرم بغل گرفتنش😍😍😍ولی خب باهمه سختیاش وخوبیاش بارداریمودوس داشتم چون مثل ملکه هابودم همه هواموداشتن😍😂😂خیلی دلم تنگ شد😢بازم خداروشکـــر

قسمت لگد زدناش و شنیدن صدای قلبش..که الان قربونش برم ۲۱روزه بدنیا امد

همه جاش

شنیدن صدای قلبش چون سونوی اول گفتن قلبش تشکیل نشده و باید میرفتم واسه سقط اما نرفتم و دو هفته بعد صدای قلب کوچولوش رو شنیدم

شنیدن صداش دیدن چهرش با چشمای بسته تو سونو و تکون خوردنش که حسی عجیبی داشت خیلی لذت بخش بود خدارو شکر که یه دختر دارم عاشقشم

عاشق سونوگرافی بودم از چند ساعت قبل شوق داشتم زود برسم تا تصویر و فیلمش رو ببینم

بهترینش وقتی بود فهمیدم باردارم و سالمه و بهدش اینکه دختر و هرچند پسرم بود اشکال نداشت واسم مهم سالم بودنش بود . و بعدش لگد زدناش . در کل دوران حاملگی خوبی داشتم زیاد اذیت نشدم و اما الان انقد وروجک و شیطونه که دیگه دلم بچهدیگه نمیخواد

اونجاش ک اقایی پا ب پام میومد و هوای منوداشت و میگفت توالان کوچولوداریدباید مراقبت باشم😍😍

قشنگترینش لگد زدن بود و بدترینش سختیه به دنیا اومدنش

لذت بخش ترینش لگدا و تکون خوردناش و بعدشم استراحت و خوابیدن و غذاخوردن بی دردسر😄

همش شیرینه😌😍

تکون خوردنش واسه ی اولین بار.... دستم رو شکمم بود قشنگ حس کردم کف دستشو گذاشت روی کف دستم
بعدشم خیلی سریع عین ماهی توی شکمم سر خورد انگار داشت می چرخید🥰🥰🥰😍😍😍❤❤❤

تکون خوردناش هرچندخیلی کم تکون میخورد و شنیدن ضربان قلبش

شنیدن صدای قلبش و لگد زدناش

سکسکه زدناش😍لگد زدناش😍صدای قلبش😍وقتی تکون نمیخورد اهنگ براش میذاشتم برام میرقصید😂الانم اون اخنگو دوس داره قربونش برم😍تالحظه زایمان هم تکون میخورد سزارینی بودم تا پشت دراتاق عمل ازتکوناش لذت بردم استرسای خودشو داش ولی وقتی دنیااومد همه سختیایادمون رف از امپول ب شدت میترسیدم برای امپول بیحسی عمل۸تاامپول خوردم بخاطر دیدنش ترسوگذاشتم کنار وقتی گریه کرد انگاردنیامال من شد برای هرکس ک ارزوی بچه داره دعاکردم واقعا حس قشنگیه

تکون خوردناش

تکون خوردن و کله زدنا بهترین لحظاتش بود.. بدترینشم شش ماه ویار سنگینش......

اولین لگدی زد بهترین چیز بود

کلا حاملگییم همش حس خوبی داشتم و دوست دارم دوباره تکرار شه
به جز دوماهگی که حالت تهوع داشتم

اینکه هرررر چقدر دوست داشتم میخوردم اصلا بفکر رژیم نبودم😍 اینکه با هر لگدی که میزد گوشی مو ور میداشتم از تکونای شکمم فیلم میگرفتم😀دیگه خرید سیسمونی عاشقش بودم لباسای کوچولو خریدن واقعا لذت بخش بود

قسمت مورد علاقم اونجایی بود ک بچم تکون میخورد و من از ذوق دیوونه میشدم

لگد زدناش حس خوبی داشتم 😍

حس من این بود که دارم دختردار میشم موهاشو شونه میزنم از پشت میندم واااایییی دلم میرف برای این لحظه 😍😍 حس اینکه منم مادر میشم از بچم نگهداری میکنم 😂😂😂😂واقعن یادم رفته حاملگی ویارش روانیم کرده بود چه بدونم حسش چی بود آخه گهواره توام از خودت سوال داوردی😂😂😂😂

وقتی ک بری بگه بچه چیه و لگد زدن نی‌نی الهی دردش بزنه تو جونم

والا اینقدر حاملگی پر خطری داشتم(استراحت مطلق.دیابت بارداری.خونریزی لکه بینی)که نمدونم کجاش مورد علاقه بود😊ولی شنیدن صدای قلبش جذاب بود

حس کردن حرکات بچم

من عاااشق سونوگرافی بودم

خریدن لباس های کوچولوی صورتی و وسایل های صورتی برای دخترم بود،💜

اولین باری که تو سونگرافی دیدم اندازه نخود بود😍😍😍

قسمت مورد علاقه من صدای شنیدن قلبش سالم گفتنش بود و سخت ترین هم هر روز شش هفت بار قی جوری بود که یبار از حال که رفتم دستمو انداختم گردن شوهرم رکابی بیچاره پاره شد چون نفسم بالا نمیومد نمیدونم چی شد بیچاره خیلی ترسید

لگد زدنای لنای مامان😍😍😍😍چقد کیف میکنم وقتی محکم لگد میزنه 😘😘😘😘الههههی قربووووونش برم دخمل مامانی

هیچ کدوم بدترین حاملگی دنیاروداشتم

سلطان بودن درقلب همسر وهمه جوره هوای منا داشت حیف که تموم شد انگار همه چیز عوض شده حالا

لگد زدنهاش سکسکه هاش دلم میخواد باز حامله بشم

تکوناش وقتی زیر دستم حس میکردم انگار دنیارو بهم میدادن و شکر خدا مشکلی نداشتم ، قسمت سختش زایمان بود که زودتر از موعد بستریم کردن گفتن بند ناف بچه دور گردنشه و داره خفه میشه

من عاشق نووزادم الانم باردارم بی صبرانه منتظر دختر کوووچولوم هستم سوین مامان
من عاشق لگد زدن های سامیار بودم 🤩

تکون خوردنش

لگدزدنای دخترم لذت بخش بودوصدای قلبش، توی حاملگی خیلی حال میده کسی واست غذابپزه بیاره وتاسیانه بپزن بیارن این قسمتاشوخیلی دوس داشتم 😄😋😋

تکونهای بچه م اگه برگردم از تکونهاش بیشتر ذوق میکنم

لگد زدنش واینکه همه هواتو دارن ونمیذارن کار کنی هرچی بخوای واست فراهما

وقتی اولین بار تصویرشو توی سونو دیدم و از شدت خوشحالی اشک توی چشام حلقه زد.هنوزم که یادم میفته چشام پراشک میشه😍😊

بدترین حالت بوها رو به شدت احساس میکردم حتی دلم میخواست یخچال از خونه بندازم بیرون🤑 تمام دوران بارداری با ماسک😷 بودم با اینکه کرونا نبود غذا نمیتونستم بخورم😝 عاقبت نازنین کوچولوم کم وزن به دنیا آمد
دلم برای حرکتهای کوچولوش تنگ میشه یادم یه روزای که کمتر حرکت می کرد از نگرانی نمیدونستم چکار کنم به دکتر،مامانم ، مادر بزرگم ،خواهرم زنگ میزدم وقتی حرکتش دوباره زیاد میشد خیلی خوشهال میشدم و خیالم راحت دارم حسش میکنم😍

موقعی که تو سونو میبینیش که کامل تشکیل شده،مخصوصا اینکه با شوهرت رفته باشی،حس اولین سونو به همراه عشقت حس خوبیه

وقتی که هوس یک چیزی میکردم زود می خرید برام .😁بقیش اوضام داقون بود

از شیرین ترین لحظات میتونم چرخیدنای پسرم رو بگم خیلی لذت بخش بوذ

تمام لحظاتش زیبا بود.🥰🥰🥰

حس بودنش،تکون خوردناش،سیسمونی خریدن برای دختر نازم،حال خوب دیگران برای بدنیا اومدن بچمون،سونوگرافی رفتن و دیدن قیافه ماهش❤️

قشنگترین لحظات حس کردنش بود و به به به به خرید کردناش 😍

تمام دوران حاملگی من عالی بود بخدا اگه بچه ۸ماهم انقد بیقرار نبود ۳ یا ۴تا بچه دیگه میاوردم ازبس حاملگی خوبی داشتم ولی بچم یکاری کرده اگه حامله هم بشم مجبورم سقط کنم.

وقتی که تکون میخوردولگدمیزد...ازشادی درپوست خودم نمیگنجیدم

تکون خوردناش ‌...اون شکم گنده بامزه ...توجه زیادی که اطرافیان بهت میکنن و اینکه یه جامیری نمیزارن بلندبشی هیچ کاری بکنی

تمامش قشنگترین بود.از لحظه ای که فهمیدم تا همین الان 😍 جوجه نازم وقتی لگد میزنه میخوام بمیرم براش.وقتی صدای قلبشو گوش میدم انگار دنیا واسه منه😌

من تو حامگی خیلی اذیت شدم😭😭
ویار😭سنگ کلیه😭جفت پایین😭قند بالا😭استراحت😭
خیلی سخت بود اما وقتی تکان میخورد و حسش میکردم خیلی عالی بود
اولین و زیبا ترین حس دنیا😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

تکون که میخورد میچرخید کیف میکردم 😘😘😘😘😘

قسمت های قشنگش ویار به گوجه سبز و لواشک،مادران دانش آموزان کلاسم برام لواشک خونگی می آوردن،خیلی خوشگل شده بودم و از این قضیه لذت می بردم،دخترم تکون می خورد و من ریسه می رفتم ، توی سونو می دیدمش قند تو دلم اب می شد.هر روزش برام عید بود ،خیلی خوب بود اما نگم از سختیاش درد ستون فقرات،سنگینی بدن ،تهوع،وجود یه میوم به اندازه پرتقال بیرون دیواره رحم و درد وحشتناکش که من بستری کرد

هیچیش ،همش درد و سختی و بیمارستان

اولین حسی که خودم فهمیدم باردارم،وقتی خبربارداریمو به همسرم دادم و از خوشحالی زبونش بنداومد(فیلم دارم ازاین صحنه)،اولین بارکه صدای قلبشو توی۵هفته شنیدم،مهمتراز همه وقتی بود که قبلا سونوگرافی گفت معده روندیده و یکهفته بعد دوباره چک کردیم گفتن سالمه سالمه و من اشک شوق ریختمو خداروشکرکردم انگار رو ابرا بودم،و‌درآخر باسوراخ شدن کیسه آبم طی یکساعتونیم زایمان طبیعی کردم و شیطون بلا تشریف آوردن بغلم طفلی۲۹۰۰بود وزنش.
خدا به هرکی آرزو داره سالم و صالح بده وباشادی کنار کوچولوشون لذت ببرن.

برایرمن همش عالیزبود نه تهوع و نه هیچ نکته ی منفی فقط اواخر کمردرد داشتم یه مقدار

بهترین دوران زندگیم بارداریم بود، بهترین و شیرین ترین لحظاتیم ک تجربه کردم وقتایی بود ک سونو میرفتم واقعا سراسر هیجان بود طوریکه هرروز دوسداشتم برم سونو بدم و از همه این زیبایی ها ک بگذریم روز زایمانم بهترین و شیرین ترین و باورنکردنی ترین روز عمرم بود طوریکه هنوزم باورم نمیشه منم مادرم

وقتی جواب ازمایش و گرفتم و فهمیدم سه ماهه باردارم.😂😂
و موقعی که جواب ازمایش سندروم دان دخترم منفی بود

اولین باری که حرکتهاشو حس کردم و عاشق سکسکه زدنهاش بودم یادش بخیر 😍😍😍

لحظه ایک فهمیدم باردارم اصلا باورم نمیشد انگار دنیارو بهم دادن تا یهفته گیج بودم....وبرای اولین بار ک صدای قلبشو شنیدم وای چ حس شیرینی بود😍😍😍😍😍😍😍

قسمت مورد علاقه من زمانی بود که دخترم چرخید😂
اخه زیر دندم بود،دوماه از درد دنده شبو روز نداشتم

این که همه ازم تحویل میگرفتن😁

برای من بهترین دوران بود حاملگیم اصلا خاطره بدی ندارم ن ویاری داشتم ن هیچی حالم خوب بود فقط تنهای چیزی ک اذیت شدم این بود ک هروز بخاطد غلظت خونم امپول انکسپاریان میزدم دورنافم خیلی ناراحت بودم ولی دیگ الان عادت کردم

سلام
از همه بیشتر حرف زدن با پسرمو خیلی دوست داشتم
ترکای رو بدنمو اصلا دوست نداشتم .
دوباره دوست دارم تجربه کنم ولی دوست دارم با دخترم حرف زدنو تجربه کنم

لگد زدن پسرم وبرای اولین بارشنیدن صدای قلبش❤❤😍😍😍

خرید و لگد

صدای ضربان قلبش😍و شوهری که نه ماه زحمتمو کشید و بهم رسید هرچی خواستمو و نخواستمو فراهم کرد 😁

تکون خوردن های دخترم.ولی قولنج توی چهار ماهگی و فشار خون بالا توی هشت ماهگی خیلی بد بود

وقتی که برای اولین بارصدای قلبشو شنیدم😍😍

هروقت فکرشو میکردم که قراره مادر بشم خیییلی حالم خوب میشد

قشنگترین حسش همون تکون خوردن نی نیمه😍😍😍😍

لگدزدن پسرم شنیدن صدای قلبش ،😍😍😍😍😍😍😍😍🥰🥰🥰🥰

هوس سیرابی ای که داشتم 😋همین طور لگد زدناش

وقتی که کیت دوتا خط پر رنگ شد 😄وقتی سنو گفت دختره😁 وقتی تکون میخورد و کسی اگه کنارم بود میدید دارم تکون میخورم از بس شدیدبود.سختیش واسه ویار شدید😤 تا 8ماه و بعدش دندون درد که یه قرص استامینوفن ساده نمیخوردم ک واسش بد نباشه😦 .وقتی هوس کنار سبز و گرمک کرده بودم و فصلش نبود عین گمشده هادور خودم میگشتم همش تصور میکردمو دهنم اب میوفتاد چه هوس مسخره ای بودااااا😆😆😂و خنده دارش این بود صبح عمل من تا ساعت سه بیدار بودم لاک میزدم و سشوار خوشگل میکردم صبحش تا لاکا پاک نکردن نزاشتن برم اتاق عمل چه اشکی ریختم اییش😂😂😯😐

من همش ویار و سرم دوس داشتم غذاهایی که دلم مکشید رو بخورم ولی نمیتونستم

دختر من اصلا تکون نمیخورد واسه همین همش نگران بودم همین باعث شد دچار استرس و ترس بشم چون به پا بود سرش سمت قفسه سینم بود هر وقت تکون میخورد سرشو فشار میداد سمت قفسه سینم با اینکه اذیت شدنم میشد ولی لذت میبردم اگه اینکارو نمیکرد استرس میگرفتم

وقتب برای اولین بار صدای قلب قشنگشو شنیدم و وقتی بهم جنسیتش گفتن و موقع اولین بار دیدنش تو اون حال همه ی دردا یادم رفت ❤

من تکون خوردناش رو خیلی دوس داشتم

واااای خدا جون دلم یهو برا اون روزا تنگ شد😢 چقدر اذیتش میکردم .بچم عاشق موزیک بود .الانم عاشق موزیکه.مدام براش موزیک با صدای بلند پخش میکردم مثل ماهی تکون میخورد.چقدر لذت بخش بود

چه لباس قشنگی پوشیده

صدای تپش قلبش آرامشم بود

تکون خوردناش😍😍😍😍😍😍

اول از همه اینکه فهمیدم باردارم بعدش صدای قلبش اینکه منتظر بودم تکون بخوره وقتی تکوناشو حس میکردم بادخترم منتظر میموندیم نی نی تکون بخوره الان دخترم که سه سالشه به حنان بیشتر نی نی میگه تاداداشی کلأ حاملگی حس قشنگیه البته کنارشم استرس اینکه بچه سالم دنیا بیاد

لگداش و تکون خوردنش ارامش میده
بدترینش هم اون روزای که ویار داری و روزای اخر که نمیگذره انتظار واقعا سخته

حالت تهوع من شب ها شروع میشد صبح ها حالم خوب بود تو ادراه همه بهم میخندیدن که چرا حالت تهوع نداری ولی خوابت میاد با همه سختی ها و استراحت مطلق شدنم لحظه ای که بدنیا اومد دادنش بغل بهترین روز زندگیم بوده. و البته کمک ها و همراهی همسرم خیلی کمک حالم بود تا به امروز

صدای قلبشوووو که میشنیدم بهترین صدای دنیا بود 😍😍لگد زدناش .....تکون خوردناش وقتی باهاش حرف میزدم 😍😍

همه قسمت های حاملگی ِلذت بخش بود و مثل یه خواب شیرین بود

دلم برای لگد زدناش خیلی تنگ میشه و روزی هزار بار خداروشکر میکنم که الان تو بغلمه خدا قسمت همه بکنه انشاالله

لگد زدناش و انتظار برای رفتن به سونو گرافی و شنیدن صدای قلبش

لگدزدناش عاشق اون لحظه هام یادم میوفته دلم میخواد باز😭😭😭

تکون خوردنش و اولین باری که توی سونو چهرش مشخص شد چه دوران خوبی بود 😊😊

وقتی تکوناش شروع شد😍❤

تموم لحظه ها شیرین بود از تست بارداری و سونو لگد زدن بگذریم لحظه ای که درد داشتم رو دوست داشتم چون میدونستم میخواد بیاد پیشم 😍😍دردش به جونم😘امروز واکسن ۴ ماه زد همش تب داره😔😢

اولین بار که پسرم تکون خورد بهترین دورانم بود .و وقتی صدای قلبشو شنیدم 😊😙

خوردناش اون نازکردنان ولگدزدن

لگد زدن های پسرم و سخترینش لحظه اش وقتی که افتادم از پله ها وترسیدم نکنه بچه ام طوریش بشه ولی خداروشکر الان سالم سالم 😊

تکون خوردناش ای جانم

لگد زدناش صدای قلبش واااای دوران بارداری خیلی خوبه همه جوره تحویل میگیرنت

تکون خوردناش😍😍😍😍😍حس فوق العاده ایه

اولین بار که صدای قلبشو گوش دادم و تصویر سونوشو دیدم

وقتی بچه تو شکم ادم حرکت می کنه خیلی جالبه ، ولی دیگه دوست ندارم تکرار بشه چون از اول بارداری ویار داشتم و تهوع شدید ، هر چی می خوردم بالا میاوردم ، هفته های آخر هم خیلی سخت بود مخصوصا که تو تابستون بود و خیلی گرم بود و حسابی هم سنگین شده بودم .

حرکاتشون عالیههه الانم باردارم با هر حرکت هنوزم مثل روز اول ذوق میکنم

شنیدن صدای قلب بچه ولگد زدن پسرم😍😍😍😚😚

لگدزدناش وصدای قلبش 🥰🥰

شنیدن صدای قلبش😍

لگد زدن و تکون خوردنش خیلی حس خوبی داشت ولی اینکه بدنم سنگین شده بود و کار کردن سخت بود ولی کلا خیلی خوب بود مخصوصا اینکه آدم توی بارداری هر چی دلش خواست میتونه بخوره ولی توی دوران شیردهی نه دلم واسه اونروزا تنگ شده
اینجانب خانم شکمو 🙈

شیرین ترینش لگد زدناش بود 😍😍صدای قلبش همه چیزش عشق بود با این که استراحت مطلقی بودم ولی بازم شیرین بود

همه دوران بارداریم خوب بود و دلم براشون تنگ شده فقط اخراش استرس‌ ک حرکاتش زودتر کم شد خیلی سخت بود

بهترین و شیرین ترین قسمتش شنیدن صدای قلبش و تکون خوردناش بود
و بدترینش ادمای اطرافم که اصلا درکم نمیکردن و ویار شدید داشتم جوری که
از کوچیکترین چیزی حالم بد میشد و اطرافیانم میگفتن ما هم حامله بودیم از
این اداها نداشتم

از من پرسیدید در مورد دکتر کدوم شهر؟ دکتر مرجان سعادت شیراز عالی عالی

وقتی برای اولین بار صدای قلبشو شنیدم و اولین بارلگدزد خیلی ذوق کردم بااینکه بچه دوممه

من عاشق زمانایی بودم که تکون‌میخورد تو شکمم.و البته وقتایی که شوهرجان همه جوره هوامو داشت😍😍😍😍

دوران خوبیه خیلی بهت اهمیت میدم لذت بخشه .من چند روز قبل از ب دنیا اومدن پسرم دچار برق گرفتگی شدید شدم .چند روز بیمارستان بستری بودم کف پام اسیب دیده بود خداروشکر پسرم سالم موند عیب نکرده بود من میگم معجزه بوده

لگد زدناش 😍هر چی میخاستم شوهرم ن نمیگفت ۹ ماه ب اندازه ۲۰ سال برام خوراکی خرج کرد😂 اما ۷ ماه حالت تهوع داشتم دیگم دوس ندارم بچه بیارم بخاطر حالت تهوع

وقتایی که تکون نمیخورد و مویز میخوردم و شیطونیاش شروع میشد، بهترین بخشش بود، گرفتگی عضلات تو خواب و درد سیاتیک بدترین بخشش بود

من کل حاملگی حالت تهوه داشتم نمیتونستم اصلا غذا بخورم لگد زدنای دخترم واقعا شیرین بود شوهرم همش ناز میکشید خیلی دوران خوبی بود خداروشکر میکنم یه دختر شیرین سالم دارم خدایا ممنونم ولی واقعا خیلی زجر کشیدم تو بارداریم

اینکه یبار مریض شدم و بیمارستان بساری شدم نیمه شب بود همسرم اومد بیمارستان و برای اولین بار بغلم کرد و تو بغل هم زار زار گریه کردیم بلند بلند و همه ی مردم نگاه مون میکردن

وقتی لگد میزنه پسرم😍😚میفهمم حالش خوبه

شنیدن صدای ضربان قلب بچه ام

برای اولین بارصدای قلبش ولگدزدنش خیلی برام قشنگ بود💕

بعد از سيزده ساعت درد اومد همه دردام تموم شد❤️

اینکه همیشه هوامو داشتن😂 ولگادش که شروع شد🤩 حساس ترین لحضاتشش موقع زایمانم بوددددخیلی حس جالبی بهم دس داد😍😍😍😍❤....

اولیش که شنیدن صدای قلبش و شوک زده شدنم و اشکام ک همونطور میریخ دومیش ک اولین باری که تکون خورد😍😍😍

وقتی اولین بار دکتر گفت قلبش ضربان داره و من اونو تو مانیتور سونوگرافی دیدم.الان هم وقتی شروع به حرکت می کنه دلم براش ضعف می کنه.😊

همه ناز تو میکشم. تو خیابون خونه مهمونی همه جا. ادای نینی ساعت ۳ شب😂😂.

پسر من خیلی سکسکه میکرد،الانم همینه😍😍😍

اگر چه شوهرم خیلی هوامو داره ولی تو بارداری من حکم شاه داشتم😂😂

لگد زدناش❤❤❤❤❤❤

لگد زدنِ گل پسرم که من کیف میکردم

صدای تپش قلبش موقع سونو 😍😍😍

حالت تهوع بدی داشتم ... سخت بود خودم تنها دنبال دکتر و سونو و ازمایش و دارو بودم... صدای قلبش از همه چی بهتر بود

قشنگترینش لگد زدن دخملم بود😍😍 و سخت ترینش استراحت مطلق بود😢😢

بهترین لحظه شروع لگد زدن هاش بود
هر روز مینشستم لباساش رو نگاه میکردم که کی به دنیا میاد و میپوشه ولی الان همون لباسارو تا میکنم میزارم تو بقچه
دیگه اندازه نیست
صدای قلبشو ضبط کردم تا گوش بدم و لذت ببرم
سختی نداشت عالی بود نه حالت تهوع نه ویار نه مشکل خاص دیگه فقط نگران بودیم اگه موقع زایمان برسه چون ماشین نداشتیم چطوری باید بریم نکنه اتفاق بدی بیافته که خدارو شکر رفته بودم بیمارستان برای کنترل یهو احساس آبریزش کردم به دکتر که گفتم گفت شروع شده برو بستری شو ⁦☺️⁩😆
اگه زمان برگرده و باز این لحظات تکرار بشه اره دوست خواهم داشت ولی دوباره یه بچه دیگه نه،😏

همه چیزش زیبا وبیاد ماندنی بود خیلی دوست داشتم وقتی لگد میزد میدونستم که یه موجود ناز تو بندنم زندگی میکنه وداره رشد میکنه من بارداری خوبی داشتم خداروشکر همه کنارم بودن وخیلی مورد توجه قرار میگرفتم وقتی مامانم برام سیسمونی آماده میکرد منم به لباسای خوسگلش نگاه میکرد صبر نداشتم بیاد واز این وسایل استفاده کنم روزی ده بار وسایلها رو نگاه میکردم سختی داشت من همش باید بخاطر مشکلهای آزمایش میدادم ماه های آخر هر هفته واینکه از زمان زایمانم گذشت وبچه بدنیا نیومد ومن با چشم گریون رفتم بیمارستان واونجا گفتن قلب بچه مشکل داره وباید سزارین شی واسه هممون سخت بود ولی شیرین هم بود چن شوهرم خیلی دلواپسم بود وآروم نگرفته بود تا من از اتاق عمل بیرون نیومدم

اولين بار كه صداي قلبشو شنيدم بهترين حس دنيارو داشتم

ب دنیا اومدنش

خخخ من مث شاهزاده‌ها شده بودم همش شوهرم و مادر شوهرم بهم میرسیدن خییییییییلی شوهرم ک اوووووووووووه حد نداشت دیگه خیلی مواظبم بودحواسش شیش دنگ رو من بودمنم هی خودمو لوس میکردم الکی انقد کیف میکردم خخخ خیلییییییییییییی دوران شیرینی بود ینی هرچی بگم کم گفتم یادش بخیر انقد شوهرم بهم بستنی میخوروند تا یذره دخترم تکون بخوره باباش ببینه 😍وقتی میرفتیم سونو انقد عشق میکردیم وقتی دخترم تکون میخورد از ذوق انقد همدیگرو نگاه میکردیم میخندیدیم☺ وقتی فهمیدیم جنسیتش چیه سریع رفتیم براش سیسمونی خریدیم لباسای کوچولو واااااای کلی وسایل و اسباب بازی و لباس باهم براش انتخاب کردیم🤗 خداروشکر اصلا دوران سختی نبود خیلیم باحال بود یادمه ی سری صبح بیدارشدم شوهرمو راهی کنم بره سرکار هرکاری کرد یذره دخترم تکون بخوره بببنه خیالش راحت بشه بره سر کار دیدیم ن تکون نمیخوره چیزای شرین خوردم خیلی اب سرد خوردم آهنگ گذاشتم با صدای بلند دیدیم ن بعد شوهرم چراغ قوه و روشن کرد گذاشت رو شکمم کل شکمم قرمزشده بود یهو دخترم ی لگد زد از خوشحالی انقد رقصیدیم باهم خخخخخ😂😂😂

همه چیزش عالی بود مخصوصا واسه کسی که اولین باره تجربه میکنه، ولی من لحظه ای که بدنیا اومد رو با هییییییییچ چیز عوض نمیکنم، اون لحظه که صدای گریه ش پیچید توو اتاق🥺❤️❤️❤️

همش قشنگ‌بود ولی بیشتر حرکاتش توی شکمم؛عشق میکردم

واقعا حسی که ادم وقتی برا اولین بار تکون خوردنش رو میبینه هیچ حسی جاشو نمیگیره من یه صبح بود و تازه از خواب بیاد شده بودیم یهو حسش کردم دست شوهرم رو گذاشتم روش دوتامون خیلی شوق داشتیم وقتی شوهرم قربونش رفت و شکمم رو بوسید واقعا بهترین حس بود

سلام به همه ی مامانا
قشنگترینش وقتی بود که پسرم روزها خواب بود شبها بیدار درحال لگد زدن و بازیگوشی

برا لگد زدنا خیلی دلتنگ میشم

لگد زدناش😍 حتی بعداز اینکه تکراری بود اما برام خیلی لذت بخش بودالهی شکر که دخترم الان کنارمون هست🙇

شنیدن صدای ضربان قلبش برای اولین بار زیباترین صدایی بود که تو عمرم شنیده بودم.💗💗💗یادمه حالو هوامو عوض کرده بود و حس عجیب و دوست داشتنی بود

قشنگترین قسمتش اینکه مامانم نمیذاشت دست به سیاه و سفید بزنم😂😂😂

تکون خوردنش شنیدن صدای قشنگ قلبش ❤️ وقتی رفتم سونو داشت انگشت شصتشو میخورد و خیلی بانمک بود🥰🌺🍃

ورجه و وورجه کردناش😍

من کلا حاملگی خیلی خوبی داشتم😍

موقعی بودکه اولین باررفتم سونوصدای قلب دخترم شنیدم وتمام غصه هام وفراموش کردم وعکس یادگاری گرفتم بااقامون انشاالله نصیب همه اونهایی که بچه ندارن بشه

وای وقتی ک لگد میزد خیلی دوست داشتم..کلا دوران بارداری عالی بود دلم برلش تنگ شده

شنیدن صدای قلبش و صحبت باهاش، تکوناش

وقتی اولین لگدزدناشو حس میکنی باهاش حرف میزنی و با لگدهاش واکنش نشون میده🥰🥰🥰بعدم اینکه هرجا میری تحویلت میگیرن و نمیزارن کاری بکنی😉😉خداروشکر که سلامتی پسر قشنگم

لگد زدناش عشوه اومدنامو ناز کشیدنای همسر اخ پام گرفت نصفه شبو پریدن شوهر برای ماساژ پاره شدن کیسه ابو استرسو دلگرمی دادنای شوهر و در اخر زایمان تو ابو بودن شوهرم پیشمو دیدن نگران بودنشو ماساژم میدادو دستامو میبوسید همه چیز بارداری عالی بود چون تهوع هم نداشتم

قسمت مورد علاقه ام این بود ک ب خواسته ام رسیدم و خدا بهم دخترم رو هدیه داد ....و قسمت بدش تزریق روزانه آمپول برای انعقاد خون

وقتی دکتر گفت قلب بچت تشکیل شده ازخوشحالی نمی‌دونستم چکارکنم

وقتی تکوناشو حس کردم وقتی ک تو سونو گرافی دستاشو برام تکون داد انگار ک دنیارو بهم دادن

وقتی تکوناش شروع شدوشنیدن ضربان قلبش بهت احساس خوبی میدادوقتی بارداربودم خیلی باهاش حرف میزدم😁

قسمت خوبش لگداش واینکه کسی کاری نداره باهات.قسمتای بدش استرس این وضعیت الان و کرونای لعنتی و استرسی که خودت واسه سونوهاتو و اتفاقات بارداری داری

بهترین لحضه بارداریم وقتی ک دکتر بهم گفت سالمه فقط این دوتان بدترین لحضشم وقتی ک تو هفت ماهگی خون ریزی کردم و پسرمو از دست دادم

فقط چرخیدن و لگد زدنش و دیگرهیچ

سک‌سکه گرفتنش

فقط تکون خوردن دخترم جذاب بود ولی بقیه ش ویار وحستناک و افسردگی نابودم کرد 😷😷😷😷😷

وای خدا لگد زدنیا ماه آخر😍😍😍

تکون خوردنش

شیرین ترینش وقتی بود که baby chek زدم ومثبت شد
خاطره بدش موقعی ای بود که صبح بیدار شدم دیدم کیسه ابم پاره شده و کارن ۸ماهه دنیا اومدبا ۳ روزبستری تو دستگاه
ولی خداروشکر الان دارمش

تکون خوردنش🤩

با گریه براش قرآن میخوندم درآمدشان بود حس میکردغموغصه و گریه همانطوری خیلی عذاب کشیده‌ام آرامش نداشت ازدست منوباباش الهی بمیرم براش مقتضای میزدتودلم فدای لحظه لحظه وول خوردنش بشم دلم تنگ اون روزاست به هرحال خداروشکر😪😪😪😪😪😌

صدای قلب دخترم ،و تکون خوردنش

موقعی ک جنسیتشو دکتربهم گفت

خوردن بدون استرس چاقی😭

سکسکه هاش😍

وقتی همه بهت اهمیت میدن و خودتو لوس میکنی 😁😁

اولین بار صدای قلب کوچیکش رو شنیدم

بدترین کمردرد و سه ماه استراحت مطلق و چاق شدنم شیرینش تعیین جنسیت و دختر بودنش و سکسکه هاش داخل شکمم

وقتی که رفتم سونو و عکس صورت ناز فرشته کوچولوم رو دیدم و وقتی هم که به دنیا اومد دقیقا همون بود و چقدر از شدت خوشحالی گریه کردم...😍😊😍

صدای قلبش و تکون خوردناش💞😘

تكون خودنش لگد ميزد سكسكه ميكرد وقتي ميرفتم سنو برام دست تكون ميداد خيلي شيطوني ميكرد صداي قلبش ميشنيدم واقعا لذتبخشترين دوران بارداري به نظرم ايناست 🥰🥰🥰

اینکه همه، همیشه هوامو داشتن و خیلی تحویلم میگرفتن 😃😃

من قسمت شیرینو ک گفتم لگد زدناشو زایمانم.سختش هم فقط ویار و تهوعم ک همش خون بالا میاوردم

وقتی هندونه 🍉 میخورم کلی تکون میخوره اووف ینی بدنیا بیاد میخورمش🤪،حالت تهوع ۴ ماه اول خیلییی اذیتم کرد ،شکر گذشت.

وقتی فهمیدم باردارم و اولین بار صدای قلب کوچیکشو شنیدم 🥰

ی بار با شوهرم نشسته بودیم داشتیم در مورد ی چیزی حرف میزدیم شوهری ی چیزی بهم گف من گفتم ن بابا نمیشه ک برگشت گف حسین مگه ن بابایی.حسین ی لگدی بهم زد تمام تنم رف رو ویبره😂😍😂😂😂😂😂😂لذت بخشترین خاطره ک هیچ وغ فراموشم نمیشه

لگد زدنش با صدای قلبش

تکون خوردناش و همچنین صدای قلبش

وای الاهی قربونش برم لگد زدن خیلی حس خوبی بهم میداد مخصوصا باباش اینقدر ذوق میکرد شوهرم ک باهاش حرف میزد بیشتر تکون میخورد

فقط لگد زدناش😍

لگد زدن پسرم😍😍😍

لگد زدن پسرم .نه دیگه چهار بار تجربه کردم

تکون خوردناش شیرین بود
و ۹ماه ویارش بد بود
کلی حاملگی سختی بود ن هر هفته سرم و امپول زدناش یا قرانننن نننننن🙄

لگدزدناش😄اینکه منتظرم بودم بیادپیشم فرشته ی کوچولومون😘

لگد زدن پسرم خیلی لذت بخشه واسم وقتایی که لگد میزنه شکمم میپره میمیرم براش
قسمتیم که ازش خوشم نمیاد خوابیدن به پهلوعه که اذیت میشم بخصوص شبا موقع خواب

تا پنج شش ماه ک تهوع استفراغ سخت داشتم استرس بهداشتم ی طرف دیگ همش بهم میگف چرا اضافه نمیکنی😐.اولین بار ک تکون خورد دراز کشیده بود فوری پریدم نشستم شوهری رو صدا کردم ک بیاااااااااااا تکون خورد😂😂😂😂😂😍😍😍😍😍😍😍😍

محبت و توجه های همسر عزیزم....و لحظه ای ک برا بار اول کوچولوم لگد زدو صدای قلبشو شنیدم😍😍😍...الانم دلتنگ اون لحظه هام ولی خوشحالم ک جوجه من پیشمه❤🤗

بودنش در وجودم الهی که خدا حفظش کنه😍😍

پس چرا پسر من کم لگد میزد؟؟🤨🤨🤨

خانما سوالوچرا تا انتها نخوندین گفته قسمت شیرین و سختش شماها قسمت اولشومیگید

لگد زدناش😍😍😍😍😍😍

مثل ملکه فرمانروایی میکردم😂😎همسرم و کل خانواده رو چشاشون منو گذاشتن 😊ازونجایی که اصلا حالت تهوع و حال بد نداشتم خیلییی دوران خوب وشیرینی بود برام.لحطه شنیدن صدای قلب پسرم.و لحظه شنیدن صداش وقتی به دنیا اومد. همیشه تو ذهنم میمونه. راستی قرمه سبزی حکم طلا رو داشت برام. 😁🥰

قشنگترین حرکتاش بود که حسش میکردم.. بدترینش هم ویارم بود خیلی سخت بود

تکون خوردناش.سونوگرافی هاش😍شستن لباس های کوچولوش

همش تجربه خیلی خوبی بود مخصوصا تکون خوردن های پسرم تو شکمم😙😙😙

گوش دادن صدای قلبش و لگد زدنش

لگد و صدای قلبش قربونش برم😍😍ولی خدا از شوهر و مادر شوهرم نگذره که چه بلاهای و کتک های که زدن به من کلی غصه خوردم بچه م به دنیا اومدنی ۳۳۰۰ شد با سزارین😐

اولین غربالگری که با همسرم رفتیم و صدای قلبش رو با هم شنیدیم و تکون خوردناش رو دیدیم😍😍😍😚😚😚

اولین تکونش .سیمونی خریدن.تحویل گرفتنای همه.وقتی دلمه میخوردم.چیدن لباساش و اسباب بازیاش

من دوقلو باردار بودم اینکه تکون ميخوردن وميفهميدم سالمن اینکه به این فکر میکردم ببینم کدومشون شبیه من هستن

عاشق لگد زدناش و حرکاتش بودم 🥰

همه هوامو دارن😄

وقتیکه جنسیت بچم رو فهمیدم

اخخخخخخخ همش قشنگ بود تست مثبت ویارم ب تمبرهندی.اولین بار ک دیدمش صدای قلبش همش وهمشششششش قشنگ بود و درست روز تولد خودم کیسه ابم ترکید و بدنیا اومد خیلی ازش خواستم ک روز تولدم بدنیا بیاد

همش بخوری .فکر رژیم نباشی .مث خان هستی همه احترام میزارن همه غذاهای خوشمزه میارن برای تو جاهای خوب بلند میشن میگن بیا توبشین خیلی خوبه 🤣

وول خوردناش تودلم بهترین قسمتش بود😍😍

لگد زدناش😍😍گاهی دلم برای لگداش تنگ میشه ‌.اونایی که باردار هستین نهایت لذت و ببرین بعداً دلتون واسه این لحظه ها خیلی تنگ میشه

من ازروزی که فهمیدم باردارم هرروزهمه چیزایی ک تودلم میگذشتو اتفاق میفتادوبراپسرم مینوشتم تااخرین روز ک میخاستم برم برای زایمان که وقتی پسرم بزرگ شد همشوبخونه ،یکیشم این بودکه وقتی آشپزی میکردم قرآن گوش میدادم خونه هم ساکت بودآرامش عجیبی بهم میدادهرروز، که هنوزم اثرش روم مونده

تکوناش....خیای حس خوبی بود...دلم تنگ شده برا اون موقع خخخخ

اولین لگد زدنش در ۱۹هفتگی ساعت ۷:۲۰ صبح.از ذوق گریه کردم.سخترینش زایملنم

لگد زدتای دختر نازم و سیسمونی خریدن واسشه .

بهتر قسمتش صدایی قلبش بود هفته ای یه بار گوش میدادم بدترینش حالت تهوع

همش عالی بود هممممش...از مثبت شدن تست تا صدای قلبش ...تکوناش...خرید سیسمونی ...سوپرایزم واسه تعیین جنسیت...همش عالی و دلچسب بود😍😍💗💗💗

لگداش
خیلی حساس بودم رو لگداش
جوریکه بعد زایمانم یهو دست گزاشتم رو شکمم گفتم تکون نمیخوره چرا

هربار که لگد میزد عشق میکردم😍😍😍😍
صدای قلبشو شنیدم بهترین لحظه ی زندگیم بود😍😍😍😍😍

اولین باری که با همسرم رفتیم سونو و دیدیمش، بعدشم تکون خوردنای شبانه اش قربونش برم

تکون خوردناش این که همه هوامو داشتن

اینکه یکی درونت وجود داشت خیلی شیرین بود مخصوصا سونو ها و شنیدن صدای قلب نازش و لگد زدناش😍

صدای قلبشو و لگدای نازش 😍😍♥️♥️♥️

دستاشو بازو بسته میکرد حس میکرد خیلی حس خوبی بود و وقتی به پهلو دراز میکشیدم با ارنجش منو از زمین بلند میکرد😂

هنوز تکون خوردنو تجربه نکردم ولی تا الان این که شوهرم همه کارارو میکنه خیلی خوبه😄

لگد زدن هاش 😍😍

برا من اولین تکون پسرم مسافرت بودیم شمال تو ویلا دراز کشیده بودم اولین لگدو زدم اقد خوشحال شدم جیق کشیدم انگار دنیا رو بم دادن جالبیش این بود تا وقتی سفر بودیم اگه یه روز تکون نمیخوردحال همه رو میگرفتم میگفتم بچم چیزیش شده تا تکون میخورد اقد ذوق میکردم دیگه همه میفمیدن بام خوشحال بودن یادش بخیر همش قشنگ بود

کلا خوشگذشت با اینکه دانشجو بودم و از صبح تا شب سرپا بودم‌ولی خوب بود بجز آخراش که به خاطر کرونا خونه حبس بودم و روحیه ام افتضاح شد

اولیت تکونش شب ۱۸ دی ۹۷ ساعت ۳ شب هنوز یادمه خیلی حس خوبی بود وقتیم صدای قلبشو شندیم گریم گرفت. اما از بارداریم خاطرهی خوبی ندارم شوهرم همش درگیر کارش بود الانم همونطوره اصلا ب خوراک و استراحتم رسیدگی نکرد عوضش مامان و ابجیم خییییر ببینن نذاشت ذره ای اذیت بشم.

همین که ثانیه به ثانیه بچم تکون میخورد و آرامش میگرفتم

تکون خوردناش که فداش میشدم
از سنگین شدن متنفر بودم از اینکه نمیتونستم مثل بقیه کارامو انجام بدم
الهی شکر هر دو جنسشو دارم

کلاس یوگا بارداری میرفتم ، پیاده روی میرفتم ، کلاس پیانو ، خلاصه ازاد بودم 😂😂😂😂الان از صبح نه مو شونه کردم نه خودم تو اینه دیدم .😁🤚

هیچ قسمتیش

پیرهنشو چقدر نازه 🤩🤩من اینکه شوهرم راه به راه قربون صدقم میرفتو هرجا میرفتم پشت سرم بود کیف میکرررردم 😋😋😋😋😋😋😋😋😋🎊🎊🎊🎊🎉🎉🎉🥳🥳🥳🥳🤩🤩🤩🥰🥰🥰🥰😍😍😍😘😘😘

هوس کردن 😋😋😋

لگدهای فوق العاده محکم پسرم😣😣😣🥰🥰🥰🥰🥰🥰

وااای حسابی خوردناش😁😁😁والبته حرکت بچم توشکمم😍

هیچیش😶

انقد زیاده زمانی ک فهمیدم باردارم زمانی ک همسرم با گل و شیرینی و هدیه و جواب آزمایش مثبت اومد خونه، زمانی ک همسرم سرشو میزاشت رو شکمم و باهاش حرف میزد،زمانی ک اولین بار تکون خورد.زمانی ک دکتر جنسیتشو بهم گفت.زمانی ک همه مواظبتن... روزی ک به دنیا اومد و همسرم با یه دسته گل یه میلیونی و خیلیی بزرگ اومد بیمارستان وقتی به همه پرستارا تراول داد و همه اومدن گفتن عجب شوهر لارجی.

ولی اماااان از حالت تهوع و تا چهار ماهگی هر چی میخوردم بالا میوردم و آخرای بارداری ک سنگینی و اینکه گهواره جان دیگه تا ابد نمیخام تجربش کنم چون بارداری دومم خیلییییی سخت بود و اذیت شدم

بهترین لحظات شبها بود که وقتی خودم یا پدرش با صدای آروم باهاش حرفدمیزد تکون میخورد
بدترین لحظاتش هم وقتی بود که از شدت گر گرفتن پاهام باید میزاشتمشون تو تشت یخ

خوردن خوراکی های خوشمزه و لگد زدن پسرم😋😋😍😍😍

لگد زدناش😍😍 وقتی سونو میگفت سالمه 🥰🥰 وقت ازاد زیاد داستم 😜😜

اینکه هرچی شکمت گردو قلمبه تر میشه بیشتر دوستش داری😅😅😍😍

قشنگیش ویارهلو وپرتقال واخرشبا که همسری شکمم چرب میکردکه ترک نخوره کمیل شروع میکردبرامون لگدزدن وتکون خوردن...سختیشم ویارهفتهای اول

سختیش : دیابت فشار خون گرما خواب بد اسبابکشی درد

همش حتی اذیتاش🤩🤩🤩

غذای مخصوص و مراقبت ویژه

من عاشق لگد زدناش بودم😊وقتی دست میکشیدم به شکمم و اونم جواب میداد🥰
دلم تنگ شد😭
بخاطر دوران حاملگی هم که شده باید بازم بیارم😂🤪🤪

خرید و چیدن سیسمونی

لگد زدن.سونوگرافی.اتلیه بارداری.

قشنگتریناش لگد زدناشو تعیین جنسیتش😍😍😍😍😍😍😍😍

لگد زدن هاش😍😍

صداي قلبش💋❤️

جون غذا میخواست من استراحت مطلق بودم غذا نبود بخوره موهای منو میکشید از تخت مینداخت پایین بدش کتکم میزد

وقتی که صدای قلبشو شنیدم لگد زدناش و سنو هایی که هی بزرگ شدن و دست و پا در اوردن از نخود به یک خوشگل خانوم تبدیل شدنش برام لزت بخش بود

دلم برای لگد زدن دخترم و همش زیر دنده هام بود تنگ شده
ولی حالت تهوع برام خیلی سخت و غیر قابل تحمل بود
خیلی دوست دارم بازم باردار بشم

تکون خوردناش 😍😍😍

تاالان که ۲۲هفته هستم همش دوست داشتم

هفته 38بارداری که دکتر برام نوبت سزارین میزنه

تکون خوردناش اندام خوشگلم من عاشق اندام زن حامله ام بخاطر همینم هی گول میخورم و لباسهای بارداری

خرید برا بچه🥰

لگد زدناش

تکونش فقط.

خریدسیسمونی تکون های نی نی

همه لحظاتش خوووب بود.من عاشق دوران بارداریم هستم

وقتی تو انومالی دیدمش

تکون خوردناش و شنیدن صدای قلبش 😍

😂😂

تکوناش

روز زایمانم
و خرید سیسمونی
روزیکه با تهوع کمتری غذا خوردم
دیدنش توی سونو و دلبریاش
شنیدن صدای قلبش

تکون خوردنش و صبح بیدار شدنش ک بیدارم میکرد از خواب

قسمت مورد علاقه من در دوران حاملگیم وقتایی بود که میرفتیم سونوگرافی و میدیدیم وزن دخملمون زیادشده برای هر گرمی که اضافه میکرد منو همسرم کلی ذوق میکردیم و قربون صدقش میرفتیم😍😍😍

خوب ترینش تکون خوردن ارش بود ک خیلی حس خوبی بهم میداد بدترینش بداخلاقی شوهرم ک روز زایمانمم کتکم زد

اینکه وقتی با دخترم حرف میزدم لگد میزد😍

لگد زدن که بله ولی کلا حس خوبیه تو بارداری

‌قسمت مورد علاقش لگدای پسرمه ،هرشب ک همسرم میاد کلی حرف می‌زنیم باهاش و پسرمونم کلی لگد میزنه فداش بشم،فقط دیگه این آخرا نمی‌گذره من خیلی بیحال و خسته ام

حرکتاش ولگدزدناش😍😍

وای لگداش.دلم تنگ شده برا لگداش البته الانم کم لگد نمیزنه😂😂فقط اونموقه درد نداشت

لگد زدنا و تکون خوردناش خیلی برام شیرین بود

وقتی صدای قلب پسرمو میشنیدم و لگد میزد ♥♥😘😘😘

لگد میزد چقد منو شوهرم ذوق میکردیم😘❤

لگد زدن های نینی

ناز کردنام.خخخ.واز همه مهم تر تکونای شیرین دخترم..🤩🤩🤩

فضولیاش تو شکمم

لگد زدناش و تکون خوردناش و از همه مهمتر موقعی ک ب دنیا اومد 😍😍😍

مامان علی اکبر،، لگدزدن پسرعزیزم

شنیدن صدای قلبش برای اولین بار .لگد زدناش .سکسکه کردناش .خوردن غذا بعد از ۵ ماه ویار وحشتناک .

تحویل گرفتنم مواظب بودنم😂😂😂

سکسکه پسرم و مشت مستقیم تو معدم 🤣🤣🤣😐

مامان علی اکبر

من خیلی مسافرت دوران بارداریم رفتیم دلم واقعا برا اون موقع ها تنگ شده چون هم یه جورایی بچه رو داشتم هم دستا پاگیرم‌ نبود😊
ولی سختیم زیاد داشتم کمر پدرم شکست مادر بیمار شد برادرم تصادف کرد😔😔😭😭

تکان خوردنش🌷❤ وصدای قلبشومیشنیدم هرچنداولش صدای قلبشومیشنیدم استرس پیدامیکردم بعدکلی سوال ازدکتربعد🎊🥰💃💃آرامش تاسونوی بعدی🥰

وقتی نوبت پزشک داشتم و قلبشو میشنیدم بهم میگفتن کوچولوت سالمه وقتی توی دلم تکون میخوردو لگدمیزدوقتی اهنگ میزاشتم توی دلم میرقصید وقتی همش هوس میکردم لواشک بخورم وتمرهندی وقتی روی شکمم با خودکار اسم همه رو نوشتموبهش معرفی کردم وبعد از۳روزدیگش دخترم بدنیا اومد

تکون خوردناش و وقتی که میرفتم سونو صدای قلبشو میشنیدم میدیدمش خیلی حس خوبی بود😍😍دلم تنگ شد براش

من خیلی حاملگیم سخت بود ولی خیلی دوس داشتم لاغرشده بودم اقه لگدهاش اصلان حاملگی چیزدگه ای هه😍😍😍

بهترین قسمت لگدا و حرکاتشکون کلا سه ماه ی دوم خوب بود

اوایل بارداری و ویار و اینا اصلا دوست نداشتم ....

لباس خریدن برای بچه😍😍😍

وقتی که پسرم به حرفام واکنش نشون میده و لگد میزنه

تکون خوردناش

سلام.. تکون خوردنش... خیلی هیجان انگیز بود...

من وقتی تو ماه هشت تصویر صورتشو کامل دیدم بصورت رنگی یهو دلم ریخت تمام بدنم آرامش خاصی گرفت وتا چند دقیقه نمیدونم از شوک بود یا
از شدت هیجان برای چند دقیقه ساکت شدم نمیتونستم چیزی بگم دکترم گفت حالت خوبه چرا ساکتی گفتم چقدر زیباست صورت پسرم زیباترین چیزی که تا حالا دیدم هنوز یادش میوفتم بدنم از شدت هیجان بیحس میشه خیلی لذت بخش بود وقتی صورت پسرمو اولین بار تو سونو دیدم خدایا شکرت بخاطر اومدن پسرم 😇🥰🤩😍😘😘

وقتی میرفتم یوگا بارداری بعد از ورزش دخترم قربونش برم کلی تکون میخورد منم ذوق میکردم، و توجه محبت های همسرم کل دوران بارداری برام شیرین بود

لگد زدناش شیرین بود و دوس دارم بازم تکرار بشه وماه اخر خیلی سخت گذشت چون بچه م رشد نمیکرد و هررفته تا راه سونوگرافی بودم و استرس و گریه و انتظار خیلی سخت گذشت ماه اخر

لگد زدنای سام که واقعا عشق میکردم🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍😍😍من چون خودم لاغر بودم وقت حاملگیم انگار سام زیر پوستم بود...از اواخر ماه پنجم تکون میخورد همه میفهمیدن...لباسم قشنگ تکون میخورد☺☺☺☺آخی....یادش افتادم...چه قشنگ بود...چه قشنگتر که سام الان پیشمه

اول شنیدن ضربان قلبش دوم فهمیدن جنشیتش

بهترین دوران زندگیم🥰🥰

بی صبرانه منتظرم که باتکون خوردناش ابراز وجودکنه نه بادل دردوحالت تهوع من😇

قشنگترینش صدای قلبش با تکون خوردناش بود بهترین حس مادرانه

شیرین ترینش ورجه وورجه کردناش بود....😍

رفتن ب سونو گرافی و تماشای دخترم 😍😍😍😍

وقتی تکون میخورد و بزرگ شده بود و لباس هام تنم نمی شد و رفتم کلی لباس خریدم 🤗🤗

شنیدن صدای قلب دخترقشنگم🤩🤩🤩

تکون خوردنای بچم حس قشنگی بود

سلام من خیلی دوران بارداری دوست دارم دوتادختردارم با اینکه دختردومی پنج ماهش دلم خیلی تنگ شده برابارداری نمی دونم چجوری بگم ولی انگاربارداری خدارابیشترحس میکنی همه مراقب ومواظبت هستن ولی خدایه جوردیگه وقتی جنسیت جنین متوجه میشی وقتی تکوناش شروع میشه وقتی منتظری به دنیابیادخیلی حس خوبی دوران شیردهی هم خیلی خوبه

دلم تنگ شده برا تکون خوردنش ولگد زدنش 😍😍😍😍.. قسمت سختشم حالت تهوع های شدیدم تا 4 ماهگی

وقتی لگد میزد و توی شکمم حرکت میکرد خودشو توی شکمم جمع میکرد میومد یه طرف و...

همش خوب بود، پر از استرسای لذت بخش و بهترین قسمتش پریود نشدن😢😢😢

من عاشق لگد زدناش بودم و سونو سه بعدی که قیافش ببینم
ولی سوزش معده و نخوابیدنایی که هنوزم ادامه داره رو دوست نداشتم

وقتی اولین بار رفتم سونو گفت قلبش میزنه وقتی اولین لگداشو زد...هر بار که از سونو بر میگشتم یا تو مطب صدای قلبشو میذاشت میشنیدم برام انگار دنیا رو میدادن

تکون خوردناش😍😍

لگدزدن دخترم 😙😙

لگد زدن دخترم جذاب ترین قسمت بارداریم بود

قسمت مورد علاقه من شنیدن صدای قلبش و لگدزدناش بود😍😍😍😍

لگد و سکسکه های دختر نااازم

اول لگد زدناش بود و بعد اینکه خیلی چیزا رو برام عوض کرد من حتی ترکای شکمم دوست دارم تو ۱۷ سالگی مامان شدن جالب و باحاله امیدوارم وقتی اومد بتونم مادر خوبی برا ابولفض کوچولوم باشم🥰

موقعی ک حرکت میکنه😉

برای اولین بازکه صدای قلبشو و خودشو تو سونو دیدم خیلی حس خوبی بود و لحظه ای اولین تکونشو خورد و شوهرم هرشب دستشو میزاشت رو شکمم و کلی لگد میزد به دست باباش ووقتایی که تکون نمیخورد دستمو میزاشتم رو شکمم صداش میکردم ویکدفعه شروع میکرد بالا و پایین پریدن من کلا حاملگی خوبی داشتم نه شکمم انقدر بزرگ شد و نه ترکی رو شکمم افتاد حالت تهوعم فقط یکماه داشتم حالم درکل خوب بود 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

وقتی با همسرم رفتیم سونو و دکتر داشت تموم اجزای بدنشو نشونمون میداد😍😍😍

لگداش😍😍😍

قسمت مورد علاقم مثل همه مامانا وول خوردن پسر بازیگوشم بود
پسرم انقد تحرک داشت وقتی میشستم از رو لباسم همه میفهمیدن😄😄

چقده لباسش قشنگه

لگد زدناش سکسکه کردنش.دست کشیدن باباش رو شکمم برا اینکه حسش کنه.وای دلم تنگ شده برا اون روزا زود تموم شد

ما که بخاطر کرونا همش استرس داشتیم، اوایل که ویار اواخرم استرس کرونا،یه سیسمونی نشد با دل خوش بخرم،

من یوگا بارداری رو خیلی دوست داشتم بعد از ورزش دخترم قربونش برم کلی تکون میخورد☺️

گوش کردنه ضربانه قلبش😍

همش خوبه،دکترمو دوست داشتم، دلم براش تنگ شده، لگن درد سخت بود

وای لگد زدناشون باهم.منم باهاشون تکون میخوردم

لگدای کوچولوش ❤

وقتی فهمیدم نی نی دختر👼🧚‍♀️

هیچ قسمتیش همش بالا اوردن بود دوس ندارم ب قبل برگردم😖

وقتی دخترم برای اولین بار شروع به حرکت کرد یه حس عجیبی داشتم و خیلی لذتبخش بود هنوزم حرکاتشو توی دلم حس میکنم خیلی دلتنگ اون روزاش میشم حس و حال اون دورانو خیلی دوس داشتم دلم نمیخواست اصلا زمان زود بگذره! من واقعا خیلی روزا دلتنگ دوران حاملگیم میشم! بدترین قسمتش که فکر کنم واسه همه مامانا ویار داشتنه!
من دوس دارم باز این دورانو بگذرونم اما اگه شرایط خیلی بهتر از الان باشه !

روزای اول ک فهمیدم باردارم😍😍لگد زدناش هم خیلی خوب بود،ولی سه ماه اخر اینقد اذیت شدم ک دوس ندارم برگردم🤣

قشنگترین لحظات تکن خوردناش بود و اینکه هرچی دلم میخواست میخوردم😁😁و سخت ترین قسمتم خوابیدنم بود

چع

من یه پسریکسالونیم دارم الان دوماهه باردارم کسی چنین تجربه ای داره کمکم کنه

منم از شوهرم راضی نیستم چون تو دوران بار داریم انقدر کتکم میزد می گفتم الان که بچه تو شکمم بمیره یا ناقص بشه بدترین دوران بود خدا ازش نگذره

وقتی دکتر گفت دوتا کبوتر نشسته اینجا از خوشحالی گریه کردم بعدشم که فهمیدیم دوتاشم پسر و سالمن٫ ولی بعدش دهنم سرویس شد تا دنیا اومدن تا حالام که با سختی فراوون دارن بزرگ میشن خداروشکر

دوران حاملگیم فوق العاده شیرین بود
با لگد زدنای پسرم چه عشقی میکردم
و خیلی دلم واسه اون دوران تنگ شده

قشنگ ترینش لگد دوقلوهام بود وقتی حرف میزدم باهاش لگد میزد تا متوجه شم شنیده حرفامو و بد ترش ماه های آخر نخوابیدن😥😫

اینکه هرموقع دوست داشتم میخوابیدم و هرموقع گشنم میشد غذا میخوردم لذت داشت بعد شد لگد زدنای دخترم دوران شیرینی بود ولی از ۷ماه به بعد زهرمارم شد کلا تو بیمارستان بودم چون دخترم تنفس نداشت اما خداروشکر سالم کنارمه الان که نه ولی چندسال دیگه دوباره تجربش میکنم

وقتی دستمو میزاشتم رو شکمم و صداش میکردم تکون میخورد قشنگ ترین قسمتش بود

وقتیکه اولین تکوناشوحس کردم قشنگترین لحظه بود،وای که چه ذوقی میکردم

‌لگد زندناش و تکون خوردناش

لگد زدنانش سکسکه کردناش 😍😍 خرید کردن لباساش

شنیدن صدای قلبش برای اولین بار و لگد زدنش

تکون خوردناش قشنگ ترین قسمتش بود و حالت تهوع از بدترین قسمتاش... خداروشکر که الان گل دخترم صحیح و سالم کنارمه

همه قربون صدقه م میرفتن😁

بهترین قسمتش وقتی بهم گفتن بچه سالمه
اخه سونی قبلی وازمایش بهم گفتم بچه سندروم دان داره
وقتی توسونوگرافی دیدمش دنیام عوض شد دستاش روبه بالا بوداون لحظه بهترین وزیباترین قسمت حاملگیم وزندگیم بود

شنیدن صدای قلبش تاب توب وقتی یهویی تو جمع لگد میزد شوک میشودم حس خیلی خوبی بود

وقتی تکون میخورد و سکسکه میکرد خیلی کیف میکردم 🥰

اینکه بلاخره برای مدتی به خودم اجازه استراحت کردن دادم

تکون خوردناش و از ماه ۸ هم متوجه سکسکه هاش میشدم.
حرف زدن باهاش برام خیلی لذتبخش بود.

وقتی جنسیت رو‌بهم‌گفتن و از خوشحالی دختربودنش شوهرم گریه کرد

گوش دادن به صدای قلبش و تکون خوردناش☺

وقتی تکون میخورد
موقع سنو گرافیاش خیلی استرس داشتم
واین ک همه نازمو میکشیدن😂😘😍😐

لگد زدن دارم حس میکنم دومی رو 😍😍😍

برای من که ویار سختی داشتم هیچی از بارداری نفهمیدم فقط حالم بد بود اما بودن دخترم بهم قدرت میداد

هیچی اصلا بارداری رو دوست ندارم
همش استرسه و اینکه بدونی بچه ات سالمه و فلان
واقعا بچه به دنیا میاد ادم راحت میشه

وقتی که واسه اولین بار دخترم تکون میخورد خیلی دوس داشتم
یا وقتی یچی میخوردم سریع تکون میخورد خیلی دوس داشتم

جز یه خاطره تلخش انقدر برام لذت بخش بود که دوست دارم دوباره تجربش کنم . یه دنیا هواسش به من بود 🤩😍

اون قسمتي كه بي صبرانه منتظر اين بودم كه جنسيت بچمو بدونم👶🏼💋💋💋

تکون ها و لگدهاش، اینکه همه حواسشون بهت هست، تلخیش اون دردها و ورم هاش. بعد زایمان رفتم بیمارستان برای ویزیت بعد زایمان خانم های باردار رو دیدم به همسرم گفتم دلم تنگ شد برای دوران حاملگی😉

وقتی آهنگ میزارم تکون میخوره بهترین حسه بچم‌مث خودم همش می‌رقصه😂😂😂

لگد زدناش🤩
شنیدن صدای قلبش💕

فقط تکون خوردناشو عشق بود

قسمت قشنگ وقتی بود که فهمیدم بچم دختره چون خواهر نداشتم خیلی دلم میخواست بچه اولم دختر باشه

سه ماهه وسط که حالم و انرژیم بهتر بود و وقتی توی شکمم حرکت میکرد و لگد میزد
لحظه به لحظه هم‌نفسی و همراهیش برام جذاب بود

اولیش لحظه ای ک دیدم روبی بی چک دوتا خط ب معنای واقعی ڋوق مرگ شدم دومش شنیدن صدای قلبش برای اولین بار ک از اونموقع نفسم ب نفسش بند شد سومین بار لگد زدناش و کلا همه چیززز بارداری واسم لذت بخش بود حتی زایمانش اون لحظه ک نفسمو عشقمو دادن بغلم صورت خوشگل و نازشو یادمـمیوفته الانم گریم ـمیگیره😓😍

ازاول تاآخرش برام لذت بخش بود چون هدیه خداوکمال رحمت ومحبتش روبه خودم حس کردم .خداهزاران مرتبه شکرت به خاطردخترگلم وممنونم که همیشه هواموداشتی .ان شاالله هرکی آرزوی بچه داره خدامرادشوبده

سکسکه کردن پسرم تو شکمم که فکر میکردم قلبشه داره میزنه رفتم سونو همونجا هم اینطوری شدم دکتر گفت متوجه میشی پسرت داره سکسکه میکنه انگار اونجا همه دنیا رو بهم دادن از پنج ماهگی سکسکه میکرد

قسمت مورد علاقه ی من..
وقتی میرفتم سنو کلی ذوق میکردم وقتی میدیدمش
همچنین لگد زدناش

اولین چیزی ک خیلی واسم قشنگ بود وباارزش گوش دادن به صدای قلبش بودبعدتکون خوردناش وقتی کش میومدتوشکمم منوشوهرم خیلی میخندیدیم بهش...بعداینکه شوهرم خانواده هامون خیلی هواموداشتن.....

لگد های خوشگلش

سونوگرافی رفتناش😍

صدای قلب کوچولویش بهترین آهنگ زندگیم بود،پیچ و تاب خوردنش تو دلم بهترین و قشنگترین حسی بود که تجربه میکردم

بله من میخوام دوباره تجربش کنم دلم برابارداریم تنگ شده لگدزدناش صدای قلبش عکس سونو موقعی که دراز میکشیدلم میداد استراحتام خیلی حال میداد همه چی میخوردم میخوردمو میخوابیدم فقط🤣😍

بارداریم خیلی سخت بود و پر از استرس....😭

فقط خوردن و خوابیدن وسلامممم😂😂😂😂😂😂😍😍😍😍😍😍😍

وقتی سونو رفتم و گفت دختره...🥰

اینکه تو ۳۴ هفتگی ی هفته تکون نخورد بستری شدم .بعد ی هفته تکون خورد پسرم

تکون خوردن بچه واسم خیلیییییی خوشحال کننده بودم و اینکه شکمم بزرگ میشد خیلییییی دوس داشتم و بسیار لذت بردم همش جلو ایینه بودم 😂😂😂😂😂
سختیش فقط حالت تهوع که داشتم و‌مدام حالم بهم میخورد ولی بازم سعی میکردم لذتشو ببرم

بله صد در صد دوس دارم دوباره واسم تکرار بشه ان شاالله به باری خدا دوباره بچه میخوام🥰

واقعاا با تمام وجود همشو دوست داشتم شاید فقط دو هفته آخر سخت بود که اونم قابل تحمل بود

تکون خوردناش لگدزدن هاش وشنیدن صدای قلبش 🥰🥰

لگد زدناش و ورجه وورجه هاش😍😍😍

بنظر من همه چی این ۹ ماه بارداری عالی و خوب بود به خصوص وقتی فهمیدم جنسیت بچه ام دختره و اون روزی که واسه زایمان به بیمارستان رفتم هیچ وقت فراموش نمیکنم خداروشکر

لگد زدن گل پسرم😭😢

لگد زدن دخترم یعنی میمردم براش😍😍😍😍

وای چه لباس نازی چ رنگ نازی من میخوامش😭😭

وااای خدا شنیدن صدای قلبش برای اولین بار ،🥰🥰🥰🥰😋😋🤮😋

یادمه روز ولادت امام رضا ع بود آز دادم عصر ج گرفتم لحظه شماری میکردم صدای قلبشو بشنوم برای اولین بار ،هفته های اول ک لکه بینی داشتم وای از شبی ک به خونریزی تبدیل شد ناامید شدم ولی خدا را هزار بار شکر ک فرشته نازم تو بغلمه ، واسه تکونهاش دلم تنگ شده سکسکه هاش لواشک جز فراموش نشدنی بارداریم بود همه میدونستن ، و اینکه هر چی خواست خدا باشه منم راضیم به رضای خدا اگه قسمت باشه بازم لحظات شیرین را برام تکرار میکنه

برا من تکون خوردناش بهترین بود و سخترینش آزمایش آمینیو سنتز😐😐😣😣😣😣

تو سنوگرافی انومالی و ان تی دیدمش خیلی حس خوبی بود

بارداری سختی نداشتم , اما شوهرم خیلی اذیتم کرد و نمیتونم هیچوقت ببخشمش با اینکه الان باهاش خوبم ولی نه میبخشم نه فراموش میکنم کار اشتباهش رو
چون نمیتونم جای دیگ بگم خواستم اینجا بگم خودمو سبک کنم

دلم برا لگد زدناش تنگ شده😍

من تکوناش و بعضی اوقات سکسش وچاق شدنمو دوست داشتم چون خیلی لاغر بودم 😂
ولی سختش ورم بسیار شدید پاهام که خیلی درد داشت واذیت شدم

لگداش و صدای قلبش آرامش خاصی بهم میداد😍😍

صدای قلبش که بهم آرامش میداد❤لگد زدناش که دلمو آب میکرد😍بدترین روزاش ۳ماه ویارمو🤕لحظه زایمانم بود😣خداروشکر الان ۱دختر دارم که همه دنیامه.خدا قسمت همه مامانا کنه از این شیرینیا🥰

قشنگترین لحظه برام لگد زدناش بودو بدترین لحظه هاش حالت تهوع وزود بدنیا اومدنش خیلی نگرانم کرد

تكون خوردناش 😍🙃 سختياشم سه چهارماه اول بود كه استراحت مطلق بودم

اونجاهاش ک نازمیکردم اقامون نازمومیکشیدولگدای نینی وسونوگرافی😉😉😉

خوردن و استراحت کردن

گنده شدن شکمم و تکون خوردناش 😊😊

وای تکوناش😍😍😍😍😍😘

اونجایی که باکلی استرس میرفتم سونو و دکتر میگفت حالش خوبه خوبه...اونجایی که شوهرم هرشب برام اب پرتقال میگرفت هرشب برام گوشت کباب میکرد ..اونجایی که لگد میزد محکم و من کیف میکردم😍ولی تا زایمان کردم همه این خوشیا تموم شد 😐😐کروناهم اومد همون روز...
خدیااااا بازم نی نی میخام...

چ لباس خوشکلی😍

قشنگترینش زمانی که شروع به لگد زدن میکنه حتی سکسه میکنه خیلی حس خوبیه.😊😊

وقتی میرفتم دکترمیگفت سالمه یه عالمه کیف میکردم وتکوناش عزیزمه

وقتی بعد ۷سال فهمیدم باردارم تکون خوردناش صدا قلبشو میشنیدم اروم میشدم همسرم خیلی خیلی هوامو داش سخت ترینشم زود بدنیا اومدنش ۷ماهه بدنیا اومد

روزای اخر زایمان

همه ش از همون اول ک فهمیدم و ی دکتر بهم گفت خارج از رحمه و خودمو نباختم تا استراحت مطلق و بعد هم لگد زدناش
و حتی رژیم واسه قند و فشار و در آخر ی هفته قبل زایمان ک رفتم ب دکتر گفتم بیا برش دار من هیچی نمی خورم و چاق میشم و درست ی هفته بعد این حرفم اول ۳۸ هفته بصورت طبیعی بدنیا اومد خاطره رفتن ب بیمارستان و زایمانم هم خیلی خوب بود و دلتنگ اون روزام

زمانیکه آزمایش ژنتیک دادم و دخترم سالم بود انگار خدا دنیا رو بهم داد

تکون خوردناش

وقتی میرفتم سونوگرافی میدیدم بزرگ شه .حرکت می‌کنه 😍😍😍😍

اولین بار ک صدای قلبشو گوش دادم

قشنگ ترینش اینکه باباباش رفتیم فکرکردیم افتاده ولی صدای قلبشوگوش دادیم وجنسیتش ک دختربودولگدزدناش

تکون خوردناش. واینکه سونوی 31هفته که رفتم تو سونو پسرم انگشت شستشو می‌خورد ومن با لذت میدیدم چقد باحال بود خداجووووون خیلییییی جذاب 😂😘

همش شیرین بود از اول تا آخرش شنیدن صدای قلبش ،لگدزدناش ،وقتی توی سونو گرافی نگاش میکردم وقتی همسرم عاشقانه قوربون صدقم میرفت وقتی براش سیسمونی گرفتیم وچیدیم وقتی برای آیندش حرف می‌زدیم ،انتخاب اسمش ،کادوی تولدم که از همسرم گرفتم واسم پسرمون روش حک شده بود ،بزرگشدن شکمم ،لباسای خوشگل ،واکنش خانواده هامون که خیلی خوشحال شدن،همکاری همسرم درطول این مدت،عکس گرفتن از خودمون و انتخاب بیمارستان ،زیاد غذا خوردنم وکه دوس داشتم، تصویری که از پسرم توی ذهنم می‌سازم وحس خوبی که داشتم وهمه همه برام جذاب و خاطره سازشدن با وجود کرونا، تهوع ویوبوست واسترس وسختی های دیگه که به نوبه خودش شیرین بود ،خداروشکر واقعا...

و مهمترین و قشنگترین لحظان بارداری توجه و محبت و مهربانی همسرمه.

صدا قلبش شنیدم و لگد زدناش امیدوارم همه خانوم ها تجربه اش کنن

اینکه تکون میخورد واینکه چون من کارمند بودم خیلی بقیه هوامو داشتن یکی چایی میورد برام یکی دکمه اسنسورو میزد یکی لواشک یکی ترشی خیلی حال میداد😁

قشنگترین لحظات بارداری اولش گرفتن جواب مثبت بارداری هست بعدش تکون خوردنای بچه ام و بعدش خرید سیسمونی.
قسمت های سختش: ویار بد. خواب ناآرام. و آخرش ترس از زایمان.

بهترین بخش حاملگی اینه که دیگه تنها نیستی،یه آدم جدید از جنس خودت تو وجودته که بهت گوش میده و گاهی با تکون هاش جواب میده😊

لگدزدنش تکون خوردناش بهترین قشنگ ترین حس دنیاست انگاری دنیاروبهت دادن خداروهزاران شکرالان کنارمه سالمه🙏🙏🙏😍🥰

۲تاسقط داشتم بخاطر عدم تشکیل قلب و این کوچولو رو ک خدا بهم داد سونو ۷ هفتگی ک صدای قلبشو شنیدم قشنگترین و شیرین ترین حالت بارداریم بود ک اشکام بی اختیار میریخت باشنیدن صدای قلب کیاناجونم

تکون خوردناش دوس داشتم
دسشویی مدام رفتن خسته کننذه بود .خوابیدن رعایت کردن....ارزوی شکم یاپشت خوابیدن...

سونو رفتن و دیدنش و تکون خوردنش صبحا که بیدارم میکرد❤️

من تکونای بچم رو دوست داشتم . ماه اخر تپلی شده بودم چون هوا گرم بود پیراهن میپوشیدم شوهرم خیلی خوشش میومد بعد زایمان میگفت دلم برا اون موقع تنگ شده. در عوض ویار وحشتناکی داشتم دو بار بیمارستان بستری شدم. سر این میترسم دوباره باردار شم.

اولین باری ک تکون خورد.باهاش حرف میزدم،پیاده روی های هر روز عصر خیلی حس خوبی بود،

همه اش خوب بود😊

ثانیه به ثانیه های بارداریم شیرین بود حتی سختی هاش و درداشم برام دلنشین بود و الانم داشتن دختر نازم این شیرینی رو کامل تر کرده خدایا شکرت

قشنگترین وقتی زیاد گرسنه میشدم خیلی لگد میزد

قسمت مورد علاقه من اون روزی بو که رفتم سونو بهم گفت بچه ت دختره و سالمه

تکون خوردنااااااااش

قیمت مورد علاقه ام خواب خوب و دلچسب بود انقد خوب و راحت میخوابیدم پسرمم پا به پام می‌خوابید، الانم خوابالو شده لنگه خودم😁
و سکسه هاش انقد سکسه می‌کرد الانم زیاد میکنه سکسه نمیدونم چرا☺️

بهترینش تکون خوردنش بود. وبدترینش ماه آخرم بودکه اندازه 1سال برام طول کشیدتمام شکمم ترک های بزرگ خورده بود قرمز خون میومدانقدرمیخاریدکه شباعین مرغ سرکنده بالاپایین می‌پریدم وهیچی ساکتم نمی‌کرد آهی وقتابابرس می فتادم به جونشون😂😂😂درکل یه خواب سیرنرفتم ولی خداروشکر با خوشب تموم شد

من تمامی دوران حاملگیم رو دوست داشتم واقعا عالی بود هشت ماه هیچی نفهمیدم فقط لذت بردم ولی ماه اخر کهیر حاملگی زدم کل تنم مثل چی میخارید جوری که فقط گریه میکردم ولی بازم خدا رو شکر میکنم که فرشته کوچولو خونمون الان پیشمون و کلی برکت اورده برامون 💙❤❤

من ویارم خواب بود فقط میخوابیدم، دلم لک زده برای یه خواب راحت 😩

وقتی توی اولین سونو گفت دوتا قلبه که داره میزنه فقط اشکام بی اختیار میومد و بلند می خندیدم دیوونه شده بودم انگار از خوشحالی

سخت ترینش ویارم بودکه تا آخرین لحظه بشکل خیلی شدیدب رو داشتم و بهترینش همون لحظه زایمان و تولد دخترم بود

لذت بخشترین قسمت بارداریم این بود که دکتر بهم میگف همه چیز عالیه و شنیدن صدای قلبش منو به آسمونا میبرد و اینکه عاشق سکسکه کردناش بودم یعنی ماه آخر هرروز دوسه بار سکسکه میکرد،تحویل گرفتنای اطرافیان😁ولی بدیشم دردایی که روزای آخر داشتم خیلی بد بود،تبش قلبم زیاد بود خییییلی احساس خستگی داشتم و درد کمر و فشاری که بهش میومد خیلی بد بود

من اصلا یادم نمیاد اینقدر که بهم بد گذشت دوران بارداریم 😔😔

تحویل گرفتناش قشنگه! :)
مخصوصا از طرف عاقای شوهر👌😂😂😂😂😂

توی ۱۳ هفته دکترم گفت احتمالا بچه پسره خیلی ناراحت شدم ولی وقتی تو ۱۷ هفته قبل از غربارگری بهم گفت دختره انگار دنیارو بهم دادن❤

اینکه براش اهنگ میذاشتم فوری به اون اهنگه عکس العمل نشون میداد تند تکون میخورد وقتی هم به دنیا اومد با همون اهنگ گریه میکرد اروم میشد

قسمت خوبش این بود که بچه ام پسره و خونواده ام خیییلی خوشحال شدن،ولی چون شاغل بودم دوران بارداری جالبی نداشتم با اینکه بچه ام اذیتم نمیکرد ولی همش خسته بودم و ارزوی اینو داشتم تا لنگه ی ظهر بخوابم😀

اون سه ماهه اول ک خیلی سخت بود استراحت مطلق بودمو حالت تهوع و استفراغ
ولی بعدش هر لحظش شد عششششق و عشششق از تکون خوردناش از وول خوردنش از اینور ب اونور 🤩سونوگرافیام ک صدا قلبش و میشنیدم و حرکتاشو میدیدم
کلا بارداریه خوبی داشتم
ایشالا سه چهارسال دیگه تجربه میکنم باز🤩😍

وقتی میرفتم سونوگرافی و صدای قلبشونو میشنیدم و لگد زدناشون که هنوز فیلمشو دارم توی سونو آنومالی.پاهای کوچولوشون که لگد میزدن کنار هم 😋.تکون خوردناشون الهی که مادر بفداتون بشه

وقتی با باباش صدای قلبشوشنیدیم و دیدیم اولین تکوناشووحس قشنگ ولذت بخش وول خوردنش توشکمم😍😍😍😍

من که دوران بارداریمو خیلی دوس داشتم ،خیییلی دلم برای اون دوران تنگ میشه❤😘😘
لذت بخش ترینش وقتی برا اولین بار با همسرم رفتیم صدای قلبشو شنیدیم❤
همسرم خیلی هوامو داشت هرچی میخواستم برام میخرید💑🍓🍒🍍🍨
بقیه هم خیلی هوامو داشتن پدر شوهرم خیلی هوامو داش👑
کلا دوران خوبی بود انشاالله هر کسی در حسرت و ارزوی اولاد خدا بهش بده و دامنشون سبز بشه به داشتن فرزند سالم🙏
خیییییلی شیرینه الانم یه دختر ناز دارم هفت ماهشه، هنوزم همسرم هر چی بخوام برام فراهم میکنه 😍😍
خدا حفظش کنه🙏

همه دوران بارداری برام لذت بخش بودخداروشکردوران بارداری آرومی داشتم شوهرم خیلییییی هواموداشت البته همه هواموداشتن.خدایا شکرت

اولین باری ک صدای قلب نازشو شنیدم

اصلا دوست ندارم برگردم به زمان بارداری. مخصوصا سه ماه آخر که دیابت گرفتم و حساسیت به انسولین😢

لگد زدنش و وقتایی ک میرفتم سونو دکتر میگفت فسقلیم پشت کرده باید کلی منتظر میشدم تا خانم درست وایسه 😂😂

همش شیرین بود فقط سنگینی ماه های اخر و پیاده روی عذابم داد

شنیدن صدای قلبش و اینکه مامانم هم شنیدن و اونوقت فوت کردن...حداقل دلم خوشه که متوجه حضور بچم شدن😔

وفای اولین بار صدای قلبشو برام گذاشت و گفت بچت قلبش تشکیله و نه هفته بارداری😍😍😍😍

حرکت کردنهاش و صدای قلبش😍☺️

اولیش وقتی بود که بعد یکسال بی بی چک مثبت شد بعدش وقتی که روز تولدم رفتیم سونو و صدای قلبشو شنیدم دکتر گفت نی نی اندازه یدونه برنجه الان🤩بعد این که همه هوامو داشتن مخصوصا همسری ممنونم ازت همسری جارو برقیو که کلا ممنون کرده بود بهش نزدیک بشم خودش انجام میداد
و این که لگدای کوچولوش وقتی که بستنی میخوردم یا باباش باهاش حرف میزد و از همه قشنگ تر چشم انتظاری برای دیدنش بود 😍😍😍

خداروشکر سرتاسر بارداریم رو دوست داشتم،ولی عاشق ووول خوردناش بودم، به صدای باباش واکنش میداد😍😁 ۳-۴ماه اول که ویار داشتم خیلی بد بود...

اول از همه اولين سونو صداي قلبش و اشک شوق باباش😍دوم جنسيتش ک توي دوازده هفته درست گفتن😉و بعد هم تکون خوردناش❤

تمام دوران بارداریمو دوست داشتم مخصوصا وقتی تو دلم تکون میخورد و لگد میزد 😍 آره دوست دارم دوباره تجربه کنم

شنیدن صداي قلب و تکوناش مخصوصا لگد زدناش🥰🥰🥰

وقتی به صدام جواب می دادن( دوقلوهام) و کلا حرکتشون.

خرید سیسمونی😎

ای بابا نگم که چقدبدگذشت بهم......همه چی سخت فقط اینکه سلامتیش توسونومیگرفتم همه چیش اوکی بود خوشحال میشدم وسلام

وااای من هر موقع یادم میاد یه حس خوبی بهم دست میده دختر من لگد میزد درست سر ساعتای مشخص و قشنگ کومشو میدادبالا داخل شکمم مخصوصا روی مبل میشستمانقدر خوشم میومد وقتی هم قرآن میخوندم آروم احساس میکردم گوش میکنه الهی قربونش برم الانم با این سن کم سوره توحید یاد داره

اولین بار که صدای قلبش رو شنیدم و لگدزدن هاش

وقتی که اولین حرکتشو مثل نبض زدن حس میکنی برا اولین بار...یعنی دنیارو هت میدن اون ثانیه.

قشنگترینش با من موندنش بود بدترینش پر از نگرانی و استرس گذراندنم بود اون روزارو و ویارم اما شکر خدا سالم بغلش کردم 😍😍😍

تکون خوردنش و شنیدن صدای قلبش برا اولین بار😍😍😍

احساس خوب مادر شدنم وقتی بیبی چک مثبت شد

لگد زدنش و سکسکه کردناش😍

لگد زدنای پسرم خیلی برام لذت بخش بود و واقعا دلم تنگ میشه
استرس هایی که برا سلامتیش داشتم سخت بود برام 🤦‍♀️
اگه استرسهاش نباشه بخاطر لگدزدنای نی نی دوست دارم🤩

اون۳ماه اولو اگه فاکتو بگیرم ک ویار وحشتناکی داشتم.همچی و همه لحظاتشو دوسداشتم.سیسمونی .صدای قلبش ک میشنیدم تو سونو کفشا و لباسایی ک میخریدیم...

لحظه آخر زایمان😁😁😁😁

اول صدای شنیدن قلب کوچولوش ووقتی که لگدزدناش شروع شدبرای باراول که حس کردم خیلی حس خوبی بود انگاریه چیزی توشکمم مثل حباب میترکید ووقتی رشدش بیشترشدولگداش واضح ترواای دلم برای اون روزاخیلی تنگ شده هنوزم بافکرکردن به اون روزااشک توچشمام جمع میشه ووقتی برای هربارسونوچهره نازشومیدیم ذوغ مرگ میشدم خدادامن همه ی مامان هایی که لیاقت بچه دارشدن دارنوسبزکنه ان شاالله منکه دوس دارم بازم این حسوتجربه کنم.😍😍😍

وقتی اولین بار تکون خورد خیییلی حس خوبی بود
ولی روزایی که کمتر تکون میخورد انگار دنیا رو سرم خراب میشد فکر میکردم چیزیش شده

از همه قشنگت تر اولین بار که صدای قلبشو دکتر یه هو باز کرد شوک شدم عاشق اون لحظه ام دومیش هم که اولین لقدش بود توی یه جم شلوغ دوست داشتم فریاد بزنم از شادی اخ دلم برااون لحظه ها تنگ شده😍😍😍😍

وااااای لگداش ک قشنگ حسش میکردم دلم میلرزید.حرکاتش ک زیر پوست شکمم مخصوصا گردشش و پاهاش.وااااااای یادش بخیر.خیلی لذذذذت بخش بود 😍😍😍🥰

حرکاتاش تو دلم سیسمونیش و لباسای خوشکلش

وقتی تکون می‌خورد خیلی حس خوبی بود 😍

لگد زدناش،هر جا میرفتم بالادست مینشستم😄😄

تکون خوردنش تو شکمم قشنگترین قسمتش بود. دلم براش تنگ شده. دولا شدن سخت‌ترینش بود😁

اولین تکونش و اولین بار ک تو سونو دیدمش دهنشو تکون میداد دلم تنگ شدهههههه برا اون‌روزا

واسه تکون خوردنش و لگد زدنش خیلی حس خوبیه😍

اولین بار صدای قلبشو‌ توی هشت هفته شنیدم که اصللللللللن انتظار نداشتم صداش اشکمو دربیاره ، همسرم نبود با گریه اومدم بیرون به مامانم گفتم صدای قلبشو شنیدم مامان 😭😭😭😭 هنوزم حرفشو میزنم گریه میکنم ، اخه اصلن ما منتظرش نبودیم ، الهی بمیرم براش که پسرم قبله اینکه بیاد پولشو‌ و خرجشو با خودش اورد . پسرم خداداد بود برام واقعا.

شنیدن صدای قلبش ولگد زدناش😍

وای خدا بهترینش موقعی ک تکون میخوره.لگد میزنه باهر لحظش کلی میخندیدم ی حال خوبی داشتم.😘😙

وقتی اولین بار صدای قلبش شنیدم،و تو ماههای اخر چرخیدن و لگدزدنش تو شکمم،عااااااشق دخترمم ❤❤❤❤❤

اول صدای قلب پسرم بعدلگدزدن هاش

تکون خوردنای طولانیش واینکه حرف میزدم باهاش واکنش نشون میداد

سلام قشنگترین قسمت بارداریم لگد زدناش صدای قلب پسرمو میشنیدم با زایمانم مخصوصا موقعه زایمانمو دوست دارم زایمانمم طبیعی بود خیلی راحت واسون بود بهترین خاطره است برام

کلا حاملگی حس قشنگی اینکه یه کسی داره از وجود تو تغذیه میکنه و قراره بهت بگه مادر خیلی قشنگه حس زیبایی
بدترینش هم این بود که من تو بارداری قند و فشار گرفتم و تا الان باهامه هنوز

اولیش اینکه تو هفته ی ۱۲ برای عربالگری رفتم اصلن فک نمیکروم جنسیتو بگه وقتی دکتر با قطعییت گفت دختره عین دیوونه ها میخندیدم و ذوق زده شده بودم بعدش سه ماه دوم بارداریمو خیلی دوست داشتم و عاشق سونو رفتن بودم و دیدن جای لگداشو حرکتش رو شکمم اینا قشنگترینش بود

صدای تپش قلبش، لگد زدناش اما فوت پدرم شیرینی این لحظه هارو تلخ کرد

تکون خوردناش و شنیدن صدای قلبش قشنگ ترین قسمتشه،بدترین هاشم درد معده و بعدشم سنگینی و بی خوابی و کمر درد و اخرشم که کلستاز .... ولی خب گذراس مهم سلامتی دخترم بود

صدا قلب و لگدزنا پسرم 😍😍

هیچیش جذاب نیس🙁 حالا بیاد ببینم جذابیت میاد باش یا نه

دلم واسه تکون خوردناش تنگ میشه وقتی تکون میخوره انگار ی زندگی دوباره بهم دادن و اینکه باباش داره لحضه شماری می‌کنه واسه بغل کردنش💞💖😍😍😘🥰 پا دردم اون قسمت بدشه😪

تکون خوردنهاش واقعالذت بخشه

تکونای عسل مامان

وقتی دکتر گف شازده پسره و سالمه😻👶😻 و تکون خوردناش که همیشه قربون صدقش میرم🤰🌿❤

حرکاتش .... دلم واس بارداریم تنگ شد چقد زود گذشت‌بارداری خیلیییی خوبی داشتم تنها دوماه اخر ورم پا داشتم همین

شنیدن صدای قلب دخترم برای اولین بار و لگد زدناشو نگو که میمردم برای که زود تر به دنیا بیاد😍😍

حرکت پسرم مامان فداش بشه😍

وقتی برااولین بارصدای قلبشون رومیشنوی وازهمه جذابتر تکونای قشنگشون.حاملگی یه جورمعجزست😌خدادامن همه منتظرا روسبزکنه💕قسمت سختش استرسهای سونوها وآزمایشها وخستگی سه ماهه اول خدایا خودت نی نی مون روسالم بهمون برسون♥️

قشنگ ترین قسمت برای من سکسکه های شاهزاده من بود توی شکمم و پاهای خوشگلش که همش در حال فوتبال بازی بود😘😘😊😊😊

محبت بی حدو مرز همسرم ولگدزدنای اسراجونم بهترین خاطات بارداریمه عاشقتم هادی من و شوهرم خیلی همدیگه رو دوس داریم خدا روشکر

خوردن خابیددددددن و همش تفریح کردن🤥😹من بهترین دوران بارداری داشتم الان با گذشت سه ماه از زایمانم دلم برا بارداریم تنگ شده🤥عاشق اون لحظه ای بودم ک دخترم خیلی قشنگ وول میخورد تو شکمم🥰

اول اینکه محبت شوهرم،بداینکه صدای قلب کوچولوم وبد لگدهایی ک میزد.دلم تنگ شدآخه😍😍😘😘ودرآخر ک الان صحیحوسالم پیشمه خداروشاکرم😘😍😙

سلام مامانهای مهربون با اینکه استراحت مطلق بودم ولی تمام لحظاتش برام شیرین بود چه موقعی که نگران میشدم وقتی لگد نمیزد بهش میگفتم مامانی نگرانته وسریع لگد میزدچه اونموقعی که گفتن باید niptبدم بماند که تا جوابش بیاد چقد استرس داشتم😔هممممش شیرین بود الهی همه ی زنان سرزمینم تجربه ش کنن بارداری بی دردسرو

من کل دوران بارداری رو عاشقانه دوست داشتم، مخصوصا اولین بار رفتم جواب آزمایش رو گرفتم و به همسرم زنگیدم که باردارم صدای ذوق و خنده از روی شوقش همیشه تو گوشم میمونه بعد از اون شنیدن صدای قلب دخترم برا بار اول و دیدنش تو سونو قشنگترین حس بود تا اینکه تکوناش شروع شد حسی که فقط خودم میتونستم درک کنم و لذت ببرم، شکر خدا که خاطرات خوبی تو ذهنم موند تا به ابد😍😍

شیرین ترینش لگد زدنا و تکون خودناش بود و گاهی دلم تنگ میشه واسه اون موقع ها و کلا چون بارداری خیلی راحتی داشتم و همچنین زایمان راحت دوس دارم بازم تکرار بشه چند سال دیگه ایشالا

دوستان من ی تجربه خیلی بد دارم که برای قربارگری اول که رفتم پیش دکتر گفت بچه شما سندران دان باید سقت بشه اول خیلی گریه کردم اما شوهرم گفت اولا که خدا هرچه بخواد همونی میشه دوما بچمون اگه دودست نداشته باشه باید نگه داریم شوهرم قوت قلبم شد الان خداروشکر هیچ اشکالی نداره بچم همه چیزش عالیه

تکون خوردن رادمهرم بود وای حس عجیبی داشتم و کلی ذوق میکردم

شنیدن صدای قلبش برای اولین دفعه 🙂🙂

لحظه ی اولین لگد محکمی که زد و در حالی که خوابالو بودم از جام پریدم و بعد از اون با هر تکون و لگدش لبخند میاد رو لبم و خدارو شکر می کنم. ❤️❤️❤️

من همه چیزیش قشنگ بود چون خدایی با وجود دوقلو اصلا اذیت نشدم راحت بیرون میرفتم کارهامو میکردم

لگد زدناش و سنو گرافیایی که ریزدونمو تو وجودم میدیدم خیلی دوست داشتم اما تهوع بارداریم خیلی بد بود

تکون خوردنش لگدزدنش عالی بود

صدای قلبش برای اولین بار خیلی لذت بخش بود ❤❤❤

پای کوچولوش که میاد زیر سینه میتونم کف پاشو لمس کنم😍

همه چیزش خوب وعالی بود همه ی همش بخصوص وقتایی که سرکاربودم همسرم تماس می‌گرفت جویای احوالم میشد ومیگفت بیا منتظرتم بعدوقتی میرفتم خونه برام لقمه می‌گرفت وبه زور بهم میداد وچایی می‌ریخت ومیوه پوست میکند آخرشم می‌گفت پسرم این برات فرستادم اونو برات فرستادم

اولین حرکت دخترم خیلی برام عزیزبود

بهترین لگدزدنش صدای قلبش پسرم ❤️❤️❤️

وقتی بهم گفتن جنینت سقط شده و رفتم سونوگرافی و صدای قلبشو شنیدیم هیچوقت فراموشم نمیشه بهترین لحظه بود برام😍 و سخت تریناش هم بستری شدنام تو بیمارستان و مصرف انواع دارو و استراحت مطلق 😥

اونموقع هايي كه ميرفتم سونوگرافي و يه چيز جديد از دخترم ميفهميدم مثلا وزنش. اينا

ازاول تااخرش قشنگو شیرین بود خصوصا تکوناش و لگداش وقتی باهاش صحبت میکردموجوابمومیداد

واقعا همه چیش عالی بود فوق العاده بارداری راحت وآرومی داشتم خیلی رویایی بود یعنی به اون دوران که فکرمیکنم همیشه لبخندرولبام میاد خیلی خاطره های خوشی داشتم و بااینکه ۲۳ کیلوبالا رفته بودم اما زیادسنگین نبودم البته چون خودم لاغرم... خلاصه همه چیش خوب بود فقط دندون دردداشتم که اونم عصب کشی اورژانسی کردم 😉😊😊😊

تکون های پسرم

این که لگد میزد

تکون خوردنای نی نیم 😍
شکم قلمبه و بخور و بخوابای طولانی 😂😍

لگد زدناش

قشنگترین لحظه وقتی بود که ماما صدای ضربان قلب💜کوچولوشو برام میزاشت

اولین تکونی که خورد خیلی عالی بود

تکان خوردنش و ضربان قلبش وقتی برای اولین بار تو سونوگرافی دکتر بهم نشونش داد
آخرای بارداریم شبا نمی توانستم خوب بخوابم. به خاطر وزنم به کمر و پاهام موقع راه رفتن فشار می آمد و پاهام درد می کرد. ولی در کل تجربه فوق العاده ای بود.

وقتی که تکون می‌خورد 😍😍😍

وقتی بعداز حاملگی خارج از رحم وعمل کردن بعدش شنیدم ی قل دیگه هم تو رحم دارم وازامام حسین دارم بچمو چون کربلا بودم منو به ارزوم‌رسوند

تکون خوردنش

اولین تکون خوردن فسقلیم🤩🤗

تکرر ادرار😂😂😉😂😂😂😂😂شوخی کردم . وقتی نمازو قرآن میخونم حس میکنم خدا بیشتر از قبل دوسم داره😍😍😍😍

لگداش و بیرون زدن شکمم و دوس داشتم یکیم لباسایه بارداری و

شنیدن اولین ضربان قلبش .و حس کردن اولین حرکتش‌ . و موقع شام چیدن میز توسط همسر و جمع کردنش و گاهی هم شستنش.

سلام من بارداری سختی رو داشتم ولی باز هم وقتی فکر میکنم بهش اون روزای اول که دخترم شروع به حرکت کرده بود خیلی برام شیرینه ، و متاسفانه سوزش معده و تو رفتگی دنده و نخوابیدن ها و... برام خیلی سخت بود ، فعلا هم نه دوست ندارم یه بار دیگه تجربه کنم شاید اگه دخترم یکم بزرگتر بشه دوست داشته باشم

از کل دوران بارداریم خاطره شیرینی ندارم،همش ناراحتی و دوری و بستری شدن تو بخش سی سی یو..ولی ی کفش خیلی خوشگل رو سیسمونیش بود عاااشق اون بودم حالمو خوب میکرد.من ی دفتر دارم ک تو هرماه بارداری برا دخترم توش نوشتم الانم دارم مینوسم ی روز ک روزش باشه بهش میدم حتما..

من عاشق دوران بارداریم واقعا بهترین لحظات عمرم دوران بارداریم بود .عاشق دوران بارداریم ولی زاییدن نهههههههه

همون قسمتی ک دلم هرچی میخواست میگفتم می اوردند

صدای قلبش ؟وای میمیرم براش

اولین بار صدای ضربان قلبشو شنیدم
مسافرت رفتم
تکون خوردناش

من بارداری سومم بود که دخترم اومد پیشم.دوبار قبلی سقط شدن.باراول کلی امید داشتم اما چند هفته بعد خونریزیم شروع شدوسقط شد.دومین بار اصلا بهش دل نبستم چون میترسیدم اینبارم سقط بشه که اونم شد.سومین بار رفتم پیش یه دکترخوب.ازاول شیاف وآمپول داد که هر روز خودم یه دونه از شکمم میزدم.بازم زیاد امیدوار نبودم تا4ماهش که تموم شد یکم خیالم راحت شد.هفته20 بودکه تکون خورد برای اولین بار کلی گریه کردم.کم کم بزرگ شد وبهش امید بستم.خداروشکر صحیح وسالم به دنیا اومد.چند روز دیگه 7ماهش تموم میشه

تمام لحظهاش.از اولش تازایمانم.

هوس رولت میکردم😋😋😋

شنیدن صدای قلب فرزندم بودکه ذوق کردم

وقتی صدای قلب ماهکمو می‌شنیدم . ⁦❤️⁩⁦❤️⁩
و وقتی ک تکون میخورد بعضی وقتا دلم برا اون لحظه ها تنگ میشه⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩

وقتی ک تکوناشوحس کردم و صدای قلبش توسونو❤️❤️❤️❤️😘😘😘😘🥰🥰🥰🥰ولباسایی ک براش میخریدم و باکلی ذوق نگامیکردم

تکون خوردناش و صدای قلبش

کلا دوران حاملگی همه چیش لذت بخشه..حتی ویار داشتن چون میدونی یه فرشته دوست داشتنی توی شکمته و چشم انتظار دیدنشی😊😍

تکون خوردنش صدای قلب اینکه هرچی میخواستم شوهر جان برام فراهم میکردم کلا نه ماه حاملگیم با عشق گذشت همه چیزش دوست داشتنی بود حتی درد هایی که داشتم

این که صدا قلب فرشته کوچلو بشنوی واز لگد زدانش لذت ببری. همه هوات دارن مخصوص شوهرم مامان اینا. 😍😍😍

فقط دلتنگ تکوناش میشم که ازینور به اونور میرفت من کلا چپ و راست میشدم😄

لگد زدناش😍😘🤩😊

شنیدن ضربان قلب بچم در اولین سونو .و مشخص شدن جنسیتش و همچنین لگد زدناش😍
ودوم اینکه بیشترین توجها به من بود 🥰مخصوصا همسرم مثل یه ملکه ازم مراقبت میکرد.💑چون بعد دوتا دختر خدا یه پسر کوچولو ناز بمون داده 🤴
خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم 🥰🙏🙏

وقتی فهمیدم بچه م دختره

حاملگيم عالى بود هر لحظش برام خاطرست

دیگه نمیخوام تکرار شه بعدش بدنیا اومد کلی اذیت شدم

قشنگ ترین لگد زدن من عاشق لگد زدنش با تو دلم هی تکون میخورد 😊😊😊😊😊

من عاشق بارداری ام حتی حالت تهوع شدیدی که داشتم ولی تکون خوردن و توی سونو میدیدمش و به قول دوستان بقیه زیاد هوامو داشتن بیشتر دوست دارم

من کل حاملگیم عالی بوداز زمان فهمیدم تالگد زدنا وصدای قلبش همش خوب بدون اذیت همش در حال گشت وگزاربودم بغیر ماه های آخر که نمیتونستم راحت بخوابم

ناز کشیدن همسرم،اینکه هر چی میگفتم می گفت چشم
وانتظار برا دیدن پسر کوچولوم.
هرروز تو عکس سونو دست و پا و انگشتای کوچولوشو با فرزند بزرگترم میدیدیم وذوق میکردیم

من هنوز تجربه نکردم 😭😭

تکون خوردنهای دخترم واقعا برام لذت بخش بود😍
و اینکه تا هوس چیزی میکردم سریع برام برآورده میشد😁

یه چیزی دیگه اینکه اول خدا و اطرافیان همه جوره هوامو داشتن الحمدالله

تو شش ماهگی بود که ن حالت تهوع داشتم ن کمر درد و اینا و کم کم پسر کوچولم لگداش بهم بیشتر میشد و الحمدلله الان پیشمه امروز واکسن چهارماهگی زدم بهش⁦❤️⁩😘

اینکه نفهمیدم یهوشکمم چقدربزرگ شد

قشنگ ترین لحظه ای حامله گیم اول این بود که برای اولین بار پسرمو دیدم و صدای قلبش رو گوش دادم دومش لگد زدنش برای اولین بار خیلی لحظی خوبی بود دلم تنگ شده واسه اون موقعه ها 😍😍😘😘😗😗😙😚😢😢😭😭

اینکه می تونستم لوس بشم 😂😂😂و بدیش موقعی بود که توی سونو گفتن رشد شکمی بچتون کمه 😩سه ماه تموم ناراحتی کشیدم

فقط اون لحظه ک اولین تکوناشو میخوره😍😍

خدا برا هرکی نداره قسمت کنه

اینکه چاقی و کسی نمیگه چاق شدی😂😂😂😂

بارداری پر از حس خوبه غیر از خریدای سیسمونی و حرکتای نینی

اینکه ی فرشته پاک و بی گناه تو بطن وجودت هست
احساس پاک بودن ب آدم دست میده
اللخصوص ک اون فرشته پاکه تو دلت از ذریه حضرت زهرا(س) باشه
فکر کردن بهش دلنشینه ک با خدا تو خلقت ی موجود کوچولو ناز داری شریک میشی....ان شاءالله لیاقت لقب مادر رو داشته باشیم
مادر کلمه مقدّسی هست...💗

ازاونجا که شوهرم سرشو میزاشت روشکمم تا دخترم لگدبزنه سرش تکون بخوره ماهم کلی میخندیدیم ولی خداییش دیگه دوس ندارم حامله بشم فوبیای حاملگی گر۴تم اصلا زن حامله ببینم رامو کج میکنم بسمه دوتابچه خدابهم داده ممنونشم دیگه کافیه باتشکر مامان پارسا😊😊

اولین تکون خوردن وب اصطلاح لگدزدن پسرم وای ک چ حس خوبی بود.🤩🤩🤩

دکتر رفتنام. دکترم رو خیلی دوسش داشتم خیلی مهربون و دلسوز و کار بلد بود‌ خدا خیرش بده

تکون تکونش میداد😁

اینک تکون میخورد خیلی خوب بوددددد ولیییی کلی استرس کشیدم کلی سختی کشیدمممم تو بارداری وقتی یادبارداریم میفتم تمام تنم مورمور میشه 😞خدایا دیگ اون روزارو برای من نیار 🙏

برا من دوران حاملگی همش شیرین بود هنوز ام ک هنوز دوست دارم اون دوران را همه چیش

همش قشنگ بودخداراشکر برای همش

حالت تهوع های روز و شب ،خیلی منو از پا درآورده بود تا ۵ ماه کامل تهوع داشتم .بعد تکون خوردنشان به همه اون اذیت ها می ارزید

خرید سیسمونی

بهترینش شبا بود که شروع به تکون خوردن میکرد یادمه یه بار تو خواب نفهمیده بودم و یکم رفته بودم رو شکمم فسقلی اونقد تکون خورد تا مجبور شدم جابه جا بشم خخخخ سخت ترینشم هم کمردردام بود که از ماه سوم تا اخر ادامه داشت هم روزای اخر بود که رفته بودم تو هفته چهل و دو و باید روز درمیون میرفتم بیمارستان خیلی سخت بود و استرس داشتم

قسمت مورد علاقه من محبت کردن شوهرم بود
خیلی دوران حاملگی خوبی داشتم
بااینکه شرایط‌م سخت بود مسافرت رفتیم و خوش گذروندیم
عاشقتم همسری⁦♥️⁩

لگد زدن دخترم با اون پاهای کوچولوش😍😍و سخترینش حالت تهوع و....

وقتی پسزم لگد میزد بااینکه دردم‌میگرفت ولی خیالم راحت بودکه که یک بچه کوچولو ناز وشیطون دارم و سلامت هستش

از اول تا اخرش سخت بود هرروز امپول امپول😭😭 لگد زدناش و وقتی میرفتم سونو و میدیمش جزو خاطرات خوبمه😍😍

صدای قلبش😍😍بدترینش تا هفت ماهگی تهوع شدید و استفراغ داشتم

لگد زدن دخترم وای چه قدر شیرینو زیباست واقعا وخداروشکر که الان کنارم هست و سالمه

اینکه بعد یک سال انتظار تو اوج ناامیدی متوجه شدیم حاملم....اولین تکوناش و صدای قلبش😍وقتی میرفتم برای خرید سیسمونی و با دیدن هر لباس تو دلم کیلو کیلو قند اب میشد ...وقتی باهاش حرف میزدمو محکم لقد میزد وای سکسه زدنش😍😂

اینکه تحویلم میگرفتن شوهرم هوامو داشت تو کارا کمکم میکرد زودتر میومد خونه .کلا دوران بارداریم بحث و جدالمون از بین رفته بود.فقط و فقط 2بار بحث و جدال داشتیم

تکون خوردناش واقعا لذت بخشه و اینکه شوهرم دستاش رو شکمم میزاره تا تکوناش رو حس کنه و کلی هم بعدش ذوق میکنه

صدای قلبش و تکون خوردناش الان ۱۰روزشه دخترم😍

وقتی صدای قلبشو میشنیدم با تکون خوردناش پسرم کلی شیطون بود

وقتی که تکوناش شروع شد خیلی حس قشنگی بود

تکون خوردن بچم خیلی برام شیرین بود و سختترینش سر دردهایی که داشتم

اونجاکه شوهرم منوسلطان قلبش کرده بودوهمه روسرشون حلواحلوام میکردن 😂😂😂😂😂😂

تكون خوردناش😍😍😍

چقد لگد در لگد شد😅😅😅😅😀😁😀

میرفتم سونو و صدای قلبشا گوش میدادم

لگد زدناش، مورد احترام خاصی بودن😆

تکون خوردناش و واسه اولین بار صدای شنیدن قلبش😍😍😚😚

وقتایی که پسرم و شوهرم با هلیا صحبت میکردن یه دفه هلیا میپرید بالا و پایین😘😘😘😘
و یه وقتایی که هلیا تکون نمیخورد با حالتی رمزگونه دوتا با انگشتم میزدم رو شکمم میگفتم هلیا یهو لگد بارونم میکرد😍😍تو بارداریهام گوجه سبز برام حکم طلا رو داشت😋😋😋

شنیدن صدای قلب پسرم اولین بار😍😍😍

موقعی ک میرفتم سونو میگفت صحیح و سالمه خیلی حس خوبی بهم دست میداد وقتی بچمو ازtvمیدیم چ جوری داره تکون میخوره حالمو خوب میکرد

همش مورد علاقه بود حتی استراحتی ک دکتر بهم داده بود😥
بهترینش
😍لگدهاش😍خرید سیسمونی😍چیدن لباساش😍عکسای سونوگرافی😍

لگداش شیرین بود..اما امان از حالت تهوع خدا نصیب هیچکس نکنه😞😞😓

قسمت مورد علاقم این بود که همش تحویلم میگرفتن😂😂😁

وای اون تکون خوردنش واسه اولین بار.لذتش حد نداشت

وقتی که تکوناش شروع شد🥰🥰🥰

اینکه همگی همه جوره هوامو داشتن . هر چیزی که میخواستم شوهرم برام فراهم میکرد و اینکه چشم انتظاری برای بدنیا اومدن فرشته آسمونی مون 😍😍😍

من صداقلب دخترموگوش میدادم وتکون خوردناش که هرچی روشکمم بودانقدتکون میخوردتابیفته

وقتی ک تکوناش شروع شد🤩🤩🤩🤩

لگد زدناش خیلی حس خوبیه😍😍دلم تنگ میشه.ولی تو این هفته ها زید دلم و واژنم تیر میکشه ول میکنه😢اذیت میشم.ولی میگذره اینم عیب نداره

لگداش 😍😍😍

قشنگترین قسمتش برام لگد زدناش بود و سخت ترینش برام استراحت مطلقم وخداروشکر ک دختر قشنگم الان پیشمه

چه رنگ لباسه نازه😂😂😂😂😂

لگد زدن پسرم😢😢😢

سوال های مرتبط

آواتار مامان نسیم مامان نسیم نسیم ۴ سالگی
بادمجون نخور بچت سیاه میشه فلفل نخور بچت عصبی میشه ... ادامه پاسخ
گهواره گهواره ۵ سالگی
می‌دونستین که پدرها هم مثل مادرها بعضی از علائم بارداری رو تجربه می‌کنن؟

وقتی از دوران بارداری صحبت می‌کنیم، بیشتر توی ذهنمون چالش‌ها‌ی مادرانه و تغییرات بدن مادر تداعی می‌شه و بیشتر توجه‌ها به سمت مادر بارداره، اما شاید براتون جالب باشه که بدونین بعضی از پدرها هم در این دوران، حداقل سه علامت از علائم بارداری رو همراه با همسرشون تجربه می‌کنن!
علایم شایعی که معمولا پدرها در دوران بارداری همسرشون تجربه می‌کنن این هاست:
استرس و اضطراب در مورد سلامتی همسر و بچه، کاهش تمرکز، بی‌حوصلگی وخستگی، مشکلات خواب، نوسانات خلقی و سردرد. علاوه بر این‌ها مشکلات گوارشی، کاهش و افزایش اشتها و سوزش معده هم بین پدرها رایجه.

✅ والد شدن برای پدر و مادر استرس آور و هیجان انگیزه. همونقدر که لازمه به مادر باردار توجه بشه، پدرها هم نیازهای خودشون رو دارن. صحبت کردن صمیمانه با همسر و همراهی عاطفی، افزایش آگاهی در مورد فرزند پروری و کمک و همراهی دوستان و خانواده، می‌تونه گذروندن این دوران رو برای پدر و مادر لذت بخش‌تر کنه.

توی بحث امروز شما بهمون بگین که همسر شما در دوران بارداریتون چه تغییراتی کرد؟ چه حس و حالی داشت؟
شما چطوری بهش کمک کردین؟
آواتار مامان جوجه مامان جوجه جوجه ۳ سالگی
سلام خوبین کسی هست