بعد ماساژ شکمی رو خودم که انجام دادن به خودم گفتم که تموم شد دیگه بعد نیم ساعت ماساژ‌ شکمی ینی جوری تا ته فشار میدادن شکممو که یکم دیگه فشار میدادن دیگه ستون فقراتمو میگرفتن خیلی بد بود خلاصه تا ۱و نیم ساعت بعدش هم ماساژ میدان و تا ارنج توم میکردن دستشونو میگفتن یکم لخته مونده باید دراریم اخری گفتن این برگه رو ببرین همراش تا امضا کنه برای اتاق عمل

۲ پاسخ

برای چی🥺

😟عمل چرااا

مقالات مرتبط

خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از زایمان سزارین
بعد از سزارین
بعد از سزارین چه کارهایی باید انجام دهیم | مراقبت های بعد...
کودک تا چه زمانی باید شیر مادر بخورد ؟
کودک تا چه زمانی باید شیر مادر بخورد ؟
کاری که هرگز نباید بعد از ورزش انجام دهید
چند کاری که هرگز نباید بعد از ورزش انجام دهید!❌

سوال های مرتبط

مامان سلما مامان سلما روزهای ابتدایی تولد
#تجربه_زایمان_طبیعی
پارت آخر

بخیه هارو که زدن یهو گفتن خون از داخل لخته شده انقدر شکممو فشار دادن و از داخل دست رد میکردن تو تا دهانه رحممو باز کنن برای خارج کردن خون که اشکام در اومد هی میگفتم تروخدا ولم کنید من ساعت ۱ صبح زایمان کردم تا ۶ صبح نگهم داشتن تو ریکاوری هی معاینه میکردن و شکممو فشار میدادن تا خون خارج بشه و دیگه وقتی دیدن خون نمیاد ولم کردن
تجربه زایمانم به خودی خود خوب بود اما این ماساژ های شکمی و معاینه های بعد زایمان خیلی برام سخت بود

سعی کردم کامل توضیح بدم
اگه سوالی داشتید بپرسید
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان نازگل😍❣️ مامان نازگل😍❣️ ۱ ماهگی
دیگه تا روز بعد میخواستن مارو مرخص کنن ساعت ۱۱ گفتن نوزادتون ادرار کرده
گفتیم نمیدونیم اخه ۳ یا ۴ بار مدفوع کرده بود قاطی اونا جیش کرده بود خودشونم همین احتمال و دادن ولی گفتن باید ببینیم که جیش کرده دیگه تا ساعت ۶ و نیم عصر هرکار میکردیم جیش نمیکرد تازه بدترشم اینکه از خواب پا نمیشد یه ساعت باید بیدارش میکردیم شیرم زیاد نداشتم همه هم خونمون منتظر ما بودن دست به دامن همه اشون دعا میکردیم تا جیش کنه ینی وقتی جیش کرد خیلی خوشحال شدیم و اومدیم خونه
اینم تجربه من طبیعی برای من که خوب بود ولی همین که برای لخته خیلی معاینه و ماساژ انجام دادن
راستی موقعی که داشتن معاینه و ماشاژ انجام میدادن
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نیهاد مامان نیهاد ۶ ماهگی
خانم ها سزارینی واسه همه ماساژ شکمی میدن بعد از عمل؟
بعد تو اتاق عمل میدن یا ریکاوری؟
من که حس نکردم که برام انجام دادن
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نازگل😍❣️ مامان نازگل😍❣️ ۱ ماهگی
دیگه اخری یه دکتر به نظر سنش بالاتر میومد اومد گفت بزارین من یکم دیگه هم تلاش کنم ینی تو این ۲ ساعت معاینه و ماساژ شکمی مردم و زنده شدم
دیگه خداروشکر بخیر گذشت و لخته اومد بیرون
خیلیییی میلرزیدم اونجا پتو روم بود ولی انگا رو ویبره بودم خلاصه میلزیدم و دیگه یه سرمی وصل کردن خوابم برد تا ساعت ۸ بعد چشامو باز کردم از بس گیج بودم که به پرستار میگفتم چرا بهم شربت البالو وصل کردین ؟😂
پرستاره میخندید میگفت خونریزیت زیاد بوده خون بهت وصل کردیم
دیگه تا ساعت های ۱۱ ظهر تو بخش ویژه بودم حالم که بهتر شد من و جوجه رو فرستادن بخش زنان 😍
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان ... مامان ... ۷ ماهگی
پارت۶
سریع خابوندنم پرده رو هم زدن بهم دسگاه فشارو هم زدن و یه پرستار پیشم بود ازم پرسید اسمت چیه گفتم مرضیه گف اسم شوخرت چیه گفتم فرشاد گف عاشقانه ازدواج کردی یا سنتی گفتم عاشقانه همینکه این کلمه رو گفتم صدای گریه ی یه بچه رو شنیدم گفتم دکتر بجز من کسی دیکه ای تو اتاق عمل هست گف ن گفتم‌پس صدا بچه کیه گفتن بجه خودت واییی اینو که گفت اشک از سرو سورتم😭😍 سرایز شدخیلی حس خوبی بود گفتم توروخدا بیارین ببینمش اورنش بوسش کروم بوش کردم بعدن گفتن که تنگی نفس داره باید بره ان ای سیو😭ساعت۱۱بیس دقیقه که اتاق عمل رفتم ۱۱ نیم صدا گریه ی نینمو شنیده بودم تا ساعت ۱۱چهلو پنج دقیقه هم بخیه هامو زدن و تمام تو این عاصله همش از دکتر خاهش میکردم که شکمم همینجا ماساژ بده من میترسم از ماساژ شکمی گف باشه عزیزم‌چندفه تو اتاق عمل انجام دادن و سریع انتقالم دادن به ریکاوری تو ریکاوری هم‌چون دختر عموم اونجا کار میکرد پارتیم قویی بود و مدام مسکن میزدن بزام و خی صداشون میکردم که بیایین تا بی حسن شکمم ماساژ بدین و اوناهم ماساژ میدادن خلاصه یه ۴۰ تو ریکاوری بودم فشارمو میگرفتنو اینا که پامو تکون دادن و خب عرستادنم بخش دم در ریکاوری گذاشنم‌جفت یه تختی گفتن باید خودت بلند شی بری رو اون تخت گفتم نمیتونم گفتن باید بتونی سریع با کمک دستام خزیدم رو اون تخت و دوباره شکمم مساژ دادن اینجا بود که یکم درد ماُساژ احساس گردم ولی قابل تحمل بود دوباره تو اتاق بردنم سپت یه تخت دیگه گفتن باید دوباره جاب جا شی گفتم‌نمیتونم گف باید بتوتی همراهات رفتن پایین اینجا بود که خیلی احساس بی کسی و خب گریم درومد از ته دل عر میزدمو گریه میکردمو جا ب جا شدم یکم موندم دیدم هیجکی نیومد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان محمدعلی محمدرضا مامان محمدعلی محمدرضا ۷ ماهگی
سلام خانوم هایی که بیمارستان امام حسین مشهد سزارین شدید ماساژ شکمی تو اتاق عمل و ریکاوری انجام دادن یا تو بخش؟
مامان همتا 🧸🧡 مامان همتا 🧸🧡 ۳ ماهگی
پارت ۴ تجربه زایمان
دیگه اتاق و واسه زایمان آماده کردن و خانم دکتر هم اومد و چند تا ماما هم بودن انقد خوشحال شدم که داره تموم میشه دیگه من فقط داشتم زور میزدم و جیغ یکی از ماما ها شکمم و فشار میداد ک خیلی درد داشت بعد دیگه نفهمیدم چی شد که اون حس خوبه اومد و صدای دختر مو شنیدم و گذاشتنش روی شکمم و منم بغلش کردم و جاتون خالی کلی کیف کردم 😍و بعد که بچه رو ورداشتن گذاشتنش اون طرف و منم فقط چشمم بهش بود فقط اون جایی ک شکمم و فشار میدادن خیلی بد بود درد داشت زیاد خلاصه همون ساعت ۱و نیم زایمان کردم و بخیه هامم یک ساعت طول کشید و تمام مدت من چشمم به دخترم بود و دو ساعت هر یک ربع به یک ربع میومد و شکمم و فشار میداد
بعدشم ک بردنمون بخش و این شد زایمان من
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان الینا خانوم مامان الینا خانوم ۷ ماهگی
وخیلی تشنه بودم یک خانوم اونجا بود یکم آب ریخت تو دهنم بعد هم منو بردن تو بخش دیگه درد داشتم زیاد بود راستی تو اتاق عمل یک بار شکممو فشار دادن درد داشت ولی چون هنوز آثاربیهوشی داشتم زیاد حالی نشدم دیگه تو بخش بچه آوردن چندتا دانشجو با یک سرپرستار اومدن کمک کردن به بچه شیر دادم بعد آروغ بچه رو گرفتن رفتن ویک خانوم پرستار دیگه هم اومد یک شیاف گذاشتن دارو تو سرم تزریق کرد رفت بعد یک بار دیگه شکممو فشار دادن ولی یکم با انصاف بود آروم فشار داد زیاد درد نکرد بعد هم دیگه رفتن تا ظهر کسی نیومد کاری هم نداشتن ولی ظهر باز اومدن یک بار دیگه شکممو فشار دادن درد داشت یکم دارو هم زدن باز رفتن دیگه گفتن تا ساعت 2شب باید هیچی نخورم دیگه تا بعدازظهر هی به بچه شیر دادم هی پرستارها هم میومدن میگفتن بچه شیر خورده دیگه تابعدازظهر با شیف پرستارها عوض شد یک پرستار وحشی اومد اونم شکممو بدجور فشاردادن گریه کردم ازشدت درد
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هاکان مامان هاکان ۸ ماهگی
دوستان ماساژ شکمی که بعد از سزارین میدن
من از دکترم خواستم توبیحسی بدن فقط دیگه تو بخش ندن
چطوره بعضیا میگن چندین بار اومدن انجام دادن ،؟؟؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ماهورا مامان ماهورا ۵ ماهگی
سلام خانوما اومدم با تجربه زایمان من سه روز پیش روغن کرچک خوردم روز بعدش دردم یکم شرو شد رفتم معاینه گفت ۱و نیم سانتی و برو خونه خلاصه اومدم خونه و ورزش و پیاده روی روز بعدش دردم خوب شد تا دیروز صب ساعت ۶ پاشدم دیدم یه حس فشار رو مثانمه خلاصه دردم شرو شد اولش نامنظم بود تا ساعت ۱ اومدم بیمارستان گفت ۲ سانتی هنوز برو خونه اومدم و دردم بیشتر شد دیگه خیلیی طاقت اوردم تا ساعت ۷ شب دیگه باز اومدم بیمارستان گفت ۴ سانتی برو دیگه بستری شدم و هی میومدن معاینه میکردن
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان لیانا🧿👶🏻 مامان لیانا🧿👶🏻 ۶ ماهگی
تا بود استرس درد سوند و داشتم حالا فهمیدم ماساژ شکمی هم درد دارهههههه
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان حسین مامان حسین ۲ ماهگی
پارت سوم
دیگه از ساعت 21 سروم فشار وصل کردن و کم کم دردام شروع شد ولی خیلی قابل تحمل ، و مهم تر از همه اینکه مامانم تو اتاق پیشم بود . تا جایی که میتونستم ورزش می‌کردم ، و معاینه ها هم که دیگه بود ، از همون اول درخواست اپیدورال داده بودم که گفتن از چهار سانت انجام میدن، به دو سانت که رسیده بودم واقعا دیگه تنفسها دردم رو کم نمی‌کرد ، همسرم رو هم به سختی اجازه دادن تا بیاد داخل اتاق ، خلاصه به هر سختی که بود چه التماس هایی که نمی‌کردم تا زود تر اپیدورال وصل کنن ، پزشک بیهوشی که اومد نتونست وصل کنه یه دکتر دیگه هم اومد اونم نتونست، آخر اسپاینال کردن که گفتن تا سه ساعت بی حسی هست ومن بعد از یک شب و صبح بیداری بعد از بی حسی تونستم یک ساعت و نیم بخوابم، تنها چیز خوبی که داشت تو این یک ساعت و نیم از چهار سانت به شیش سانت رسیدم، با از بین رفتن بی حسی و شروع دردا از خواب بیدار شدم.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دخملی مامان دخملی ۳ ماهگی
خانمایی که سزارین شدین
پرستار شکمتون رو ماساژ داد؟
برای من انجام ندادن ولی از اتاق عمل برام شکم بند زدن و گفتن تا یه هفته پشت سر هم ببند
شما ها هم بودین مثل من؟
مشکلی پیش نمیاد برای ماساژ ندادن؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان مهنا مامان مهنا ۲ ماهگی
تجربه سزارین بیمارستان صارم پارت ۲
.
راستی سوند رو توی بی حسی زدن برام و هیچی حس نکردم. بعدش بردنم ریکاوری و از همونجا دردم شروع شد. اما هرچی گفتم درد دارم برام مسکن نزدن برام و گفتن باید بری بخش. حدود یه ربع ریکاوری بودم بعد رفتم بخش و اومدن بهم لباس پوشوندن و شورت و پوشک برام گذاشتن و شیاف گذاشتن برام. خیلی پرسنلش مهربون بودن و عین مادر رفتار میکردن اصلا نمیزاشتن آدم خجالت بکشه . خلاصه کارامو کردن و بعد بچه رو اوردن ولی داخل تختش بود و نمیتونستم ببینمش. توی بخش هم با وجود شیاف درد داشتم و هم دردای محل عمل بود هم درد پریودی. و از همه اینا بدتر ماساژ رحمی بود . تا وقتی بی حس بودم که چیزی نمیفهمیدم اما توی بخش اومدم بی حسیم رفت و هربار ماساژ میدادن واقعا درد وحشتناک داشت و عذاب میکشیدم. خونریزیمم زیاد بود و ماماها میگفتن باید زیاد ماساژت بدیم خطرناکه خونریزیت که انقدر شدیده. خلاصه تا میومد یه کم شیاف عمل کنه و اروم بشم میومدن ماساژ میدادن و درد وحشتناک میگرفت تو تنم
مامان امیر 💙 مامان امیر 💙 ۳ ماهگی
گفت زور بزن تا بچه یکم بیاد پایین تر من دیگه تمام تلاشم رو کرد تقریبا اندازه نیم ساعت طول کشید بعد دیگه گفت خوبه بردنم اتاق عمل که چقدر تمیز و مرتب بود
دیگه تقریبا ساعت های ۳ صبح بود که آقا پسر ما به دنیا اومد موقع بخیه زدن هم دوباره بی حسی رو شارژ کرد
مشاهده ۶ پاسخ دیگر