۸ پاسخ

مبارک باشه عزیزدلم 🥰 مرسی عزیزم

الهی عزیزم 😍 مثل رومان بود نویسنده خوبی میشدیا
انشالله ک همه ی زایمان خیلی خوبی داشته باشن واسه ماهم دعا کن

ماما همراه که گرفتین خوب بود کاراییم داشت

وقتی بخیه هارو میزد خیلی درد داشت
یا برش هم داشتی

چکار کردی اونقدر خوب فول شدی ؟

بخیه هارو ماما زد یا دکتر و اینکه بخیه زیبایی زد یا نه؟!

وزن نی نی چقد بود ؟

مرسی عزیزم که تجربه زایمان تو تعریف کردی
انشالله که همه زایمان راحتی داشته باشن

سوال های مرتبط

مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۱ ماهگی
پارت چهارم
تجربه زایمان طبیعی

حالا دکتر نخ و سوزن به دست اماده بخیه زنی اومد جلو که یهو خودم حس کردم عین شیر اب پمپی که با فشار اب بیاد افتادم به خونریزی و همینجور هی داشت با فشار کم و زیاد (عین این که شیر ابو هی زیاد و کم کنی)خون میومد که دکتره خودشم ترسید دکتر ارشدشو صدا زد اونم اومد یکم جا خورد ولی سریع گفت باید هر چی خونه تخلیه کنین از رحمش .دیگه چشمتون روز بد نبینه باز یکی اومد روی رحممو فشار میداد خود دکتر هم دست میکرد داخلم و با دستای مشت شده ی پر خون در میاورد میگفتم بس کنین میگفتن اگه خون و لخته خون تو رحمت بمونه بهت اسیب میزنه و بعد دوروز با دردای بدتر زایمان برمیگردی همینجا تا شاید با شدت بدتر و بالاتری این کارو برات انجام بدیم منم دیگه خفه خون گرفتم تا بعد پنج شیش دقیقه ای که اندازه یک ساعت برام گذشت کارشون تموم شد و با یه امپول بی حسی و بخیه زدن اومدم بیرون از اتاق . (اینم بگم من سر دو تا زایمان قبلیم این خونریزی بعد زایمانو نداشتم و نمیدونم دلیل این خونریزی چی بوده )ولی خب به هر دردی که بکشی بعد دیدن و بغل کردن بچه می ارزه❤️
مامان امیرعلی 🐣🐣 مامان امیرعلی 🐣🐣 ۶ ماهگی
سلام مامان های گل منم زایمان کردم ..ایشالا قسمت همه شما مادر های عزیز ........‌‌من همون‌طور تووی تاپیک های قبلیم بود آمپول ریه زده بودم وترشح های قهوه ای داشتم بعد آمپول ها اول یه چند روزی استراحت کردم تا ۳۷ کامل شدم ترشح های خونی داشتم حالت خون مرده ۲ بعدازظهر رفتم معاینه شدم وبستری شدم توی بیمارستان تأمین اجتماعی قزوین یعنی به معنی کامل مرگ رو به چشم خودم دیدم خیلی سخت زایمان کردم اگه مامای همراه نگرفته بودم کارم ساخته بود آنقدر بعد معاینه ام میکردن که نگو منو خیلی اذیت کردن ساعت ۱۵..۲۲ دقیقه زایمان کردم وبعلت کم خونی خونریزی پیدا کردم واونجا آنقدر پریدن رک شکمم آنقدر دست بردن تو رحمم که مردم حالم بعد شد سرمو شیاف زدن تا یه کم قطع شد گفتن که خونریزی اکه قطع نشه باید خون بزنی .......خواهش میکنم ازتون اگه کم خونی داشتین حتما درمان کنید عزیز های من سرسری نگیرید .. خلاصه آنقدر معاینه اینا کردن پریدن روشکمم حالم بده خیلی خاطره زایمان بعدی بود برام خداشکر سالمه پسرم اگه واقعا طبیعی نمی‌تونید نرید برید سزارین بیهوشی راحححححتتتتتت
مامان نی نی مامان نی نی ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳
خلاصه اپیدورال رو برام تزریق کردن و دردش از آمپول هم کمتر بود برام .
بعد زدن اپیدورال دردها خیییلی کمتر شد و حتی وسط انقباض ها خوابم میبرد .
معاینه کردن ساعت ۱ و گفتن ۹ سانت شدم و عالی پیش رفتم . بعدش ساعت ۲ معاینه کردن و ۱۰ سانت فول بودم. و ورزش های لگنی و زور زدن ها فقط موقع انقباض ها شروع شد . قسمت افتضاح ماجرا همینجا بود.
من از ۲ تا ۴ عصر زور میزدم و بچه نمیومد و‌میگفتن بخاطر اینه که عضلات لگن خیلی سفتی دارم و رحم حالت مکش داره و اجازه نمیده سر بچه وارد لگن بشه

۲ ساعت جهنمی بود خییییلی ، از همه قسمت ها سخت تر بود .انقدر زور میزدم که کبود میشدم و مرگ رو‌جلوی چشمم می دیدم . دیدن نتیجه نداره و دکتر زنگ زد گفت ببرینش اتاق زایمان .

بعد که دکتر هم اومد و من روی تخت معاینه بودم دونفر از راست و چپ شکممو فشار خیلی شدید با مشت میدادن و منم زور میزدم و دادم به آسمون بود .
واقعا این قسمتها بسیار بد بود و من گریه میکردم و التماس میکردم منو سزارین کنین .
خلاصه بعد ۲۰ دقیق فشار رحمی که دادن پسرم دنیا اومد .

و من بسیار تجربه تلخی شد برام و سر پسرم هم توی کانال زایمان حالت کشیده گرفت ولی گفتن بعدها خوب میشه .
موقع بخیه زدن هم اصلا نمیتونستم تحمل کنم و با گاز انتوکس تحمل کردم و خیلی هم بخیه خوردم تقریبا تا یک سانتی مقعد .‌

بعد رفتن از اتاق زایمان دوباره ماما های زایشگاه منو معاینه کردن ....با وجود بخیه ها.
و یهو گفتن بخیه ها باز شده و خیلی درد داشتم و مدام معاینه میکردن و رحممو فشار میدادن و من میمردم و زنده میشدم .خودش یک زایمان جدا بود انگار

بعد باز دوباره گفتن نه بخیه ها هست و اوکیه .
شیفت عوض شد و دوباره مامای جدید منو فشار رحمی داد