تجربه من از زایمان طبیعی قسمت اول
زایمان اولمو بچه هم دختر هستش
نمیدونم ولی قبل از زایمان و حاملگی میخواستم فقط تحت هر شرایطی بچه رو طبیعی بیارم بخاطر همین پیش یکی از دکترایی که خیلی به سختی مگر واقعا جون بچه یا مادر در خطر باشه سزارین میکنه
قبل زایمان دیگه از هفته ۳۴ به بعد یکمی دلهوره و اینا داشتم ولی سعی کردم بهش فک نکنم و ورزشامو پیاده رویام به طور کامل هر شب بعد ۳۶هفته ی کامل انجام میدادم دیگه پزیرفته بودم ولی اصلا ادم تا زایمان نکنه نمیدونه که چجوریه
۳۸ هفته و۴ روزم بود یکمی بعد از ظهرش درد داشتم ولی اصلا درد زایمان نبود مثل درد پریود بود و کمرم درد میکرد یکمم دلم صبحونه رو خیلی دیر خورده بودیم دیگه شام و زود خوردیم ساعت ۶ونیم ۷ بود شام و خوردیم بخاطر دل دردم هنوز سفره رو جمع نکرده بودیم کامل نشستم ۳ ۴ دقیقه ای رفتم به حالت سجده و ۴دستو پا که یکم دلم اروم بگیره یهو یه تپ صدا کرد و کیسه ابم پاره شد و سریع رفتم سمت حموم و پاهامو شستمو استرس شدیدی گرفته بودمو گریه میکردم

۶ پاسخ

لایکم کن ببینم بقیشو

منم‌ لابک کن ببینم‌بقیشو

ادامه مطلب کو

🥹🥲😵‍💫

اخجون تجربه زایمان 😆

😬😬😬😬

سوال های مرتبط

مامان امیر حسین 👶🏻 مامان امیر حسین 👶🏻 هفته سی‌وهشتم بارداری
یعنی فکر نکنم کسی از مامانم خوش زا تر بوده ولی همچنان من ترسوئم و میدونم بدنم با بدنش فرق داره😂 مامانم ۱۵ سالش بود بچه اولش رو باردار شده میگه تازه رفته بودم توی 9 ماهگی یعنی یک هفته گذشته بود فقط بعد میگه منو مادرم رفته بودیم بازار خرید کنیم دیگه گفتم منم پیاده روی کنم بهتره یک مسیر 40 دقیقه ای رو پیاده رفته البته با ماشین 10 دقیقه راهه فقط ولی پیاده خیلی طولانی میشه میگه اینقدر راه رفتم که نگو فکر نمیکردم به این راحتی زایمان کنم بعد میگه تا برگشتیم خونه مادرم حس کردم کمرم درد گرفت به مامانش گفته بود نمیدونم چرا درد دارم بعد مامانش گفته بود طبیعیه این دردا چون اخرای بارداریته فعلا زایمان نمیکنی بعد میگه شب خوابیدم یهو ساعت 2 شب کیسه ابم پاره شد دردم شدید تر شده بود میگه دیگه سریع سریع لباس پوشیدیم رفتیم بیمارستان تا خوابیدم روی تخت معاینه میگه هنوز معاینه نکرده بود یه دفعه خود به خود زور دادم بی اختیاری حالت زور بهم دست داد ماما بهش گفته بود وای بچت داره میاد بدو بدو برو رو تخت زایمان میگه دیگه اینقدر بچه خودش فشار می‌آورد من نمی‌تونستم خودمو نگه دارم بچه در نیاد همینجوری زور میدادم خود به خود بعد که خوابید روی تخت زایمان 3 ،4 تا زور داده یهو بچش به دنیا اومد 😂 همه ی ماماها تعجب کرده بودن که دختر 15 ساله و اولین بارداری چجوری اینقدر سریع زایمان کرده اصلا اذیت نشده خیلی راحت بوده زایمانش
مامان ماهلین مامان ماهلین ۳ ماهگی
تجربه زایمان ام پارت اول .
مامانا من قرار لود ۲۰ ام سزارین اختیاری بشم ولی ۱۴ ام زایمان کردم .
‌روز ۱۴ ام درد کمر شدیدی داشتم و چند روز ود به سختی راه میرفتم . من سرکلاژی بودم و بگی نگی استراحت بودم و تو بارداریم هم مشکل دیابت داشتم و هم اینکه آمپول کورتون هم برای تشکیل ریه بچه زدم.
دیگه از درد کمر ام ساعت ۱۲ اینطورا بود رفتم حموم و کمرم رو میگرفتم زیر دوش آب داغ تا آروم بشم بعد نشستم رو فرنگی و کامل دستشویی کردم بعد از درد گریه میکردم و هی آب داغ میریختم رو خودم . بعد متوجه شدم که ریز ریز ازم داره آب خارج میشه مثل دستشویی ولی نمیتونم جلوش رو بگیرم و پشت هم هم ریخته نمیشد قطعی وصلی داشت . دیگه گفتم حتما بی اختیاری ادرار گرفتم و هر بار که بلند میشدم از جام که حوله بپوشم برم بیرون میدیدم باز ازم آب میره و دوباره خودم رو میشستم . بعدچند بار شک کردم که شایدکیسه آب ام هستش . زدم تو اینترنت زده وددکه بدون بو هستش و رنگ اش کرم یا سفید هستش و اگر از جاتون بلند شین در حالت ایستاده بیشتر میریزه . دیدم ای دل غافل انگار واقعا کیسه آب ام نشتی داده و باید کاری کرد. دیگه تو اینترنت نوشته بود بعد پارگی کیسه آب ۱۲ ساعت وقت هستش و منم که اصلا ساک زایمان نبسته بودم و خونه ام هم به هم ریخته بود گفتم فرصت هستش برم خونرو جمع کنم ... دیگه به سختی راه میرفتم و وسایل رو مرتب میکردم یهو یه پیچ خوردم و منقبض میشدم رفتم دستشویی دیدم یکم ازم داره خون میاد دیگه شوهرم رو بیدار کردم گفتم موضوع جدیه و داره کم کم هی دردم میگره ....
مامان حُـسـیـن‌جانم ✨ مامان حُـسـیـن‌جانم ✨ ۱ ماهگی
من امروز که یکماه از زایمانم گذشت
اومدم یکسری تجربه هام رو درباره زایمان طبیعی بهتون بگم
امیدوارم مفید باشه ☺️

اول بگم که من از ۲۰ هفته یوگای بارداری میرفتم و
از ۲۹ هفته ورزش های لگنی رو شروع کردم
سه روز در هفته ورزش میکردم یکساعت
از هفته ۳۶ به بعد هم گل مغربی و آبزن مصرف میکردم
و خاکشیر و دمنوش گل گاو زبان خیلی رقیق
دونه به هم هرروز لعابش رو می‌خوردم

این شد که روز زایمان ماما گفت چقدر دهانه رحمت نرمه
بااینکه هنوز اصلا سر بچه هم نیومده بود پایین ...
از تاثیر ورزش ها هم باید بگم که روز زایمان واقعا کمکم کرد
و الان خداروشکر دچار عوارض تکرر و بی اختیاری ادرار نشدم
البته نمی‌دونم شاید در آینده بشم 😂
اما تا الان راضی ام که اون همه ورزش و پیاده روی میکردم
واقعا بعد زایمان نه کمردرد نه دل درد نداشتم
درد بخیه ها هم تا چند روز یکم اذیت میکرد ولی
غیر قابل تحمل نبود اصلا ....
من اصلا قصدم از این تاپیک این نیست که بگم حتما برید طبیعی
اما اگر مثل من دوست دارید زود مستقل بشید
و کمکی هم ندارید ، زایمان طبیعی واقعا خوبه 😍
درد زایمان طبیعی زیاده اما من معتقدم خدا توانش رو
به مامانا میده 🤌☺️

اگر سوالی داشتید همینجا ازم بپرسید تاجایی که بتونم
راهنمایی میکنم ☺️☺️
مامان محمد حسن 🩵 مامان محمد حسن 🩵 روزهای ابتدایی تولد
از ساعت ۱۱ که ورزشارو شروع کردم خیلی سخت بود...فاصله دردا کم شده بود و شدتش زیاد یکی از ورزشا این بود که درد شروع می‌شد پاهامو میکوبیدم زمین اول پای راست بع پای چپ و این خیلی سخت بود که با وجود اون درد پا رو بیاری بالا بکوبی زمین بعد درد که قطع میشد کمر و باسن رو چپ وراست و حالت قر دادن انجام میدادم...ماما همراهم واقعا انگیزه می‌داد بهم یکی دیگه از ورزشا رو توپ بود که درد شروع میشد رو توپ بالا پایین میشدم درد که قطع میشد چپ و راست..از ساعت ۱۲ دیگه نتونستم ورزشارو ادامه بده دردا دیگه زیاد شده بود رفتم رو تخت برای نوار قلب همینطوری که رو تخت بودم ماما همراه موقع درد کمرمو ماساژ میداد خیلی خوب بود واقعا ماساژ رو من خیلی تاثیر داشت..چون میگف بعد ضربان قلب میریم سراغ ورزشا ولی وقتی دید ماساژ انقد تاثیرش خوبه همینجوری ادامه دادیم تا ساعت ۱و ربع اینا که گفتن فول شدی و آماده ای برای زایمان...این زورای آخر و شدتش خیلی مهمه هی باید نفس بگیری و زور بدی قسمت پایین مثل مدفوع کردن حدود ۴۵ دقیقه طول کشید تا دیگه نفس مامانش بدنیا اومد
و اونجا بود که سبک ترین آدم روی زمین بودم و دیگه هیچ دردی نبود بعد از اینکه بدنیا اومد گریه میکرد تا تمیزش کنن ولی وقتی گذاشتنش رو سینه ام آروم آروم شد و فقط نگاه میکرد از خدا میخوام همه ی خانوما این لحظه زو تجربه کنن
واقعا زایمان من جز زایمان های طولانی بود ولی خب خداروشکر که به سلامتی تموم شد و من از اون دردا هیچی یادم نمیاد
ولی به نظرم حتما ماما خصوصی بگیرید هم از لحاظ جسمی و هم روحی خیلی کمکتون میکنه💪🏻
مامان نی نی حسام مامان نی نی حسام ۱ ماهگی
سلام مامانا
من اومدم با تجربه زایمان طبیعی م
هفته چهلم هم تموم شد ومن زایمان نکرده بودم و از همه چی خسته شده بودم و همش گریه میکردم غیر از یک سانت رحمم دیگه باز نبود و دهانه رحمم سفت بود و سر بچه خیلی بالا بود و هیچ دردی نداشتم
و دکتر بهم گفته بود وزن جنین زیاده و منم منتظر بودم که دردم بگیره امن از یه ذره درد
دیگه شب قبلش یه کم کمر دردم زیر شکمم نسبت به شبای دیگه بیشتر درد میکرد ولی قابل تحمل بود
ولی این اواخر هر ۵دقیقه منو ادرار می‌گرفت و یه هفته بود اسهال و دل‌پیچه داشتم و حالت تهوع
قرار بود صبحش برم پیش ماما تا منو معاینه کنه و ببینه وضعیت م چطوره که رفتم و معاینه کردو گفت دو سانتی ولی سر بچه بالاس و کیسه آبم دو سه روزه نشتی داره من هم گفتم یه کاری کن که برم زایشگاه دیگه خسته شدم اون طفلک هم کیسه آبمو دست کاری کرد و بیشتر پاره کرد همین که پاره کرد گفت الان ۳سانت شدی و عالی هستی برای زایمان ولی رفتی زایشگاه اسمی از من نبر منم گفتم باشه دیگه با کیسه آب پاره رفتم زایشگاه و منو بستری کردن تو سرم هم آمپول فشار زدن برام بعد حدود دو ساعت. دهانه رحمم همون ۳سانت بود که واسم سوند وصل کردن و ماما همراهم گفت سوند که افتاد زنگ بزن من بیام
دیگه ساعت ۱۲که بستری شدم تا ساعت ۲.۵بعد از ظهر ۴سانت شدم با سوند
پسوند افتاد وزنگ زدن مامام اومد ومن درد داشتم ولی غیر قابل تحمل بود واقعا با تنفس و اینا