#تجربه زایمان (پارت۵)

آروم آروم خودم یه شیاف گذاشتم و تازه داشتم شرو میکردم خوردن مایعات رو. با نسکافه و چای خیلی کمرنگ شرو کردم. پرستار هم همش میومد و میگف پاشو قدم بزن که واقعا انگار بهم فحش میداد. آروم از تخت پایین اومدم که فک کنم حدود ۱ساعت طول کشید. اولین بار خیلی سخت بود. بار دوم یکم سخت بود و بار سوم دیگه داشتم تو سالن قدم میزدم. روز بعدش ظهر مرخص شدم و نشستن و پا شدن سخت بود. روز سوم رفتم حموم و پانسمان رو درآوردم و در حد چند دقیقه دوش گرفتم. دکتر گفته بود از روز سوم تا دهم، هر روز دوش بگیرم و با کف شامپو بچه، بخیمو بشورم و بعدش با باد سشوار خشکش کنم. روز چهارم دیگه خوب شده بودمو خودم لباسامو عوض میکردم. البته اینم بگم بچه همش بغلم بود و همش شیرمیدادم بازی می‌کردم باهاش جاشو عوض میکردم. و اینکه خیلی زود سرپا شدم اصلا استرس نکشین. درد فقط برا دو روز اوله که اونم با شیاف قابل تحمله واقعا. منو که خیلی ترسونده بودن. فقط خودتونو به سرما ندین و کار سنگین نکنین و به تغذیتون برسین. الانم بچه شیر میخاد برم که کلی کار دارم😄
اینم از تجربه من ☺️❤️

۱۱ پاسخ

❤️❤️❤️❤️❤️

خداروشکر که خوب بوده برات عزیزم
من فردا زایمان سزارین دارم دعا کن برام منم خیلی ترسوندن

خوش بحالت کاش منم میگفتم بهم سوند نزنن یعنی عذاب
راضیم دو سه بار برم اتاق عمل ولی سوند نزنن

ای جانم😍مبارک باشه 😍😍برای ماهم دعا کن

چند ساعت قبل عمل نباید چیزی خورد؟ روزای قبلش چه غذایی میگفتن بخوری؟

ببخشید عزیزم شیاف رو خودتون برده بودید یا اونجا میدن؟

سوند ک نزدی راحت بودی؟ میتونستی دست شویی بری؟ ادرار نداشتی ک بخوای بری؟

عزیزم بسلامتی
خب سوند نداشتی سخت نبود؟
پمپ درد لازمه برای منی ک بشدت استانه دردم پایبنه؟؟

آخخخی مبارکا باشه

خداروشکر فارغ شدی

خداروشکر که زایمان راحتی داشتی، منم سه شنبه هفته ی بعد سزارین اختیاری دارم، یکم استرس دارم براش، فقط برا اون قسمتش ک میگن حین برش متوجه میشیم ،منم ی آدم بد استرسی هستم😑 انشالله که برا منم خوب بگذره

ازروزچندم خم وراست شدی؟

سوال های مرتبط

مامان یارا مامان یارا ۱ ماهگی
پارت ۴ تجربه زایمان
ببخشید دیگه زیاد شد دارم با جزئیات میگم😁
من تمام وقت خواب بودم هی مامانم برام شیاف می‌ذاشت من می‌خوابیدم دردش اونقدر نبود که بگم غیر قابل تحمله واقعا با شیاف خیلی خوب بودم همسرمم رفت یارا رو دید برام عکس فرستاد دیگه خیالم راحت بود ولی بهش حسی نداشتم نمیدونم چرا 🥺 اینگار حس میکردم بچه خودم نیست
در کل همش خواب بودم تا شب که سوند رو برداشتن و گفتن پاشو برو دستشویی منم جیش داشتم دیگه تحمل صبر کردن نداشتم 😁 خیلی سخت بود پایین اومدن از تخت تا اومدم بشینم چند بار نفسم رفت مامانم با یه خانوم دیگه کمکم کردن سخت بود دو سه قدم اول ولی بعد کم کم خیلی بهتر شد
ماساژ رحمی ام فک کنم برام تو اتاق عمل انجام دادن چون اونایی که بعدا برام انجام دادن درد نداشت اصلا حالا نمیدونم ماساژ رحمی بوده یا نه ولی درد نداشت ساعت ۱۰ بود رفتم دیدن یارا رو پا وایسادن برام سخت بود مامانمم اجازه نداشت بیاد ولی حداقل نیم ساعت سرپا وایسادم کنارش صندلی نداشتن بی ناموسا برام ویلچرم نیوردن واقعا چرا😑
یارا خیلی گنا داشت به زور با دستگاه نفس می‌کشید منم کنارش اشک میریختم 🙃
فرداش که قرار شد مرخص شم خداروشکر سروپا بودم لباس پوشیدم راحت و صافم تونستم راه برم دردش فقط در حد یه پریود معمولی بود
یکم برای بالا رفتن از پله های خونه اذیت شدم فک کنم بخاطر همون تا شب درد داشتم که با شیاف قابل تحمل میشد
تا الآنم خداروشکر اصلا درد سزارین اذیتم نکرده امروز دیگه بی کمک میتونم از جام بلند شم بشینم سر سفره وکاملا حالم خوبه فقط درد وحشتناکی که دوسه روز داشتم بخاطر این بود که سرما خورده به پهلوم و وحشتناک یعنی وحشتناک درد میکرد نفس نمی‌تونستم بکشم یکم گرم گرفتیم و دوباره دوست عزیزم شیاف فعلا زنده نگهم داشته
مامان همتا مامان همتا ۱ ماهگی
تجربه سزارین (۵)
بعد مامانم و شوهرم خداحافظی کردن و رفتن مادرشوهرم موند پیشم که گفتن از ۱۱ امشب تا ۱۱ فردا باید هیچی نخوری سرم و همه چی رو وصل کردن و منم هیچ درد حس نمیکردم .ساعتای ۲و۳ صبح یه دردی مثل درد پریودی داشتم و قابل تحمل بود منم هر ۱۰ دقیقه پمپ درد رو فشار میدادم ‌ دیگه کم کم داشت دردم بیشتر می‌شد که گفتن اگر پاهاتو میتونی دولا کنی میایم برات شیاف میزاریم که پاهامو قشنگ جمع میکردم که اومدن شیاف گذاشتن درد داشتم ولی قابل تحمل بود مثل درد پریودی بود دیگه ساعت ۱۱ ظهر شد که گفتن چیزی میتونی بخوری چیزی خوردم و گفتن باید بلند بشی یکم راه بری .پرستارا اومدن کمکم کردن و من از تخت بلند شدم یکم سخت بود برام همش میترسیدم بخیه هام پاره بشه یا کاری بشم کمر خم راه میرفتم و یکم که راه رفتم گفتن برو دراز بکش دراز کشیدم و چیزی میخوردم دیگه هی سعی می‌کردم پاشم و زیاد راه برم تا سرپا بشم دردم قابل تحمل بود بیشتر از بخیه هام ترس داشتم دستشویی هم رفتم برا بار اول یه ذره سخت بود دیگه ۲ شب بیمارستان بودیم ظهر دکتر اومد گفت مرخصین .و اونجا هی میپرسیدن شکمتون کار کرده یا نه که من کار نکرده بود که یه شربت بهم دادن که همون روز شکمم کار کرد و ظهر مرخص شدیم اومدیم خونه و من رفتم دوش گرفتم و بخیه رو دیدم یکم برام سخت بود دیدنش همش میترسیدم که رفتم حموم و با شامپو بچه شستم و اومدن دراز کشیدم .
امیدوارم به دردتون خورده باشه تجربه زایمانم ❤️❤️
مامان مَهوا🌕 مامان مَهوا🌕 ۲ ماهگی
پارت۵
دیگه از اون روز تا همین یک هفته پیش شیر خشک ندادمش و هفته قبل همون شیر خشک گیگوز رو بهش دادم و خداروشکر مشکلی پیش نیومد.
روز بعد هم که مرخص شدم اومدم خونه، تا روز سوم خیلی اذیت شدم و همیشه شیاف میذاشتم، برای شیردادن واقعا اذیت بودم... اما بهبودم رو کامل حس میکردم... روز ۵ ام دردام کمتر شده بود اما بازم سوزش رو داشتم...
دیگه از روز ۸ و ۹ خب بهتر شده بودم اما خوب خوب نه!
اما تونستم روز دهمم با قطار از تهران تا نیشابور بیام.
تا روز ۱۵ یا۱۶ برای بلند شدن و دراز کشیدن دردی رو حس میکردم که با احتیاط کارامو میکردم.
الان که ۲۱ روزه عمل شدم تقریبا خیلی خیلی بهتر شدم، فقط کمرم کمی درد داره و برای بلند شدن باید به پهلو برگردم و تا بتونم بلند بشم...
✅اینم ی توضیح کامل از پروسه سزارین از روز اول تا امروز✅
من با روسری شکمم رو میبندم و راضی هستم، چون گن که استفاده کردم و خیلی تنگ بود، باعث شد درد بخیه هام بیشتر بشه درصورتی که خوب شده بودم اما به خدی دردم رو زیاد کرد که مجبور شدم از شیاف استفاده کنم.
الانم نمیگم کاااملا خوب و بی درد هستم، اما خداروشکر از پس بیشتر کارای خودم و مهوا برمیام. وقتی در عرض ۲۰ روز بهبودم اینطوری پیش رفته،انشالله تا روز چهل بهتر از الانم میشم.
اگر تاپیکامو ببینید، من به حدی درد داشتم که همیشه کلافه بودم. توی خونه گریه میکردم و میگفتم من دیگه خوب نمیشم... اما خداروشکر گذشت...
مامان 👶🏻Raian مامان 👶🏻Raian ۱ ماهگی
سلام مامانای گل اومدم از تجربه سزارینی بگم
منی که بچه اولم طبیعی ب دنیا آوردم سر این بخاطر بند نافش مجبوری سز شدم
از اولشم استرس داشتم رفتم اتاق عمل تمام بدنم ویبره میرفت بعد عمل هم کم کم اثرات بی حسی میرفت و دردام شروع می‌شد پمپ دردم داشتم ولی اصلا اثر نداشت برام انگار الکی وصل بود شبش پرستارا سوندمو در آوردن و گفت دیگه باید آروم آروم راه بری واین خیلی سخت بود مامانم پیشم بود خیلی کمکم کرد یک ساعت تمام طول کشید تا سرویس به ب سختی رفتم خیلی درد داشتم ولی واقعا راه رفتن خوبه انگار آدم بهتر می‌شد ب سختی راه میرفتم مامانمم دستمو میگرفت منو راه میبرد روز دوم ترخیص شدم خلاصه بچم هم رفته بود دستگاه روز سوم منو خواستن بیمارستان ب بچم شیر بدم منو با اون همه درد رفتم شبشم اونجا بودم فرداش بچم ترخیص کردن
الانم دیروز بخیه هامو رفتم در آوردم بازم تو نشستن بلند شدم خیلی اذیتم آروم آروم راه میرم خلاصه ک بگم اصلا سزارینو دوست نداشتم چون تجربه هر دو تا رو دارم زایمان طبیعی رو بیشتر دوس داشتم بعد ب دنیا اومدن بچه بدن آدم سبک میشه آدم قبراق سرحال میشه بدن با بدن هم فرق میکنه خیلی راضی آن از سز ولی من اصلا راضی نبودم
مامان 🌸دلوین 🌸 مامان 🌸دلوین 🌸 ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
من کرج بیمارستان تخت جمشید با دکتر اکرم هاشمی آشتیانی عمل کردم
اول اینکه دکتر سزارین اختیاری انجام میده دستمزد هم نمیگیره
فقط هزینه بیمارستان آزاد بدون بیمه مبلغ 23 تومن میشه با هزینه های جانبی رو 26 تومن اینا میشه
۶آذر ساعت 2 ظهر رفتم بیمارستان بستری شدم تا نوبتم بشه دکتر ساعت 3عصر اومد بعد از 3ساعت نوبت به من رسید اومدن سوند وصل کنن بهم که خیلی میترسیدم از این مرحله چون شنیده بودم درد داره ولی واقعا هیچ دردی نداشت و یه لحظه حس سوزش ادرار گرفتم و بعدش اوکی شدم بعد بردنم اتاق عمل دکتر بی حسی اومد و اولین آمپول رو زد نشد دومی رو زد یه ذره کوچولو درد داشت بعد سریع خوابوندنم از کمر به پایین داغ شدم یهو دکتر اومد و شروع کرد هنوز ده دقیقه نگذشته بود که حس کردم میخوام بالا بیارم اما هیچی نیومد و بعد اوکی شدم ساعت 6:20 دقیقه بود که دختر قشنگم بدنیا اومد کلا 20 دقیقه طول کشید صداشو اول شنیدم بعد آروم شد تا بخوان تمیز کنن بیارن کنارم مردمو زنده شدم فکر کردم چیزی شده که دیگه صداش در نمیاد بعد اوردنش گذاشتن کنار صورتم قشنگترین حس دنیا بود اون لحظه بعددیگه بردنش برای چکاب و آزمایشا دکتر هم مشغول بخیه زدن شد، از درد زایمان سزارین بخوام بگم واقعا دردش قابل تحمله برای من که خیلی راحت بود خیلی زود سرپا شدم بخیه هامم دکتر انقدر خوب زده که یه خط باریکه کلا تنها دردی هم که داشتم لحظه اول سرپا شدنم بود که اونم با کمک پرستارا تونستم پاشم و بعدش خودم همش پا شدم راه رفتم بهتر شدم هر هشت ساعت یه دونه شیاف هم استفاده کردم که خیلی خیلی دردمو اروم میکرد در کل اصلا اونقدری که میگن سخت وغیر قابل تحمل نیست واقعا هم دکترم خوب و عالی بود هم بیمارستان
مامان ماهان مامان ماهان روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم طبیعی - سزارین
تا دکترم بیاد شد ساعت یک ظهر، و بردنم اتاق عمل، اونجا وقتی میخواستم رو تخت جا به جا بشم، دکترم دید خونریزی دارم و معاینم کرد. مشخص شد با معاینه های طولانی تو زایشگاه جفتم کنده شده و خونریزی کرده، که دیگه دکترم به دکتر بیهوشی گفت اصلا وقتو تلف نکنین و بیهوشش کنین. فورا بیهوشم کردن و دیگه چیزی نفهمیدم.
ساعت یک و نیم زایمان کردم و تا ساعت پنج تو ریکاوری بودم . بعد پرستار اومد چند بار با فاصله شکممو فشار دادن که خیلی دردناک بود چون بی حس نشده بودم. بعد بردنم تو بخش، خیلی درد داشتم. برام شیاف گذاشتن.
مخصوصا که تا چند روز بعد به خاطر بی هوشی همش سرفه خشک و خارشی داشتم که واقعا دردناک بود. تا آخر شب ناشتا بودم و بعد هم تا فردا ظهر فقط اجازه مصرف مایعات داشتم. از صبح سه شنبه بهم گفتن باید راه بری ،واقعا دو سه بار اول راه رفتن خیلی سخت و دردناک بود ولی به همون اندازه هم مفید، یعنی هرچی بیشتر راه برید زودتر خوب میشید. قبل از ظهر سوندم را کشیدن و بهم شربت و شیاف کار کن دادن که چند ساعت بعد یه کمی شکمم کار کرد و مرخصم کردن.
مامان جانان👼🏻🍼 مامان جانان👼🏻🍼 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین(اورژانسی)🚑🤱🏻
پارت1️⃣

۴۰هفته و ۱روز بودم که صب با درد پریودی از خواب بیدار شدم کمردرد و دل درد با فاصله یکی دو ساعته هی میگرفت و ول میکرد بی توحه بهش به کارام رسیدم و ورزشهایی که ماما خوصوصیم گفته بود رو انجام میدادم از بعد از ظهر فاصله دردها نزدیک تر میشد جوری که با خودم گفتم مطمعنم امشب زایمانمه حس میکردم وقتشه با اینکه هم با ماما هم پزشکم که صحبت کرده بودم گفتن تا ۴۰هفته و ۶روز وقت داری برای زایمان طبیعی خلاصه این دردا ادامه داشت تا ساعت ۶عصر که هم یکم بیشتر درد داشتم هم فاصله انقباضا به نیم ساعت رسیده بود برای شام خونه مامانم اینا رفتم و ساعت ۹دردام یک ربع به یک ربع شده بود و شدید تر جوری ک به مامانم گفتم اماده شو بریم خونمون اومدیم و من همچنان دردارو داشتم و ما بینش ک اروم میشد انگار نه انگار با خودم میگفتم نکنه بیخودی مامانمو اوردم دو روز دیگه هم وقتش نباشه اما اینم بگم ساعت ۹شب با ماماهمراهم تماس گرفتم و بهش ساعت انقباظا رو گفتم گفت برو دوش ابگرم بگیر پهلوهاتو گرم کن اگه اروم شد باید صبر کنی وقتش نشده من ۱۲شب دوش گرفتم و کلی اسکات زدم زیر دوش و اومدم بیرون یه ۲۰دیقه ای ورزشارو انجام دادم که حس کردم خیلی وقته تکون نخورده انگار سر شب حس میکردم لگداشو ولی اخر شب نه فوری اماده شدیم رفتیم بیمارستان بخش زایشگاه نوار قلب گرفتن و اوکی بود معاینه کرد ۲سانت بودم و گفت لگنت خیلی خوبه
گفت دیگه باید ختم بارداری بخوری احتیاج نیست بچه بمونه تو شکمت لباسامو عوض کردم و با مامانم خداحافظی کردم و منو بردن اتاق مخصوص زایمان ولی خیلی میترسیدم ینی فوبیا داشتم از زایمان طبیعی ولی سعی میکردم به خودم تلقین نکنم و همش بگم از پسش برمیام

ادامه دارد..........
مامان 𝑬𝒍𝒊𝒏🧸🫧 مامان 𝑬𝒍𝒊𝒏🧸🫧 روزهای ابتدایی تولد
بچه رو که در اوردن احساس کردم قلبم داره‌تو دهنم میزنه احساس میکردم نمیتونم نفس بکشم اکسیژنم افت کرد ضربان قلبم رفته بود رو۱۵۰ خلاصه بچه رو اوردن چسبوندن ب صورتم یکم دگ بردنش اونور بمن ماسک اکسیژن اینا زدن ولی من حس میکردم دارم میمیرم قفسه سینم سنگین بود دکتر گف بیحسی اومده بالا تر بخاطر همون اینجوری شدی چشام داشت بسته میشد اومدن تکونم دادن گفتن نخاب قشنگ نفس بکش ...
خلاصه بخیه زدن تموم شد جا به جام کردن بردن ریکاوری
اونجا یه لرز افتضاحی گرفتم که نگو😑
یکم موندم اونجا مخدر زدن بهم دردام داشت شرو میشد
اومدن بردنم بخش اتاق خودم ...
اومدن شیاف زدنو پوشاک گذاشتنو رفتن بچمو اوردن شیر دادم شیرم کم بود همش گریه میکرد هیچی اجازه ندادن بخورم تا ۸ شب که سوندو کشیدن و با اب شرو کردم بعدش نسکافه و چای و ابمیوه خوردم شامم سوپ خوردم و گفتن که باید پاشی راه بری دسشوییم بری بنظرم سخت ترین قسمتش اینجا بود خیلی سخت بود احساس میکردم دارم از درد پاره میشم همسرمو مامانم بلندم کردن چند قدم راه رفتم و رفتم سرویس یکم احساس کردم دردام کمتر شد برگشتم رو تخت بنظر من هر چقد بیشتر راه برین همونقد حالتون بهتر میشه من خودم خیلی راه رفتم😁
فردا عصرشم مرخص شدیم
من بیمارستانم خصوصی بود پمپ درد نگرفتم و با شیاف کنترل کردم دردامو قابل تحمل بود با اینکه شدید بود دردش
در کل بخام بگم صد بارم برگردم عقب سزارینو انتخاب میکنم باهمه سختیاش الانم درد دارم چون بچم بیقراره نمیذاره استراحت کنم
ولی خب خیلی تجربه خوبی بود اون لحظه که بچه رو میارن میچسبونن به صورتت برا همتون اینحس خوب و زایمان راحتی ارزو میکنم💕
مامان ماهلین🍼🧸 مامان ماهلین🍼🧸 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی دومی
پارت ۱
من ۹ ماه بارداریمو تا ۴ ماه استراحت کردم چون جفتم پایین بود بعد اون تحرکم زیاد بود زیاد کار میکردم زیاد خم و راست میشدم خلاصه از ماه نهمم از هفته ۳۶ به بعد همش پیاده روی میکردم و اسکات اینا میرفتم تو حموم و خونه و زیاد کار میکردم و تا چند ساعت سر پابودم همه کار میکردم تا فقط بچه بیاد لگن و زایمانم راحت شه هفته ۳۷ رفتم پیش دکترم برای اولین معاینه که خیلی سخت بود چون تو نه ماه فقط پنج یا شش بار نزدیکی داشتم که اونم ماه ۵ یا ۶ بود بعد اون نداشتم اصلا چون عفونت واژن داشتم خوبم نمیشدم اصلا میترسیدم بدتر بشه برا همون نزدیکی نداشتیم.خلاصه دکترم گف لگنت خوبه و بچه هم اومده پایین سرش تو لگنته بعد این که اومدم بازم پیاده روی در حد یه ساعت یا دوساعت در روز داشتم.از ماه نهمم یه دردایی میومد و میرفت مث کمردرد و دردای شکمی مث پریودی ولی طولانی نبود هفته ۳۸ رفتم بیمارستان بهداشت فرستاد برا معاینه و ان اس تی که رفتم همه چی خوب بود و معاینه شدم خیلی وحشتناک بود انقد جیغ و داد زدم ماما گفتش دهانه رحمم نیم سانت بازه و گف که عفونت دارم و زیاده گفتم که میدونم و دکترم قرص داده که میخورم.بعد توصیه های بابا ایمنی رو داد دوباره برگشتم خونه😂
مامان دلارا مامان دلارا ۲ ماهگی
پارت ۳
حدود سه ساعت بعد عمل بونم بی حس بود کمکم بی حسی اثرش از دست داد پرستار امد برام شیاف گذاشت و من دردی بعد عمل نفهمیدم و از ۳ تا۴ساعت یک بار شیاف جدیدی میزاشت من دردی رو نمیفهمیدم که صبح ساعت ۸ بهم گفتن بلندشم بشینم و شروع به خوردن کنم و من اولین درد انجا احساس کردم درد زیاد سختی نبود فقط به کمرم فشار میامد با مثانم من بعد خوردن صبحانه به دخترم دوباره شیر دادم و ساعت ۹ و ۴۰ دقیقه صبح اولین قدم هام برا راه رفتن انداختم بعد یکم راه رفتن دوباره برگشتم به تخم و من ساعت پنج عصر مرخص شدم من دوشب تو خونه فقط از شیاف استفاده کرم برا اینکه درد کمتری بفهمم و بتونم بخوابم و روز ها از مسکن استفاده میکردم فقط دو روز خوردم و باقیه روز ها تلاش کردم درد تحمل کنم چون وقتی دارو میخوردم دردنمیفهمیدم و به بخیم فشار میامد و میترسیدم باز بشن اینجوری درد میفهمیدم کاری نمیکردم که اتفاقی بی افته پنج روز بعد زایمانم سرپا شدم فقط یکم نشستن و بلند شدن برا سخت بود کمرم به خاطر بیحسی درد میکرد که اونم با اب گرم تو حموم ماساژ دادم چند بار که کلن دردش از بین رفت و من از روز ۷ خداروشکر سرپاهستم و هیچ دردی ندارم از جانب بخیه یا کمر درد و حسی عالی نصبت به زایمان سزارین دارم تا طبیعی