تا حالا شده یه کار اشتباه یا گناهی بکنید خدا در جا جوابتون رو بده ؟ 😆
من فکر کنم زیاد برام پیش اومده
ولی یه خاطره ای که هیچوقت یادم نمیره از جواب خدا به من اینه که یه روزی من و دوستام توی مسجد دانشگاه ( مذهبی نبودیم ولی نماز می‌خوندیم😄) که اونجا با یه دختره بحثمون شد .. یادم نیست چی گفتم ولی یادمه مسخره ش کردم .. کلا از این کار خیلی متنفرم و هرگز دیگه این کار رو نکردم ولی اون روز مسخره ش کردم و دختره هم هیچی نگفت و رفت ...
دقیقا فرداش خونه داداشم بودم و از اونجا میخواستم برم دانشگاعه... سر کوچمون یه جوب بزرگ بود خیلی بزرگ... وقتی میخواستم سرویس دانشگاه رو سوار شم و خیلی هم عجله داشتم چون فکر میکردم الان سرویس حرکت می‌کنه نمی‌دونم چی شد یهو تصمیم گرفتم از رو جوب بپرم 😆 قدم هم بلنده و طبیعتاً پاهام دراز ولی بازم پام به اونور جوب نرسید و با صورت خوردم کف خیابون جلوی سرویس 😫 تمام صورتم پر از خون ... همه اونایی که تو سرویس بودن اومدن پایین همه مغازه دارا رهگذرا....یکی آب می‌آورد یکی دستمال لیوان آب یادمه پر از خون شد ... تو اون لحظه که خوردم زمین چند لحظه همه جا سیاه شد و یهو قیافه اون دختره اومد جلو چشمم...یعنی تو همون ثانیه فهمیدم از کجا خوردم 🫠🫠 از همون روز به کارما اعتقاد پیدا کردم 😄 حالا الان که نزدیک ۱۸ سال گذشته ولی هیچوقت یادم نمیره اون لحظه رو .. که قیافه دختره عین فیلم از جلو چشمم رد شد .. امیدوارم بخشیده شده باشم 🤷🥴🥴

۱۸ پاسخ

ما بهش میگیم چوب خدا ، کم و بیش خوردم ولی بیشتر دیدم کسایی که ناراحتم کردن بد خوردن 😅

ببین اگه این افتادن شما میتونه به موضوع مسخره کردن شما به اون دختر مرتبط باشه میشه گفت کارما بوده اگه نه ک بی احتیاطی خودتون بوده.
من یه بار میخواستم از پولای خواهرم سال ۸۵ هزار تومن بردارم بیشتر برداشتم بعد یه هفته ۵۰۰۰ هزار تومن از پول خودم گم شد. من‌ نباید اون کارو میکردم.
کارما برای ما بی دست و پاهاس والا اون گنده ها تو دهن کارما هم میزنن 😄

من خودم نه ولی دیدم دورواطرافم بدجور خوردن همون چون خدارو

😆😆😆😆😆😆😆😆😆😆

اره منم مشابهشو تجربه کردم
من یکیو قضاوت کردم خودم تو اون وضعیت افتادم

والا ما تا بگیم تو خدا میره میشینه جای حق دهن مارو سرویس میکنه ولی بقیه پدرمون و درمیارن انگار نه انگار خدا اصلا نمییینه. نمیدونم چرا واقعا

چوب خدا صدا نداره
اگر بزنه دوا نداره
مامانم همیشه اینو میگه
خداییش بسیار زیاد دیدم وهرکس هم دلمو شکسته به وضوح دیدم خدا باهاش چکار کرده

خدا ببخشدت خخخخخخ ببخشید عزیزم دهنم جر خورد از خنده ناراحت نشیاااااااااا

یاد خودم افتادم ما امسال عاشوارا تاسوعا رفتیم اردبیل ی مسجد داره عالی قاپو مراسم و اونجا میگیرن خیلی شلوغ میشه منم عبا پوشیده بودم پسرم هم بغلم بود اومدم از جوب بزرگ بپرم پایین عبا تنگه باز نشد دوتایی پخش زمین شدیم پسرم بنده خدا صداش در نیومد هیچیش نشد ولی من پام زخم شد شلوارم پاره شد انقدر خجالت کشدم

یه بنده خدایی اوایل ازدواجش بود با خواهرشوهرش یه بحث کوچیک میکنه و واقعا مقصر خواهرشوهره بوده بعد اون خواهرشوهره ب داداشش میگ زن تو قبلا با صابکارش ریخته بوده رو هم و بهش تهمت زد اون خانم خیلی ناراحت میشه و دلش میکشنه با شوهرشم یکم بحثش میشه ولی تموم میشه میره دقیقا ۵سال بعد داداش کوچیکه خود خواهرشوهره بهش میگ تو با صابکارت ک سن بالا صیغه کردی و باهم زندگی میکنید جلوی همه ابروشو برد دقیقا شبیه همون تهمت‌.خواهرشوهره هم مجرده.واین بود کارما😅😅

وای حتمنی خیلی ناراحت شده بد جور نفرینت کرده منم از کارما خیلی میترسم دیدم ک سر خودمو بقیه چه بلایی اومده
زندایی من ی اخلاقی داره خیلی مسخره میکنه پسردایی بازنش تصادف کردن زنش فوت کرد چون بچه داشت مجبور شد رفت زن گرفت یعنی حیثیتو ابرو زنداییم نزاشت براش حالا بعد از چند سال دختر جون خودش تصادف کرد فوت کرد شوهرش دنبال زن هست چون بچه هفت ساله مونده جاش واسه همین ههمون دیگه خیلی از کارما وحشت داریم

😆😆😆😆کاراما بدجور دامنت رو گرفته آخه یه مسخره کردن همچین تقاصی نداشت خدایی😥

😂😂😂😆😆😆😆😆

من ک تاحالا حرفی نمیزدم بعدازاینم لال مونی میگیرم ب حق حضرت عباس😂😅

خیلی باحالی😁😁😁😁

وای دردم گرفت 🥺

فکنم سید بود😂😂

گلم دیگه صورتت سرویس شده مطمئن باش بخشیده شدی 😂😂

سوال های مرتبط

مامان فسقلی مامان فسقلی ۵ سالگی
سلام میخوام درد ودل کنم دلم گرفته هفت ساله ازدواج کردم ولی خیلی خیلی مشکلات زیادی پشت سر گذاشتم هیچوقت یادم نمیره حقوقمون ۲۰ تومن بود ولی قسط ۲۴ تومن باید میدادیم دیگه هر ماه یه وام رو پرداخت میکردم ماه بعد وام دیگه رو هیچوقت یادم نمیره بچه اول بدنیا اومد چه سختیا که پشت سر نگذاشتم خونمون تو حیاط خونه مادر شوهر بود وای که چقدر حرف و حدیث بود هر دقیقه میومد بچه شیر خورد نخورد دستشویی کرد نکرد تا آخری شوهرم گفت زنم حالش خوب نیست ولش کنین که دیگه قهر کردن نیومدن بعد چه بلاها سر خونه زندگیم اومد که قابل گفتن نیست حدود یکسال و نیم دارم رنگ آرامش میبینم خونمون جدا کردیم مشکلات اقتصادیمون حل شد زندگیمون تغییر کرد ولی الان حدود دو ساله بچه دوم میخوام مادر شدن برای بار دوم بدون اذیت شدن تجربه کنم لذت ببرم تو خونه ای دیگه از خودمه و هیچکس رد اعصابم نیست ولی خدا نمیده خدا ازم دریغ کرده نمیدونم دیگه اینماه دیگه ای یو ای کردم ولی جواب نداد منفی شد الان پریود شدم واقعا دیگه نمیدونم چکار کنم خستم دلم گرفته 😭😭😭😭دعا کنین واسم
مامان ایلیا مامان ایلیا ۴ سالگی
#درد و دل


از وقتی که مامان بزرگم رفته یه جوریم یه چیز سنگین روی سینمه نمیدونم از نارحتی هسش یا وسواس فکری گرفتم . یه دوسه روزی میشه که اومدیم بندر توی فکر مامانم هستم چیکار میکنه کمتر خود خوری کنه اینا سمتاییی ما رسم دارن تا چهلم هی میرن سر میزنن اینا . نمی دونم چمه امروز خواستم کمی از خونه بزنم بیرون یه هوایی هم بخورم که کمتر فکر و خیال کنم . از شانس بدم همون موقع خروج از خونه میخواستم در رو قفل کنم کلید روی در از داخل شکست 😖 از اونجایی که پیش بینی نکرده بودم قابلمه غذا هم روی گاز بود کمی با در ور رفتم گفتم شاید باز شد اینا ولی نه در اخر زنگ همسرم زدم گفتم بیا خودت باهاش ور برو ببینم میتونی باز کنی .
واییی قیافه اشو فقط 🫠🫠 میگه حالا واجب بود بیایی بیرون که اینطوری شه .
میگم وا خوب در که از قبل با من هماهنگ نکرده بود اتفاقه دیگه میوفته .
در اخر هم خودم ور رفتم باهاش کلید شکسته رو در آوردم 😖😖 اونم با ناخن گیر .
به این نتیجه رسیدم از این به بعد با جزیئات کامل از خونه بیام بیرون . دیگه روی همسر هم حساب باز نکنم .والا.
میگم اینکه یه کلید یدک خونه همسایه یا جای دیگه از ساختمان جاساز کنم کار اشتباهیی؟ 😢😢زیاد کلید میشکونم یا فراموش میکنم .
با همسایه ها هم زیاد انچنان رابطه ای ندارم همون در حد سلام و علیک .
مامان آوینا 🧸🩷 مامان آوینا 🧸🩷 ۵ سالگی
شبتون بخیر دوستان

من با یه مسئله ای سالهاست درگیرم
کساییکه حساسن نخونن

بچه که بودم به مامانم میگفتم کنار من گوشت و مرغ تمیز نکن چون چندشم میشد
گذشت سالها تا ازدواج کردم مجبور شدم خودم بخرم و خرد کنم
ولی بعدش وای که چه حال مضخرفی دارم
امروز رفتم بخرم،وارد مغازه شدم بوی مرغ و گوشت قاطی شده بود به زور تحمل کرم،اومدم خونه تمیز کردم پختم
تمیز کردنشم با حساسیت خیلی شدید خودمو اذیت میکنم خیلی
حالا مگه میتونستم بخورم به زور فلفل و لیموترش و اینکه گشنه م بود خوردم الانم حالت تهوع دارم
خیلی بدمزاجم واقعا اذیت میشم چیکار کنم
تازه موقع خوردن غذا به لحظه تمیزکردن فک میکردم که خون داشت ، در حد نوک انگشت
بااینکه سینه مرغ گرفته بودم ولی حساسیتم خیلی زیاده
چن وقت پیشم رفتیم رستوران با سه تا خانواده،من از همون اول بوی کره محلی حس کردم،بعدم تیکه اول که جوجه خوردم،انگار یه ذره چربی داشت وای که چجوری قورتش دادم
حتی عق میزدم ولی بزور جلو خودمو گرفتم😪😪😪
مامان 👦 مامان 👦 ۵ سالگی
یک چیزی میخوام بگم!!!
دلم پر از غم شده چند وقتیه خانم بردار اطرافم زیاده
همشون فقط به فکر شیک بودن اتاق بچه و سرویس تخت فلان و فلان برند کالاسکه هستن!
چند باری کتاب بهشون معرفی کردم یا پرسیدم کلاس های بارداری رفتین !!! ولی حتی حاضر نیستن کوچک ترین اطلاعاتی به دست بیارن از نوزاد و کودک فقط صرفا می‌خوان بزان خیلی غم تو دلم اومد وقتی میبینم این همه جهان سوم هستیم واقعا و اینقدر فقر فرهنگی داریم ! مامان های جدید اون نی نی ناز که خدا لایق دونسته بهمون بده خیلی خیلییییی نیاز به اطلاعات درست راجع‌به بزرگ شدنش باید بدونیم حتی از روز اول به دنیا اومدنش

همه فقط به فکر جشن فلان و فلان خرید هستن! خیلی غم انگیزه واقعا نمیگم اونا بد هستن ها ولی به نظرم مطالعه کردن تو زمینه نوزاد و کودک جزو واجب ترین ها هست که حداقل من یکی اطرافم ندیدم.


به خدا بچه ها قبل هر چیزی از جشن تعیین جنسیت و هر مراسم دیگه ای چیز واجب تر نیاز دارن که سواد مادر و پدر هست تو زمینه فرزند پرودی حداقل فقط یک کتاااب بخونن همین .
مامان آرتمیس مامان آرتمیس ۴ سالگی