#تجربه_زایمان_من
دیگه داشت ۴۱ هفته ام میشد درد نمیومد سراغم
دوبار ان اس تی دادم خداروشکر همه چی اوکی بود
آخرین ان اس تی معاینه ام کردن گفتن یک سانتی برو خونه فردا بیا اون روز اومدم خونه کلی ورزش کردم روز بعدش بستری شدم ۲۷ آذر ساعت ۳ بعد از ظهر دیگه رفتم اونجا بازم همون یک سانت بودم واسم سوند رحمی گزاشتن تا کمک کنه ب سوند ام یه سرم وصل کردن برای نرم شدن در کنارش دوبار شیاف گل مغربی گزاشتن بعد ۶ ساعت سوند رو دفع کردم بازم درد نداشتم یه سرمم ب دستم زدن داخل سرم امپول فشار بود فکنم دیگه دکترا خندشون گرفته بود درد نیومده بود سراغم میگفتن دوس داری بیا بریم سزارین😂 من میگفتم نه میخام طبیعی بیارم
خلاصه ساعت ۱۰ شب اومدن کیسه ابمو پاره کردن دیگه کم کم درد اومد سراغم تا ۴ سانت شدم گفتن پاشو ورزش کن من انقد خسته بودم کل تایم ورزش هی چرت میزدم😅 چشامو بسته بودم رو توپ قر میدادم البته دیگه دردم داشتم برای کمتر شدن دردام اکسیژن بهم وصل کردن حالا این وسط هی دستشوییم می‌گرفت 😂🤦🏻‍♀
خلاصه ساعت ۴ صبح رفتم رو تخت ورزش تموم کردم دردام شدید شد و ساعت ۵ صبح بالخره این انتظار سخت ب پایان رسید و پسرمو گزاشتن تو بغلم واقعا اون لحظه رو با دنیا عوض نمیکنم خیلی شیرین بود🥹

۱۶ پاسخ

چقدر انرژی مثبت داشت متنت 🥹 تجربه زایمان بقیه رو که می خونم ضربان قلبم میره بالا استرس میگیرم.برای ماها دعا کن زایمان خوبی داشته باشیم

مبارک عزیزدلم دیدی بهت گفتم اشالله زایمان راحتی داشته باشی🌹

سوند رحمی چیه همون سوند ادراره؟ درد داره؟

کدوم بیمارستان بودی عزیزم چقد شد هزینش؟

عزیزم مبارک باشه و قدمش براتون پر از خیر و برکت باشه❤️❤️❤️🤩

عزیزممم مبارکه زایمان کردی قدم نو رسیده مبارک افرین بهت😘😍منم دسشوییم میومد نمیزاشتن برم هی ماما هاعصبی میشدن سرم داد میزدن ک چرا دسشوییم میاد😞

وای واقعا اون لحظه ک بچت دنیا نیاد تموم دردات میریزه

مث من ...منم موقع ورزش یه چرتی میزدم😂😂😂😂

چند کیلو بود پسرت

مبارک باشه
زایمان خوبی انجام دادی خوبه

منم خیلی دوس دارم طبیعیو تجربه کنم ولی بچه اولم سزارین شد

🤣🤣🤣🤣🤣ای وای بچهه گیر کرده نمیخواست بیاد

مبارکه بله خیلی خوبه که یکجا تعریف کردی هی پاس کاری نکردی به پارت بعدی ممنون

مبارکت باشه . قدمش خیربرکت ⚘💜

ینی دردا هارو میشه با تنفس کنترل کرد درسته؟
قابل تحمل بود اره؟

همشو تو یه پارت نوشتی خیلی خوبه

سوال های مرتبط

مامان جوجو مامان جوجو ۵ ماهگی
پارت ۲ زایمان طبیعی 🥲
همون ماما ساعت ۹ اومد آمپول فشارمو زد تا ۹ و ربع دردام کم کم خیلی خفیف شروع شد اولاش دردام هر ۱۰ دقیقه یکبار بود بعدش ساعت ۱۰ معاینه شدم یک سانت و نیم بودم و دردم هر ۵ دقیقه یکبار شد تا ساعت ۱۱ ۲ سانت شدم و دردام هر ۲ دقیقه یا ۳ دقیقه بود دیگه تا ساعت ۱۲ دردام اصلا مکثی نداشتن و اومدن معاینه کردن گفتن ۲ سانت تحت فشاره آمپول فشار خاموش کردن و گفتن دیگ از الان به بعد فقط دردای خودته ساعت یه ربع به ۲ بود ک بازم معاینه شدم البته درد شدید داشتم و ۳ سانت بودم دیگه دردام هی بیشتر می‌شد ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بود صداشون زدم گفتم من درخواست ماما همراه میخام دیگه تحمل این همه درد ندارم و بازم معاینه شدم ۵ سانت باز بودم ک گفتن هزینه الکی نده تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی نصف راه اومدی و کیسه آبم رو ترکیدن واسم ولی بعد از هر معاینه من خونریزی داشتم
ساعت ۴ و نیم من احساس مدفوع داشتم میخواستم برم دستشویی ولی گفتن رو تخت کار خودتو بکن لگن درد شدید داشتم وقتی دردم میگربت تمام بدنم به لرزش میوفتاد بعد ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه شب واسم گاز بی حسی آوردن ک بتونم درد تحمل کنم و معاینه شدم ۹ سانت بودم تو همین لحظه فهمیدن صدا قلب بچه ام اف کرده زود اکسیژن بهم وصل کردن و گفتن نفس عمیق بکش تا اینکه صدا قلب بچه ام درست شد
ادامه پارت بعدی🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️
مامان گندم🧚‍♀️🌾 مامان گندم🧚‍♀️🌾 ۶ ماهگی
مرخص شدم و شد شنبه ۹ تیر آقا ما ۷ صبح رفتیم بیمارستان شوهرم کارای بستری رو انجام داد و پرونده تشکیل داد منو بستری کردن خلاصه تا کارام انجام شد ساعت شد ۱۰ صبح بهم امپول فشار زدن نیم ساعت بعدش دردام شروع شد هی می‌گرفت ول میکرد دستگاه گذاشته بودن واسه چک کردن انقباض هام و قلب بچه خلاصه درد داشتم تا ساعت شد ۵ عصر سِرُم رو قطع کردن دکتر گفت یه سرم معمولی بزنید بهش تا بلند شه ورزش کنه وقتی سرم قطع کردن دردام هم قطع شد چون هنوز وقتش نبود یه یک ساعتی من ورزش کردم باز برام سرم فشار شروع کردن باز نیم ساعت بعدش دردام شروع شد تا ۱۲ شب چند بار هم معاینه کردن ۲سانت بودم و سر بچه پایین نیومده بود گذشت ساعت شد ۱۲ شب سرم رو قطع کردن باز دردام قطع شد گفتن بخواب باز صبح سرم رو شروع کنیم خلاصه گفتن میخای خانواده ات رو ببینی میتونی بری رفتم پشت در مامانم بود با شوهرم دیدمشون یکم باهاشون حرف زدم رفتم خوابیدم شد یکشنبه ساعت صبح باز سرم فشار رو شروع کردن باز دردام شروع شد ساعت ۹ قطع کردن دردام قطع بلند شدم ورزش کردم واینا اینم بگم از رو شنبه من چیزی نخوردم نمیزاشتن چیزی بخورم فقط اب خلاصه دکتر اومد معاینه کرد دیدن همون ۲سانته پیشرفت نداشتم دکتر گفت اینجوری نمیشه واسه بچه خطرناکه ضربان قلب هم نامنظمه گفت میخام کیسه آب رو بزنم خلاصه کیسه آب رو پاره کرد یکم درد داشت باز گفت سرم فشار رو شروع کنید باز شروع کردن تا اینجا ۴ تا امپول فشار بهم زدن وقتی زدن دیگه رو بدنم جواب نمی‌داد ساعت ۱۰ونیم بود دردام شروع شد دردای واقعی خلاصه ساعت شد ۱ ظهر دردام بیشتر شد معاینه کردن شده بودم ۳سانت گفتن بلند شو ورزش کن و اینا تا باز امپول فشار شروع کنیم
مامان گل پسری مامان گل پسری روزهای ابتدایی تولد
مامان جوجولو مامان جوجولو ۸ ماهگی
مامان تیام❤‍🔥 مامان تیام❤‍🔥 ۲ ماهگی
مامان فندوق مامان فندوق ۷ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام