۶ پاسخ

منم بعد زایمان صبرم خیلی کم‌شده تو‌دعوا یهو قاطی میکنم

منم زود عصبی میشم وواکنش نشون میدم.همش ازخستگی ودست تنهایی وبچه داری و و و هست.
جدیدا دارم روخودم کارمیکنم کمی بیخیال تر. بی اهمیت تر باشم.تااروم ترشم.والکی بخندم.

الهی واقعا سخته

من نمیتونم عصبی میشم درکم میکنن

دقیقا مثل من اصلا نمیتونم خودمو کنترل کنم و شوهرمم درک نداره

عزیزم تنها نیستی منم اینطورم ،،بعدش عذاب وجدان میگیرم

سوال های مرتبط

مامان زینب😍🫀✨ مامان زینب😍🫀✨ ۱۱ ماهگی
من خیلی مامان بدیم😭
گاهی وقتا با خودم میگم چرا یه بچه ی معصوم و بی زبون رو به دنیا آوردم وقتی نمیتونم باهاش درست رفتار کنم😭😭
من غریبم و خانواده ی خودم و همسرم شهرستانن و دست تنهام
از یه طرفم چهار پنج ماهه یه مشکلی پیش اومده تو زندگیمون خیلی اوضاع روانیمون به هم ریخته و هرکسی زنگ میزنه به اسم احوال پرسی کلی بهم تیکه میندازن و اذیتم میکنن
امشب خیلی حالم بد شد و از داخل مغزم داشت از این همه فکر و خیال و فشار عصبی منفجر میشد ، دخترم رو خوابوندم اومدم بذارمش سر جاش بیدار شد یه کم جا به جا شد و یه کلی بالا آورد روی پتوش منم یکدفعه نشوندمش و با صدای بلند دعواش کردم و پتوش رو برداشتم بردم توی پذیرایی پاک کردم با دستمال ، زینب داشت گریه میکرد بلند بلند میگفت ماما😭😭😭اومدم تو اتاق دیدم چهار دستو پا اومده پشت سرم تا در اتاق و همش با گریه میگفت ماماااا😭 بغلش کردم و خوابوندمش و بوسش کردم ، الان کلیییی گریه کردم و حالم بده ، نگله که به صورتش میکنم از خودم متنفر میشم😭😭😭💔💔💔
مامان یاسین مامان یاسین ۱۰ ماهگی
خدایا نمی‌دونم چمه همش سردرد می‌خوابم سردرد بیدار میشم سردرد کلا خستگی وقتی خوابمم خسته میشم البته پسرم خیلی بدخوابه شاید به این ربط داره قبلا ها مامانم و بابام خیلی بحث و دعوا داشتن حرسم می‌گرفت از دست مامانم ولی خودم الان از مامانمم بدتر شدم به شوهرم همش گیر میدم سرش همش غر میزنم دعوا میکنم تو بچه داری کسی نیست که حتی موقع دسشوییی رفتن بزارم پیشش پسرمم نمی‌دونم ازم چی میخواد کلا به خودم چسبیده شاید باور نکنید بخدا اصلا حتی رو زمین نه میشینه نه دراز می‌کشه رو شکم میخوابونمش که حداقل سینه خیز رفتن رو یاد بگیره همین که میزارمش گریه می‌کنه و جیغ میزنه که برش دارم وقتی میخواد با اسباب بازی هاش یکم بازی کنه هم باید بین پاهام بشینه و بازی کنه وگرنه نمیشینه تا شب بدجور خسته میشم بعدش با شوهرم دعوا میکنم که کمکم نمیکنی اونم باهام دعوام می‌کنه که درکم نمیکنی کارام سنگینه ولی باز وقتایی که بتونم کمکت میکنم منم خسته میشم . اصلا به کمک شوهرم احتیاجم ندارم فقط دلم میخواد که شبا حداقل وقتی خستم و از خستگی بغض کردم بهم یکم آرامش بده بگه می‌دونم خسته می‌دونم تو هم تو این زندگی زحمت می‌کشی ولی بجاش شبا که پسرم خوابه میگه نوازشم کن تا خوابم ببره منم وقتی میگم خسته بهم میگه فلانی میگه زنم هرشب نوازشم می‌کنه تا بخوابم منم شروع میکنم به جیغ داد که من آشغال به درد نخورم برو با هرکی دلت میخواد ازدواج کن و .....