۱۴ پاسخ

عزیزم منم مثل تو بودم خیلی البته من سیی و هشت هفته پر شده بودم اینقدر پیاده روی میکردم البته رابطه نداشتم فقد پیاده روی دو سه مرتبه هم معاینه شدم آخرین بار هم رفتم پیش ماما معاینه تحریکی شدم یه روز درد گرفت بعدش قطع شد که باز رفتم پیاده روی از مغرب که از پیاده روی برگشتم همین جور درد میگرفت و فکر میکردم. خودش نیست تا اینکه صبح که از خواب پا شدم از درد زیاد گریه میکردم وقتی رفتم بیمارستان تا سه سانت باز شده بعد سه ساعت اینا هم زایمان کردم تا صبح باد میگرفت و فکر میکردم خودش نیست 😀

خانومی معاینه یعنی چی؟ که نوشتی هر دقیقه معاینه نکنن، میخواستم بفهمم معاینه کردن چطوریه کلا؟ ممنون میشم بهم بگی

باورت میشه من از ساعت ۱رفتم با مادر شوهرم پیاده روی تا ساعت شیش حتی یه زره کوچولو درد ندارم فکر کنم منم مثل توم😵‍💫🤭🤐دیر میزاییم ما انگار اول بارداری زیاد خوابیدیم🤣

میگم دو لیوان آب خیلی عجیبه ها
یعنی میگه آبی که خارج شده منی همسرت بوده؟
🤔
آخه منی هم اینقدر نیست.

پیاده روی اینجوری هم خوب نیستا
اصلا به پیاده روی نیست فک کنم.
من کلینیک که بودم ماما به اون خانمه گفت روزی ۴۰ دقیقه پیاده روی متوسط نه آروم نه تند

عزیزم باید تست آمینو شور بدی

پیاده روی کن و ی لیوان گلاب زعفرون دم کن بخور اگه دردات خیلی کمه برات خوبه

بوشهری ها میفهمن این جایی ک من میگم از جفره من‌ پیاده روی کردم تا چرخ و فلک بزرگه هلاک شدم از پا درد حس میکنم وزنم کمتر شده 🥴

بزار بیشتر بشه دردت هنوز'کمه تو نیم ساعت چهل دقیقه شدید تر شد برو
یا خدا ک امشب فارغ بشی

وای عزیرم تو باید بستری میشودی قلب بچه رو بگیرن

عزیزممم
انشالله زایمان موفقی داشته باشی😍

چرا نمیری گل مغربی بزاری؟؟

6 ساعت راه رفتی ؟

چقد آب اومد؟

سوال های مرتبط

مامان مانیسا و آریا مامان مانیسا و آریا ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی دوم #پارت دو
من از۳۶هفته این کار هایی که گفتم تو پارت قبلی رو انجام میدادم
ده روز بعد رفتم معاینه گفت دهانه رحم ۲سانت بازه و پیاده روی رو داشته باش که دردات خودشون شروع بشه
من بعد از معاینه پیاده روی رو کم کردم چون هوا سرد بود نتونستم برم زیاد کم‌و بیش پیاده روی میکردم و گل مغربی میگذاشتم و منتظر شروع درد ها ولی خبری نشد چون دو سانت باز بود توقع داشتم زودتر از اینا دردم بگیره
چهارشنبه رفتم یه پیاده روی طولانی
بعد از پیاده روی رفتم حمام آب گرم و شب نزدیکی عمیق که دردام شروع بشه
روز بعد که بیدار شدم پنج شنبه صبح
حس کردم واژنم شدید درد میگیره و ول می‌کنه چند دقیقه یکبار
ولی دل و کمرم درد نمی‌کرد
همینجور تا عصر نامنظم می‌گرفت و ول میکرد
منم با تنفس رد میکردم و عصر رفتم دوتا کمپوت آناناس خوردم که باعث تشدید انقباض ها بشه
و آماده شدم رفتم بیرون چندتا وسیله کم داشتم گرفتم و پیاده هم راه رفته باشم دیگه دردی نداشتم رفتم پیاده روی که درد منظم بشه
موقع برگشتن حس کردم دوباره درد میگیره قابل تحمل و ول می‌کنه ساعت ده شب بود نشستم کنار بخاری کمرم گرم باشه
ساعت یازده به ماما پیام دادم و شرایطم گفتم درد می‌گرفت واژنم و پایین تنه و شکمم سفت میشد هر ده دقیقه یه ربع
گفت تو ۱۵دقیقه سه بار دردت گرفت برو بیمارستان
تایم گرفتم یبار سر پنج دقیقه درد میومد ول میکرد یبار ده دقیقه میشد منظم نبود دقیق
از دوازده شب تا سه ۷دقیقه ای می‌گرفت ول میکرد به شوهرم گفتم کمرم با روغن زیتون ماساژ داد یه ربع
سرما خوردگی داشتم خیلی خوابم میومد گفتم بزار یکساعت بخوابم بعد بریم بیمارستان گفت باشه وسایلم آماده گذاشتم
مامان آقا کارن🧡 مامان آقا کارن🧡 ۱۰ ماهگی
تجربه زایمانم پارت 2😀

بعد اون درد دیگ درد اونجوری نداشتم تا اینکه دیروز رفتم کلینیک و مامام قرار شد معاینه تحریکی کنه، که شده بودم 3 سانت و گفت یکمی فقط تحریکی بود و بخاطر وزنم گفت بهتره تا پنجشنبه زایمان کنی نکردی پنجشنبه بیا کلینیک مدام معاینت کنم و ورزش کنی دردت بگیره، بعد از معاینه همونجا ورزش کردم، بعدم با مامانم 1 ساعتی پیاده روی کردمو رفتم خونه دوش آبگرم گرفتم و ورزش کردم دوباره تو خونه، ساعت 7 بود که مامانم اینا افطار کردن و من کم کم دردم می‌گرفت و ول می‌کرد ولی هر 10 دقیقه بود برای همینم دوباره گفتم حتما کاذبه، باز تو خونه پیاده روی کردم دوش گرفتم و ساعت 1 و نیم بود خوابیدم، ولی ساعت 3 که مامانم اینا واسه سحری بیدار شدن منم دردم شدت گرفته بود انگار بیدار شدم یکم نون و ماست خوردم (تنها بهونه ای که میتونستم دردمو قائم کنم گشنگی بود 😅) بعد مامانم گرفت خوابید ولی من نتونستم تا ساعت 5 صبح تحمل کردم، دوش آبگرم گرفتم، ساعت 6 بود دردام هر 3 دقیقه شده بود و شدتش زیاد، دیگ زنگ زدم به مامام که گفت نه هنوز زوده ورزش کن، منم تا 7 صبح تحمل کردم ولی 7 دیگ نکشیدم زنگ زدم گفتم یه معاینه میرم ببینم چند سانتم که مامام گفت نه فکر نکنم تغییر کرده باشی دردتو تو خونه بکشی بهتره، برو بیمارستان معاینه کنن بعد بیا کلینیک پیش خودم ورزش کن وقتش شد بریم بیمارستان، خلاصه ما 7 راه افتادیم به سمت بیمارستان، تو راه دردام کنترلش دستم اومده بود وقتی می‌گرفت کل تنمو شل میکردم قابل تحمل میشد، رفتم زایشگاه گفتم درد دارم و معاینه کرد، یهو سرپرستارو صدا زد گفت بیا کو یه معاینه بکن فکر میکنم فوله 😅 منم انقده تعجب کرده بودم حد نداشت، خلاصه سرپرستارم نگاه کرد و گفت آره 9 سانته، بستریش کن