به زایمان
من چون سزارین اختیاری بودم دکترم مجبور شد توی نامه ی عملم بزنه ک تبخال تناسلی دارم تا بیمارستان قبول کنه..
شب قبل از عمل رفتیم بیمارستان و کارای بستری رو انجام دادیم و قرار شد ساعت ۸ صبح بیام بستری شم و ۹ عملم باشه..
صبح با مامانم و همسرم رفتیم بیمارستان و چون اتاق خصوصی گرفته بودم از بقیه ی سزارینی هایی ک با من بودن خبری نداشتم. اما دیدم زمان داره میگذره و کسی نمیاد واسه آنژیکت و سوند زدن و لباسای عملو بهم بدن
رفتم پرسیدم چرا نمیان؟ساعت از ۹ گذشته و من قرار بوده اولین نفر عمل شم که گفتن پروندت در دست بررسیه و قراره ماما بیاد معاینت کنه ببینه تبخال داری یا نه
خلاصه منم کلی استرس کشیدم و چندین باری منو بردن زایشگاه و معاینه کردن و میگفتن هیچی نداری..خلاصه دکترم از اتاق عمل بهشون زنگ میزد ک زودتر بیمارمو بفرستید ولی از اینطرف بخش بستری کلی اذیت کردن
با کلی بحث و دعوا و اینکه بیمارستان دولتی بیمه رو قبول نکرد و ازاد هزینه ی بیمارستانو دادم، رفتم اتاق عمل
پرسنل اتاق عمل خیلی خوب و مهربون بودن و خیلی سریع عملو شروع کردن
اولش بی حسی زدن ک اصلا درد نداشت و سریع بی حس شدم..بعدم عملو شروع کردن ک خودم حس میکردم دارن شکممو پاره میکنن اما هیچ دردی نداشتم..و بعد از ۵ دقیقه پسرم ب دنیا اومد.. تمیزش کردن و اوردن گذاشتن رو صورتم ک من اینقدر گیج بودم از بی حسی اصلا نتونستم واکنشی نشون بدم..بعدم سرکلاژمو باز کردن و نخشو نشونم دادن و تمام
نیم ساعت عملم طول کشید..اما دو ساعت توی ریکاوری بودم ک خیلی اذیت شدم و چون مسکن نمیزدن، بی حسیمم اثرش رفته بود و دردام شروع شدن...اما بعدش توی بخش سربع شیاف زدن ک‌ دردام قابل تحمل شد و روز بعدش هم مرخص شدم🙂
اگر سوالی داشتید بپرسید راهنماییتون میکنم

۹ پاسخ

خب ب نظرم دکترت مقصره
چیز دیگ باید مینوشت

سزارین بودی کدوم بیمارستان

عجب دکتری خب معلومه وقتی دلیلو بزنه تبخال اونا بررسی میکنن میبینن که دروغه دیگه

جواب بدی خیلی خوشحال میشم چون منم ۱۱/۱۱وقت زایمانمه

مبارکه خدا برات حفظ کنه❤️❤️
ببخشید خونریزی زیاده ؟؟
هنگام بستن سوند درد داشتی ؟؟
وقتی از تخت اومدی پایین خیلی درد داشتی؟؟
کلا دردش زیاده؟

عزیزم هزینه بیمارستان چقد شد؟ برا خود دکترچی؟

خونریزی زیاده؟؟؟

درداش خیلی شدیده؟؟

مقصر واقعا دکتره ک این استرسو ب مریض میده

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق روزهای ابتدایی تولد
سلام من اومدم با تجربه زایمان سزارین
روز چهارشنبه ساعت ۶ صبح رفتیم بیمارستان اول رفتم زایشگاه ازم nstگرفتن گفتن خیلی انقباض داری درد نداری ک نداشتم بعد بردنم بهم انژیوکت وصل کردن و کلی شرح حال گرفتن و بعد سوند وصل کردن من از سوند خیلی میترسیدم و خودمو سفت میکردم ولی اصلا اونجوری ک‌فکر میکردم نبود ساعت ۸ گفتن آماده ای بریم اتاق عمل رفتم رو‌ولیچر بردنم اتاق عمل یکم محیطش برام ترسناک بود چون اولین بارم بود ولی زیاد استرس نداشتم کلی آدم اونجا بود هرکسی مشغول ی کار بود دکترمم اومد کمک کردن رو تخت نشستم گفتن کمر و گردنت رو خم کن آمپول بی حسی بزنیم من ترسی نداشتم از اون ولی چون دریچه نخاعی من تنگ بود یکم اذیت شدم و چند بار سوزن زد تا تونستن جای درستی پیدا کنه وقتی تزریق تموم شد پام شروع ب داغ کردن کرد درازم کردن و جلوم پرده کشیدن سرم وصل کردن حس میکردم چیزی روی شکمم میکشن گفتم من بی حس نیستم هنوز شکمم رو پاره نکنید گفتن نه نترس هنوز داریم بتادین می‌زنیم بعدش دیگه نفهمیدم کی شکمم رو پاره کردن صدای گریه بچم پیچید و دنیا مال من شد تمیزش کردن آوردن کنار صورتم بوسش کردم بعد بردنش لباس تنش کنن..بعد حس کردم حالت تهوع دارم گفتم بهشون ی آمپول تو سرم زدن اما خوب نشدم و بالا آوردم بعدش باز گفتم سردردم بهم آرامبخش زدن دیگه چیزی نفهمیدم یهو چشامو باز کردم دیدم چنتا مرد می‌خوان بزارنم رو تخت دیگه ببرن ریکاوری تقریبا یک ساعتی تو ریکاوری بودم دوبار اومدم شکمم رو فشار دادن ک چون بی حس بودم زیاد درد نداشت بعدش هم بردن بخش و پسرم رو آوردن برای شیر خوردن ..در کل از انتخابم راضی ام بازم برگردم عقب سزارین انتخابمه الآنم درد ندارم ۸ ساعتی شیاف میزارم تو بیمارستان هم پمپ درد داشتم که اصلا دردی حس نکردم
مامان قند مامان قند ۱ ماهگی
توی ریکاوری بالا سر هر مامانی ی ماما بود ، توی تایمی ک من خواب بودم بچمو به باباش نشون داده بودن و بعد اوردن رو سینه من گذاشتن که بریم بخش، من توی اتاق عمل پمپ درد خواسته بودم و بهم وصل کرده بودن اروم بودم ، خواستم اتاق خصوصی بگیرم ک پرشده بود چون اون روز روز شلوغی بود ،رفتم اتاق دوتخته اما اونجا تنها بودم اتفاقی و کسی نیومد( اگر براتون مهمه راحت باشید حتما اتاق خصوصی بگیرید چون رفت و امد میشه من چون دوازده عمل شدم اتاقا پربود اما شانس اوردم) شیاف گذاشتن برام ، مسکن زدن ب سرمم و پمپ درد ، اروم بودم اما درد هم حس میکردم ولی بشدت گشنم بود و دوس داشتم چیزی بخورم ک هشت ساعت بعد مجاز به خوردن شدم کتچی و چای عسل و اب کمپوت و مایعات و‌اگر بری برای مدفوع بعدش اجازه میدن غذا هم بخوری ک من اخرشب رفتم غذا خوردم و بعد ازون رفتیم کلاس اموزشی ، شب منو راه بردن سرویس بردن و‌… صبح هم چند دکتر و ماما خودم و دخترم رو چک کردن ، فیزیوتراپ اومد اموزش و ورزش داد ، و بعد ازون مرخص شدیم‌
مامان نخودی،مهدیار مامان نخودی،مهدیار ۱ ماهگی
تجربه زایمان ۳
خلاصه ساعت ۳ بعدظهر دردای شبیه پریودی شروع شد ، پرستار توپ اورد و چند تا ورزش بهم داد و ... تا اینکه دردام شروع شد ، درد داشتم اما هی میومدن معاینه و میگفتن هنوز ۱ سانتی و هیچ پیشرفتی نداری ، تا ساعتای ۸ شب درد کشیدم اما دهانه رحمم باز نشد که دیگ ۸ شب دکترم ناامید شد و گرفت بچه بدون اب خطرناکه منو بردن اتاق عمل
رفتم اتاق عمل حالم خیلی بد بود ۲۴ ساعت کامل با امپول فشار بستری بودم و ۵ ساعتم درد کشیدم ، البته دردی در حد ۴ سانت ، روحیمو کامل باخته بودم ، اما خوشحال بودم ک دیگ داره تموم میش ، تو اتاق عمل همش میگفتن این چرا اینقدر بیحاله...
امپول بی حسی رو زدن و دستامو بستن و.. ک حالم بد شدم بی قرار شدم دستامو تکون میدادم و دعوام میکردن تکون نده ، دست خودم نبود ، نفسم به شدت بند اومده بود اما دستگاه چیز بدی نشون نمیداد ، خودشون تعجب کرده بودن ،نمتونستم نفش بکشم و همش میگفتم مردم مردم ، خلاصه خیلی بد بود احساس خفگی ک هیچ دیگ واقعا خودمو خقه میدونستم اما تا بچه در اومد نفسم برگشت و کم کم بهتر شدم همونجا ک بی حس بودم چندین بار شکممو فشار دادم یکی هم قشنگ دستشو کرده بود توم 😁
اینقدر حالم بد بود که بچه رو دراوردن گفتم میخای ببینیش گفتم ن
رقتم ریکاوری و ... و دراخر بخش ... در کل الان بعد ۱۴ روز میگم سزارین واقعا سخته اتاق عملش هم سخت بود برام خییلی ، اما بازم پشیمون نشدم چون اون صحنه هایی ک توی طبیعی دیده یودم برام خیلی وحشتناک یود و درد هم ک کشیدم ، درهرصورت هردو خیلی سخته باید خودتونو قوی بگیرید ، اما بازم تا به اینجای کار از سزارین پشیمون نشدم ...
مامان آدرین❤️ مامان آدرین❤️ روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین
تاریخ۱۷ اردیبهشت ساعت۶ بهم گفتن بیمارستان باشم وقتی رفتم گفتن پک زایمان از داروخونه بخرین بیارین که خریدیم رفتیم داخل همسرم و مادرم رفتن دنبال کارای تشکیل پرونده منم همون موقع بستری کردن سریع ان اس تی گرفت و خونم گرفتن وسرم وصل کردن سوند زد که اصلا دردی نداشت فقط یکم حس بدی یکم داشت چون ی میله میره داخلت ،بعد گفتن بشین رو ویلچر همسرمم اومد تا پشت اتاق عمل ویلچرو آورد بعد دیگه نشستم رو ی ویلچر دیگه بردنم اتاق عمل .که خانم دکترم داخل بود وچندتا پرستار و دکتر بیهوشیم بودن ،نشستم روتخت بی حسی زدن واقعا هیچ دردی نداشت خیلی خوب بود که گفت سریع دراز بکش تا کشیدم بی حس بی حس شدم ،بعد گانم رو دراوردن زدن جلوم و دیگه نفهمیدم چیشد فقط گفتن تحت هیچ شرایطی دستت نیاری پایین که به شکمت برخورد کنه،دکتر بی حسیمم کنارم بود وکلا باهام حرف میزد که نترسم در عرض۵دقیقه صدای گریه جوجم اومد بعدم شکممو محکم فشار دادن وتموم بعدشم نمیدونم چرا درست یادم نمیاد فک کنم یکم از حال رفتم که خونا فشار دادن،بعدش ی اقایی اومد باتخت منو بردن ریکاوری خیلی سردم بود ومیلرزیدم اما فقط فکر بچم بودم که برم سریع بخش
بقیه پارت بعدی میذارم….
مامان نی نی♥️🤰 مامان نی نی♥️🤰 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۲
ساعت ۹ صبح بود رسیدیم بیمارستان بهمن تهران، رفتیم بلوک زایمان. معرفی نامه سزارین رو نشون دادم. ماما بهم گفت باید دهانه رحم رو معاینه کنم، خیلی شوکه شدم، بهش گفتم من سزارین اختیاری هستم چرا باید معاینه کنی اجازه نمیدم، گفتش چون سه روز زودتر از معرفی نامه دکترت اومدی و باید ببینیم چقدر وقت داری، بستری کنیم یا اینکه نه. خلاصه با اینکه از معاینه میترسیدم چاره ای نداشتم بهش اجازه دادم، معاینه کرد و گفت یک سانتی. زنگ زد به دکترم و بستری شدم. قرار بود ظهر سزارین بشم. دیگه لباس بهم دادن و اماده شدم برای کارهای اولیه مثل آنژیوکت، ان اس تی و سوند. از سوند اگه بخوام بگم چون اون ماما ظاهرا بلد نبود ۴ بار فرو کرد سوند رو و موفق نشد، بعدش یه ماما دیگه اومد و دفعه اول تونست سوند بزاره ( خب اگه فقط یه بار انجام میشد دردش لحظه ای و قابل تحمله، اما برای من ۵ بار انجام شد). ساعت ۱ دکترم اومد منو سریع بردن اتاق عمل، دو تا بی حسی به کمرم زدن که اصلا درد نداشت.
مامان حبه انگور🍇 مامان حبه انگور🍇 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین توی بیمارستان دولتی
پارت 2
بی حسی از کمرمو ک زد اصلا متوجه نشدم خیلی خوب بود.بعدش اروم دراز کشیدم و پرده رو گذاشتن و یهو تپش قلب گرفتم و نفسم بالا نمیومد چند تا امپول توی سرمم زدن که چند دقیقه بعد عوق میزدم و بالا اوردم و بعدش کم کم خوب شدم.انژیوکت پمپ دردمم گذاشتن و کلی با کادر اتاق عمل گفتیم خندیدیم و یهو دلانا خانومم گریه کرد🥹خوشگل ترین صدا رو داشت.از منو نینیم عکس گرفتن و بعدش بردنش ک کاراشو برسن.شکممو توی اتاق عمل کلی فشار دادن و بعدش منم یک ساعت توی ریکاوری بودم.ن لرز داشتم ن حالم بد شد
حدود دوساعتو نیم بعد بی حسیم رفت و دردام شروع شد ک با پمپ درد و شیاف قابل تحمل بود.ساعت ۱۲ونیم دلانا بدنیا اومد و ساعت ۲شب من راه رفتم .دردش زیاد نبود اروم رفتم خودمو شستم و شورت پوشیدم و لباس عوض کردم و مجدد برگشتم ب تخت و یک ساعت بعد باز راه رفتم.
درکل بینهایت راضی بودم از دکترم از بیمارستانم از کادر درمانشون همه چی عالی بود❤️
هزینه دکترم ۴۵تومن.هزینه اتاق خصوصی۳تومن هزینه پمپ درد ۲تومن
مامان آراز کوچولو مامان آراز کوچولو روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین
سلام به همه اول از همه میخام خداروشاکر باشم برای سلامتی و وجود پسرم
اومدم براتون از سزارین شدنم بگم امیدوارم بدرد بخوره و یادگار بمونه برای خودم این متن
چهاردهم اردیبهشت هزار و چهارصد و چهار ساعت چهار صبح راهی بیمارستان شدم و وقتی رسیدم اولین نفر برای زایمان بودم
منو وارد بلوک زایمان کردن بهم سرم زدن و سوند وصل کردن البته ک سوند درد داشت و گفتم برام اتاق عمل بزارن گفتن پرسنل اتاق عمل مرد زیاد هستن و منم نخواستم و خلاصه گذاشتم
بعد لباس هامو عوض کردم و با ویلچر منو وارد بلوک اتاق عمل کردن و گذاشتن روی تخت و بردن داخل اتاق عمل
دستگاه هارو بهم وصل کردن فشارمو می‌گرفتن منم خیلی میترسیدم و دعا می‌خوندم ک فقط پسرم سالم باشه
موقعی ک خوابوندنم رو تخت اتاق عمل قبل اینک دکترم بیاد حس خیسی کردم و کیسه ابم ترکیده بود
شانس آوردم ک اون تاریخ واقعا سزارین شدم و تو خونه و راه این اتفاق نیفتاد برام
خلاصه دکترم اومد دلم آروم تر شد
دکتر بیهوشی هم بلافاصله اومد یه آقای مسن مهربون که همشهری هم درومد
منو بلند کردن نشوندن و آمپول بی حسی رو‌ داخل کمرم زدن واقعا دردناک بود
بلافاصله پاهام شروع به گرم شدن و داغ شدن بی حس شدن از نوک پام تا زیر سینم شد دراز کشیدم و پرده کشیدن جلوی چشمام و کمی حس میکردم روی شکمم چیزی میکشن
بعد از چند ثانیه دکترم بهم گفت مامان بالارو نکاه کن ک حس سبکی داخل شکمم کردم انکار وزنه ازم کنده شد و پسرمو آوردن بالای پرده و دیدمش و اشکم سرازیر شد
مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 مامان پناه کوچولو🩷👧🏻 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۲
رسیدم بیمارستان ازم nst گرفتن گفتن هم انقباضات زیاده هم ضربان قلب بچه بالاس باید همین الان بستری شی سزارین اورژانسی شی منم گفتم پس به دکترم زنگ برنید بیاد
به دکترم زنگ زدن تهران نبود منم گفتم فردا عمل کنید میخوام دکتر خودم باشه بهم گفتن انگار متوجه نیستی ضربان قلب بچه بالاس
خلاصه قبول کردم دکتر بخش منو عمل کنه دکتر خوبی بود خدابی اما از شانس من دکتر خودم نبود تازه به دکترم ۹ تومن هم زیر میزی دده بودم که اینجوری شد
خلاقه کفتن حاضر شو برای امل ساعت ۷ صبح بود گان و این چیزا پوشیدم نوبت سوند زدن شد من شنیده بودم درد داره خیلی میترسیدم بهشون گفتم تو اتاق عمل بعد بی حسی بزنید گفتن همشون مردن خلاصه من راضی شدم سوند برام وصل کنن
پرستاره گفت خودتو شل بگیر نفس عمیق بکش درد نداره منم همین کارو کردم کلا ۱۰ ثانیه طول کشید دردش هم قابل تحمل بود اونجوری که فکر میکردم نبود
من فیلمبردار واسه اتاق عمل و دیزاین اتاق vip داشتم که بخاطر اورژانسی شدن نتونستم انجام بدم خیلی ضد حال خوردم
خلاصه منو بردن اتاق عمل ا
مامان پندار مامان پندار ۱ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمانم 🌼😍
خلاصه بدون برنامه ریزی و اینکه اصلا از بیمارستان خبری داشته باشم رفتیم بیمارستان سعدیی اصفهان 😍 فوق العادههه بودن پرستار ها بیمارستان همه چی عالییی حتی شیاف هم خود پرستار میزاشت برامون
تا رسیدم دیگه دکتر رو دیدم گفتم به دادم برس فرشته نجاتم😍
خلاصه سریع بلافاصله معاینه شدم گفت ۳ فینگری گفتم‌ میرم سزارین و خلاصه سریع لباس گان پوشیدم رفتیم اتاق عمل
من چون ناهار خورده بودم اسپاینال شدم که راضی نبودم و آلان سر درد های افتضاحی دارم با اینکه چایی و نسکافه هم خوردم
خلاصه تا رفتم اتاق عمل حدود نیم ساعت بعد پسرمو گزاشتن بغلم😍😍
تو اسپاینال درد نداری بی‌حسی اما کاملا متوجه همه چی میشی .
بعدش که رفتم ریکاوری درد نداشتم و هرچی بی‌حسی میرفت یکم دردا متوجه میشدم اما مسکن زدن برام و قابل تحمل بود
رفتیم بخش هر به ۶ ساعت دوتا دوتا شیاف دادن و ی دونه سرم که درد ها کنترل شد و عالی بود . سون ام بعد عمل برام گزاشتن و اصلا درد متوجه نشدم فقط ادرار اول میسوخت ‌یکمی
مامان محمدحسن💙زینب🩷 مامان محمدحسن💙زینب🩷 روزهای ابتدایی تولد