تجربه زایمان سزارین

پارت چهارم

ساعت 4و5پرستار اومدگفت میتونم مایعات مث چایی وکاپوچینوبخورم وهمینطور کمپوت گلابی من باخودم ازخونه برده بودم خوردم برااینکه شکم کارکنه اینم بگم رسیدگی پرستارا واقعا خوب بود ب موقع شیاف میزدن درموردنحوه شیردهی وتغذیه خیلی راهنمایی میکردن پوشکو ب موقع عوض میکردن ازایناخیلی راضی بودم ولی من کم کم از سری دراومده بودم و دردم خیلی زیاد شده بود ساعت8شب اومدن بهم گفتن باید بلندبشی راه بری اون لحظه واقعا برام سخت بود ولی باکمک مادرم وپرستاربالاخره تونستم راه برم ولی بعدازاون دردم ب حدی شد ک گریه میکردم ک پرستاراومدو برام یه مسکن قوی زد توی سرم ویه کم بهترشدم خلاصه اون شب توی بیمارستان هم گذشت و من فردا ساعت 12باگل پسرم مرخص شدیم اومدیم خونه...😍

فقط خواستم اینو بگم اینقدی ک من فک میکردم زایمان ترسناک نبودالان بازم برگردم عقب بازم همین زایمانو انتخاب میکنم انشالله همه مادرا بسلامتی زایمان کنن وبچه اشونو بغل کنن❤️

۵ پاسخ

مرسی که گفتی عزیزم
من خیلی استرس داشتم که چجوریه این چیزا ♥️♥️

مبارکه خدا رو شکر❤️

بسلامتی قدمش مبارک باشه
چند تا پوشک برا بچه لازم میشه ببرم؟

به سلامتی عزیزم،هزینه بیمارستانت چند شد؟اتاقت خصوصی بود؟پمپ درد داشتی یا نه؟

مبارکه عزیزم
بسلامتی
کدوم بیمارستان بودی؟

مقالات مرتبط

واکسن ب ث ژ
واکسن ب ث ژ در بدو تولد و علت ماندن جای واکسن
عوارض واکسن ب ث ژ
عوارض واکسن ب ث ژ (BCG) بعد از تزریق در کودکان
افسردگی بعد از زایمان
همه چیز در مورد افسردگی بعد از زایمان و درمان آن
گریه شدید نوزاد
علت‌های گریه شدید نوزادان

سوال های مرتبط

مامان دخملی مامان دخملی ۵ ماهگی
آقا خیلی زیاد شد توضیحاتم از ریکاوری منو بردن که ببرن بخش تو راهرو همسرمو دیدم و خیالش از بابت من راحت شد
قسمت سخت بعدی این بود که با اون دردا تختم رو چسبوندن به یه تخت دیگه و گفتن خودمو بکشونم رو اون تخت
واقعا برام سخت بود
ساعت ۵ عصر دخترم بدنیا اومد و ساعت ۱۱ من تو بخش بودم گفتن دیگه میتونم سرمو تکون بدم و از ساعت ۴ میتونم مایعات بخورم
ولی من تا ساعت ۴ تکون نخوردم و بالش زیر سرم نذاشتم
دردا هم خب سخت بود ولی سه ساعت یه بار دوتا شیاف میزاشتم
وقتی تونستم مایعات بخورم دوتا نسکافه تو یه لیوان آبجوش مامانم قاطی کرد و داد بهم خوردم و تا میتونستم آبمیوه و آب کمپوت و این چیزا خوردم
بعدشم یه شربت و شیاف بیزاکودیل دادن بهم و گفتن پاشم راه برم
خیلی درد داشت و سخت ترین قسمت سزارین برام این راه رفتن بود ولی خب هرچی گذشت راه رفتن هم برام قابل تحمل شد
عصر اون روز مرخص شدیم و دردای خونه هم با شیاف قابل تحمل بود

برگردم عقب قطعا همین راهو بازم انتخاب میکنم و از انتخابم خیلی راضیم و اینکه اونقدری که فکر میکردم ترسناک و وحشتناک نبود
دیگه همین.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان کنجد(آرشا)🩵🤱 مامان کنجد(آرشا)🩵🤱 ۲ ماهگی
(پارت ۴)
اون شب هم با هر سختی بود صبح شد پمپ درد هم نداشت بیمارستان فقط دو ساعتی یکبار دوتا شیاف میذاشتم.فردا صبحش اومدن گفتن باید پاشید راه برید من ک چون شکمم کوچیک بود اصلا موقع راه رفتن اذیت نشدم اومدن آنژوکت و سوند هارو کندن بردن اول یه لیوان نسکافه خوردم بعدم کمپوت گلابی و پاشدم رفتم سرویس یه چند دقیقه هم راه رفتم و اومدم نشستم آرایشمم کردم لباسامم عوض کردم و لباسای بچمم عوض کردم منتظر شدم مرخص شیم دیگه تا مرخص شدیم ساعتای ۱۲ بود تقریبا،
(من اذیت نشدم عملم عالی بود فقط اون سرم ها که برای جمع شدن رحم ها بود واقعا عذاب آور بود وگرنه اون رو فاکتور بگیریم همه چی عالی بود دکترمم عالی بود ولی بیمارستانم افتضاح بود من زایمان اولمم همینجا بودم اون موقع خوب بود ولی الان افتضاح شده اگه برگردم عقب اصلا اونجا نمیرم)
انشاالله زایمان خوب و راحت قسمت همه ی مامانای باردار و دامن همه ی چشم انتظارا سبز شه🩵🌺
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از زایمان سزارین ۲ :
بعد از ریکاوری که آوردن بخش دردام شدت پیدا کرد اومدن دوتا برام شیاف گذاشتن ولی یک ساعت طول کشید تا دردام آروم بشه
بعد که آروم شدم، بخیه هام می‌سوخت ولی قابل تحمل بود
پمپ درد نگرفته بودم
تا شب دیگه درد نداشتم خیلی خوب بود
تا موقعی که گفتم پاشو راه برو ساعت ۱۲ شب پاشدم راه رفتم
دکترم گفته بود ۱۲ ساعت ناشتا که برام یکم سخت گذشت

موقع راه رفتن هم برا اولین بار خیلی سخته ولی کم کم که راه میری دیگه عادی میشه تو فرنگی هم نشستم خیلی دردام کم شد
اینم بگم صاف راه برید اگه کج کنید خودتون رو ممکنه کلا اون مدلی راه برید

من اگه برگردم عقب بازم سزارین انتخاب میکنم چون طبیعی واقعا دردناکه جیغ زدنا رو که می‌شنیدم نفسم بالا نمیومد
یه خانم هم بود طبیعی بود ولی خیلی درد داشت بعد زایمان من که سزارین بودم درد نداشتم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 😘آراز مامان 😘آراز ۱ ماهگی
تو بخش همسرم و مادرم اومدن پیشم پسرمم کنارم بود
پرستار اومد پوشک گذاشت برام و یکم تمیزکاری کرد
یه دو ساعتی گذشت کم کم احساس کردم پاهام داره حسش برمیگرده و یه دردای ریزی حس میکردم
دردا کم کم بیشتر شد اومدن یه سرم زدن و رفتن ولی همچنان دردام داشت بیشتر می‌شد
و چون من به داروی مسکن حساسیت داشتم متاسفانه نتونستن هیچ کاری برام بکنن فقط گفتن میتونی شیاف بزاری هر ۶ساعت و باید تحمل کنی چون بدنت حساسیت داره
ساعتای ۴عصر یه شیاف گذاشتم ولی دردم خیلی زیاد بود شیاف نتونست اونقد کم کنه از دردم
هنوز هیچی نخورده بودم حتی آب
همونجوری تحمل کردم درد و ضعف رو تا ساعت ۱۰ شب واقعا خیلی سخت گذشت بخاطر شرایطی ک داشتم فقط افتاده بودم رو تخت و تکون نمیتونستم بخورم و درد میکشیدم
مامان گردو🩵(رهام) مامان گردو🩵(رهام) ۱ ماهگی
پارت پنجم ...
دیگه بقیه ش بیشتر درد داشتم و پرستارای بخشم واقعا خوب بودن هوامو داشتن برا دردام سروم و شیاف میزدن و کمک میکردن کم کم گفتن مایعات بخور و ابمیوه و این چیزا میخوردم
اینم بگم ۸ و نیم صبح پسرم دنیا اومد و ۸ شب پرستار بهم گفت باید راه بری که سختترین مرحله ش همین بود بنظرم با درد خیلی زیااددد راه رفتم افتضاح بود بنطرم فقط گریه میکردم از درد با کمک مامانم و پرستار و شوهرم و بعدشم شیاف و سروم اینا بهم زدن یکم دردام کمتر شد شام خوردم و اومدن آموزش شیردهی دادن یسری فیلم شیردهی گذاشتن و ...
واقعاکمکم بودن مهربون بودن ولی اون پرستار تو ریکاوریو هیچوقت نمیبخشمش واقعا
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هیلدا مامان هیلدا ۳ ماهگی
زایمان سزارین پارت ۲
بعداینکه بچه ب دنیا اومد و صداشو شنیدم ی حسی داشتم ک اصلا نمیشه توصیف کرد فقط اشک بود ک از چشمام میومد..تو اون لحظه همه رو دعا کردم..بعدش اوردنم ریکاوری یکم سردم بود هیچ دردی نداشتم اصلا حس میکردم فلج شدم😅 ساعت ۶ اوردن بخش منو.تا ساعت ۱۰ ۱۱ هیچ دردی نداشتم بعد کم کم بی حسی رفت و من دردام شروع شد ولی قابل تحمل بود در حد درد پریودی..اوردن بهم چای عسل دادن گفتن بخور اگ حالت تهوع نداشتی کم کم غدا بخور.اونو ک خوردم چنددیقه بعد گلاب ب روتون یهو بالااوردم فقط اون لحظه خیلی اذیت شدم و بخیه هام تیر کشید.دگ لباسام و همه چی کثیف شد پرستار اومد گف باید پاشی بریم عوض کنم همه چیتو.منم بلندشدم اروم راه رفتم.اونقدری ک من ازاولین راه رفتن شنیده بودم وحشت داشتم ولی واقعا دردش واس منی ک خیلی کم طاقتم قابل تحمل بود.خلاصه ک همه چیمو عوض کردن و اومدم دراز کشیدم دردم زیاد بود شیاف گذاشتن یکم بهتر شدم دگ کم کم غذا خوردم خیلی کم خوردم میترسیدم باز حالم بد شه.خرما و ابمیوه خیلی خوبه حتما بخورید.اخرشب ام سوند رو کشیدن یک لحظه درد داشت فقط.فرداشم ساعت ۱۲ مرخص شدم.
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دخترم💕 مامان دخترم💕 ۱ ماهگی
و در آخر از اون چیزی که فکر می‌کردم خیلی سخت تر بود سزارین
ولی اگه برگردم عقب بازم انتخابم سزارین هست ولی شاید یه بیمارستان بهتر با رسیدگی بیشتر
و البته یه روز خلوت تر
من تاریخ زایمان ۱۲/۱۲ بود و به شدت شلوغ و رسیدگی کم بود مسکن زیاد بهم نزدن
و بخاطر بی حس نشدنمخاطره و ترس بدی تو ذهنم موند
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 💞دیانا💞 مامان 💞دیانا💞 ۱ ماهگی
پارت سوم از زایمان....
خلاصه ساعت ۶ غروب بهم اجازه خوردن آب میوه و عصاره گوشت دادن و شام ندادن بهم و ساعت ۸ شب بلندم کردن برای راه رفتن اول ک چون من درد ماساژ دادن رو کشیده بودم راه رفتن دردش اصلا برام سخت نبود ....
تا صبح چند بار راه رفتم و صبح ساعت ۹ مرخص شدم...
بيمارستان ولیعصر بودم و اتاق من خصوصی بود و خیلی خیلی راضی بودم از رسیدگی پرسنل و تمیزی بیمارستان‌ ...
سختی زایمان من فقط ماساژ شکمی هایی بود ک انجام می‌دادن ...
بعد مرخص شون همه چی اوکی بود فقط سوزش بخیه داشتم و الانم ک بخیه ها مو کشیدم هنوزم از بخیه هام خون میاد ولی دکترم گف جوش خورده ..
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۳
چون توضیحات پروندم و دکترم ننوشته بود نمی‌تونستن از ریکاوری خارج کنن بعد از دو ساعت و نیم آوردنم بخش و لباسامو عوض کردن و برام شیاف گذاشتن و پد گذاشتن گفتن که باید تا ساعت ۴ استراحت کنم و نمی‌تونم چیزی بخورم کلی برام سرم و امپول میزدن که درد احساس نکنم و واقعا رسیدگیشون عالی بود ساعت ۴ برام سوپ آوردن که بخورم و آب کمپوت و چای نسکافه گفتن شروع کنم ب خوردن که نیم ساعت بعد بیان بلندم کنن برای اولین راه رفتن که واقعا این قسمت برای من خیلی سخت بود با اینکه کلی دارو گرفته بودم اما عذاب بود حالا شاید برای فرد دیگه ای راحتتر باشه
و واقعا راه رفتن باعث میشه ک شکم نرمتر بشه و حالم بهتر شد
فقط شیر دادن با بخیه سخته ک اونم بعد از چند بار عادت میکنید
خیلی هم مامانا گفته بودن تجربه‌تو بذار اینم از تجربه من که شکر خدا از بیمارستان و دکتر خیلی راضی بودم و برای من عالی بود و رسیدگی به نوزادشونم خیلی خوب بود و همه چیزشون سر وقت بود♥️😍
مشاهده ۲۸ پاسخ دیگر
مامان مَهبُد🧿💙 مامان مَهبُد🧿💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۳
بعدم منو پسرمو بردن بیرون که دیدم شوهرمو خانوادم پشت درن (بعد تولد پسرم گوشیمو داده بودن به همسرم که فیلم لحظه تولد پسرمو ببینن)
بعد رفتیم بخش و کم کم بی حسی داشت اثرش میرفت که برام شیاف زدن و بهتر شدم
یه بارم اونجا شکممو فشار دادن که درد اونو فهمیدم ولی چند لحظه بود کلا
تا پنج شش ساعت ثابت دراز کشیده بودم فقط مامانم بچمو میاورد شیر میدادیم میبرد
ساعت ۹ شب اومدن گفتن یه چیزی بخور کم کم و کمک کردن کم کم از تخت پایین بیام که برای من فقط این مرحله واقعا سخت بود
بعدم که هر بار یه چیزی میخوردم پامیشدم راه میرفتم کم کم بهتر شدم و راه افتادم
فرداش هم ساعت ۱۲ این طورا مرخص شدیم و پسری به بغل اومدیم خونه
تا دو روز بعد هم از بیمارستان زنگ میزدن پیگیر وضعیت منو بچه بودن
در کل من از بیمارستان و دکتر و پرستارا خیلی راضی بودم واقعا خوش اخلاق و مهربون بودن و حسابی بهت میرسیدن
امیدوارم شما هم زایمان خوبی رو تجربه کنین
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان هاکان💙 مامان هاکان💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من توی ۴۱هفته و ۳روز رفتم بیمارستان معاینه کرد گف ۱ درجه باز شده ختم بارداری دادن بستری شدم ی اتاق تنها بودم اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲فینگر دیر پیشرفت کرده ایزی وصل کنین( سوند داخل رحمم ) بدترین درد دنیا روی همین ایزیه بود ک افتادم ب لکه بینی آبریزش ایزی ک فقط داد میزدم میگفتم کیی میشه من از این بیمارستان راحت بشم اومدن باز معاینه کردن گفتن با ایزی شده ۳ درجه ک خودشون زنگ زدن ب ماما همراهم اومد ورزش داد دردام کنترل میشد اوکی بود تا این ک اومدن باز معاینه کردن گفتن ۲درجه من خودمو باختم چون ی روز تمام تو بیمارستان بودم هنوز زایمان نکرده بودم توی اون روز ی دوز ب من سرم فشار زدن من بدترین درد زایمانو سپری کردم ولی روی ۲درجه مونده بودم شب ساعت ۱۲ ی دوز سرم فشار قطع شد صبح ساعت ۶ دوباره شروع کردن ب سرم فشار باز دردام زیادتر شد من روی ۲ درجه بودم میومدن معاینه تحریکی میکردن خونریزی میکردم میگفتن باید طبیعی بدنیا بیاری من افسردگی گرفته بودم
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۳ ماهگی
پارت اخر
دیگه یکم که راه رفتم زود خسته شدم اومدم خوابیدم باز یکی دو ساعت بعد بلندشدم این دفعه مسیر طولانی تری زاه رفتم دیگه هفت صبح اومدن گفتن شیاف میخوایم بزنیم من گفتم من ک درد ندارم پرستاره گفت دیگه گفتن بیار الکی یه شیافم زدن بهم😂بعد بهم یه شربت دادن ک شکمم کارکنه دیگه پمپ دردمم تموم شده بود بعد از دو سه ساعت یه درد خیلی شدیدی اومد سراغم که گفتن بیان شیاف بزنن اونجا یکم طول دادن من یک ساعتی درد داشتم بازم گفتم شکر که پمپ درد داشتم دیگه زدن برام درد تموم شد همسرم کارامو کرد مرخص شدیم رفتیم خونه و من کلا خونه دیگه اصلااا مسکن استفاده نکردم ولی تا دو سه روزی خیلی سخت راه میری نمیتونی صاف راه بری اینم از تجربه من که خودم خیلی راضی ام اصلا اونقدر که فک میکردم وحشتناک بود سگش شرف داره به طبیعی و من هزاربار دیگه برگردم عقب بازم سزارین و انتخاب میکنم طبیعی وحشتناکه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فندوق مامان فندوق ۳ ماهگی
سلام خانمای گل منم بسلامتی دیروز ساعت یک ربع ب ۴ زایمان کردم طبیعی..و خیلی از دکترم و ماما همراهم راضی بودم بیمارستان امام حسین هم خب بود..ولی خب خیلی زایمان سختی داشتم ..انشالله همگی بسلامت زایمان کنن❤️🥹
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان مهراد مامان مهراد ۴ ماهگی
پارت ۳
ساعت ۱۱ رفتم بخش و‌تا ساعت ۵ چیزی نباید میخوردم سرمم نباید تکون میدادم ساعت ۵ کم کم با چایی عسل و‌سوپو نسکافه، مایعات رو‌شروع کردم با پمپ درد تقریبا دردی حس نمیکردم و تو خلسه بودم😄خیلی خوب گذشت خلاصه
ساعت ۹ شبم اومدن پاهامو پانداژ‌کردن دوتا شیاف دیکلوفناک‌ گذاشتن برام سوندمم کشیدن یه دوز پمپ دردم‌خودم فشار دادم و کم کم از تخت اومدم پایین که اونم خیلیییی قابل تحمل بود
در کل من سزارینم خیلییی راحت بود برام‌ واقعا از اون چیزی ک فکر میکردم اسونتر گذشت برام خدا خیر بده همسرمو چون بیمارستان خوبو پمپ دردو… خیلی تاثیر داشت توی زایمان خوبم
ایشالا همتون زایمان راحتی داشته باشین و‌به سلامت با نینی برگردین خونه🤲🏻🩵
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
از تجربه زایمانم در بیمارستان خانواده بخوام بگم، از رفتار ماماها خیلی راضی بودم. توی بخش هم رفتارها خوب بود. ولی اون روز که من برای زایمان رفتم خیلی شلوغ بود و بخش چون جای خالی نداشت بعد از زایمان تا دو ساعت تو بلوک زایمان بودم.
هزینه ام با بیمه سلامت برای زایمان طبیعی ۲۲تومن شد.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر