سلام خوبید
برای بعد زایمان قرار بود مامانم بیاد خونمون ،اما دوست نداشت و میگفت تو بیای بهتر و چون میدونستم ک بخواد بیاد یا دیر میاد یا هم میره نمیاد و ...
برای همون من رفتم ...
حالا هربار من میخوام بچه هارو با باباشون بفرستم بیرون میگه نمیخاد خسته میشن ولشون کن و ....
و تمام مدت پسرم پای تی وی به دخترمم اینستا میده....یعنی هزار بار گفتم ب بچه گوشی نده انگار ن انگار ...اعصاب برام نمونده
هرچی ب بچه ها میگم میاد مخالف حرفم میزنه و ب من حجمه میکنه،یعنی خل شدم
از اخرم میگه تو خیلی اخلاقت بده و بچه رو خسته کردی و برنامه تلویزیون قشنگ بود بزار ببینه ...مدام هم تلویزیون تو خونه روشن

دیگه 5روز شده برو خونه خودت

آخ گفتی امان ازین محبت بی حد و اندازه مامان و خاله ها.
دختر منم با خودمه خاب و خوراکش و ادبش خوبه وقتی خونه ی مامانم میرم فقط حرص میخورم و عصبیم از لوس بازی‌اش

خخخ مامان منم همینه از وقتی اومده خونمون همه چیز دخترم عوض شده هرکار دوس داره میکنه

بچه اول نیست که برو خونه منم میخوام تو خونم باشم و میدونم خودم انشاالله از پس بچه ها بر میام

دقیقا من برای همین چیزها نمیرم خونشون.گفتم هرکس میخواد کمک من باشه بیاد خونه خودم

شل کن عزیزم، روش تربیتی زمان قدیم همینجودی بوده حساس نشو، مامانتم بنده خدا گوشه ای از کار گرفته شما مدارا کن

من از اول تنها بودم و مادرم بعد 5 روز رفت.... برو خونه خودت راحت تری

خوب برو خونه خودت اینجوری راحت تری