ی گزارش ازین چند وقت اخیر که نبودم خدمت شما دوستان گرامی بدم😁🌸

اول اینکه خداروشکر خداروشکر همسرم ی خونه جدا گرفت و طی ی مدت کوتاه دیگه از طبقه بالای خانواده همسرم میرم به خونه ی خودم.


متاسفانه هنوز خانوادش سر بچه اذیتم میکنن حالا هم که غذا میخوره هرچی که دم دستشونه رو میکنن تو دهن بچه
و البته که دعواهای منو پدر شوهرم تموم نشده🫥.

و اینکه من تو این مدت دچار افسردگی پس زایمان بودم و خبر نداشتم
راستش بچه ها افسردگی خیلی میتونه عجیب باشه جوریکه حتی شخصی که اونو داشته باشه متوجهش نشه
همونطور که سر من اتفاق افتاد
همیشه به این دلم خوش بود که مثل دختر عمم افسردگی نگرفتم و راهی تراپیست و دکتر نشدم
اما دخترا واقعا این مسئله خیلی جدیه،
افسردگی کل زندگیمو دگرگون کرد منو وادار به چه کارایی که نکرد
منو از زیباترین لحظات رشد بچم و بزرگ شدنش محروم کرد و نزاشت لذتشو ببرم
خانمای باردار لطفا حرفمو جدی بگیرید و بعد از زایمانتون قطعا برید پیش تراپیست حداقل ی صحبتی باهاش بکنید
من بعد از مراجعه به اون فهمیدم که افسردم و الان دارم براش دارو میخورم و خداروشکر بهترم

۹ پاسخ

چرا قاطع بهشون نمیگی که بهش ندن؟یا پیششون نزار بچه رو.با خودت هم اگه میبری خواستن چیزی بدن و گوش نکردن بچه رو از دستشون بگیر بگو نمیتونید رعایت کنید بچه رو نیارم؟

خدارو شکر عزیزم

چقدر تو فکرت بودم این چندروز همش میگفتم چرا نیس
خداروشکر که راحت شدی خیلی سخت بود واقعا زیاد دخالت میکردن

منم افسردگی گرفته بودم واقعا شدید هم بود یه فکرایی به سرم میزد الان فک میکنم میگم چقد حالم بد بوده، ولی بعد ۱۱ ماه الان دارم بهتر میشم
واقعا افسردگی بعد زایمان خیلی جدیییییه

خداروشکر 😻😻

خداروشکر که الان حالتون خوبه

فک کنم منم افسردگی گرفتم هیچی حال دلمو خوب نمیکنه رو عصابم کنترل ندارم زود رنج شدم برا هر چیزی گریه میکنم

خدارو شکرررررر🥹🧿

انشالله بهتر باشی
اره واقعا افسردگی جوریه که آدم متوجه اش نمیشه

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۱۲ ماهگی
سلام مامانای گل خسته نباشید یه درد دل باهاتون داشتم پسر من هامین یکسالشه تو این یک سال به غیر از یکی دو بار که شوهرم تو حمام بردنش به من کمک کرد دیگه همیشه خودم هامین رو حمام کردم و همه ی کاراش از پوشک کردن و نگهداری از هامین رو خودم انجام دادم حتی یه روز یه نفر نه خواهر نه مادرم تو نگهداریش به من کمک نکردن شوهرم از صبح میره سر کار تا ساعت ۲ و ساعت ۲ بر میگرده خونه و دوباره ۳ میره سر کار تا ساعت نه شب در کل اگه دو یا سه ساعت هامین باباش رو ببینه ولی همین که باباش رو میبینه انگار نه انگار که من هستم همش گریه میکنه که بره بغل باباش ااون رو خیلی دوست داره نه اینکه من حسودیم بشه نه ولی برام جای سواله یه بچه که این همه من براش وقت میزارم و واقعا از هر لحاظ بهش میرسم و تو این یک سال حتی یک بار هم بهش نامهربانی نکردم پس چطور اصلا علاقه ای به من نشون نمیده دیشب شوهرم خسته بود از سر کار اومد هامین گریه میکرد که باباش بغلش کنه شوهرم هم خسته بود بر می گرده به من میگه معلوم نیست با این بچه چطور رفتار میکنی که علاقه ای به تو نداره واقعا از حرفش دلم شکست والا تقصیر ش
نیست این بچه هیچ علاق ای به من نداره دیشب خیلی دلم گرفت و گریه کردم به حال خودم که منی که این همه به این بچه می رسم و براش وقت می زارم چطوره که علاقه ای به من نداره😩😩😩😩
مامان باعرضه 😎🤱🐣🤍🧿 مامان باعرضه 😎🤱🐣🤍🧿 ۱۴ ماهگی
بلههه

این چایی میچسبه هوا ام یکم سرد شده
عرضم ب خدمتتون که

دیشب ب اصرار مادرم و البته با فوش های مادرم راهی مهمانی شدیم
اونجا سه تا بچه کوچولو بودن که از پسر من بزرگتر بودن دوتا دختر و یک پسر

و خب من اصلا دلم نمیخاست برم چون جو اونجا و ادماش جوری بود زود وارد فاز مقایسه میشن بچه ها وقتی تو اینجور مهمونیا میرن و اینکه کلا من از مهمونی میترسم بخاطر ویروس و اینا که الان تو پیکه بیماری های عفونی هستیم

ولی خب توکل ب خدا رفتم هم برا اینکه واکنش پسرم تو جمع غریبه هارو ببینم هم اینکه با چنتا همسن و سالش تعامل کنه

وخب پسرم بیشتر با خودش و اسباب بازیاش و راه رفتن سرگرم بود
غریبی یا اذیت کردن هم ازش ندیدم وفقط موقع خوابش نق نق میکرد که بیایم خونه که خب خداروشکر برگشتم

با اینکه همسرم نبود و دست تنها بودم ولی خب خیلی خوش گذشت
ولی مقایسه ای که فک میکردم پیش اومد و خب یکی از مامانا که قبل اینکه من ببینمش خیلی تو اقوام گفته بود بجم خوش خواب و خوش خوراکه دیشب بچش خیلی اذیت کرد و یهو انگاری شروع کرد درد دل که بچم فقط دومدل غذا میخوره و همش سینه م باید دهنش باشه و ازین حرفا

و در نهایت فهمیدم بچه ها همه حتی اروم ترینشون هم اذیت دارن و این طبیعیه

مثلا ی دخملی بود کلا با خودش بازی میکرد و ی کوشه نشسته بود جیکش درنمیومد مامانش میگف کلا بچه ارومیه و خیلی جالب بود برام

مدیونین فک کنین ماتحت پسر من لحظه ای زمین رو لمس کرده باشه

شبم که اومدم بچه رو سپردم شوهرم و رفتم تخت خوابیدم وصبحم خودش بچرو نگه داشت صبونه شو داد صبونه منو اماده کرد ظرفا رو شست و اینگونه روزمون اغاز شد

من پیشنهاد میکنم مهمونی با جمعیت کم حداکور ۸ نفر اینا رو با بچه امتحان کنین تنوع جالبیه🌷
مامان 👧🏻🧑🏻❤️ مامان 👧🏻🧑🏻❤️ ۱۱ ماهگی
سلام مامانا نزدیکه عیده همه مشغول خرید هستن یا خونه تکونی انشاالله حال دلتون خوب باشه
عید داره نزدیک میشه تولد بچه ها هم همینطور خیلی ذوق دارم اصلا باورم نمیشه که یکسال گذشت و من از پسش بر اومدم 😍
با همه سختی و فراز و نشیب ها یک سال گذشت و خدا رو هر روز شکر میکنم بابت وجود این فرشته ها
خواستم به مامانای دوقلو بگم که کلا بچه داری سخته ولی اوایل خیلی سخت تر از الان بود به نظر خودم خداروشکر رفته رفته بچه ها میوفتن رو غلتک و بهتر میشن یه چند سال دیگه هم انشاالله کامل مستقل میشن😍
ولی دوقلو داشتن اونجاش خوبه که باهم بزرگ میشن و یه جا دو تا بچه داری
من قبلنا همش فکر میکردم فاصله سنی بچه ها چقدر باشه خوبه که خداروشکر خدا طوری برام رقم زد که دیگه فکرشو نکنم😅
من تو این یه سال خیلی بزرگ شدم و تجربه زیادی کسب کردم و شما مامانای گهواره خیلی ممنون ازتون که وقت و بی وقت سوالای منو جواب دادین منو بعضی وقتا دلداری دادین واقعا بعضیا مثل خواهر خودم به من کمک کردین انشاالله خدا اجرتون بده 🌹
مامان دختر👼و پسرم👼 مامان دختر👼و پسرم👼 ۱۴ ماهگی
مامان لیا💜 مامان لیا💜 ۱۳ ماهگی
بچه ها الان یکی در مورد پیج زدن تو اینستا برای بچه اش داشت سوال میکرد که چه جوری تولید محتوا کنه من در جوابش اینو نوشتم شاید مفید بود براتون:

دوستان چند وقت پیش یه تراپیست میگفت حدالامکان برای بچه هاتون پیج درست نکنید به هیچ عنوان دلایل زیادی داره که من چند موردش رو بهتون میگم:
اولا اینکه شاید بعدن بچتون بزرگ شد دوست نداشت از اون ویجی که عکس بچگیاش هست استفاده کنه و اصلا دوست نداشته باشه عکس بچگیاش ( با پوشک راه رفتنش یا شیر خوردنش یا ...) کسی ببینه
دوما اون عکسی که والدین به انتشار میزارن شاید باب سلیقه فرزندتون نباشه و بعدن بچتون معترض شه که مامان من این عکسمو دوست ندارم دوست ندارم کسی ببینه چرا اینو گزاشتید و این از لحاظ غکری فرزندتون رو درگیر میکنه شاید برای شما بی اهمیت باشه اما بچتون تو ذهنش درگیری به وجود میاد. باید به حریم شخصی کودک احترام گزاشته بشه
سوما اینکه بچه از خردسالی نباید درگیر فضای مجازی باشه این پیج زدن ها باعث میشه بچه که محیط اطرافشو‌درک کرد دیگه از همون بدو کودکیش وارد این فضا بشه و تایر بد رو روان فرزندتون داره و از الان قاطی دنیای عجیب مجازی میشه.
چهارما ما اصلا نمیدونیم شخصیت بچمون بزرگ که بشه درونگراست؟ یا برونگرا؟ این خیلی مهمه و این پیج زدنها کلی عواقب به دنبال داره
پنجما بسیای از کودکان از دوربین و عکس و فیلم خوششون نمیاد خیلی مادرا همش گوشی به دست از بچه فیلم و عکس میگیرن و نمیدونن که بچه داره اذیت میشه...
لطفا برای چهار تا لایک و کامنت اسیب روحی و ذهنی به بچتون وارد نکنید
مامان دخترک خوش‌قدم💫 مامان دخترک خوش‌قدم💫 ۱۳ ماهگی
سلام از خمیر بازی که همه جا همراه مونه
که مونس و یار حسنا جانم شده
همه جا همراه مونه و گم نمیشه
همه جا همراه مونه و خراب نمیشه

چون یه نفر رسیده به سنی که مراقبت از وسایلش رو یاد گرفته 🤌🏻
و تو این لحظه ها قند تو دلم آب میشه
از دیدن بزرگ شدنش …

از اول اینجوری بود ؟
معلووووومه که نه 😂
چه روزها که کتاب هامون پاره شدن
گل سرهامون گم شدند
اسباب بازی هامون خراب شدن

اما وسط تک تک این روزها میدونستم این خراب کردنا بخشی از مراحل رشدیشه و میگذره و دقیقا گذشت …
امروز میخوام بهت بگم :
همه ی بچه ها لجبازی میکنن
همه ی بچه ها خرابکاری میکنن
همه ی بچه ها رفتارهای زشت محیطی رو تکرار میکنن اما …
اون چیزی که باعث میشه یه بچه لجباز بشه
خرابکار بشه
بد رفتار بشه
واکنش والدینه …

از امروز
۱-ویژگی های سنش رو بپذیر
۲-تو هر کدوم از این موقعیت ها اصولی رفتار کن و باااااور کن که میگذرن 🫀
درسته اون وسطا پوست مون شاید کنده بشه 😁ولی نتیجه خستگی ها رو میشوره میبره 🫰🏻


از کانال تلگرام دکتر کوثر یاوری
مامان دو تیکه ابر کوچولو☁️☁️ مامان دو تیکه ابر کوچولو☁️☁️ ۱۲ ماهگی
بچه ها … امشب شب تولد شما دو تاست
پارسال این موقع من بیمارستان بستری بودم و اخرین ساعتایی بود که شما تو دلم بودین و قرار بود فردا صبحش به دنیا بیاین
چه دلم تنگ شد برای اون روزا
چه زود گذشت یکسال
چه سخت و چه شیرین گذشت
چقدر وجودتون قشنگه
فارق از اینکه چقدر سخت بود و چقد بی خوابی کشیدیم و …
میخوام بگم هر لحظه این یکسال که مادر شما بودم ته ته تهش برام عشق بود
ی عشق بی حد و مرز که هیچوقت تجربه نکردی
ی عشقی که انگار نفوذ میکنه تو تنت
عشقی که وقتی بچت تب میکنه تو اشکات میریزه و میگی من مریض شم بجای تو مامان
عشقی که وقتی میخوری به ی جا و خودت دردت نمیگیره مامانت دردش گرفته
عشقی که با هر قدم شما هزاران جون به جونای مامان اضافه میشه
چقدر خوشحالم که یکسال گذشت و بزرگ شدنتونو دیدیم
دیدیم که چجوری آغو گفتید
چجوری غلت زدین
چجوری چهاردست و پا رفتین
و اولین قدم هاتون …
اخ از اولین قدم ها
شکوفه میزنم و گل میدم وقتی میبینم راه میرین بزرگ شدین
خیلی زمان طولانی نگذشته
همش یکسال
ولی چقدر قشنگ رشد کردید
ی روزی همین نزدیکی ها دوتایی تون روی ی مبل یکنفره جا میشدین ولی الان از همون مبل میرین بالا و از موفقیت تون ذوق میکنین
انگار که این روزا خیلی دوست تون دارم
امسال این موقع دیگه تو دلم نیستید ولی تو قلب و جون و وجودمین
یک سالگی تون مبارک