نمیدونم مقصر کدومم هستیم منو سنو گرافی نمیبر توی خونه سر چیزای الکی دعوا بود گفتم حرف منو که گوش نمیکنه بزار به بزرگترش بگم شاید ادم شود زنگ زدم به مامانش که با امید صحبت کن واقعا حوصله مون رو سر برده هیچکاری دست خودش نیس الان 5 روزه من تلخه که چرا به مامانم گفتی من چیکار میکنم توی خونه ومحبورم که تورو ببرم سنو گرافی میتونید تاپیک های قبلی رو بخونید که سنوهام مشکل دارن وباید میرفت میگه ندارم پول که همش خرج دکترا و تو بکنم اخه من توی شهر غریب یک بچه ی یک سال باردار هم هستم خستم کرده الان نه حرفی میزنه نه هیچی فقط توی خونه پدر و مادر رو فوش میده یا بچم که میره پییش میگه ادا لعنت کنه مامانت رو که منو از تو پسرم جدا کرد یا وقتی خیلی عصبی بچه ی یک سال رو حول میده یا سرش داد میزنه که برو من حوصله ی تور و مامانت رو ندارم چیکارکنم من بخاطر خودم سنو نرفتم بخاطر طفل معصوم رفتم تور خدا نگید چرا باردار شودی اول اخلاقش به این سری نبود الان به نظرتون برم مشهد یک هفته خونخ بابام کم اوردم کم اوردم واقعا

۶ پاسخ

تو که گفتی مادرشوهرت فوت شده!!

عزیزم بچه رو بذار پیشش و برو اونوقت دیگه مثل آدم باهات رفتار میکنه
منتها باید صبور باشی و گوشی رو خاموش کنی و اصلا باهاش صحبت نکنی تا حساب کار دستش بیار

اره برو یه هفته چیه برو تا بیاد منت کشی و غلط کردم اگرم پرسید چرا رفتی بگو تو حوصله من و بچمو نداشتی رفتم خرج دوا و دکترمم بابام بده

به نظر من اصلا خونتو ترک نکن،، شوهرت به نبودنت عادت میکنه،
آقایون هم حق دارن خدایی تو این وضع اقتصادی،
شما وقتی سلفری دادی نیازی به انومالی نبوده دیگه، همش که نباید به حرف دکترا کرد و استرس وارد کرد به خودمون، یکم توکلت به خدا باشه دختر،،،

برو خونه بابات ببین عوض نمیشه وبگو خواستی بچه نکاری من باخودم نمیخام برم دکتر از دکتر هم خوشم نمیاد اما برا بچه مجبورم برم اگه دیدی رفتارش درست نشده برو پیش دعا نویس یه سرکتاب برات باز کنن اگه اینطوری نبوده رفتاراش تغییر کرده

مگه مادر شوهرت نمرده بود؟؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۱۵ ماهگی
سلام مامانایی که بچشون بدغذاست ،
ریفلاکس یا آلرژی دارن، یا توی اعتصاب شیر هستن و کوچیک ان
خواهش میکنم تایپک منو بخونید ....
چون زجری که من کشیدم رو نکشید
چون من توی یک هفته بعد از ۱۰ ماه تلاش بیهوده به نتیجه رسیدم
‌..
اگه تایپک های قبلی منو بخونید ایهان از دوماهگی اعتصاب شیر کرد جوری که ۱۲ ساعت شیر نمی‌خورد به زور قطره چکون، خواب، سرپا تا ۷ ماهگی من داغون شدم از همه بدتر وقتی از چهارماهگی به غذا افتاد اصلا نمی‌خورد
به زور و به هیچ طریقی فقط من توی گهواره دردم همین بود
انواع دارو و دکتر و فوق تخصص گفتار درمان و هزار جور بدبختی
تا اینکه با یه پیج اونم ناگهانی توی اکسپلور اینستام روبه رو شدم
و مشاورشون کاملا رایگان
و اونقدر تبحر داره که کل علائم ایهان رو نگفته گفت و فقط من گفتم ریفلاکس و آلرژی داره
فقط ایهان با قرص نکسیوم و شربت موتیلیوم خارجی از این رو به اون رو شده
خودم باورم نمیشه که سه وعده در روز رو کامل میخوره
مولتی ویتامین هم براش تجویز کرده که باید دو سه روز دیگه تجربه کنم
خواهشا مامانایی که بچه هاتون ریفلاکس دارن تجربه کنید اونم برای یکبار ببینید چی میگم
چون خودم واقعا درد کشیدم
مامان هامین مامان هامین ۱۳ ماهگی
سلام مامانای گل خسته نباشید یه درد دل باهاتون داشتم پسر من هامین یکسالشه تو این یک سال به غیر از یکی دو بار که شوهرم تو حمام بردنش به من کمک کرد دیگه همیشه خودم هامین رو حمام کردم و همه ی کاراش از پوشک کردن و نگهداری از هامین رو خودم انجام دادم حتی یه روز یه نفر نه خواهر نه مادرم تو نگهداریش به من کمک نکردن شوهرم از صبح میره سر کار تا ساعت ۲ و ساعت ۲ بر میگرده خونه و دوباره ۳ میره سر کار تا ساعت نه شب در کل اگه دو یا سه ساعت هامین باباش رو ببینه ولی همین که باباش رو میبینه انگار نه انگار که من هستم همش گریه میکنه که بره بغل باباش ااون رو خیلی دوست داره نه اینکه من حسودیم بشه نه ولی برام جای سواله یه بچه که این همه من براش وقت میزارم و واقعا از هر لحاظ بهش میرسم و تو این یک سال حتی یک بار هم بهش نامهربانی نکردم پس چطور اصلا علاقه ای به من نشون نمیده دیشب شوهرم خسته بود از سر کار اومد هامین گریه میکرد که باباش بغلش کنه شوهرم هم خسته بود بر می گرده به من میگه معلوم نیست با این بچه چطور رفتار میکنی که علاقه ای به تو نداره واقعا از حرفش دلم شکست والا تقصیر ش
نیست این بچه هیچ علاق ای به من نداره دیشب خیلی دلم گرفت و گریه کردم به حال خودم که منی که این همه به این بچه می رسم و براش وقت می زارم چطوره که علاقه ای به من نداره😩😩😩😩
مامان بێریوان مامان بێریوان ۱۵ ماهگی
واقعا موندم چه طوری بعضیا بچشون از درو دیوار بالا میره هیچی نمیگن بهشون دروز خونه رو مثل دست گل کردم که فرداش برم خونه مامانم یهو دیشب زنگ زدن پسر عموی شوهرم میاد با خونوادش که چه امدنی😑
اگه وارد خونم شدن یه بو گندی یهو امد بو عرق🤢یعنی یهو حالت تهوع گرفتم به حدی که کل خونه بو گرفت این که یه طرف بچه هاش اصلا نشستن بلد نبود زود رفتن سراغ اسباب بازیاش کلشو اوردن تو پذیرایی جیغ میزدن دخترم تا میرفت کنارشون میزدن تو سرش یا هلش میدادن یعنی کفرم در امده بود میرفتن اتاقش میگفتن نباید بیاد دخترم جیغ میزدن😑 خاک بر سر مادر پدرشون که یک کلمه هم نمیگفتن نکن یا بشین سرجات
منو شوهرم در حال حرص خوردن بودیم یعنی کل خونه رو به گند کشیدن تخمه و پوفیلا برده بودن تو تخت منو تخت دخترم کل اتاق تخمه و پوفیلا کل پذیرایی اسباب بازی تخمه میوه همش رو فرش بود به حدیکه جارو برقی رو از کمد کشیده بودن بیرون😤 تموم لباسای دخترم پخش شده بود رفته بودن سراغه کمداش تا رفتن یعنی مردمو زنده شدم از دیشب فقط دارم فحش میدم بهشون اخه چرا یه پدرو مادر اینقدرررر شعور ندارن یکی بزنن دهن بچشون که بشینن سرجات از دیشب من دارم تمیز میکنم 😤🤦🏻‍♀️
و فحش میدم😐
مامان 𝐀𝐥𝐢 𝐫𝐞𝐳𝐚 مامان 𝐀𝐥𝐢 𝐫𝐞𝐳𝐚 ۱۳ ماهگی
ی گزارش ازین چند وقت اخیر که نبودم خدمت شما دوستان گرامی بدم😁🌸

اول اینکه خداروشکر خداروشکر همسرم ی خونه جدا گرفت و طی ی مدت کوتاه دیگه از طبقه بالای خانواده همسرم میرم به خونه ی خودم.


متاسفانه هنوز خانوادش سر بچه اذیتم میکنن حالا هم که غذا میخوره هرچی که دم دستشونه رو میکنن تو دهن بچه
و البته که دعواهای منو پدر شوهرم تموم نشده🫥.

و اینکه من تو این مدت دچار افسردگی پس زایمان بودم و خبر نداشتم
راستش بچه ها افسردگی خیلی میتونه عجیب باشه جوریکه حتی شخصی که اونو داشته باشه متوجهش نشه
همونطور که سر من اتفاق افتاد
همیشه به این دلم خوش بود که مثل دختر عمم افسردگی نگرفتم و راهی تراپیست و دکتر نشدم
اما دخترا واقعا این مسئله خیلی جدیه،
افسردگی کل زندگیمو دگرگون کرد منو وادار به چه کارایی که نکرد
منو از زیباترین لحظات رشد بچم و بزرگ شدنش محروم کرد و نزاشت لذتشو ببرم
خانمای باردار لطفا حرفمو جدی بگیرید و بعد از زایمانتون قطعا برید پیش تراپیست حداقل ی صحبتی باهاش بکنید
من بعد از مراجعه به اون فهمیدم که افسردم و الان دارم براش دارو میخورم و خداروشکر بهترم
مامان نهال مامان نهال ۱۵ ماهگی
من واقعا اینجوری نیستم که بگم دختر منو همه بخوان یا بغل و بوسش کنند. ولی یه تفاوت هایی که میبینی دلت درد میاد و هیچی نمیگی.
دخترم خیلی بابامو دوست داره و تا میبینش با ذوق میره سمتش ولی بابام دستش بهونه میکنه و بغل نمیگیرش شاید گهگاهی بوسش کنه. ولی خواهرزاده م که پسره عکس اونو استوری میزاره و میگه این شبیه ما شده و دختر تو شبیه ما نیست. اونو بغل میکنه میبرش تو حیاط دورش میزنه. حالا شوهرم باشه یکم بغل میگرش ولی در کل نمیدونم چرا اینجوریه. دلم برا دخترم میسوزه که انقدر بابامم دوست داره و میره سمت🤕 اگه بره بیرون گریه میکنه.
بعد میام خونه ی پدرشوهرم و اینام جاریم بچه ش پسره و مادرشوهرم رو ندیدم یک صدم اون به دخترم محبت و توجه کنه. بچه ش گریه میکنه بغل میگیرش و میخوابونش و صداش میزنه.من یادمه دخترم چهار ماهه بود فامیلشون بهش گفت مگه بچه ی پسرت رو بغل نمیگیری و اون بغلش کرد و بعد گذاشتش زمین و در حد دو سه کلمه محبت کنه.
نمیدونم بخاطر جنسیت بچه هاست تفاوت گذاشتن ها یا از شانس منه یا بخاطر شباهته یا اینکه از من خوششون نیاد یا هرچی
مامان 👧🏻🧑🏻❤️ مامان 👧🏻🧑🏻❤️ ۱۲ ماهگی
سلام مامانا نزدیکه عیده همه مشغول خرید هستن یا خونه تکونی انشاالله حال دلتون خوب باشه
عید داره نزدیک میشه تولد بچه ها هم همینطور خیلی ذوق دارم اصلا باورم نمیشه که یکسال گذشت و من از پسش بر اومدم 😍
با همه سختی و فراز و نشیب ها یک سال گذشت و خدا رو هر روز شکر میکنم بابت وجود این فرشته ها
خواستم به مامانای دوقلو بگم که کلا بچه داری سخته ولی اوایل خیلی سخت تر از الان بود به نظر خودم خداروشکر رفته رفته بچه ها میوفتن رو غلتک و بهتر میشن یه چند سال دیگه هم انشاالله کامل مستقل میشن😍
ولی دوقلو داشتن اونجاش خوبه که باهم بزرگ میشن و یه جا دو تا بچه داری
من قبلنا همش فکر میکردم فاصله سنی بچه ها چقدر باشه خوبه که خداروشکر خدا طوری برام رقم زد که دیگه فکرشو نکنم😅
من تو این یه سال خیلی بزرگ شدم و تجربه زیادی کسب کردم و شما مامانای گهواره خیلی ممنون ازتون که وقت و بی وقت سوالای منو جواب دادین منو بعضی وقتا دلداری دادین واقعا بعضیا مثل خواهر خودم به من کمک کردین انشاالله خدا اجرتون بده 🌹