بچه ها من زدم گوگل درباره دور سر متاسفانه پسر من بخاطر بیماری مغزش آسیب دیده و الان دور سرش تو ۱۶ ماهگی ۴۵ هست ۳ این ماه رفته تو ۱۶ ماه ، ازاین به بعد امیدی هست رشد کنه و به اون حد نرمال برسه یا نه دکتر مغزو اعصاب که چند هفته پیش بردم غلامرضا زمانی بود گفت رشدش کمه و اندازه بچه ۶ ماهه رشد کرده دیگه پیش اون نبردم و پیش دکتر خودش که فرزاد احمد آبادی باشه میبرم از ۳ ماهگی زیر نظر همین دکتره ولی واقعا نمیدونم امیدی هست یا خیر ، بعد ۷ سال بچه دار شدیم اونم طبیعی خدا هدیه داد حتی یبار آی یو آی کردم ومنفی شد خیلی دکتر رفتم ولی نشد وطبیعی یدفعه ای باردارشدم تو اولین اقدام خیلی شوک بزرگیه برام بعد اون همه چشم انتظاری یکدفعه ای بچه دار شو و مریض بدنیا بیاد و اصلا ندونی کم کم خودشو نشون بده تواین ۱۶ ماهه کلا با ناراحتی گریه نگرانی استرس عذاب گذشت برام هرچی انرژی منفی نمیدم هرکاری کنم باز یه ناراحتی یه غم بزرگی تو دلم هست اصلا این چیزی نیست که خیلی راحت بتونم کنار بیام یا فکرش نیاد سراغم اصلا حالم خوب نیست اگه این برنامه نبود که من بتونم دلتنگی هامو اینجا بنویسم ازاین تنهاتر ونابودتر میشدم💔

تصویر
۱۱ پاسخ

انشااا حضرت محمد دلت شاد کنه

سلام عزیزم لطف کن بیا شخصی

مامان جان میشه درخواستمو قبول کنی؟
امشب با تاپیک هات دلم آتیش گرفت و انقدر گریه کردم که خدا می‌دونه

میخوام گمت نکنم که ان شالله خبرهای خوب از امیرجانم رو بشنوم ازت 😍😍

عزیزم منم دور سر بچم ۴۳ ونیم هست....

تا وقتی ملاج بسته نشده معز جا داره واسه رشد کردن

خدا قدرت و توان بیشتر ب شما.
و سلامتی کامل ب بچتون بده ان شاءالله

کوچیکی وبزرگی سر ژنتیکیه

عزیزم عیب نداره که اگه تو نمودار خودش رفته باشه بالا یه مدت پیش یکی گفت تو ۱۵ ماهگی دور سر بچه ش ۴۴ بوده و هیچ مشکلی نداشته

هیچی نمیتونم بگم بهت واقعا هیچی😔

دور سر به ژنتیک خیلی ربط داره پیش دکتر ببر ولی بیشتر ارثی میشه

عزیزم انشالله درست میشه خدا بزرگه

سوال های مرتبط

مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
هفته پیش که یه دکتر مغزواعصاب دیگه ای انتخاب کردم بردم تو تاپیک قبلیم تعریف کردم درکل راضی نبودم از دکتر زمانی که بردم درست نمیزاشت توضیح بدم کلا خوب نبود راضی نبودم دیگه نبردم طبق دستور اون دکتر نرفتم دیگه، بعد یه هفته مجدد دکتر مغزواعصاب خودش بردم پسرم رو دکتر احمدآبادی خیلی دکتر خوبی هستن، مجددگفتم دکتر خودش ببرم از ۳ ماهگی تحت نظر خودشه همه چیزو در جریانه امروز بردم دوباره نوار مغز گرفتن خوب نبود بخاطر بیماریش تشنج داره و این ماه متاسفانه زیاد تشنج داشت داروهاش رو اصلا دست کاری نکرد زیاد نکرد گفت همون هارو ادامه بده آمپول نوشت هفته ای یکبار بزنم ۷ تا آمپول ، گفت فعلا تا چندماهی کاردرمانی نبر متاسفانه بخاطر بیماری ژنتیک تشنج می‌کنه و کاردرمانی بدتر می‌کنه و باعث میشه تشنج کنه و کنترل نشه مغزش هم وضعیت خوبی نداره و پارسال ام آر ای که گرفتن آنسفالومالاتیک نشون داده که مغزش بخاطر همین بیماری آسیب دیده و اکسیژن نمی‌رسه بیناییش خیلی خیلی خفیف و کلا مغز فرمان نمیده بچم کاری کنه حتی قادر به دیدن مادرش نیست دکتر گفت هیچی معلوم نیست که بیناییش برمیگرده درست میشه یا نه وضعیت نا مشخصی داره حتی عمر این بیماری ها کوتاهه عمر دست خداست ولی وضعیت خوبی هم نداره پسرم و من هیچوقت ناامید نشدم ولی قلبم هزار تیکه شده خستم خیلی خسته خودمو به ظاهر قوی نگه میدارم بخاطر پسر معصومم که همه پناهش منم که همه کاراشو من باید انجام بدم هرروز این قلبم هزار تیکه میشه خورد میشه دوباره از اول بازسازیش میکنم سپردم دست خدا
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
بچه ها من کلی این طرف و اون طرف تو همین برنامه میگردم و درمورد این بیماری ژنتیک تحقیق میکنم میخونم بعد چندین مورد دیدم که بچه شون مشکل ژنتیکی داشتن و فوت کردن وحقیقتا خیلی حالم بد میشه خیلی میترسم استرس دل آشوبگی بدی تو دلم میاد حالم بد میشه دارم دق میکنم اصلا حالم خوب نیست عمر دست خداست ولی من اصلا تا الان به این فکر نمیکنم که خدایی نکرده بچم خدایی نکرده شاید یه روز ...... نباشه و به خوب شدنش فکر میکنم ولی باز وقتی موردهایی میبینم میخونم بهم میریزم ای خدا چیکار کنم دارم خفه میشم چرا این فرشته ها رو خودت میدی و پس گرفتگی چرا دل مادرایی که بچه هاشون فوت کردن و خون کردی یا نده یا اگه هدیه میدی پس نگیر خدایا شاید تاقبل اینکه مادر بشم و بچم مریض بشه این چیزا رو فقط تو داستان ها فیلما میدیدم و همینجوری رد میشدم ولی حالا وقتی تو یه فیلمی هم میبینم گریه میکنم خدایا سپردم به خودت دل هیچ مادری و خون نکن به خاطر بچه هامون رحم کن منو بیشتر ازاین عذاب نده با پسرم بخدا به اون یکتاییت قسم نابود شدم تا الان به عشق پسرم خودمو سرپا نگه داشتم و قوی موندم خدایا حالم خیلی بده حس خیلی بدی تو دلمه ولی باز قوی ادامه میدم
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
دلتنگی 🥺 مامانا چهارشنبه پسرمو بردم متخصص دکتر چشم پزشک کودکان گفت متاسفانه هیچ کاری نمیشه کرد چشمای پسرم بخاطر بیماری که داره ژنتیکی ( یک نوع بیماری میتوکندریال) دوباره نوشتم اونایی که نمیدونن ، بخاطر همین بیماریش دنبال نمیکنه و نوشتن بینایی خفیف داره و عمل و درمان عینک هیچی نداره هیچ کاریش نمیشه کرد گفت همون بخاطر مغزشه فرمان از مغز نمی‌رسه گفتن همون دکتر مغزو اعصابش ادامه بدید ببرید نمیدونین چه حال بد وخفگی دارم که بچم جلو چشمام داره پر پر میشه من نمیتونم هیچ کاری کنم حیف این بچه نیست الان باید راه می‌رفت پسرم وای خدا دارم می‌سوزم جیگرم داره آتیش میگیره لعنت به من که بخاطر ژن بیماری لعنتی که تو بدن من و باباش بود منتقل شده و بخاطر ما مریض شد لعنت به دکتر ژنتیکی که قبل بچه دارشدن رفتیم مشاوره و آزمایش ولی متاسفانه اون دکتر احمق تو گرفتن آزمایشات کوتاهی وبی مسئولیتی کرد و بررسی های دقیق تر نکرد از ژن های ما لعنت به شانس بد ما که یه بچه معصوم قربانی شد لعنت به این دنیا من چیکار کنم حسرت تو دلم موند بچم به من نگاه کنه بخنده بازی کنه لقمه بگیرم بزارم دهنش بخوره شیرین زبونی کنه حرف بزنه بگه مامان هرچیزی که بپذم باید حسابی میکس کنم تا بخوره دارم میمیرم ازاین غم بزرگ که مثل نوزاد یک ؛ دوماهه میمونه ای کاش خدا همون‌طور که ۷ سال نداده بود دیگه نمی‌داد حکمت خدا چه قشنگ بود که نمی‌داد لعنت به ما که با حکمت خدا جنگیدیم و آخر خودش داد ولی چه حیف که پسرم مریض بود ومن تو ۱۰ ماهگی متوجه بیماریش شدم حسرت ها و ای کاش هایی که تو دلم میمونه تا ابد قدر سلامتی بچه هاتونو بدونید 😓💔💔💔
مامان دنیز مامان دنیز ۱۶ ماهگی
سلام مامانا هستین سوال داشتم دنیز من دوهفته دیگه میره تو ۱۶ ماه و تو ۱۶ ماهگی بچه ها دیگه باید بدون کمک سرپا بمونن حتی اگه راه نرن دنیز من یا باید یه دستشو بگیرم یا باید میز مبل دیوارو بگیره راه بره ولی اصلا خودش سرپا نمیمونه بدون گرفتن جایی هم تعادل نداره هم میترسه خیلی که فکر میکنم به خاطر تعادل نداشتنشه ماه پیش بردم دکتر مکمل کلسیم مولتی اینا داد وزنشم خیلی کمه واسه وزنشم شیر اینا داد بخدا من براش بهترین غذا هارو درست میکنم همش براش گوشت گوسفند و قلم میزارم یا شیر برنج مغزیجات موز همش چیزای مقوی و دنیزم خداروشکر میخوره خوب ولی ۸۷۰۰ بود وزنش ۱۷ روز پیش الان فکر کنم شده ۹۲۰۰ چون تو این ۱۷ روز کلی بهش رسیدگی کردم شیر رو کم کردم بیشتر غذا دادم،،،ینی به خاطر وزنشو ضعیف بودنشه که راه نمیره؟دکتر میگه قدش بلنده مشکلی نیست ۷۹ قدش،،بعد دکتر براش قطره مولتی نوشت که ویتامین دی بیشتری داشت ولی بوی گند ماهی میداد دنیز نمیخورد ویتامین دی هم میدونم برای راه رفتن نیاز شدید،،،الان انقدر استرس گرفنم دلپیچه هم گرفتم حالم بده😭دکتر گفت بهمن بیا ولی من فردا دوباره دنیزو میبرم دارم میمیرم کاش زودتر راه بره
مامان امیرشایان مامان امیرشایان ۱۶ ماهگی
دلم گرفته مثل هر شب ، شوهرم از وقتی فهمید که دکتر گفته پسرم مغزش آسیب دیده بخاطر بیماری و کلا امید به آینده نداد وحرفای خوبی نگفت کلا میگه خدا نکنه ولی این بچه مهمون ماست بالاخره یه روزی میره چندباری گفت خیلی جیگرم خون شد اصلا من به این قضیه فکر نکرده بودم و فکر نمیکنم ولی خب همه اش باز فکرم میره به حرفای شوهرم و حالم بدتر میشه خیلی وابسته ی پسرم شده ام همه اش به خدا میگم کاش کلا از اول نمی‌دادی این بچه رو چطور چندسال نمی‌دادی ازاین به بعدم نمی‌دادی بالاخره از پرورشگاه یه بچه رو می‌گرفتیم و به فرزندی بزرگ میکردیم واسه تنبیه کردن ما دادی خیلی با خدا حرف میزنم ولی هیچ جوری آروم نمیشم چرا بعضی بیماری ها درمان نداره متنفرم از همه دکترا از همه دارو ها حالم از هرچی دارو دکتر بهم میخوره وقتی چشمای پسرمو نگاه میکنم که بهم نگاه نمیکنه یعنی کلا بیناییش خیلی خیلی خیلی کمه درحد نور کم شایدم نور و هم نتونه ببینه اصلا واکنشی به نور هم نشون نمی‌ده با صدا دنبال می‌کنه و سرش رو میچرخونه نمی‌دونم باید چیکار کنم ادامه داره