۶ پاسخ

ایشالله عزیزم

عزیزم بیمه تکمیلیتون چیبود

اخی جانم عزیزم♥️

عزیزم قدم نورسیده مبارک دکترتون کی بود؟

هزینه بیمارستان چقد شد

انشالله عزیزم

سوال های مرتبط

مامان لیمو مامان لیمو روزهای ابتدایی تولد
# تجربه زایمان
بالاخره بعد سه روز وحشتناک سخت اومدم تجربه زایمانمو بگم
بیمارستان نیکان اقدسیه زایمان کردم هرکس میخواد بره اینجا بخونه
۲۷بهمن ۵ صبح ک گفته بودن رسیدیم
تا رسیدیم شناسنامه هارو گرفتن
دستبند دور دستم بستن گفتن برو صدات میزنیم
یه ربع بعد صدا زدن ادرس خونه رو مشخصات و همه چیو گرفتن تا اینجای کار ۳۵ میلیون گفتن کارت بکش بجز دستمزد دکتر ک قبلا دادیم
بعد نیم ساعت صدا زدن ک با سونو انتی فقط خودتو شوهرت بیاین
منم خدافظی کردم از همه و باهم رفتیم بلوک زایمان
اونجا داروهایی ک از اول میخوردم و پرسیدن
بعدش فشارمو گرفتن گفتن لباستو درار لباسا اتاق عملو تنت کن منم پوشیدم ان اس تی گرفتن
دو نفر دیگه با من بودن سوندشونو قبل اتاق عمل وصل کردن نالشون در اومد برا منو دکترم تو نسخع نوشته بود تو اتاق عمل وصل کنید ک دمش گرم
و انژیوکت هم زدن
خلاصه کارامو کردن گفتن بریم اتاق عمل
سوار ویلچیر شدم و رفتیم پشت در اتاق عمل دیگه نزاشتن شوهر بیاد گفتن بمون بهش تا صدات کنیمم
مامان ریحانه‌سادات مامان ریحانه‌سادات ۱ ماهگی
خلاصه که سرم و برداشتن و تقریبا۳۰درصد از دردام کم شد ولی همچنان درد شدیدی داشتم
بهم گفتن دیگه هیچی نخور حتی آب
اون شب تمام اتاق عمل ها پر بود و خیلی شلوغ بود و چند نفرم تو نوبت اتاق عمل بودن
پرستار اومد و بهم سوند وصل کرد که به شدت درد داشت واقعا حس بدی بود راه رفتن های بعدشم ک عذاب بود
تا اتاق عکل خالی بشه و منو ببرن اتاق عمل شد۹وربع
سوار ویلچرم کردن و بردنم سمت اتاق عمل
تو این فاصله خانوادم بیرون‌وایساده بودن و با دیدنشون واقعا طاقتم تموم شد و زدم زیر گریه که اونام پا ب پام گریه میکردن واقعا صحنه بدی بود😮‍💨
بردنم اتاق عمل روی تخت نشستم ک دکتر بیهوشی اومد‌و گفت سرتو خم کن و اصلا تکون‌نخور
دکترمم گفت این امپول و بزنه‌دیگه‌دردات تموم میشه راحت میشی
ی نفر سرمو ب سمت پایین نکه‌داشت ک تکون نخورم و‌دکتر هم امپول رو زد و بلافاصله دستمو گرفتن ک‌دراز بکشم‌تو همین فاصله چندثانیه ای دکتر بیهوشی گفت پاهات گرم شد؟گفتم اره و ظرف‌مدت ۴/۵ثانیه تموم دردام آروم شد
بهترین لحظه بود واقعا
دکترم‌اومد و گفف ببین کم کم کامل بی حس میشی الان نترس من فقط میخوام ضدعفونی کنم و نترس ک وای من حس دارم
خلاصه ک ضدعفونی کردن زیرشکمم و حس کردم بعدش کامل کرخت شدم وانگار ک خوابم برد
تا زمانی ک بچه رو ازشکمم خارج کردم یهو هوشیار شدم ی حسی داشتم شبیه نفس تنگی نمیتونستم نفس بکشم برای چند ثانیه حی خلا داشتم درون شکمم و بعد دوباره خوابم برد تا زمانی ک دخترم و اوردن کنار صورتم
چشم باز کردم دیدمش تموم وجودم پروانه ای شد😍😭داشت نگام میکرد
تا دخترم و بردن منم دوباره خوابم برد
البته همه اینایی ک میگم تو۲۰دقیقه اتفاق افتاد
تا وقتی ک صدام کردن و گفتن عملت تموم شد
مامان هاتا مامان هاتا ۱ ماهگی
سلام سلام
قرار بود از تجربه زایمان سز در بیمارستان نیکان حکیمیه بگم براتون.
بیمارستان بسیار نوساز و تمیز و مجهز و خیلی ب بهداشتش اهمیت میدن من پک بهداشتی ای ک بردم بلااستفاده برگشت.
غذا هاش بسیار خوش طعم و تازه هست هر مقدار ک بخوایم اب سرد و گرم میدادن پک میان وعده هم هر دفعه میدادن.
ماما روز من تو بخش خانم پور رضا بود ک عااااالی بودن
پرستار بلوکم خانم علیزاده ایشونم بسیار خوب بودن و دلسوز.
بهیار بلوک خانم محمودیان هم خیییییلی کمک کردن.
بهیارهای بخش هم بسیار صبور و دلسوز بودن و تا روز اخر من کمک میخواستم بی دریغ کمکم میکردن.
غیر از پرستار بخش که خانم چوپانی بودن پرستار ریکاوری ک آیدا نامی بودن و ی پرستار بلوک ک بدن پروتزی داشت با میکاپ زباد و اسمشو نمیدونم ک این ۳ نفر ب معنای واقعی کلمه بیشعور وحشی بی درک و بی وجدان بودن بقیه کادر چ بخش چه بلوک چه اتاق عمل خیلی همراهی میکردن با مریض و پیگیری میکردن و خوب بودن.
دکتر بیهوشی من ی خانم مسن بودن با دستارشون ک اقای سعید نامی بودن اونا هم فوق العاده بودن.
ب من ی بسته پوشک و ی دست لباس دادن
ب دخترم ی بسته پوشک و ی دست لباس و ی پتو حوله ای دور پیچ.
البته ک بدن با بدن فرق داره ولی من اونایی ک تو این گهواره استرس بیجا در مورد سوند و امپول بی حسی و قدم زدن اول بعد سز ب جونم انداخته بودن رو نمیبخشم .برای من خیلی راحت تر از تصور و استرسم بود.
اتاق خصوصی واقعا تو نیکان حکیمه گرفتنش اعصاب فولادی میخواد و کفش اهنی کم پیش میاد جادرجا بعد عمل ببرنتون اتاق خصوصی و معمولا چندساعت تو اتاق دوتخته هستید بعد میبرن خصوصی اونم اگر خالی بشه. واقعا پروسه اعصاب خرد کنیه گرفتن اتاق خصو صی تو نیکان حکیمیه...
دکتر اطفال و دکتر شیر هم خوب بودن