۱۳ پاسخ

بله دقیقا
نعمت هایی داریم که جلو چشممونه ولی به نظرمون بی ارزش و پیش پا افتاده میاد
چشمی که به راحتی میبینه
گوشی که میشنوه
پایی که راه میره
خانواده مون
بچه های مثل دسته گلمون که سالمن
سقفی که روی سرمونه
آب باریکه ای که میاد و محتاج نامرد نیستیم
ووو....
اینا همه نعمت هایی هستن که اگه زبونم لال یکیشون نباشه دیگه زندگی برامون تمومه
و ما شکر نمیکنیم😔😔😔

حتی روزمره گی ای که گاهی اعصابمونو خورد میکنه و کلافه میشیم از تکراری بودنش آرزوی کسیه که رو تخت بیمارستانه
واقعا تک تک اینا هزاران بار شکر داره
ما بنده های خوبی نیستیم اما بالاسریمون خیلی صبوره

همه ی عمرمو هدر دادم و علکی حرص خوردم و خودزنی کردم و ناشکری کردم و سر خدا غر زدم و آرزوی مرگ کردم و به بچع هام پرخاش کردم اونم ۹۰ درصد بخاطر شوهرم (شوهری ک هنوزم ک هنوزه ازش چیز زیادی نمیدونم چون بهم زیاد نزدیک نمیشه و باهام صمیمی نیس محرم اصرارش نیستم و باهام حرف نمیزنه )
و کلی چرت و پرت خاله زنک بخاطر ضغرا و کبرای و شمسی و ...
خاااک تو سرم واقعا

منمم همینم ولی عصری با خودم گفتم خدایا شکرت به خاطر همه چی ،،،،هر چند که الان خدا شاهده یه هزاری پول تو کارتمون نیست حتی برا خرید نان ولی باز میگم خدایا شکرتتتتت هزاران بار

منم همش ناشکر بودم خدا پدرم ازم گرفت فهمیدم چقد خوشبخت بودم دیگه مثل قبل نشدم😔😔

بازهم خداروشکرکه فهمیدی من ازروزی که دخترم بدنیااومده روزی نبوده که خداروشکرنکنمم هیچ وقتتت ناشکرخدانبودممم همیشه هم مدیونشم وممنونشم بابت این زندگی

خب حالا انقدر خودتو سرکوب نکن، با محبت با خودت حرف بزن و اینارو بگو انقدر روحیت خوووب میشه
منم سر پسرم خیلی غر زدم و ناشکری کردم که چرا همش گریه میکنه چرا هیچی نمیخوره چرا نمیذاره من بخوابم و ..... دوسال و نیمش که شد فهمیدم چه مشکلی داره دنیا رو سرم خراب شد بعد که رفتم کاردرمانی وقتی بچه هایی که اونجا میاوردن رو دیدم فقط یاد گرفتم خداروشکر کنم
حتی بابت همین مشکل هم خدارو مرتب شکر میکنم همش میگم خدایا شکرت که نذاشتی بدتر بشه شکرت که هوامو داشتی
شکر که زود فهمیدم
تا میایم بابت یه چیزی گله کنم دیگه خداروشکر میکنم و چیزی نمیگم

ناشکر نیستی اینجور که فهمیدم بخاطر شوهرته که دق و دلی تو سر بقیه خالی کردی که خب حق داری شوهر که بد باشه دنیا هم خوب باشه فایده نداره

منم مثله شمام ولی شروع کردم به شکرگذاری
هر روز بنویس میبینی حالت داره خوب میشه
خدایا شکرت امروز حال هممون خوبه
خدایا شکرت بچه هام فوق العاده هستن با ادبن
خدایا شکرت پدرم در سلامت کامل هست خدایا شکرت برای سفره پربرکتت تو خونمون
و اینجور چیزا
حتما از کلمات مثبت استفاده کن

منم عین تو بودم ولی الان قدر می‌دونم

ناشکرنیستی حرس شوهرت و سر همع چی خالی کردی . ..متاسفانه خیلی اثیر داره از شوخر

احسنت که فهمیدی
کلا بندگان خدا ناشکرن
خود خدا تو قران داره شکر نعمت کنید خدا نعمتتون زیاد میکنه
میگم دکتر تا ساعت چند میشینه؟
تدیده بودم دکتر تا دیر وقت

همین که بچه هام سالمن ،شوهر سالمی دارم ،خدا خودش روزی رسونه ،امیدوارم خدا هر که داره ازش نگیره هر کی هم نداره بهش بده

سوال های مرتبط

مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۴ سالگی
خانما بزرگترین ترستون راجب بچه تون چیه؟من یکیش ترس از گم شدنش ک باعث شده بیرون رفتن لحظه ای ازش چشم برندارم و به هیچکی اجازه ندم تا کوچه با بچم بره دومیش تجاوز ک تجربه اش رو تو کودکی داشتم البته روانی بود تاجسمی ی نفرشون زنداییم بود ک فک کنم از۴،۵سالگی شروع کرد نه تنها من بلکه خواهر و تمام دخترای فامیل هم اذیت میکرد زیاد یادم نمیاد ولی ی چیزایی مثل مالش سینه ک ازمامیخواست یا حرفایی ک میزد و اینا یادمه مامانمم میدونست و باهاش حرف نمیزد ولی تو مهمونیا میدیدیمش و حتی کنجکاومون میکرد بدن بقیه دخترا روهم ببینیم و حتی خودارضایی بعد ها ک بزرگ شدیم کاریمون نداشت تااینکه تو۱۱سالگی توسط ناپدری اذیت میشدیم و همیشه وحشت داشتیم از تنهابودن حالا باعث شده من اعتماد نکنم وقتی ارشا میره جایی حتی تو اتاق پیش خواهرم میرم دنبالش وقتی ی جا وایمیسته همش دنبالش میترسم یکی اذیتش کنه یا حتی شلوارش رو دربیاره این ترس باعث شده حتی از بچه هابترسم و نگران مدرسه رفتنشم میدونم همه نگرانیم ولی من بیش از اندازه ترس دارم همه ادما دورم رو از دور دید میزنم ک ببینم کاری باارشا دارن یا نه و‌مرتب ازش میپرسم فلانی چیزی نگفت اذیتت نکرد