پارت هشتم
دوباره دخترم بعد از یه هفته ک مرخص شده بود بستری شد این بار دکترش گفت باید آزمایشات کلی انجام بشه گفت باید آب کمرش هم بگیریم گفتم نه به هیچ عنوان نمیتونم خیلی صحبت کرد ک راضیم کنه گفت اگر خدای نکرده مشکل باشه مشخص میشه گفتم ن نمیتونم طاقتش ندارم الان دارم تعریف میکنم براتون ولی با هر کدام ازین روزا من پیر شدم
گفت پس باید امضا کنید که خودتون رضایت ندادین روز اول بستری دوباره خون گرفتن و رگ گرفتن شروع شد من پشت در اتاق رگ گیری نابود میشدم خیلی حالم بد میشد این بار خیلی خون گرفتن چون آزمایش ها کلی بودن از داخل بینی و دهان هم آزمایش کرونا و آنفولانزا گرفتن و همچنان دخترم سرفه داشت ک صداش گرفته بود و این بار صبر نکردن تا جواب آزمایش ها آماده بشه از همون بدو ورود به بخش آنتی‌بیوتیک شروع کردن
راستی اینم بگم که دفعه اول ک بستري شد اصلا آنتی‌بیوتیک نزده بودن🥲فقط مسکن و سِرم برای اسهال لعنت بهشون فقط
بعد از خون گرفتن و آوردنش تو بخش بچمو گذاشتن رو تخت من دیدم داره صورتش قرمز میشه رفتم به پذیرش گفتم گفت الان پرستارش میاد بالا سرش

تصویر
۱۰ پاسخ

الهی🥺☹️ایشالا زوده زوده زوووود حالش خوب باشه و در پناه خدا باشه خیلی سخته خیلی خیلی سخته خدا بهت صبر بده تا زودتر ببریش خونه با خیال راحت و سلامت و ارامش😘😘😘😘

الهی بمیرم🥹🥹🥹🥹طفلی چقدر درد کشیده😭😭

عزیزم چه روزهای سختی و گذروندی انشاالله الان دیگه حالش خوب باشه

عزیزم ایشالا بچت شفا پیدا کنه من قبلاً بخش اطفال بودم خیلی بده این نوزادا هم یطوریشون میشه باید انواع ازمایشات رو چک کنن ببینن چطورشه بچه همش اذیت میشه

اگر خیلی لازم بود آب از نخاع بکشن اشکال نداره عزیزم از رگ گیری اسون تره
اسمش ترسناکه فقط
برای اینکه ببینن مننزیته یا نه

الهی بگردم انشالله که دیگه هیج وقتِ هیج وقت طعم بیمارستانو مریضی رو نچشه واقعا اشکم در اومد کاش خدا مارو با بچه هامون امتحان نکنه من که دعام فقط اینکه بچم سالم باشه هیچ چیز دیگه ای نمیخوام چقد برای مادر سخته درد کشیدن بچشو ببینه امیدوارم همیشه سالمو سلامت باشه دختر کوچولوت خدا حفظش کنه💖💖

واااای الهی طفلکی ایشالله هرچه زودتر خوب بشه 🤲

خدایا به حق همین ماه شعبان...بحق آقا امام زمان عج..دل این مادر شاد کن.و سلامتی بچشو بهش بده...الهی امین...🙏🙏🙏

الهی چقدر زجر دید بچه😢😢 خدایا هیچ مادر پدری رو با بچش امتحان نکن
انشالله که دختر گلت زودی خوب میشه 🥺🥺🥺

خدا کمکت کنه عزیزم واقعا سلام بر دلت اشکم در اومد . خدایا هیچ مادری رو با بچش امتحان نکن انشالله ب این ماه عزیزم دخترت خوب بشه عزیزم و آرامش ب خونتون برگرده .

منم بچم بستری بود نزاشتم اب نخاع رو بکشن اصلا رضایت ندادیم
یه ازمایش دیگه گرفتن تا بفهمن عفونت رسیده به مغز یا نه

سوال های مرتبط

مامان فندوق 💙💙🩷 مامان فندوق 💙💙🩷 ۲ ماهگی
پارت پنجم
رفتیم بیمارستانی که گفتن اونجا تا ازمایشو و بی قراری هاش دیدن بستری کردن بچمو
اولین کاری ک کردن بردن از دستش خون گرفتن رگ گرفتن از پاش که برای زره زره اشک هاش من آب شدم آنقدر کوچولو بود ک از،دسش نشد رگ پیدا بشه زدن رو پاش من پیر شدم این مدت
آزمایش خون رو دوباره تکرار کردن
سونوگرافی از شکمش هم انجام دادن
از ریه هاشم عکس گرفتن که الحمدالله مشکلی نداشت و منتظر بودم تا جواب آزمایش کشت خون بیاد
از همه بدتر این بود که پاش تکون میخورد و باعث می‌شد رگش خراب بشه شب و نصف شب می بردن برا رگ گرفتن ب منم اجازه نمیدادن برم داخل هر دفعه هم کلی اذیتش میکردن 😓
شیفت پرستارا ک عوض شد پرستار دختر من داشت شرح حالش برا سر شیفت و اینا میگفت اسم جراح رو من شنیدم از پرستاره پرسیدم جراح چرا گفت باید مشاوره جراح بشه گفتم چرا گفت دکترش گفته دیدین که جواب درستی ام به آدم نمیدن ؟؟
خلاصه همون روز جراح اومد سنش از من پرسید و نگاه کرد ب پرستاره گفت کنسله گفتم چی کنسله خندید گفت هیچی میخاستم بگیرمش برا پسرم اما سنشون ب هم نمیخوره بعد رفت سراغ دخترم دست زد رو شکمش اینا بعدم رفت و من باز سوال برام پیش اومد و نگران سِرُم هم به دست دخترم بود نمیتونستم برم سمت دکتره که دیدم دکتره داشت رد میشد گفتم آقای دکتر تروخدا میشه یه لحظه بیایین اومد گفتم من خیلی نگرانم چیزی شده سونو دخترم ک خوب بود چرا شما معاینش کردین گفت ما حدس زدیم پیچیدگی روده داشته باشه که نه چیزیش نیست نگران نباش
مامان فندوق 💙💙🩷 مامان فندوق 💙💙🩷 ۲ ماهگی
پارت نهم
خبری از پرستاره نشد بچم بقل کردم و سعی کردم سِرُم در بیارم ببرمش پیش پذیرش که یهو دیدم صدا گریه کردنش قطع شد نگاه کردم دیدم صورتش کبود و نفسش یه لحظه گرقت الهی براش بمیرم😭😭 جیغ زدم داد زدم گفتم پرستار کمک بچم بچم
یهو همه پرستار ها ریختن تو اتاق بچه گرفتن منو بیرون کردن من میزدم تو سرم و اشک میریختم بدنم میلرزید شوک بدی بهم وارد شد الهی برای هیچ مادری این لحظه ها پیش نیاد بعد یساعت منو بردن پیش بچم براش دستگاه اکسیژن گذاشته بودن و گفتن فعلا نباید شیر بهش بدی ۲ روز شیر ندادم و دو بار دیگه اونجوری شد اکسیژنش پایین بود
جیگرم براش کباب بود ولی خداروشکر میکنم که بستریش کردم چون دفعه دوم مخالف بودم میگفتم ن ببرمش خونه
این بار آنتی‌بیوتیک های خیلی قوی بهش زدن بچم آب شد آنقدر لاغر و ضعیف شده بی اشتها شده 😔
بااینکه من تمام این مدت ازون مادر های حساس بودم و خیلی مراقبت میکردم با این حال اینجوری شد بچم
جواب کشت خونش هم اومد خداروشکر منفی بود به دکتر گفتم پس آزمایش هاش خوبه چرا تب میکنه چرا سرفه چرا آنتی‌بیوتیک میزنید گفت چون ما خودمون تشخیص دادیم ک عفونت داره
مامان جوجه خانم مامان جوجه خانم ۶ ماهگی
بیمارستان گاندی
خانوما میخوام از تجربه خودم در مورد زایمان توی این بیمارستان بگم برای کسایی که هنوز بیمارستان انتخاب نکردن برای زایمان.
من یکبار توی هفته ۳۶ به خاطر تکون نخوردن بچه رفتم بیمارستان و ان اس تی ازم گرفتن ، یک سونوگرافی بایوفیزیکال هم اینجور وقتا لازمه که بیمارستان گاندی نداشت و مجبور شدیم برای سونو بریم بیمارستان آرمان
زایمان من سزارین بود . اما وقتی رفتم بیمارستان دردهای زایمانم شروع شده بود. هر چی گفتم من سزارین هستم معاینه دهانه رحم نیاز ندارم باز هم گفتن باید انجام بشه و معاینه دردناکی هم بود. کادر اتاق عمل و دکترم خیلی خوب بودند.
اما از بخش بستری اصلا رضایت نداشتم. من اتاق خصوصی داشتم و همسرم تقریبا به همه پرستارا انعام داده بود که حواسشون به من و بچم باشه اما…
پرستارها افتضاح بودن. توی مدتی که من اونجا بودم دو تا شیفت پرستار دیدم که همه بد بودن. اون پرستاری که بچه منو آورد پیشم خیلی گستاخانه گفت بچت چقدر وحشیه ( چون بچم خیلی بلند گریه میکرد). هر وقت هم پرستار لازم داشتم باید چند بار دکمه فشار میدادم و کلی منتظر میشدم تا بیان .
خلاصه که من اگر یکبار دیگه زایمان کنم سمت گاندی نمیرم .
مامان فندوق 💙💙🩷 مامان فندوق 💙💙🩷 ۲ ماهگی
پارت چهارم
با جزئیات مینویسم ک اگر خداب نکرده کسی بچش اینجوری پیگیری کنه من خودم تو گهواره نوشتم دخترم اورد بالا و غلیظ بود ینی چیه که خیلی ها گفتن چیز خاصی نیست
خلاصه اومدم خونه یه دوره استامینوفن و شیافت گذاشتم براش ینی ۵ روز بعد از پنج روز ک قطع کردم باز دوباره تب و خلط های سبز می آورد بالا بردم ی دکتر دیگه همه چی براش گفتم ، دوتا شربت داد و آزیترومایسین چرک خشکن گفت اینا ۵ روز استفاده کن اگه خوب نشد باز پیگیری کن
گفت یه عکس از ریه اش بنویس گفت نمیخاد
چرک خشکن ۵ روز دادم روز ششم باز دوباره تب
تو این مدت بی قراری و گریه هاش تمومی نداشت روز ششم دومرتبه تب کرد گریه گریه هیچ جوره ساکت نمیشد نصف شب رفتیم بیمارستان آزمایش خون اورژانسی نوشت براش الهی بمیرم براش از دستای کوچولوش خون گرفتن جوابش ۲ساعت دیگه آماده شد برگه اوردیم نشون دادیم دوتا دکتر اونجا بود یکیش گفت عفونت تو خونش هست گفتم ینی چی گفت ی بیماری انگار داره
من اون لحظه با شنیدن این کلمه دنیا تو سرم خراب شد پاهام شل شد افتادم کف زمین فقط گریه میکردم گفتم خدا خودت این دخترو به من دادی چرا داری امتحانم میکنی چرا اذیتم میکنی یه دکتر دیگه اومد آزمایش دید گفت نه هیچی نیست ببرینش خونه گفتم آقای دکتر ینی چی چ جور ببرم خونه گفت ویروسه گفت خب پس داروی چیزی گفت ن چیزی نیاز نیس🙄🙄🙄جواب درستی بهمون ندادن و ما نگران
ازونجا با حال خراب خودمو شوهرم و بچه ام ک بی تاب بود رفتیم ی بیمارستان دیگه آزمایش دید گفت اره عفونت نشون میده داخل خونش برین فلان بیمارستان اونجا رفتیم گفت باید بستری بشه ولی برین بیمارستان دیگه ما اینجا اطفال نداریم
مامان اَبرا مامان اَبرا ۱۴ ماهگی
اولا انشاءلله هیچ کی بچه اش راهی بیمارستان نشه من ۷ روز به اندازه ۷۰ سال گذشت برام ک بچمو سوراخ سوراخ کردن برای ازمایش رگ گیری ...روز اول بچم خفه میشد خلط گیر میکرد گلوش ۵ بار ساکشنش کردن یعنی لوله میزدن تا ریه هاش از دماقش تا حلقش خلط میکشیدن بیرون وقتی بچم خفه میشد کبود میشد رنگش میپرید فقط جیغ میکشیدم پرستارا میومدن بچمو میگرفتن میبردن ساکشن بعد تا صبح کمک نفس باید با دستم میگرفتم جلو دماقش خدا شاهده مچ دستم نابود شد نمیتونم لیوان هم بردارم سه روزی یک بار سرم عوض میکردن بچمو ابکش کردن تا دعوا کردم داد بیداد کردم از بخش جراحی اومدن رگ گرفتن برا بچم دوردز پیش از ریه هاش عکس گرفتن گفتن عفونته باید بمونه حالاحالاها امیدم از دست دادم اینقد حال بچم خراب بود گفتم بخدا مثل هم تختیم بیهوشش میکنن اعزامش میکنن شهر دیگه بعد امروز دکتر ادمد چک کرد بچمو گفت خانم مرخصی بچت خوبه انگاری دنیا مال خودم بود فقط سینش چرک داره ک گفت دارو نمیخاد ولی مادر شوهرم روغن زیتون مخصوص ماساژ از عطاری گرفت براش با پنبه سینشو باروغن زیتون ماساژ داد بعد پنبه گذاشت روش زیر لباسش داره کم کم بهتر میشه 🥲
مامان فندوق 💙💙🩷 مامان فندوق 💙💙🩷 ۲ ماهگی
پارت ششم
مدتی ام ک تو بیمارستان بود بازم اروم قرار نداشت شبا تا صبح من بقلش میکردم و تو راه رو راه میرفتم تمام پاهام زخم شده بودن دهانم زخم بود خون ریزیم شدید تر ولی خب فقط سلامتی بچمو میخاستم
دکترش ک دید بی تابی هاش تموم نمیشه گفت بهتره یه مشاوره قلب هم بشه گفتم ینی چی گفت با آمبولانس می برن مطب دکتر قلب اکو قلب ازش میگیره تا خیالمون راحت بشه این راه سختم عبور کردم و الهی هزاران بار شکر خدا مشکلی نداشت تا جواب کشت خونش اومد و مثبت شد من بقدری بی تاب و ناراحت بودم یه چشمم اشک یه چشمم خون آنقدر گریه زاری کرده بودم که از ریخت و قیافه افتاده بودم دکترش گفت آزمایش تکرار میکنیم دوباره ولی این بار ببرین بیرون از بیمارستان یه آزمایشگاه دیگه شاید اینجا اشتباه شده این کارو انجام دادیم و بعد ۴ روز جوابش اومد و منفی بود😍 آزمایش ادرار گرفتن که گفتن عفونت ادراری داره همون روز ک جوابش اومد اسهالش بیشتر شده بود با سرفه هاش ک دکتر اومد دیدش و ترخیص کرد من دیگه جونی تو هیکلم نبود بعد بیمارستان رفتیم خونه مادرشوهرم قرص خاب خوردم خابیدم تا شب بچمم سپردم یه مادرشوهرم ک مادرشوهرم میگفت وای این بچه ک سرفه داره
خانوما من با جزئیات مینویسم ک اگر این شرایط برا کسی پیش اومده از اینکه تو این راه چ چیزای پیش رو داره و آگاه باشه مثلا من برا اکو قلب یا اینکه دکتر جراح اومد خیلی نگران بودم ولی همه اینا برا این بود که مطمئن بشیم بچه مشکلی نداره
ادامه پارت بعد