یه اشنایی داریم،آشنای دورمون حساب میشه،همین چندوقت پیش توی مراسم ختم یکی از اقوام دیدمش،یه بچه یکسالونیم داشت و ۸ماهه ام باردار بود!
این بنده خدا تو یکی از روستاهای دور افتاده و محروم زندگی میکنه،خیلی ام بیشتر از سنش پیر و شکسته شده بس که تو روستا کارمیکنه!
الان خبر رسید که زایمان کرده و همونجا فهمیدن که کلیه هاش از کار افتاده🥲رفته تو کما و سطح هوشیاریش خیلی خیلی پایینه!
مادرشوهرش اومده نوزادو برده،بچه بزرگشم برده و گفته دیگه دخترتونو نمیخوایم!عروس مریض به چه کارم میاد؟با شیر بز نوه هامو بزرگ میکنم
یه لحظه تنم لرزید،میدونم روحش الان بی قراره،برگردونه بینه دوتا بچه اش،سینه هاش الان تب داره،تنش بی جونه ولی روحش داره درد میکشه!
یادمه تو برنامه زندگی پس از زندگی خانومی که تجربه نزدیک ب مرگ داشت میگفت بخاطر اینکه نوزاد داشتم و اون نوزاد تو گریه هایی که میکرد تو اون عالم اسم منو صدا میزد و سینه منو میخواست مرگ من بخشیده شد و برگشتم به این دنیا!واضحا بهم گفتن شمارو بخاطر اینکه مادری بخشیدیم.
اینجا هممون مادریم،دعا کنیم این مادر برگرده برای دله بچه هاش…
بچه از مادره که یتیم میشه،اونم توی این سن کم…
شاید دعای دسته جمعی جواب بده🙂

تصویر
۵۹ پاسخ

ان شاالله برگرده و بچه هاشو بغل کنه

وای روحم درد گرفت 🥺یه لحظه خودمو جای اون مادر و فاطمه خانم رو جای اون نوزاد کذاشتم،به معنای واقعی کلمه دارم جون میدم.😭
خدایا خودت برگردون این مادر رو پیش پاره‌ی تنش...😔😔😔

انشاالله که حالش خوب بشه برگرده به زندگی چجوری میتونن بگن مانمیخوایم دخترمریضتونو اخه مگه اون بیچاره بااختیارخودش مریض شده حالا ببین چی به سراون مادرشوهرش بیاد ببین کی گفتم

۷ حمد شفا براش خوندم🌹

انشالله خدای بزرگ به خاطر قلب شکسته وجگر گوشه هاش فرصت دوباره بده وبه زندگی برش گردونه الهی آمین🤲

خدا فراتر از ذهن ما بزرگه قطططعا رحم میکنه به طفل شیرخواره اش به حق شش ماه امام حسین خودش لباس عافیت تن این زن بکنه،بنده هاش که رحم ندارن خودش رحم کنه😭💔

یاخداااا💞 هیچ بچه ای بی مادرنشه😭

ولی ان شاالله ب حق حضرت زهرا خدامادرشون بهشون ببخشه

سلام این تایپیک رو خوندم قلبم درد اومد
حالش خوب شد این بنده خدا؟

ببخشین حال مادره الان چطوره؟ خیلی ناراحت شدم

بحق امام زمان شفای خیرنصیبش بشه

اون مادرشوهرهم خداعقل درست حسابی بهش بده همچین رفتاری باعروس نکنه چقد بدم ازاین رفتارامیادخدامیدونه

چیشد نسترن جان بهتر شد؟

خدای من تو شنونده دعاهایی خودت ب بچه هاش رحم کن لطفاااا خدااایاا

😢😢😢😢😢ان شاءالله برگرده بالا سر بچه هاش... آخخخ اشکم در اومد

ای خدا
اشکام رون شد
ان شاءالله بحق حضرت زینب این مادر عزیز هم شفای خیر بگیره

ای خدا انگار قلبم ترکید😭کاش خدا بزنه تو صورت مادر شوهره
خدایا خودت شفا بده

خدا کنه برگرده و پیش بچه هاششش خبلی ناراحت شدم

ای وای🥹 چقد ناراحت شدم ار کار مادرشوهر بی فکرش...خدا جون شفاشون بده

ای وااای خدایا بمیرم این چقد بدشانسه انشالله ک خدا ب خودش و دوتا بچهای بی زبونش رحم کنه😰🙏🙏🙏🙏

الهی درد وبلاش بیفته ب جون اون مادر شوهر ک با مادر زحمتکش ورنجدیده همچین کاری می‌کنه وطرز فکری داره.خدا اون مادروشفا بده بخاطر بچه هاش و زحماتش هدرنره🙏

منی ک اشکام داره میریزه😞😞
ان شالله هرچه سریع تر خبر سلامتیشو همینجا بدی و دوتا بچه ی نازش برگشته باشن ب آغوشش

چقد سخت
الهی ک هر چ زودتر خوب بشه و بره پیش بچه هاش .
براشون ایت الکرسی می خونم.

انشالله هرچه زودتر حالش خوب میشه

وای بە خدا قلبم درد گرفت .انشاللەخدا شفاش بدە

عزیزدلم😭
خدایا کمکش کن🤲

تنم یخ کرد

حالم بد شد 🥺 خدا به حق حضرت زهرا کمکش کنه و خودش سایش بالای سر بچه هاش باشه

باورم نمیشه هنوز همچین ادمایی وجود داشته باشن☹️
ان شاءالله خدا به اون بچه رحمی بکنه و حال مادرش خوب بشه..

خیلی ناراحت شدم
انشالا زود برگرده ب زندگی
فققققققط بخاطر بچع‌هاش😞

😢😢😢😢😢😢 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ان شاءالله بزودی برگرده پیش طفل معصوماش

الهی که مادرشوهره زودتر جاشو بگیره خودش بگرده .یعنی هیچ کاری نمیشه واس کلیه ش کرد بستگانش نمیتونن پیوند بدن😕

واااای نسترن با خوندنش خدا شاهده بدنم هیچی بخدا قسم صورتمم حتی سر و دون دون شد خدا یاره سر کسی،به حق بزرگی خدا و به حق ابروی فاطمه زهرا خدا به جوونی خودش و بچه هاش رحم کنه انشالله😭😭😔❤️❤️❤️

انشالا خدا شفاش بده. برگرده پیش بچه هاش🤲🤲🤲

من آرزو میکنم خدا به جاش جون مادرشوهرشو بگیره🙃

الهی بگردم☹️ایشالا صحیح و سالم برگرده پیش‌بچه هاش

تاوقتی ک خوب بوده کارکرده برا پسرش مادرشوهر خبیث خوب بود حالا ک بخاطر کار اونا کلیه هاش نابود شدن رفته خدا جای حقی خودت سلامتی شوبرگردون ...مادرشوهر انطرم به راه راست هدایت کن چ شوهر بی معرفتی

خدا به بچه هاش رحم کنه و برگرده 😔😔😔😔

وای موهای تنم سیخ شد
بخدا من‌ هر روز به این موضوع فکر میکنم اگه من بمیرم بچه هام چی میشن؟؟😔😭
شوهرم که قطعا خوشحال میشه از مرگ من
فقط بچه هام گناه دارن😭

چقد دردناک چقدر غم انگیز
دلم کباب شد
خدا مادر شوهرشو زمین گیر کنه ب حق علی

🥲چقد ناراحت شدم اره من یه کتابی خوندم درمورد همچین چیزایی بود
ایشالله ک برگرده ولی وقتی کلیه هاش از کار بیفته چ فایده میخواد همش زجر بکشه 😔الهی ک هرچی ب صلاحشه همون واسش پیش بیاد

آآآخ قلب آدم تیر میکشه هم بخاطر بچه ها هم مادر
شوهرش چطور راضی شده اخه
انشاالله خدا بخاطر بچه هاش مادرو سالم بهشون برگردونه

ان شاء الله برمیگرده به خاطر بچه هاش خدا به بچه های کوچکش رحم میکنه
لعنت به اون مادرشوهر بی‌شعور

خدایا🥲🥲🥲به بچه هاش ببخشش

یا فاطمه زهرا سلام الله علیها رحم کن به بچه هاش از خدا بخواه زندگیش رو ببخشه به بچه هاش😭😭😭😭

از ته دلم دعا کردم برگرده😞😞

انشالله ب حق معصومیت بچهاش شفا پیدا کنه

چه غم انگیز
خدایا توروبه صاحب این ماه عزیز این مادرو به زندگی برگردون،بی مادری تو این سن سخته😔

من اگ جاش باشم باهمچین مادر شوهری برنمیگردم😔😔

آخی چقدر سخت بیچاره انشالله هرچه رودترخوب میشه

چقدرروحم به درداومدانشالله که خدابه دل بچه هاش یه نگاه کنه

یعنی انسانیت اینقدراز،بین رفته مادرشوهره این کارکرده خدا به خاطر بچه هاش مادرشون ببخشه

قلبم درد گرفت دقیقا یکی از فامیل دور مامانم هم همین طوری شد

ان شاءالله به حق مادر پهلوشکسته شفا پیداکنه برگرده پیش بچه هاش

واییی خدا چقد غم انگیز
ان شالله خدا عمری دوباره بهش بده
مخصوصاً بخاطری بچه ی کوچکیش.

عجب مادر شوهری بی رحمی داره،خدا بهش انصاف بده

انشالله حالش زودتر خوب بشه و بگرده پیش بچه هاش

الهی به حق همین ماه عزیز خدا شفاش بده و برگرده

چقدر این دنیا بد شده دیگه واقعا در برابر بعضیا آدم نمیدونه چیکار کنه خدایا خودت به کاری بکن ما دیگه نمیکشیم😞

انشالله خدا شفای خیر بدع🙏🏻🙏🏻
خوب خوب بشه و ب خانواده برگرده
روی اون مادرشوهرش سیاه بشه

الهی بحق خانوم فاطمه زهرا زودی سلامتی شو بدست بیاره و برگرده تو اغوش خانواده و پیش بچهاش🥺🙏🏻

سوال های مرتبط

مامان فاطمه نورا مامان فاطمه نورا ۱۷ ماهگی
پارت پانزدهم
بعد از اینکه جنسیت بچه ام معلوم شد مدام برادر شوهرام تیکه مینداختن که پسر خوبه و پسر شیرین و از این حرفها
و تمام طول بارداریم مادرشوهرم میگفت فلانی گفته تو که نوه ات هم بدنیا بیاد عروست نمیزاره ببینیش خدا میدونه درمورد من چی گفته که اونم اینجوری گفته منم گفتم والا الان که باردارم هرروز اینجایی اخه این چه حرفیه
بعد که دخترم بدنیا اومد شروع کرد که اره یکم بزرگ شه بده به من خودت یکی دیگه بیار و گفت خواهرم رفته پیش دکتر بچه دومش پسر شده توام برو 😒من واقعا موندم همینجوری هیچی به ذهنم نرسید
حتی قبل از عروسی هم میگفت خدا کنه علی بچه هاش مث بچه های من پسر بشن از کجا بیاره پول جهیزیه بده (این برای اون زمانی بود که فکر میکرد من جهاز نمیارم ولی کاملا ضایع شد)
خلاصه که الان بچمو دوس دارن ولی من یادم نمیره حرفاشونو که چقدر هی تو بارداری میگفتن خداکنه پسر باشه و فلانی میگه پسره و علائمت همه مث پسره و .....
ما خودمون داداش نداریم ولی بابام وقتی فهمیدی دختره گفت خداروشکر خدا یه دختر دیگه هم بهم داد
ولی مادرشوهرم سه تا پسر داره همه میگفتن تو دختر نداری باید خوشحال باشی که نوه ات دختره و به من میگفتن خیلی عزیز میشه براشون چون دختر ندارن ولی هیشکی نمیدونست که اینا چقدر خداخدا کردن پسر شه که حتی من یه جایی تو بارداریم به شوهرم گفتم خدا کنه دختر شه اینا دیگه یدفعه خودشونو جمع کنن و دخمل هم شد الهی دورش بگردم من
خلاصه که انقدر بارداری بهم فشار روحی وارد کردن و استرس دادن که من اواخر بارداری دچار پنیک شدم 😔
مامان امیر رضا مامان امیر رضا ۱ سالگی
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
ادامه تاپیک های قبلیم؛ مهرماه باهمه سختی هام دردایی که داشتم فکر کن تنها درد سزارین چه قدر خسته کنندس همون یدونه سزارین تاچندوقت یه خانوم رو درگیر میکنه حالا تو همون حین یه درد دیگه یه عمل دیکم ۱۰ روز بعد زایمانم برم انجام بدم دیگه کلا جوون تو تنم نمونده بود اینقدر وزنم اومد پایین فقط سوپ کمپوت گلابی آب مایعات می‌خوردم از زندگی کردن یادم رفته بود بچه یادم رفت بیچاره مامانم دوماه کلا اومد خونه ما زندگی کرد بچمو نگه داشت شیر میداد مراقبت میکرد هم پرستاری منو هم پسرم افتاده بود رو دوش تنها مامانم از خدا برای سلامتی می‌خوام و دعای خیر اگه مامانم نبود منم نبودم حقیقت خیلی جاها تنها نمی‌تونستم دوام بیارم اونایی که تنهایی رو تجربه کردید میدونین چه قدر تنهایی سخته دست تنها نه خواهری نه دوستی دیگه اینجور موقع ها فقط مادر همدمم بود و هست مهرماه با همه درداش سختیاش تلخیاش اذیت هاش با همه بدیاش گذشت تموم شدآبان شد بچم‌ شده بود یک ماهه ۸ آبان رفتیم مشهد نذر کرده بودن مادرشوهرم که بچه دار بشم همگی بریم پابوسش بالاخره رفتیم چندروزی هتل بودیم بچم‌بیقراری میکرد قبلش اینکه بریم مشهد بهداشت خراب شده رفتم گفتن کولیک داره از داروخانه دارو خریدم ولی بهتر نمیشد دیگه اون چندروز تو مشهد بچم همش گریه یعنی کلا دو سه هفته بعد بدنیا اومدن پسرم گریه هاش شروع شده بود صبح ها آروم تر میشد با دارو عصر ها تا شب شروع میکرد گریه کردن آبان ماه بیشتر شده بود گریه هاش طوری که بچم کبود میشد از گریه کردن زیاد ادامه دارد ....
مامان امیرمجید مامان امیرمجید ۱۵ ماهگی
یادمه، پسرم مریض بود و دیگه نمیدونستم چیکار کنم یه لحظه فرض کنین رفتی توی یه روستای دور افتاده، اونقدر محروم که بخاری نفتی استفاده میکردن اونم به زور وفت پیدا میکردن، توی یه خونه کوچیک وتنگ بچه سینش خش خش میکنه، از بینی نمیتونه نفس بکشه، چشماش قرمز و پف کرده
دقیق نمیدونم فک کنم دوماهه بود که این اتفاق افتاد توی اون روستا خیلی برف میبارید شوهرم دماوند درحال کار کردن ما رفتیم اون روستا یه اسم خیلی سخت داشت الان حضور ذهن ندارم متاسفانه
قرار بود فردا بریم ولی کلی برف بارید و همه راه ها بسته شد بچم مریض شد اونجا طفلم دیگه اونجا یه بار مرد و زنده شد 😭😭
از پنجره کوچیک خونه بیرون و میدیدم و عینه ابر گریه میکردم ، هیچکی نمیتونست ببره مارو شهر یا جایی که امکانات داشته باشه
طفلکم ساعت ۲شب طوری گریه میکرد که انگار اخرین گریه هاشه، انتن نداشتیم ولی خدارو شکر دعا هایی توی گوشی ذخیره داشتم همشو خوندم زار میزدم دیدم هیچکی بلند نمیشه رفتم گبتم مامان یا منو میبرین یا بچمو برمیدارم میرم، ۳،۴تا پتو دور پسرم پیچیدم و با پالتو ضخیمم راه افتادم تازه داشتم از کوچه رد میشدم که مامانم بلند داد زد برگرد سمیه یه دکتر اینجاست، برگشتم یه دکتر اطفال بین مهمونا بود معاینه کرد و گفت این کارو کنین و...
خودش یه دختر همسن پسرم داشت برای احتیاط براش شربت اورده بودن خدارو شکر که اقای محمدی اونجا بود مگر نه بپن بچم سرد میشد، قلبش وایمیستاد😭😭😭
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
من همیشه فصل پاییز و خیلی دوست داشتم برخلاف یه سری آدماکه پاییزودوست ندارن میگن دل گیره هوا زود تاریک میشه دلمون میگیره غم داره ولی من همیشه عاشق پاییز بودم پارسال پسرمم اتفاقا ۳ مهر بدنیا اومد وقشنگترین روزای زندگیم همون چندروز اول بود انگار زندگی من تو پارسال متوقف شده ولی تا امسال خیلی چیزها تغییر کرد خیلی جریان ها برام اتفاق افتاد که همش بد بود یه سری راز ها تازه برام برملا شد که این خودش یه غم بزرگ تو دلم گذاشت پاییز پارسال یادمه یه عکس از پاهای کوچولوی پسرم گرفتم ویه متن نوشتم متنش این بود ؛ این اولین وآخرین پاییزی که بااین پاهای کوچولویی که راه نمیرن میگذرونی ، پاییز بعدی روی برگها قدم میزنی جان مادر ... بچه ها نمیدونین امسال که مرداد جواب آزمایش پسرم اومد وفهمیدم بیماری ژنتیکی ( میتوکندریاال) داره و الآنم همچنان کاردرمانی میبرم از ۲۱ مهر ماه هفته ای ۳ بار امسال بدترین سال شد برام مخصوصا این پاییز بدترین غمگین ترین دلگیر ترین پاییز شد که حسرت ها که سوخت که آرزوهایی که همش به باد رفت وهدر شد میگذره ولی ردش تا ابد توقلبم میمونه باور میکنین از یه جایی به بعد تو زندگی خیلی چیزها برام بی اهمیت شده دیگه هیچی جز پسرم برام مهم نیست 💔🥺😓😔 امیدوارم لااقل پاییز بعدی همه چی تغییر کنه حال دلم خوب بشه بچم خوب بشه شادی به دلم به زندگیم برگرده دعاکنین برامون برای همه بچه های مریض دعا کنین چون من از دل مامانایی که مثل خودم همچنین شرایطی مثل ما دارن کاملا خبر دارم میفهمم یه مادر چی می‌کشه فقط یه مادری دلسوخته از دل مادرایی که بچه های مریض دارن با خبره خدایا این فرشته کوچولوهاتو خوب کن اوناتواین دنیا بی گناه ترین هستن معصومن خودت رحم کن 😭🙏💔🥺🥺🥺🥺😥😥😥😥