تایم خوابم همیشه ۲_۳شب بود یه امشب ک گفتن فردا تعطیله و پسرم مشق نداشت ۱۰ خاموش کردم گفتم میخابم زود دوساعت طول کشید دخملی را بخوابونم الانم ک اون خوابید از درد کمر نمیتونم چشممو بزارم رو هم ن شام خوردم نه ناهار خو چجور جون داشته باشم دوتا بچه را با یه خونه زندگی بدارونم
اونوق پسر من گریه گریه ک من یه داداش هم میخام واقعا خوشبحال بچه ها ک چیزی براشون مهم نیس

ناهار و شام نخوردی مگه دخترتو شیر نمیدی؟

دست دخترتو گذاشتی دلم نی نی خواست😐

من وعده های غذایی و دستشویی و حمام رفتن برام سخت شده وخیلی خیلی کم

من ک همین بچه اولمه ولی ذهنم سرویس شد ازبدخوابی وبیخوابیش شبها تا ۲بیدارم تا بخوابه بعد هر نیم ساعت ۴۰دقیقه شیر میخوره شوهرم ۱۱ونیم ۱۲میخوابه صبح تاشب هم نیستش بعد پدرشوهرم میگه چکارمیکنی تو توی خونه هیچی
گفتم اره کاری نمیکنم کمردرد وپادرد امونم بریده شما کارهای خونه وبچه ام میکنید
بچه ام ۳روزه مریضه دمارم درآورده

عزیزم به خودت برس یه چی قوت دار بخور
واقعا سخته بچه داری وخونه داری وتازه منم که کار هم میکنم ویه وقتایی میخوام جر بدم خودما ولی واقعا بچه هامون نیاز به خواهر برادر دارن نیاز به یه خانواده پرجمعیت ودوست داشتنی

بخدا قسم انگار حالو روزه منو گفتی
پسرت چندومه؟؟ حالا من دوتا دخترن اولی سومه
بخدا منم ن ناهار هوردم ن شام شوهرمم الحمدلا هیچوقت نیستش
خونه تکونی هم دارم دیگ بدتر😤😤😤