قسمت دوم تجربه زایمان من:
از مهمونی اومدم خونه و همه چیز عالی بود یک شام سنگین خوردم و خسته ب سمت تخت خواب رفتم.تو مهمونی همه بهم میگفتن کمتر بخور هفته های آخر نباید پر خوری کنی ولی من شکمو نمی‌تونستم ک، ساعت حوالی۱:۱۵دقیقه شب با احساس شدید ادرار از خواب بیدار شدم و حس کردم ک دستشویی کردم سریع رفتم سمت توالت ک دیدم واااای کیسه ابم پاره شده .
خونه مامانم طبقه پایینه ولی از اونجایی ک من بچه اول خانواده هستم میخواستم استرس بهشون ندم خدارو شکر همسرم خونه بود.

۰ پاسخ

مقالات مرتبط

خواب نوزاد
همه چیز درباره خواب نوزاد و مشکلات اختلال خواب اطفال
چگونه بعد از بارداری یک شکم تخت داشته باشیم؟
چگونه بعد از بارداری یک شکم تخت داشته باشیم؟
خانه داری و بچه داری
آیا خانه داری و بچه داری با هم جور در می‌آید؟
خوراکی های مفید برای خواب راحت
خوراکی های مفید برای خواب راحت | چی بخوریم خوابمون ببره؟

سوال های مرتبط

مامان آدرین مامان آدرین ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت دوم
بعد حس کردم دستشویی شدید دارم تا بلند شدم دیدم داره دستشویی م میریزه سری رفتم داخل دستشویی که دیدم کیسه آب پاره شده ،خلاصه یک ساعتی تو خونه موندم تا کیسه آب خالی شه ،بعد برم بیمارستان، ولی درد هیچی نداشتم ساعت ۶ رفتم بیمارستان ،که گفتن دهانه رحم دو سانت بازه دقیقا روز شنبه من ۳۹ هفته میشدم ،خلاصه با آمپول فشار بعد ۶ ساعت زایمان کردم
مامان آراد❤️ مامان آراد❤️ ۱ ماهگی
سلااام من اومدم بعد از ۱۳ روز....
تجربه زایمان طبیعی
من از ساعت ۱۲ شب دردام دیگه داشتن منظم میشدن قابل تحمل بودن و مثله یه گرفتگی ساده بودن تا ساعت ۴ بعداز اون شدتش بیشتر که فهمیدم دیگه موقعشه ورزش کردم با توپ تا ساعت ۶ که شوهرمو بیدارم کردم صبحونه خوردیم مردد بودم ک برم بیمارستان یا نه که شوهرم گفت بریم شاید بستری شدی ساعت ۷ رفتیم بیمارستان قدس اورژانس زایمان گفت بخواب معاینه ات کنم دکتر قبلا گفت ک یک سانتم توحین معاینه کیسه ابم پاره شد ک اب گرم بین پاهام حس کردم ماما گفت کیسه ابت خونه پاره بوده ولی من هیچ نشتی نداشتم خلاصه بستریم کردن با دوسانت رفتم طبقه بالا بلوک زایمان لباسم ک عوض کردم برام سرم فشار زدن از همون اول دردام هی
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان هانا مامان هانا ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
صبح ۲۷ دی دقیقا ۳۹ هفته و یک روز بودم که دکترم برام معاینه تحریکی انجام داد و برای ۴ بهمن نامه بستری رو ب من داد بعد معاینه رفتم خونه ناهارمو خوردم عصرش ساعت ۵ونیم تا ۸ شب پیاده روی کردم وقتی رفتم خونه شکم درد و کمر درد شدم البته از صبح که دکترم معاینه کرده بود لکه بینی داشتم
ساعتای یک و نیم بود ک دیدم درد و انقباضم زیاد شده و هر ده دقیقه میگیره تا ساعت ۴ تحمل کردم و بعدش با همسرم رفتیم بیمارستان
اونجا برام nst انجام دادن و گفتن ک هنوز یک سانتم برم خونه و دوباره صبح برم بیمارستان
مامان حلما یاسین همتا مامان حلما یاسین همتا ۳ ماهگی
خوشحال بودم ک سری زایمان کردم راحت شدم ولی پس درد داشتم .ب خودم میپیچیدم ول میکرد باز میگرفت کم کم بهتر شدم .بخیه هم نخوردم خدارو شکر وقتی رفتم تو بخش باز پس درد داشتم مخصصا موقعی ک بچه رو شیر میدادم درد بدی میگرفتم اخر رفتم شیاف گرفتم ازشون .من دردامو قبل زایمان کشیدم .تجربه ب من ثابت کرد ک هر شکم زایمان باهم دیگه فرق دارن من سر هر سه تا بچه هام کیسه ابم تو خونه پاره شد.سر زایمان برای تمام بچه های گهواره دعا کردم .الهی ک بسلامتی زایمان کنین با دلخوش نی نی هاتونو بقل بگیرین .هر کس هم ک نداره خدا بهش بده انشاالله سالم و سلامت .تمام
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ماهلیـــــــن مامان ماهلیـــــــن روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان 1

من9هفته ک بودم 1سانت دهانه رحمم باز بود تا خود40هفته شد2سانت کمو بیش انقباضای با درد داشتم
21بهمن بود ک انقباضام بیشتر شده بود و دردام شدید تر ولی باز نرفتم بیمارستان و تو خونه تحمل کردم ساعت از 12شب گذشته بود دخترم تو شکمم حسابی تکون میخورد و فاصله بین انقباضام ب زیر 7دقیقه رسیده بود، ک یهو احساس ادرار کردم ولی انگار نگهداشتنش دست خودم نبود، کیسه آبم بود ک پاره شده بود حاظر شدم و با همسرمو مادرم رفتیم بیمارستان، ب ماما همراهمم خبر دادم ک اونم اومد، معاینه شدم3سانت بودم
با کمک ماما همراهم خیلی خوب همه چی رو گذروندم،
بهم کلی ارامش میداد، ماساژم میداد، حتا منو برد زیر دوش،بهم کلی ورزش میداد بهم شربت و خرما میداد،کلی هم با تجربه بود و نکته های خیلی مفیدی رو میگفت ک اگه اونارو انجام نمیدادم قطعا زایمان خیلی سخت و طولانی رو تجربه میکردم
کلا 5ساعت با انقباض و درد و زور و بدنیا اومدن بچه و بخیه شد

پ. ن: بیمارستان راضی ـــ مرکز مهر مادر ـــ ماما خانوم فرجی
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
الهام الهام قصد بارداری
من اومدم ک از تجربه زایمانم بگم

یکهفته قبل زایمان، دوسه باری درحد یکی دودقیقه حس دردپریودی رو تجربه کردم، تا یکشب قبل زایمان نصف شب ک بالای یکساعت دردخفیف پریودی داشتم.استرس شدید گرفتم ک نکنه نصف شب ، درد زایمان بگیرم، چون هنوز نامه سزارین دکتر بهم نداده بود، میخاستم فردا برم پیشش و از وضعیتم بگم
فردا، ساعت دو ونیم ظهر ک از حمام بیرون اومدم ب ۵دقیقه نکشید ک کیسه آبم پاره شد و با استرس راهی بیمارستان شدم
تو مسیرتونستم با مامای دکترم تماس برقرار کنمو بگم ک دارم راهی بیماستان میشم
ساعت ۴ بیمارستان بستری شدمو ب محض اینکه روی تخت معاینه دراز کشیدم خونریزی شدید کردم
دکتر جعفری پور خیلی زود خودشو ب بیمارستان رسوند اما چون دکتر بیهوشی نبود، یکساعتی معطل شدیم
دیگه ساعت ۵:۴۰ بود ک صدای گریه پسرم رو شنیدم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان ۱
۳صبح روز شنبه از خواب بیدار شدم برم دستشویی که احساس کردم داره چیزی ازم خارج میشه و قدرت کنترلشو ندارم گفتم شاید ادراره رفتم سرویس دیدم خونریزی دارم همراه با کلی آب که ازم خارج میشه استرس بدی گرفتم زود اومدم بیرون گوشی رو برداشتم زنگ زدم به دکترم چون تاریخ زایمانم برای ۲۹ م بود دکتر گفت حاضر شو زود بیا بیمارستان از قبل همه وسایلمو جم کرده بودم یه گوشه بعد همسرمو بیدار کردم من اروم بودم اون از استرس دور خونه میچرخید😆ساعت ۴ رسیدم بیمارستان رفتم قسمت اوژانس بیمارستان پیامبران زود ویلچر اورد و بردنم سمت زایشگاه...
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان جوجو ممد🐣 مامان جوجو ممد🐣 ۲ ماهگی
خب خب اومدم با تجربه زایمان طبیعی😎

من سه روز بود شیاف گل مغربی استفاده میکردم
شب ماه درد داشتم کمرم خیلی درد داشتم از 8شب درد داشتم تا 12 شب ولی بعد اینکه گرم گرفتم آروم شد منم بیخیال شدم
صبح ساعت 7 شوهرم از سرکار میومد میومد دنبالم میرفتیم خونه خودمون
من ساعت 6 دیگه نخوابیدم از خواب بیدار شدم یک ربع ب 7 بود ک حس کردم ادرارم داره می‌ریزه😅 چون دراز کشیده بودم کم بود سریع بلند شدم برم حموم دیدم عه عه داره زیاد میشه دست منم نیس هی ازم یه چیزی داره می‌ره😲✋🏼
تا رسیدم دستشویی ی مایع صورتی رنگ ازم یهویی خارج شد💃🏼
منم تمیز کردم برم بیرون اطلاع بدم حالا با هر قدم هی ازم می‌ره خیس می‌کنه همه جا رو به بدبختی ب مامانم خبر دادم 🫠🫴🏼
7 کیسه آبم پاره شد من ساعت 9 دیگه درد هام منظم بود موقعی که می‌گرفت فقط نفس عمیق می‌کشیدم هر 5 دقیقه 30 ثانیه درد داشتم🤕
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان delsa مامان delsa روزهای ابتدایی تولد
قسمت پنج تجربه زایمان من:
ماما از پرسید شام خوردم و من تایید کردم ک شام سنگین خوردم و بهم گفتن انقباض هات نرمال نیست چای زعفران استفاده کردی ک گفتم مهمونی بودم و ب احتمال زیاد داخل چایی بوده.چند دقیقه بعد متخصص بیهوشی برای آمپول نخایی اومد و با مهربانی بهم میگفت مامان جون من بخاطر شما و کوچولو تمام چراغ قرمز هارو رد کردم فقط تکون نخور ک زود کارم تموم شده .چند ثانیه بعد پاهام بقدری داغ شده بود ک انگار داخل دیگ آب جوش بود درد بود ولی من انگار روی هوا این درد رو می‌کشیدم ساعت نزدیک ۷بود و درد همچنان ادامه داشت پرستار یک آمپولی داخل سرم زد ک انقباظ هام کمتر بشه و منی ک از همه جا بی خبر بودم دکتر رسید بالای سرم گفت آخه عزیزم همه چیز اینقدر خوب داشت پیش می‌رفت اینقدر مامانت گفت دخترم درد نکشه ک اینجوری شد و منی مات و مبهوت نمی‌دونستم ماجرا از چ قراره ،خلاصه کنم ک نی نی بیدار شده و باید بهش برسم 😁.دکتر گفت تا دو مین دیگه نی نی بغلته اصلا نگران نباشی ها و رفتیم اتاق عمل .بهم گفتن ک شرایط تغییر کرد و باید سزارین بشم.بااین حرف حسابی استرس گرفتم و فشارم رفت بالا
مامان تاج سرم مامان تاج سرم ۲ ماهگی
تجربه زایمان می‌زارم امیدوارم ب درد بخور ه.نصف شب ساعت سه کیسه ابم تو خواب پاره شد.اورزانسی بستری شدم و چون درد نداشتم آمپول فشار زدن و ساعت هشت دردام شدید شد ک درخواست اپیدورال دادم و دو ساعتی بی درد شدم بعد ک اثرش رفت دردام شدید شد ب مدت یک ساعت .و. شروع کردم ب اسکات زدن ک یهو فول شدم و رفتم اتاق زایمان.فقط تو زور زدن یکم اذیت شدم.تکمیک های تنفس خیلی ب درد میخوره هنگام انقباضات و اسکات زدن تو بازشدن و نرم شدن دهانه رحم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان راܥ‌‌ࡐ‌ࡅ࡙ࡍ߭🩵 مامان راܥ‌‌ࡐ‌ࡅ࡙ࡍ߭🩵 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت 1️⃣
روز جمعه ۲۸ دی از صبح زود ساعت ۷ کم کم درد های شبیه پریودی شروع شد🥲
اولش فاصلش ۱ ساعتی یکبار بود در حد ۱۰ ثانیه می‌گرفت و ول می‌کرد...
دیگه نزدیکای ساعت ۱۱ ظهر بود ک لکه دیدم و مطمئن شدم ک دیگه این درد ها واقعن درد شروع زایمانه🥹🥹
خیلی استرس گرفته بودم ولی همراه با شوق و ذوق بود...
اتفاقا همون روز هم مامانم اینا مهمونمون بودن برای ناهار
منم تند تند ناهار رو درست کردم و از ساعت ۱۲ ظهر شروع کردم برای ورزش کردن
ولی چون استرس داشتم آنچنان ورزش های تاثیر گذاری انجام ندادم🥺
دیگه ساعت ۱ بود ک مامانم اینا اومدن و بهش گفتم ک درد و لکه بینی دارم
مامانم از خوشحالی پر در آورده بود چون من ۴۰ هفته ام تموم شده بود و برای روز شنبه باید میرفتم بیمارستان بستری میشدم و با آمپول فشار دردام شروع میشد و مامانمم از این بابت ناراحت بود و دلش می‌خواست من با درد های خودم برم بیمارستان 🥹🥹
و همونطور شد ک میخواستیم😍
خلاصه که همینجور رفته رفته دردام بیشتر و فاصلش کمتر میشد...
من تا ساعت ۸ونیم شب تو خونه تحمل کردم ولی دیگه از ۸ونیم ب بعد دیدم فاصلش شد ۵ دیقه‌ای یکبار و دیگه غیر قابل تحمل بود برام
دیگه مامانم و همسرم وسایل های منو نی نی رو جمع کردن منم آماده شدم و ساعت ۹ حرکت کردیم ب سمت بیمارستان 🥹🥹
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان میکائیل و راحیل مامان میکائیل و راحیل ۱ ماهگی
منم بالاخره اومدم خونه خودم ساکامو جمع کردم ببرم خونه مامانم جمعه ساعت5:30برم تهران بستری شم برا زایمان
مامانا برام دعا کنید دخترمو سلامت بغل بگیرم واقعا بارداری دومم یه بارداری پر از استرس و پر از چالش های سخت بود برام مخصوصا این دوماهی ک همسرم پاش شکسته بود واقعا تمام فشار ها روم بود
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان 𝑨𝒓i𝒂❤️ مامان 𝑨𝒓i𝒂❤️ روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۱
یه چند روزی بود ک درد داشتم ساعت ۸ شب بود رفتم مطب دکتر معاینه تحریکی کرد گفت ک ۲ساعت ورزش کن دیگه برو زایشگاه.من ساعت ۳صبح رفتم زایشگاه درد داشتم ولی هنوز همون ۱سانت بودم هر کاری میکردم بیشتر نمیشد پرستار گفت برو  تو حیاط قدم بزن۷ صبح بیا دوباره معاینه بیخیال شدم رفتیم خونه ۳روز گذشت تو این ۳ روز هر روز حموم آب داغ میرفتم زیر دوش اسکات میزدم پله میزدم خاکشیر.تخم کتان با گل گاو زبان مرتب استفاده میکردم پیاده روی هم میرفتم ولی اصلا دردم بیشتر نمیشدشب بود ک دردام کمتر شدن اصلا مثله اینکه هیچ دردی نداشتم خودمم تعجب کرده بودم گرفتم تخت خوابیدم فقط همین ک هر ۱ساعت میرفتم دستشویی اعصابمو خورد کرده بود.ساعت۴:۳۰بود ک یهو احساس کردم یه آب داغی ازم اومد اولش فک کردم شاید دستشویی نرفتم ادرار کردم بلند شدم رفتم سرویس لباسمو عوض کردم اومدم ک بخوابم دیدم دوباره کل شلوارم خیس شد چند دست لباس عوض کردم همشون خیس میشدن فهمیدم ک کیسه آبم پاره شده نوار گذاشتم راه رفتم و سرفه کردم دیدم بله نوارمم خیس خیس شد
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ریحانه‌سادات مامان ریحانه‌سادات ۱ ماهگی
تجربه زایمان#۱
ساعت ۸صبح بیدار شدم خونه ی مامانم بودم شب قبلش دردو انقباض شدیدی داشتم ولی ترشحی نداشتم
ب زور۴صب خوابیدم و۸ صب بیدار شدم نشسته بودم روی زمین حدود ۱۰دقیقه که مهمون اومد یهو از جام بلند شدم که حس کردم مایع داغی ازم ریخت
شک کردم نوار گذاشتم یکم راه رفتم ک دیدم اره بازم ریخت ی ربع صبر کردم مطمئن‌.شدم زنگ زدم ب دکترم گفت ازم ی مایع داغ خارج شد ک گفت آی آی سریع بیا بیمارستان کیسه آبت سوراخ شده
مامان معجزه ی خدا مامان معجزه ی خدا ۱ ماهگی
سلام خانما من آب کیسه آبم کمه لب مرزه از کجا متوجه بشم ک یدفعه کمتر شده سریع برم بیمارستان ؟ میترسم وقتی خونه ام کمتر بشه بچه بمونه توی خشکی نفهمم . فعلا ک تکوناش خوبه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر