۱۷ پاسخ

عزیزم چه ربطی به دختر دار شدن داشته ؟

ارہ رفتہ رفتہ درس میشہ

ن من هیچکدوم اینجوری نشدم

عادیه بنظرم من خیلی وقتا خودم متوجه نمیشم ولی شوهرم میگه من ب آنیسامحبت میکنم تو حالت گرفته میشه حسودی میکنی نمیدونم ولی احساس میکنم یکم درست میگه🤣🤣🤣

دختر دارین؟ مگه فرق داره؟

منم همین طور شدم هنوزم هستم ☹️

منم سرده سرده سرد
مثل یخ

وای اره برا اولی نه ولی برا زایمان دومم یه جوریم شوهرم میاد بغلم میکنه بوسم میکنه بدم میاد همش میگم ولم کن حوصله ندارم😐 اونم میگه بی لیاقتی دیگه🤦🏻‍♀️

جالبه من فکر میکردم فقط منم که این طوری شدم ولی انگار کلا همه بعد مادر شدن تو هنگیم هنوز

منم هنوز اون حسم برنگشته

گرمیجات بخور 😂
ولی عادیه میگذره

اگه سعی کنی فاصله بگیری هی اصلا خوب نمیشه درسته بخاطر هورمون ها هستش یکم رمان بده ب خودت ولی دیگه زیادم الکی الکی فاصله نگیر
اگه زن و شوهر تو خونه باهم خوب باشم حال بچه ها خوب میشه همیشه اینو بدون

منم سرد شدم.‌سررررده سرررد

هیچ فرقی نکرده فقط دخترم شده هوو نمیزاره نزدیک همسرم بشم این خیلی عصبیم میکنه تا میخوام باهاش حرف بزنم یا نشستیم مثلا بهش تکیه بدم میاد جداشون میکنه می‌خواهیم حرف بزنیم گریه میکنه ... همسرم یه وقت هایی این حس حسادتش رو تحریم میکنه بدم‌میاد مثلا اون حواسش نیست بعل همسرم نشستم بلند بلند میگه مامان مال منه میاد جدامون میکنه...

زمان بده یکم تحمل کن به زبون نیار درست میشه

منم همینطوری شدم خیلی سرد

تو بارداری ویار داشتم😐🤣

سوال های مرتبط

مامان السا🤰 مامان السا🤰 ۱ سالگی
سلام صبح بخیر
السای من از نوزادی پستونکو قبول کرد و به چند دلیل خیلی کمک حال من بود این قضیه
خلاصه من از شش ماهگی حتی خواب مستقل رو انجام دادم و حتی اونم اوکی شد. ولی بعدها بخاطر دندون و مریضی باعث شد روی پا با خیلی کم تکون دادن البته، بخابه
خیلی مردد بودم که الان بگیرم ازش یا بذارم دوسالگی
چون کلا دندون دیر دراورد و هنوز تو پروسه اش هستیم
اما کلا از دید من اعتیاد پیداکردع و ربطی ب دندون نداره
البته از دوماهگی کلا روزا بهش ندادم و فقططط موقع خواب
خلاصه پریشب نصف شب ب بهانه پستونک بلندشد از خواب. افتاده بود پشت تختش و من نتونستم بیارمش بهش بدم
یدونه خونه مامانمه زاپاش
یدونم خونه خودمون زاپاس هست ولی پیداش نکردم
همونجا گفتم این بچه رو دیگ باید از پستونک بگیرم
نصف شب چون خواب الود بود با یکم پیش پیش تکون دادن خوابید. بماند که چندبار ناله کرد..
روز هم بدون پستونک خوابید
اما امان از دیشب که یکساعت التماس و مامان مامان و گریه هرکار کردم نخوابید و منم پا ب پاش گریهههه میکردمااا
انقد خسته شده بود که تا گذاشتم دهنش بدون مک زدن خوابش برد
روانم ریخته بهم نمیدونم چکار کنم . ولی ادامه میدم
چون دوسالگی هم همینه شرایط بنظرم
مامان تربچه مامان تربچه ۱ سالگی
مامانا بیایین یه مشورت، خواهرم بچش ۳سالشه ،با بچه من همیشه همبازیایه خوبی ان ،معمولا هر روزی که خونه مامانم میریم زنگ میزنیم به هم که باهم تو یه روز اونجا باشیم ، هفته پیش خونه مامانم مدام من مواظب بچه ها بودم اون نشسته بود سر گوشی ،من بچه هارو سر گرم میکردم ،شوهرش که اومد من رفتم تو اتاق لباس پوشیده بپوشم از دور دیدم بچم دستش به در بوده و بچه اجیم دوبار درو کوبید رو دست بچم جوری که بچم هلاک شد از گریه ،شوهراجیم دوید طرفش و دستشو گرفت تو دستش و به اجیم میگفت کاش طوری نشده باشه من سریع خودمو رسوندم اجیم گفت بچه ات خودش درو بست رو دست خودش ،درصورتی که من دیدم بچه اون زد برام مهم نبود که کی زد همین که بچه ام اروم شد و سالم بود و دستش فقط قرمز شده بود و رفت دنبال بازی برام کافی بود حرفی نزدم فقط به مامانم گفتم من رفتم لباس بپوشم اینجور شد مامانم به اجیم گفت میخاستی مراقب باشی اجیم جلو شوهرش به مامانم گفت بچه اون کوچیکه اون باید مراقب باشه ، خیلی ناراحت شدم دیگه اومدم خونمون ،و این هفته هم که همه جمع شدن خونه مامانم،مامانم گفت بیا گفتم همش باید نگاهم به بچه ها باشه خونه بمونم بهتره ،با خواهرم قبلا زیاد تلفنی حرف میزدیم از اون شب یه هفته گذشت نه من زنگ زدم نه اون زنگ زد حتی بگه دست بچت ات خوب بود طوری نشده بود که ، الان میخاستم ببینم ناراحتیم بیجا بوده؟باید زنگ میزدم من؟؟