مراحل سزارین (بیمارستان دولتی)
قسمت اول:
اول از همه میرید پذیرش/اطلاعات و کارهای اداری رو انجام میدین. بعدش میرید اورژانس و اونجا فشارتون رو میگیرن و یکسری سوال میپرسن و احتمالا مدارک پزشکی‌تون رو میگیرن چک میکنن. بعدش هم میرید که نوار قلب بگیرن از جنین و احتمالا معاینه دهانه رحم انجام بدن. بعد هم لباستون رو عوض میکنید و میرید لِیبر. اونجا هم خانم‌هایی مثل شما هستن هم خانم‌هایی که دارن زایمان طبیعی انجام میدن؛ برای همین ممکنه کمی شلوغ و پر سر و صدا باشه و شاید از جیغ زدن‌های زائوها هم بترسید😅 چند ساعتی تو لِیبر خواهید بود و اونجا ازتون آزمایش ادرار و خون میگیرن و آنژیوکت هم وصل میکنن. نزدیک ساعت عمل‌تون که بشه، براتون سوند و سِرُم وصل می‌کنن. این بنظر من بدترین بخش سزارین بود! واقعاً حس چندشی داره و همش فکر میکنید دستشویی‌تون داره میریزه! سوزش هم داره زیاد. اصن خیلی رو مخه دیگه😁 ولی خوبی‌ش اینه که خیلی طول نمیکشه. چون اتاق عمل که برین و بی‌حس بشین، دیگه متوجهش نمیشید اصن. خلاصه که یه نیم‌ساعت یا کمتر رو تحمل کنید تا از شرش راحت شید.
بعد از وصل کردن سوند هم دیگه با ویلچر میبرنتون اتاق عمل. دم در رو تخت دراز میکشین و یه سری سوال میپرسن ازتون و بعد میبرنتون داخل خود اتاق عمل. اونجا دراز میکشین رو تختِ عمل و دکتر بیهوشی به کمرتون ماده‌ی بی‌حسی رو تزریق میکنه. به هرحال سوزن دارن میزنن و خب کمی درد داره ولی زود تموم میشه. بلافاصله باید درازکش بشین و از نوک پاهاتون تا نزدیک سینه‌هاتون بی‌حس میشه. حالتش هم اینجوریه که بشدت سنگین و همینطور داغ میشه پاهاتون. بعد پرده میکشن جلوتون و شروع میکنن عمل رو. در کمتر از ۱۰ دقیقه صدای نی‌نی رو میشنوید و تمامه (:

۴ پاسخ

مگه برای سزارین معاینه میکنن آدمو ؟؟

خداااا 😍 😍 😍 😍

چقد حوصله داری انقد طولانی مینویسی 😁

یعنی واقعا بچه رو بعد از ده دقیقه میارن بیرون؟؟

سوال های مرتبط

مامان حُسنا گُلی🧸🌸 مامان حُسنا گُلی🧸🌸 ۲ ماهگی
مراحل سزارین (بیمارستان دولتی)
قسمت دوم:
دیگه بخیه میزنن و میبرنتون تو ریکاوری. حدود نیم‌ساعت یا بیشتر هم تو ریکاوری هستین. اونجا ممکنه لرزش داشته باشین که بخاطر مواد بی‌حسیه. میتونید از پرستار بخواید پتو بندازه روتون و حتی از دستگاه گرم‌کن استفاده کنه. بعدش هم میبرنتون تو بخش که بسته به رزروِ خودتون ممکنه عمومی یا خصوصی باشه. اونجا میذارنتون رو تخت و بچه رو هم هرموقع چکاپ‌ش تموم بشه میارن پیشتون. درمورد بخش دردناکِ سزارین یعنی ماساژ رحمی هم بگم که حدود دوبار وقتی هنوز بی‌حس هستید ماساژ میدن (شکم رو در حد ۳ ثانیه فشار میدن) و حدود دو بار هم وقتی بی‌حسی رفته و خب این موقعست که دردناکه خیلی ولی خیلی خیلی سریعه و اصن تا میاید متوجه بشید تموم شده. بی‌حسی هم چندساعتی طول میکشه که کامل رفع بشه و تو این فاصله میان سوند رو هم می‌کشن. وقتی بی‌حسی از بین بره هم دیگه باید با کمک همراهتون یا پرستار بلند بشید و برید توالت که این خیلی دردناکه متاسفانه ولی با شیاف و اینا میتونید درد رو کمتر کنید.
مامان فسقلی مامان فسقلی ۳ ماهگی
تجربه زایمان قسمت ششم

که دکتر گفت ترشح سبز رنگ کمی توشه
اتاق رو آماده کنید سزارین اورژانسی..
دیگه تا آماده کنن تقریبا ی ساعتی شد ،بعد یکیشون اومد سوند رو وصل کرد بهم..
یکی از خدمات اونجا اومد گفت پاشو بریم برای سزارین ،دیگه بزور پاشدم چون سوند بهم وصل بود راه رفتن یجوری بود
یه تخت دیگه بود گفت دراز بکش روی این ،دراز کشیدم و پتو زد روم و پروندمم گذاشت روی تخت و بردنم بیرون از بلوک زایمان ( من طبقه ۳ بودم برای زایمان طبیعی ،اتاق عمل سزارین طبقه چهارم بود) مامانم و شوهرمم اونجا بودن اونارو دیدم و رفتیم بالا
از بالا ام جلو در ورودی اتاق عمل یه تخت دیگه آوردن گفتن آروم بیا روی این یکی تخت،اروم رفتم روی اون تخت و یه مردی بود که بردتم تو اتاق عمل و گفت حالا دوباره آروم برو روی تخت اتاق عمل
بازم آروم آروم خودمو هُل دادم روی تخت اتاق عمل
وای که چقدر سرد بود اتاق عمله،داشتم میلرزیدم گفتم خیلی سردمه یه زنه گفت کولرو خاموش میکنم الان
چند نفر اونجا بودن زن و مرد
دیگه دکتر بی حسی اومد خیلی ام خوش اخلاق بود ( کلا بجز یکیشون که دختره خیلی رو مخ بود بقیه شون خوب بودن)
مامان لنا💕 مامان لنا💕 ۵ ماهگی
تجربه سزارین ۱
دکترم گفته بود صبح قبل از ساعت ۶ بیمارستان باش
من ساعت پنج از خونه زدم بیرون پنج و بیست دقیقه رسیدم بیمارستان و ۵ و چهل دقیقه هم نامه ام رو دادم به مسئول زایشگاه و پذیرش شدم یه نامه داد به شوهرم رفت پایین برگه گرفت بعد لباسامو عوض کردم و تحویل مامانم دادم دراز کشیدم قسمت تحت نظر ماما اومد انژیوکت وصل کنه خیلی بد رگ دادم آخرم به بدبختی دوسه نفر رفتن اومدن تاتونستن وصل کنن یعنی سخت ترین بخش زایمان من همون انژیوکت لامصب بود تا لحظه ترخیص عذاب کشیدم انقدر بد رگم بعد سوند وصل کردن که من خودمو شل شل کردم هیچی درد نداشت یکم سوخت و تموم شد از بعدش دیگه اصلا متوجه نمیشدم که ادرار دارم ولی کیسه پر میشد😂
بهم سرم وصل کردن و نوار قلب گرفتن دونفر دیگه هم اومدن برای سزارین اونجا باهم حرف میزدیم و دونفر هم داشتن تو اتاق زایمان طبیعی زایمان می‌کردن جیغ و داد یه وضعی اصلا ساعت ۷ و بیست دقیقه دکترم زنگ زد که بفرستید اتاق عمل مریض منو با ویلچر بردنم اتاق عمل
مامان امیر حسین 👶🏻 مامان امیر حسین 👶🏻 ۲ ماهگی
خب بالاخره نینی منم به دنیا اومد و الان وقت کردم بیام تجربمو از زایمان سزارین بگم😄 مامانای گهواره میدونن که چقدر من ادم ترسو و استرسی بودم برای زایمانم خب دیگه امروز صبح رفتم بیمارستان کارای قبل عملم انجام دادم مثل تشکیل پرونده و نمونه گیری از خون و ... بعدش گفتن باید سوند وصل کنیم منم هرچی اصرار کردم توروخدا تو اتاق عمل بزارید قبول نکردن گفتن نه نمیشه قبل عمل باید بزاریم اینقدر میترسیدم از دردش بعد که اومد بزاره من کولی بازی در آوردم هنوز نگذاشته بود دستشو گرفتم خودمو سفت کردم گفتمش وای نه توروخدا یواش یهو گفت تموم شد گذاشتم 😐😂 اصلا وابدا درد نداشت حتی اون سوزشی که میگن داره هم حس نکردم سوزشو فقط یه حس چندشی داره همین بعد دیگه بستری بودم یک ساعت بعدش اومدن منو بردن اتاق عمل بازم مثل چی می‌لرزیم امپول بیحسی هم وقتی تزریق کردن اصلا حسش نکردم دردش حتی از آمپول سرم هم کمتر بود خیلی خیلی نازک تر بود بعدش خوابوندنم رو تخت و پرده کشیدن و اینا
مامان علی مامان علی ۴ ماهگی
زایمان سزارین پارت۳
و خلاصه سند رو وصل کردن بعد نیم ساعت اومدن سراغم ببرن اتاق عمل ساعت ۴ بود اومدیم بیرون با ویلچر شوهرم اینا اونجا بودن منو دیدن اومدن سراغم شوهرم گف من خودم میخوام ببرمش اتاق عمل و تا داخل اتاق عمل آورد منو بعد دیگه نذاشتن🥺 و خلاصه دکترم اونجا بود منو دید حالمو پرسید گف میترسی گفتم ن اما میترسیدم😂و خلاصه گفتن برو تخت بشین تا دکتر بی حسی بیاد و برات آمپول تزریق کنه بعد یه دقیقه دکتر اومد مرد بود خیلی مهربون بود بهم دلداری میداد اسم پسرم رو می‌پرسید بهم میگف میخوای مامان بشی و فلان گف پاهاتو دراز کن دستاتو بذار رو زانوهات و سر پایین بشین تکون نخور خودتو شل کن ی چیزی زدن ب کمرم بعد آمپول رو زد که اصلااااا درد نداشت هیچی نفهمیدم سریع دراز کشیدم پرده رو کشیدن توی ۱ دقیقه هم بی حس شدم و دکترم کارشو شروع کرد هیچی نفهمیدم که یهو دیدم صدای گریه بچم تو اتاق پیچید وای چ حسی بود🥺🥺 آوردن نشونم دادن بردن بعد تقریبا ۱۵ دقیقه هم بخیه هام طول کشید بعد بردنم ریکاوری یه ساعتم اونجا موندم که هی میگفتم زود برم بچمو ببینم
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۴ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین 2

پرستارا من و آماده کردن ، یکیشون اومد گفت موهای شکمت رو زدی ژیلت هم همراهش بود😅😅 من چون پایین شکمم رو نمیتونستم ببینم درست نزده بودم که خودش تمیز کرد، بعد لباس ابی بیمارستانی هم بهم دادن پوشیدم و گفتن منتظر بمون برای وصل کردن سوند، حقیقتا سوند وصل کردن خیلی خیلی درد داشت، من دستشویی داشتم که نزاشتن برم و گفتن صبرکن میخاییم سوند وصل کنیم، سوند رو وصل کرد و موفع خالی شدن مثانه ام چنان سوزش و دردی حس کردم که فقط جیغ میزدم😐 حقیقتا خیلی درد داشت. بعدش حالا نه میشد بشینی نه بخابی هیچی، همش حس میکردم الانه که بیرون بیاد و اصلا راحت نبودم باهاش ، بعدشم که اومدن دنبالم و بردنم برای اتاق عمل، همین که در اتاق عمل باز شد و تخت رو به روم رو دیدم پاهام شل شد و لرزید. خیلی اتاق وحشتناکی بود ترس داشت، بعدش یه پرستاری بود توی اتاق عمل خیلی خیلی خوش اخلاق بود کلی باهام حرف زد روحیه داد بهم حواسش بهم بود یکم استرسم کمتر شد وقتی فهمیدم یکی هست کنارم، خلاصه رفتم روی تخت نشستم منتظر دکتر بیهوشی، دکتر اومد که آمپول بی حسی رو بزنه بهم همش میترسیدم درد داشته باشه صدبار از پرستار پرسیدم درد داره یانه🤣 که البته اصلا درد نداشت درصورتی که من خیلی از امپول میترسیدم یکم طول کشید زدن آمپول ولی زیاد درد نداشت
مامان ماهان مامان ماهان ۴ ماهگی
تجربه زایمان #پارت ششم
اومدن که منو ببرن اتاق عمل و دکتر گفت نگران نباش هیچی نیست و منو بردن اتاق عمل و منتقلم کردن رو تخت عمل و دکترم اومد و یکم باهاش حرف زدم و ارومم کرد

اتاق عمل که رسیدیم و منو از روی تخت بلند کردن و گذاشتنم روی یه تخت دیگه و چون گان تنم بود همش یه قسمت تنم مشخص میشد و اونجا چون مرد هم بودن یکم حس خجالت بهم دست میداد. سون رو وصل کردن و اونچنان که میگفتن درد خاصی نداشت و بردنم یه قسمتی تا اتاق عمل حاضر بشه. اومدن که منو ببرن اتاق عمل و دکتر گفت نگران نباش هیچی نیست و منو بردن اتاق عمل و منتقلم کردن رو تخت عمل و دکترم اومد و یکم باهاش حرف زدم و ارومم کرد و دوباره دکتر بیهوشیم اومد و اسمم رو پرسید و گفتش میخوایم سوزن بیحسی بزنیم ولی باور کن دردش از درد امپول معمولی هم کمتره و فقط بشرطی که خودتو سفت نگیری و واقعا هم هیچ دردی نداشت و همینکه امپول رو زدن قشنگ حس کردم یچیزی ریختن تو نخاعم و کم کم پاهام و کمرم بیحس شدن و با کمک دکتر و پرستارا دراز کشیدم و پرده سبز جلوم وصل کردن و دستگاه فشار و خلاصه چنتا چیز دیگه بهم وصل کردن و یکی پرستار اومد پیشم و باهام حرف میزد تا حواسم از عمل پرت بشه و دقیقا یادمه ۱۱:۱۵ دقیقه پرده رو جلوم کشیدن و ۱۱:۲۷ دقیقه شکمم رو دوباره فشار دادن و من گفتم حتما میخوان ببینن بی حس شده یا نه که یهو صدای گریه بچم بلند شد😭 اون لحظه اینقدر هیجان انگیز بود که نا خودآگاه منم همراه بچم زدم زیر گریه و فقط گریه میکردم
مامان همتا مامان همتا ۴ ماهگی
تجربه سزارین (2)
بعد من تو بچگی عمل قلب داشتم واسه همین دکتر گفت باید وایستیم تا متخصص قلب بیاد یه اکو قلب انجام بدیم .تو همین حین ۲تار به زور اومدن من و معاینه کردن و با همین معاینه درد کمرم گرفت .دیگه دکتر قلب اومد و اکو کرد گفت همه چی خوبه و با همون دستگاه یه سونو کردن که دیدن بچم هنوزم بریچه .بعد دیگه دکتر گفت کاراشو بکنید تا بریم اتاق عمل .دیگه اومدن سوند و برام وصل کنن اولش خیلی ترسیدم که خانومه گفت خودتو شل کن و نفس عمیق بکش همین کارو کردم و برام وصل کردن و اصلا درد و اینا نداشت فقط یه حس چندشی داشت همین
بعد که سوند و وصل کردن گفتن پاشو بریم اتاق عمل منم هی ترسم بیشتر و بیشتر می‌شد پاشدم بشینم رو ویلچر که سرگیجه داشتم و حالم خیلی بد بود و شب تولد امام علی من رفتم اتاق عمل همش میگفتم یا امام علی خودت برام پدری کن یا امام علی خودت مراقب دخترت باش 🥲
دیگه بردنم اتاق عمل و چندتا سوال پرسیدن و من و بردن اتاق عمل و رو تخت نشستم و مرتب هی فشارمو چک میکردن که رفت رو ۱۶ پرستارا و دکترا خیلی خوب بودن حرف میزدن باهام‌که استرسم کم بشه
مامان نوخودی مامان نوخودی ۲ ماهگی
وقتی سوند وصل کردن دکترم زنگ زد سریع امادش کنید ک من دارم میام اونام تا شوند وصل کردن گفتن از تخت بیا پایین و روی یه تخت دیگه بخواب واقعااااا ترس اینو داشتم ک یهو لوله سوند دربیاد و… ولی بعد فهمیدم اصلا درنمیاد جاش سفت و سخته 😂
یه حس چندش داره انگار داری دستشویی میکنی یه همچین چیزی خلاصه با ترس و لرز اومد از تخت پایین و رفتم رو ی تخت دیگه به زور تونستم بخوابم چون سوند بهم وصل بود هیچ کدوم هم کمکم نمیکردن فقط یه خانم بود واساده بود میگفت زود باش چقدر فس فس میکنی ولی یه ذره هم کمکم نکرد 😕 دراز که کشیدم بردنم بخش اتاق عمل اونجا دیگه واقعا ترسیده بود بیصدا اشک گولی گولی از چشمام میریخت شوهرمم بنده خدا استرس داشت نمیدونست خودشو آروم نشون بده یا منو آروم کنه 🥲😂
باز وقتی رفتم قسمت اتاق عمل پوروسه از تخت عوض کردن بود و رفتم اتاق عمل و انتخابم بیحسی از کمر بود با اینکه مادر شوهرم قبلش خودشو کشت ک من بیهوشی رو انتخاب کنم و راضی هم هستم😁👌🏻

سوزن بیحسی اصلا درد نداره انگار نیش مورچه و یهو پاهام داغ شد و حالت خواب رفتگی درازم کردن و دستمو به تخت بستن و جلومم پوشوندن حعی میگفتم توروخدا شروع نکنید من هنوز بیحس نیستم 😂
فکر نمیکنم به ۵ دقیقه کشیده باشه ک میفهمیدم شکمم داره تکون میخوره و یهو حس کردم از سر معدم آزاد شد تازه متوجه شدم چقا شکمم سنگین بوده انگار اصن آزاد شدم 😂
ادامه داره ...
مامان طنین مامان طنین ۴ ماهگی
سلام مامانا، منم میخاستم تجربه زایمانمو بگم بهتون، از بیمارستان پیامبران،
پارت اول:
دکترم برای ۲۲ م دی روز شنبه برام نوبت عمل زد و نامه بستری هم بهم داد، یک روز قبل عمل بهم زنگ زد گفت ساعت ۵ صبح بیمارستان باش برو زایشگاه کاراتو انجام بده ساعت ۷ ونیم اولین نفر میبرمت اتاق عمل، و بهم کفت یه شام سبک بخور، از ساعت ۱۱ شب هم دیگه هیچی نخور حتی آب، منم به گفته ایشون هیچی نخوردم و با همسرم و خواهرم رفتیم بیمارستان، رفتم زایشگاه و اونجا اولین آزمایشی ک دادی رو میخان و سونو ان تی رو، یسری برگه و فرم بهت میدن پر میکنی و امضا از شوهرتم رضایت میگیرن ، یه دست لباس بهم دادن گفتن برو تو اتاق و لباساتو عوض کن، اومدن nst گرفتن و فشارمم گرفتن و انژوکت وصل کردن، حدود ساعت ۶ ونیم هم اومدن سوند رو زدن برام، البته من بهشون گفتم ک اگ ممکنه تو اتاق عمل برام سوند بذارین که گفتن اونجا میتونن برات بزنن اما اتاق عمل مرد هست خودت معذب میشی، که دیگ بهشون گفتم همونجا زدن، درد نداره فقط یه حس خیلی چرت و مزخرفه انگار همش احساس ادرار و سوزش داری ، آها اینم بهتون بگم قبل از اینک برید طلاهاتونو تو خونه دربیارین، یه خانوم رو اونجا دیدم که النگوهاشو قیچی کردن، ساعت حدود ۷ و ۲۰ دقیقه اسم من رو صدا زدن و یه خانم اومد تو اتاق جایی رو که میخاستن تیغ بزنن رو چک کرد که مو نداشته باشه و محض احتیاط با ژیلت شیو میکنه، یه آقا هم با ویلچر اومده بود منو روش گذاشتن و اسم همسرم رو صدا زدن و بردنم سمت اتاق عمل (بقیشو پارت بعد مینویسم)
مامان Ariya🤍🧸🍯 مامان Ariya🤍🧸🍯 ۲ ماهگی