من از مادر شوهرم و حرفاش خستممممم
ای جانم...
من بخاطر همین اذیت شدن ها
روز دهم برگشتم خونه خودم...
خستگی جسمانی بهتره تا اذیت شدن روح و احساس🤍🕊
خدا کمک مون میکنه عزیزم....
نگران نباش🤍
مامانِ قویِ محیا جان🌹😍
قوی هستی مامان محیا قوی تر هم میشی 🥹
این زخم ها همیشه بهمون یاد میده که چطور قوی تر و صبور تر بمونیم
منم تو بارداری اطرافیان با حرف هاشون اذیتم کردن شاید ناخواسته ولی باعث شدن دلم بشکنه
دغدغه بعد زایمانمو دارم
میدونم قراره اذیت شم
همش با خودم میگم واقعا در برابر این حرفا و این کار ها چه رفتاری درست و مناسبه؟
ولی واقعا به نتیجه ای نمیرسم
فقط از خدا میخوام که به هممون صبر و آرامش بده که بتونیم این روزهای پرچالش رو بگذرونیم
کار بسیار تا بسیار خوبی کردی عزیزم باید زودتر میومدی
من از بیمارستان با شکم باز ۳ ۴ ساعت مسیر اومدم مستقیم خونه خودم
سر ۱۰ روز هم مامانم رفت و منو تنها گذاشت
ولی خب کم کم خودمون داریم میگذرونیم
توام بخدا توکل کن قشنگم
من ده روز اول خونه مامانم بودم خیلی کمک حال میشه مخصوصا روزای اول که هیچی بلد نبودم
تواون ده شب چندشبی رو خواهرامو نگه داشتم هی توروز زنگ میزدم بیان کمک
اقوام همشون میومدن اما خب خداروشکر شعورشو داشتن کسی نزدیک نمیشد.
خیلی روزای سختی رو میگذرونی مخصوصا حساسیت هایی که داری
من خیلی حساس بودم وفقط میریختم توخودم هرکسی میومد یچیز میگفت چون بچم زردی داشت و سه روز اول اصلاشیرنداشتم از مادرشوهر و خواهرام گرفته تا هرکسی که فکرکنی نسخه پیچید واسم اون تایم عصبی بودم پاچه میگرفتم اماالان که فکرمیکنم میبینم اوناصلاحمو میخواستن
خودتو اذیت نکن عزیزم این روزا میگذره دخترقشنگت بزرگ میشه و خاطره های خوبی میسازین. فقط تا جایی که میتونی آرامشتو حفظ کن هرکی هرچی میگه رو اهمیت نده تو از الان باید قوی باشی که الگوی خوبی باشی واسش.
از بابا و مامانت دلگیر نشو سعی کن فراموش کنی چیزی که بهت گذشت.
من مامانم خدا عمرشو طولانی کنی دست و پاشو میبوسم عین گل جمم کرد با اینکه من باهاش اوقات تلخی کردم و بد باهاش حرف زدم اخم بهم نکرد قربونش برم بیست روزه زندگیشو تهران ول کرده اومده از ۲۵ بهمن اینجا و پیشمه
از نظر درک خیلی بالاعه و خاله هامو هنوز نذاشتع بیان با اینکه خانواده همسرم همه اومدن و مامانم ازشون پذیرایی کرد و هیچی نگفت
واقعا مادر قشنگترین هدیس از طرف خدا 😍😍
هیچ مادر بدی هم وجود نداره الان حساسی شما
آره عزیزم...
منم روز دهم برگشتم خونه با اینکه همه مخالف بودن گفتم جلوی افسردگیم بگیرم اگه تا الان اونجا بودم قطعا دیونه شده بودم🥲
🥲میدونم چی میگی. من انقدر تو فشار روحی بودم که خونه مادربزرگم بودم چون مادرم ازدواج مجدد کرده و دوس نداشتم برم خونشون. مادربزرگمم همه جا میگفت چون بچه یتیم برای رضای خدا گذاشتم بیاد خونمون. منم خیلی قلبم شکست خیلی روحم رنجید و همش تو خودم ریختم و جلو شوهرم بروز ندادم که خانوادم منو نمیخوان. ولی خب متوجه شدم اول خدا بعد خودم هیشکی نمیتونه کمکم کنه. ولی خب خداروشکر میگذره عزیزم اینماییم که یاد میگیریم انقدر وابسته نباشیم و مستقل بشیم از خانواده هامون.
هممون طعم این چیزا رو چشیدیم و اذیت شدیم
ولی بنظر من پدر مادرتو قضاوت نکن
اونا زمان خودشونو در نظر دارن و اینکه تهش اتفاق بدی نیفتاده الانم با همون فرمون میرن جلو
زیاد سخت نگیر رعایت قطعا بکن ولی نذار افکارت سرت زور بشن
☹️☹️☹️☹️☹️
بیشتر درک نکردن های شوهرم
خانواده شوهر آدم هیچوقت نباید توقع داشته باشه ولی درگیر کارای خودشونن
مثلا خواهر شوهرم دو بار زایمان کرده کمک دستش بودم یا مثلا روز زن من زنگ زدم براش ولی از زمانی که زنگ زده بود بر شوهرم که گفت ۳۵.۳۶هفتم دیگه خبری نگرفت بر خودمم که زنگ نمیزنه
یه مادر شوهرم تو این گیری با اینکه کم و بیش کمک میکنه ولی خب رفته بودن مامان و شوهرم خرید پیشم مونده بود پرسید بیان ک منم برم هم خونه رو فرش کنم هم جوجه ها زیر حیاطن
بازم خداروشکر توقعی نیس
مهم دخترمه
تو هم بنظرم دلیلش همینه سخت نگیر
حساس نشو افسردگی زایمان همینطوری چنبره میزنه روی گلومون
منم بخاطر همین دلیل خونه بابام اینا نمیخوام برم البته میدونم از سر رودروایسی ومهربونیشون روشون نمیشه به کسی بگن که نیاد عیادتم
مامانم و شوهرم هیچکدومشون درک نداشتن که تازه زایمان کردم همون ۲ . ۳ روز اول آنقدر بحث کردن من نمیدونستم درد خودم رو تحمل کنم یا اونارو
منم خیلی اذیت شدم ولی مامانم تا ده بود بعدش مجبور شد بره خیلی سختم شد ولی دارم عادت میکنم با شب بیداری ها و مشکلات روزای خوبم برای ماها دوباره میاد
اتفاقا من ۱۵روز خونه مامانم بودم دستش درد نکنه خیلی کمک حالم بود ولی مادرشوهرم خیلی عصبیم میکرد خونشون نزدیکه هم صبح هم غروب میومد هی میگفت اینو بخوری خوبه برای زردی اون و بخوری بده هرروز ی چیزی میگفت واقعا از درون حرص میخوردم اما ب روی خودم نمیآوردم ، الانم هرروز غروب میاد همش همین جمله رو تکرار میکنه : هرچی خودت آرام باشی شیری ک میدی بچه رو آرام میکنه فلان غذا رو بخوری بچه اذیت نمیشه و من خستهترینم
توخودت مامان قوی هستی خداهم هواتوداره میتونی ازپسش بربیای❤❤❤❤👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
ای جانم عزیزم ❤️
مامان قوی همه ی این روزا میگذره و بهتر و بهتر میشی انشاالله .
منم خونه ی مامانم اینا نمیخوام بمونم بعد از زایمانم با اینکه میدونم اونجا بهتر بهم میرسن ولی ترجیح دادم خونه خودم برم که آرامش داشته باشم .
کاش حداقل همون فامیلا درک کنن که مامانی که تازه زایمان کرده بهتره دور و برش خلوت باشه . حالا یک ماه دیگه برن سر بزنن بهش هیچ اتفاقی نمیفته 🥲🫠
بغضم گرفت دختر
من تو بارداری همه اینا رو تجربه کردم فکرشو بکن مامانم مینشست باهام راجب دردای خودش حرف میزد
یهو فازش عوض میشد ....
مگه از دست من کاری بر میومد که انجامش نمیخواستم بدم !!!!۲۵ماه پیش آخرین باری بود که دیدمشون باورت میشه یه مسیره یه ساعتها ارو پیاده رفتم تا نفسس بکشم هیچوقت فراموش نمیکنم این بی رحمیشونو
قربونت برم چقدر دوستت دارم🩷 ولی بنظرم خوب نیست نظرات منفی بقیه رو بشنوی تو روحیه ت اثر داره بدتر ت میکنه ، تو روانشناسی میگن باعث چرخه افکار منفی میشه. ممکنه یه حس بد رو تو اصلا بهش توجه نکرده باشی یهو یه مامانی اشاره کنه بگی راست میگیاااا بعد همش اون فکر تورو هم اذیت کنه. قربونت برم بنظرم احتیاج داری حرفهای خوب بزنی. یکی که بهت بگه درکت میکنم، نه یکی که بگه وای راست میگی چقد فلان چیز بده. میدونی فرقشو .. من که تجربه شو ندارم نمیدونم مامان شدن خیلی کار بزرگیه واقعا داری جهاد میکنی دعا میکنم واست خودتم خیلی دعا کن به حق این ماه مبارک اون که نی نی رو میده صبر و توان شم میده 🩷🩷🩷
من خونه ی خودم بودم چون روز رفتم خونه ی مامانم اینا ترس از تنهایی داشتم ولی بنظرم ادم خودش تنها باشه با ترساش راحتتر کنار میاد و حالش بهتره
منم خیلی خسته شدم 🫠ازاقدام خسته شدم از قرص خسته شدم اگه باردارنشدم بعدعیدمیرم عکس رنگی میندازم🫠خداروشکر خانواده هامون ازاونانیستن ک هی بگن بچه بیارین ولی سال دیگ میشه ۳ سال دیگ هی شروع میشه میگن
منم از الان میدونم اونجوری میشه البته من خونه مامانم نمیزم ولی بازم اطرافیان میان با دنگ فنگاشون از الان اعصابم خورده
بخدا منم مامانمو اوردم پیش خودم درسته کمکم میکنه ولی درکم نمیکنه تو ی سری از مسائل....
دوس دارم زودتر بخیه هام خوب شه فقط خودم ب کارای بچم برسم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.