تجربه از بچه اول دارم
اینکه بزار هرکس میخواد کمکت کنه خب کمک کنه و تو استراحت کن
خواب بهترین چیزه برات و کمک میکنه هورمون هات تنظیم بشه و شیرت بیشتر
این افکار رو دور کن
همیشه کمکی نداریا
نزار افسرده بشی
با نینی عکاسی کن
تیپ بزن ارایش کن
رازیانه هرروز یه استکان با عسل بخور برای هورمون هات عالیه و شیر رو تقویت میکنه
اگه زرد نیست بچه زعفران شادی آوره
ببین من تا بیست روز مادرم کمکم بود عالی بود و تا کمکش رفت و من برگشتم خونم تازه فهمیدم چه خوب بوده
از موقعیت استفاده کن و فقط استراحت کن
سلام من بچه ۳ هس چن روز پیش خوار شوهرم اومده دیدن بچم انقد ایراد گرفت حالم از خواهرشوهرم بهم میخوره ب شوهرم میگ چرا شیر خشک میده ب بچه من شیر ندارم چرا دست و پای بچه پوست پوست هس خب بچه نارس هس بعد بدن بچم اینجوری هس چرا روغن بچه نمیزنه چرا گردن بچه اینجوری هس پودر نمیزنه یا محگم در کون لچم میزد ک چشماش درشت بشه یا لپسو میکشید یا هی زیر گردن بچه دیت میکشید اون بچه پوستش حساس هس، دوباره پریشب اومد شوهرمم بچمو میاره میزاره وسط بهش میگم چرا تا هر کی از کس وکارت میاد بجمو میزاری وسط اتاق خوب نیس بچه باید بخوابه هر چی بهش میگی شوهرم از همه نفهم تر تا اسم خانوادش میاد ب من میگ جنده،من ک فک میکنم لقب خانوادش ب من میگ ،مگ من تو زندگی اونا دخالت کردم ک اونا همش دارن ایراد میگیرن الانم برادرشوهرم یادش داده ک بچمو کهنه مشما کنم پوشک گرون هس،فقط لعنت ب جد وآزاد اونی ک میخواد دخالت کنه
منم همینطور بودم
به همسرم میگفتم بیا بریم بیرون وقتی میرفتیم فقططط گریه میکردم تا آروم بشم الآن که به سختی روزای اول فکر میکنم میگم من چطور زنده موندم🥲
سختترین روزای عمرم ۱۰ روز اول بود بعدش که همه رفتن با همسرم تنها شدم روحیهمو کامل بدست آوردم...
دقیقا منم مثل تو همین حسو دارم درکت میکنم🥺💗
واقعا حق داری واااقعا🩷🩷🩷🩷
حواست باشه الان حساسی شاید آدمهای دورت قصد بدی نداشته باشن، شاید حرفهاشون انقدرم بد نباشه، شاید از سر خیر خواهی باشه شاید انقدرهم وحشتناک نباشه . اشکالی نداره ناراحت بشی فقط به دل نگیر مثه بعضی مامان ها که تا اخر عمر وقایع رو با همون شدت یادشون میارن...
مامان مهربون🩷🩷🩷
ای جانم قربونت برم قوی باش 🩷🩷
عزیزم منم همین بودم
من عین ده روز همش گریه میکردم
ولی سعی کن طولانی مدت نشه
من زایمان کردم
با هزار درد و حساسیت و کلی بخیه و بواسیر بیرون زده
اندامی ک بسختی براش تلاش کرده بودم و حالا بعد از زایمان نابووود شده بود
پوستی ک انقد بهش رسیده بودم و بخاطر حساسیت بارداری تیکه پاره شده بود...
بچه ای ک نوه اول از هر دو سمت بود، مادرشوهر و خواهرشوهری ک از در خونم میومدن داخل و ب مامانم بی احترامی میکردن، شوهرمو پر میکردن...
دختر کوچولویی ک همه امیدش من بودم، یهو از صب ک بردیمش بهداشت تا شب، یهو زرد شد و نصفه شب رسید ب 20
گریه های بی امون من بخاطر اینکه خودمو مقصر میدونستم، بخاطر اینکه دلم برا بچم میسوخت، بخاطر اینکه مادرشوهرم کلی شر و ور گفته بود بعنوان مثال: اگ بلایی سر بچم میومد تو جواب میدادی یا مامانت؟
این بچه رو من بدنیا اورده بودم اما اونا خودشونو صاحبش میدونستن...
زردیش گذشت تموم شد، با هق هق من
بچم آروم بود، ب شوهرم میگفتن این بچش ی طوریشه و عادی نیست و...
شبانه روز گریه میکردم..
تا بچم یکماهش تموم شد و کلی جیغ جیغو شد، بعد خیالشون راحت شد ک سالمه..
منم سفت وایسادم ب شوهرم گفتم بهشون بگو دیگ اگ حرف زدن، سفت جوابشون میدم
بازم سسشر میگفتن اما منم جواب میدادم
من قوی شده بودم و از اون چالش گذشته بودم..
قشنگم، این روزا فقط کوچولوت مهمه، قوی باش، میگذره
اولین امیدت ب خدا باشه دومی اگه همسرت همراهت و درکت میکنه باهاش بشین صحبت کن متاسفانه من هیچ کسو نداشتم که براش بشینم گریه کنم فقط خودم بودمو خدای خودم که الان قشنگ حس میکنم افسردگی گرفتم و نمیتونم از توش در بیام
ولی تا میتونی ب خودت برس فکر و خیال هیچی رو نکن همشو بسپر به خدا
تک تک کلمههات حرف دل من منه
برا من اینم اضافه کن که خانوادمم ازم دورن یه شهر دیگهن
ولی خداروشکر همسرم خیلییییی کمکمه
ولی خب به قول تو هورمونها قاطیه دیگه
الان چند روزم هست که بچم بیقراری میکنه هی زور میزنه
شب دیر میخوابیم صبح خواب می مونم زنگ بزنم نوبت دکتر بگیرم
ایشالا فردا ببرم ببینم چشه بلکه آروم بشه
عزیز دلم ❤️🥲
منم با اینکه هنوز بچم به دنیا نیومده اما حس میکنم همین دغدغه هارو دارم ولی تو کامنتا دیدم که یکی گفت بدار هرکسی میخواد کمکت کنه کمک کنه به نظرم درست ترین راه همینه .
الان تو شرایطی هستی که بیشتر از همیشه نیاز به ساپورت داری و بهتره بهخودت سخت نگیری جانم .
فقط حسابی استراحت کن و به دختر قشنگت شیر بده ، کم کم رو روال میفتی انشاالله همه چیز کامل دست خودتمیاد ❤️
منم این حسودارم،ازاول بارداری همه حرصم دادن ناراحتم کردن باعث اختلاف بین من وهمسرم شدن..چ روزایی گذروندم تابرسم این هفته ها،خانواده همسرم اصلاوجودنداشتن این مدت الان نزدیک تولدبچه برنامه موندن خونه منوریختن😃اینهمه استرس بارداری میگذرونیم ک بچه روبغل بگیریم یه نفس بکشیم حتی اگ اون نفس کشیدنه سخت باشه،حالاهم میان میگن حالامیبینی بیچاره میشی بیادنمیتونی هیچ کاری کنی..ای باباخداروشکرکن حداقل مادرت میگه بچرو بدی بهش استراحت کنی،من منتظریه تیم نظردهی توخونمم بااون حال بعدزایمان🤣
چقد قشنگ نوشتی …
منم کشیدم قشنگ میفهممت 🥲
عزیزم دلم فقط تازه مادرا درکت نمیکنن همه اوناییکه مادر شدن درکت میکنن چه قدیم چه جدید . چون تو هم الان درد داری اونا میخوان با بغل کردن بچت تو یکم راحت باشی .
اگه این کمک کردن ناراحتت میکنه ، بگو بچه با صدای قلبم آروم میشه .
ولی در واقعیت بچه با بغل کردن پدر زودتر رشد میکنه و بیشتر آروم میشه . نوزاد دختر با پدر و پسر با مادر .
از نظر علمی چون مادر هنگام گریه بچه استرس میگیره بچه دیر تر آروم میشه چونمتوجه استرس میشع .
بخاطر همین پدر یا مادر دختر (بخاطر تشابه ضربان قلب به مادر ) بچه زودتر آروم میشه .
گریه نکن شیرت تلخ میشه و بچه ازت دور میشه .
من حال روحیم خیلی بد بود. دکترم بهم دارو داد یه دوره خوردم خیلی بهتر شدم. ببین این مساله کاملا زیستیه بخاطر هورمون هاست دارو کمک میکنه زودتر تنظیم بشع. با دکترت حرف بزن بگو بهش
منم اینطور بودم بعد ۴۰روز چند روزه حالم بهتر سده
میفهممت. دلم باهاته.
منم از نظر دادن هاشون بیزارم
من از الان که بچه م بدنیا نیومده این حس و دارم ، احساس میکنم هیچ کس درک م نمیکنه دوس دارم برم یه جای دور که دست هیچ کس بهم نرسه ، گاه و بی گاه میزنم زیر گریه و از عالم و آدم ناراحتم 😭
هنوز تجربه نکردم حرفاتو ولی مطمئنم تجربه میکنم و کاملا بهت حق میدم الان... اطرافیان واقعا اذیت میکنن. توی روزهایی که نیاز ب توجه بیشتری داریم و حتی نیاز داریم تنها باشیم بیشتر نمک میپاشن روی زخممون...
عزیزم این روزا صبر کن تحمل کن ایشالا همه چیز درست میشه تنها جمله ای ک میتونم بت بگم
موفق باشی
خدا حفظش کنه برات عزیزم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.