یادش بخیر
پارسال این موقع نی نی هنوز تو شکمم بود و هر روز فکر میکردم دردا قراره بیان سراغم
تا میومدم گهواره میدیدم یکی دردش گرفته و زایمان کرده
یادش بخیر اون استرسا
یادش بخیر اون منتظر بودنا
افطاری دعوت میشدم با اون شکم گنده پامیشدم میرفتم و چقدر خوشحال بودم
همش دعا دعا میکردم که فروردین زایمان کنم تا بچم ۴۰۳ ای بشه
همش بچه خودشو سفت میکرد جمع میشد یه گوشه و من فکر میکردم الانه که کیسم پاره بشه
کلا یاداوری تک تک اون روزا برام شیرینه
خداروشکر شکر که گذشت و الان این دخمل کوچولوی شیرین کنارم خوابیده ....
خدایا شکرت

۲ پاسخ

چقد حال منو گفتی🥺❤

عزیزم خداروشکر 😊

مقالات مرتبط

ترک شکم بعد از زایمان
ترک شکم بعد از زایمان و کرم‌های مناسب رفع ترک
تقویت عضلات شکم پس از زایمان
راه‌های تقویت عضلات شکم پس از زایمان
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
معایب تک فرزندی
معایب و مزایای تک فرزندی در دوران کودکی و بزرگسالی

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۱۲ ماهگی
پارسال این موقع روزشماری میکردم که وقت زایمانم برسه و پسرمو ببینم همش تصور میکردم که چه شکلیه...الان اینجا نشسته کنارم و بازی میکنه ..چه زود گذشت اصلا باورم نمیشه...خدایا شکرت بابت همه چی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۳ ماهگی
این تایپیک صررررفا برای اینکه اون بالارو نگاه کنم که نوشته ۱ سال
خدایا شکررررت
یه روزی صبر میکردم ۱۲ رد بشه بیام اینجا تایپیک بزنم بنویسه ۳۰ هفته
امشب ۱ سالگی
خدایا شکرت
باهمه سختیا گذشت
مرسی که توی این یکسال به ایننننن همه سوال من جواب دادید:)
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان نورا مامان نورا ۱۴ ماهگی
ببین چی پیدا کردمم😂
یادش بخیر برای زایمان جزوه نوشته بودمم تصورم از زایمان یه چیز رویایی بود🤣🤣با یکم درد برم بیمارستان بگن خانم هفت سانتی چطور درد نداری🦦😂بعدم از رو جزوه یه ساعت ورزش کنم تا بزام😌😉
ولی در واقعیت با کیسه اب پاره و بدون درد و امپول فشار زایمان کردم یادش بخیر فکر کنم برای همین تصورات گوگولی خاطره ی خوبی برام مونده با اون همه درد
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان شکلات نعنا مامان شکلات نعنا ۱۵ ماهگی
پارسال همین موقع ها بود که شب قبلش تا صبح بیدار بودم از درد کمر و ظهرش کیسه آبم پاره شد و با استرس رفتم بیمارستان باورم نمیشد قرارع زایمان کنم چون هنوز دو هفته دیگه مونده بود و فکر میکردم دخترم هم مث من دی ماهی میشه و در کمال نا باوری آذر ماهی شد ولی از این که ۳۰ آذر بدنیا اومد ساعت ۲:۳۰ دقیقه با وزن ۳۳۰۰ دنیا اومد اصلا پشیمون نیستم انگار خدا خودش جور کرده بود وسوپرایزمون کرد و شب یلدا بدنیا اومد خدا اگه جور کنه قشنگ تره
با اینکه ۱۲ ساعت درد کشیدم کوچولوی دلم هم دلش میخواست زود بیاد بیرون یاد روزای بیمارستان میفتم بخیه ها درد زایمان خونریزی دوران نقاهت بعد از زایمان که باید مراقب بخیه ها می‌بودم خداروشکر اون روز ها هم به خیر گذشت خدا همه نی نی ها و حفظ کنه همه مادر ها پدر ها .... 🍁پیشاپیش یلدا مبارک 🍁
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان هستیم💋 مامان هستیم💋 ۱۲ ماهگی
خدارو شکر میکنم که خدا این بچه سالم رو بهم داده🙏🏻دیشب تب کرده بود کل شب بیدار بود و گریه میکرد کل شب مراقبش بودم نگاش میکردم میگفتم ای کاش بی حال و مریض نبود پا میشدم مثل هر روز خونرو بهم میریخت فدای سرش جم میکردم
یکیم اینکه دخترم شبا نمتونه بخابه از چیه دندوناشم همشو یجا داره در میاره استامینوفن دادم دگه چیکار کنم😘🥶
عک
س دخترمو میزارم ببینید در آینده دختر خوشگلی میشه؟
اون گلم شوهرم موقع زایمان برام خریده بود🥺😄💐
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان احسان مامان احسان ۱۴ ماهگی
بلاخره پسر منم یه ساله شد😍
بمونی. برامون. مامانی
مرد کوچولی من 😍
پری شب تولد پسرم رو گرفتم قبلش هم بردم اتلیه
ولی اینقدر. شانس باهام. یار نبود که پسرم قبل. اتلیه رفتن تب کرد
کلا. اتلیه بودیم. بزور شد یه عکس ازش. تکی بگیره بیحال بود و گریه میکرد
بعدش. رفتم. خونه بابام تولد پسرمو یه دورهمی. گرفتیم
ولی کل عکس . فیلماش گریه میکرد و. اون شب گفتم. ای کاش کنسل میکردم. چون اصلا به پسرم خوش نگذشت منم این حالشو میدیدم حالم بد میشد ولی. با خوب و بدش گذشت
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نيلا🪷 مامان نيلا🪷 ۱۴ ماهگی
تو اينستا يه فيلم ديده بودم
باباهه ميخواست لباس پهن كنه
بچش دونه دونه ميداد دستش
گفتم بچه من كه اين كارو نميكنه

زمينه ذهنيم اين بود كه قطعا متوجه نميشه
امروز وقتي لباسارو جمع ميكردم
دونه دونه بكشيدم جلو دست نيلا و ميگفتم بده مامان
و اون با ذوق ميداد دستم و منتظر بعدي بود

با ديدن اين كارش فهميدم؛
گاهي يه فعاليت هايي رو فكر ميكنيم بچه ها متوجه نميشن
و حتي امتحان نميكنيم
در صورتي كه اونا هر روز دارن توانمندتر از روز قبل ميشن و اين ذهنيت ماست كه از توانايي هاشون جا ميمونه...
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان سوین😍 مامان سوین😍 ۱۳ ماهگی
امشب خیلی خیلی دلم گرفته نیمدونم چرا یکسال گذشته از روزی که دختر کوچولوم به دنیا امده خیلی سختی کشیدم تنهایی خیلی وختا از تنهایی جوری هق هق زدم دلم به حال خودم سوخته سن کم تنهایی بچی کوچیکی که هیچی ازش نمیدونی من به تنهایی این جوجومو بزرگ کردم دختری که خیلی نازک نارنجی بود از همه چیز میترسید حتی تو عمرم یک بارم بچی کوچیک ندیده بودم یعینی جوری نبوده که با بچی کوچیکی که تازه بدنیا امده باشم تک فرزند باشی از روزی که دخترم به دنیا امد خیلی سرسخت شدم حتی مامانم میترسید لباساشو عوض کنه یا بلندش کنه من همی اینارو انجام میدادم نمیترسیدم بلندش میکردم یاداوری اون لحظات خیلی برام سخته زخم سزارین و زمستون باشه و بچه ای که بستری باشه فقط گریه میکردم اگه میرفتم ملاقاتش حتی پرستارا هم دلشون به حالم میسوخت اینارو نوشتم که بگم همه چی مگذره چ خوب چ بد دختر کوچولوی من خیلی دوست دارم از هرکسو هر چیز بیشتر تو دلیل نفس کشیدنو ادامه دادن زندگی من هستی همیشه خوشحال باشی الاهی مامانی😘🧸🌻
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 💙 دارا 💙 مامان 💙 دارا 💙 ۱۳ ماهگی
داشتم کمد دیواری و جمع میکردم که اینارو دیدم.
منو برد به تقریبا یکسال پیش…
چه روزایی بود.فقط خدا میدونه که چقد دلم تنگ شده واسه اون روزا🥺🥺🥺
پسر کوچولوی مامان دیگه داره یکسالش میشه.
اصلا باورم نمیشه خدایااااا🥺🥺🥺

چقد گریه کردم با دیدن اینا😢
خدایا شکرت به خاطر وجود پسرم
شکرت برای سالم بودنش
شکرت واسه همه چی🤲🏻🤲🏻🤲🏻

💚۰۳/۰۹/۲۷💚
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نخودچی🎀 مامان نخودچی🎀 ۱۳ ماهگی
یادش بخیر این موقع کلیپ بارداریم رو درست کردم ... آهنگ پا ب ماه رو گوش میدادم گریه میکردم
الانم پلی میکنم گریم درمیاد
۲هفته تا تولد قطعه ای از وجودم گندم کوچیک من
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان حسین جان مامان حسین جان ۱۵ ماهگی
پارسال تو این روز بستری شدم در حالی که فکر میکردم یک ماه دیگه میای تو بغلم
شوق دیدنت اجازه نمیداد استرس داشته باشم با اینکه وضعیتم نامعلوم بود استرس هیچ چیزو نداشتم
حالا با وجود مریضیم دارم تموم تلاشمو میکنم تا یکساله شدنتو جشن بگیریم و من باورم نمیشه یکساله که مامان تو ام حسین کوچولوی من 🥹♥️
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان آنیسا مامان آنیسا ۱۲ ماهگی
دلم خیلی گرفته از اینکه نتونستم بذا دخترم تولد بگیرم 🥺


پارسال این موقع درپای اخرم بود ک زمین و زمان رو چنگ میزدم
آنیسا ۰۰:۳۰ شب ب دنیا امد ❤❤
ومن خوشحال بودم ک دردام تموم شده
با هر بار صدای گریه اش گریه میکردم دلم برا اون لحظه تنگ شده اون موقعه ایی ک دادن بغلم وای خدا 🥺

امیدورام مادر خوبی باشم براش 🥲
تولدت مبارک جیگر گوشه ام
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان نینیمون💙 مامان نینیمون💙 ۱۴ ماهگی
پارسال همچین روزی زایمان کردم خدایا شکرت برای گذشتن روز وشب هایی که فک میکردم تموم نمیشد اما تموم شد🤍
همیشه فک میکردم وقتی بنویسه ۱ سال دارد چجوری میشه🥺همونطور که سه سالگی پسرم به نظرم دور میاد....
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان هستیم💋 مامان هستیم💋 ۱۲ ماهگی
پارسال این موقع بیمارستان بودم این میومد معاینه میکرد میرف اون یکی میومد واییی چه سخت بود🥲
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان قدم خیر مامان قدم خیر ۱۴ ماهگی
پارسال همین موقع ها بود استرس و خوشحالی وجودمو گرفته بود 🥺
خداروشکر برای وجود ی دختر توی خونه
دختری که تا صدای اهنگ میشنوه قر میده و دست میزنه🥲🤣
شاکی میشه غر میزنه😵‍💫
یکسال با تمامم خنده ها و گریه هاا روزای سخت و خوب گذشت
لذت میبرم از تک تک کارات و واکنشات
من قربون اون دندونای بالاییت برم که اذیتت کردن لاغر تر شدی تا خودشونو رسوندن ب تولد یکسالگیت❤️🥺پروای من تولدت مبارک دخترک من🫀🐣
مشاهده ۲ پاسخ دیگر