۵ پاسخ

منم نیکان اقدسیه بودم . همه چیشون عالی بود واقعا. پیگیری بعدش هم همینطوری. و بنظر من الکیه که میگن بچه رو الکی میبرن nicu , چون دختر من بخاطر کم وزن بودنش زودتر دنیا اومد ، بهترین کیس بود برای الکی nicu بردن ، ولی خداروشکر نرفت

به منم زنگ زدن پیگیر حال پسرم بودن البته جون پسر من زود به دنیا اومد و ۴ روز nicu بود زنگ زدن چکاپ هاشو یادآوری کردن.
شما کدوم بیمارستان بودی عزیزم؟

فک کنم این بیمارستان فقط اینکه ممکنه بچه رو الکی ببرن nicu تو مخ باشه
بقیه چیزاش عالیه فک کنم

عه چقدر خوب😍

عزیزم میشه شخصی و چک کنی

سوال های مرتبط

مامان ویهان👶✨💞 مامان ویهان👶✨💞 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ...
بادل درد شدید وکمردرد شدیدرفتم بیمارستان چندروز پیشم معاینه شده بودم یسانت بودم به امید اینکه حداقل الان ۳سانت شده‌باشم چون واقعا درد شدید داشتم و میگرفت ول میکرد با شوهرم رفتم ان اس تی ازم گرفتن و معاینم کردن اونم ۳بار میکفتن این همه درد مال یسانت نیست خلاصه فرستادنم پیاده روی تا یکی دوساعت بعدش چیز شیرین خوردم رفتم‌واسه ان اس تی بچمم تکون نداشت خلاصه بازم‌معاینم کردن همون یسانت بود دیگه چون بچمم حرکت نداشت گفتن بستری شم جهت ختم بارداری
ازساعت ۶عصر بستریم کردن تا ۱۱شب همچنان خودم درد شدید داشتم ولی یسانت بودم دیگه کم کم امپول فشار رو بهم وصل کردن تا صبح روز بعد من ازدرد فقط گریه وجیغ و داد درحدی دردم گرفته بود سربع چندامپول و سرم مسکن بهم زدن میگفتن الان رحم پارع میشه و دچار خونریزی میشی‌ خودمم تنفسم رفت یلحظه بهم اکسیژن وصل کردن خلاصه باکلی جیغ و داد کردن تا ظهر ساعت ۱۲ شدم ۳سانت اونم هزاربار معاینه شدم ولی من دیگه تحمل درد نداشتم زنگ زدم شوهرم گفتم یکاری کن دارم میمرم دیگه هرحرفی زده بودن گفتن تلاش کن ۵سانت شی برات بیحسی نخاع بزنیم باکلی‌ تلاش و‌گریه و اومدن معاینم گفتن نزدیک ۵سانتی و زنگ زدن دکترم اومد
مامان گردو🩵(رهام) مامان گردو🩵(رهام) روزهای ابتدایی تولد
منم تجربه سزارینم مینویسم که هم شاید به درد کسی بخوره هم یادگاری بمونه❤️
پارت اول ...
من از اول انتخابم سزارین بود بخاطر ترس از طبیعی ولی خب اخراشم طوری شد که دیگه باید سزارین میشدم آنزیمای کبدیم تو بارداری رفت بالا و هفته اخرم تو سونو گفتن بند ناف یدور پیچیده دور گردنش ...
نوبتم ۱۵ اسفند بود که دو سه روز قبلش از بیمارستان بهم زنگ زدن برم برای مشاوره ی بیهوشی که اصلا چیز خاصی نبود یه نوارقلب از خودم گرفتن و یسری سوال که چه دارویی خوردم و چه بیماریهایی داشتم و ... آخرم یه آزمایش خون گرفتن ازم همین .
به شدت استرس داشتم چون تاحالا اتاق عملم نرفته بودم کلا از زایمان وحشت داشتم شب قبل عمل تا صبح نخوابیدم که دیگه بهم گفته بودن پنج و نیم صبح بیمارستان باشم
اول که رفتم گفتن برو بلوک زایمان اونجا یسری برگه و رضایت نامه دادن امضا کردم و بعد لباس اتاق عملو دادن گفتن بپوشم ، اومدن ان اس تی برام وصل کردن و آنژیوکت روی دستم وصل کردن و سروم زدن بعدشم که دکترم زنگ زد گفت مریضمو بیارین اتاق عمل اومدن برام سوند وصل کردن.
پرستارای بلوک زایمان خیلی خوش اخلاق و خوش برخورد بودن واقعا راضی بودم ازشون .
پنج و نیم بیمارستان بودم دیگه حدودا هفت و نیم بود که گفتن باید بریم اتاق عمل.